يكشنبه ۸ خرداد ۱۳۸۴
ادبيات
Front Page

نگاهي به ايتالو كالوينو در «امضاء.كالوينو»
كشف مداوم
001746.jpg
مهدي مقدادي
ايتالوكالوينو از داستان نويسان برجسته اي است كه براي اهل ادب در كشور ما كاملاً شناخته شده است. آنچه در آثار او محور قرار مي گيرد انسان و رابطه او با جهان پيرامون خصوصاً جامعه اي است كه در آن زندگي مي كند. ديدگاه هاي او در داستان هايش به گونه اي است كه خواننده را به تفكر و انديشه وامي دارد، انديشه اي كه باعث مي شود انسان به شناخت دقيق خود و پيرامون خود دست يابد. نوشته زير سعي بر آن دارد تا با طرح برخي انديشه هاي كالوينو، چگونگي روايت او را از زندگي بيان كند.كالوينو متولد كوبا وبزرگ شده ايتالياست
«آلن گينزبرگ[از شاعران آوانگارد دهه هاي ۵۰ و ۶۰ ميلادي در آمريكا] با آن ريش آشفته سياهش به ميهماني آمد. يك تي شرت سفيد، زير كت چهار دكمه مشكي اش پوشيده بود و كفش تنيس به پا داشت. همراه او جمعي از بيتينك ها[هواداران جريان آوانگارد ادبي در آمريكا] با صورت اصلاح نشده و چرك وارد ميهماني شدند... يكي از همراهان مي گويد كه بيتنيك ها در خانه شان بسيار تميزند، خانه هايي زيبا و امكاناتي مانند تلويزيون و يخچال  دارند، مثل يك بورژواي آرام زندگي مي كنند و فقط وقتي مي خواهند از منزل خارج شوند لباس هاي كثيف مي پوشند.»
اين تصويري است كه ايتالو كالوينو از شاعران و نويسندگان آوانگارد آمريكا در اواسط قرن بيستم ارائه مي دهد. كالوينو با ارائه چنين تصاويري از پيرامون خود نشان مي دهد كه نگاهش در بيان خاطرات همان نگاهي است كه در داستان هايش حاكم است. در اثري كه به تازگي از او توسط مهسا ملك مرزبان ترجمه شده و «امضاء.كالوينو»  نام دارد، نويسنده اي را مي بينيم كه در نوشتن يادداشت هاي روزانه، همان دغدغه هاي رمان هايش چون «وي كنت شقه شده» ، «بارون درخت نشين» و... را دارد. «امضاء.كالوينو» سفرنامه كالوينو است به آمريكا ۱۹۵۹و ۱۹۶۰. او در يادداشت هايش به تمام پديده هاي ريز و درشت اطرافش توجه دارد و آنها را به تصوير مي كشد.
آنچه در اين تصاوير اهميت دارد، انديشه هايي است كه نويسنده به خواننده ارائه مي دهد. اگر كالوينو در رمان هايش قهرماناني خلق مي كند كه براي گسترش ارزش هاي جديد با محوريت انسان دوستي تلاش مي كنند و در اين راه با سنت هاي مرسوم و در عين حال عقب مانده جامعه مبارزه مي كنند(بارون درخت نشين) و اگر او در آثارش بر آن است تا زندگي را آن گونه كه هست ببيند و به خواننده بگويد كه مطلق ها نه امكان تحقق دارند و نه مي توان به آنها دل بست(وي كنت شقه شده) اين بار و در «امضاء.كالوينو» خود قهرماني مي شود كه با ترسيم آنچه مي بيند و بيان ديدگاه هايش همان انديشه ها را در قالب خاطرات نشان مي دهد. او با تصويري كه از آلن گينزبرگ و پيروان او عرضه مي كند، در واقع به نوعي حركت آنها مبني بر بريدن از جامعه و كنار گذاشتن هنجارهاي اجتماعي را به نقد مي كشد. كالوينو با آنچه كه از جامعه روي برگرداند مخالف است. در «بارون درخت نشين» نيز اگرچه قهرمان داستان براي مبارزه به بالاي درخت مي رود اما نگاهش به اصلاح زمين و كساني است كه در همين دنيا زندگي مي كنند. كالوينو هنجارستيزي را به نقد مي كشد، به خصوص آن كه اين هنجارستيزي در زندگي جمعي باشد و هنجارستيزان در زندگي خصوصي كاملاً تابع زندگي روزانه و حتي تابع زندگي بورژواها باشند.
كالوينو در بيان خاطرات خود به همه چيز توجه دارد. حتي به بزرگ يا كوچك بودن ماشين ها، اما نه صرفاً از جهت حجم كه از جهت تأثيرات رواني اين پديده:«جالب ترين چيزي كه آدم به محض ورود به آمريكا متوجه آن مي شود اين است كه همه ماشين ها بزرگ اند... خيلي وسوسه مي شوم كه بلافاصله يكي از همان اتومبيل هاي بزرگ را كرايه كنم، البته نه براي رانندگي، بلكه صرفاً براي ارضاي حس روان شناختي تسلط بر شهر.» كالوينو سعي دارد دنياي آمريكايي را بشناسد حتي اگر شده از طريق ماشين هاي بزرگ. اين نوع دقت باعث مي شود كه نويسنده خود را به درون جامعه اي پرت كند كه گرچه آن را نمي شناسد اما بايد بشناسد. كالوينو در سال هاي ۱۹۵۹ و ۱۹۶۰ در آمريكا به سر برده و در اين نزديك به يك سال بسياري از شهرهاي آمريكا را ديده است . او در اين سفر به دنبال آن است كه زواياي پيدا و پنهان زندگي آمريكايي را بشناسد و به خواننده معرفي كند. براي او ماشين هاي بزرگ براي شناخت يك جامعه و مردم آن همان قدر اهميت دارد كه موضوعات سياسي نظير انتخابات، تبعيض نژادي و موضوعات ديگري چون پيشرفت تكنولوژي. براي آن كه نگاه كالوينو را بهتر بشناسيم بايد به پنجاه سال قبل كه او در آن سال ها اين يادداشت ها را نوشته برگرديم. كالوينو در «امضاء.كالوينو» همان بارون است كه مي خواهد آمريكا را از بالا ببيند و بشناسد و اين جستجو چه ارمغان هايي كه براي او ندارد. حيرتش را در برابر مكانيزه بودن يك شركت بورس ببينيد:«شركت مريل لينچ، پيرس، فنر و اسميت [بزرگترين شركت كارگزار بورس در سالهاي دهه ۵۰ و ۶۰ ميلادي] كاملاً به صورت الكترونيكي اداره مي شود. تمامي دفاترش به بازار اصلي بورس مرتبط است و نرخ ها مداوماً روي نوارهاي كاغذي چاپ مي شود، به وسيله تلفن و تلكس تقاضاي خريد يا فروش را از شعبه هاي اصلي در هر شهر ايالات متحده ونيز اروپا دريافت مي كنند و در هر دقيقه مي توانند سود سهام، اوراق بهادار و كالاها را با ماشين حساب ها يشان محاسبه كنند. تمامي اين اطلاعات ضبط و به بازار بورس منتقل مي شود. بعد براي بازار سهام خارج بورس به محاسبه مي پردازند كه كاري بسيار پيچيده است. اطلاعات جمع آوري شده از تمامي دفاتر و ماشين هاي اين آسمانخراش عظيم... به طبقه آخر برج منتقل مي شود. ماشين IBM ۷۰۵ آن جاست و ظرف يك دقيقه قادر است ۵۰۴۰۰۰ جمع يا تفريق، ۷۵۰۰۰ ضرب و ۳۳۰۰۰ تقسيم انجام دهد و ۱۷۶۴۰۰۰ تصميم منطقي بگيرد و ظرف سه دقيقه كل رمان «برباد رفته» را بخواند و آن را روي نواري به پهناي انگشت كوچك دست كپي كند.»چنين بياني از كالوينو نشان از حيرت او در برابر پيشرفت تكنولوژي دارد. كالوينو نمي  تواند جايگاه خود را در برابر اين تكنولوژي پنهان كند و صريح و آشكار مي گويد:«... هر چند چيزي سردرنمي آورم، اما پر هستم از تحسين و ضمناً بسيار معذبم، چون بازار بورس نيويورك اولين چيزي است كه حس كرده ام بزرگتر از من است و قادر نخواهم بود با آن دست و پنجه نرم كنم.»اين اعترافات براي كالوينو آسان نيست، بسيار سخت و عذاب آور است. اين اعتراف را مي توان غلبه ماشين بر انسان شمرد و همين وضع است كه كالوينو را دچار عذاب مي كند، عذاب در برابر جهاني كه خود او نيز گريزي از آن ندارد. شايد همين«ناگزير» بودن است كه باعث مي شود بگويد:«حيف كه خودم پير شده ام، اما توصيه مي كنم بچه هايتان را براي كارآموزي به بازار بورس بفرستيد تا بازرگاني و تجارت بياموزند... فلسفه، موسيقي و باقي چيزها را بعداً هم مي توانند ياد بگيرند اما اولين چيزي كه يك مرد بايد بداند نحوه كار كردن با وال استريت(بازار بورس) است.»
كالوينو فلسفه عجيبي براي زندگي كردن دارد. او آنچه را كه عذابش مي  دهد و در برابر آن شكست مي خورد، مي پذيرد اما در همان حال نمي تواند به راحتي از كنار آن بگذرد
كالوينو فلسفه عجيبي براي زندگي كردن دارد. او آنچه را كه عذابش مي  دهد و در برابر آن شكست مي خورد، مي پذيرد اما در همان حال نمي تواند به راحتي از كنار آن بگذرد. وقتي زمان بيان نظر نهايي اش مي رسد صادقانه مي نويسد:«صاحبان بورس با دفترچه هاي راهنمايي بر اساس اين اصل كه پول، پول مي آورد و مثل هايي از بزرگان فلسفه درباره پول، براي سرمايه گذاري، تبليغات زيادي انجام مي دهند و اين تبليغات براي بت پول در آمريكا دائمي است. اگر بر حسب تصادف نسلي در آمريكا به وجود بيايد كه پول را از همه چيز مهم تر نداند، آمريكا از بين خواهد رفت.» و اين نگاه صرفاً به اينجا ختم نمي شود. كالوينو فقط به بورس سر نزده است. او به نقاط مختلف نيويورك كه شهر اصلي بورس است و همين طور به بسياري از شهرهاي ديگر آمريكا هم رفته است. اين گشت وگذار واقعيت هاي تلخ و شيرين بسياري پيش روي او گذاشته است. كالوينو با زبان جذاب خود تا آنجا كه مي تواند به وصف آنها مي پردازد. او از زندگي اقشاري مي گويد كه در كنار بورس زندگي مي كنند:«خانه هاي طبقه كارگر كه اهالي شهر يا دولت براي جايگزيني زاغه ها براي شان مي سازد، معمولاً به مراتب مأيوس كننده تر از خود آلونك هاست و هيچ چيز ديگري نمي تواند روح زندگي و شادي بخش در آن ويرانه ها ايجاد كند. خانه هاي طبقه كارگر، حتي آنها كه در دوره نيوديل در نيويورك، كليولند يا ديترويت بنا شدند به زندان هاي آجري مي مانند، هم ساختمان هاي بلند و هم كوتاه به شكل وحشت آوري بي هويت هستند و در گوشه  پرتي واقع شدند.» اما باز هم كالوينو سعي دارد زندگي را آن گونه كه هست ببيند. وقتي او از شركت عظيم IBM كه توليد كننده پيشرفته ترين تكنولوژي هاست بازديد مي كند از كارگراني مي گويد كه در رفاه هستند و وضع شان آن قدر خوب است كه جايي براي فعاليت اتحاديه هاي كارگري و مبارزاتشان با صاحبان شركت  باقي نمي گذارد.
«امضاء.كالوينو»خاطرات نويسنده اي است كه با همه چيز زندگي كار دارد تا بتواند بشناسد و بشناساند. براي كالوينو، اين دنيا در بسياري از جهات تازگي دارد!« سراسر زندگي آمريكايي و كل زندگي بسيار فعال اجتماعي شان، بدون كمك تعميركار و خدمتگزار مي گذرد... بسياري از روشنفكران طبقه متوسط، خانه هايشان را به معني واقعي كلمه به دست خودشان مي سازند.» اگر قرار است جامعه اي شناخته و به تصوير كشيده شود، كشف عجايب زندگي آنهاست كه مي تواند دلپذير باشد. اين زواياي عجيب زندگي است كه باعث مي شود تا كالوينو احساس كند مي تواند تعلق خاطري به آن جامعه پيدا كند. مثلاً به نگاهي كه درباره رانندگي در بزرگراه هاي آمريكا دارد دقت كنيد:«نكته عجيب فقدان قوانين سبقت است كه چه از راست و چه از چپ و تقريباً هميشه بدون راهنما اتفاق مي افتد.»و اين تعجب به كجاها كه نمي كشد:«در سرزمين مصرف كه هر چيزي بايد دور انداخته شود تا كالاي جديدي بخري و در سرزمين محصولات استاندارد شده، آدم در كمال تعجب خبردار مي شود كه يك بازار عمده زيرزميني كالاهايي وجود دارد كه هيچ كس تصور نمي كند اين كالاها خريد و فروش شود. فروشگاه هاي بزرگ اجناس دست دوم. در آمريكا دنيايي وجود دارد كه در آن هيچ چيزي دور انداخته نمي شود.» كالوينو وقتي در چنين دنيايي قدم مي زند، خواه ناخواه دروازه انديشه اش را باز مي گذارد تا خوب ببيند، كشف كند، تعجب كند و... و در نهايت واقعيت را فتح كند گرچه در مواردي (بازار بورس تكنولوژي آن) مغلوب و مقهور بزرگي اين واقعيت باشد. براي كالوينو كه در كتابش، به جنبه هاي مختلف زندگي آمريكايي از معماري شهرها گرفته تا انتخابات رياست جمهوري، از شيوه شام خوردن آدم ها تا زندگي روشنفكران و از موزه ها، كتابخواني، ناشران و چاپ كتاب گرفته تا رانندگي، طول و عرض ماشين ها و... مي پردازد، همه موضوعات و رويدادها مي توانند نمايي از زندگي مردم در جامعه اي خاص باشد. او در ايام جشن كريسمس در آمريكاست:«هيچ جاي دنيا نمي توانيد ببينيد كه جشني(جشن كريسمس) تا اين حد روي زندگي شهري تأثير بگذارد. شهر ديگر شهر نيست، يكپارچه كريسمس است. كريسمس در اين دنياي متمدن مصرف گرا، جشن اوج مصرف گرايي است.»
همه اينها در جامعه اي اتفاق مي افتد كه به نظر كالوينو جامعه اي است دوگانه يا چندگانه. به همين دليل است كه برخي وجوه زندگي در آمريكا براي كالوينو تلخ است. نژادپرستي و تبعيض نژادي در آن سالها كالوينو را به وحشت مي اندازد:«افراد كوكلوس در چندين خانه بمب گذاري كردند(به ديدن چند نفر از كساني كه خانه هايشان بمب گذاري شده بود رفتم) .و چند روز پيش زن سياه پوستي را با چوب  بيس بال به قصد كشت زدند و قاضي با وجود شاهدان، عكس ها و چيزهاي ديگر افراد كوكلوس  كلان را مجرم تشخيص نداد. درك اين نكته كه چطور چنين اتفاقاتي در ميان ملتي كه ۷۵ درصدشان ضد نژاد پرست هستند مي تواند رخ بدهد براي يك اروپايي مشكل است و اين كه چطور باقي مردم اين كشور در حل و فصل آن دخالتي نمي كنند.»
براي كالوينو بسياري از وجوه زندگي در آمريكا تعجب آور است! اين دنيا براي او دنيايي است پر از عجايب و تكثر و چندگانگي و شايد همين امر است كه نويسنده اي خلاق چون كالوينو را به شهري چون نيويورك، آن هم شهري بي ريشه، وابسته مي كند:«نيويورك، اين شهر بي ريشه، تنها جايي است كه حس مي كنم برخي ريشه هايم را در آن فرو برده ام... روزهايم در نيويورك مثل باد مي گذرد و به پايان مي رسد و تنها چيزي كه به خاطرش افسوس مي خورم اين است كه نمي توانم به قدر كافي در اين شهر بمانم.»

زندگي و آثار استاد احمد گلچين معاني
در جست وجوي معاني
001749.jpg

الهام صادقي
تاريخ علم و فرهنگ در ايران شخصيت هاي بسياري به خود ديده است كه عمري را صرف كرده اند تا تمدن اين كشور همچنان پابرجا باشد.استاد احمد گلچين معاني كه علاوه بر شعر و شاعري تلاش فراواني را وقف حفظ و نگهداري نسخه هاي خطي و توضيح و تصحيح اين متون كرد، از جمله اين بزرگان است كه نبايد آنها را به راحتي به دست فراموشي سپرد. آنچه مي خوانيد نگاهي است گذرا به زندگي اين شخصيت برجسته ادبي و علمي كه چندي پيش سالروز درگذشت او بود. يادش گرامي باد.
پيشينه فرهنگي و تمدن ديرپا همواره نمايان گر جايگاه و پايگاه يك قوم در ميان ساير اقوام و مايه افتخار و سربلندي هر ملتي است. در نتيجه، احياي هر اثر هنري گام موثري در تكميل سلسله حيات فرهنگي اعم از مادي و معنوي هر جامعه است. از اين رو تفحص، تحقيق، تصفح صحيفه فرهنگ گذشته، فهرست نگاري نسخ خطي و احياي ميراث مكتوب متفكران و انديشمندان دوره هاي گذشته را مي توان از جمله وظايف پژوهشگران فرهنگ در هر دوره اي دانست، زيرا عدم تغيير در اثر انتقال از نسلي به نسل ديگر برخلاف انتقال سينه به سينه وقايع از جمله ويژگي هاي چنين اسناد و متوني است. همچنين تاريخ دانان از طريق تفسير اين متون مي توانند به چگونگي زندگي گذشتگان پي برده و آن را بازسازي كنند.از سوي ديگر تحليل و نشانه شناسي نسخه ها مي تواند در مقايسه يك فرهنگ با فرهنگ ديگر به محققان و پژوهشگران كمك شاياني كند، زيرا جدا از ويژگي هاي عام فرهنگي، هر فرهنگي الگوهاي رفتار منحصر به فرد خود را دارد كه براي مردمي با زمينه هاي فرهنگي ديگر بيگانه و ناآشنا است.تحقيق و تفحص در متون قديمي و فهرست نگاري در كشور ما نيز داراي سابقه اي طولاني است.اگر نگاهي اجمالي به تاريخچه فهرست نگاري در ايران داشته باشيم در يك دسته بندي ساده مي توانيم فهرست نگاري را از نظر شيوه كار به دو گروه قرون وسطايي و مدرن تقسيم كنيم. بر اين اساس فهرست آستان قدس را مي توان اولين فهرست مدرن ايران دانست كه در سال ۱۳۰۵ تاليف شد.
هر چند در آن زمان اين فهرست براي تهيه كنندگان خود اهميت چنداني نداشت اما بعدها اين رشته به عنوان يكي از اصلي ترين شاخه هاي پژوهشي در حوزه فرهنگ شناخته شد كه از جمله پيشكسوتان اين فن مي توان به استاد احمد گلچين معاني اشاره كرد كه سال هاي زيادي از عمر خود را صرف تصحيح و بازيابي متون به جاي مانده از گذشتگان كرد و آثار زيادي را نيز از خود به جاي گذاشت. استاد احمد گلچين معاني، شاعر، اديب، مصحح و فهرست نگار هم دوره بزرگان ادب چون علامه ميرزا محمدتقي خان قزويني، علي اكبر دهخدا، ملك الشعراي بهار، عباس اقبال آشتياني، مهدي الهي قمشه اي، محمدحسن رهي معيري (رهي)، بديع الزمان فروزانفر، جلال الدين همايي و... در ۱۸ دي ماه ۱۲۹۵ در تهران به دنيا آمد. از دو سالگي به همراه خواهرش كه در دارالعلم قرآن، معلم علوم ديني بود به مكتب خانه مي رفت.در پنج سالگي نيمي از سوره هاي قرآن را حفظ بود. از ۱۳ سالگي جسته و گريخته شعر مي گفت و در پانزده سالگي نخستين شعر خود را با مضموني در مذمت ترياك منتشر كرد. وي از دوران كودكي علاقه زيادي به مطالعه داشت و بهاي زيادي به آن مي داد تا به آنجا كه در ديوان شعر خود نيز در اين خصوص گفته؛
گلچين! جز كتاب مرا نيست مونسي
دائم كتابخانه از آنم نشيمن است
او پس از اتمام تحصيلات مقدماتي در سال ۱۳۱۳ به استخدام دادگستري درآمد و يك سال بعد در نوزده سالگي به انجمن ادبي حكيم نظامي راه يافت و در آنجا با زنده ياد وحيد دستگردي، نظامي پژوه نامور، آشنا شد. از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۸ پس از استخدام در كتابخانه ملك بيشتر اوقات خود را در آنجا مي گذراند و سپس به كتابخانه مجلس راه يافت. در سال ۱۳۴۳ جهت تنظيم فهرست كتب خطي آستان قدس رضوي به مشهد رفت و طي دوازده سال در سمت هاي مختلف چون كارشناس امور كتابخانه ها و مشاور فرهنگي به فعاليت پرداخت.در ۵۱ سالگي به پيشنهاد دكتر غلامحسين يوسفي و پس از تاييد صلاحيت علمي از سوي شوراي دانشكده ادبيات و علوم انساني مشهد به تدريس در مقاطع فوق ليسانس و دكتري پرداخت.سرانجام اين استاد مصحح و فهرست نگار توانا در ۱۶ ارديبهشت ۱۳۷۹ پس از ۸۴ سال زندگي پربار، دار فاني را وداع گفت و به ديار باقي شتافت و دو روز بعد از آن در جوار حكيم ابوالقاسم فردوسي به خاك سپرده شد.در مورد خصوصيات اخلاقي منحصر به فرد وي نيز مي توان به اهميت به نظافت و آراستگي، رعايت نظم و ترتيب در تمام امور زندگي، برنامه ريزي دقيق و حساب شده اشاره كرد؛ خصوصياتي كه وي در تمام دوران زندگي پربار خود به آنها اهتمام خاصي مي ورزيد.از نظر اين استاد نسخ خطي، سابقه و گوياي پيشينه فرهنگ و تمدن هر ملتي است كه به رسم امانت براي نسل هاي بعدي به يادگار گذاشته شده است.بر اين اساس سعي و تلاش وي همواره بر آن بود تا بتواند ضمن تصحيح اين آثار ارزشمند فهرست كاملي نيز از آنها تهيه كند. هرچند، بسياري از افراد اين استاد فهرست نگار و صاحب ذوق را به عنوان مصحح، نسخه خوان و فهرست نگاري حاذق مي شناسند، اما وي علاوه بر فهرست نگاري صاحب سبك و نسخه خوان خطي متون قديمي، شاعري توانا نيز بود كه اشعار زيادي از خود به يادگار گذاشته است.او علاوه بر ديوان شعر خود اشعار زيادي نيز سروده است. به طور نمونه وي در فاصله سالهاي ۷۸ _ ۶۲ بالغ بر يك هزار و پانصد بيت شعر سرود كه تعدادي از آنها در مجلات و نشريات فرهنگي و ادبي به چاپ رسيد اما بخش ديگري از آنها هنوز منتشر نشده است. از آن جمله مي توان به اشعاري چون شكر خواب و خوان رنگين كه در پاسخ به دكتر عبدالحسين جلاليان يزدي (جلالي) سروده است اشاره كرد.
جان مي كنم از درد و شكرخواب شمارند
خون مي خورم از رنج و مي  ناب شمارند
بر سينه خراشي كه به ناخن دهم از غم
ساز و طرب و زخمه مضراب شمارند، ...
و يا
سرودم از غم دل چامه پوشيده حالي را
ندانستم ز دردم دل به درد آيد «جلالي» را
چكامه سر كند از لطف در اشعار احوالم
كند صرف من ناچيز، آن اشعار عالي را...
از وي بيش از ۱۵۰ مقاله و رساله علمي، ادبي و فني در مجلات متعدد به چاپ رسيده است كه بيشتر آنها به معرفي متون خطي و بيان شرح حال شاعران اختصاص يافته است و افزون بر ۳۰ كتاب در زمينه هاي گوناگون چون نسخه شناسي، تحقيق، تصنيف، تذكره نويسي و تاليف منتشر شده است. آثار به جاي مانده از او را مي توان به چند دسته تقسيم كرد؛ آثار تحقيقي و تصحيحي چون: تذكره يخچاليه: ميرزا محمد علي مذهب اصفهاني (بهار) (۱۳۲۱)، لطائف الطوائف: مولانا فخرالدين علي صفي (۱۳۳۶) تاريخ ملازاده در ذكر مزارات بخارا: احمدبن محمد المدعو به معين الفقرا: (۱۳۳۹)، تذكره منظوم رشحه، محمد باقر رشحه اصفهاني (۱۲۵۰) و...، تاليفات و تحقيقات مانند، شهر آشوب در شعر فارسي (۱۳۴۶)، گلزار معاني (۱۳۶۳ و ۱۳۵۲)، تذكره پيمانه (۱۳۵۹)، مضامين مشترك در شعر فارسي (۱۳۶۹)، كاروان هند (۱۳۶۹) و...، رساله هاي كوتاه و مقالات تحقيقي كه از آن ميان مي توان به آتشكده آقا صادق تفرشي و مثنوي آذر، مجله دانشكده ادبيات مشهد (۱۳۴۲)، ابر گهربار، نشريه دانشكده ادبيات تبريز (۱۳۴۴)، السوانح في العشق، سالنامه كشور ايران، (۱۳۴۵)، فتوت نامه ناصري، فرهنگ ايران زمين (۱۳۴۲) و آرامگاه صائب، سپاهان ، تاريخ شاه طهماسب، يغما (۱۳۴۳) و... اشاره كرد.وي آثار زيادي نيز در حوزه فهرست نگاري دارد؛ آثاري چون: فهرست چند مجموعه كتابخانه مجلس شوراي ملي، نسخه هاي خطي (دفتر پنجم)، زير نظر محمدتقي دانش پژوه و ايرج افشار (۱۳۴۶)، راهنماي گنجينه قرآن، مشهد (۱۳۴۷)، فهرست كتب خطي كتابخانه آستان قدس رضوي (۱۳۵۰) و... همچنين ديوان گلچين (۱۳۶۲) از جمله ديگر آثار اين شاعر و مصحح نامدار كشورمان است.
از سوي ديگر مقالات و مطالب زيادي در خصوص وي نوشته شده است كه به طور اجمال مي توان به احمد گلچين معاني، خداوند معاني، بهروز ايماني (۱۳۷۹)، گلچينم و منزل به سر كوي تو دارم؛ عليرضا حيدري، (۱۳۸۰)، به پاس يك عمر تلاش، محمد فرح زاد جهان كتاب (۱۳۷۷)، گلچين معاني؛ فرهنگ شاعران زبان فارسي، عبدالرفيع حقيقت (رفيع)، (۱۳۶۸) و... و نيز نقد و معرفي هايي كه از آثار استاد گلچين معاني انتشار يافته است اشاره كرد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |