پنجشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۸۴
هنر
Front Page

به انگيزه هفتمين روز درگذشت ، استاد رحيم مؤذن زاده
يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند
001962.jpg
هوشنگ ساماني
درآمد : درگذشت استاد زنده ياد رحيم مؤذن زاده اردبيلي ، اندوهي را بر عاشقان صداي اذان جاودانه اش سرريز كرد.نوشته زير گزارشي كوتاه است از آن اذان تاريخي و زنده ياد مؤذن زاده اردبيلي و جايگاهش در ميان مردم و علاقه مندان صداي آن مرحوم.
در قرن حاضر، سه رويداد منحصر به فرد در موسيقي آئيني مذهبي ايران ثبت گرديد، نخست اذان معروف بيات ترك با صداي استاد رحيم مؤذن زاده، دوم تصنيف «علي گويم علي جويم» با آواز و تنبور درويش امير حياتي و سوم دعاي ربنا با صداي پهلوان آواز ايراني محمدرضا شجريان. از اين سه، اولي به دلايلي از جمله كاركرد روزانه آن، جايگاهي بسيار متفاوت يافت. تصنيف جذاب درويش اميرحياتي در روزهاي سيزده رجب و عيدغدير خم نوازشگر گوش هاي شيعيان علي(ع) شد و سومي ربناي شجريان هر سال به مدت يك ماه بر سر سفره افطار رمضان همچنان به ميهماني مي آيد. اما اذان استاد رحيم مؤذن زاده،  روز و شب و ماه و سال نمي شناسد. روز عاشورا، روز بعثت، عيد نوروز،  نيمه شعبان و هر روز ديگري را كه تصور كنيم گوشهايمان ميزبان صوت اذان اوست و خواهد بود. يك پرسش ساده: چرا اينگونه است؟
دو سال پيش در آبان ماه ،۱۳۸۳ خبرگزاري ايسنا، گفت وگويي منحصر به فرد از خالق اذان جاودانه را به خروجي خود فرستاد. پيرو اين حركت، تقريباً تمام روزنامه ها نيز به نقل از ايسنا، حرف ها و عكس هاي استاد رحيم مؤذن زاده را خواندند و ديدند. تازه معلوم شد خيلي ها از وجود او بي خبر بودند. همان موقع در هفته نامه مهر مطلبي با عنوان رازماندگاري اذان ترك نوشتم و به زعم خود دلايل گيرايي اين اذان منحصر به فرد را قلمي كردم كه بيات ترك گرچه مشتق از دستگاه عظيم شور است اما به علت متفاوت بودن شاهد آن با شاهد شور، خاصيتي ويژه داشته و آن حالت متمايل به حزن شور را ندارد. از طرفي نزديكي به فضاي ماهور نيز وجه نشاط آوري اش را افزايش داده است بي آنكه حالت حماسي به خود بگيرد. در پايان مطلب هم نتيجه گرفته بودم «در واقع بيات ترك، شورانگيزي را از شور و نشاط را از ماهور به ارث برده است.»
همه اينها در حالي بود كه خود استاد مؤذن زاده در همان گفت وگوي ايسنا، راز ماندگاري اذانش را گفته بود و من در وادي ديگري به دنبال آن مي گشتم! مي دانيد چرا اين اذان گيرا و زيباست؟ «براي اينكه باطن خوشگل است. براي اينكه اين اذان را با دهان روزه گفتم و قربت الي الله باشد. اين يك كار مادي نبود بلكه معنوي بود. نتيجه اش را هم مي بينيد.» شايد اين منطق استاد،  رمز يكي يكدانه بودن برخي آثار هنري را برايمان بگشايد. از تجزيه و تحليل فني كه هيچ وقت به نتيجه متقني نرسيديم. هر آنچه را براي يك اثر هنري جذاب شمرديم عين آن و يا مشابه آن را براي يك اثر هنري قوي و غيرجذاب نيز يافتيم و آخر هم نفهميديم چرا سرود «اي ايران» اين قدر در دل مردم جا باز كرده است. اما گويي منطق استاد رحيم مؤذن زاده،  قوي تر از تجزيه و تحليل هاي فني جواب مي دهد. «الان ۵۰ سال است كه كسي نتوانسته روي اين اذان من اذان بگويد. حتي برادرم سليم كه آن صداي گيرا و زيبا را دارد و اين خواست خداست. همان خدايي كه مي گويد اگر با من يكصدايي محبت شما را به قلوب همه مي اندازم.»
اين استدلال از جنس ديگر است. با آنچه ما همواره مي خوانيم و مي نويسيم تفاوت بسيار دارد و البته در دنياي مادي و ماشيني امروز خريداري هم ندارد. دنياي مادي دلايل خاص خود را مي جويد و هميشه هم ناقص مي يابد. ولي مؤذن زاده با اطمينان به جواب كامل رسيده است. «مي خواهم بگويم در هر كاري كه خدا و اخلاص در نظر گرفته شود، آن كار جواب مثبتي خواهد داد.»
اذان گويي با لحن موسيقي ايراني و مشخصاً نوع شهري آن، پيش از مؤذن زاده توسط بزرگاني از خوانندگان آواز ايراني تجربه شده بود. نخستين نمونه ضبط شده روي صفحات گرامافون، متعلق به جناب ابوالحسن دماوندي از خوانندگان عهد قاجار است. اين اذان نيز در فواصل بيات ترك و مشخصاً درآمد اول است. پس از جناب دماوندي، تاج اصفهاني خواننده نامدار مكتب اصفهان، تجربه ديگري را به ثبت رساند تا اينكه در سال ۱۳۳۴ خورشيدي، جوان ۳۰ ساله اي به نام رحيم مؤذن زاده در استوديوي شماره ۶ راديو پس از چند بار سعي و تلاش در گوشه هاي مختلف موسيقي ايراني، سرانجام اذان معروفش را در گوشه «روح الارواح» بر زبان جاري ساخت. اينكه رحيم ۳۰ ساله چگونه به اين تلفيق جذاب رسيده،  بر ما نامعلوم است. فقط مي توانيم حدس بزنيم كه ذهن او به هر حال از تجربه قدما در اين خصوص خالي نبوده است. به عبارتي دانه اي را كه جناب دماوندي در بيات ترك كاشت، تاج اصفهاني آبياري كرد و مؤذن زاده هم آن را پرورش داد تا به ميوه شيريني براي گوش ميليون ها مسلمان بديل شود.
001965.jpg
استاد رحيم مؤذن زاده، صرف نظر از اذان معروفش، به ابزار موسيقي اصيل ايراني واقف بود و روي اين گنجينه گرانبها تعصب مي ورزيد. مي گفت: «ما ايراني هستيم اذان ما بايد برخاسته از خودمان باشد. الان اذان خوان هايي هستند كه تقليد مي كنند از عربستان و اين پسنديده نيست. خود ما بايد ابتكار به خرج دهيم.» استاد رحيم ثروت و مكنتي نداشت تا به مصداق «سعديا مرد نكونام نميرد هرگز» او يكي از ثروتمندان جهان شد با كوله باري از جاودانگي و چه خوش گفت: «افتخار دارم، با گفتن آن يك اذان، براي اسلام و مملكتم كاري كرده ام. ما كه نه ثروت داريم و نه مكنت و همين يك اذان برايمان بهترين خير است.»
از موقعي كه استاد رحيم برايم كشف شد، يعني همان گفت وگوي تاريخي با ايسنا، گهگاه به او فكر مي كردم كه مرد بزرگي است و كار بزرگي هم كرده است. ما چه مي توانيم بكنيم؟ تا اينكه اسفند ۸۳ طرح مفصلي به مركز موسيقي وزارت ارشاد پيشنهاد دادم تا در آبان ماه ۸۴ همزمان با ماه رمضان، مؤذنان برجسته ايران و جهان اسلام در تهران گرد هم آيند و ضمن انجام يك كار عميق پژوهشي پيرامون موسيقي اذان در جهان اسلام، از استاد رحيم مؤذن زاده به عنوان شاخص ترين اذان ايراني در كنار ديگر مؤذنان ميهمان تجليل شود.
طرح با استقبال مديران مركز موسيقي روبه رو شد و جلساتي هم پيرامون آن تشكيل گرديد. در همين اثنا خبر آمد كه استاد در بيمارستان مدائن بستري شده اند. اخبار مربوطه را هر روز از رسانه ها پيگيري مي كردم و به ويژه روزي كه خبرگزاري ها خبر دادند استاد از بيمارستان مرخص شدند. ترخيص وي روزنه اميدي بود تا كنگره اذان جهان اسلام را با حضور پربركتش عطرآگين كنيم و به زعم خود از او تجليل نماييم اما روح بي قرار استاد،  ظاهراً تاب تحمل اينجا را نداشت و از تجليل ما هم بي نياز بود. او دوست داشت توسط كساني تجليل شود كه نيم قرن نمازشان را با زيباترين آهنگ، صبح و ظهر و شب سرداده بودند.
استاد رحيم موذن زاده اردبيلي بدون اغراق اسطوره موسيقي آئيني و مذهبي ماست. هيچكس در طول تاريخ فرهنگي ايران معاصر نتوانسته است اثري بيافريند كه به اين گستردگي در خاطر ايرانيان نقش ببندد. بيش از يكصد ميليون ايراني از ۱۳۳۴ تاكنون اذان بي نظير او را شنيده اند، مي شنوند و خواهند شنيد. علاوه بر اين ميليونها مسلمان شيعه غيرايراني با اذان وي انس و الفتي ديرينه دارند و اگر نبود اختلاف مذاهب اسلامي بر سر فرازهايي از اذان، بي گمان صداي موذن زاده، ميهمان گوش جمعيتي بيش از يك ميليارد نفر بود. بلال حبشي با ويژگي هاي مخصوص خود، نامدارترين موذن صدر اسلام شد و امروز موذن زاده اردبيلي در جايي دورتر از حجاز، نامدارترين موذن  جهان اسلام گرديد. خدايش بيامرزد اگر چه او بي نياز از دعاي ماست.

نقدي بر شوق دوست
001959.jpg

پويا سرايي
«اگر نقد تحت شرايط لازم براي هر داوري از آدمي صورت مي پذيرفت، آن گاه مي توانست به هنر بدل شود»
(از نامه كلود دبوسي به ادگار وارز).
نقد سعي و مجاهده ايست عاري از شائبه ي اغراض و منافع تا بهترين چيزي كه در دنيا دانسته شده است و يا به انديشه انسان درگنجيده است شناخته گردد و شناسانده  آيد. [زرين كوب ۱۳۸۲: ۵] به علاوه نقد ادبي _ هنري، حاوي بار آموزشي است، چه براي ديگر فعالان عرصه ادب و هنر و چه براي مخاطبين. [زرين كوب: همان] مقاله حاضر، نقدي است پوزيتيويستي (فلسفه ابژه انگارانه و تحصلي) برتازه ترين اثر همايون شجريان، با نام شوق دوست. نگارنده در تحليل تحصلي اين اثر، نكات ذيل را خاطر نشان مي گردد:
- گونه شناسي اثر: روند كلي آثار ارائه شده در شوق دوست، بر مبناي روند و منطق موسيقي دستگاهي است. كارگان اجرايي اثر نيز برگرفته از كارگان (رپرتوار) رديف مي باشد. لذا اثر در حوزه موسيقي دستگاهي بررسي مي شود.
دانگ گردي هاي فراواني كه به خصوص در تصنيف اول و آخر اثر به چشم مي خورد، (از دانگ سه گاه به عراق و يا همايون) نكته اي مثبت در تحليل اين اثر قلمداد مي گردد. اين تمهيد امكانات بالقوه جديدي را از ارتباط دانگهاي رايج موسيقي دستگاهي بازمي نمايد. علاوه بر اين، منطق تشكيل دستگاه، چيزي جز معرفي امكانات بالقوه پيوند دانگها و يا در سطحي بالاتر مقامات نبوده است. لذا برخلاف تصور عموم، دستگاهها تعداد محدودي ندارند و مي توان با درك صحيح منطق فوق، دستگاههاي بي شماري _ براساس ساختار مدال دانگهاي متشكله و رپرتوار رديف- ابداع نمود. [اسعدي _ ۵۳:۱۳۸۲ قس سرايي: ۱۳۸۲] بر همين اساس روند ملوديك اثر شوق دوست، خلاقانه تلقي مي گردد. ذكر اين نكته ضروي است كه مبناي اين ارزش گذاري مثبت، صرفا دليل فوق است و نه تاثيرات روان شناختي  اثر چرا كه اين تاثيرات در حوزه داوري ذوق است و نه داوري زيبايي شناختي.
- سازبندي و اركستراسيون: سازبندي اثر، همان سازبندي كلاسيك موسيقي دستگاهي است. اما اركستراسيون و تنظيم آن مانند تمامي ديگر آثار حوزه موسيقي دستگاهي، بر مبناي ذوق و اهداف زيباشناسانه صاحب اثر است. لازم به توضيح است كه گروه نوازي موسيقي ايراني سابقه اي طولاني ندارد. [درويشي _ ۹۱:۱۳۷۳] لذا در دوران معاصر كه به عقيده نگارنده، دوران حيات تجربي موسيقي دستگاهي است، شاهد تنظيمات و حتي سازبندي هاي متعدد و فراواني در حوزه موسيقي دستگاهي هستيم. براي مثال در اثر وطن من (از پرويز مشكاتيان) _ كه بي شك اثري در زمينه موسيقي دستگاهي است- سازهاي ويولن و ويولن سل ديده مي شود. در حالي كه در به ياد عارف (از محمدرضا لطفي)، علي رغم آنكه موسيقي عرضه شده دستگاهي است و نه سنتي، تنظيمات تك صدايي و سازبندي كاملا سنتي و كلاسيك است. جالب توجه اينكه هر دو اثر نيز، از آثار مرجع و مورد قبول همه اهل فن موسيقي ايراني هستند. اين تشتت نشان از تجربي بودن موسيقي دستگاهي معاصر دارد. رسيدن به قوانين مكتوب، قطعي و علمي در اين مقولات در گرو مطالعه و پژوهش ساختارهاي ملوديك و مدال، شناسايي فلسفه چيستي موسيقي دستگاهي، تفحص در امكانات سازها و حتي بررسي جاذبه اصوات اين گونه موسيقايي است. لذا در حوزه سازبندي و تنظيم اثر شوق دوست، ارزيابي عرضه شده، نه براساس اصولي مكتوب و يا شفاهي، بلكه براساس روشي مشاهده اي و مقايسه اي هست. چرا كه هنوز معيارهاي روشني در اين حوزه در دسترس نيست.
- جواب آواز: آنچه روشن است براي جواب آواز قوانين مكتوبي وجود ندارد. اما نبايد فراموش كرد در كنار قوانين نظري مكتوب موسيقي ايراني، تئوري هاي شفاهي نيز وجود دارد.  [اسعدي -۴۵:۱۳۸۲] لذا ارزيابي جواب آواز، براساس تئوري هاي شفاهي قابل توجيه است. برهمين اساس _ به نظر نگارنده _ جوابهاي ارائه شده براي آواز اثر شوق دوست، به نحوي مطلوب و مطابق اصول روش جواب آواز موسيقي دستگاهي ارزيابي مي شود. [نك، طهماسبي _ ۱۳:۱۳۷۴ _ ۱۴]
- آواز: در مورد آواز همايون شجريان حداقل دو منظر مي توان قائل بود. ۱ _ همايون شجريان در مقام فرزند و شاگرد محمدرضا شجريان؛ از اين منظر همايون شجريان در مقايسه با پدر و استادش ارزيابي مي شود. با وجود آنكه بررسي تطبيقي اين دو خواننده و همچنين تبيين فونكسيون همايون شجريان در استايل آوازي محمدرضا شجريان، مقوله ايست درخور توجه و مهم، اما از آن جا كه اين منظر، اساسا منظري است مربوط به جامعه شناسي هنر، پرداختن به آن در اين نقد، باعث خروج موضوعي مي گردد، لذا تحليل آن را به نقد جامعه شناسانه شوق دوست وا  مي گذاريم ، ۲ _ منظر پوزيتيو: كه در اين منظر همايون شجريان نه به مثابه خليفه محمدرضا شجريان بلكه به عنوان يك خواننده صرف بررسي مي شود. جاي تاسف است كه براثر عدم شناخت بسياري از هنرمندان، از مقوله نقد هنري، شاهد التقاط اين دو منظر، به طور فراگير در اجتماع هنري ايران هستيم. اما آنچه مي توان در تحليل آواز اثر شوق دوست عنوان نمود، از اين قرار است: وسعت صداهاي مورد استفاده در موسيقي دستگاهي و سنتي حدود پنج دانگ است [كياني ۵۳:۱۳۶۸] كه صداي خواننده در اين پنج دانگ كاملا پخته و مناسب است. تلفيق شعر موسيقي انجام شده توسط خواننده نيز با عنايت به مكتب اجرايي او _ كه استايلي تلفيقي از مكاتب گوناگون آوازي ايران، منطقي و قابل توجه است. [رك كاظمي ۴۵:۱۳۷۵] اداي شعري خواننده نيز تحت تاثير مكتب خوانندگي طاهرزاده است، لذا اداي اشعار چندان واضح و روشن نيست [كاظمي ۴۷:۱۳۷۵]
تحريرهاي خواننده _ بدين جهت كه مكتب اجرايي او، متاثر از چندين استايل است - متنوع و نسبتا عميق مي باشد.اما اصلي ظريف ( كه از سنخ تئوري هاي شفاهي نيز مي باشد) در اجراي آواز شوق دوست مورد توجه قرار نگرفته است.
و آن: تغيير تدريجي ديناميك و متد آواز از گوشه هاي بم به سمت گوشه هاي زير است [لطفي ۸۲:۱۳۸۱]
توضيح اينكه در شكل آرماني موسيقي آوازي ايران؛ ضرباهنگ و نوانس عمومي گوشه درآمد به طرز محسوسي كندتر از گوشه هاي اوج دستگاه مربوطه است. اين مقوله، يكي از مهمترين مولفه هاي نوانس و ديناميك موسيقي ايراني است. به علاوه در اين اثر چرخه تحريرها نيز بدون هيچ تغيير متريك و ديناميك اجرا گرديده اند. اين دو عامل سبب شده تا آواز شوق دوست كيفيتي ايستا، افقي و فاقد نوانس مناسب يك اثر اجرايي، به خود گيرد.اين در حالي است كه عناصر فرمال آواز ايراني، به درستي اجرا شده است. به طور كل، آواز ارائه شده در شوق دوست، به شكل [اصطلاحا] مكتبي آواز ايراني نزديكترست تا شكل اجرايي و پراتيك آن.
- تلفيق شعر و موسيقي تصانيف: با توجه به اينكه اشعار برخي از تصانيف اثر، توسط شخص آهنگساز سروده شده است، طبيعتا، در اين نوع تصانيف، تلفيق شعر و موسيقي منطقي و جالب توجه صورت پذيرفته است. در ساير تصانيف نيز تركيب كلام و نوا كم نقص (اگر نگوييم بي نقص!) انجام شده است. ذكر اين نكته ضروري است كه در تركيب شعر و موسيقي، هنرمند جبرا ملزم به تبعيت نعل به نعل از روند هجايي و ريتميك _ متريك شعر نيست؛ برهمين اساس تلفيق شعر و موسيقي بسياري از گوشه هاي رديف آوازي موسيقي ايران، منطقي، برخلاف منطق روند سيلاربيك و عروضي اشعار تلفيق شده، دارند. [مسعوديه ۲۷:۱۳۶۸ _ ۳۱] لذا با توجه به مسائل مذكور در باب تركيب كلام و نوا، تلفيق شعر و موسيقي شوق دوست مثبت و درخور توجه، ارزيابي مي شود.در سطور بالا، سعي بر آن شد كه كليه شئون سازنده اثر شوق دوست، با رويكردي تحصلي، مورد تحليل و ارزيابي قرار گيرد. بنا به شواهد عنوان شده در نقد، در كليه شئون اين اثر، تا حد ممكن به اصول زيبا شناسي و فرمال موسيقي دستگاهي توجه گرديده است. لذا اين اثر، البته از منظري جامعه شناسانه، روايتي كاملا كلاسيك از موسيقي دستگاهي معاصر ايران، تلقي مي گردد.
منابع:در دفترروزنامه موجود است

به مناسبت چهلمين روز درگذشت كامران داروغه
دريغ، داغ داروغه
001968.jpg

عليرضا پوراميد
درست در روزهايي كه جامعه موسيقي در سوك از كف رفتن استاد اسماعيل نواب صفا نشسته بود، كامران داروغه، كمانچه نواز نامي بدرود حيات گفت. نوشته زير درباره اين هنرمند و تواناييهاي فني و اخلاقي اش است.
خاطرم زير فلك از بار دلتنگي گرفت
دامن اين خيمه كوتاه را بالا زنيد
روزي به ايشان گفتم استاد، با اين بسياري پاركينسون ،
هم درد و هم حال محمدعلي(كلي) بوكسور شهير و محبوب مسلمانان شده اي و ... خنده اي كوتاه و تلخ كرد و گفت شايد. او تاوان مشتهايي را مي دهد كه بر سر و صورت و شكم حريفان خود زده است، من كه حتي تلنگري بر هيچ انساني نزده ام و به جرأت بگويم شايد هيچ حيواني را هم نيازرده ام و... براي اين كه از شدت حزن كاسته و فضاي ايجاد شده را تغيير دهم به طنز گفتم بايد از آرشه ها و سازها پرسيد. ولي خوب استاد تلنگر نزدن هم خود گناه عظيمي در اين سيه بازار دروغ و دود و دغل كاري ها و مظلوم نمايي ها و به اصطلاح انحراف از نرم و خلاف هنجارست!!؟
بي گناهي، كم گناهي نيست در ويران عشق
يوسف از دامان پاك خود به زندان مي رود
صائب
و او به راستي بي آزارترين و معصوم ترين و تنهاترين هنرمند ايران بود و در اين مطلب شك نكنيد گزافه نيست روزي استاد منصور نريمان به بنده در مورد ايشان گفتند مظلوميت و خاكساري او در اين جامعه بي ترحم و بي مهرباني در حد توسري خوري قلمداد مي شود.
در روز چهاردم فروردين ماه سال جاري ،  قفس تن وانهاد و نفس جان برگشاد و روح را بال و پر داد تا پران و بالفشان وارهاد و از آن روز به بعد هم، چهارده روز آن تن و بدن ميهمان تيغ تيز شارحان اتاق تشريح كالبدشكافي از يك طرف و ميزبان دشنه آبروريز همخونان و نزديك منسوبان از طرفي شد تا كام و نام جويند شايد، كه سالهاي سال توفيقات هنري اش، بر چشمها و دلهاشان تيرگي و تكدر مي فزود. ابوالقاسم (كامران) داروغه كاظم، متولد ۱۰/۱۰/۱۳۲۱ تهران از زمره نوازندگاني است كه فقط بايد صداي كمانچه اش را شنيد تا او را فهميد خدايش رحمت كند. نام هنري كامران را براي خويش برگزيده بود و اهل ادب مي دانند كه اغلب گزينش ها و انتخاب نام يا تخلص و يا ... ،  برخاسته از و يا به نوعي معرف شيفتگي ها و دلبستگي ها و يا اين كه اشارت بر آرزويي و شهادت بر حسرتي مي نمايد و به راستي او نه تنها كامران نبود كه حتي كام روا نيز نگشت و بي شك در نام فقط كامران بود و چه انتخاب شگفتي كه حسرتي عظيم و آرزويي نامحقق را فرياد مي كرد.
يك تن آسوده در جهان ديدم
كانهم «آسوده»  اش تخلص بود
او به گفته خويش با وجود تمكن و تمول مالي و مادي و برخورداري از رفاه و موقعيت اجتماعي در خارج از كشور به ايران عزيز بازگشته بود و بي نياز و مستغني از آن نعمات، به شهر خود در پي بوي گرم گندم و لبخند پرمهر مردم، به دنبال نور عطوفتي يا نسيم صداقتي بسيار جست و فراوان پوئيد و بي شمار سراغ مي گرفت و اما ... بماند. او به قول سهراب به تهران آمده بود كه:
«من درين آبادي / پي  چيزي مي گشتم/ پي نوري/ ... ريگي / ... لبخندي...»
بيماري و تومور سرطان او را بسيار مي آزرد، از همه بدتر و جانگدازتر، غربت و تنهايي هايش در بين اقران و اقوام بود: 
غربتي در ازدحام و مرگ در آب از عطش
باز مي پرسي چرا در زخم مي خنديم ما؟
بالاخره در پس چهارده روز، پيكر پاك و پرچاك و تن و وجود كبودش از بلاتكليفي به تكليف رسيد و در حالي كه صداي مؤذن به هنگام ظهر شهادت بر يگانگي خدا و رسالت محمد(ص) و ولايت علي(ع) مي داد و گويا به جبران قلت عددي مشايعت كنندگان،  به ياري آمده بود، در آخرين خاك پيمايي و سفر از سطح به عمق در قطعه هنرمندان بهشت زهرا آرميد تا دشواري بي مهريها و نامهربانيها را در سنگيني سرد سنگ فراموش نمايد و لختي بياسايد كه روح را دو هفته قبل به ميهماني خداوند و بر سفره اولياء خدا، كه بسيار بر آنان ارادت داشت، فرستاده بود.
شهادت بر بي گناهي و پاكداماني او و تأييد شايستگي اش بر غفران و آمرزش حضرت حق به واقع آسانترين شهادت و گواهي براي من و معدود دوستان باقي مانده اي است كه روزگاري با او محشور بودند.
براي مراسم يادبود و گراميداشت مقام هنري اش، دوستان هيأت مديره خانه موسيقي گويا دست همت را در دست كرامت نهاده اند، تا تقريباً مصادف با چهلمين روز درگذشت او،  اقدامي اثرگذار و ارجمند انجام دهند كه اجرشان برقرار و سعي شان مقبول باد.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |