آموزش و پرورش و بازار كتاب و كتابخواني- بخش دوم
پيشنهادهايي براي حذف برخي كتاب هاي درسي
|
|
محمدتقي راد شهيدي
در بخش نخست اين گفتار كه در شماره مورخ ۱۹/۲/۸۴ روزنامه همشهري به چاپ رسيد، بحث مؤلف درباره علت عمده كسادي بازار كتاب و كتابخواني بود كه وي آن را ناشي از نظام آموزشي متمركز كتاب درسي محور برشمرده بود. پيشنهادي هم كه در آنجا براي گشايش در بازار كتاب مطرح شد، به طور كلي اين بود كه قدري از استقلال معلم به او بازگردانده شود تا اندك اندك به سر شوق آيد و در دانش آموزان شوري برانگيزد و آموزش و پرورش هم تا آنجا كه مي شود، تهيه كتاب درسي را به بازار كتاب بسپارد.اكنون بخش دوم مقاله را در پي مي آوريم:
پس از انتشار بخش نخست اين گفتار، صاحب نظران و معلماني كه مقاله را خوانده بودند، همه اصل قضيه و پيشنهاد را پذيرفته، تنها نگران از اجرا و مشكل هايي كه مي افتد بودند. قسمت عمده اين مشكلات، اين بود كه: معلماني كه خود تربيت شده روش آموزشي فعلي اند، چگونه مي توانند مجري روش نوين باشند؟
البته كه طي چنين راهي بي مشكل نيست، اما مگر مي توان در صورت پذيرش درستي مسئله به حل آن نپرداخت و به هر حال در طي اين مرحله، مشكلاتي از اين دست ناگزير است. وانگهي در يك بازنگري كلي، روش فعلي تا چه اندازه به اهداف آموزش و پرورش، مربوط و نزديك است. (۱) گمان نمي رود كه خود دست اندركاران و مسئولان هم خيلي خوش بين باشند.
نبايد فراموش كنيم كه در دوره هاي درخشندگي و شكوفايي تمدن ما، حوزه هاي علمي و حلقه هاي درس، متعدد بوده است. نگراني از تنوع و تكثر در حوزه هاي علم، جايي ندارد. تنوع و تكثر خاصيت علم و آموزش است و در اين صورت است كه هنر معلمي آشكار مي شود و بسياري از بزرگان علم و هنر، مقام خود را مديون همين هنر معلمي و جرقه اي مي دانند كه زماني معلمي در ذهن آنها زده است. ماجراي ملاي روم و شمس تبريز هر چند كه يك رابطه مريدي و مرادي تلقي مي شود- نه معلم و شاگردي- باز نشان مي دهد كه «انگيزه» چگونه جهاني را تحت تأثير خود مي گيرد و چنين است كه همه هم و غم علماي تعليم و تربيت در اين روزگار، تنها متوجه انگيزه است و بس. از اين هم نبايد گذشت كه رقابت سودمند، زماني در ميان معلمان پيدا مي شود كه معلم به جاي اتكاي به يك كتاب درسي و تسلط بر آن، ناگزير از مطالعه كتب و مقالات گوناگون گردد و بدين سان است كه «معلمان نمونه» را مي توان شناخت.
باري اين بيت عطار، فصل الخطاب و حسن ختام اين بخش از سخن و مسئله توانايي معلمان در اجراي پيشنهاد مذكور است كه : تو پاي به راه در نه و هيچ مپرس/ خود راه بگويدت كه چون بايد رفت.
*درباره نگراني از حذف تمرينات و حواشي كتاب ها بايد گفت كه تمرين واقعي _ نه كليشه اي و تصنعي فعلي(۲)- پرسش هاي خلاق و برانگيزاننده ناشي از هنر معلمي است كه به صورت طبيعي و به تناسب مقال مطرح مي شود و يكي از بزرگترين عوامل واداشتن دانش آموز به تفكر و موجب پرورش ذهن است. تمرينات فعلي، مجالي براي متن خواني كه اصل و اساس آموزش است، نگذاشته. دانش آموزان، اغلب دچار ضعف درخوانش متن شده اند، به طوري كه از عهده روخواني درست شعر و نثر فارسي و قرآن و زبان انگليسي برنمي آيند. از طرفي چون اين تمرينات و حواشي زمينه اصلي امتحانات است، اگر هم مجالي باشد، دانش آموز اعتنايي به روخواني ندارد. خصوصاً كه معلمان هم بخشي از وقت كلاس را به دادن جزوه به دانش آموز براي موفقيت در حل تمرينات و امتحان مي گذرانند. نتيجتاً شما به دانش آموزاني بر مي خوريد كه چيزهايي به عنوان دستور زبان و صرف و نحو و گرامر، جسته گريخته مي دانند، اما از عهده روخواني فارسي و قرائت قرآن و زبان خارجه، به درستي برنمي آيند. (۳)
علاوه بر اينها اين گونه حواشي و تمرينات، جا را بر متن تنگ كرده و شايد در برخي از كتاب هاي فوق الذكر، مقدارش از متن، بيشتر هم باشد. در نتيجه ميزان آموخته هاي دانش آموز از ابتدايي تا كنكوري به نسبت سال هاي آموزش بسيار بسيار كم است و به همين نسبت كند ذهني افزايش يافته است و اي بسا كه اگر شيوه آموزش دگرگون شود، برنامه درسي دوره راهنمايي را بتوان به برنامه ابتدايي اضافه كرد و در برخي رشته ها به برنامه يك دوره ليسانس را به دبيرستان. (۴)
*ايراد ديگر اين كه ممكن است گفته شود كه با اين پيشنهاد، بازار كتاب و نشر از حالت تعادل به در مي ر ود و به علت محدوديت برنامه درسي، تنها بخشي از كتب و مقالات، بازارگرمتري خواهند داشت. جواب اين كه اكنون نيز برخي كتاب ها همين وضع را دارند، قرآن كريم و پس از آن ديوان شاعران بزرگ يعني شاهنامه و كليات سعدي و مثنوي مولوي و غزليات حافظ و ... از اين قرارند. وانگهي اگر در مدارس، دامنه كتاب ها و مقالات محدود باشد، با سرايت اين روش به دانشگاه، اين محدوديت جبران مي شود و ديگر كتاب ها هم به دليل گستردگي حوزه هاي درس در دانشگاه كفه ترازوي نشر را برابر خواهند كرد.
*در شماره اخير نشريه نگاه (شماره ،۲۴۹ نيمه ارديبهشت) از وزير آموزش و پروش نقل قول شده كه هر سال ۱۸۰ ميليون جلد كتاب درسي يكبار مصرف نشر مي شود.
طرح اين موضوع از جانب وزير، عزم اينجانب را در نوشتن بخش دوم راسخ تر كرد تا حال كه وزير طرح موضوع كرده، برخي از راه هاي جلوگيري از اين همه ضرر _ آن هم براي آموزش و پرورش كه نياز مبرم به صرفه جويي و پيش گيري از اتلاف بودجه دارد _ اندكي گرفته شود، زيرا هزينه چاپ و نشر كتاب هاي يك بار مصرف آن هم با شمارگان سر به فلك مي زند.
از سوي ديگر، دولت به دنبال ترويج كتاب و كتابخواني است و بيشتر به طرح هايي براي احيا و رسيدگي به كتابخانه هاي عمومي و مساجد و مدارس، نظر دارد اما چنان كه در بخش نخست گفته شد مادام كه معلم مجال نداشته باشد و نتواند با طرح پرسش ها، خارخاري در ذهن دانش برانگيزد و دانش آموز براي يافتن پاسخ ها نياز مبرم و واقعي به كتاب ها و مقالات گوناگون در خود احساس نكند و كتاب از زندگي و در زندگي او نباشد، احيا و رسيدگي به كتابخانه ها، وسوسه كردن سيراب به آب و در حكم آب در هاون كوفتن است.
و اما در بخش نخست قرار شد كه چند نمونه از نحوه اجراي اين پيشنهاد به دست دهيم، ليكن نخست طرح چند نكته ضروري است:
نمونه هاي پيشنهادي كه ذيلاً بدان مي پردازيم، جامع و مانع نيست؛ سايه روشني است بدين اميد كه نوري بازتاباند و راهي بگشايد تا صاحب نظران و كارشناسان و مسئولان طرحي نو را در اندازند. به هر حال اين پيشنهاد با توجه به كليت نظام آموزشي رايج و مقاطع تحصيلي فعلي است.
*برخي كتاب ها براي هر سه دوره كاربرد دارد، ليكن در هر دوره اي به تناسب حال دانش آموز، نظير قرآن كريم و آثار آن چهار شاعر مذكور و ... كه نه تنها در دانشگاه، بلكه تا هميشه در كنار راهش خواهند بود.(۵)معلم براي برانگيختن دانش آموز به كتاب، هنرهاي گوناگون دارد از جمله:
الف- برخي سئوال هايي كه مطرح مي كند از دانش آموز كنجكاو بخواهد كه پاسخ يا سرنخ پاسخ را در فلان كتاب يا مقاله جستجو كند.
ب- به تناسب درس يا حال و هواي كلاس، شعر يا داستاني مؤثر و شيرين بخواند و دانش آموزان شيفته را براي يافتن صورت شعر يا داستان به كتاب مأخذ راهنمايي كند.
ج- با شگردهاي خود، در جايي كه مناسب است، دنباله مطلبي نيمه تمام را به كتاب يا مقاله بسپرد.
* يادآوري مي نمايد كه آموزش و پرورش بايد همواره مترصد كتاب ها و مقالات جديد باشد تا آنچه را كه مناسب است به برنامه درسي اضافه نمايد و بعضاً آنچه را كه ديگر روزآمد نيست، حذف كند تا سرفصل ها و برنامه معلمان به موقع آماده باشد.
پيشنهادها
الف- درس فارسي ابتدايي
معلم از كلاس اول و در كنار كتاب درسي مي تواند (۶ )با خواندن اشعار و داستان هاي كودكانه، كودك را چنين تشويق كند كه اگر او هم سعي كند كه هر چه زودتر، سواد خواندن و نوشتن پيدا كند، مي تواند اين خواندني هاي شيرين را بخواند و اگر با بزرگترها به بازار كتاب برود مي تواند آن را بخرد تا بزرگترها برايش بخوانند. براي اين كار مي توان از اشعار و داستان هاي امروزي و ساده شده قديم خودمان و حتي خارجي ها استفاده كرد.
ب- درس فارسي راهنمايي تحصيلي و دبيرستان
درس فارسي در راهنمايي و دبيرستان بي گمان نيازي به كتاب درسي متمركز ندارد. مطلب از اين قرار است كه علاوه بر كتاب هاي فارسي رايج بايد آن بخش از كتاب ها كه مربوط به فنون و كاركرد زبان و ادبيات است، حذف گردد (۷ )و به جاي اينها تا آنجا كه ممكن است به خواندن و درك و فهم متون بپردازند. بدين سان كه از دوره كلاسيك از آثار همان چهار شاعر مذكور و در قسمت نثر از كليله و گلستان و احياناً تاريخ بيهقي به اضافه دو كتاب اشعار و نثرهاي برگزيده از آثار ديگر شاعران و نويسندگان _ از هر كدام يكي دو تا _ برگزيد ودر بخش ادبيات معاصر نيز بايد چنين كرد، آنگاه متناسب با هر سال تحصيلي، قسمت هايي را سرفصل بدهند. ضمناً ترجمه هاي خوب از آثار جهاني هم _ كه از ابتدايي به صورت ساده شده توسط معلم خوانده مي شد- بايد گسترده تر ادامه يابد و بخشي از نقدها و نظرها در خصوص آثاري كه در فوق برشمرديم، علاوه بر كلاس متن در كلاس انشاء _ كه از قيد كتاب درسي آزاد خواهد شد- پيگيري شود.
*قرآن، ديني، عربي
الف- ابتدايي
درس قرآن ابتدايي را اگر بتوان از همان ابتدا با هديه يك قرآن با ترجمه خوب و دقيق به كودك شروع كرد كه فبهاالمراد و اگر هم نشد با همين كتابهايي كه اجزايي از قرآن مجيد را مشتمل است، كار را پيش برد به شرط آن كه معلم رسا و خوش آهنگ قرائت كند تا در دانش آموزان اثر كند و آنان هم تكرار نمايند و ملزم گردند كه اندك اندك به خاطر بسپارند. (۸ )و دقت شود كه روخواني قرآن را به خوبي فرا گيرند.علاوه بر اين، آنچه كه به بازار كتاب مربوط است، اين است كه در دوره ابتدايي به جاي كتاب هاي ديني رايج ، نظير هديه هاي آسمان، كتاب هاي مربوط به قصص قرآن و انبياء تهيه گردد، بدين سان كه معلم بخشي از همين كتاب ها را هر بار به مناسبت بخواند و دانش آموزان كه دوستدار قصه اند، كم كم به تهيه كتاب ها راغب گردند. در اواخر دوره ابتدايي، كتاب هايي مثل داستان راستان كه مستند ومعتبر باشند هم، مي توانند در كنار كتاب هاي مذكور قرار گيرند.
ب- راهنمايي تحصيلي و دبيرستان
اعتقاد نگارنده بر اين است كه اگر در دوره راهنمايي و دبيرستان كتاب هاي ديني و عربي فعلي را حذف كنيم و ساعات اين درس ها به قرآن اختصاص دهيم و به ديگر عبارت، قرآن را محور قرار دهيم، قطعاً به هدف نزديكتريم و البته كه مي توان در كنار قرآن - كه اينك گسترده تر بدان پرداخته مي شود _ از همان قصص و حتي مختصري تفسير بهره مندي بيشتري حاصل كرد و به نهج البلاغه و بعضاً براي تفنن به كليله و دمنه عربي پرداخت.
*زبان خارجه
زبان خارجه چه از ابتدايي برقرار باشد، چه از دوره فعلي، كتاب هاي درسي تا به حال راه به جايي نبرده اند. با حذف كتاب هاي درسي مي توان با كتاب هاي طبقه بندي شده در بازار از آغاز تا فارغ التحصيلي مرحله به مرحله پيش رفت و از آثار جهاني نيز به ترتيب از ساده شده تا متن اصلي، اطلاع و بهره مندي يافت.
*تاريخ
اگر در درس تاريخ و امثال آن ضرورت است كه كتاب درسي واحد و محور تدريس شود، باز هم جايي براي تدريس به صورت راهنما يا هر طور ديگر در اختيار معلم بگذارند تا او به تناسب، دانش آموز را به سر وقت آنها بفرستد. در بخش تاريخ اسلام هم مي توان به جاي تأليف كتاب، تاريخ تحليلي اسلام را با سرفصل معين و معرفي كرد؛ از كتاب هايي نظير داستان راستان هم در مقطع راهنمايي و دبيرستان، مي توان جهت تحليل تاريخي از زبان دانش آموز سود برد.
باري چنان كه گفتيم اينها مشتي از خروار و به عنوان نمونه بود. ليكن گمان مي برم در درس هاي علوم پايه و رياضي، استفاده از بازار كتاب، با سهولت بيشتري ميسر مي گردد و به ويژه در علوم پايه كه هر روز در معرض نظر و فرضيه و نظريه اي جديد است، بسيار مقرون به صرفه است تا آموزش و پرورش از اين تغييرات پي در پي كتاب درسي كمتر آسيب پذيرد.
اما فراموش نكنيم كه با اين روش پيشنهادي، مسئله تعيين رشته هم آسانتر حل مي شود زيرا دانش آموز، انگيزه، علاقمندي و كارايي اش زودتر و بهتر آشكار مي گردد و به زودي و به طور طبيعي در مي يابد كه در كدام رشته مستعد است.
سرانجام كار هم كه كنكور است و دانشگاه بي گمان با روش نوين دگرگون مي شود و كنكور فوت و فني محوري و فوت و فن محوران برچيده مي شود تا همه پي كار خويش گيرند.
يادداشت ها
۱- بازنگري و تعيين اهداف -به صورت واقعي نه كليشه وار- بايد در همه زمينه هاي زندگي باشد، به ويژه در آموزش و پرورش.
۲- مقصود ما، تمرين هاي رايج در بعضي از كتاب هاي حوزه علوم انساني است مانند كتاب هاي فارسي و عربي و انگليسي، نه آنچه در برنامه درس هاي علوم پايه و رياضي است.
۳- اين موارد به خوبي نشان مي دهد كه در اين درس ها، نه هدف گذاري درستي به عمل آمده و نه بازنگري گرديده است.
۴- صاحب نظري گفته بود كه براي برنامه درسي فعلي ابتدايي، سه روز وقت بس است.
۵- به راستي چگونه بود كه قديمي ترها آثار اين بزرگان را، يك حرف و دو حرف بر زبان كودك مي نهادند و امروز، اين امر بسيار دشوار و در نظر بعضي محال مي آيد.
۶- البته اگر اين شيوه سواد آموزي و معضلات روش املاء فرصتي به معلم بدهند. و آيا همان شيوه قديمي ها بهتر نبود و نتايج بهتري نداشته است؟ به هر حال بحث در اين موارد، از ضروري ترين مباحث است كه بايد در جاي خود بدان پرداخته گردد.
۷- درباره وضع فعلي و نابسامان فارسي، عربي، انگليسي، اگر مجالي باشد در آينده به طور مفصل بحث خواهيم كرد و دلايل حذف اين كتاب ها را خواهيم گفت. در اينجا همين اندازه بايد گفت كه بازدهي وضع فعلي، به هيچ وجه موجب خرسندي نبوده است. اين بنده سال ها پيش، تغيير در كتاب محوري درسي را به دست اندركاران وقت گروه فارسي سازمان پژوهش يادآوري كرده بودم.
۸- بسياري از استادان بزرگ نقل مي كردند كه آنچه را در كودكي، از عربي و فارسي، ملزم به حفظ آن بوده اند، در بزرگ سالي به صورت گنجينه اي ارزشمند جلوه كرده است.
|