شنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۸۴
اثر برچسب هاي نادرست بر كودكان و نوجوانان
مارك نزنيد
001071.jpg
نسرين دانايي
هر شخص داراي خود اجتماعي است كه در تبادل روابط به وجود مي آيد. خود در واقع بخشي از شخصيت فرد است كه وي نسبت به آن آگاهي دارد و خودانگاره عبارت از درك و ارزشيابي آگاهانه شخص از خويش، افكار و باورهايي است كه در مورد خود دارد.
سنگ بناي اوليه رشد خودانگاره، در اوايل دوران كودكي گذاشته مي شود و فرد به مرور متوجه تمايز و تفاوت خود از ديگران مي شود.
قبل از تشكيل خود، كودك خودمحور است،  بدين ترتيب كه همه چيز را حول محور خود و قلمرو خود متصور مي شود. والدين و تمام اشياء و اشخاص را در حيطه قلمرو و تملك خود مي داند.
خود زماني آغاز مي شود كه كودك بين خود و تعلقاتش و ديگر چيزها تفاوت قائل شود و فرق خود با ديگران را تشخيص دهد. وي در ابتدا ميان خود و بيرون تمايز قائل شده و سپس در بيرون نيز ميان ما و آنها تفاوت مي گذارد. مفهوم تملك و مالكيت را فهميده و هر چيزي كه به ديگران تعلق دارد و اين تفكيك نشان دهنده تشكيل خود است.
در اين ميان والدين نقشي اساسي بر عهده دارند،  چون تمام قالب هاي مقوله بندي را در فرد بر عهده دارند. اين كه كودك چگونه صحبت كند؛ آرام يا تند، نحوه غذا خوردن، حرف زدن و غيره، حتي نحوه نگاه كردن به جهان را تعيين مي كنند. پس از والدين افرادي به نام «ديگران مهم» هستند كه بستگي به نوع فرهنگ دارد. در برخي فرهنگ ها اين ديگران مهم دايي است و برخي ملل خاله،  عمو، دوست و غيره كه در رفتار كودك تأثير مي گذارند. گروهي به نام همسالان هستند كه تأثيري بسيار زياد در شكل گيري شخصيت كودك دارند كه در خلق و خوي، نحوه تفكر و نگرش وي تأثير به سزايي مي گذارند؛ به اين ترتيب كه گاه بچه ها درد دل هايي با دوستان خود مي كنند كه با والدين نمي نمايند و گاه آنان را الگوي خود قرار مي دهند. پس از اين سه گروه، آموزش و پرورش و مكان هاي عمومي و ارتباطات جمعي در رفتار فرد مؤثر هستند...
در واقع در تشكيل خود فرد هر كدام از اين گروه ها تأثير خاص خود را دارد و بايد اذعان نمود بدون ارتباط متقابل اجتماعي به وجود آمدن تشكيل خودانگاره اي سالم تقريباً محال به نظر مي رسد؛ به اين ترتيب كه در تعاملات اجتماعي فرد خود را در آينه ديد و نگرش ديگران مي بيند. قضاوتي كه آنان در مورد فرد مي كنند و چگونگي احساسي كه از اين فرآيند به شخص دست مي دهد (غرور يا سرشكستگي)  در شكل گيري خود مؤثر است.
ابراز آشكار عشق و ترغيب و تشويق كودك و نوجوان در اعمال صحيح موجب اعتماد به نفس بالا، مناسبات سازنده، توانايي و دقت در جوانب مختلف زندگي وي مي شود. كودك و نوجواني كه از سوي والدين از عواطف و روابطي گرم و صميمانه برخوردار است و با انجام صحيح كارهاي محول شده به وي با پاداش و ارزشمندي روبه رو مي شود،  در روابط آينده و خود اتكايي موفق خواهد بود. بسيار مهم است كه بزرگسالان و چندين گروه ذكر شده موقعيت كودك و دوران نوجواني وي را درك كنند و از نگرش هاي منفي و نادرست در مورد وي پرهيز كنند. هويت نوجوان و احساسي كه نسبت به خود پيدا مي كند، در ارتباط تنگاتنگ با ديدگاه هاي والدين و همسالان در فرد بستگي به عواملي گوناگون چون: اوضاع اقتصادي، اجتماعي، ارتباطات و تعاملات اجتماعي و غيره دارد.
رفتار انساني معمولاً ريشه در تربيت و پرورش در كودكي و نوجواني دارد، چرا كه هرچه در اين دوران مي آموزد، در ناخود آگاهش نقش بسته و به راحتي از بين نمي رود.
گاه فرد در اين دوران ناخواسته كاري نادرست انجام مي دهد. والدين يا ساير اعضاي خانواده و غيره برخوردي نادرست و واكنشي ناشايست نسبت به او اعمال كرده و در اثر تكرار، در ذهن و تفكرش اثراتي سوء بر جاي مي گذارد. نوجواناني كه كم ارزش شمرده مي شوند و به محض رفتاري نادرست به شدت سركوب و سرزنش مي شوند، معمولاًً به آينده بدبين هستند و امكان گوشه گيري، انزوا و بيماري هاي رواني در آنان زياد است.
والدين و مربيان بايد به اين نكته توجه كنند كه بين عمل نادرست و كودك يا نوجوان بد فاصله بسيار است؛ چرا كه فرد گاه با اعمالي ناخواسته موجبات ناراحتي ديگران را فراهم مي كند، اما قصد و هدفي خاص از آن عمل نداشته است.
برخي والدين به محض عدم موفقيت فرزندان در كار يا مسئوليتي، الفاظي چون: تنبل، دست وپا چلفتي، بي عرضه و .... به وي نسبت مي دهند و گاه از روي شوخي و خنده كلماتي را پسوند نام كودك قرار مي دهند. به كار بردن مداوم اين الفاظ در ذهن كودك تأثير گذاشته و شخصيت كودك به مرور مطابق با الفاظ به كار برده شده مي شود كه با اين عمل اعتماد به نفس، عزت نفس و اراده فرد پائين مي آيد؛ چرا كه احساس تقصير و گناه زياد موجب خواري نفس و سرشكستگي و كاهش عملكرد در كودك و نوجوان مي شود و گاه باعث مي شود اين نوع كودكان يا نوجوانان در آينده براي جبران كمبودها و وانمود كردن اهميت خود به ديگران بر احساس بي ارزشي غلبه كرده و هيچ انتقادي را نپذيرند و با كمترين انتقادي آشفته شده و از كوره به در آيند؛ فردي مستبد و خودرأي شوند و در زندگي زناشويي آنان نيز تأثيراتي منفي برجاي نهد.
گفتني است، برچسب هاي منفي كه در اثر كار نادرست به كودك زده مي شود بايد بر عمل او زد نه بر خود شخص.
دكتر رضا دولتيار،  روانپزشك معتقد است كه برچسب زدن منفي بر كودك بسيار خطرناك است، وي مي گويد: وقتي فردي را تحت بمباران لفظي خاص، حركت و غيره قرار مي دهيم احتمال تأثيرپذيري وي از آن بسيار زياد است.  گاه والدين فرزندان خود را با كلماتي نادرست صدا مي كنند كه در اين وضعيت كودك و نوجوان آن را در ذهن خود تكرار كرده و به خود مي قبولاند داراي آن شخصيتي است كه با آن خوانده مي شود. در واقع والدين با اين عمل اطمينان به نفس را در فرزندشان سست خواهند كرد. كودكان تحت تأثير شديد تلقينات هستند چرا كه در اين دوران بيشترين تأثير را از پيرامون خود پذيرفته و براي تشكيل خودانگاره و خود اجتماعي وي هر رفتار و عمل خاص تأثيراتي خاص خود را مي گذارد.
بنابراين والدين و مربيان بايستي دقت تام را در اين زمينه داشته باشند.
بايد خاطرنشان كرد: خودانگاره و عزت نفس بالا موجب اجتناب فرد از ارتكاب جرم مي شود؛ بدين ترتيب كه وقتي مدام فرد را با انگ زني و برچسب هاي منفي مثل: دزد، بچه بد، خلاف كار و غيره بخوانيم احتمال انحراف و بزهكاري و يا حتي خودكشي در وي زياد مي شود؛ زيرا اعتماد به نفس پائين موجب عدم موفقيت فرد در كارها شده و چون شخص از راه مشروع به موفقيت دست نمي يابد روي به كارهاي ناصحيح و بزهكارانه مي آورد.
برچسب هاي منفي حتي در ارتباطات اجتماعي شخص تأثير مي گذارد. براي نمونه وقتي كودك يا نوجوان مايل به شركت در مهماني هايي با والدين نيست، او را با لغاتي چون منزوي، گوشه گير و غيره مي نامند كه اين به گوشه گيري كودك دامن مي زند.
دولتيار بر اين باور است كه برچسب هاي مثبت غيرواقعي نيز تأثيرات سوء خود را دارد. وي مي گويد،  «گاه به كودك تلقين مي شود كه بسيار زيبا، توانمند، با استعداد،  تأثيرگذار و باهوش است كه با اين تلقينات غيرواقعي فرد در آينده معمولاً، خودرأي، مغرور، و ... مي شود كه مايل است همه تحت تسلط و نفوذ او باشند و چنانچه چنين قدرتي را نداشته باشد سرخورده شده و دچار مشكلاتي عديده مي شود.»
پس افراط و تفريط در رفتار با كودك عوارضي جبران ناپذير خواهد داشت.
گاه در برخي شهرهاي كشور خانواده ها فرزند خود را با پسوندهاي ناصحيح و القاب نادرست مي خوانند كه تا آخر عمر آن لقب روي فرد باقي مانده و فرد را دچار آزار و عذاب مي كند و گاه چنانچه فردي دچار عيب يا نقص جسمي يا رواني و ذهني باشد آن را به صورت برچسب براي فرد به كار برده و اين كار بسيار خطرناك و عوارضي جدي در پي دارد و باعث افسردگي و گوشه گيري  و عدم كارآمدي فرد مي شود.
در برخي موارد، نوجواني كه به كاري انحراف آميز و بزهكارانه دست مي زند مثل سرقت، اعتياد و ... و وقتي به زندان مي رود و برمي گردد، نگرش افراد به آن فرد حتي اگر اصلاح شده باشد، همان نگرش قبل در ذهن افراد باقي مي ماند كه اين امر در تكرار دوباره جرم و بزهكاري وي مؤثر است. بنابراين براي داشتن جامعه اي سالم كه افرادي با اعتماد به نفس بالا و موفق داشته باشد، بايد دقت و توجه لازم در ارتباطات با كودك را آموخت و رسانه ها در اين امر نقشي خطير برعهده دارند.

بازي ،كار كودك است
001074.jpg
بازي نقش اساسي در رشد كودكان و نوجوانان دارد. تحقيقات نشان مي دهد كه ۷۵درصد رشد مغز، پس از تولد رخ مي دهد.
فعاليت و جنب و جوش كودكان موجب تحريك سلول هاي عصبي آنان مي شود. اينگونه فعاليت ها محركي است قوي براي رشد مهارت هاي فردي و اجتماعي كودكان مثل زبان، توانمندي در يادگيري، خلاقيت و توانايي حل مسأله. كودك در حين بازي هاي گوناگون مي تواند عناصر مختلفي از زندگي واقعي، مثل زبان و گويش، كاربرد اعداد و مفاهيم رياضي و همچنين روابط اجتماعي را تجربه كند. تجربه هايي كه براي تركيب و رشد مغزي او مهم است.
بازي در عين حال كه باعث پيوند ميان مراكز حس حركتي، شناختي و عاطفي در كودك مي شود (كه به نوبه خود در رشد مغزي مؤثر هستند)، امكان تمرين نقش هاي مهم زندگي مثل نقش رهبري را نيز براي او فراهم مي كند.
انواع بازي
بازي هاي فيزيكي و حركتي
بازي هاي فيزيكي علاوه بر رشد جسمي و تقويت قدرت عضلاني، پيوندي ميان كار عضلات، رشته هاي عصبي و مغز، ايجاد مي كنند. تحقيقات نشان داده اند ميان فعاليت ها و بازي هاي مهيج و رشد مغزي ارتباط وجود دارد. از اين رو كودكان كوچك تر بايد امكان بيشتري براي رشد و پرورش قواي فيزيكي خود داشته باشند. حركت و بازي هاي پرتحرك مي توانند در اين جهت به كودكان كوچكتر كمك كنند.
بازي هاي اجتماعي
تشويق كودكان به بازي هاي اجتماعي بهترين شيوه براي رشد اجتماعي كودك در مراحل گوناگون زندگي است. كودك با انجام اين نوع بازي ها بسياري از نقش هاي اجتماعي از جمله: بده بستان، كنش و واكنش و مشاركت را مي آموزد. او ضمن چنين بازي هايي به رشد و بلوغ اخلاقي و ارزشي نيز دست مي يابد. براي اين كه كودكان بتوانند در دنياي بزرگسالي به خوبي از عهده نقش هاي اجتماعي شان بر آيند، بايد در بسياري از بازي هاي اجتماعي شركت كنند.
بازي هاي ساختني
بازي هاي ساختني، بازي با قطعات ساختمان سازي و شهرسازي، بازي با ماسه و ساختن تپه هاي شني، كشيدن شكل هاي مختلف روي ديوار و يا خط و خطوطي روي پياده رو را شامل مي شود.
بازي هاي ساختني اين امكان را به كودك مي دهند تا به كمك اشياء واقعي دست به تجربه بزند همچنين به او كمك مي كند تا دريابد چه چيزهايي را بايد با هم تركيب كند تا چيز به درد بخوري به وجود آيد، همچنين مسايلي را در مورد مراحل چگونگي ساخت يك بنا، نقش يك تصوير و حتي چگونگي خلق يك قطعه موسيقي به كمك نت ها را به كودك مي آموزد.
اين بازي ها همچنين در كودك حس تكامل و قدرت كنترل محيط را ايجاد مي كنند. در ضمن كودكاني كه به راحتي و با جسارت وسايل و اشياء را دستكاري مي كنند و در اين كار مهارت دارند، به خوبي مي توانند با واژگان، مفاهيم و ايده ها نيز چنين كنند و خلاقيت خود را در اين زمينه ها پرورش دهند.
بازي هاي تخيلي
با اين نوع بازي ها، بچه ها مفاهيم انتزاعي و كوشش براي اجراي نقش هايي كه در ذهنشان پرورانده اند را ياد مي گيرند. همچنين انجام عمل در شرايط مختلف، استفاده از قوه زبان و عواطف را مي آزمايند و تجربه مي كنند.
با بازي هاي تخيلي، كودكان در محيطي عاري از خطر، دست به تجربه مي زنند، انعطاف پذيري فكر تركيب واژگان، عمل به هنگام، خلق واژگان تازه ،كاربرد اعداد، بيان نظرات و مفاهيم و داستان گويي را ياد مي گيرند. همراه با پيشرفت تكنولوژي در جامعه استفاده بسيار بيشتري از اين نوع بازي ها و تمرين ها، با تمام فرم هاي انتزاعي آن، از جمله، زمان مكان، مقدار، نمادها، واژگان، ايده ها و... ضروري به نظر مي رسد.
بازي هاي قاعده مند
بازي هاي قاعده مند، بسياري از كودكان را كه به صورت خود مركز بزرگ شده اند به سمت اجتماعي شدن و پذيرش قواعد و درك قراردادهاي اجتماعي سوق مي دهند.
اين نوع مسايل را كودك مي تواند در بازي هاي گروهي مثل فوتبال و يا هر بازي گروهي ديگر كه بدون جمع و پيروي از قواعد قابل اجرا نباشد،  بياموزد.
بازي هاي با قاعده، يك مفهوم مهم و اساسي را به كودكان آموزش مي دهند، اين كه بازي زندگي نيز قواعدي دارد كه همان قوانين هستند و همه ما بايد از آنها پيروي كنيم تا آن قوانين نقش سودمندانه خود را به تمامي به اجرا در آورند.
شهربانو ناصر

اجتماعي
اقتصاد
سياست
سينما
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |