چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۴ - - ۳۷۱۳
طهرانشهر
Front Page

روستايي فرع بر شهر ري
طهران دهي بود زيرزمين
003918.jpg
طهران سر راه شهر ري قرار داشته و گاه و بيگاه از اين راه كاروان هاي متعددي مي گذشته است. اين قريه كانون و مركز چپاول و غارتگري بوده است و راهزنان و قطاع الطريق ها و غارتگراني كه در اين قريه مي  زيسته اند
در خصوص اين قريه ناچيز (طهران) كه كشش و جذابيتي نداشت ولي در ناحيه اش روزهاي درخشان و آتيه اي شكوهمند ترسيم شده بود و مي بايست بعدها از صورت يك قريه گمنام به شكل مركز و كانون سرزميني وسيع درآيد به استناد نوشته مورخ معتبري چون ياقوت حموي چنين مي خوانيم:
طهران سر راه شهر ري قرار داشته و گاه و بيگاه از اين راه كاروان هاي متعددي مي گذشته است.
اين قريه كانون و مركز چپاول و غارتگري بوده است و راهزنان و قطاع الطريق ها و غارتگراني كه در اين قريه مي  زيسته اند. غالبا قوافل و كاروان هايي را كه از نزديك اين قريه عبور مي كرده مورد دستبرد و غارت قرار مي داده اند و نيز به علت اينكه گاه و بيگاه به خاطر تصرف شهر ري كه در آن عصر يكي از مراكز مهم فعاليت هاي سياسي و بازرگاني و اداري بوده است، مدعيان و نام آوران و قدرتمندان كه در خيال تصرف و قبضه كردن اين شهر بوده اند با سپاهيان و مردان جنگي و لشكريان آراسته به شهر ري حمله مي آوردند تا آن را به تصرف خود در آورند. در گير و دار اين لشكر كشي ها و دشمني ها و كينه توزي ها و زور آزمايي ها، طهران توجه سران سپاه و مهاجمين را به سوي خود جلب مي كرد يا اينكه اتفاق مي افتاد كه براي تهيه آذوقه و سور و سات رزمي و تدارك جنگي يا اينكه به منظور اطراق كردن به اين قريه يورش مي آوردند، به همين دليل طهران و طهران نشينان به خاطر حفظ و حراست خود در شهر، سرداب ها و نقب ها تعبيه كرده بودند . به محض اينكه دشمناني به آن صوب حمله مي كردند، خود را در اين محل ها كه البته استحكام و حفاظي داشت يا به دليل اينكه از چشم دشمنان پوشيده بود مخفي مي نمودند و معمولا هم براي اينكه بتوانند مدتي در اين نقاط دوام بياورند و از گرسنگي تلف نشوند، در آن زاغه ها و سرداب ها  آذوقه و خواربار فراواني از پيش تهيه و تدارك ديده بودند.
ياقوت حموي در معجم البلدان خود كه تاريخ معتبر و مستندي است در جاي ديگر مي نويسد: طهران قريه بزرگي است در زيرزمين ساخته شده و راهي به هيچ يك از خانه هاي زاغه مانند آن نيست، مگر به دلخواه و خواسته خودشان.
زكرياي قزويني در آثار البلا اثر معروف خود كه به سال 676 هجري تاليف كرده بود، درباره قريه طهران چنين مي نويسد: طهران، ديهي است بزرگ از ديه هاي ري كه بستان ها و درخت هاي فراوان و ميوه هاي نيكو دارد و ايشان را در زير زمين، خانه هايي است همانند لانه مورچگان كه چون فرستاده دشمن پيش ايشان رود در آن خانه ها پنهان شوند و دشمنان روزها يا ماه هاي متوالي آنجا را در محاصره گيرند و سرانجام بروند. چون از زيرزمين بيرون آيند، قتل و چپاول و راهزني و فساد بسيار كنند.
مردم آنجا در بيشتر اوقات بر سلاطين طغيان نمايند و جز مدارا در ضبط ايشان گزيري نيست.
در آنجا 12 محله هست كه هر يك را با ديگري نزاع و جدال است و هر گاه در طاعت سلطان درآيند عامل آنجا شيوخ ديه را گرد آورده و مطالبه خراج كند و به اداي خراج مقرر سلطان توافق كنند. يكي خروس آورد و گويد: اين به يك دينار و ديگري پنگاني (نوعي ظرف) آورد و گويد: اين به يك دينار...
بنا به قول قزويني معلوم نيست كه اهل طهران آن روزگاران چه كساني را غارت مي كردند يا به قتلشان مي رساندند و شايد بتوان گفت كه منظور از قتل و غارت اين است كه ساكنان قريه طهران به اطراف و اكناف حمله مي بردند و قرا و قصبات ديگر يا كاروانياني را كه به طرف شهرري مي رفته اند، مورد تجاوز و تطاول و غارت قرار مي داده اند.
اما قديمي ترين سند تاريخي معتبر كه نام طهران در آن برده شده «المسالك و الممالك» مي باشد، اين كتاب اثر «ابواسحق استخري» است كه كتاب را به سال 340 هجري نگاشته و به تفصيل از اين قريه سخن گفته است.
به دنبال استخري وابن حوقل، هر يك درباره تهران يا طهران به تفصيل سخن گفته اند و آنچه كه تذكرش ضروري است اين نكته مي باشد كه عموم اين مورخان و تذكره نويسان متفق القول بوده اند كه طهران يك قريه بزرگي بوده كه در زيرزمين ساخته شده و داخل آن علاوه بر هزارها  خانه، هزارها زاغه و سرداب نيز وجود داشته وحرفه و پيشه اهالي آن اكثرا راهزني و چپاول قوافل و كاروان هايي بوده كه از شمال يا غرب و شرق ايران به سوي شهر ري مي رفته اند.
ابن حوقل در كتاب خود وقتي كه صحبت از توصيف طهران مي شود، مي نويسد: تهران در شمال ري واقع است و آنجا داراي باغ هاي فراواني است و ميوه آن بسيار متنوع و آثار آن معروف مي باشد، مردم قريه بيشتر اوقات در زيرزمين زندگي مي كنند و حرفه بسياري از ايشان راهزني است.
طهران - عهد ناصري – صص 18 – 17 – 16

درشكه در تهران و حكايت يك سند
003813.jpg
رشد تهران به صورت يك شهر صدهزارنفري در سال 1890.م ضرورت ايجاد شكلي از حمل و نقل عمومي را پيش كشيد. سرويس حمل ونقلي كه در گزينش زير توصيف شده، اولين قدم را دراين زمينه نشان مي دهد كه به دنبال آن يك خط درشكه راني از شرق تا غرب در شهر راه افتاد.
توصيه اي كه در فرانسه منتشر شد و در بين تمام مقيمان اروپايي تهران پخش شد وضع اين سرويس را توصيف مي كرد. درشكه هاي يك اسبه در چهار نقطه مي ايستادند، ميدان توپخانه، سبزه ميدان، اطراف سفارت انگليس و ميدان سرچشمه.
اين درشكه ها براي مسافرت و يا براي ساعتي كرايه مي شدند. در زمستان نرخ آن به قرار زير بود: براي مسافرت (كه فراتر از محدوده شهر تهران را دربر نمي گرفت) يك قران و 5 شاهي، براي يك ساعت 2 قران و 10 شاهي در محدوده شهر و يا 3 قران خارج از محدوده شهر. نرخ سفر به شميران 4 قران بود.
درشكه هاي تك اسبه در محلات عمومي از بامگاه تا سه ساعت بعد از شامگاه مي ايستادند؛ آنهايي كه براي بعد از ساعات مقرر كالسكه لازم داشتند مي توانستند از دواير شركت در خيابان اميريه كالسكه مخصوص كرايه كنند. شهر بر خلاف اكثر شهرهاي بزرگ هرگز داراي ماشين هاي برقي نبود؛ اتوبوس ها در آغاز بسيار كمياب بودند ولي در سالهاي اخير بر تعدادشان افزوده شد و حمل ونقل توده اي را براي يك شهر سريع التوسعه به ارمغان آورد. (از دبالوي به ريبوت، 15 دسامبر 1891 م، AE، مكاتبات بازرگاني، تهران، جلد 4)
حمل و نقل با درشكه در تهران
در گزارش شماره 24 خود به تاريخ 25 ژوئن 1890. م، به آن جناب اطلاع دادم كه دولت ايران به يكي از اتباع خود به نام جناب آقاي ميرزا جواد خان، امتيازي براي ايجاد شركت درشكه راني و اتوبوسراني واگذار كرده است. صاحب امتياز حق انتقال امتياز خود را به ديگري ندارد ولي حق دارد شركتي براي بهره برداري از آن راه بيندازد.
ميرزاجواد خان كه يكي از كارمندان عاليرتبه وزارت امور خارجه است پس از چندين گردهمايي شركتي را ايجاد كرد كه خود رياست آن را دارد و اعضايش به ترتيب زير مي باشند:  دنيس مدير راه آهن (شاه عبدالعظيم)، لماي سردسته موزيسين هاي شاه،مرئيس كه داراي يك امتياز كبريت سازي است، معين الملك وزير امورخارجه، جعفرقلي خان، اردل باشي و مصباح الملك از وزارت امور خارجه.
ميرزاجوادخان به محض اينكه سرمايه مورد نياز آماده شد نامه اي به برادرش در غازان نوشت و از او خواست كه حدود سي دستگاه كالسكه فراهم كند كه در ماه نوامبر وارد تهران شدند.
در پنجم همين ماه اين سرويس با نمايش تمام كالسكه ها – همراه با اسب و يراق- براي شاه، افتتاح شد.
تا اينجا چنين مي نمايد كه اين سرويس به نحو احسن كار مي كند و احتياجات مردم را برطرف مي سازد. بيست و سه تا از اين كالسكه ها در محلات شهر راه افتاده اند و هفت تاي ديگر به عنوان كالسكه هاي اضطراري براي تقاضاهاي بزرگ به كار مي رود. اين شركت هنوز اتوبوسي راه نينداخته و فكر هم نمي كنم كه اين سرويس راه بيفتد چرا كه تراموا رقابت شديدي از خود نشان مي دهد...
تاريخ اقتصادي ايران - چارلز عيسوي- صص۱۳-312

سعادت در ادب است و ادب در سعادت نيست
003927.jpg
... مدرسه ادب چند ماه گرفتار كشمكش با مدرسه سعادت مي شود تا رفته رفته اولياي اطفال مي فهمند ميان اين دو موسسه تفاوت چيست. «سعادت در ادب است و ادب در سعادت نيست»، اين است كه اولاد خود را باز به مدرسه ادب برمي گردانند و مدرسه رونق پيشين خود را به دست مي آورد . بهترين معلمان تهران مانند ميرزا محمدعليخان ذكاء الملك، دكتر سيد ولي الله خان نصر، علي خان رياضي قجه و ... در اين مدرسه تدريس مي نمايند و معلمان فارسي و عربي به نوشتن دوره هاي كتب ابتدايي اشتغال مي ورزند. ترتيب دروس مدرسه و تنظيمات داخلي آن از رعايت حفظ الصحه و كيفيت ورود و خروج شاگردان و ورزش بدني و مشق پا و ... به صورت هايي مقرر مي شود كه اغلب ساير مدارس از اين مدرسه اقتباس مي نمايند. مدرسه ادب در معني مراكز افكار روشن معارف خواهان حقيقي شده، معلم و كتاب و دستور به ولايات مي دهد و به مدارس ايراني كه در قفقاز و ... دائر مي گردد. معلم و كتاب مي فرستد. تا اين وقت حتي در مكاتب جديد، تدريس زبان فارسي از روي قواعد علمي معمولي نمي باشد و حتي فضلاي مملكت تصور نمي كنند آموختن زبان فارسي محتاج به تعليم و تعلم باشد؛ در مدرسه علميه كه از ديگر مدارس دولتي سبقت مي گيرد و در مدرسه ادب تدريس زبان فارسي از درس هاي اجباري مي گردد.
براي تدريس زبان فارسي نه معلمي موجود است و نه كتاب درسي تاليف گشته، اما به زمان كم، دوره هاي كتاب درسي فارسي با معلمان مخصوص حاضر مي گردد. معلمان و مولفان كتب مزبور از مقدمه هاي فرهنگ هاي فارسي و از كتبي كه در مدارس خارجه مخصوصا در هند و مصر و قسطنطنيه و قفقاز تاليف شده و بهترين آنها كتاب دستور سخن، تاليف «ميرزا حبيب دستان» مي باشد كه از روي تاليفات آلماني برداشته است استفاده مي كنند و بالجمله بهترين افكار در توسعه و تعميم معارف و تنظيمات مدرسه و تشويق معلمان و شاگردان و اجزاء به فراخور اقتضاي زمان در مدرسه ادب به موقع اجرا گذارده شده و روز به روز به اهميت اين مدرسه افزوده مي گردد و مركز معارف ملي واقع شده عموم معارف پژوهان تجدد خواه به جانب مدرسه ابتدايي و متوسطه ادب متوجه مي گردند.
حيات يحيي - جلد 1- صص۶۱ -360

كارخانه چيت سازي چگونه تاسيس شد
003816.jpg
در سال 1317 در نظر گرفته شد كه كارخانه اي به ظرفيت 42 هزار دوك در اطراف تهران احداث گردد. براي ايجاد و تاسيس چنين كارخانه اي در حدود 80 هزار متر مربع از زمين هاي فرح آباد به وزارت پيشه و هنر واگذار شد و در همان سال ساختمان كارخانه شروع گرديد. كليه ماشين آلات مورد نياز توسط كمپاني فروشتال آلماني خريداري گرديد. اين ماشين آلات در كارخانجات مختلف آلمان ساخته شده است...
ساختمان ابنيه و عمارات لازم براي قسمت هاي مختلف كارخانه و منازل مسكوني كارگران در سال 1319 انجام شد و عمليات ساختماني جهت نصب ماشين آلات به واسطه بروز جنگ تعطيل گرديد. چنانكه مقداري از لوازم كارخانه نيز در شوروي و آلمان ماند كه نتوانستند ارسال دارند. بعد از جنگ در اواخر سال 1326 عمليات ساختماني جهت نصب ماشين آلات مجددا شروع شد و در سال 1327 اولين قسمت محصول كارخانه چيت سازي تهران به بازار آمد. اين كارخانه 1400 دستگاه بافندگي داشت و محصول ساليانه آن بالغ بر يك ميليون متر چيت و چلوار و متقال و انواع  پارچه هاي نخي بود و ساختمان هايي از اين قرار براي آن احداث شد. بعدا براي تكميل اين كارخانه از محل اعتبارات اداره همكاري فني آمريكا براي ايران 10 هزار دوك لوازم نخ ريسي، ماشين آلات حلاجي، ماشين آلات رنگرزي و تكميل، دو دستگاه نورد و 72 عدد استوانه، دستگاه رطوبت و روشنايي، دو عدد ماشين قرقره يكصد دوكي و 5 هزار عدد قرقره نوار خاردار، 2235 عدد بانكه نخ ريسي، يك دستگاه ماشين كلاف، دو دستگاه ماشين آهار و متفرعات آن، دستگاه هاي گره زني، آب فلز، نمدهاي زير دستگاه هاي ماشين و 304 دستگاه ماشين بافندگي اتوماتيك به مبلغ 788/815/1 دلار خريداري شد و در برنامه سوم بازار براي مدرنيزه  كردن آن يعني اضافه كردن ماشين هاي مدرن به ماشين آلات موجود مبلغ 000/000/109 ريال وام از طرف سازمان برنامه پرداخت شد. با اقداماتي كه براي تكميل و بهره برداري از اين كارخانه شد، 40080 دوك و 1284 ماشين بافندگي براي آن فراهم گشت كه 10 هزار دوك و 304 ماشين آن از محل بودجه كمك هاي اقتصادي اصل 4 خريداري شد و بقيه توسط سازمان برنامه.
تاريخ موسسات تمدني در ايران - جلد 3 - صص 50 – 149

عتيقه
003924.jpg
عشرت آباد تشريف فرما شدند
دوشنبه 29 جمادي الثاني، سنه 1292 قمري ،امروز صبح شاه، شهر تشريف بردند كه عصر مراجعت فرمايند والده و اهل خانه هم، شهر رفتند. من دربخانه رفتم. تقريبا دوازده دسته سوار شدند. من در كالسكه بودم. آجودان مخصوص و غلام بچه باشي، ميرزااحمدخان پسر علا ءالدوله در همان كالسكه بودند. نزديك سفارت انگليس خيابان باغ ايلخاني احضار شدم. قدري از زرد شدن خيابان شكايت داشتند. عرض كردم باد گرم زده دربخانه رفتم. نهار در زيرزمين بادگير كه پدرم ساخته بود ميل فرمودند. بعد از عرض روزنامه دارالطباعه آمدم. نان و پنير و هندوانه خوردم. دو ساعت به غروب مانده بيرون تشريف آوردند. همه جا در ركاب بودم. عشرت آباد تشريف فرما شدند. هندوانه ميل فرمودند. عمارت تازه را ديدند. زياد تمجيد فرمودند. بعد سوار شدند. نزديك قصر قاجار سپهسالار جلو آمد. به التفات زياد فرمودند. سواره از ميان قصر گذشتند به اردوي نظامي تشريف بردند. مقارن غروب از آنجا به سلطنت آباد بعد نياوران تشريف آوردند و در بين راه با من زياد صحبت شخصي فرمودند. يك و نيم از شب گذشته وارد خانه نياوران شدم.
روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه ص 11
003930.jpg
مرگ امينه اقدس
لاجرم انقضاي موسم ييلاق و تخفيف ناخوشي در طهران و شميران شاه را به معاودت دعوت كرد. به سلطنت آباد برگشتند و چند روزي برنيامد كه به امينه اقدس حمله ديگر آمد و شق ثاني بدن تالي قسمت اولي از كار رفت. مشاعر بكلي مختل شد و سكرات مرگ مستولي گرديد. اطباي فرنگي و ايراني كه حال را مي دانستند نزديك نرفتند، كار به دست بي دانشان متملق افتاد. قصه كوته كنيم كه اين زن دروغزن و مكاره غدار به جزاي خيانت ها به ايران زمين و گول و فريب به ايران خديو تا جان در بدن و حس در تن داشت، مقدمات عذاب اليم و عقاب جحيم را از دست جهال طبيب نما چشيد و از آنجمله در حملات سكته كه مغز و دماغ را بايد سرد و خشك كنند تا بيمار راحتي يابد، طبيب مخصوص، برادرزاده او كلاهي نمدين از فراش ها طلبيده به آتش تفته و در كمال داغي وحرارت به سر امينه اقدس گذاشته بود. همين درمان بديع هيجان را سريع، بيمار به تشنج سخت چند ساعته هلاك شد.
خاطرات سياسي امين الدوله ص 177
003921.jpg
دوشان تپه
در ميان تمامي ويلاهاي سلطنتي خارج از دارالخلافه تهران،  قصر دوشان تپه (تپه خرگوش ها) بود كه بر بالاي تپه متروكي دردشت، رو به كوهپايه هاي البرز بنا شده است.  چون در اين نواحي كوهستاني، پلنگ زياد ديده مي شد، ناصرالدين شاه قاجار وقتي كه به همراهي معدودي از نزديكان به شكار پلنگ مي رفت در اين ويلا استراحت مي كرد، قصر دوشان تپه از يك ساختمان هشت  گوش يك طبقه تشكيل شده و راه آن از جاده پرپيچ وخمي بود و پشت بام آن چشم انداز بسيار دل انگيزي داشت، اندرون دوشان تپه كاملا شبيه اندروني قصر سلطنت آباد بود،  باغچه هاي قصر كه البته به زيبايي باغ هاي ساير كاخها نيست در دامن صحرا گسترده شده بود. باغ وحشي نيز كه سخت مورد توجه ناصرالدين شاه بود،  ضميمه اين قصر شده و در آن مجموعه زيبايي از شيرهاي بي يال فارس و ببرهاي مازندران نگهداري مي شد.

عهد قديم
003933.jpg
قربان! شمشير مكش كه عالم خراب خواهد شد
گويند در جنگ دوم روس و ايران وقتي قشون روس به تبريز وارد شد و مصمم بود به سمت ميانه حركت كند، دولت ايران خود را در مقابل كار تمام شده اي ديد و ناچار شد شرايط صلحي كه دولت روس املا مي كرد بپذيرد. فتحعلي شاه براي اعلان ختم جنگ و تصميم دولت در بستن پيمان آشتي، سلاحي خبر كرد. قبلا به جمعي از خاصان دستوراتي راجع به اينكه در مقابل هر جمله اي از فرمايشات شاه چه جواب هايي بايد بدهند داده شده بود و همگي نقش خود را روان كرده بودند.
شاه بر تخت جلوس كرد و دولتيان سرفرود آوردند. شاه به مخاطب سلام، خطاب كرد و فرمود: اگر ما امر دهيم كه ايلات جنوب با ايلات شمال همراهي كنند و يكمرتبه بر روس منحوس بتازند و دمار از روزگار اين قوم بي ايمان برآورند چه پيش خواهد آمد؟ مخاطب سلام كه در اين كمدي نقش خود را خوب حفظ كرده بود تعظيم سجده مانندي كرد و گفت:«بدا به حال روس!! بدا به حال روس!!» شاه مجددا پرسيد:«اگر فرمان قضا جريان شرف صدور يابد كه قشون خراسان با قشون آذربايجان يكي شود و تواما بر اين گروه بي دين حمله كنند چطور؟» جواب عرض كرد:«بدا به حال روس!! بدا به حال روس!!»
اعليحضرت پرسش را تكرار كردند و فرمودند:«اگر توپچي هاي خمسه را هم به كمك توپچي هاي مراغه بفرستيم و امر دهيم كه با توپ هاي خود تمام دار و ديار اين كفار را با خاك يكسان كنند چه خواهد شد؟» باز جواب: «بدا به حال روس!! بدا به حال روس!!» تكرار شد و خلاصه چندين فقره از اين قماش اگرهاي ديگر كه تماما به جواب يكنواخت بدا به حال روس مكرر تاييد مي شد رد و بدل شد.
شاه تا اين وقت روي تخت نشسته پشت خود را به دو عدد متكاي مرواريد دوز داده بود. در اين موقع درياي غضب ملوكانه به جوش آمد و روي دوكنده زانو بلند شد شمشير خود را كه به كمر بسته بود به قدر يك وجبي از غلاف بيرون كشيد و اين دو شعر را كه البته زاده افكار خودش بود به طور حماسه با صداي بلند خواند:
كشم شمشير مينايي / كه شير از بيشه بگريزد
زنم بر فرق پسكويچ / كه دود از پطر برخيزد
مخاطب سلام با دو نفر كه در يمين و يسارش رو به روي او ايستاده بودند خود را به پايه عرش سايه تخت قبله عالم رساندند و به خاك افتادند و گفتند:«قربان مكش، مكش كه عالم زير و رو خواهد شد.» شاه پس از لمحه اي سكوت گفت:«حالا كه اينطور صلاح مي دانيد ما هم دستور مي دهيم با اين قوم بي دين كار به مسالمت ختم كنند.»
شرح زندگاني من
عبدالله مستوفي صص 33و۳۴
طهران در قاب
«باري چو فسانه مي شوي اي بخرد
افسانه نيك شو نه افسانه بد»
عكس چيزي در خود دارد كه به مرور زمان و در گذر تاريخ معنا پيدا مي كند. اين معنا ممكن است در آغاز چيزي جز ثبت يك خاطره، يك لحظه به يادماندني يا يك اتفاق گذرا نباشد، اما گذر زمان مفاهيم جديدي را به عكس اضافه مي كند. عكس هاي تاريخي هر سرزمين نيز كمابيش چنين ويژگي هايي دارند؛ اين عكس ها معمولا در شناخت گذشته اجتماعي و فرهنگي، گوشه هايي از فرهنگ توده، مردم شناسي و آنچه كه بر يك ملت گذشته است، به كار مي آيند. كتاب عكس هاي قديمي ايران، مجموعه اي از عكس هاي رجال، مناظر، بناها و محيط اجتماعي ايران را دربرمي گيرد و در حقيقت گنجينه اي است غني و گسترده از زندگي و فرهنگ مردم ايران در گذشته هاي نه چندان دور؛ از زماني كه صنعت عكاسي در ايران رواج يافت و كم كم مجموعه اي از عكس هاي مختلف خانوادگي، سلطنتي، اجتماعي، سياسي و ... پديد آمد.
قاسم صافي گلپايگاني، مولف كتاب حاضر كه درواقع عكس هاي اين مجموعه را با دقت و وسواس بسيار فهرست نويسي كرده است، در مقدمه كتاب مي نويسد: «معرفي و فهرست كردن عكس هاي تاريخي هر ملتي، يكي از ضروريات براي شناخت و معرفي گذشته فرهنگي آن كشور در ابعاد مختلف تاريخي، اجتماعي، مردم شناسي، فرهنگ عامه و بسياري از زمينه هاي ديگر پژوهشي است... . اصولا در تشخيص مكان ها و تعيين هويت رجال و به طور كلي موضوع عكس ها به لحاظ تنوع مضامين و تعدد شخصيت ها در مقاطع مختلف سني و موقعيت هاي مختلف اجتماعي، حتما موارد مشكوك و شناخته نشده هم وجود خواهد داشت. بنابراين آنچه در اين ميان حائز اهميت است، اتخاذ روش درست و قابل اعتماد در شناسايي عكس ها است.»مولف خود نيز كوشيده است تا به رغم همه موانع و محدوديت هاي كار تحقيق و پژوهش، در اين زمينه از روش هاي قابل اعتماد و استناد براي فهرست نويسي عكس ها بهره گيرد. به اين ترتيب، عكس هاي قديمي ايران شامل تعداد زيادي عكس سياه و سفيد از شخصيت ها، رجال، اماكن و ابنيه و وقايع تاريخي است كه با زيرنويس عكس معرفي شده اند. بازديد ناصرالدين شاه از تورخانه كمال الملك در حضور احمدشاه و مراسم جشن دوران مشروطيت از جمله عكس هايي هستند كه در اين كتاب مي توان ديد. علاقه مندان به هنر عكاسي و پژوهشگران تاريخ از مطالعه اين كتاب لذت خواهند برد.

|  ايرانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   درمانگاه  |   سفر و طبيعت  |   طهرانشهر  |
|  علمي  |   شهر آرا  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |