سه شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۸۴
بررسي مواضع ريمون آرون و ژان پل سارتر در تلاقي با يكديگر
دو دوست، دو نويسنده دو مخالف
رافائل آنتوون - ترجمه: ويدا فرهودي
001272.jpg
سارتر و آرون، به عنوان دو نويسنده فرانسوي، هر دو از قرن بيستم عبور كردند و با درخشش، درايت و گاه اشتباه هايشان بر آن اثرگذار بودند. با توجه به انديشه ها، رفتارها و آثار ژان پل سارتر و ريمون آرون، مي بينيم كه با دو نگاه متفاوت با جهان روبه رو هستيم، دو نگاه در تلاقي: دو شاهد متعهد دوران خويش. در اين نوشته، به اجمال، به موضع گيري ها و فلسفه اين دو مي پردازيم.
رفيق كوچك من، چرا آن قدر از چرند وپرند گفتن و شوخي مي ترسي؟ اين پرسشي است كه سارتر با آرون مطرح مي كرد و شايد از وراي آن به پيوند موجود ميان اين دو فيلسوف پي ببريم: دو انساني كه به قدر كافي با هم تفاوت داشتند تا در سال هاي ،۱۹۲۰ دوستاني صميمي شوند؛ اين تفاوت اما، چنان زياد بود كه جهان دوقطبي بعد از سال،۱۹۴۷ موجب قطع اين دوستي شد؛ چرا كه در اين سال، هر يك از آنها ناچار بودند بين شرق و غرب يكي را برگزينند. اما سارتر، اين پرسش را حتي در طول سال هاي جنگ سرد، كه از ديدار و گفت وگو با همكلاسي سابق خود اجتناب مي ورزيد، همچنان با اصرار، مطرح مي كرد. دو جوان، نخست در دانشسرا (اِكول نورمال) با هم آشنا شدند. در اين تاريخ يعني ۱۹۲۴ دانشكده آنها به سبب حضور آن دو و نويسندگان و فيلسوفان ديگر آينده، چون ژرژ كانگيلم ، پل نيزان و دانيل لَگش دوران ويژه اي را به خويش ديد. در اين دوران براي دوستي ميان ژان پل سارتر و ريمون آرون، نيازي به توافق نبود. دوستان تنها در زمينه نفرت از صاحبان قدرت، وجه مشترك داشتند و ديدگاه هاي ديگرشان به هم شباهتي نداشت. در آن زمان، استاد آينده انديشه راست معتدل، نفر اول كلاس و هوادار بخش فرانسوي انترناسيونال كارگري- چپ غير كمونيست بود حال آن كه سارتر نقش فردي فاقد خط سياسي را ايفا مي كرد. آرون آثار آلن را مي خواند و سارتر سرگرم مطالعه استاندال بود. آرون به مخالفت با جنگ برخاسته بود و سارتر به عشق  فكر مي كرد. اما آنها قول داده بودند كه در رابطه با يكديگر، هم شفاف و وفادارانه عمل كنند و نقش ها را نيز به خوبي تقسيم كرده بودند.
آرون در خاطرات خود مي نويسد: من بهترين مخاطَب او بودم. او، هر هفته، هر ماه، نظريه اي تازه داشت كه در اختيارم مي گذاشت و من درباره اش بحث مي كردم؛ او به بسط انديشه ها مي پرداخت و من درباره شان بحث مي كردم... انديشه اي را مي آزمود، طرح مي كرد و وقتي جور درنمي آمد يعني براي من جالب نبود، به سراغ انديشه اي ديگر مي رفت؛ گاه، هنگامي كه در تنگنا گير مي كرد، عصباني مي شد... آيا آرون منتقد سارتر بود؟ اَبَر من ِ انديشمند درمن ؟ مسئله اين است كه پس از بروز كدورت قطعي ميان آن دو، پس از جنگ دوم جهاني، آرون همچنان به مطالعه و نقد جنون آميزترين آثار سارتر، با تمام جزئياتشان ادامه داد. او با اين حركت به تنهايي، گفت وگويي وفادارانه را تداوم بخشيد كه سارتر مدت ها بود به عمد، دشنام را جايگزينش كرده بود. سارتر در جايي از ژان كو پرسيد: مي خواهيد به شما بگويم آرون واقعاً كيست؟ يك مدعي تفوق كه بيهوده دور خودش مي چرخد و تنها با كساني برخورد مي كند كه كوتوله و احمق شان بشمارد.از اين منظر، چنان كه آرون اغلب به آن اشاره داشت، سارتر در حد قانون رابطه متقابل كه آرون آن را بالاترين قانون اخلاق مي دانست، نبود. دوستي روان هاي آزاد و فرمانروايي مطلق آزاديخواهي اما نتوانستند بر الزامات دوران فايق آيند؛ بايد در نظر داشت كه در ايام جنگ سرد، هر مخالفتي، پيش از هرچيز، تهاجم شمرده مي شد: اين دو انسان بزرگ پس از ۱۹۴۷ با هم برخوردي ندارند، مگر در ۲۶ ژوئن ۱۹۷۹ در كاخ اليزه (كاخ رياست جمهوري فرانسه.م) و در كنار روشنفكران ديگري كه به بهانه پناه جويان قايق سوار [آسياي جنوب شرقي] گرد آمده بودند: عكس آرون و سارتر در حال فشردن دست يكديگر، فوراً در تمام جهان انتشار يافت. سياست، گرچه جداكننده اين دو رفيق ديرين بود، اما در عين حال جدال ميان اين دو نابغه را مبدل به امري به گستراي تمامي جهان درگير در جنگ كرد.
يكي راست ، ديگري چپ
آرون بنا بر گفته زيباي خود، به سبب خود را همواره به جاي كسي كه حكومت مي كند گذاردن و ترجيح دادن ِحقيقت بر خوشايند ديگران، به ندرت دچار اشتباه شد. او بر خلاف مدرساني كه از روي ساده لوحي يا وقاحت ادعاي تقوا مي كنند، با شرافت كامل، با وجود تنفر از ماكياول ، او و ديدگاه هايش را تدريس كرد. هيچ گاه مسائل گوناگون، از خطر صلح طلبي سال هاي ۱۹۳۰ گرفته تا نقد برنامه مشترك چپ، تهديد شوروي يا لزوم استقلال الجزاير، نفي و انكار نشدند.
در مورد سارتر نمي توان چنين داوري اي كرد. سارتري كه ضمن افشاي استعمار و باطل شماردنش، از دموكراسي پارلماني تنفر داشت و چنان از رژيم هاي بلوك شرق پشتيباني مي كرد كه در سال ۱۹۵۴ اعلام داشت كه در اتحاد شوروي آزادي نقد، فراگير است و حكيمانه مدعي شد كه اين كشور، در ده سال آينده از غرب پيشي خواهد گرفت؛ اين ادعا البته مربوط به دوراني است كه هنوز به قصد طرفداري از كاسترو و سپس مائوييسم و حمايت از خشونت براي دستيابي به عدالت مردمي ، از حزب كمونيست كناره نگرفته بود... اما سارتر، علاوه بر اينها يك انسان چند وجهي بود؛ از نويسنده رمان گرفته تا درام نويس، بيوگرافي نويس، تاريخ نگار، فيلسوف، نويسنده سناريو، نگارنده داستان هاي كوتاه، مجري راديو، هوادار گروه هاي سياسي، مدير مجله، مؤسس روزنامه و حتي در دوراني كوتاه گرداننده يك حزب سياسي. سارتر انساني است كه جنون زمانه خويش را بازگو مي كند حال آن كه آرون، به رغم نويسندگي، تنها معلم و استادي بزرگ بود. او كه ديدگاه هايش را همواره از سَرَندِ عقلانيت مي گذراند، هرگز زمانه خويش را رد نكرد. آرون، اين مرد دانشگاهي و متعادل كه روشنفكراني را كه توهمات را پرورش مي دهند، از آناني كه تصورات را ريشه كن مي سازند ، تميز مي دهد، بدون ترديد، نسبت به سارتر، جذابيت كمتري دارد؛ سارتر، اين نويسنده چند وجهي كه به باورش در برابر گوساله زرين واقع گرايي، بايد وجود امر معنوي و اخلاقي را يادآور شد . انگار ضرب المثل درست مي گويد: خطا با سارتر بهتر است تا محِق بودن همراه با آرون . پس، يكي به سوي محافظه كاري مي رود و ديگري به سمت عدالت اجتماعي؟ يكي به طرف راست و ديگري به سوي چپ؟ يكي حقيقت را مي جويد و دومي نيكي را ! يكي در پي اعتقاد است و ديگري به دنبال مسئوليت و تعهد؟ هر دوي آنها اما در كليشه هايي كه برايشان ساخته شده نمي گنجند.
001275.jpg
سارتر انساني است كه جنون زمانه خويش را بازگو مي كند حال آن كه آرون، به رغم نويسندگي، تنها معلم و استادي بزرگ بود.
او كه ديدگاه هايش را همواره از سَرَندِ عقلانيت مي گذراند، هرگز زمانه خويش را رد نكرد

در آغاز، آرون ماركس را بر توكويل ترجيح مي داد و سارتر مالارمه را بر مائو. آرون ميانه رو، همواره از كنار آمدن و مصالحه با عقايدش اجتناب كرد در حالي كه سارتر كوشيد آزادي را با كمونيسم سازگار كند تاحدي كه، مثلاً، پس از نقدهاي شديد در مطبوعات كمونيست، از بر روي صحنه آمدن نمايشنامه خود، يعني دست هاي آلوده جلوگيري كرد. مطبوعات كمونيست اين نمايشنامه را حاوي تبليغات خصمانه عليه شوروي قلمداد كرده بودند. آرون، اين سرمقاله نويس روزنامه فيگارو، طرفدار آلجزاير؛ الجزيره اي (مستقل) بود در حالي كه سارترِ مخالف با استعمار، با مردماني كه مي خواستند از زير يوغ شوروي رهايي يابند، به خشونت برخورد مي كرد؛ آرون، اين تماشاگر متعهد به محض شكست ژوئن ۱۹۴۰ يكي از نخستين افرادي بود كه عازم لندن شد حال آن كه سارتر، تاحدي مقاومت را فراموش كرده بود. در طول اشغال، من نويسنده اي بودم كه مقاومت مي كرد نه مقاومت كننده اي نويسنده . سارتر صلح دوست، به تمجيد خشونت پرداخت در حالي كه آرون مجادله طلب، بيش از هر چيز به اين گفته هرودوت علاقه داشت: هيچ انساني آن قدر ديوانه نيست كه جنگ را به صلح ترجيح دهد. آرون درخواست كرده بود اين جمله را بر شمشيري كه به نشانه عضويت در آكادمي فرانسه در ۴ نوامبر ۱۹۶۳ به او اهدا شد، حك كنند. ژنرال دوگل، بنا به گفته خودش از آرون به تمام معنا بيزاري داشت. (هرچند آرون براي عذرخواهي از مقاله اي خصمانه كه نوشته بود، چند سالي به عضويت ار.پ.اف درآمد.) همين دوگل اما، سارتر- اين دشمن آرون- را با ولتر مقايسه كرده مورد تحسين قرار مي داد. (دوگل در ،۱۹۶۸ درباره سارتر گفت: ولتر را كه زنداني نمي كنند! . سرانجام بايد افزود كه سارتر پس از سال ۱۹۴۵ همواره از اعتبار يك روشنفكر بهره برد ولي آرون، اين دانشمند بزرگ و دارنده دكتراي افتخاري بسياري از دانشگاه ها، ساليان سال در جبهه خويش، به نسبت، در تنهايي باقي ماند.اما تفاوت حقيقي كه باعث مي شود آرون با تمام درستي و اعتبارش در برابر سارتر گستاخ، اندكي از مُد افتاده جلوه كند و سارتر جاودانه شود، اين است كه سارتر يك نويسنده بود. آرون از اين امر آگاهي داشت. در همان جواني، در سالي كه سارتر نخستين داستان كوتاهش را منتشر كرده و مي رفت كه به نوشتن رمان بپردازد، استاد، در كارنامه آرون جوان نوشته بود: به حد كافي ادبي نيست! . مغز خلل ناپذير آرون به پاي روح ديوانه سارتر نمي رسيد. نويسنده ها حق صادر كردن احكام جزمي را دارند و فيلسوفان ،نه! سارتر اگزيستانسياليست سرانجام به واسطه هنرمند بودن _ نه به خاطر شعارهاي تند دادن- توانست چيزها را مبدل به كلمه كند: چرا اين قدر از چرند و وپرند گفتن و شوخي مي ترسي؟ و آرون سال ها براي دادن پاسخ صبر كرد.
هنگامي كه برنار هانري لوي در سال ۱۹۷۶ از آرون پرسيد كه كدام يك از آن دو، او يا سارتر، بيشتر بر تاريخ زمان خويش اثرگذار خواهند بود، پيرمرد خردمند، بدون مكث در برابر رفيق كوچك قديمي اش، كنار كشيد و گفت: من از ترس اشتباه فلج شده بودم. من چه در فلسفه، چه در سياست از تخيل مي هراسم. به همين دليل هم هست كه مرا بايد يك تحليل گر يا نقدكننده به شمار آورد و نقادان و تحليل گران ممكن است در دوران زندگي شان تاثيرگذار باشند اما آثارشان به سبب وابستگي زياد به شرايطي مشخص زودتر از آثار كساني از بين مي رود كه جسارت تخيل را داشته اند. مي بينيم كه از ميان آن دو يكي صاحب ظرافت است و ديگري داراي نبوغ!
--------------------
*اين متن كه در مجله لير آوريل ۲۰۰۵ منتشر شده، از كتاب- كاتالوگ نمايشگاه كتابخانه ملي فرانسه با عنوان سارتر- مصاحبه و مشاهدات برآمده است. اين كتاب در ماه مارس ۲۰۰۵ به وسيله انتشارات گاليمار در ۲۹۲ صفحه چاپ شده و يكي از كتاب هايي است كه به مناسبت صدمين سال تولد نويسنده در فرانسه منتشر شده اند. يادآور شويم كه ژان پل سارتر در ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ در پاريس چشم به جهان گشود و در۱۹۸۰ درگذشت.ريموند ارون نيز در سال ۱۹۰۵ به دنيا آمد و در ۱۹۸۳ بدرود حيات گفت. امسال مصادف با صدمين سال تولد اين دو همكلاسي سابق است.
** فيلسوف معاصر و جوان فرانسوي
Raphaًl Enthoven

تازه هاي انديشه
بنياد حكمت صدرا و آثار ملاصدرا
سينا: بنياد حكمت صدرا كه هشتمين همايش خود را در خرداد سال ۸۴ برگزار خواهد كرد، سالانه تعدادي از مجموعه ۲۰ عنوان كتاب حكيم ملاصدرا را در سي نسخه، چاپ و منتشر مي كند .
سعيد آقايي، مسئول فروش و توزيع انتشارات اين بنياد به خبرنگار سينا، گفت: «انگيزه بنياد از انتشار و شركت دادن كتاب هاي حكيم ملاصدرا در نمايشگاه بين المللي، شناساندن و رواج انديشه هاي اين متفكر اسلامي عصر صفويه است و بنياد از فروش كتاب ها، انتظار سود مادي ندارد» .
بنياد حكمت صدرا كه در هجدهمين نمايشگاه بين المللي كتاب با حدود ۵۰ عنوان كتاب، براي سومين بار، وارد عرصه رقابت با ديگر ناشران كتب ديني و فلسفي مي شود، در سال ،۸۳ تعدادي از آثار حكيم صدرالمتالهين شيرازي را به چاپ رسانده است.
آقايي توضيح داد: «برخي از اين آثار عبارتند از: اسفار اربعه، شواهد ربوبيه، مبدا و معاد، المظاهر، رساله سه اصل و الهيات شفا. همه اين كتاب ها در شكل هاي نفيس و با جلد گالينگور و طلاكوب در سي نسخه منتشر مي شود. به خاطر نفيس بودن اين آثار، قيمت برخي از آنها ممكن است براي خريداران بالا به نظر مي رسد. مثلا مجموعه جلد اول تا نهم اسفار اربعه بالغ بر ۶۰ هزار تومان است.»او در مورد نوع مشتريان و خوانندگان اين كتاب ها گفت: «آثار ملاصدرا، خوانندگان خاصي دارد و هر كسي طبعا به سراغ آثار او نمي رود. اما خوانندگان عمده اين آثار، دانشجويان رشته هاي معارف اسلامي، طلبه هاي حوزه علميه و دانشجويان فلسفه و حكمت اسلامي هستند» .
گفتني است بنياد حكمت صدرا بجز كتاب هاي مربوط به ملاصدرا، مجموعه مقالات همايش هاي سال هاي پيشين خود را نيز به چاپ مي رساند.
«شميم تأويل در آيات تنزيل» منتشر شد
ايكنا: كتاب شميم تأويل در آيات تنزيل اثر «مريم زيبايي نژاد» منتشر شد.
اين كتاب درباره تأويل و چگونگي آن در قرآن نگاشته شده است. در اين اثر با توجه به تفاوت معنا و مفهوم تفسير و تأويل، به ويژگي  افرادي كه شايستگي تأويل قرآن كريم را دارند، نيز پرداخته است.
نويسنده كتاب پاسخ به سه سئوال اصلي را از جمله اهداف كتاب مي داند، اين سه سئوال عبارتند از:
ي- آيات محكم و متشابه چه نوع آياتي هستند؟
ي- تأويل چيست و در چه مواردي مي توان مي توان آيات قرآن را تأويل كرد؟
ي- (با توجه به اين كه قرآن راسخان در علم را واجد تفسير و تأويل قرآن دانسته) راسخون في العلم چه كساني هستند؟
مؤلف البته در ابتداي كتاب قبل از ورود به مباحث اصلي و نظرهاي مختلفي كه ذيل «تأويل» ، «تفسير» ، «محكم متشابهات» و «راسخان در علم» وجود دارد، نخست تأويل را از نظر زبان شناختي و از ديد پژوهشگران و اديبان و مفسران علوم قرآني، مورد بحث قرار مي دهد و سپس فرق بين تفسير و تأويل را از ديدگاه هاي مختلف مورد بررسي قرار مي دهد.
هشت فصل كتاب عبارتند از:
۱- تأويل از منظر واژه شناختي
۲- تفاوت ميان تفسير و تأويل
۳- در بيان محكم و متشابه
۴- تأويل چيست
۵- راسخون في العلم چه كساني هستند
۶- ويژگي هاي راسخون در علم
۷- مقام قلب در الراسخون في العلم
۸- اهل الله و شايستگي تأويل
كتاب در۲ هزار نسخه، ۱۶۸ صفحه و بهاي ۱۸۰۰تومان در اسفند ۱۳۸۳ توسط نشر نويد شيراز منتشر شده است.
001281.jpg
كتابهاي سال تقريب معرفي شدند
مهر: همزمان با برگزاري نشست پاياني هجدهمين كنفرانس بين المللي وحدت اسلامي، نخستين دوره انتخاب كتاب سال تقريب، با معرفي كتابهاي برتر درباره وحدت اسلامي و تقريب مذاهب اسلامي عصر سه شنبه ۶ ارديبهشت ماه، طي مراسمي در سالن اجلاس سران كشورهاي اسلامي در تهران برگزار شد.
دبيرخانه كتاب سال تقريب با چاپ فراخوان در روزنامه هاي كثيرالانتشار و برقراري ارتباط با مراكز علمي و فرهنگي دانشگاهي سراسر كشور، از بين ۱۷۰ عنوان كتابي كه در ارتباط با موضوع ، به زبان هاي فارسي و عربي به اين دبيرخانه رسيد ، سه عنوان كتاب را به عنوان كتابهاي برتر سال انتخاب و معرفي كرد.
بر اساس اعلام ستاد خبري هجدهمين كنفرانس بين المللي وحدت اسلامي ، الوحده الاسلاميه من منظور الثقلين تأليف شهيد محراب آيت الله سيد محمد باقر حكيم، راويان مشترك؛ پژوهشي در بازشناسي راويان مشترك شيعه و اهل سنت نوشته حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات و تعليل الشريعه بين السنه و الشيعه اثر استاد دكتر خالد زهري ، عناوين كتابهاي برتر سال تقريب است .
كتاب الوحدة الاسلاميه من منظور الثقلين با اشاره به اهميت بحث وحدت اسلامي به ويژه در شرايط كنوني جهان اسلام و مواجهه با تهديدات دشمنان امت مسلمان، به بررسي مقوله وحدت از ديدگاه قرآن و اهل بيت (ع) پرداخته است.
همچنين كتاب دو جلدي راويان مشترك؛ پژوهشي در بازشناسي راويان مشترك شيعه و اهل سنت كه در سال ۱۳۸۰شمسي توسط مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت (ع) به چاپ رسيده است، پژوهشي است در مورد راويان مشتركي كه در كتابهاي روايي يا رجالي اهل سنت و شيعه اماميه به عنوان ناقل با واسطه  يابي واسطه حديث از معصوم، ياد شده  اند.
در كتاب تعليل الشريعه بين السنه و الشيعه نيز كه در سال ۱۴۲۴ قمري توسط انتشارت دارالهادي منتشر شده است، به علل و اسباب احكام شرعي و نظرات و عقايد شيعه و اهل سنت پرداخته شده است.
هجدهمين كنفرانس بين المللي وحدت اسلامي از چهارم تا ششم ارديبهشت ماه با حضور ۱۲۰ ميهمان خارجي از ۳۴ كشور به همراه جمع كثيري از متفكران و انديشمندان داخلي در تهران برگزار شد.
دايرة المعارف ناسيوناليسم
مهر: «دايره المعارف ناسيوناليسم» به سرپرستي الكساندر ماتيل و سرپرستي ترجمه كامران فاني و محبوبه مهاجر در سه جلد و ۱۵۱۸ صفحه منتشر شد.
به عقيده صاحبنظران، ناسيوناليسم با اين انديشه كه كشور به شهروندان تعلق دارد، قدرت بايد در نهايت در دست مردم باشد و سياستمداران تنها ابزار خدمتگزاران واقعي مردم هستند، دموكراسي را تشويق مي كند. علاوه بر اين ناسيوناليسم بر حق تعيين سرنوشت نيز تأكيد مي ورزد. شايد شگفت انگيزترين تحولات سده بيستم ظهور ملت هاي جديد در سر تا سر كره زمين باشد.
از سوي ديگر، بعد افراطي اين كليت نيز پيامدهاي خطرناكي در طول اين دهه داشته است. ناسيوناليسم افراطي در كشورهاي اروپايي زمينه رشد مساعدتري داشته است. چون بيشتر اين كشورها دولتهاي ملي اي هستند كه از مردماني تشكيل شده اند كه به گروه قومي يگانه اي تعلق دارند و ممكن است ملت خود را در معرض خطر مستمر كشورهاي ديگر بدانند. در دنيايي كه صلح در آن جايي ندارد، نهادها يا مليت هاي ديگر، فرهنگهاي مكمل با سنت هايي كه يك محله را تشكيل مي دهند نيستند، بلكه بستر رقابت هستند. آموزش تاريخي با هدف تبرئه يا ستايش تاريخ خويش نيرويي است كه ناسيوناليسم افراطي را مي آفريند.
در مجلدات اول و دوم اين مجموعه، ناسيوناليسم در رابطه با مفاهيمي چون: انقلاب، امنيت، جنگ، باستانشناختي، تاريخ، جنسيت، سرمايه داري و مدرن سازي مورد بحث قرار مي گيرد.
جلد سوم نيز به گونه اي تنظيم شده است كه در آن مفاهيم، جنبش ها و شخصيت هايي كه در ابعاد گوناگون تكوين اين فرايند نقش داشته اند مورد نقد و بررسي قرار مي گيرد.

گزارش انديشه
مشروطه و روحانيت شيعه
001278.jpg
ايرنا: «الكساندريولشيچوك» محقق روسي گفت: انقلاب مشروطه نشانگر نفوذ عميق روحانيت شيعه در زندگي اجتماعي و سياسي جامعه ايران بود. به گزارش خبرنگار فرهنگي ايرنا، وي در همايش بين المللي بزرگداشت يكصدمين سالگرد مشروطيت، افزود: روحانيون در مشروطه نقش مهمي را ايفا كردند و بر همه ابعاد محتوايي نخستين قانون اساسي ايران تأثيرگذار بودند.
اين محقق روسي كه با مقاله «مشروطيت ايران ۱۹۰۵- ۱۹۱۱» در اين همايش شركت كرده، ادامه داد: انقلاب مشروطه در ايران بخشي از فرآيند نهضت متحده شرق در سال هاي نخست قرن بيستم بود و از ويژگي هاي دموكراتيك ضد فئودالي و ضد امپرياليستي برخوردار بود.
يولشيچوك گفت: مبارزات توده اي گسترده عليه حكومت خودكامه، سوء مديريت حكومت قاجار، افزايش ماليات ها و عوارض همراه با سياست امپرياليستي و ضد ملي شاه نهايتاً به عكس العمل پارلمان و طرح قانون اساسي منجر شد.وي افزود: مشاركت بخش هاي عظيم مردمي در نهضت مشروطيت منجر به تولد انجمن ها(شوراهاي محلي) شد و اين انجمن ها از مردم حمايت مي كردند. وي ادامه داد: در كنار انجمن هاي ايالتي و ولايتي و شهري كه خود مختار عمل مي كردند انجمن هايي وجود داشت كه نقش كلوپ  سياسي، انجمن هاي محلي، اتحاديه هاي كارگري را داشتند. اين امر تا آن جا پيش رفت كه تهران در سال ۱۹۰۷حدود ۹۰ انجمن داشت كه به فعاليت هاي مختلف مشغول بودند. به گفته وي، تمام انجمن ها عليه عناصر ارتجاعي و سلطه خارجي تبليغ مي كردند و خواستار ايجاد مدارس، كتابخانه ها، تئاتر، توسعه صنايع، بهره برداري از معادن، گسترش تجارت و ارائه خدمات عمومي به شهرها و جمع آوري پول براي ايجاد نخستين بانك مستقل و اقدامات مشابه بودند. اين محقق گفت: تقريباً همه شوراهاي ايالتي و شوراهاي بزرگ خواستار اعمال نظارت بر مقامات و استاندارها، جمع آوري ماليات و انتصاب مسوولان بودند و نقش قضايي را ايفا مي كردند و عملاً سعي داشتند نقش دولت را ايفا كنند.
يولشيچوك افزود: نتيجه آن كه يك نظام دولت در دولت در كشور بوجود آمد و تضاد بين انجمن هاي انقلابي و مجلس تشديد شد و رابطه بين مجلس به عنوان نماينده اصلاح طلبان ليبرال و انجمن ها به عنوان نماينده توده هاي مردم به بروز نهضت مشروطه منتهي شد. وي در ادامه توضيح داد: نقش اين انجمن ها به عنوان مجموعه هاي حكومت به طور جدي كاهش يافت و بعدها صرفا به شكل انجمن هاي انقلابي باقي ماندند كه به توسعه صنايع دستي و تجارت صنعت و اتحاديه هاي كارگري كمك مي كردند.همايش بين المللي بزرگداشت يكصدمين سالگرد نهضت مشروطه از روز يكشنبه در تالار اميني دانشگاه تهران آغاز شده است.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
سياست
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |