سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۴ - - ۳۷۲۸
نماي ساختمان ها متعلق به كيست...؟
000240.jpg
عكس:امير مهدي كي نوش
در كنار هم قرار گرفتن ساختمان ها و چسبيدن آنها به يكديگر باعث شده ساختمان هاي ما كمتر داراي چهار وجه مشخص بوده وآنچه كه از يك بنا به ديد و منظر اصلي بدل مي شود، تنها يك نما باشد....
فرشيد فرهمند
اگر در مسير رفت و آمد روزانه خود به محل كارمان تصميم بگيريم فقط به نماي ساختمان هاي موجود يا در حال ساخت بدنه خيابان ها توجه بيشتري كنيم، يك سوال اساسي به ذهن متبادر مي شود: نماي ساختمان ها متعلق به كيست؟
كشور ايران كه يكي از كهن ترين تمدن هاي بشري را داراست، از ديرباز مورد توجه جهانگردان داخلي و خارجي قرار داشته، علاوه بر صنايع دستي فراوان، بناها و ساختمان هايي با معماري چشمگير و عظيم را در خود جاي داده است كه سبك هاي زيباي معماري را به جهانيان عرضه كرده است؛ از ارگ بم، زيگورات چغازنبيل، تخت جمشيد، پاسارگاد، طاق كسري و... گرفته، تا ميدان نقش جهان، سي و سه پل و منارجنبان، مسجد جامع يزد، ميدان امير چخماق، محله فهادان و همچنين باغ فين و خانه بروجردي ها و گنبد سلطانيه و... تا برسيم به ميدان حسن آباد و مسجد امام و ميدان بهارستان و... تا به امروز و ساختمان هايي نظير مقابر شعرا در سراسر كشور و ساختمان هايي نظير برج آزادي، ساختمان ميراث فرهنگي و موزه هنرهاي معاصر و... همگي ريشه در فرهنگ غني هنر معماري اصيل ايراني دارد و جاي بسي خوشحالي است كه تشكيلاتي نظير سازمان ميراث فرهنگي كشور متولي بخشي از اين بناهاي ارزشمند است كه در واقع ميراث به جا مانده از نياكان، در اين مرز و بوم هستند. مايه افتخار ماست كه امروزه با تكيه بر اين پشتوانه فرهنگي و هنري درجوامع دنيا به خود مي باليم. اما در كنار اين افتخارات يك سوال ديگر در ذهن مطرح مي شود: بناهاي امروزين، چگونه مايه مباهات آيندگان خواهد شد؟
شلوغي كلانشهرها و مطرح شدن بحث هاي اقتصادي و بازار باعث شد تا ساختمان ها از نظر تجارت و اقتصاد داراي بهايي گزاف شوند، قطعه بندي ها و ايجاد حصارها و تفكيك كردن زمين ها، خود حاكي از اين مدعاست. در كنار هم قرار گرفتن ساختمان ها و چسبيدن آنها به يكديگر باعث شده ساختمان هاي ما كمتر داراي چهار وجه مشخص بوده، آنچه كه از يك بنا به ديد و منظر اصلي بدل مي شود، تنها يك نماست و آن هم در اثر پيوستگي، به يك ديوار كه در واقع بدنه خيابان هاست تبديل مي شود.
با پيشرفت شهرنشيني در كشور، بحث هاي طبقاتي شدن ساختمان ها مطرح شد و همين امر باعث شد كه در كلانشهرها با واگذاري تراكم هاي ساختماني، بناهايي بلند و چندين طبقه حاصل شود. بديهي است مشاغل جديدي در اين رابطه حاصل شد كه گاها از تخصص مربوط منفك بوده اند و رونق اين بازار، بسيار مورد اقبال حرف مختلف قرار گرفت. شايد بررسي اين موضوع از دو جنبه حائز اهميت باشد: اول آنكه ساختمان هاي قديمي ـ كه اكثرا بدون ملاحظات سازه اي و بدون داشتن يك طرح كارآي معماري طراحي شده بودند ـ تخريب شده، ساختمان هايي جديد با صرف هزينه هاي گزاف با مصالح امروزين و مقاوم حاصل شد كه اكثرا از نظر معماري و سازه، همچنين تاسيسات مكانيكي و برقي توسط مهندسان همين مملكت طراحي شده اند و در واقع زندگي شهرنشيني با ايجاد اين نوع فضاها به سوي كمال رهنمون شد، اما دوم آنكه وجود اين ساختمان ها خصوصا در كنار خيابان هايي اصلي ديگر مقوله اي نيست كه بدون برنامه ريزي دقيق و مدون حاصل شود، چراكه اگر به آيندگان خود بينديشيم و بدانيم ما نيز بايد ميراثي را براي آنها به يادگار بگذاريم، وظيفه سنگيني را به دوش خود حس خواهيم كرد. در اين ميان اگر نخواهيم بحث را مفصلا وارد اصول شهرسازي كنيم و سعي كنيم كمي راحت تر بحث را ادامه دهيم و فقط در اين مقوله به بحث نماهاي ساختما  ن ها بپردازيم، بايد اذعان داشت كه در واقع نماي ساختمان ها متعلق به مالكين آنها نيست! بلكه بخش عمده اي از بدنه خيابان هاست كه آنهم متعلق به مردم است و حق مسلم هر شهروند است كه در گذر از اين خيابان ها نماهايي زيبا، اصيل و برگرفته از فرهنگ و هنر كهن خود را ببيند اما چه تعهد و تقيدي براي طراحان و مجريان اين ساختمان ها وجود دارد؟ آيا هنگام طراحي و اجرا، به حق مسلم شهروندان انديشيده مي شود؟ يا تنها سلايق شخصي معماران و در واقع كارفرمايان كه در بسياري از موارد متخصص اين فن نيستند و ملاحظات فراواني نظير بحث هاي اقتصادي و تنها جذابيت بازار را در نظر مي گيرند، مطرح است؟ در اين ميان اين احقاق حق چگونه بايد صورت پذيرد؟ آيا نبايد شهرداري كلانشهرها كه سازمان هايي نظير زيبا سازي و... را تحت نام خود رهبري مي كنند، مقوله زيباشناسي نماهاي ساختمان ها را بطور جدي پيگيري كنند؟ آيا نبايد معماران هنرمند و صاحب سليقه كه در پروژه هاي بزرگ اين مملكت صاحب نظر و مطرح بوده، بسياري از اين پروژه ها را هدايت كرده اند، به ياري طلبيده شده و در اين امر اظهار نظر كنند؟
نگارنده معتقد است همانگونه كه شهرداري ها بار سنگين بررسي و تصويب طرح هاي معماري، سازه و تاسيسات مكانيكي و برقي ساختمان ها را به دوش مي كشند و در بخش هاي مختلف معماري و شهرسازي، زيباسازي و... فعاليت دارند، بخشي فعال را راه اندازي كرده، در آن موضوع منطق نقشه ها و سيركولاسيون (گردش) طبقات را با دقت بررسي كرده و بدين ترتيب پا فراتر از قوانين امروزي شهرداري ها در خصوص ساخت و سازها گذاشته و تنها به رعايت بر و كف و مساحت نورگير و پيش آمدگي ها و... نپردازند؛ پس از آن بايد از متقاضيان، خصوصا مالكان ساختمان هايي كه در بدنه خيابان هاي اصلي واقع شده اند طرح هاي سه بعدي نماي ساختمان را خواستار شوند و پس از بررسي در يك هيات كارشناسي (كه مي تواند مركب از معماران و طراحان و هنرمندان بنام اين مملكت باشد) و انطباق آن با محيط اطراف مجوز ساخت را صادر كنند و بديهي است ناظران بايد مجريان را ملزم به اجراي نماي ساختمان مطابق طرح تصويبي كنند.
بدين ترتيب علاوه بر اينكه هر يك از ساختمان ها (حداقل ساختمان هايي كه در جوار خيابان هاي اصلي هستند) داراي هويت معماري ناب خواهند شد، بهره برداران آنها نيز استفاده بهينه اي از اين فضاها خواهند كرد و از آن گذشته سلايق نه چندان ريشه دار موجود در ساختمان هاي كنوني به صورتي مدون، با برنامه و در عين حال زيبا و ماندگار مي شوند. همين امر علاوه بر رونق بازار ساخت و ساز و ايجاد يك رقابت سالم، توليدكنندگان مصالح ساختماني را به سمت هر چه بهتر كردن، متنوع ساختن و مطمئن كردن كالاي خود رهنمون مي سازد. در ديدگاهي كه نظر به آينده دارد نيز بخشي از دين خود را به آيندگان ادا كرده، مايه مباهات آنان خواهيم شد. اميد است نسل آينده نيز ميراث گرانقدر خود را حفظ كرده، براي نسل هاي بعد از خود به يادگار بگذارند.

توپي براي اطفاي حريق!
000243.jpg
سهيلا پيروان - در زندگي نوين شهري، محل هاي كار و زندگي مكان هايي هستند كه انسان سرمايه، عشق و لحظات عمر خود را در آنها سرمايه گذاري مي كند تا در روند كار و زندگي، اين پس انداز، به آرامشي مطبوع و مطلوب او كه به صورت ثروت، موفقيت كاري و خانوادگي، تربيت فرزندان سالم، شادابي و سلامتي محقق مي شود، دست پيدا كند. در حقيقت، محل كار و زندگي انسان، بانك هاي واقعي او هستند.
حوادث غير مترقبه مانند آتش سوزي، تهديدي جدي براي اين مكان ها به حساب مي آيند كه مي توانند تلفات جاني، مالي و عاطفي جبران ناپذيري را تحميل كنند. و باز هم در اين رويارويي، خرد آدمي تنها سلاح او براي مقابله با اين حوادث است.
تحقيقات نشان داده است كه زمان حريق را مي توان به دو مرحله تقسيم كرد. مرحله اول، مرحله جرقه (Ignition Phase) است. مرحله تولد حريق، كه در آن چيزي شروع به سوختن مي كند و گرما و گازهاي نسوخته به طرف سقف حركت مي كنند. اتاق از گازهاي كشنده منوكسيدكربن و گازهاي حاصله از سوختن پلاستيك انباشته مي شود. در اين زمان، شعله زبانه كشيده و گسترش مي يابد و لايه دود به سمت سقف حركت مي كند. اين مرحله، عموما 5 تا 10 دقيقه طول مي كشد و اگر در اين زمان آتش مهار شود، افراد شانس خوبي براي نجات دارند و حتي ممكن است زمان براي مقابله با منبع حريق نيز در اختيار باشد.
مرحله دوم، مرحله شعله (Flame Phase) ناميده مي شود؛ در اين مرحله، درجه حرارت دود چنان بالا مي رود كه به خودسوزي رسيده و حرارت چنان افزايش مي يابد كه مبلمان و اثاثيه داخلي اتاق شعله ور مي شوند. حريق از محل اوليه به تمام نواحي اتاق و ساختمان سرايت مي كند و جرقه هاي الكتريكي اتفاق مي افتند. در اين مرحله، شانس چنداني براي نجات انسان ها نيست. درجه حرارت تا 1000 درجه سانتيگراد نيز مي رسد و آتشنشانان براي تخليه افراد، دچار مشكل مي شوند. در اين زمان، بايد براي جلوگيري از انتشار آتش تمهيداتي انديشيده شده باشد.استفاده از كپسول هاي آتش خاموش كن، يكي از روش هاي مرسوم است، اما اين روش، داراي معايبي جدي است. سنگيني كپسول، استفاده از آن را براي كودكان و سالمندان سخت مي كند، همچنين براي استفاده از اين وسايل احتياج به آموزش و تمرين است. دسترسي به آنان نيز در شرايطي كه در حلقه يا كانون حريق باشند، غير ممكن مي نمايد. در ضمن براي استفاده از اين وسايل نيز بايد به اندازه كافي به كانون حريق نزديك شد. در نهايت غالب افراد در مواجهه با حريق چنان دچار ترس و استرس مي شوند كه قدرت تفكر و عمل خود را از دست مي دهند.
روش هاي ديگر مانند استفاده از سنسور (حس گر) و آب پاش هاي سقفي نيز به علت قيمت و شيوه اجرا، براي واحدهاي كوچك و متوسط مسكوني، اداري، تجاري و صنعتي مقرون به صرفه و عملي نيست.توپ اطفا حريق، يكي از شاهكارهاي خلاقيت بشري است. استفاده از آن ساده و نتيجه اش، سريع و موثر است. توپ اطفا حريق، از نظر ظاهري كوچكتر از توپ پلاستيكي فوتبال است و كمتر از يك و نيم كيلوگرم وزن دارد. فقط كافيست در زمان آتش سوزي، اين توپ را به طرف كانون حريق پرتاب كرده و يا قل داد. در مجاورت حريق و پس از 3 ثانيه، توپ منفجر شده و ذراتي را در محوطه اي به مساحت 4 متر مربع پخش مي كند كه سبب اطفا سريع آتش مي شوند. اين توپ را مي توان در محل هاي مستعد حريق، مانند فيوزها، تابلوهاي برق، انبارها نيز نصب كرد تا در غياب افراد و در زمان بروز آتش سوزي، خود به خود عمل كرده و حريق را در نطفه خفه كند. اين توپ توانايي اطفا حريق ناشي از مواد معمولي، مواد و مايعات محترقه و برق را داراست.انفجار توپ فقط سبب پراكنده شدن ذرات خاموش كن در فضاي حريق ميشود و به افراد و اشيايي كه حتي در فاصله 10 سانتيمتري قرار دارند، كوچكترين آسيبي وارد نمي كند. ذرات درون اين توپ ها نيز براي بدن و محيط زيست مضر و خطرناك نيستند. سبكي، سهولت استفاده، عدم نياز به آموزش و تمرين، سرعت اطفا و سازگاري آن با محيط زيست، خصايصي است كه اين توپ را به عنوان اختراع برتر دهه اخير در نمايشگاه هاي مربوط به اطفا حريق مطرح كرده است.

گزارش تخريب ترمينال هوايي پاريس
000249.jpg
آيناز لطف عطاء- در 23 مي 2004، بخشي از سقف فرودگاه بين المللي چارلز دوگل (Charles de Gaulle) در پاريس فرو ريخت كه چهار نفر از مسافران كشته و بيش از سه نفر آسيب ديدند و البته مهمتر از همه لكه ننگي در پرونده يكي از بزرگترين فرودگاه هاي اروپا و جهان به جا ماند كه هرگز فراموش نخواهد شد.
10 ماه بعد، گزارشي تحقيقي پيرامون ساختار نوآورانه طاق گنبدي شكل به عمل آمد. اتهاماتي سنگين به روش اجرا و دستورالعمل  هاي فرانسوي در اين حوزه وارد شده و فرآيند اجرا و ساخته، دليل احتمالي براي فروپاشي بخشي از سقف در درازاي تالار اصلي شناخته شده است. مدير فرودگاه  پاريس تاييد مي كند كه راه حل هايي مختلف براي تعمير مطالعه شده اند، اما هيچ كدام تعهدي كامل براي امنيت پرسنل و مسافران نكرده اند! بنابراين سقف قوسي ترمينال E2 به صورت كامل از ابتدا ساخته خواهد شد. پيش بيني مي شود نوسازي ساختمان به صورت كامل تا سال 2007 به طول بينجامد.
ترمينال E2، فرودگاه بين المللي چارلز دوگل، شامل ساختمان اصلي براي مسافران، تالار اصلي كه موازي ساختمان مسافران است و باريكه اي كه اين دو ساختمان را به هم وصل مي كند، است. فرمي متشكل از بتن و شيشه از طبقه دوم تالار اصلي بلند شده و از بستر خود بيرون مي زند كه در نهايت يك قوس تخت به وجود مي آيد.
براي امكان جابه جايي ناشي از حرارت و ساير نيروها، اتصال سقف به تكيه گاه ها به صورت صلب نيست. درازاي سقف ها از 10 بخش مجزا تشكيل شده كه هر كدام به صورت نوار شيشه اي است. تكيه گاه هاي گنبد در هر دهانه، عناصر بتني مسطح متخلخل و پيش ساخته هستند. مجري طرح، قسمت هاي حلقه اي را همراه با مهاري هاي متحرك و موقت ساخته و سپس آنها را روي سازه سوار كرده  است. سفت كردن طاق هاي كم عمق و انحنا دادن تيرهاي فلزي، دو ضلع بنا را محكم مي كند. بررسي ها، دو عامل ممكن براي شكستگي بدنه شناسايي كرده اند. چندين ستون خارجي، بدنه ساختمان را در ضلع شمالي دهانه هاي پل عابرگذر سوراخ كرده است. محاسبه جزئيات داده شده طي رسيدگي نشان داد كه تعدادي از ستون ها تنش زيادي را تحمل كرده اند. در ضلع جنوبي، تير كناري پوسته، شكسته شده و باعث فروريختن تكيه گاه ها شده است. هر كدام از اين عوامل مي تواند به عنوان جرقه اوليه فروپاشي عمل كند. اما در گزارش هاي تهيه شده، سقف با پوسته بتني اساسا ضعيف اعلام شده بود. ساختمان براي نگهداري تنش زياد طراحي نشده است. خيز و خستگي بتن بر اثر بارها پيچشي يا متناوب شدت يافته و به فروپاشي منتهي شده است. در نهايت وجود پياده رو اتصال دهنده در ضلعي از ترمينال كرنش اضافي براي سازه ايجاد كرده است. انتظار مي رود كه اين يافته ها بتوانند اطلاعات لازم براي رسيدگي قضائي رخداد را به وجود آورند. احتمالا نتيجه دادگاه مربوطه در تابستان 2005 آماده خواهد شد.
ترمينال E2، با ظرفيت 25000 نفر در هر روز بين آوريل 2000 و ژانويه 2003 ساخته شده بود و در آوريل 2003 افتتاح شد و درست 11 ماه بعد فرو ريخت!
پي نوشت: صنعت ساختمان داريس 31

پيرامون
معماري پارس شماره 5
و آنگاه كه تمدن بشر به وجود آمد، قبل از تولد هر حرفه اي معمار و معماري متولد شد و ايرانيان يا همان پارسيان اين نياز جامعه را چنان با تكنولوژي و هنر آميختند كه نام و ياد آنها براي هميشه در اذهان دنيا زنده است، ولي در حال حاضر چه كرده ايم؟.... اينها بخشي از سرمقاله محسن شجاعي فر دانشجوي معماري دانشگاه شيراز و مديرمسئول نشريه الكترونيك پارس تحت عنوان جست وجوي هنر و معماري ايراني در آيينه هاي زنگار بسته است.
بعد از ماه ها عدم انتشار، سرانجام شماره پنجم از ماهنامه الكترونيك پارس منتشر شد. در اين شماره مي خوانيم: گزارش مراسم روز معمار در شيراز، شكل از عملكرد پيروي مي كند يا نه؟، طرح جديد توسعه شهر رم، مروري اجمالي بر زندگي حرفه اي نورمن فاستر، هنر معاصر مي تواند ريشه در سنت داشته باشد و.... اين نشريه در آدرس www.parc.ir در دسترس علاقه مندان است.
000246.jpg
شماره جديد رايانه معماري و ساختمان
در شماره پنجم فصلنامه رايانه، معماري و ساختمان كه به فضاهاي نمايشگاهي و معماري آنها اختصاص دارد مي خوانيم: معماري نمايشگاه در عصر فناوري، طراحي فضاهاي نمايشگاهي در دوران معاصر (محمد رضا مثنوي)، پاويون ژاپن نمايشگاه 2000 هانوفر، صورت بندي گفتمان معماري (محمد رضا شيرازي)، معرفي نمايشگاه بين المللي معماري فراريخت، تاملاتي بر نمايشگاه ژاپن در اكسپو 92،  گفتگوي فضا و كالا با انشان (مصاحبه با دكتر بهروز منصوري)، شكل دادن به فضاي خالي و معرفي طرح نمايشگاه مشهد (احمد ابريشمي، كورش رفيعي)، نمايشگاه همچون يك رخداد (آرش مظفري)، كاخ كريستال، پاويون نمايشگاه بارسلون و ...
هدايت متني رايانه، معماري و ساختمان كه توسط فرهاد گوران و پرويز براتي انجام مي شود، حائز ويژگي هايي جالب توجه به لحاظ نظري است؛ جالب اينجاست كه هيچ يك از اين دو معمار نيستند! شماره آينده اين مجله به مبحث معماري خانه اختصاص خواهد داشت. رايانه، معماري و ساختمان تنها فصلنامه معماري است كه به طور منظم منتشر مي شود.
000237.jpg
آروين هاي معمار
فضاي تجربي و تجربه فضايي در فرايند توليد معماري شايد يكي از پيچيده ترين دستاورد هاي ذهني بشر باشد، چندانكه حركت از تصور به تصوير، دغدغه هر چه بيشتر و روزمره هر معماري تواند بود. از ديدگاه شناخت، رويكرد به سطوح آنتولوژي، متدولوژي و كاربردي دسته بندي ميگردد؛ معهذا مرزبندي هر يك از در شقوق آگاهي قطعي نبوده و گاه غير ممكن مي نمايد، در نورديده شدن مرزها در شاخه هاي علم و هنر، محدوده هاي كشف و ابداع ابزارهاي انكشاف را در گرايش ها و حوزه هاي متفاوت دانش درمي نوردد، به ترتيبي كه سناريو هاي مختلف براي گذار از تصور به تصوير رقم تواند خورد.
اين نمايشگاه رويكرد بسياري از نقاشان معمار و معماران نقاش مي نمايد و از بسياري از آن تجربيات بهره برده است؛ اما خود تلاش ارزشمندي است از ابداع ابزارهاي بصري جهت كالبدشكافي فضا و كشف كيفيات فضايي كه هر يك از اين معماران جوان در پي انكشاف در ساحت گره خورده فناوري و هنر- يعني ساحت معمارانه- به آن دست يازيده اند.
نمايشگاهي با عنوان آروين هاي معمار در محل فرهنگسراي دانشچو، نگارخانه شفق در حال برگزاري است؛
اين نمايشگاه كه به تجربيات ميان گستره اي 5 معمار جوان (مريم شير سليميان- شيما مهاجري- علي خيابانيان- بهروز معتمد- نويد سلاجقه) اختصاص دارد تا 5 شنبه 2 تير ادامه خواهد داشت. فرهنگسراي دانشجو در خيابان سيد جمال الدين اسد آبادي واقع است.

يادداشت
ارتباط با مخاطب و كيفيت متن در نقد تخصصي
بهرام هوشيار يوسفي - تعداد مجلات و نشريات حوزه معماري و ساخت و ساز (يا آنها كه مي خواهند صفحاتي را به اين مقوله اختصاص دهند) بشدت در حال افزايش است، اما با همين شدت كيفيت آنها در حال كاسته شدن! عرصه متن، آنهم متن تخصصي چه با رويكرد به مخاطب عام و چه خاص، آنچنان با اهميت است و آنچنان در خور دقت كه كيفيت هرگز نبايد فداي كميت شود. حال علت اين بي كيفيتي كه به صورت اپيدمي در آمده هر چه كه باشد (كه در آينده پيرامون آن نيز خواهم نوشت)، نتيجه چيزي نيست جر متضرر شدن آنچه مي توان آن را فرهنگ معماري و ساخت و ساز خواند....
برخورد فرمال و نه محتوايي، آگهي  محوري آنهم به قيمت قرباني شدن مقالات تحريري، عدم توجه به هيات تحريريه به عنوان ركن علمي، جهت گيري هاي خاص و جانبدارانه، عدم توجه به نسل نو معماران و فعالان عرصه ساخت و ساز، بي توجهي به ارتباط گيري تعاملي با مخاطب، فعاليت افراد غير معمار و غير متخصص در حوزه مديريت نشريات تخصصي، بي توجهي به فعاليت هاي ميان گستره اي، ناتواني در قدم گذاشتن در وادي نقد معماري، فعاليت سودجويانه بدون اعمال استانداردهاي كيفي و بسياري نقاط ضعف ديگر، اگر حل نشود نشريات تخصصي اين عرصه را وارد گردابي خواهد كرد كه لاجرم به زوال منتهي مي شود.
اين موضوع غير قابل انكار است كه موضوع ساخت و ساز و معماري در معناي تحليلي و منتقدانه كلمه در بين عموم مردم كشور مهجور و ناشناخته مانده است. رسانه ها و بويژه روزنامه ها و نشريات الكترونيك كه از درجه دسترسي بالاتري برخوردارند از ابزارهايي هستند كه مي توانند به رفع اين مهجوريت و بالابردن حساسيت مردم نسبت به معماري كمك شاياني كنند.
كمال يوسف پور معماري نويس فعال و نويسنده وبلاگ زروان در اين مورد مي گويد: در حال حاضر در اكثر روزنامه هاي معتبر دنيا صفحه يا ستوني به معماري اختصاص داده شده است كه در آن نويسندگان و منتقدان معماري به معرفي و نقد آثار و نظريه هاي اين رشته مي پردازند.
شايسته است در كشور ما نيز كه در چند سال اخير رويكردهاي جديدي در روزنامه هاي آن مشاهده مي شود، روزنامه ها صفحات يا حتي ستونهايي از مطالب خود را در طول هفته ـ اگر به طور روزانه امكانپذير نباشد ـ بطور منظم به معماري اختصاص دهند. اين كار در دراز مدت ميتواند آثار و نتايج مطلوبي در برداشته باشد، چرا كه روزنامه ها از اين رهگذر مي توانند با افزايش آگاهي و معلومات عمومي در زمينه معماري و شهرسازي و نيز افزايش سواد بصري مردم، آنان را نسبت به معماري و محيط اطراف حساس تر كنند و ضمن بالابردن انتظارات مردم از كيفيت فضاي ساخته شده، نقش مهمي در ارتقاي كيفيت ساخت وساز و بهبود سيماي شهرهاي كشور ايفا كنند..
در اين بين هرچند بسياري از اينگونه نشريات هنوز مساله را جدي نمي گيرند، ولي در مواردي نيز كه به اين امور پرداخته مي شود، حتي در بين نشرياتي كه داعيه تخصصي نويسي را دارند، كيفيت به طرزي باور نكردني نازل است! امر نوشتن پيرامون ساخت و ساز در كشور، اخيرا توسط تعدادي روزنامه و خبرگزاري جدي گرفته شده است.
اين اتفاق فرخنده هرچند في نفسه با ارزش است، اما نبايد اين نكته را نيز فراموش كرد كه هر نوع انتقال اطلاعات و دانش در اين عرصه اگر حائز مولفه هاي علمي و مستندات مربوطه نباشد، نه تنها گرهي از كلاف سردرگم اين حوزه باز نخواهد كرد، بلكه خود به مشكلي بر كوه مشكلات اين وادي خواهد افزود!
در نهايت بايد اين نكته را يادآوري كرد كه برخورد ژورناليستي -در معناي منفي كلمه ـ با موضوعي جدي و تاثيرگذار يك فاجعه است. بررسي معماري به عنوان هنري اجتماعي در تعاملي نزديك با فرهنگ (فرهنگ به مثابه  مجموعه ي معنويات انساني)، راهكاري را فراهم مي سازد تا با درك وسيع گستره فراگير مادي، معنوي و فكري معماري، اين تعامل را به چالش بنشينيم.
اگر نظري به اطراف خود داشته باشيم به نكته اي دست مي يابيم كه شايد به دليل شدت عادي بودن، غالبا فراموش مي شود: ما در بيشتر موارد در فضايي مصنوع به سر مي بريم.
به زبان ساده تر، محيط پيرامون ما اعم از خانه، خيابان، محل كار، مراكز شهري و حتي تفرجگاه ها، همه و همه آثاري هستند كه در معناي عام مي توان آنها را آثار معماري (بدون قيد ارزشي) دانست. در يك كلام، معماري در يك جامعه در تعاملي نزديك با فرهنگ آن جامعه است.
اگر به واژه  تعامل دقت كنيم، در روح اين واژه، مفهومي مي يابيم حاكي از ارتباطي دوسويه و آنچه معمولا فراموش مي شود، همين دوسويه بودن ارتباط بين معماري و فرهنگ است.
همانگونه كه فرهنگ در شكل گيري معماري ملي يك جامعه نقش عمده اي ايفا مي كند، معماري نيز همواره در مقام فرهنگسازي حضور داشته و اين ارتباط را تكميل مي كند.
معماري نويس ها و منتقدان معماري و ساخت و ساز به عنوان واسطه انتقال مفاهيم در اين عرصه و طلايه داران ايجاد خوانش آثار و توليد كنندگان دانش در اين عرصه، آنچنان وظيفه سنگيني بر دوش دارند كه با در نظر گرفتن بستر خام اين حوزه در كشور، هر متن توليدي توسط آنان مي تواند در تبيين فرهنگي صحيح حائز اهميتي عميق باشد.
پي نوشت:
زروان - 5 بهمن، 1383
هفته نامه مهر- دوره دوم- شماره 15

زيبـاشـهر
آرمانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
شهر آرا
يك شهروند
|  آرمانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  زيبـاشـهر  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |