يكشنبه ۸ خرداد ۱۳۸۴
تمايزها و اشتراكات بورديو و پوتنام
دو تلقي از سرمايه اجتماعي
001770.jpg
اين مقاله به مقايسه آراي رابرت دي پوتنام و پير بورديو درباره سرمايه اجتماعي مي پردازد. از نظر پوتنام سرمايه اجتماعي داراي ۳ مؤلفه است: الزامات اخلاقي و هنجارها، ارزش هاي اجتماعي (خصوصاً اعتماد) و شبكه هاي اجتماعي (علي الخصوص انجمن هاي داوطلبانه). بن مايه اصلي انديشه پوتنام در اين است كه اگر منطقه اي داراي نظام اقتصادي كارآيي باشد و از سطح بالايي از يكپارچگي سياسي نيز برخوردار باشد، بايد آنها را نتيجه انباشت موفقيت آميز سرمايه اجتماعي در آن منطقه دانست. در ايالات متحده آمريكا بسياري از مسائل اجتماعي خصوصا در سه دهه اخير نتيجه كاهش سرمايه اجتماعي است. در جوامع مدرن تاكيد بر وفاق بر پايه شبكه هاي متقابلا مرتبط اعتماد در بين شهروندان، خانواده ها، سازمان هاي داوطلبانه، فرقه هاي مذهبي و انجمن هاي مدني و نظاير آن استوار است. نظريات پوتنام تا حد زيادي در ادامه نظريه كثرت گرايي آمريكايي مطرح مي شود و يادآور مفاهيم كاركرد گرايانه يكپارچگي اجتماعي دهه ۱۹۵۰ و اوايل دهه ۱۹۶۰ مي باشد. اما مفهوم قديمي تري از سرمايه اجتماعي نيز وجود دارد كه توسط پير بورديو در دهه ۱۹۷۰ و اوايل دهه ۱۹۸۰ بسط يافت. اين مفهوم از سرمايه اجتماعي به ايده نظري پير بورديو درباره طبقه، مرتبط است. وي سه بعد از سرمايه را مشخص مي كند كه هر كدامشان داراي رابطه خاصي با طبقه اند: سرمايه اقتصادي، سرمايه فرهنگي و سرمايه اجتماعي. داشتن هر كدام از اين سرمايه ها به واسطه سرمايه نمادين مشروعيت مي يابند. از نظر بورديو مفهوم سرمايه اجتماعي به تضادها و كاركرد قدرت (روابط اجتماعي كه باعث توانمندي يك كنش گر در پيشبرد منافعش مي شود)  تأكيد دارد. در مجموع، جايگاه هاي اجتماعي و تقسيم منافع اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي به واسطه سرمايه نمادين مشروعيت مي يابند. از نظر بورديو، سرمايه اجتماعي سبب مشاجرات اجتماعي در حوزه ها و زمينه هاي اجتماعي مختلف مي شود. به طور مثال مسئله اعتماد در جوامع فعلي مي تواند به جزئي از مشاجره نمادين بدل شود و به عنوان مؤلفه بالقوه سرمايه نمادين در قدرت نمادين و مبادله نمادين به كار گرفته شود.
مفهوم سرمايه اجتماعي در نزد پوتنام
از نظر پوتنام مفهوم سرمايه اجتماعي جوهره جامعه شناختي شور و شوق همگاني است. به نظر وي پيش فرض حل مسئله كنش عمومي و فرصت طلبي، توسعه كنش جمعي داوطلبانه است كه به نوبه خود منوط به سرمايه  اجتماعي به ارث رسيده در  آن جامعه است. اشكال سرمايه اجتماعي،  منابع اخلاقي كلي يك جامعه را تشكيل مي دهند. به طور كلي سرمايه اجتماعي را مي توان به ۳ بخش اصلي تقسيم بندي كرد؛ نخست، اعتماد، دوم،  هنجارها و الزامات اجتماعي و سوم شبكه هاي اجتماعي فعاليت شهروندان، علي الخصوص انجمن هاي داوطلبانه.  از اين رو بحث درباره مسائل مرتبط با اعتماد و انجمن هاي داوطلبانه ضروري است.
اعتماد
هنگامي كه درباره اعتماد در جوامع مدرن صحبت مي كنيم،  در واقع درباره اعتماد تعميم يافته حرف مي زنيم. افراد در جامعه مدرن كاري را كه به نفع همگان است، به اين دليل كه از تعاملات ديگر مطلع هستند، انجام نمي دهند، بلكه علت اصلي،  آن است كه اين گونه كارها با گسترش مثبت روابط همگاني،  پاداش دريافت خواهند كرد. ما در جهان مدرن، زماني كه از حوزه هاي مبتني بر آشنايي خارج و وارد دنياي تحت سيطره احتمالات، پيچيدگي و مخاطره مي شويم به اعتماد نياز پيدا مي كنيم. در واقع اعتماد هنگامي مورد نياز است كه ديگر انتظارات نقشي و روابط خودماني،  ما را در پيش بيني واكنش هاي فردي مان و همچنين الگوهاي تعاملات جمعي ياري نرسانند. جوامع مدرن كارآ ناگزيرند به منظور تنظيم داوطلبانه روابط اجتماعي، بين اشخاصي كه با يكديگر بيگانه اند، مبنايي ارزشي داشته باشند. اعتماد تعميم يافته سبب ايجاد روابط دوطرفه و شبكه ها و انجمن هاي اجتماعي و اين دو عامل نيز به نوبه خود سبب ايجاد اعتماد مي شود. اين چرخه بدين صورت است:اعتماد سبب ايجاد انجمن هاي داوطلبانه و دوطرفه و اين ها نيز به نوبه خود باعث تقويت و ايجاد اعتماد مي شوند. از جمله مسائل مورد علاقه پوتنام ، تبيين منشأ اعتماد اجتماعي است. در جوامع مدرن و ماقبل مدرن،  اعتماد بالا در درون روابط شخصي گسترش مي يابد، اما در جوامع پيچيده فرامدرن و فراصنعتي، اعتماد اجتماعي از دو منبع مرتبط به هم ناشي مي شود:
۱- هنجارهاي تعاملي دوطرفه،  ۲- شبكه هاي تعهد مدني. در بين اين شبكه ها انجمن هاي داوطلبانه، داراي اهميت بيشتري هستند. انجمن هاي داوطلبانه در كتاب مشق دموكراسي پوتنام اساساً شامل باشگاه هاي ورزشي و انجمن هاي فرهنگي مي شود كه داراي كاركردهاي مثبتي جهت بسط يكپارچگي و وفاق اجتماعي هستند. پوتنام قادر نيست درباره بي اعتمادي و آن دسته از جنبش هاي اجتماعي و انجمن هاي داوطلبانه كه سبب به چالش افكندن وفاق غالب و يا نهادهاي يكپارچه ساز مي شوند، به بحث بپردازد.
انجمن هاي داوطلبانه،  منبع اعتماد
مفهوم انجمن هاي داوطلبانه پوتنام ارتباط دهنده عقايد وي با يكي از نظريات رايج در نظريه كثرت گرايي آمريكايي است. انجمن هاي داوطلبانه مهم ترين شكل تعامل دوطرفه افقي است. انجمن هاي داوطلبانه از چند طريق بر تعامل اجتماعي و همكاري بين كنش گران اثر مي گذارد.نخست، براي فرد خطاكار، هزينه هاي بالقوه هر نوع عمل خطاكارانه فردي را افزايش مي دهد و دوم هنجارهاي قاطعي را براي تعامل دوطرفه به وجود مي آورد و سوم،  باعث تسهيل ارتباط و بهبود جريان اطلاعات درباره ارزش اعتماد به افراد مي شود. پوتنام تنها بر اهميت انجمن هاي داوطلبانه در تشكيل و توسعه جامعه مدرن تأكيد نمي كند، بلكه برعكس وي انجمن هاي داوطلبانه و ملل دموكراتيك مدرن را به عنوان دو عاملي در نظر مي گيرد كه داراي رابطه ديالكتيكي با يكديگر هستند؛ به طوري كه هيچ كدام از اين دو را نمي توان بدون ديگري درك كرد. بر طبق نظر لومان، انجمن هاي داوطلبانه را مي توان به عنوان گروه هاي سازمان يافته اجتماعي در نظر گرفت كه براساس اعتماد متقابل بين اعضايشان شكل مي گيرند.
اعتماد باعث ايجاد و تداوم روابط بين اعضاي يك انجمن مي شود
انجمن هاي داوطلبانه در حل مسائل اداري و اجرايي و تقليل پيچيدگي محيطي(جهان وابسته به تجربه مستقيم) مظهر اصلي اعتماد هستند. در عمل كار اصلي پوتنام تقليل مفهوم جامعه مدني به نوع خاصي از انجمن هاي داوطلبانه (باشگاه هاي ورزشي و انجمن هاي فرهنگي) است. پوتنام همچنين درباره تضاد بين منافع جنبش هاي اجتماعي جديد و احزاب بحثي پيشنهاد نمي كند. در اين ارتباط مي توان ۳ نوع تضاد منافع را مشخص كرد: نخست، تضاد منافع بين آن دسته از انجمن هاي داوطلبانه كه در خلق و پشتيباني از وفاق اجتماعي مؤثرند، دوم، آن گروه از انجمن ها و جنبش هايي كه منتقد ارزش هاي سياسي مسلط هستند و سوم، تضاد بين انواع متناوب جامعه مدني. پوتنام همچنين درباره تضاد بين جامعه مدني و جامعه سياسي (و دولت) چيزي بيان نمي كند و يا به عبارت ديگر وي با سياست كاري ندارد؛ لذا نظريه وي را مي توان به عنوان نظريه اي كه ادامه دهنده سنت كاركرد گرايي دهه ۱۹۶۰ آمريكايي است،  در نظر گرفت. همچنين وي ابعاد سلسله مراتبي انجمن هاي داوطلبانه و روابط قدرتي را كه در همه انجمن هاي مدرن وجود دارند،  ناديده مي گيرد.
انجمن هاي داوطلبانه و يكپارچگي اجتماعي
مطالعه هاي مقايسه اي در مورد اعتماد نشانگر آن هستند كه شهروندان كشورهاي اروپاي شمالي از نظر پوتنام از بالاترين ميزان اعتماد برخوردارند. استدلال وي به توسعه دولت هاي رفاه اروپاي شمالي كه باعث تضمين حداقل سطح زندگي مي شوند،  برمي گردد. اين بدان معناست كه نهادهاي رفاهي، سياسي و اجتماعي، ظرفيت شهروندان را جهت پيش بيني آينده ( و به احتمال زياد سطح اعتمادشان را) افزايش مي دهند. براساس آمارهاي بين المللي، شهروندان كشورهاي اروپاي شمالي همچنين به لحاظ عضويت در انجمن هاي داوطلبانه و تعداد انجمن هاي داوطلبانه فعال از بالاترين ميزان برخوردارند. فعاليت هاي نومشاركتي كه باعث به وجود آمدن دولت هاي رفاه در اروپاي شمالي شد، بدون شك از مصاديق وضعيت كلامي آرماني هابرماس يا دموكراسي شورايي مت فاوت است. با اين همه مي توان گفت كه فعاليت هاي فوق يكي از موفقيت آميزترين حركات جهت ايجاد يك جامعه مبتني بر نابرابري اجتماعي بوده است. به احتمال فراوان كشورهاي شمال اروپا همچنين براساس مقياس پوتنامي به لحاظ ميزان سرمايه اجتماعي از بالاترين امتياز برخوردارند. اطلاعات مربوط به اروپاي شمالي را مي توان در جهت حمايت از ايده هاي پوتنام در مورد رابطه بين فعاليت انجمن هاي داوطلبانه و وفاق اجتماعي مبتني بر مصالحه هاي ارزشي تفسير كرد. اما مسئله عمده در ارتباط با انديشه هاي پوتنام اين است كه ساختار وفاق و اعتماد در اروپاي شمالي غالباً نتيجه مشاجرات بين منافع متضاد است. در تحليل پوتنام تنها آن دسته از نهادها مورد بررسي قرار مي گيرند كه قادرند فراتر از هرگونه تضاد اجتماعي به رشد خود ادامه دهند.
سرمايه اجتماعي و سرمايه نمادين از نظر بورديو
ايده هاي پوتنام درباره سرمايه اجتماعي با ارزش هاي جمعي و يكپارچگي اجتماعي سر و كار دارد، در حالي كه رويكرد بورديو از ديدگاه كنش گرايي به مقوله سرمايه اجتماعي مي پردازد كه به منظور كسب منافعشان به مشاجره با يكديگر مي پردازند. اين امر چگونگي پيوند بورديو را با مركزي ترين مفهومش يعني عادت واره و تضاد نشان مي دهد. من مفهوم عادت واره را به منظور تلفيق ساختارهاي عيني جامعه و نقش ذهني كارگزاراني كه در آن ساختارها به فعاليت مي پردازند، بسط دادم.
عادت واره، مجموعه  اي از منش ها، تأملات و اشكال رفتاري است كه مردم در جريان كنش  شان در جامعه به دست مي آورند. عادت واره منعكس كننده جايگاه هاي متفاوتي است كه مردم در جامعه كسب مي كنند. جامعه از طريق عادت واره خودش را باز توليد مي كند و تغيير مي دهد. مردم گاه پي مي برند كه انتظارات و شيوه زندگي شان با جايگاه اجتماعي جديدشان همخواني ندارد.... بنابر اين مسأله كارگزاري اجتماعي و ممانعت سياسي از اهميت بالايي  برخوردارند. (Bourdieu,2000,19)صورت بندي بورديو جا را براي تفاسير مختلف باز مي گذارد: از يك منظر افراطي نظريه وي را مي توان يك نظريه تقليل گرايانه كنش گر دانست و از سوي ديگر وي را مي توان طرفدار ايده سازه گرايانه كنش گران دانست، كنش گراني كه اگرچه كاملاً آزاد نيستند و دسته بندي هاي فكري انتخاب هايشان را به كار نمي برند، اما داراي انتخاب و تاريخ خاص خودشان هستند.
زمينه ها و اشكال سرمايه 
يكي از بنيادهاي نظري جامعه شناسي پيربورديو، ايده جامعه به مثابه كثرت زمينه هاي اجتماعي است. سرمايه هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي، عوامل اصلي تعريف جايگاه ها و قابليت هاي كنش گران گوناگون در هر زمينه اي هستند. هر زمينه اجتماعي با توجه به اهميت نسبي هر يك از اشكال سرمايه ، داراي اهميت خاصي است. اشكال گوناگون سرمايه كه تحت كنترل كارگزاران گوناگون قرار دارند، شانس هاي برنده شدن در هر بازي را تعيين مي كنند.زمينه قدرت، زمينه نيروهايي است كه توسط ساختار متعادل نيروهايي كه بين اشكال قدرت يا بين انواع متفاوت سرمايه  وجود دارند، تعريف مي شوند. اين زمينه فضاي باز و رقابتي است كه در آن كارگزاران و نهادهاي اجتماعي به منظور طرح استراتژي هايي جهت حفظ و تغيير شكل اين توازن قوا به رويارويي با يكديگر مي پردازند... اين مشاجره بر سر اعمال قدرت مسلط در هر لحظه به توازني در جهت سهيم شدن در قدرت منجر مي شود كه بورديو آن را تقسيم كار سلطه مي نامدسرمايه اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي مؤلفه هاي اصلي منابع اجتماعي هستند كه تعاريف جايگاه اجتماعي كنش گران را كنترل مي كنند. سرمايه اقتصادي، سرمايه در معناي وبري كلمه را شامل مي شود، اما علاوه بر آن شامل دارايي هاي اقتصادي ديگري نيز مي شود كه باعث افزايش ظرفيت هاي يك كنش گر در جامعه مي شود. سرمايه فرهنگي به ۳ شكل وجود دارد. نخست، از طريق مستحيل شدن در عادت واره ها، كه تا حد زيادي اين كار را از طريق آموزش و پرورش رسمي و در دوران كودكي صورت مي گيرد. دوم، سرمايه فرهنگي در مقولات فرهنگي عينيت مي يابد. سوم، اين سرمايه در نهادهاي فرهنگي نيز نهادينه مي شود به طوري كه بر حسب آزمون ها، گواهينامه ها و مدارك علمي مشخص مي شود.اما سرمايه اجتماعي داراي دو مؤلفه است: نخست به عنوان يك منبع با عضويت گروهي و شبكه هاي اجتماعي مرتبط است و دوم، مقدار سرمايه  اجتماعي يك كارگزار خاص به حجم شبكه ارتباطي وي وابسته است. (Bourdieu, ۱۹۸۶. ۲۴۹)
عضويت در گروه ها، ارتباط با شبكه هاي اجتماعي و مناسبات اجتماعي داخل اين گروه ها باعث بهبود جايگاه اجتماعي كنش گران در زمينه هاي متفاوت مي شود. انجمن هاي داوطلبانه، اتحاديه هاي تجاري، احزاب سياسي، اجتماعات سري(به طور مثال فراماسون) نمونه هاي مدرن تجسم اين گونه سرمايه اجتماعي اند. تفاوت در ميزان سرمايه  اجتماعي، چرايي بهره گيري متفاوت از ميزان مشابه سرمايه فرهنگي و اقتصادي و همچنين قدرت اثرگذاري متفاوت بر كنش گران مختلف را تعيين مي كند. طبقات اجتماعي كه درگير توزيع سرمايه اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي اند، صرفاً بر روي كاغذ طبقه محسوب مي شوند، يعني به طور بالقوه طبقه اند مگر اين كه از طريق سرمايه  نمادين تفاوت هاي بين آنها به تفاوت هاي معناداري بدل شود. (Bourdieu,1985) از نظر بورديو سرمايه نمادين و سرمايه مشروع شبيه به هم هستند؛ چرا كه سرمايه نمادين مشخص مي كند كه چه اشكال و كاربردهايي از سرمايه، مبناي مشروعي را براي جايگاه هاي اجتماعي افراد در يك جامعه فراهم مي آورد. كارآيي سرمايه نمادين به عملكرد واقعي ارتباطات وابسته است. لذا در اين صورت سرمايه نمادين نمي تواند در عادت واره نهادينه، عيني و مستحيل بشود. سرمايه نمادين تنها در تصور بين الاذهاني وجود دارد و رشد و نمو مي كند و درك مي شود. سرمايه  فرهنگي و اقتصادي از طريق پول، سهام، آزمون و مدرك وجود مي يابند، در حالي كه سرمايه نمادين تنها در «چشمان ديگران» وجود دارد. سرمايه  نمادين يقيناً داراي كاركرد ايدئولوژيك است؛ چرا كه از طريق تمايز و دسته بندي، شيوه مستبدانه توزيع سرمايه  را بين اعضاي جامعه آشكار مي سازد.
قدرت نمادين و اعتماد و سرمايه شناسايي
هنگامي كه بورديو درباره سرمايه شناسايي، شناخت جهان شمول و ايثار كردن منابع صحبت مي كند، بيشترين مراتب را با مفهوم اعتماد در نزد پوتنام مي يابد. اعتماد از نظر بورديو را در واقع مي توان به عنوان ارزش جهاني كه مبناي كنش هاي داوطلبانه و بي طرفانه و مبادله(يا تعامل)را تشكيل مي دهند، در نظر گرفت. تنها هنگامي كه ساختارهاي عيني غالب توسط كنش گران و با استفاده از مقولاتي كه زاييده ساختارهاي عيني مشابه هستند، درك شوند، آن زمان است كه گفته مي شود، استفاده از قدرت نمادين موفقيت آميز بوده است. خشونت نمادين... خشونتي است كه با همدستي خود كنش گران بر آنها اعمال مي شود... بورديو اين خشونت را بدفهمي واقعيت خشونتي مي نامد كه دقيقاً تا بدان حد وحشيانه است كه هيچ كس آن را آن چنان كه هست درك نمي كند.
از نظر بورديو قدرت نمادين از آن جهت مهم است كه به آن دسته از اقتدارهايي مي پردازد كه در آنها سرمايه نمادين متمركز است. دولت مدرن نوعي ابركارگزار است كه مشاجرات بر سر قدرت مشروع را كه در زمينه هاي متفاوت رخ مي دهد، با يكديگر تركيب مي كند. دولت مدرن نه تنها انحصار خشونت فيزيكي را در اختيار دارد، بلكه فراتر از اين انحصار خشونت نمادين مشروع، يعني قدرتي كه به عنوان قدرت اجرا شدني و جهان شمول در يك ملت خاص... با مجموعه اي از هنجارهاي لازم الاجرا، اعمال مي شود را نيز در دست دارد.اين امر حكايت از اهميت مدارس و نهادهاي ديگر جامعه پذيري در نظام قدرت نمادين دارد. بورديو رويكردش را ساختارگرايي تكويني مي نامد. برطبق نظر وي عادت واره از طريق دروني  كردن ساختارهاي عيني محيط در شكل عملكردها بسط مي يابند. عملكردها نتيجه تأثير ساختارهاي عيني و ساختارهاي ذهني درون عادت واره مي باشند. از نظر بورديو از آنجا كه عادت واره ها به عنوان عملكرد ها ايجاد مي شوند لذا قابل تقليل به ساختارها نيستند، عادت واره خلاق است و لذا بازتوليد ساختارهاي اجتماعي هرگز باز توليدي يك طرفه نيست بلكه نتيجه بازتوليد گسترده و خلاقانه عادت واره نيز است.
نتيجه گيري:
بورديو و پوتنام را مي توان به عنوان حامل و بسط دهنده ايده هاي مربوط به دو سنت جامعه شناسي متضاد در نظر گرفت كه در بررسي مسائل رايج در جامعه مدني از ايده هايشان بهره گرفته اند. كار پوتنام در بردارنده ايده هاي جامعه شناختي يكپارچگي است. مفاد اعتماد و سرمايه اجتماعي اش متوجه مسائل مرتبط با سازوكارهايي اند كه باعث تقويت يكپارچگي ارزش هاي جامعه و همبستگي و اتحاد و سبب خلق وفاق و دوام توسعه پايدار در جامعه مي شود.اهداف نظري عمده بورديو نيز بررسي تضادها و مشاجرات اجتماعي در زمينه هاي مختلف نظير اشكال قدرت يا خشونت و اشكال سلطه و محروميت است. از نظر پوتنام مقوله اعتماد در نظريه پردازي بورديو هيچ جايگاهي ندارد. در زمينه هايي نيز كه رويكرد اين دو متفكر با يكديگر همپوشاني پيدا مي كنند نظير مبادله اجتماعي و شناخت و اعتماد، نتيجه گيري هايشان تقريباً مخالف يكديگر است. بر اساس ديدگاه نظري پوتنام، تضادها در بيرون از فرايند وفاق و يكپارچگي قرار مي گيرند و مشاجرات اجتماعي به عنوان نتايج خانواده گرايي غير اخلاقي و تفاوت هاي مبادله ناموزون بين مناطق و يا بين گروه هاي اجتماعي تفسير مي شوند. اما بورديو ايده هايي نظير وفاق اصيل و ارزش هاي جهان شمول را از نظريه اش كنار مي گذارد.ارزش هاي جهان شمولي نظير اعتماد را تنها مي توان به عنوان نمونه هاي آرماني درك كرد كه داراي معادل هاي واقعي نيستند. از سوي ديگر اشكال سرمايه و خشونت نمادين از نظر بورديو نيازمند تحليل موانع موجود بر سر راه درك نمونه آرماني  «وضعيت كلامي ايده آل» هستند.

نگاهي به كاستي هاي آموزش زبان فارسي ونارسايي هاي رفتاري در مدارس
كدام واژه كدام راه؟
001743.jpg
شكوه تقديسيان
كمترين توقعي كه از بچه هاي يك مملكت مي توان داشت، يادگيري زبان رايج است. فرصت هاي يادگيري از اولين سال ورود به دبستان، در اختيار كودكان قرار مي گيرد. گروه هاي صف و ستاد، فضاهايي با هزينه هاي هنگفت، معلم و كتاب و دفتر و مدير، برنامه و بخشنامه و كلاس هاي ضمن خدمت و آموزش هاي رسمي و غيررسمي، مجلات و كتاب هاي آموزشي و كمك درسي، بحث و جدل هاي كارشناسان و مؤلفان و ...همه در خدمت آموزش بچه ها هستند. براي من رديف كردن ساير عواملي كه اين مهم را انجام مي دهند، ميسر بوده و هست. اما باور و قبول دست خطي كه خانم مدير محترم يك مدرسه راهنمايي، در جنوب كشور به من نشان داد، چندان ساده نبود و نيست. شما هم مي توانيد دست خط مورد نظر را در اين صفحه مشاهده كنيد.
قضيه از اين قرار است. در يكي از شهرهاي جنگ زده جنوب كشور جلسه اي تشكيل شده بود. مديران مدارس در آن حضور داشتند. جمعي بودند صميمي و مهربان و مرا كه آن روز ميهمان آنها بودم، در جمع خود پذيرفته بودند. به گفت وگو نشستيم. گويا سال ها بود كه يكديگر را مي شناختيم. زمان حضور كوتاه و حرف هاي ما بسيار بود. خانم مديري كه كنار من نشسته بود، قطعه كاغذ چروكيده و پاره اي را به من نشان داد و گفت: مي توانيد آن را بخوانيد؟
كاغذ را گرفتم. ولي خواندن كلمه ها و درك معناي جمله ها كمي مشكل بود. گفتم: حتماً مال يكي از شاگردان كلاس اول است كه تازه شروع به نوشتن كرده است. لبخندي زد و گفت: باورتان نمي شود؟  اين دست خط يك دانش آموز دوره راهنمايي است. آخر من مدير مدرسه راهنمايي هستم.(سال تحصيلي دانش آموز را به خاطر ندارم) باوركردني نبود، ولي واقعيت داشت. خانم مدير گفت: اين كاغذ را يكي از شاگردان مدرسه به من داده است. من ناباورانه كاغذ را پشت و رو مي كردم. او در اين قطعه كاغذ براي خانم مدير چنين نوشته بود:
«با عرض سلام و خسته نباشي من معلم... را خيلي ازش بدم مي آيد من كوتك زد توي كمر زد حال كمر درد مي كنم مي روم آموزش و پرورش روت شكايت مي كنم من كوتك زد. اين قدر خيلي زياد خداحافظ.»
با خود فكر كردم چه آسان، زبان شيرين فارسي و ادبيات پر ارزش ما، با دست و قلم يك نوجوان معصوم و خسته دچار آفت شده است. سپس متن سنگين كتاب هاي فارسي دوره راهنمايي را مجسم كردم. البته مقايسه نوشته دخترك جنوبي با متون كتاب هاي راهنمايي قياس مع الفارق است و در يك معلم، اين فكر پيدا مي شود كه دانش آموزي كه يك جمله صحيح در نوشته اش پيدا نمي شود، چگونه مي تواند متن كتاب هاي فارسي و ساير كتاب هاي درسي دوره راهنمايي را بخواند؟ او چگونه قادر به درك مفاهيم و معاني جملات نوشته شده در كتاب هاي درسي است، در حالي كه به زبان كتاب ها مسلط نيست. به سالهاي تحصيلي گذشته اين دخترك فكر مي كنم. به اهميتي كه زبان آموزي و ادبيات فارسي در دوره ابتدايي دارد. دانش آموزان اگر به زبان كشور خود مسلط نباشند، مسلماً در درك مفاهيم و محتواي كتاب هاي درسي خود ناتوان خواهند بود و هر گونه تلاشي براي ارتقاي سطح دانش  دانش آموزان و بهبود كيفيت آموزشي ابتر خواهد ماند.
درس هاي جمله سازي و انشا از همان سال اول دبستان با بچه ها تمرين مي شود. به طوري كه هر كودك دوزبانه اي هم بايستي قادر باشد يك جمله ساده بسازد. آنچه در نوشته اين نوجوان دوره راهنمايي مي بينيم. اين گونه است:
* من كوتك زد- به جاي به من كتك زد يا من كتك خوردم.
* من معلم.... را خيلي ازش بدم مي آيد- به جاي من از خانم .... بدم مي آيد.
* توي كمر زد- به جاي توي كمرم زد يا به كمرم زده است.
* حالا كمر درد مي كنم- به جاي حالا كمر درد دارم و يا حالا كمرم درد مي كند.
* مي روم آموزش و پرورش روت شكايت مي كنم- به جاي من به آموزش و پرورش مي روم و از او شكايت مي كنم.
* من كوتك زد اينقدر زياد- به جاي او مرا خيلي كتك زد يا او خيلي مرا كتك زد.
آنچه اشاره شد، نقد آموزشي يك نامه كوتاه است، ولي نكته هاي تربيتي ديگري هم در اين نوشته ها به چشم مي خورد كه به تربيت فردي و اجتماعي و آسيب هاي رواني افراد مربوط مي شود. مي دانيم كه تنبيه بدني طبق آيين نامه هاي آموزش و پرورش منع شده است. معلوم نيست كتك خوردن دختري نوجوان از دست خانم معلم به چه علت و دليلي بوده است؟
آيا كتك زدن، تنها راه مقابله با نافرماني و يا احتمالاً نابهنجاري هاي رفتاري او بوده است. دختري كه دچار فقر فرهنگي و احتمالاً فقر مادي است و مجبور است پيامد ناكامي و محروميت هاي متعدد خود را تحمل كند.
خيلي دلم مي خواست فرصتي براي ديدار او دست مي داد، ولي غير ممكن بود. كاش مي توانستم از او بپرسم كه چرا تا اين اندازه او از معلم خود نفرت دارد. دليل كتك خوردن او چه بوده است؟ او چه خلافي مرتكب شده كه معلم به اجبار او را تنبيه كرده و خشم جانشين مهر شده است به طوري كه دانش آموز قصد شكايت به اداره آموزش و پرورش كرده است.
راستي سهم آموزش اخلاقيات و تربيت اجتماعي در مدارس، تا چه اندازه است؟ آيا همزيستي مسالمت آميز آن هم در كلاس درس و محيط مدرسه جزيي از مهارت هاي زندگي نيست؟ آيا هنوز در لزوم داشتن مشاور در مدارس مردد هستيم؟ در مناطق آيا كساني هستند كه به عنوان مشاور به دردهاي معلمان هم گوش بدهند و راه حل نشان بدهند تا آنان هم كساني را داشته باشند تا حكايت لحظات بحراني زندگي  آنان را بشنود و رنج هايشان را تسكين دهد. به تصور من كمتر معلمي كه از سلامت جسم و روان برخوردار است، شاگرد يا شاگردانش را تنبيه بدني مي كند. افسردگي و بحران هاي سخت زندگي براي معلمان هم هست، همان گونه كه انتظار مي رود او حامي شاگردان باشد و به ياري آنان بشتابد، بايد كساني هم باشند كه معلم بتواند در سختي ها و فشارها و لحظات بحراني به آنها مراجعه كند تا حضورش در كلاس درس توأم با آرامش خاطر باشد و مجبور نباشد ناخودآگاه و يا حتي آگاهانه به تخليه رواني در كلاس درس اقدام نمايد.
من از خلال نامه اين دخترك، طنين مويه و فريادي را مي شنوم كه مي تواند هشداري براي ما باشد، كه مبادا مباحث و مسائل آموزشي و روش هاي ياددهي- يادگيري آن قدر ذهن ما را مشغول كند كه از پرداختن به ابعاد عاطفي و رواني دانش آموزان غافل شويم. «اريك برن» روانشناس آمريكايي در كتاب «بعد از سلام چه مي گوييد» مي نويسد: «حالا مي دانيم كه تقريباً هر موجود زنده اي را مي توان آموزش داد. حتي باكتري را مي توان در محدوده شيميايي آموزش داد كه از قند بخصوصي تغذيه كند. تقريباً همه حيوانات، از كرم گرفته تا بقيه را، مي توان به كمك بازتاب هاي شرطي آموزش رواني داد تا انگاره هاي رفتاري بخصوصي را به اجرا بگذارند. در بلندمدت ممكن است اين هم شيميايي باشد و به انواع انعطاف پذيري از اسيدهاي ارگانيك(دي.ان.آ) در مقايسه با آنچه در ژن ها يافت مي شود، بستگي داشته باشد. اما لازمه آموزش، آموزش دهنده است و اين مقوله اي ديگر است. آموزش دهنده بايد بعدي فراتر از ارگانيسم هاي تحت آموزش باشد.»
اگر آموزش دهنده اسير پيچ و خم هاي زندگي بود، نمي توان از او انتظار هدايت گري و حمايت داشت. به همين دليل، پرداختن به مشكلات اقتصادي و اجتماعي آنان، از هر واجبي واجب تر است. در مورد دانش آموزان و سواد و دانش  پايه اي كه لازم است كسب كنند، سخن بسيار و فرصت كوتاه است.
به آموزش هاي پايه بايد اهميت ويژه داده شود. پذيرفته ايم كه روش هاي تدريس، نقش  مهمي در آموزش دانش آموزان دارند. مي دانيم كه كتاب ها، ابزار كار آموزش هستند و ابزارها قابل تغيير و ترميمند. و نيز مي دانيم كه كلاس اول در جريان يادگيري كودكان نقش اساسي دارد. بنابر اين جايگاه محوري زبان و ادبيات فارسي خود به خود تعيين مي شود. در يك مقايسه  صوري مي توانيم حدس بزنيم كه همه دانش آموزاني كه كلاس اول را با كتابي يكسان و مشابه مي گذرانند، دانش و معلومات يكساني كسب نمي كنند و متغيرهاي متعددي در سوادآموزي و دانش اندوزي آنان نقش دارد كه مهمترين آنها خانواده و سپس جو مدرسه و كلاس درس است كه غناي فرهنگي و آرامش رواني حاكم بر آن موجب تسهيل يادگيري مي شود. حذف كردن نمره هم احتمالاً، مانند نمره گذاري مواد درسي كلاس اول، ضامن باسواد شدن متعارف بچه ها نيست(همان گونه كه گاه مشاهده مي شود).
امروز مي بينيم كه نمره دادن و تجديد كردن تعدادي از دانش آموزان، مانند دانش آموز فوق الذكر پاسخگو نبوده است.
در حال حاضر كتاب هاي فارسي دوره ابتدايي كاملاً تجديد نظر شده و با كيفيت بهتري در اختيار بچه ها قرار گرفته است. لازم است به ابعاد گسترده تنوع استعدادها، تنوع فرهنگ ها و تنوع زبان هاي قومي هم توجه شود. بعضي از بچه ها نياز دارند كه در شرايط ديگري به غير از آنچه در كلاس مي گذرد، درس بخوانند. «پير بورديو» (۱) جامعه شناس فرانسوي عقيده دارد سرمايه فرهنگي به عنوان يك نيروي جديد در فرايند پايدار موفقيت وارد عمل مي شود. به زعم وي كودكان متعلق به زمينه هاي اجتماعي- اقتصادي مسلط در منزل، غالباً در معرض فعاليت هاي فرهنگي بلند مرتبه قرار مي گيرند و آنهايي كه سرمايه فرهنگي را در منزل كسب مي نمايند، احتمالاً در مدرسه موفق ترند و در نتيجه شانس بيشتري براي رسيدن به سطوح بالاي آموزش را در مقايسه با ديگران دارند. در واقع نتايج تحصيلي متأثر از رفتار تحصيلي است و اين رفتار نيز به نوبه خود وابسته به سرمايه فرهنگي است كه در خانواده سرمايه گذاري شده است. (۲)
براي جبران ضعف سرمايه فرهنگي و مشكلات يادگيري بچه ها، تمهيدات خاصي لازم است. مي توان تحت عنوان راهبردي ديگر در وضعيت هاي احتمالي از دانش آموزان حمايت كرد. كه لازمه آن تأليفات جديد و ترفيع مهارت هاي معلمان است، تا آنان با تغيير دادن استراتژي، راهبردهاي تازه را به كار گيرند و تسهيلات لازم براي يادگيري دانش آموزان در اختيار آنان قرار گيرند. آموزش دهنده قهرماني است كه مي تواند از سر راه تربيت نوآموزان، مشكلات را بردارد. يعني كه باعث افزايش روحيه افسردگان شود و در كلاس نقش فرشته را ايفا كند و در خارج از كلاس هم قاضي رفتارهاي خود باشد. ولي لازمه اش برخورداري از امكانات متعدد است تا بتواند خلاقيت خود را در راه بهره وري بيشتر از فضاي تربيتي نشان دهد و ما در آينده اي نزديك، كمتر با دانش آموزاني افسرده و پريشان از لحاظ رواني و كم سواد و بي مهارت از لحاظ دانش پايه روبه رو شويم.
۱) Pierre Bourdiev
۲) خبرنامه. پيش شماره ۱ تابستان ۸۲ صفحه ۱۳

بازارفرهنگ و آموزش
001740.jpg
واژه هاي مصوب فرهنگستان در مجموعه اي تازه
جوهرگين در برابر استامپ، آژدار در برابر پرفراژ، آسان بر در برابر آسانسور، آكنده سازي در برابر تاكسي درميِ، بارگنج در برابر كانتينر، برق كافت در برابر الكتروليز، دفترك در برابر بروشور، فرشينه در برابر موكت و گفتارگرداني در برابر دوبلاژ از جمله  معادلهايي است كه در سالهاي اخير در فرهنگستان زبان و ادب فارسي وضع شده است. همان طور كه در اين معادلها ديده مي شود، از واژگان فارسي براي معادل گذاري در برابر كلمات فرانسوي يا انگليسي متداول در زبان فارسي استفاده شده است. اين يك دسته از معادلهاي وضع شده است.يك دسته ديگر معادلها، در واقع خود كلمات زبانهاي خارجي است، مانند كپسول، انتگرال، بانك و پتروشيمي. اين كلمات به قدري رايج شده اند كه عملا معادل گذاري در برابر آنها شايد بيهوده باشد.دسته ديگر معادلها آنهايي است كه در آن تركيبي از كلمات فارسي و خارجي به كار رفته است، مانند تيمگان در برابر ليگ، گروه مجهز در برابر اكيپ و واحد پردازش مركزي در برابر CPU.بعضي از معادلها در واقع ترجمه دقيق واژه خارجي است و برخي ديگر به معناي اخص كلمه وضع شده است.مجموعه بزرگي از معادلهاي فرهنگستان زبان و ادب فارسي از جمله مواردي كه ذكر شد، در كتابي به نام واژه نامه ضميمه فرهنگ شميم گردآوري شده است. اين كتاب در واقع ضميمه لغت نامه شميم است كه پيشتر توسط علي اصغر شميم (و همين ناشر) به بازار عرضه شده است.كتاب ياد شده توسط نشر مدبر و با شمارگان ۲۰۰۰ جلد و بهاي ۱۵۰۰ تومان منتشر شده است.
عرفان در ويلاي ژان
نويسنده: مهناز متقي/ ناشر: البرز/ چاپ اول، ۱۳۸۳/ ۲۹۶ صفحه، رقعي/ ۲۵۰۰.
«و من دليلم را براي او گفتم، آري، همه چيز را بخشيدم و در عوض حق سرپرستي و اجازه خروج دخترم را براي هميشه گرفتم. گاهي اوقات به اين نتيجه مي رسم مادراني كه گذشت و ايثار كمتري براي فرزندانشان مي كنند، از احترام بيشتري برخوردارند، شايد به اين دليل كه اصطكاك كمتري با فرزندانشان دارند. قديمي ها مي گويند اولاد دشمن جان آدمي است. در اين جمله هزاران حرف و معنا نهفته است. حرف هايي كه از دلها برآمده است...»
وانيل و شكلات
مؤلف: ازووا كازاتي مودينيايي/ مترجم: ليلا صدري/ ناشر: البرز/ چاپ اول، ۱۳۸۳/ ۵۶۸ صفحه، رقعي/ ۴۳۰۰ تومان.
ازوواكازاتي مودينيايي، يكي از محبو ب ترين نويسندگان معاصر ايتاليا است. رمان هاي او به سيزده زبان دنيا اعم از فرانسه، آلماني، روسي، پرتغالي، ترجمه شده است و بيش از هشت ميليون نسخه از آنها به فروش رفته است. در سال ۱۹۸۱ نخستين رمانش با نام «آنا با چشمان سبز» به چاپ رسيد كه تقريباً بلافاصله با استقبالي كم سابقه مواجه شد. وي نوعي خاص از صحنه يك زندگي امروزي ايتاليايي را جلوه گر مي سازد.

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |