محمد ياسر زفرقندي
يكي از تفريحاتي كه اين روزها در كوران انتخاب فردي براي تكيه زدن بر صندلي رياست جمهوري شايع شده است، ديدن عكس هاي مختلف دختران و پسران در ستادهاي انتخاباتي بعضي از كانديداهاي رياست جمهوري است.
اين تفريح به قدري براي بعضي ها جذاب بود كه بعضي از خبرگزاري ها و مطبوعات به چاپ كردن و بر روي خروجي گذاشتن عكس هاي كارناوال هاي مختلف تبليغاتي برخي از كانديداها مي پردازند و گاه گزارش روز به روز مي دهند. در اين ميان، رابطه اي كه ميان دختران و پسران در تبليغات انتخاباتي مطرح مي شود، قابل توجه است.
مقاله زير به همين موضوع پرداخته كه از نظرتان مي گذرد.
مقاله اي را كه درباره جوانان است،تكراري تر از اين نمي شود شروع كرد. اينكه، قاعده هرم تركيب سني جمعيت ما بسيار وسيع است و آمار با نشان دادن چيزي بيشتر از هفتاد درصد جمعيت ايران كه زير سي سال دارند، به ما مي فهماند كه در كجاي دنيا هستيم و اصلا راجع به چه چيزي داريم صحبت مي كنيم.
جامعه ما يك جامعه كاملاًٍ جوان است. با هر تعريفي كه در روانشناسي و جامعه شناسي بخواهيد از اين مفهوم بدهيد، اين گزاره ابطال پذير نيست.
چه جوان را قشري از اجتماع بدانيم كه شيوه هاي رفتاري خاص خودش را دارد و چه او را شخصي در نظر بگيريم كه بين سنين ۱۸ تا ۳۰ سال قرار دارد، جامعه ما يك جامعه جوان است، سن راي دادن در ايران ۱۵ سال تمام است و اين باتوجه به مقدمه هاي قبلي هر مشاور و معاون و جانشين ستادي را قانع و متوجه مي كند كه يكي از بانك هاي عمده رأي نامزد مورد حمايت و علاقه شان همين پتانسيل بي نظير است.
پس اولين صحبت مسئول كميته جوانان هر ستادي مي تواند اين باشد: بايد جوان و جواني را فهميد.
با اين گزاره بلافاصله در انتخابات به يك پاسخ دوسويه مي رسيم. فهم جوانان يعني اينكه با همان فرهنگ هژموني جوان او را به سمت خود جلب كنيم و از اين به بعد است كه رئيس كميته شعارجات و مسئول تنظيم و تهيه متن سخنراني ها دائما در بسط و توضيح آزادي روابط دختر و پسر داد سخن مي دهند.
در مقابل اين دسته گروهي ديگر از ستادهاي انتخاباتي اند كه با تفسير و تعبير ديگري از روابط موجود بين دختران و پسران برخورد سلبي تا حد ممكن را توصيه مي كنند و البته جوانان طرفدار آنها نيز همين نگاه را در نهايت مي پسندند و قبول دارند. اما آيينه اي كه اين روزها در بعضي از خيابان ها و كوچه پس كوچه هاي شهر در پيش روي ما گذاشته مي شود چه مي گويد.
دختران و پسراني كه به نوعي به دنبال تخليه انرژي رواني و هيجانات ناشي از شركت در فعاليت هاي اجتماعي به برخي از ستادها روي مي آورند چه نسبتي با تفكر و ريشه هاي تفكر كانديداي موردنظر دارند.
نمي خواهيم از آ رايش هاي متفاوت و لباس هاي ماهواره اي حرف بزنيم بلكه مي خواهيم از گرايشي صحبت كنيم كه شايد نطفه آن از انتخابات رياست جمهوري در خرداد ۷۶ بسته شده و تا به امروز هم اگرچه با تغييري ماهوي اما ادامه داشته است. اين به معناي نفي حضور جوانان تا قبل از دوره هفتم در انتخابات رياست جمهوري نيست بلكه جواناني كه تا قبل از دوره هفتم در ستادهاي انتخاباتي حضور داشتند نوعا تنها دغدغه عقيدتي و گاه سياسي و فرهنگي داشتند، ضمن آنكه از برگزاري كارناوال هاي تبليغاتي و بسياري از افكت هايي كه امروزه دختران و پسران در شادي هاي تبليغاتي اشان نشان مي دهند نيز خبري نبود.
***
جامعه جوان مذهبي و چالش روابط دختر و پسر مساله اين است
چالش روابط بين دختر و پسر از موضوعات بحث انگيز سال هاي اخير است.
رشد ارتباطات و فضاي مجازي در ميان دختران و پسران ايراني او را در همين چند سال اخير بسيار متحول كرده تا جايي كه همانطور كه اشاره شد آنچه در خرداد ۷۶ شروع شد در خرداد ۸۴ تنها ريشه اي دارد اما چيزي كاملا متفاوت است.
سياستمداران رأي مي خواهند وجامعه جوان است. جوان بايد راي بدهد، پس بايد جوان ما را دوست داشته باشد. جوان يعني همين دختران و پسران اطرافمان. اگر بخواهيم دوستمان داشته باشند بايد آزاد باشند و قول آزادي هم داد و تعريف از آزادي همين مي شود كه اين روزها شده تفريح بصري براي بعضي ها و جاذبه هاي ستادهاي برخي ديگر.
اينكه تا چند وقت پيش با بسياري از مظاهر جواني مشكل داشتيم و امروز براي منظوري ديگر مروج آن باشيم تنها مروج يك فرهنگ است، فرهنگ ....
اما اين فرهنگ تنها از طرف كانديداها و مسئولان ستادها بسط پيدا نمي كند بلكه جوانان نيز يك طرف ايجاد گسترش اين فرهنگ هستند.
براي تطهير مساله و اينكه به كسي برنخورد اجازه بدهيد اسم اين فرهنگ را با لفظ بازي عوض كنيم.
بازي دوطرفه اي كه بين جوانان و نامزدها درمي گيرد بسيار قابل تامل است. از طرفي، كانديداها صحبت از آزادي از نوع خاص و ترويج فرهنگي مي كنند كه باتوجه به سابقه ارزشي و قابل احترام خودشان و همچنين در تعارض بودن با بنيادها و چارچوب اصلي نظام حرف هايي غيرممكن است و از سوي ديگر جواناني كه با حضور در كارناوال ها و بروز بسياري از رفتارهاي ديگر بيشتر به دنبال تأييد و تأكيد گرفتن براي خرده فرهنگ خاص خود هستند دوسوي اين بازي خطرناك هستند.
آيا اين كانديدا خود اعتراف به عدم ظهور و بروز و غيرممكن بودن وعده هاي خود ندارد، آيا اين تاييد و تاكيد بر پاره اي از رفتار جوانانه در نوعي از آن كه با سليقه و ساختار اصلي و قالب جامعه ناسازگار است نوعي غش نيست؟
چند درصد از اين جوانان با آگاهي كامل به سابقه اين كانديدا و اعتقاد به توانايي هاي او مي خواهند به او رأي بدهند؟ مگر اين كانديداها مورد قبول اصل نظام نيستند؟ مگر يكي از شرايط احراز رياست جمهوري اعتقاد و التزام به نظام جمهوري اسلامي نيست؟
اصلا چند درصد اين جوانان با آن فرهنگ رفتاري خاص خود كه اين روزها (روزهاي ملتهب انتخابات) هيچ كس معترض آنها نمي شود، در انتخابات شركت مي كنند و راي مي دهند؟
آسيب شناسي بازي سياست و جوانان
اين قسمت از بحث همان نتيجه گيري اخلاقي ماست كه جوانان گول نخورند و البته سياستمداران هم. در بازي بعضي از سياستمداران و جوانان به نظر مي رسد در نهايت باخت هركدام يكي بازنده تر است و اگر همه همزبان شوند كه جوانان بازنده ترند، بايد گفت خير. اين سياستمداران هستند كه بازنده ترند.رطب خورده ديگر نمي تواند منع رطب كند. كانديدا براي گرفتن راي مقطعي وعده هايي داده جوان هم آنچه خواسته كرده است. پس هركدام طرفي در اين بازي بسته اند.
اما بازنده اصلي يا بازنده تر كيست؟
اگر كمي با دقت نگاه كنيم و عمق تأثير و تأييدي كه جوانان براي خرده فرهنگ خود از سياستمداران گرفته اند را در يك كفه ترازو قرار دهيم مي بينيم كه كانديدا و سياستمدار در مقابل آن تنها يك رأي مقطعي گرفته اند (صرف نظر از پيروزي يا شكست در انتخابات) كانديدا در عمل اعتراف به چيزهايي كرده كه ديگر به راحتي نمي تواند از زير آن شانه خالي كند. او آداب و شيوه رفتاري را به عنوان خرده فرهنگي پذيرفته، تأييد كرده و بعضاًتشويق كرده است كه مطمئنا بعد از اين حيث (رقابت انتخاباتي) در فصلي ديگر در چارچوب مديريتي نظام باشد ناگزير به رودررويي با آنهاست و اينكه آن را به عنوان يك چالش در پيش روي خود ببيند.
با اين حساب، اين جوان و خرده فرهنگش است كه بر تدبير موسمي سياستمداران چربيده است.
دختران و پسراني كه به دنياي سياست و قدرت راه ندارند به طريق ديگري براي سياست تصميم سازي مي كنند و فرجام ناخوشايند اين بازي جز پذيرفتن آن شيوه رفتاري و خاص، چيز ديگري نمي تواند باشد؛ شيوه اي كه آبشخوري جز فرهنگ غربي آن هم از نوع منحطش ريشه اي ديگر نمي تواند داشته باشد.
«يادمان باشد كاري نكنيم
كه به قانون زمين برنخورد»
اين بند آخر شعر سهراب را به همراه انتهاي مطلب تنها سياستمداران بخوانند.رفتار اقلي بعضي از دختران و پسران را شاه كليد بانك راي دانستن آغاز يك بازي محتوم به شكست است، جنس صندلي رياست جمهوري در خوش بينانه ترين حالت آن هشت سال بيشتر دوام نمي آورد، اما بعضي از خرده فرهنگ هايي كه با تمام ارزش هاي ما در تعارض است و خطر شيوع آن به چه قانون ها كه برنمي خورد.