يكشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۴ - - ۳۷۲۶
خاطرات آشويتس
000012.jpg
سينا خاكياني
آشويتس اسمي است كه به مجموعه 3بازداشتگاه آلمان نازي و۴۵ تا۵۰ زيرمجموعه آنها اطلاق مي شود. در اوايل سال 1940، آلمان ها چندين بازداشتگاه و اردوگاه مرگ ساختند. اين اردوگاه ها حسب گزارش هاي گاه ترديد برانگيز منابع غربي، مراكز اصلي قتل عام و كشتار بودند.
آشويتس 1، كمپ اصلي بود و كارهاي مديريتي اردوگاه هاي ديگر در آنجا انجام مي شد. گفته مي شوداين اردوگاه،قتلگاه تقريبا۷۰ هزار لهستاني و روس بوده است. آشويتس 2 ، مهمترين اردوگاه مرگ بود و در آنجا بنا به قول مشهورتقريبا يك ميليون يهودي، 75هزار لهستاني و حدود۱۹هزار كولي كشته شده اند.
آشويتس 3 ،اردوگاه كار اجباري بود و زندانيان در آنجا براي كارخانه هاي آلماني كار مي كردند.
تعداد دقيق كشته ها در اين اردوگاه ها مشخص نيست ولي آخرين برآوردها رقمي نزديك به 5/1 ميليون كشته را نشان مي دهد. در طول سالهايي كه از آشويتس استفاده مي شد۷۰۰، نفر سعي كردند تا از آنجا فرار كنند، ولي فقط تلاش 300نفر از آنها با موفقيت همراه بود. مجازات براي كساني كه قصد فرار از آنجا را داشتند، مرگ با گرسنگي بود. در واقع آنچه مردم از آن به آشويتس نام مي برند همان آشويتس۲ است. آنجا زندان صدها هزار نفر و قتلگاه بيش از يك ميليون يهودي و لهستاني بوده است. اردوگاه در فاصله 3كيلومتري از آشويتس 1 قرار داشت.
ساخت وساز اين اردوگاه  در سال 1941 آغاز شد. مساحت آنجا حدودا 5/2 در 2 كيلومترمربع بود كه به بخش هاي مختلف تقسيم مي شد. در كنار نرده هاي هر بخش، سيم هاي برق كار گذاشته شده بود و بعضي از زندانيان براي خودكشي از آنها استفاده مي كردند. اردوگاه در آن واحد ظرفيت 100هزار زنداني را داشت. هدف اين اردوگاه برخلاف آن 2 اردوگاه ديگر زنداني كردن يا كار اجباري نبود، بلكه هدف اصلي آن قتل عام بود. براي اين منظور چهار كوره آدم سوزي ساخته شده بود كه هر كدام شامل اتاق هاي گاز هم مي شدند. هر كدام از اتاق ها ظرفيت۲۵۰۰ نفر را داشتند.
كشتار اصلي در بهار سال 1942 آغاز شد. اكثر زندانيان، با قطار و طي سفرهاي طولاني در واگن هاي پر از جمعيت به آنجا مي رسيدند. در سال 1944 آلمان ها خط آهن را گسترش دادند تا مستقيما وارد اردوگاه شود. بعضي وقت ها كل گروه تازه واردها بلافاصله بعد از رسيدن وارد اتاق گاز مي شدند. در باقي اوقات از بين آنها انتخاب مي شد كه چه كساني فورا بايد كشته شوند و چه كساني فعلا براي كار يا انجام آزمايش هاي جديد پزشكي زنده بمانند.
يكي از بخش هاي اردوگاه كانادا نام داشت. آلمان ها كانادا را سرزمين ثروت مي دانستند. در اين بخش آنها متعلقات زندانيان را مي گرفتند؛ چيزهايي مثل سكه و اسكناس، جواهرات ، فلزات قيمتي و الماس ها. آنها اين وسايل را با كشتي به آلمان مي فرستادند.
كساني كه براي مرگ انتخاب شده بودند به چهار كوره اي كه در گوشه هاي اردوگاه قرار داشتند فرستاده مي شدند. دو تا از كوره ها اتاق هاي گاز زيرزميني داشتند و مي توانستند چند صدهزار نفر را در خود جاي دهند. نازي ها براي اينكه زندانيان وحشت نكنند به آنها مي گفتند كه آنجا حمام است و حتي دوش هايي را هم در آنجا كار گذاشته بودند كه البته هرگز به لوله هاي آب وصل نبودند. به قربانيان گفته مي شد كه وسايل شان را در جايي بگذارند كه بعدا بتوانند آنها را پيدا كنند. بعد ناگهان درها روي آنها بسته مي شد و از محفظه هاي مخصوص گاز سمي زيلكون B  در اتاق پخش مي شد. در كوره هاي ديگر اتاق هاي گاز روي زمين بود و از طريق پنجره هاي مخصوص، گاز وارد آنها مي شد. بعد از اين مرحله اجساد قربانيان در كوره ها سوزانده مي شد.
در مارس 1944 آلمان به مجارستان حمله كرد و بين ماه مي تا جولاي همان سال نزديك به 438 هزار نفر يهودي از مجارستان به آشويتس منتقل شدند كه تقريبا همه آنها در آنجا كشته شدند. وقتي ظرفيت كوره ها تكميل مي شد، باقي اجساد در فضاي باز و داخل گودال هايي سوزانده مي شدند.
۷ اكتبر 1944، زندانيان يهودي كه مجبور به كار در عمليات اتاق هاي گاز و سوزاندان اجساد بودند، دست به شورش زدند و با مواد منفجره اي كه به مرور به دست آورده بودند، توانستند يكي از كوره ها را منفجر كنند. هر چند در هنگام فرار تمام 250 نفرشان كشته شدند.
باتشيوا داگان 79 سال دارد. او در لهستان به دنيا آمده است. بعد از حمله نازي هاي به لهستان، پدر و مادرش را به يكي از اردوگاه هاي مرگ بردند كه در آنجا كشته شدند و او را به آشويتس فرستادند.
قبل از اينكه به آشويتس فرستاده شوم چيزي در مورد آن نمي دانستم. آنجا يك مرتبه، من از يك دختر بچه، تبديل به يك زنداني شدم. آنها روي بازويم خالكوبي كردند و علامت گذاشتند. موهايم را تراشيدند، لباس هايم را گرفتند و در عوض لباس هاي كهنه زندان را به من دادند.
آنها ما را در قسمت هاي مختلف به كار مي گرفتند. بدترين قسمت كار در دستشويي ها و نظافت آنهابود. در آشويتس بايد انتخاب شدن را هم تجربه مي كردم. افسران اردوگاه، دختران را كنار ديوار به صف قرار مي دادند و هر كدامشان يكي از ما را انتخاب مي كرد. آخرين قسمتي كه من در آن كار كردم، قسمت كانادا بود كه در كنار كوره شماره 4 قرار داشت. در آنجا ما بايد وسايل مرده ها و قربانيان را دسته بندي مي كرديم. به ما گفته شده بود چمدان هايي را كه روي آنها آدرس نوشته شده بود بسوزانيم.
من خيلي ها را ديدم كه به سوي مرگ مي رفتند. افسران نازي آنها را داخل اتاق هاي گاز مي كردند و بعد گازهاي سمي در آنجا پخش مي شد. از آن لحظه تا 20 دقيقه صداي جيغ و فرياد قربانيان شنيده مي شد و بعد، فقط سكوت بود. اين برنامه هميشگي آنجا بود. در دو سالي كه آنجا بودم، بين 1943 تا 1945، بيشترين كشتارها در آنجا صورت گرفت. فقط يهوديان نبودند كه كشته مي شدند، آنها كولي ها، لهستاني ها و روس ها را هم مي كشتند و البته مريض ها را بخصوص آنهايي را كه معلول بودند. من 600 روز در آشويتس بودم. اين همه روز را تصور كنيد!
تمام روز را با نگراني و تشويش مي گذراندم و اميدوار بودم كه شايد يك روز نجات پيدا كنم. اين موضوع به من كمك كرد تا باور كنم چيزي به پايان راه نمانده است.
هشت دختر ديگر در كمپ، خانواده جديد من بودند. آنها هم پدر و مادرشان را از دست داده بودند. ما مثل يك خانواده هميشه با هم بوديم.
وقتي نيروهاي ارتش شوروي در ژانويه 1945 به آشويتس نزديك شدند، نازي ها، هزاران نفر از ما را از اردوگاه بيرون آوردند و ما قدم در راه مرگ گذاشتيم. هوا سرد بود و راهپيمايي مشكل. هر كس خسته مي شد، بدون شك كشته مي شد. سرانجام در ميان راه توسط نيروهاي متفقين آزاد شديم.
از آن زمان 60 سال مي گذرد. اين اتفاقات باور نكردني اند؛ اينكه انسان مي تواند چگونه با همنوعش رفتار كند. ما فقط مي توانيم اميدوار باشيم كه انسانيت و جامعه بشري در آينده چنين رفتاري را نپذيرند.
وقتي به گذشته برمي گردم، احساس پيروزي مي كنم؛ يك پيروزي شخصي و يك پيروزي عمومي. ما همه محكوم به مرگ بوديم ولي با اين وجود هنوز زنده ايم. باورم نمي شود كه در سال 2005 هستيم. چه كسي فكرش را مي كرد كه ما به اينجا برسيم؟
از آن زمان تا به حال 4 بار به آشويتس رفته ام و هر بار لذتي بزرگ و غمي شديد در خودم احساس كرده ام؛ لذتي براي آنكه توانستم نجات پيدا كنم و تاسفي عميق به خاطر از دست دادن خانواده ام و از بين رفتن ميليون ها انسان ديگر .
B.B.C NEWS

ذهن زيبا
هركه خود را شناخت خداي خود را شناخته است .
حضرت علي(ع)

كسي كه كوچكترين قسمت رازي را فاش كند بقيه آن را نمي تواند حفظ كند .
ريشتر

كسي كه از هيچ چيز كوچكي خوشحال نمي شود ، هيچگاه خوشبخت نخواهد شد.
اپيكور

زندگي به چيزي نمي ارزد ، اما ارزش هيچ چيزي به اندازه زندگي نيست.
مالرو

هنگامي كه مصمم به عمل شديد ، بايد درهاي ترديد را كاملا مسدود كنيد.
نيچه

براي تربيت اراده بهترين زمان ايام جواني است.
فيثاغورث

شبكه
امروز و فردا مي توانيد به تماشاي آخرين بازي هاي ليگ برتر ايران در فصل جاري بنشينيد.
امروز بازي پاس و فولاد در ورزشگاه تختي اهواز برگزار مي شود و در صورت پخش مستقيم،  مي توانيد آن را راس ساعت 17:30 از شبكه 3 تماشا كنيد.
امشب ساعت 22:15 نيز قسمت جديد مجموعه خارجي سوار بي اسب از شبكه اول پخش خواهد شد. ساعت 20 نيز مي توانيد شاهد پخش يك فيلم داستاني از شبكه 3 سيما باشيد،  اما قسمت جديد مجموعه ايراني مرواريد سرخ را نيز مي توانيد حدود ساعت 19 از شبكه 5 تماشا كنيد.
در قسمت گذشته اين سريال سعيد موضوع نزول كردن پول را به فرشته و ليلا گفت و آنها در پي منتفي كردن اين قضيه نزد پدربزرگ و مادربزرگ علي رفتند تا از آنها كمك بگيرند.
آنها نيز در لباس دو انسان متمول نزد قيصري رفتند تا با ترفندي خاص و با كمك رسول و علي معامله را فسخ كنند. از طرفي ليلا، طلا و ماشين خود را براي كمك به علي فروخت و چكش در ازاي فروش ماشين برگشت خورد و ... ادامه ماجراي اين مجموعه را امشب تماشا كنيد.
قسمت جديد مجموعه فيلبانان نيز حدود ساعت 21 از شبكه 2 پخش خواهد شد.
اگر هم جزو آدم هاي شب زنده دار هستيد، امشب حدود ساعت يك بامداد مي توانيد پاي تماشاي مجموعه ايراني روزي روزگاري بنشينيد.
ضمنا امروز تكرار مجموعه هاي ريحانه ساعت 13:40 از شبكه 3، گروه ويژه ساعت 14 از شبكه 2 و حامي وحش ساعت 23 از شبكه تهران پخش خواهد شد.

پيشخوان
000027.jpg
فيگارو
روزنامه فيگارو تيتر و عكس اول خود را به راه اندازي اولين شركت ترن هاي خصوصي در فرانسه اختصاص داد.
لازم به ذكر است كه فرانسه هم اكنون داراي بهترين شبكه راه آهن در اروپا است و قطارهاي كشور با نام ت.ژ.و (TJV) تحت پوشش سازمان راه آهن كشوري به جابه جايي مسافران در كوتاه ترين زمان ممكن در فرانسه مي پردازند.
000009.jpg
عرب نيوز
روزنامه عرب نيوز كسب كرسي هاي بيشتر از سوي سني ها در كميته عراق را به عنوان خبر اول خود برگزيده است. اين روزنامه همچنين عكس و تيتر دوم خود را به پايان بحران گروگانگيري در كامبوج اختصاص داده است.
در جريان اين حادثه ماموران پليس توانستند به ماجراي گروگانگيري تعدادي از دانش آموزان خردسال در يك مدرسه خصوصي در شمال غرب كامبوج خاتمه دهند. اين در حالي است كه طي اين گروگانگيري چند نفر از جمله يكي از دانش آموزان كشته شدند.

جهانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
زيبـاشـهر
شهر آرا
يك شهروند
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  زيبـاشـهر  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |