شنبه ۴ تير ۱۳۸۴
افشاي بحث هاي آمريكا و انگليس پيش از جنگ عراق
رازهاي دو هم پيمان
نيوزويك - ترجمه: نيلوفر قديري
000279.jpg
000282.jpg
بيش از دو سال از جنگ عراق مي گذرد اما هنوز بحث هاي پيرامون آن مانند خود جنگ در خيابان هاي بغداد، ادامه دارد. اين جنگ چند سياستمدار اروپايي را از قدرت بركنار و يا در آستانه شكست انتخاباتي قرار داد اما شايد از همه بيشتر باعث كاهش محبوبيت و لطمه به اعتبار توني بلر نخست وزير انگليس شد. نمايندگان مجلس انگليس او را به خاطر دروغگويي شايسته ادامه حكومت ندانستند و براي استيضاحش امضا جمع كردند. انتخابات اخير در انگليس اما به كمك شرايط خوب اقتصادي اين كشور به ابقاي بلر و حزبش در قدرت و البته با اكثريتي كمتر از گذشته منجر شد.
اكنون ماجراي تازه اي در رسانه هاي جهان مطرح شده و آن اسناد دولتي دو سال پيش انگليس است كه نشان از اختلاف نظر لندن و واشنگتن از همان ابتداي شروع جنگ عراق دارد.
به نظر مي رسد، انگليسي هاي سياستمدار، خود اين اسناد را فاش كرده و در اختيار رسانه هاي كشورشان قرار داده اند تا اندكي از فشارهاي داخلي كاسته شود.
جورج بوش و توني بلر درباره عراق همواره تصوير دو هم پيمان بي نقص را به نمايش گذاشته اند كه هر دو مصمم به به پايان رساندن اين نبرد هستند. اما علي رغم اين نمايش هاي عمومي، روابط خصوصي دوران جنگ ميان آمريكا و انگليس چندان هم بدون تنش و آرام نبوده است.
مجموعه اي از يادداشت هاي محرمانه دولت انگليس كه به دست مايكل اسميت روزنامه نگار انگليسي رسيده و اخيرا در اينترنت منتشر شده است، نشان مي دهد كه جدال ديپلماتيك خاموشي ميان اين دو دولت پيش از جنگ عراق و در خلال آن جريان داشته است.
در اين يادداشت ها دستياران ارشد بلر ابراز نگراني كرده اند كه پيش نويس طرح بوش براي حمله به عراق با عجله تهيه شده، بيش از اندازه خوش بينانه و از نظر حقوقي آسيب پذير است. مقامات انگليسي درباره محتواي اين اسناد اظهارنظري نكرده اند، اما درستي آن را تكذيب نكرده و بعضي حتي از درز كردن آن به بيرون ابراز خوشنودي نموده اند. اين يادداشت ها نشان داده است كه انگليسي ها درباره نادرست از آب درآمدن وقايع در جنگ و عواقب آن نگران بوده و اين نگراني را ابراز كرده اند.
يكي از اين اسناد كه مربوط به دفتر داونينگ استريت (دفتر نخست وزير انگليس) است، نگراني زيادي ايجاد كرده است. در اين سند دقايقي از نشست ۲۳ ژوئيه سال ۲۰۰۲ ميان بلر و مشاوران ارشد او به صورت مكتوب آورده شده است. «ريچارد ديرلاو» رئيس سرويس اطلاعات خارجي انگليس (MI6) در اين نشست از سفر خود به واشنگتن گزارشي ارائه مي كند. در متن مكتوب مطالعات اين نشست به نقل از ديرلاو آمده است: «بوش مي خواهد صدام را با اقدام نظامي و با توجيه تروريسم و سلاح كشتار جمعي بركنار كند؛ اما اطلاعات و حقايق با اين سياست نمي خواند. آمريكا صبر و تحمل طي كردن مسير سازمان ملل را ندارد... در واشنگتن كسي درباره عواقب و پيامدهاي اين واقعه حرفي نمي زند و بحث نمي كند.»
فعالان ضدجنگ اين اسناد را انگيزه اي جديد براي خود مي دانند و مي گويند اين اسناد ثابت مي كند بوش اطلاعات را دستكاري كرده و آن لحظه اي كه بر استفاده از زور به عنوان آخرين راه حل تأكيد مي كرده، تصميم خود را براي حمله به عراق گرفته بوده است.
اما وقتي اين اسناد و مكتوبات را كنار هم بگذاريم، ماجراي پيچيده تري را درمي يابيم. تيم بوش شايد خيلي زودتر به اين تصميم رسيده بود كه صدام سلاح كشتار جمعي دارد، اما انگليسي ها هم همين فكر را مي كردند. بلر و مشاورانش هم بر اين عقيده بودند كه صدام بايد بركنار شود. نگراني آنها فقط اين بود كه آمريكايي ها به شيوه غلطي وارد جنگ مي شوند. بلر و دستيارانش بر اين اعتقاد بودند كه انگليس اگر از همان ابتدا در كنار بوش قرار بگيرد، مي تواند شيوه جنگ و برنامه ريزي و اجراي آن را تحت نفوذ بگيرد. در ۲۲ مارس ،۲۰۰۲ يك ديپلمات بلندپايه انگليسي به جك استراو وزير خارجه توصيه كرد: «نخست وزير (بلر) با شريك شدن در هدف بوش مي تواند در اتخاذ تصميمات خوب كمك كند و چيزهايي به او بگويد كه اطرافيانش در واشنگتن به ذهنشان نمي رسد.» اما اسناد تازه فاش شده نشان مي دهد كه اين مشاور اشتباه كرده است.
دستياران و اطرافيان بلر اعتقاد داشتند كه توجيه شروع جنگ بر پايه زرادخانه هاي سلاح كشتار جمعي به تنهايي و يا ارتباط صدام با القاعده، كار بسيار دشواري است. دفتر كابينه انگليس در ۸ مارس ۲۰۰۲ نوشته است، تحريم ها عليه عراق برنامه هسته اي صدام را «كاملا متوقف» كرده و تلاش اين كشور در توليد سلاح بيولوژيك را هم با مشكل روبه رو كرده است... «صدام در تهديد همسايگانش جدي و موفق نبوده است.»
در بخش ديگر اين گزارش آمده است، عراق به توليد سلاح كشتار جمعي ادامه مي دهد اما «اطلاعات ما» درباره اين موضوع ضعيف و اندك است.
نويسندگان اين گزارش چنين نتيجه گيري كرده اند كه، «اين روزها و در سال هاي اخير تهديد استفاده از سلاح كشتار جمعي توسط صدام بيشتر از گذشته نيست و مدرك تازه اي از شركت صدام در تروريسم بين المللي به دست نيامده است.» مشاوران بلر با توجه به اين گزارش نوشته اند: بنابراين توجيهي براي اقدام عليه عراق براساس توجيه دفاعي، وجود ندارد.
اما در تابستان ،۲۰۰۲ بعضي در محفل داخلي بلر چنين نتيجه گيري كرده كه بوش تحت نفوذ انگليس نيست. در سندي به تاريخ ۲۱ ژوئيه آن سال آمده است، در نشست بهار گذشته ميان بوش و بلر در مزرعه شخصي رئيس جمهور آمريكا، بلر به بوش گفته است كه از اقدام نظامي براي «تغيير رژيم» حمايت مي كند اما اين حمايت مشروط به شرايطي است. بلر از بوش خواسته است كه براي ايجاد ائتلاف و پيش از نااميد شدن از تلاش بازرسان تسليحاتي سازمان ملل تلاش جدي كند.
انگليسي ها مي دانستند كه بوش اين شرايط را محقق نمي كند اما در ماه هاي بعد به دولت بلر هشدار دادند كه ممكن است آمريكا وارد اقداماتي شود كه حمايت از آن دشوار باشد.
با اين حال بلر در كنار بوش ماند. انگليسي ها اميدوار بودند كه در بازسازي عراق نقش بيشتري داشته باشند. اما بعدها خود را در حاشيه ديدند و شاهد بودند كه پست هاي ارشد در بغداد به نزديكان بوش مي رسد. اين درحالي بود كه انگليسي ها با توجه به سال ها تجربه و تخصص خود (در خاورميانه) اميدوار بودند كه آنها اين پست ها را به دست آورند. بعضي مقامات انگليسي رفته رفته در محافل خصوصي گفتند كه لندن شريك كوچك تر است و تا وقتي دهانش بسته باشد در همين جايگاه باقي مي ماند.
بلر و تيم او هرگونه نارضايتي از اين دست را پنهان مي كردند. اما با شدت گرفتن ناآرامي ها در عراق، گوشه هايي از اين نارضايتي ها بروز كرد. عدم محبوبيت جنگ در انگليس از نظر سياسي به بلر لطمه زد و حزب كارگر او در انتخابات اخير، ۹۵ كرسي را در پارلمان از دست داد. فرماندهان نظامي انگليس شروع به مطرح كردن احتمال انتقال نيروهايشان از عراق به افغانستان كرده اند. اين به آن معني نيست كه نخست وزير انگليس قصد نيمه كاره رها كردن كار را دارد. يكي از مقامات نزديك به بلر بدون ذكر نام خود مي گويد: «نخست وزير هنوز به برنامه هاي بوش اعتقاد دارد و اين اعتقاد او بيشتر از همه نزديكان و اطرافيانش در لندن است.»

گسترش دمكراسي از نگاه فوكوياما
ترجمه: اردلان متين
000285.jpg
000288.jpg
آمريكا چند سالي است كه در كنار شعار مبارزه با تروريسم شعار ديگري را هم علم كرده و آن گسترش دمكراسي در سراسر جهان است. اين شعار بهانه جنگ  عراق و افغانستان و توصيف وقايع اوكراين و گرجستان و قرقيزستان بود.
اما آيا واقعا كسي مي داند چطور مي توان دمكراسي را گسترش داد؟ سازمان ملي موهبت دموكراسي آمريكا به همراه موسسه فارني پاليسي اخيرا در نيويورك  جلسه اي در اين باره برگزار كرده است. سخنران اصلي اين مراسم فرانسيس فوكوياما استاد اقتصاد سياسي در دانشگاه جان هاپكينز بوده است. فوكوياما درباره موضوعات مختلفي جنبه هاي مختلف گسترش دمكراسي و تجربه هاي گذشته آمريكا در اين باره صحبت كرده است. خلاصه اين سخنراني به شرح زير است:
تغيير رژيم و تغييرات دمكراتيك
تغيير رژيم با توسل به زور بيش از آنكه مشكلاتي را حل كند، خود مشكل ساز است. چرا كه يك عامل بيروني اين تغيير را ايجاد مي كند و اين تغيير از درون جامعه نيست. بنابراين مالكيت جدي اين جامعه تغيير يافته، دچار پيچيدگي مي شود مگر اينكه مردم محلي به اين فكر برسند كه آنها صاحب دمكراسي هستند كه در حال پديدآمدن است. در غير اين صورت مقاومت ايجاد مي شود. مگر آنكه پايه و اساس اخلاقي شفافي براي نقش آمريكا وجود داشته باشد.
محدوديت هاي گسترش دمكراسي
اين نوع گسترش دمكراسي، هر جايي جواب نمي دهد. آمريكا يا جامعه جهاني يا اروپايي ها توانايي اين را ندارند كه بگويند، ما در اين كشور و اين كشور خاص دمكراسي مي خواهيم و از اين ابزارها هم براي ايجاد دمكراسي استفاده مي كنيم. بايد در انتظار يك دوره خاص بود. در جوامع نيمه اقتدارگرا،  اين جنبش جواب نمي دهد. اگر حاكمي تمايلي به برگزاري انتخابات نداشته باشد، گسترش دمكراسي محقق نمي شود.
دمكراسي و خاورميانه
بعد از جنگ عراق شاهد اتفاقات و تحولات زيادي در بخش هايي از خاورميانه غربي بوده ايم. مثلا در لبنان يا سوريه و در مصر كه حسني مبارك به درخواست حاميان  غربي اش تن به اصلاحات دمكراتيك داده است.
در كل منطقه تحولاتي در جريان است. اما بايد اندكي واقع بينانه تر بود. در اين شرايط و زمان كنوني، آمريكا نه تنها عامل مناسبي براي اعمال دمكراسي در منطقه و گسترش دمكراسي نيست، بلكه نامناسب ترين كشور براي اين كار است. ما فكر مي كنيم با ساقط كردن صدام حسين چنان تحولات سياسي پي در پي ايجاد خواهد شد كه تاثيرات چشمگيري به جا مي گذارد، اما بايد با اين حقيقت روبرو شويم كه اعتبار آمريكا در اين قسمت از دنيا (خاورميانه) تا حد زيادي پايين  است.
گسترش دمكراسي به عنوان يك سياست
معلوم نيست آيا واشنگتني ها واقعا تصميم خود را گرفته اند كه به هر قيمتي حتي به قيمت بي ثبات شدن هم پيمانان مهم آمريكا در خاورميانه و ورود اسلامگرايان به قدرت، حاضر به اعمال دمكراسي در خاورميانه هستند يا نه. جورج بوش به صراحت گفته است بگذار اتفاقات بيافتد هرچه مي خواهد بشود. الان هم همين اتفاق در حال روي دادن است. البته هنوز كسي نگفته در مصر يا عربستان بايد شانس انتخابات واقعا آزاد و دمكراتيك به وجود آيد. عقيده شخصي من اين است كه بايد اين روند به وجود آيد.
چالش هاي گسترش دمكراسي
آمريكا در حقيقت دمكراسي را هيچ جايي ارتقا نمي دهد. دمكراسي توسط مردمي گسترش مي يابد كه مي خواهند در جوامع دمكراتيك زندگي كنند. آمريكا فقط مي تواند به اين روند كمك كند، تا اين حد كه بين موفقيت و شكست تفاوتي ايجاد نمايد. اما به نظر من دمكراسي مي تواند فعاليت فرصت  طلبانه باشد كه به عنوان جزئي مهم از سياست خارجي آمريكا عمل كند. اما اين روند را ما نمي توانيم كنترل كنيم و نه هدايت، چون كل روند دمكراسي، خود روندي به هم ريخته و كنترل ناپذير است.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سينما
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |