سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۴
ورزش هاي سنتي و فرهنگ مردم
001833.jpg
محمدرضا منصوريان
اشاره:
امروزه در كشورهاي مختلف جهان ورزش بازاري است در حال شكوفايي و گسترش شتابان. صنعت ورزش به تنهايي بين يك تا دو درصد محصول ناخالص ملي كشورهاي صنعتي را تشكيل مي دهد و نسبت به بسياري از بخش هاي ديگر با سرعت بيشتري در حال رشد است. در اين ميان در جهاني كه ورزش به رقابتي كاملاً حرفه اي تبديل شده است، ورزش ها و بازي هاي سنتي و عدم رونق آنها نگراني هاي عميقي را فراهم آورده است. اين در حالي است كه اين ورزش ها و بازي ها كه نمادهاي پرمعناي ميراث سنتي جوامع اند، بخشي از كليتي فرهنگي هستند كه خود شكلي از بيان و وسيله اي براي تنظيم و سامان دهي اند.
ارزش هايي كه اين ورزش ها و بازِ ي ها دارند و شگردها و مهارت هايي كه مي طلبند غالباً با ارزش ها و شگردها و مهارت هاي ورزش هاي نوين، اگر نگوييم در تضادند دست كم بايد بگوييم به كلي تفاوت دارند. اين ورزش ها و بازي هاي سنتي كه اكثر قريب به اتفاق آنها در چارچوبي غيررسمي و غيرنهادي صورت مي گيرند، بازتاب هويت هاي فرهنگي فردي و جمعي  و نيز عواملي پر اهميت در توسعه فرهنگي اند.

فرهنگ بازي در جهان محكوم به نابودي است
بازي هاي ملي و منطقه اي مردمي (به استثناي مواردي معدود) در بسياري از كشورها كم كم محبوبيت خود را از دست مي دهند و چنين مي نمايد كه اين امر فرايندي برگشت ناپذير است. برخي از ناظران كار را بدانجا كشانده اند كه پيش بيني مي كنند فرهنگ بازي در جهان، هر چقدر هم كه غني و متنوع باشد، محكوم به نابودي است (گيريم كه برخي از صورت هاي فسيل شده آن به عنوان فرهنگ عمومي حفظ شوند.) و جاي خود را به فرهنگ ورزشي سالم سازي شده، استاندارد شده  و جهاني بسپارند كه جنبه اي درخشان از زندگي نوين شمرده مي شود. باري، فعاليت جسمي بدان گونه كه در ورزش منعكس شده است، راهي دراز بايد بپيمايد تا به ادعاي خود تحقق بخشد و بدل به فعاليتي همگاني شود كه از اعصار متمادي به نسل هاي مختلف منتقل شده است. برقرار كردن سيطره ورزش بر هر رويكرد ديگري كه در سراسر جهان به فعاليت جسمي مي شود، به معني اعلام سلطه مفهومي خاص از ورزش است. ورزش بدان مفهومي كه امروزه در جهان غرب متداول است.
با اين همه، بازي ها و ورزش هاي سنتي بخشي از ميراث فرهنگي غيرمادي بشريت اند. بدين سان، شايسته آن اند كه به عنوان فرهنگ مردم حفظ شوند. خوب است دست كم فهرستي از آنها در دست داشته باشيم. كشورهايي كه بيش از همه در معرض جذب شدن به ورزش هاي نوين نظير فوتبال، گلف، بيليارد و ... هستند، ممكن است كه هويت فرهنگي شان به تدريج تضعيف شود.
با اين همه بسياري از مسئولين كشورهاي در حال توسعه از اين مي ترسند كه، كوشش هايي كه براي احياي بازي ها و ورزش هاي ملي يا بازگشت به فعاليت هاي سنتي صورت مي گيرد، چه بسا سبب  شود كه جوانان آنها باز هم بيشتر در حاشيه قرار گيرند ، چرا كه اين احيا و اين بازگشت مانع از دست يابي آنها به ورزش هاي نوين مي گردد كه از اقبالي جهاني برخوردارند و سرچشمه بي همانند غرور و حيثيت ملي اند.سياست هايي از اين دست، به گفته آنان در جهت معكوس گرايش به ادغام شدن و يكپارچه شدن عمل مي كند. چرا كه عملكردهايي فرهنگي را تقويت مي كنند كه ريشه اي ژرف در فرهنگ گذشته دارند. جهان در حركتي توقف ناپذير به سوي پذيرش فرهنگي جهاني است كه در آن ورزش، همچون خود جامعه، چه بسا آنچه را كه از باب نيرومندي به دست آورده است از بابت معنوي از دست بدهد.
ورزش هاي سنتي را موزه اي نكنيم
برخلاف ورزش هاي «مدرن» يعني رشته هايي كه به المپيك راه يافته اند و در تمام جهان رواج دارند، ورزش ها و بازي هاي سنتي معمولاً از عرصه ملي خارج نمي شوند. اين ورزش ها كه همانند موسيقي يا رقص هاي عاميانه، نشانه هاي هويت يك قوم هستند جزو سنن فولكلور به شمار مي روند.
قرار دادن ورزش هاي سنتي در حوزه فولكلور ممكن است نتايجي مثبت يا منفي به بار آورد.ما با الصاق برچسب «سنتي» به برخي فعاليت هاي ورزشي،  بدان ها خصوصيتي فرهنگي مي بخشيم كه به حفظ آنها كمك مي كند، اما حيف خواهد بود اگر آنها را به عجايب انسان شناختي يا موضوعات موزه اي تبديل كنيم تا نظر مشتاقان و جهانگردان را جلب كند. بايد چنين فعاليت هايي را همراه ديگر عادات جسماني و در ضمن اوقات فراغت خود كاملاً زنده و حاضر نگاهداريم.يك اتفاق شگفت زمانه چنين مقدور ساخت كه ورزش هاي رايج در انگليس دوران ملكه ويكتوريا، در سراسر دنيا گسترش يافت و همان طور كه بارون پي ير دوكوبرتن بنيانگذار المپيك نوين آرزو داشت، به نماد تجدد و پيشرفت بدل شد. پس از آن، اين ورزش هاي «مدرن» جزو جدايي ناپذير شيوه اي نو از زندگي اجتماعي شدند كه همان شيوه خاص هر جامعه است. شيوه ممتازاني كه اوقات فراغت كافي در اختيار دارند. در عوض ورزش ها و بازي هاي سنتي كم كم به عنوان باقي مانده هايي كهنه و ناهمزمان از جامعه عقب افتاده و رشد نيافته دوران پيش از صنعتي شدن به حساب آمدند. اين روند كه در آغاز قرن بيستم در اروپا شروع شد، هم اكنون در كشورهاي به اصطلاح جهان سوم نيز دارد اتفاق مي افتد.اين كشورها همان طور كه اشتغال خاطر جهان غرب به مسائل محيط زيست را چون تجملي مي نگرند كه خود مجال پرداختن به آن را ندارند به جاي حفظ بازي ها و ورزش هاي سنتي،  غالباً علاج ضعف و تكنولوژي و حل مشكلات اقتصادي خود را در اولويت قرار مي دهند. از سوي ديگر آنها بيشتر مايلند براي فتح مدال هاي آن ورزش هايي سرمايه گذاري كنند كه معروفيت جهاني برايشان به ارمغان آورد. چنين حركت هايي مدرن سازي و ايجاد فرهنگ ورزشي  از روي الگوي غرب، گاه ادامه استعمار تلقي شده اند. هنگامي كه از ورزش هاي سنتي سخن مي گوئيم،  مراد ورزش هايي است كه پيش از گسترش ورزش هاي سازمان يافته مدرن در سطح جهان، وجود داشته اند. اين را هم همه مي دانيم كه بسياري از اين ورزش ها از فعاليت هاي جسماني بشر سرچشمه گرفته اند.
چوگان بازي
چوگان بازي، يكي از بازي هاي قديم است. واضع و عامل اصلي آن كاملاً روشن نيست. بعضي آن را به ايرانيان نسبت مي دهند و مي گويند چون اسكندر تصميم گرفت به ايران حمله كند. «دارا» گوي و چوگاني برايش فرستاد تا به جاي كشورگشايي به بازي بپردازد.
اين بازي سال ها پس از آنكه در ايران رايج بود به هندوستان و از آن جا به كره و چين و ژاپن رفت و اولين بار انگليسي ها آن را از مشرق زمين به اروپا بردند. يكي از ديپلمات هاي انگليسي به نام «چارلز زمبول» كه در رأس هيأتي به ايران آمده بود در بازگشت خويش به انگليس اولين باشگاه چوگان بازي را در انگليس تأسيس كرد. افسران انگليسي ارتش هندوستان شيفته اين بازي شدند و بديهي است كه در مراجعت به اروپا آن را رها نكردند و به تمرين مي پرداختند، تا جايي  كه در سال ۱۸۶۹ اولين مسابقه رسمي چوگان بازي در انگلستان انجام شد. ليكن اين مسابقات بسيار آشفته و نامنظم بود. بعدها نظم و ترتيبي به آن دادند و قواعد و مقرراتي براي آن وضع كردند. ابتدا از تعداد هر دسته كاستند و آنها را از هشت نفر به پنج نفر رساندند. اسب ها را كوچكتر انتخاب كردند و بازي سريع تر انجام مي شد. كم كم بيشتر كشورهاي قاره اروپا به چوگان بازي پرداختند و باشگاه هاي چوگان تأسيس كردند. در اين بازي اسب به منزله يك ابزار كار است و حال آنكه در سوار كاري اسب عامل اصلي است يعني مانند توپ و چوگان است. مدت بازي حداكثر هشت دور است و هر دور آن هشت دقيقه است. در خلال بازي ۳ دقيقه براي استراحت منظور شده است و چوگان باز مي تواند در اين فاصله اسب ديگري برگزيند. زمين بازي ۲۷۵ متر طول و ۱۴۰ متر عرض دارد و از چمن پوشيده شده است، وزن گوي ها ۱۳۵ گرم و قطر آن ۸ سانتي متر و نيم و جنس آنها از چوب است. هر يك از افراد دسته نقش معيني دارند و شماره گذاري شده اند.

چوگان مال ماست ما رها كرديم، ديگران گرفتند
001830.jpg
«مقام معظم رهبري»
تا آن جا كه هوش و حافظه  ما ياري مي دهد، ماحصل كلام مهم ترين مقامات و رجال سياسي ،مذهبي ،فرهنگي و اجتماعي مملكت در اغلب نشست ها و مناظره ها و مباحثه ها، بر اين محور دور مي زند كه در پي دگرگوني هاي نظام سياسي و اجتماعي مملكت، بايد دگرگوني را به همه جوانب و زمينه ها، تعميم و گسترش داد.
اما سخن تازه ما در رابطه با دگرگوني و ايجاد تحول و حفظ آثار و احياي ورزش هاي ملي و بومي است. و سخن اصلي تر بر سر اين است كه اگر امروز ورزش ما در همه زمينه ها انقلابي فرهنگي را طلب مي كند و پي مي گيرد، چرا ضرورت آغاز آن بطور جدي تري احساس نمي شود. اين فضا و اين ملت امروز از هر حيث مستعد اين است كه كاري اساسي آغاز شود و فرمان حركت و سازندگي در تمامي رشته هاي ورزشي از جمله ورزش هاي ملي نظير چوگان، سواركاري، كشتي پهلواني و ... كه ريشه در تاريخ چندين هزار ساله سرزمين ما دارند صادر گردد تا همه عاشقانه و مشتاقانه راه بيفتند و اثر گذار شوند.
دريغ كه سازمان تربيت بدني ما از نخستين روز انقلاب تاكنون هرگز از اين همه پشتوانه هاي عميق فكري و معنوي و نيروهاي انساني آماده و مشتاق در راه سازندگي بهره اي نگرفته و يا نخواسته و نتوانسته كه حداقل يك روز و يا يك هفته، محض آزمايش هم كه شده مردم را اعم از ورزش دوست و غير ورزش  دوست دعوت كند و بگويد: «اي مردم؛ ما مي خواهيم چنين كار و خدمتي را براي شما و فرزندانتان در ورزش انجام دهيم،اگر معتقد به سلامت روح و جسم و غرور ملي خود و فرزندانتان هستيد و از همه مهم تر معتقد به حفظ هويت و آثار ملي باقيمانده از ورزش  ملي و بومي، اين گوي و اين ميدان. بيائيد و ما را در اين راه مشخص ياري كنيد.» ولي متأسفانه باز هم مسئولان و مصدرنشينان ورزش، عليرغم حمايت هاي جدي مسئولين عاليرتبه مملكتي در حمايت جدي از حفظ آثار و ميراث فرهنگي و تاريخي ورزش، هنوز هم اين فرياد و فغان دلسوزانه را نمي شنوند و يا اگر هم مي شنوند، به دليل عدم درك صحيح از چنين موهبتي بر ادامه طرح و برنامه هاي پر اشكال خود باقي مانده اند. خوشبختانه امروز براي حفظ و احياي ورزش هاي بومي فضا، فضاي مستعدي است.
موج، موجي قوي است. خواسته،  خواسته اي جدي است و هدف، هدف مقدسي است.

ورزش
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |