شنبه ۴ تير ۱۳۸۴
نگاهي به فيلم «قدمگاه» ساخته «مهدي عسگرپور»
رازها و نيازها
000267.jpg
000270.jpg
000273.jpg
محمد معماري
فيلم زيبا، محكم و تأمل برانگيز قدمگاه يكي ديگر از نمونه هاي ناب سينماي متفكر ايران است كه با مبنا قرار دادن موضوعي ديني و قدسي همراه با رويكردي صحيح و هنرمندانه به طرح موضوع و روايت آن اثري تحسين برانگيز را به مخاطبان سينماي ايران و جهان عرضه كرده است. توجه و رويكردي جدي به سينماي معناگرا حداقل در بعد جشنواره اي آن شايد بهانه مناسبي باشد براي پرداختن به وجوه مختلف اين فيلم كه در حد بضاعت فكري خود در اين مجال كوتاه سعي در واكاوي آن خواهم داشت.
پيرنگ قدمگاه مبتني بر روايت كشف حقيقتي هويتي در اثر حدوث اموري قدسي و متافيزيكي در قالب معجزه است. رحمان از نه سال پيش براي ادا كردن نذري هر سال ايام نيمه شعبان را به محل مقدسي به نام قدمگاه مي رود تا با واسطه قرار دادن شخص امام زمان پدر و مادر (هويت گذشته) خود را پيدا كند. بنا به گفته اهالي روستايي كه رحمان در آن زندگي مي كند آنها او را از كودكي كه از «سر راه» پيدا كرده اند به صورت نوبتي هر كدام چند سال همراه خانواده خود پذيرفته اند و از اين جهت همه روستا، خانواده رحمان به حساب مي آيند. امسال كه سال آخر نذر رحمان است در قدمگاه خواب امام زمان را مي بيند و «آقا» به او توصيه مي كند كه نيمه شعبان امسال را در روستا بگذراند. اين چند خط روايت اصلي داستان نشان مي دهد كه موضوع قدمگاه تا چه اندازه حساس و تأمل برانگيز است، بنابراين فرم روايي كه براي پيشبرد چنين طرح فيلمنامه اي در مديوم سينما انتخاب مي گردد تا چه اندازه مي بايست دقيق و موشكافانه انتخاب گردد. مجموعه عوامل توليد فيلم از اين حيث بسيار سنجيده و با فكر عمل كرده اند، كارگرداني حرفه اي عسگرپور خصوصاً در بعد انتخاب بازيگر و هدايت آنها كه يكي از سنگين ترين پروژه هاي سينماي ايران به لحاظ طرح موضوعات حساسيت برانگيز و «خاص» جامعه را امكان پذير ساخت نمودي عالي در اين اثر داشت. تدوين عالي و كم نقص بهرام دهقاني كه ضمن ارائه ريتمي مناسب و سيال به فيلم چينشي خلاقانه از نماها به خصوص پلان هاي فلش بك در كليت اثر ارائه كرده بود از ديگر وجوه درخشان قدمگاه به حساب مي آيد. نورپردازي كاركردگرايانه و مفهومي فيلم كه بدون اغراق در كاربرد آن در بسياري از سكانس هاي محوري فيلم كل بار معناي آن سكانس را با خود همراه مي كرد در كليت شاكله فيلم جلوه هاي تماشايي را خلق كرده بود. انسجام چنين گروه كاري و ديد كاملاً حرفه اي عوامل فيلم به هنر سينما در قدمگاه باعث شده بود كه اين اثر از مرز بسيار باريك و ظريف شعارزدگي به سلامت عبور كرده، مخاطب فيلم را باورپذير و همراه فيلم گرداند. شالوده روايي قدمگاه مبتني بر ظهور جلوه هايي قدسي و با رگه هايي الهي در قالب اموري متافيزيكي در ساحت واقعيت ملموس و فيزيكي جريان زندگي استوار شده است. تمامي بار معنايي فيلم نيز بر دوش انگاره ها و ارزش هاي قدسي و ديني مطرح شده و در فيلم قالب گيري گرديده است كه در كليتي واحد و منسجم روايت داستان را پيش مي برد. كشف حقيقت گره اصلي درام قدمگاه است كه تا پايان فيلم نيز با همراه ساختن حس همذات پنداري تماشاگر آنها را نيز همراه رحمان در كشف شهودي اين حقيقت همراه مي سازد. سكانس هاي كوتاه مبهمي كه در بستر روايي فيلم به شكلي رندانه و هنرمندانه در قالب تكنيك فلش بك تصاوير رازآلود ناله و رنج و شكنجه زني را نشان مي دهد علاوه بر تاباندن نور حقيقت به گره داستان ناخودآگاه مخاطب را نيز براي ترغيب داستان و همراهي او با قهرمان فيلم تحريك مي كند. كارگردان فيلم و نويسنده فيلمنامه از اين حيث كاركردگرايانه ترين وجوه تصويري مديوم سينما را در چنين فرم روايي به نمايش گذاشته اند. سرمنشأ آغاز اين اوديسه فهم حقيقت نيز بسيار تأمل برانگيز و با درايت كار شده است. در حالي كه تمام ابزار و آدم ها براي كتمان حقيقت هم رأي شده اند حدوث امري قدسي و خارج از عرف قوانين فيزيكي گستره خودنمايي حقيقت بر بستر اراده معطوف به قلب حقيقت را مهيا مي سازد.
پس از اين كه نريشن پلان هاي داخل قدمگاه كه رحمان روي تصاوير حكاكي شده روي ديوارهاي آن جغرافياي وجودي روستاي خود را تشريح مي كند دوربين در دورنمايي بيروني چهره از خواب پريده و پريشان او را نشان مي دهد كه سراسيمه و آشفته در حركتي طواف گونه به دور قدمگاه گمشده اي را جستجو مي كند. اين سكانس كه نورپردازي ابتدايي آن كه صورت رحمان را نوراني و مشعشع نشان مي دهد به همراه موسيقي نرم و تأثيرگذار همراه آن و به كمك بازي بي نقص بابك حميديان ذهنيت مخاطب را براي سير در مسير كه رهيافت به حقيقت هدف است آماده مي سازد. نوع روايت دكوپاژ اين سكانس در ساحت سينما بسيار محل بحث و تأمل دارد. چگونگي تصويرسازي حدوث يك امر قدسي در ساحت واقعيت و نمايش آن بر پرده سينما وجهي است كه اين سكانس با وسواسي مثال زدني آن را عيان ساخته است. طرح مفهومي به نام آخرالزمان و متجلي ساختن ارزش ها و روح حضور منجي آخرالزمان در گستره زماني «تا ظهور» كه حضور نشانه هاي «بودن» او را در هندسه مكاني عصر حاضر ممكن مي سازد عرصه اي دشوار و پيچيده است كه قدمگاه با جسارت وارد آن مي شود و اين سكانس نيز در حقيقت شاه ورود فهم اين مفهوم معنوي و روحاني است. كوچكترين سهل انگاري در پرداخت دراماتيك اين سكانس خصوصاً در نوع بازي كاراكتر رحمان مي توانست قدمگاه را از حد يك فيلم معنوي و باورپذير تا سطح يك اثر شعارزده و سفارشي مداحانه تنزل بخشد كه دقت فيلمساز و همكاران وي توانست فيلم را از اين مرز باريك و حساس به سلامت عبور دهد.
بازگشت زودهنگام رحمان به روستا آغاز اين مسير است. اسباب اين بازگشت نيز متفاوت و غريب است. همسر باستان شناسي كه براي «كشف هويت گذشته» به روستا آمده و اشياي عتيقه را جستجو مي كند با اتومبيلي كه در فضاي روستا غريب است مركب رحمان براي بازگشت به روستاست. كودك باستان شناس كه حنجره اش را عمل كرده و روش ارتباطي اش با رحمان بالاجبار وراي كلام است، نشانه هايي از وجوه استعاري و نشانه شناسانه معنوي در فيلم را نمايان مي سازد. فضاي روستا كه طرح داستان در آن اتفاق مي افتد در اثر «نيت» اين بازگشت است كه چيده مي شود. تمامي اهالي روستا در يك امر متفق القولند: پنهان داشتن حقيقت. اما مواجهه آنان با واقعيت خواب ديدن رحمان است كه وجه افتراق جبهه جهل و حقيقت را مشخص مي سازد. ماهيت تفكيك و آداب پذيرش اين مسئله از سوي اهالي روستا نيز تأمل برانگيز است. هيچ دليل يا مدركي براي اثبات صحت گفته هاي رحمان وجود ندارد چون اصولاً خواب يا رويا هيچ رد پاي مادي و فيزيكي برجاي نمي گذارد. در اينجا باز هم عملاً ابزار تشخيص هر فرد از حيطه ساحت مادي و تجربه پذير فراتر مي رود و هر شخص در مواجهه با وجدان، ناخودآگاه و عقل غيرمعيشت انديش (Logos) خود است كه توان حصول به حقيقت امر را حاصل مي كند. بر اين مبناست كه اهالي روستا در تقابل با رحمان و ادعاي او از هم تفكيك مي شوند. ننه نصرت كه در بين اهالي روستا داراي شأني معنوي تر و روحاني تر از ديگران او را مي بينيم واكنشي خاشعانه و تصديق گرانه در برابر رحمان نشان مي دهد. «خواب آقا كه دروغ نمي شه» بياني است كه حضور سيال و واقعي موعود نيمه شعبان در جريان حيات ننه نصرت را نشان مي دهد. كاراكتر ننه نصرت شخصيتي محوري در قدمگاه است. طراحي لباس وي كه غلبه سفيدي در آن حالتي روحاني به شخصيت او بخشيده در كنار بازي بي اغراق و باورپذير خانم عبيسي نمايشگر نمادين راه يافتگان به حريم حقيقت است. ننه نصرت شخصيتي است كه رحمان بيشترين اعتماد و وابستگي را به وي دارد و بنا به آنچه كه فيلم از جغرافياي انساني روستا ارائه مي كند معنوي ترين و تنهاترين شخصيت روستاست. او از آن جهت كه بي تقصير در مرگ گوهر نبوده است همراه قافله «نهان داران حقيقت» است اما چون شخصيتي معنوي و مذهبي است باور به صدق گفته رحمان حالت تسليم و حتي استيصال را در وي نمايان مي سازد. لحن بيان وي در همان گفت وگوي نخستين با رحمان پس از بازگشت او از قدمگاه دقيقاً چنين حسي را نشان مي دهد. خصوصاً حالت عجز و درماندگي كه در لحن و چهره او به هنگام تصديق حقيقت روياي رحمان مي بينيم اين اثر وقوع يك تحول عميق دروني را عيان مي سازد.
مصطفي، پسرعموي حاج خالقي (فرامرز صديقي) كه او نيز همانند ننه نصرت چند سال سرپرستي رحمان را عهده دار بوده است با اين كه منش و رفتارش نشان مي دهد كه گفته رحمان را باور كرده است اما در جدال با خويشتن حكم به پنهان ساختن حقيقت مي دهد و رحمان را تشويق به بازگشت به قدمگاه و دور شدن از مهلكه آگاهي مي كند. توجه به خلق اين كاراكترها نشان مي دهد كه فيلمنامه اين اثر تا چه اندازه دقيق و با وسواس نوشته شده است. قدمگاه در حقيقت راوي جدال بي پايان آدم ها با خود در موقعيت هاي مختلف است. نمود بيروني اين نبرد ابدي دروني است كه آدم ها را در موقعيت هاي مختلف از هم تفكيك مي كند. در اين تفكيك تقديري، خودآگاهي و حضور وجدان است كه مرتبت آدم ها در چينش منزلت آنها را معين مي سازد.
قدمگاه فيلمي است كه از منظرهاي مختلف مي توان به تحليلش نشست چرا كه رويكردهاي صحيح فيلمساز در پرداختن به مسائل مختلف مطرح شده در فيلم همه چشم اندازهاي مختلف رويكرد به فيلم را ممكن ساخته است. قدمگاه را مي توان يك اثر اعتراض گونه اجتماعي به باورهاي يك جامعه سنتي بنيادگرا تحليل كرد يا از منظري فلسفي ابعاد جبر و تقدير تاريخي و اجتماعي افراد انساني در يك مكان جغرافيايي به عنوان برشي از كليت زيستگاه بشري را تأويل نمود و يا حتي آن را يك درام عاشقانه با نشانه شناسي عارفانه ديد اما حتي با در نظر گرفتن تمامي اين وجوه متكثر، بسط و تحليل پاسخ آن پرسش است كه زيربناي مفهومي محوري فيلم را بنا مي سازد و عملاً همه اين تأويل ها نيز از چشم انداز گستره اين مفهوم منبعث مي شوند.
رحمان بازمانده يك جنايت جاهلانه است. ترديد بر مشروعيت وجود او و حكم بر نابودي واسطه حضور او كه بي مادري را بر چهره نقاب دار پدر همراه سرنوشت رحمان مي سازد تقديري است كه اهالي روستا بر زندگي رحمان مقدر مي سازد تا «كودك سرراهي» هويت گذشته رحمان را سرمنشا  گردد. رحمان تربيت يافته در جمع خانواده هاي مختلف و اغلب ناهمگون روستاست (آداب خانواده حاج خالقي را مقايسه كنيد با معرفت منزل ننه نصرت) كه گويي با سرپرستي او تاوان تهمت نارواي خود را مي پردازند. شخصيت رحمان اما فارغ از ناهمگوني هاي محيط پرورش يافته در آنها جوهره اي يكنواخت و همگون دارد. سادگي و صداقت بارزترين ويژگي رحمان است . كنش ها و رفتارهاي رحمان در طول فيلم مرز باريك بين صداقت و حماقت در شخصيت او را نمايان مي سازد. پسرخوانده مردان اعتماد و صداقت رحمان در مواجهه با اهالي روستا را حماقت و سادگي او بيان مي كند و او را به خاطر اعتمادش به صداقت مردم روستا ملامت مي كند. اما رحمان فاقد روح شكاك و احساس ترديد در صداقت اهالي روستاست. چون از منظر ديد او به عالم چيزي جز صداقت و انسانيت مجال ظهور ندارند. رحمان بيزار از خشونت است. حتي در مقابل تندترين اهانت هاي حسن سيم كش نيز كوچكترين برخورد خشني از خود نشان نمي دهد. در مقابل شماتت هاي پسرخوانده مردان كه او را به خاطر مواجهه صادقانه با ادعاهاي اهل روستا شماتت مي كند خود را خوشبخت و راضي نشان مي دهد چون «هيچ كس ديگري جز او نمي تواند به هر خانه اي كه دلش بخواهد برود.» حتي عشق ورزي و دوست داشتن او نيز خالصانه و بي رياست. ديالوگ هاي زيبا و تأثيرگذاري كه بين او و حنانه ارتباط برقرار مي كند روحانيت ساختار ذهني رحمان را تصوير مي كند. با اينكه رحمان عاشق حنانه است اما بي هيچ خودخواهي و حسادتي واسطه ارتباط پيرعطاري و حنانه مي شود چون در قاموس معرفتي او سلامت معشوق اولويت اول است. حتي آگاهي به ماهيت گذشته اهالي روستا و شركت همه آنها در جنايت مرگ مادرش نيز قدرت بخشش و روحيه آرام و معنوي او را مخدوش نمي كند. رحمان يك قديس در دايره وجودي و مكاني روستاست. قديسي كه دست يافتني و باورپذير است. دوست داشتني و رشك برانگيز است. بي ريا و صادق است. نه انساني است واپسين كه گرفتار در حقارتهاي حيات باشد و نه ابرانساني است رحم ستيز كه جدل و جدال را آيين دگرديسي اش  نموده باشد. رحمان اينچنين است كه محمل ظهور امور قدسي مي گردد. چنين شخصي است كه مي تواند واسطه تجلي صفات يك «حاضر قدسي» از عالم غيب در ساحت جسم گردد. چنين روح بي ريا و بي آلايشي است كه استحقاق طلبكاري از يك موجود مقدس را مي يابد. اين همان نوري است كه رحمان و حسن و حاج خالقي بصيرت دركش را ندارند. آن آرامش معنوي و اميد سيال كه فيلم از شخصيت رحمان به بيننده منعكس مي كند در حقيقت بازتاب چنين ويژگي هاي منحصر به فرد او در جمع اهالي روستاست كه او را متمايز مي سازد. تجلي ظهور امر قدسي كه رحمان واسطه و دليل حدوث آنهاست در قدمگاه محوريتي ارزشمند و تأمل برانگيز يافته اند. منجي غايب كه بدهكار رحمان است طالبش را با اداي حاجت هاي رحمان پرداخت مي كند. عيان شدن حقيقت و يافتن هويت واقعي رحمان بخشي از اين اداي قرض است. ابتدا بر روياي رحمان ظاهر مي شود و در مرتبتي بالاتر ظهوري عيني در مقابل او مي يابد تا واسطه تحقق دعاهاي رحمان گردد. ظرافت و عمق زيبايي مستتر در روان رحمان كه در سراسر اثر سيلان يافته است در مصداق هاي اين دعاها عيان تر مي گردد. طلب رحمان از موعود نيمه شعبان از آن ديگران است. حنانه شفا مي يابد تا آگاهانه برادر خواندگي رحمان را بر همسري وي انتخاب كند. حاج خالقي مغازه را به پسرعمويش مي بخشد تا زندگي او از هم نپاشد. مردان «عادلانه» مجازات مي شود تا پسرخوانده اش به حق پدري خود برسد. لطيف ترين بخش درام قدمگاه نيز در اينجا شكل مي گيرد. حتي در اوج ترديدها و تشويش هاي دروني رحمان نيز او هيچ درخواستي از «بدهكار بي بديل» خود نمي خواهد. از معشوقش مي گذرد چون معشوق چنين مي خواهد. از جرم و جنايت روستاييان درمي گذرد چون حقيقت دوست داشتن در ذلت او به ظهور رسيده است. جشن موعود نيمه شعبان كه وعده عيان شدن حقيقت محقق شده است براي آخرين بار در جمع اهالي روستا حاضر مي شود. تأكيد بر رضايت و بخشش رحمان كه عقلانيت منطق محور خودبين (كه مردان و حسن بدان دچارند و به همين دليل غايب جشن موعودند) توان فهم آن را ندارد حضور معنوي او را در خانه حاج خالقي و در جشن عروسي حنانه به ظرافت تصوير مي كند و با يكي از ماندگارترين سكانس هاي تاريخ سينماي ايران كه در چرخش طواف گونه علم نشانه موعود اهالي روستا را خوشه چين قداست صاحب منتسب به آن نشان مي دهد، پلاني تماشايي در قاب سينما را خلق مي كند. نماي پاياني فيلم و تصوير قابي كه عبور و سلوك رحمان از روستا را نشان مي دهد فرجامي منطقي و باور پذير بر سمپوزيم معنوي قدمگاه مي آفريند.
قدمگاه و پرداخت ظريف و هنرمندانه موضوع آن در مديوم سينما كه با رويكردي كاركردگرايانه به قالب تصوير ظهور و تجلي يك امر قدسي در ساحت تجربه و واقعيت را بر پرده سينما تصوير كرد، در كنار استقبال گرم مخاطبان عام سينماي ايران از آن نشان داد كه مديوم سينما اگر صحيح و با دقت به كار گرفته شود تواني فوق العاده و بي نظير در تصوير كردن روايت رويدادها و احوال معنوي و قدسي جهان دارد. قدمگاه نمونه اي عالي از هنر سينماست كه بار ديگر ثابت كرد مدرن ترين هنر بشر در بيان معنوي ترين و دروني ترين حالات انسان تا چه اندازه تواناست. برخورد مناسب مردم ايران با اين فيلم حتي با در نظر گرفتن آوانس تبليغات تلويزيوني آن براي جامعه در حال گذار ايران از ديد جامعه شناسي نشان داد كه صداقت و سادگي در روايت اثر و نگاه معنوي و تغزلي به روابط آ دم ها خصوصاً در مديوم هاي هنري تا چه اندازه نياز و طلب عامه مردم است. قدمگاه و روايت سرراست آن با بازي هاي به يادماندني بازيگران خلاق و آن لذتي ماندگار از هنر سينما را در اذهان سالكان حقيقت و معنويت به يادگار گذاشت.

سينما
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |