چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۴ - - ۳۷۱۳
سفر و طبيعت
Front Page

همه چيز خوارها متعادل كننده اكوسيستم ها
كفتارها سزاوار اين همه بد نامي نيستند
003876.jpg
ماسايي ها اجساد مردگانشان را در بوته زارها رها مي كنند تا از شر آنها راحت بشوند و كفتارها كه به رفتگران طبيعت معروفند ترتيب حذف آنها را از طبيعت مي دهند
ترجمه:معصومه صفايي
مايلها مايل تعقيب ادامه پيدا مي كند. آهو خسته است. اما كفتار خالدار، نه و همچنان در تعقيب. سرانجام در اوج سرعت و در كشاكش تعقيب و گريز، شكارچي سوار بر طعمه نيمه جان او را به زير مي كشد و طنين نعره اي در سراسر دشت هاي ساواناي آفريقاي شرقي مي پيچد. طعمه از دست كفتار مي گريزد و او همانند يك شير نر شكست خورده و به كشتار خاتمه مي دهد و با شكمي خالي تا بختي ديگر در همان حوالي پرسه مي زند.
كفتارها اصولا حيوانات بدنامي هستند مثل شكاردزدها و لاشه خوارها كه از صدقه سري شكارگران بزرگ روزگار مي گذرانند. «كي هول كمپ» از دانشگاه ميشيگان مي گويد:«البته به ندرت هم پيش مي آيد كه حتي شيرها، لاشه هاي كفتارها را مي دزدند، خب بيولوژيست ها مدتهاست كه بر اين مسئله واقفند.»
او اظهار تاسف مي كند از اينكه هنوز كفتارها در نظر مردم چهره اي چندش آور، كثيف ، احمق و شكار دزد دارند. نبايد به مردم چه مستقيم و چه غير مستقيم اينگونه القا شود. مثلا در كارتون شيرشاه يا سينما كه بسياري از مردم آن را مرجعي براي آشنايي با آنها مي دانند. چرا بعضي از مردم به محض ديدن كفتارها آنها را مسخره كرده و چهره شان را كج و معوج مي كنند؟ آنها با پوست وصله  دار و هيكل نامتناسبشان ممكن است نسبت به معيارهاي زيبايي كه ما درذهن مان براي حيوانات تعريف كرده ايم مسخره به نظر بيايند، اما «آلوپ ساو» كه با برادرش «مابخو» زيباترين عكس ها را از كفتارها در وطنشان كنيا و تانزانيا گرفته اند، مي گويد:«مسئله اينجاست كه نگرش منفي ما اجازه تجزيه و تحليل درست درباره ساختار اندام و خلق وخوي كفتارها و نقش موثر اين خصوصيات در سازش با زيستگاه و شرايط زندگيشان را به ما نمي دهد.»
در سراسر آفريقا كفتارها به نظر مردم مسخره اند و البته ترسناك. در واقع به اين دليل كه در كفتارها اندام تناسلي ماده دقيقا به لحاظ ظاهري شـــبيه نرهاســت حتي اين مسئله مدتها باعث اين ديدگاه شده بود كه كفتارها دو جنسي هستند بعضي ها هم معتقد بودند كه كفتارها با مرگ در ارتباط اند.
ماسايي ها اجساد مردگانشان را در بوته زارها رها مي كردند تا از شر آنها راحت بشوند. بدون ترديد كفتارها هرچيزي را كه برايشان مفيد باشد مي خورند. «ماريون است» از مركز تحقيقات باغ وحش و حيات  وحش برلين مي گويد:«كفتارها يك جزء حياتي براي سالم نگه داشتن يك اكوسيستم به حساب مي آيند. آنها در جايگاه يك همه چيزخوار مثل رفتگرها تمام سطح منطقه را از مواد مرده و در حال فساد پاك مي كنند و در جايگاه يك شكارچي هم در يك گله بزرگ به سلامت ژنتيك (از بين رفتن حيوانات ضعيف) و كنترل جمعيت آن كمك بسزايي مي كنند.
در عكس فوق كفتار پوزه و گردنش به خون يك لاشه آغشته است. كفتار ناگهان به سمت لاشخوري كه قصد دزديدن تكه گوشتي را دارد يورش مي برد. كفتارها به خساست در تقسيم كردن غذايشان با ديگران معروفند. بنابراين كمي نگران است كه نكند لاشخور از كناره هاي طعمه تكه اي را جدا كند. ولي در واقع هر دوگونه باهم يك همزيستي مفيد و به نفع دو طرف دارند، چرا كه گاهي هم كفتارها، لاشخورها را براي يافتن محل طعمه تعقيب مي كنند.
هميشه كفتارها دزد نيستند ، گاهي هم شير ها طعمه كفتارها را مي ربايند بخصوص شيرهاي جواني كه هنوز تجربه شكار را پيدا نكرده اند، اما به لحاظ قدرت بدني به حدي رسيده اند كه كفتارها را از ميدان به در كنند
كفتار راه راه در ايران
در ايران هم كفتار وجود دارداما كفتار ايران خال خال نيست بلكه راه راه است، با بدني خاكستري روشن تا خاكستري متمايل به زرد. اما برخلاف كفتارهاي خالدار خوي بسيار آرامي دارد و تا جايي كه ممكن باشد حتي با حيوان هاي ديگر وارد جنگ خونين نمي شود. مثلا اگر توسط سگ ها احاطه شود و در تنگنا قرار بگيرد، ترجيح مي دهد از ترفندي به جز رودررويي استفاده كند. مثلا خودش را به مردن مي زند تا زماني كه مطمئن شود سگ ها از محل دور شده اند. آرواره اي بسيار قوي دارد و حتي قادر است استخوان ران الاغ را به آساني خرد كند.
در بيشتر مناطق ايران به جز منطقه محدودي بين آذربايجان و كرمانشاه زندگي مي كند. لانه اش را در حفره ها و زير سنگ ها بنا مي كند و تا فاصله چند متري لانه اش پر از استخوان است. اصلا از درون لانه اش بوي خوبي به مشام نمي رسد. البته اين بوي بد كه شبيه بوي لاشه فاسد است متعلق به موادغذايي انبار شده در لانه كفتار يعني همان لاشه نيست بلكه خود بوي بدن كفتارها است. حتي عرق كفتارها هم بوي بد مي دهد.
پس در طبيعت اگر كمي دقت كنيد ممكن است لانه آنها را بيابيد. البته مواظب باشيد لانه تشي (بزرگترين جونده ايران كه گاهي با جوجه تيغي اشتباه گرفته مي شود) را عوضي نگيريد. استخوا ن هاي اطراف لانه تشي معمولا ريزتر است و خيلي هم پراكنده نيست. در ضمن اگر كمي دقت كنيد تيغ هاي سفيد و سياه را در اطراف و داخل لانه كه متعلق به تشي است حتما پيدا مي كنيد.
منبع: نشنال جئوگرافيك

درياچه ولشت تا نيستي
003873.jpg
از گذشته تاكنون حركات پوسته زمين و فعاليت هاي آن باعث تغييرات چشمگيري در سطح كره خاكي بوده است. نقاط مختلقي در سراسر جهان درگير اين تغييرات هستند و در اين ميان كشورهاي قاره آسيا بيش از ساير مناطق جهان در رويارويي با اين مشكل قرار دارند، چرا كه چهار صفحه زمين ساختي متفاوت در اين ناحيه با هم برخورد مي كنند. تغييرات دايمي پوسته زمين سبب شده است تا ما رخدادهاي عجيبي را در گوشه و كنار جهان شاهد باشيم. زمين يك حجم پوياست كه مدام در حال تلاطم، زايش و تخريب است. در گوشه  اي مواد مذاب از بستر اقيانوس بالا مي زند و در جايي ديگر صفحات زمين در هم فرو مي رود تا خليجي به مرور زمان از نقشه جغرافيا محو شود؛ كوهي متولد و در جايي ديگر دره اي به دشت تبديل  شود.
تغييرات مداوم و حتي ناگهاني در سطح كره زمين در ديدگاه علم، يك امر بديهي و اجتناب ناپذير است، حتي زلزله اي كه ما از آن به عنوان يك فاجعه يا حتي قهر طبيعت ياد مي كنيم. درياچه ولشت كلاردشت -يكي از زيباترين جاذبه هاي طبيعي كشورمان- هم بعد از زلزله رودبار دستخوش همين تغييرات قرار گرفت. ضلع شرقي اين درياچه به طول 200 متر دچار رانش شد و ضلع جنوب شرقي آنهم به عمق 30 متر شكاف برداشت.
اين درياچه حدود 2 ميليون متر مكعب آب را در خود جاي داده است و وسعتي بالغ بر 24 هكتار دارد. مسئولان شهر چالوس نگران اين مسئله اند كه رانش زمين هاي اطراف به داخل درياچه آب آن را به شهر چالوس سرازير كند. مگر اينكه شكافي باز شود و آب درياچه ولشت را به يكباره ببلعد.
همانند اتفاقي كه اخيرا در روستاي بالوتيكووا روسيه افتاد. ساكنان يك روستا در مركز روسيه، واقع در 500 كيلومتري مسكو در جست  و جوي حل معماي ناپديد شدن آب درياچه اي هستند كه گفته مي شود يك شبه اتفاق افتاده. برخي مي گويند اين درياچه در روستاي بالوتيكووا روسيه از گذشته هاي دور، از روزگار ايوان مخوف، اينجا بوده است. آب آن به حجم تقريبي 775 ميليون ليتر يك شبه ناپديد شده، گويي بخار شده و به هوا رفته است.
ماهيگيران محلي كه پيش از سايرين به اين موضوع پي بردند با مشاهده حفره عظيمي كه از درياچه بر جا مانده است، انگشت حيرت به دهان بردند. روستاييان حتي آتش نشاني محل را خبر كردند، اما معلوم است كه براي رسيدگي به چنين وضعي قطعا از دست آتش نشاني كاري برنمي آيد. شوك ناشي از غيب شدن درياچه به سرعت به سوءظن بدل شد. يكي از ساكنان سالخورده بالوتيكووا به تلويزيون روسيه گفت كه اين بخشي از نقشه هاي غرب است.
پيرزني گفت:  «آمريكايي ها بالاخره از زيرزمين حفره اي به طرف ما نقب زدند.»
اينكه چرا آمريكايي ها بايد بخواهند از زيرزمين به اين روستا كه ترجمه نام آن «شهر باتلاقي» است تونل بزنند معلوم نيست!
اما يك توجيه علمي ساده توانست به تمام اين حرف و حديث ها خاتمه دهد؛ آب درياچه در غاري زيرزميني تخليه شده است.

جشن قورباغه ها در نيكشهر
003885.jpg
محمدرضا محمدي- هفت سال خشكسالي باعث شده بود كه ديگر ملخ هم در سيستان و بلوچستان پيدا نشود. چشم مردم ديگر عادت كرده بود كه همه جا را در سكوت و بي جنبشي ببينند. تا اينكه باران باريد، تمام جوي ها و چشمه ها و آبگيرها دوباره پرآب شدند و تخم هايي كه سالها در زير خاك هاي خشك، هفت سال انتظار كشيده بودند با نزول باران حيات دوباره يافتند و آرام آرام ترك خوردند. حيات، دوباره به سيستان و بلوچستان بازگشت.
قورباغه هاي بندانگشتي هم كه ديگر طاقت كمون (حالت رخوت كه در زمستان و تابستان در برخي گونه ها براي حفاظت از گرما و سرما به وجود مي آيد. در اين حالت ضربان قلب و تنفس بشدت كاهش مي يابد، حتي گاهي به يك صدم حالت طبيعي مي رسد) را نداشتند با احساس بو و نم باران چشم هايشان را گشودند. نوزادان مقاومي هم كه با سرسختي تمام اين هفت سال را با خستگي مبارزه كرده بودند، همگي سر از تخم برآوردند.
از سوي ديگر پرندگاني كه سالهاي قبل از خشكسالي در اطراف مخازن آب اعم از رودخانه، آبگير، درياچه و... جمع مي شدند، بعد از دو، سه سالي كه خبري از باران نشد، راهشان را به سويي ديگر كج كردند، حتي پرنده هاي بومي هم به دليل نبود طعمه و آب جمعيت شان بشدت كاهش يافت و حتي در بعضي موارد كاملا در اين زيستگاه ها از بين رفتند.
بنابراين قورباغه ها شدند يكه تازان بي رقيب زيستگاه هاي آبي اطراف شهرستان نيكشهر استان سيستان و بلوچستان.
هجوم انبوه قورباغه هاي بندانگشتي در هفته اخير به شهرستان نيكشهر، مردم را شگفت زده كرده است. هزاران قورباغه هر روزغروب با سرد شدن هوا راهشان را به سمت اين شهر كج مي كنند و حتي باعث رعب و وحشت عده اي بخصوص كودكان مي شوند. قورباغه هاي ريزي كه در گويش محلي آنها را بندانگشتي مي گويند، به محض احساس خطر براي دفاع از خود ماده بدبويي را ترشح مي كنند كه بشدت باعث آزار و اذيت مردم محلي شده است.
رئيس اداره محيط زيست شهرستان نيكشهر، «عظيم براهويي» نيز اين پيشامد را طبيعي مي شمرد و مي گويد:«عامل اصلي رشد و تكثير زياد قورباغه هاي بندانگشتي بارندگي هاي سال 83 به بعد است كه با پر شدن مخازن آبي اعم از چاه ها، گودال ها، رودخانه ها و بخصوص جوي ها زمينه را براي رشد و تكثير قورباغه ها فراهم كرده است. باتوجه به هفت سال خشكسالي و نبود آب در اين شهرستان، امكان رشد و تكثير براي قورباغه ها وجود نداشت و ظاهر شدن يكباره اين قورباغه ها در شهرهاي پرآب يك امر عادي است.»
باتوجه به خشكسالي و كاهش جمعيت قورباغه ها در سطح شهر در سالهاي اخير، طبيعي است كه مردم با مشاهده جمعيت انبوه قورباغه ها در شهر غافلگير شوند.
امكان وقوع چنين پديده اي در ديگر شهرستان هاي استان سيستان و بلوچستان وجود خواهد داشت. منتظر ميهمان هاي ناخوانده باشيد. شهرستان 175 هزار نفري نيكشهر در 600 كيلومتري جنوب زاهدان، مركز سيستان و بلوچستان، قرار دارد.

نگاه
هيچ نياز صنعتي نمي تواند توجيه كننده مرگ انسان ها باشد
003879.jpg
حميد حيــــدري- توسعه صنعت و گسترش چرخه توليد يكي از اهداف محوري هر اقتصاد پوياست ولي به شرط آنكه مسائل مهم ديگري مغفول نماند. صنعت، پايه اشتغال و توليد ملي و ارزش افزوده است، صنعت نياز جامعه است ولي نه به قيمت تهديد حيات آيندگان و نه به بهاي مرگ انسان ها. در كشورهاي پيشرفته صنعتي حفظ محيط زيست نيز با همان اهميت توسعه صنايع مورد توجه است و هيچكس با هر عنوان پررنگ و لعابي حق ندارد و نمي تواند كه با سلامتي مردم و تداوم نسلها بازي كند، اما امروزه در كشور ما متاسفانه خيلي مسائل مهم در سايه برخي مسائل، كمرنگ شده و عمل به وظايف قانوني، انساني و اداري بسياري دستگاه ها و اشخاص به فراموشي سپرده شده است.
مسئول كيست؟
چه كسي بايد از ايجاد برخي از كارخانه ها كه در حيطه زيستي مردم، آلاينده هاي مرگ آور را بي محابا به محيط زيست مي سپارند جلوگيري كند؟ اين نوع كارخانه ها كه سموم مرگ آور خود را بدون معارض به رودخانه و دريا و يا آبهاي تحت الارضي مي ريزند يا به صورت گاز و دود و دم نثار آسمان مي كنند، با چه سد و مانعي مواجه هستند؟!
چه كسي مسئول بروز بيماري هاي روزافزون ريوي- پوستي و افزايش درصد آسم و سرطان در اهالي مجاور فعاليت اين نوع كارخانه ها در شهرهاي اصلي كشور است؟ برگزاري نمايش هاي دهن پركن و بي محتوايي مثل اميد به روز سبز و انتخاب خودروي سبز، تعيين تكليف خودروهاي مزايده اي و امثالهم،  غافل ماندن از خسارات جبران ناپذير اين همه پسابهاي صنعتي و دود و دم و آلودگي كارخانه هاي مختلف و سموم روزافزون خودروهاي پارك شده در ترافيك بسته و سرسام آور خيابان هاي تهران و شهرهاي بزرگ است و بي توجهي به نقش مخرب برخي ديگر از واحدهاي توليدي كه مسئول مرگ تدريجي صدها هزار نفر در حيطه فعاليت خود هستند.
واحدهاي صنعتي مرگ آور
يكي از واحدهاي صنعتي مرگ آور، كارخانه هاي قيرسفت كني هستند كه در مناطق زيادي در حاشيه شهرها و شمال و جنوب كشور، سلفچگان- شورآباد تهران- دليجان- مشهد مقدس- اصفهان و... داراي دهها واحد قيرسفت كني هستند.
تحقيقات گسترده اي در مورد سرطان زا بودن گازهاي متصاعد شده از اين كارخانه ها روي انسان ها و حيوانات انجام شده است. طبق مطالعاتي كه توسط موسسه تحقيقاتي Wall cave انجام گرفته تماس با اين مواد در اكثر موارد (بيش از 90 درصد) موجب بروز سرطان پوست و بيماري هاي حاد ريوي است.
يكي از اثرات زيان آور اين كارخانه ها، مربوط به مقادير بالاي تركيبات آروماتيك حلقوي پليمري با نام PCA در گازهاي متصاعد شده از اين واحدهاست. ارتباط مستقيم تركيبات PCA در بروز سرطان در انسان ها در بسياري از منابع و مراجع علمي مطالعه شده محقق است. همچنين براساس گزارش موسسه بين المللي تحقيقات سرطان شناسي، تركيبات آروماتيك آمينه، مي توانند باعث بروز جهش در DNA و ژن شوند كه حاصل آن ناقص زايي و مرگ نوزادان و معلوليت هاي جسمي و ذهني است (موضوع نتايج تحقيقات انعكاس يافته در مدارك IARC- سال 1996).
در گازهاي متصاعد شده از كارخانه هاي قيرسفت كني تركيبات سمي بسياري وجودداردكه اثرات سمي و سرطان زايي آنها در اكثر مطالعات و تحقيقات بهداشتي و پزشكي آمده است و مقادير جرمي مربوط به گازهاي مسموم تر آنها، بالغ بر يكصدهزار ppm رقم وحشت آوري است كه حتي يك هزارم آن را هم در كشورهاي پيشرفته مجاز نمي دانند.
گستره پراكنش
حوزه پراكنش و ريزش اين مواد سمي در جريان باد معمولي تاحدود 15-10 كيلومتر و در جريان باد شديد تا 25 كيلومتر است و لذا تصور كنيد چه تعداد از مردمان شهرها و روستاهاي اطراف اين كارخانه ها در معرض خطر بزرگ بيماري هاي آني و مرگهاي آتي هستند.
تحقيقات انجام شده در حوزه عمل يكي از كارخانه هاي قيرسفت كني اطراف تهران نشان مي دهد كه انتشار گازهاي سمي متصاعد شده نه تنها باعث آلودگي هوا و توزيع بيماري هاي مهلك در منطقه است كه آب و خاك محدوده محيطي خود را نيز مسموم كرده و باعث تهديد حيات وحش و گياهان نيز شده است.
اين كارخانه ها براي سرپوش گذاشتن به فعاليت هاي خودمعمولا شبها كار مي كنند كه دود سياه ناشي از كارشان كمتر به چشم بيايد ولي عوارض محسوسي مثل سوزش چشم و ريه و مسموميت و سرگيجه ناشي از استنشاق گازهاي متصاعد شده كه نسبت آنها از گازهاي موجود در كوره هاي مذاب سازي نيز سنگين تر وخسارت بارتر است،  در كارگران شاغل در اين كارخانه ها مشاهده مي شود .
جالب آنكه راههاي ساده شستشو و رعايت بهداشت و شناسايي خطرات سموم و گازها را در بروشورهاي اطلاعاتي نيز به همه كارگران نشان مي دهند ولي مشكلات اقتصادي و فقر و گرفتاري اين كاركنان كه نان آور خانواده هايي ضعيف و مظلوم هستند، مانع از آينده نگري آنها در احتراز از كار خطرناك و هراس از ابتلا به مرگ تدريجي مي شود.
اما آيا صاحبا ن اين قبيل كارخانه ها بايد اينقدر دست و بالشان به لحاظ قانوني باز باشد كه فقط به سود كلان بينديشند، بدون توجه به جان كاركنان شان؟ آيا اين همه استانداردهاي رنگ به رنگ مثل ايزو 14000 تنها براي ثبت بر بيل بوردهاست؟ بد نيست سازمان هاي مسئول هر از گاهي سري به اين قبيل مراكز بزنند.

درهمين حوالي
سرشماري طعمه هاي يوز
003819.jpg
ظاهرا مطالعات بنيادي روي پروژه يوز بعد از گذشت چندين سال با واگذاري مسئوليت پروژه به مهندس هوشـــنگ ضيايــــي، كارشناس زبده حيات وحش، استاد دانشگاه ونويسنده كتاب راهنماي صحرايي پستانداران ايران آغاز شده است.
اولين گام در رسيدن به هدف حفظ يوز، جمع آوري آمار و اطلاعات از وضعيت زيستگاه بخصوص شمار طعمه هاي قابل دسترس براي حيوان است. كه قرار است از روز پنج شنبه۱۲، خردادماه آغاز شود. فاز اول طرح سرشماري طعمه هاي يوزپلنگ از استان يزد آغاز شده و به مدت 10روز ادامه خواهد داشت.
شايد ارائه دقيق آمار از يوزپلنگ آسيايي مهمترين بخش اين پروژه باشد، چنانچه جورج شلر يكي از بزرگترين بيولوژيست هاي دنيا كه نسل پاندا را از انقراض حتمي نجات داد مي گويد:«در ايران حتي كوچكترين اطلاعاتي از جمعيت و پراكندگي يوز و وضعيت زيستگاه ها وجود ندارد.»
جورج شلر روزي قرار بود همانند پاندا نسل يوز ايران را احيا كند. او 10سال در چين ماند، اما در ايران بيش از يك ماه حضور نداشت. در هر حال مسئولان قبلي پروژه يوز، آقايان جورابچيان و همدانيان هم هر كدام به نوبه خود كارهايي در اين زمينه انجام داده اند از جمله تجهيز پاسگاه هاي محيط زيست و به كارگيري افراد بيشتر براي حفظ زيستگاه هاي اصلي يوز، اما اميد است با ورود هوشنگ ضيايي كه سالها از عرصه اجرايي محيط زيست طبيعي دور بود، پروژه يوز تكاني بخورد.

حيات وحش ايران
خفاش بال سفيد
گونه: Pipistrellus kuhlii
جنس: Pipistrellus
خانواده: خفاش هاي معمولي
USPERTLLIONIDA
راسته: خفاش ها CHIROPTERA
رده: پستانداران MAMMALIA
003840.jpg
گوشك  هلالي شكلي دارد كه از نصف طول گوش كوتاه تر است. دندان هاي فكي بسيار كوچك بوده و از بيرون به سختي  قابل ديدن هستند. دم به وسيله پرده دمي پوشيده شده، ولي مهره آخر دم به طور مشخص بيرون است. انگشت شست كوتاه است.
رنگ موهاي پشت قهوه اي و موهاي زيرشكم روشن تر است. در لبه پرده هاي بالي و دمي حاشيه سفيد رنگي ديده مي شود.
طول سر و تنه 4 تا۱‎/۵ سانتيمتر و وزن آن از 5تا۵‎/۸ گرم است. بيشتر داخل اماكن مسكوني، شكاف ديوارها، سوراخ درختان زندگي مي كند و در زمستان علاوه بر اينها، غارها و شكاف سنگ ها را براي زندگي برمي گزيند.
حضور خفاش بال سفيد در ايران از اكثر مناطق سطح كشور گزارش شده است.
در اوايل غروب شروع به پرواز مي كند و گاهي در روشنايي روز هم ديده مي شود. معمولا در ارتفاع 2 تا 7 متر و گاهي در ارتفاع بيشتر (حدود۱۴ متر) پرواز مي كند. اغلب با پرستوها در حال شكار ديده مي شود. پرواز، سريع و همراه با چرخيدن و پيچ و تاب زياد است.
در فصل زمستان به خواب زمستاني فرو مي رود. گاهي مهاجرت طولاني بيشتر از يكهزار كيلومتر دارد. غذايش را اغلب در اطراف چراغ هاي برق صيد مي كند و مانند پرستوها نوشيدن آب در حال پرواز انجام مي گيرد.
تاخير باروري دارد. يعني جفتگيري در فصل پاييز انجام مي شود، ولي تا بعد از خواب زمستاني لقاحي صورت نمي پذيرد. بارداري واقعي در بهار و پس از رها شدن سلول تخم آغاز مي شود.

|  ايرانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   درمانگاه  |   سفر و طبيعت  |   طهرانشهر  |
|  علمي  |   شهر آرا  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |