پنجشنبه ۳۰ تير ۱۳۸۴ - - ۳۷۵۳
ياد و خاطره اي از چنار كهنسال امامزاده صالح(ع)
اين درختانند همچون خاكيان
002703.jpg
اميرحسين داراب زند
دوران دبيرستان كه زمان نوجواني بود، گهگاه براي زيارت امامزاده صالح(ع) كه فوق العاده مورد علاقه من بود از راهي دور(حدود ميدان وليعصر(عج)) بعضا پاي پياده و بدون احساس خستگي عازم تجريش مي شدم. پس از زيارت و دمي آسودن در كنار قيل و قال زائران به تماشاي درخت كهنسالي مشغول مي شدم كه آن زمان نامش را نمي دانستم. با ابهت ويژه اي سر بر آسمان مي سائيد و پاي در زمين محكم داشت.
بلنداي آن درخت، پهناي تنه وگرزن زيبايش يك دنيا صفاي عارفانه داشت كه به مقتضاي جواني احساس مي كردم و غرق در لذت مي شدم. عصرهاي پنج شنبه كه اغلب موعد ديدار من بود چنار كهنسال جلوه ديگري داشت كه از بيان آن عاجزم. صدها شمع روشن كه با شعله هاي لرزان توسط حاجتمندان درگاه مقدس امامزاده صالح(ع) روشن شده بود، در پناه درخت كهنسال با گرماي ملايم سوسو مي زدند. آرام آرام رو به خاموشي مي رفتند و حالتي روحاني در هر بيننده ايجاد مي كردند. حدود سالهاي 1332 تا 1334 بود. مسافت تا تجريش را در حالي طي مي كردم كه آبي زلال و صاف و گوارا در جوي دو طرف خيابان سمت جنوب جريان داشت كه زمزمه جويبار و نواي پرندگان در سكوت آن زمان غوغا مي كرد و خستگي را با جرعه اي آب روان برطرف مي كرد.
آخر آن روزها از اين همه آلودگي اثري نبود. مردم بنابر اعتقادات خود، همچون حالا، آب را مهريه دخت گرامي پيامبر(ص) مي دانستند اما نه همچون حالا، از آلودگي آن بشدت پرهيز مي كردند، به هر حال خستگي را با دانه اي خرما و قاشقي حلوا برطرف مي كردم و با ذكر فاتحه و صلوات بر روح رفتگان اداي احترام مي شد و سپس پاي آن درخت كهنسال و مقدس ساعاتي را با سكوت سپري مي كردم تا زمان بازگشتم فرا مي رسيد.
در هر ديدار شاهد پژمردگي و كاستي صلابت آن درخت بودم كه به پيري نزديك و نزديكتر مي شد. بيماري درخت برايم كاملا محسوس بود. من اين ضعف را اينك كه عمري تجربه كرده ام ناشي از حرارت صدها شمع روشن مي دانم كه گاه باعث بيرون زدگي شيره نباتي مي شد كه به سرخي مي گرائيد. سالهاي
۱۳۴۵-1342 شكاف هايي در تنه چنار پيدا شد و از گستردگي گرزن، روز به روز كاسته مي شد. پيري زودرس آرام آرام مشهود و آثار مرگ درخت رفته رفته نمايان مي شد. به خاطر جلوگيري از باز شدن شكاف ها تنه را با تسمه بستند تا شايد زنده بماند و جاني دوباره يابد. در همين سالها تنها يك شاخه انشعابي از تنه نشانه اي از زنده بودن اين درخت مقدس بود تا باورش بدارند زائران با خلوص نيت به خواندن دعاي اهل قبور كه به تنه بي جان چنار نصب شده بود، مشغول مي شدند و اشكي هم از ديده جاري مي شد يا با شيره نباتي بيرون زده از تنه به سر و سينه مي زدند. امروز با كمال تاسف ديگر از آن همه صلابت و زيبايي درخت كهنسال اثري نيست و تنها سكويي به جاي مانده كه زيستگاه و بستر حيات درخت بود كه يادآور خاطره شيرين آن درخت عظيم است . امروز هم باز برهمان سكو شمع روشن مي كنند، در حالي كه از ميزبان و جلوه گري او اثري نيست؛ به جز عكس و خاطره اي نه چندان شيرين.
بپذيريم كه مرگ هر درخت مرگ انسان هاست و نشانگر تخريب محيط زيست. باور داريم كه زندگي بدون درخت در اين تنها كره مسكوني امكان ندارد؛ واقعا باور بداريم.
اين درختانند همچون خاكيان
دست ها بر كرده اند از خاكدان
با زباني سبز و دستان دراز
از ضمير خاك مي گويند راز

رئيس جمهور منتخب را در دستيابي به يك شبكه توانمند حمل ونقل ياري دهيم
حمل ونقل كارآمد؛ كليد توسعه و عدالت اجتماعي
002688.jpg
در انتهاي قرن بيستم دانشمندان علوم اقتصادي و اجتماعي، حمل ونقل را يكي از اصلي ترين شاخص  هاي نشان دهنده وضعيت اقتصادي و رفاه اجتماعي و ميزان پيشرفت و رشد يك جامعه بر مي شمردند و امروز در ابتداي قرن بيست و يكم شاخص حمل ونقل يك كشور به تنهايي كافيست تا بيانگر وضعيت آن جامعه در تمام زمينه ها از قبيل كشاورزي، صنعت، فقر، فساد، تبعيض هاي اجتماعي و... به حساب آيد. آزادراه ها براستي شريان هاي هر كشور هستند كه خون تازه اي را به تك تك سلول هاي حياتي جامعه مي رسانند. صحبت از ايجاد رفاه عمومي و مبارزه با فقر و رسيدگي به حال محرومان كه عموما از مركز حكومت فاصله دارند بدون داشتن حمل و نقلي پويا و كارآمد يك شوخي بزرگ است. بدون شبكه ارتباطي ايمن و كارا چطور مي توان به مرزنشين ايراني در يكي از گوشه هاي دور افتاده كشور نويد ايجاد اشتغال و سعادت داد، مگر آنكه بخواهيم همه ايرانيان را در تهران ساكن كنيم!
البته همه مي دانيم تهران گرايي با وضعيت فعلي اين شهر، يعني
فرو افتادن در يك ورطه هولناك كه زيان هاي سنگيني در بر دارد. امسال رشد اقتصادي كشور در حالي 7 درصد اعلام مي شود كه بتنهايي در حمل و نقل جاده اي چيزي معادل 4درصد از توليد ناخالص ملي را به شكلي غم انگيز در سوانح رانندگي از دست داده ايم. نسخه مبارزه با فقر، ايجاد اشتغال، كاهش تعداد خانواده هاي بي سرپرست و... را فقط زماني مي توان براي اين پيكر اقتصادي بيمار پيچيد كه ابتدا صنعت حمل ونقل، پويا و ايمن شده باشد. جهش اقتصادي تحسين برانگيز در كشور چين به دليل عدم توجه كافي به حمل و نقل در اين كشور پهناور، امروز به عاملي براي ايجاد تبعيض هاي اجتماعي و اقتصادي بسيار بزرگ در نقاط مختلف اين كشور تبديل شده و بزرگترين بحران اجتماعي اين كشور را سبب شده است و در تحليل كارشناسان، از اين كمبود به عنوان آسيب هاي جدي سامانه اقتصادي چين ياد مي شود. شك نكنيد بدون داشتن حمل و نقلي مطمئن كه بتوان بر آن تكيه كرد، افزايش قيمت نفت براي ايران نه تنها فرصت نيست، بلكه تبديل به تهديدي خانمانسوز مي شود و اقتصاد كشور اين درآمد هنگفت را حتي به شكل ذخيره ارزي پس مي زند. اينك باتوجه به احتمال رسيدن قيمت نفت به 70دلار در هر بشكه، ما بايد قبل از انديشه جهش اقتصادي به فكر پويايي حمل ونقل كشور باشيم.
بد نيست بدانيم شبكه حمل ونقل جاده اي با همه سوانح و كمبودها در امر ايمني هم اكنون چيزي بيش از 87 درصد از ارزش افزوده كل حمل و نقل كشور را شامل مي شود و ارزش سرمايه ها در صنعت حمل و نقل در 4سال اخير، رشدي برابر 170 درصد داشته كه مي توان دريافت توجه به حمل ونقل همواره بهترين بازده را داشته است.
امروز مردم كشور عزيزمان ايران تشنه عدالت و افزايش رفاه عمومي در جامعه هستند و به همين دليل در سوم تير مردي را برگزيدند كه حرف دلشان را فرياد كرده بود. شايد كمتر كسي متوجه ارتباط تخصص استاد گرانقدرمان( دكتراي برنامه ريزي حمل ونقل) با سخنان ايشان در روز انتخابات شده بود. به همين دليل نگارنده باتوجه به دانش اندكي كه طي اين چند سال در سايه استادان گرانقدري چون دكتر احمدي نژاد به عنوان كارشناس ارشد برنامه ريزي حمل و نقل كسب كرده ام لازم ديدم اشاره اي به ارتباط حمل ونقل و حل مشكلات امروزمان كرده و از هموطنان گرانقدرم بخواهم باور كنند، مردي كه امروز سكان دولت را در ايران اسلامي به دست گرفته، مي تواند به آنچه گفته است عمل كند؛ پس باورش كرده و ياري اش كنيم.
عليرضا افخم
مهندس راه و ساختمان و كارشناس ارشد برنامه ريزي حمل ونقل

صدور حكم تخليه مدارس دولتي و فرسودگي ساختمان اين مدارس؛ تهديدي براي آموزش و پرورش كشور
مدارس دولتي نيازمند تصميم شجاعانه
مظفر معلم:  آموزش و پرورش در هر كشوري از اركان آن كشور به حساب مي آيد، چون بعد از خانواده كه هسته اوليه اجتماعي است، مدرسه در تربيت و پرورش انسان هاي هر مملكتي نقش اساسي دارد. بسياري از كشورهاي جهان پس از مدت ها تحقيق و پژوهش  دريافتند كه براي جبران عقب ماندگي خود بايد بنيان هاي آموزش و پرورش را تقويت كنند. مثلا كشور آلمان در روزگار پس از جنگ دوم جهاني كه سراسر كشور بويژه برلين، پايتخت آلمان به ويرانه اي تبديل شده بود، بيشترين بخش از بودجه و اعتبارات ملي را صرف تامين و تجهيز زيرساخت هاي آموزش و پرورش  كردند و به همين دليل توانستند به سرعت بر كاستي ها غلبه كرده و طريق توسعه را بپيمايند.
در كشور ما در دوران بعد از انقلاب به هردليل نص صريح قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مبني بر رايگان بودن دوره تحصيلات ابتدايي،  متوسطه و دانشگاهي ناديده گرفته شد. اكنون درصدد باز شكافتن اين مسئله نيستم، اما آنچه بعد از تقسيم بندي مدارس كشور به سه دسته دولتي، نمونه مردمي و غير انتفاعي پيش آمده است، آسيب ديدگي روز افزون مدارس دولتي است، همانطور كه در هفته هاي اخير در مطبوعات خبرهاي ناگواري درباره احتمال تخليه صدها مدرسه استيجاري در تهران به دليل صدور حكم دادگاه چاپ شده بود. فرسودگي ساختمان هاي مدارس دولتي هم معضلي است كه به رغم افزايش درآمدهاي نفتي هنوز به آن آنچنان كه بايد پرداخته نشده است. حال آنكه مي دانيم، اغلب فرزندان اقشار كم درآمد و فقير جامعه در مدارس دولتي درس مي خوانند. براستي چه رازي وجود دارد كه مانع از اختصاص اعتبارات كلان و حياتي براي نجات مدارس دولتي از مخمصه اجاره اي بودن يا فرسودگي مي شود، براي نوسازي مجموعه مدارس دولتي كشور چقدر بودجه لازم است، آيا اين كار ناشدني است؟  به هزار و يك دليل مي توان ثابت كرد كه چنين كاري به سهولت شدني است پس چرا، روز به روز وضع مدارس دولتي از لحاظ ساختماني و تجهيزات و آزمايشگاه، بدتر مي شود. مگر بسياري از نخبگان و بزرگان فرهنگ و ادب سرزمين ما از همين مدارس فارغ التحصيل نشده اند؟
پيش از انقلاب، مدارس ملي متمايز از مدارس دولتي وجود داشتند كه معمولا خانواده هاي متمكن فرزندان خود را به آن مدارس مي فرستادند. گردانندگان آنها به هيچ وجه وانمود نمي كردند كه كارشان غير انتفاعي است،  بلكه علنا اعلام مي كردند كه شهريه هاي كلان مي گيرند، در مقابل اكثر مدارس دولتي بود و توسط دولت پشتيباني مي شد.
تاثيرات انقلاب شكوهمند اسلامي براي مدارس دولتي بايد پررنگ تر باشد. سير نزولي و ضعف مدارس دولتي در خور شان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي كه رفاه اكثريت جامعه را از اهداف عاليه خود قرار داده، نيست. نكته ديگر تامين معاش معلمان است كه هنوز به نتايج قابل قبولي نرسيده است. تا معلمان تامين نباشند، نمي توان انتظار داشت آموزش و پرورش محصول مطلوبي داشته است. در واقع نخستين قدمي كه دولت آينده بايد بردارد، تامين نيازهاي معيشتي فرهنگيان به نحو احسن است. همچنين بايد معلمان را از ميان افراد علاقه مند، با انگيزه و با سواد برگزيده و در عين حال معاش آنها را تامين كرد تا نتيجه مطلوب حاصل شود.

ملاحظاتي درباره طرح جمع آوري خودروهاي فرسوده تهران
خودروهاي موسوم به فرسوده بيشتر توسط مردمي مورد استفاده قرار مي گيرد كه آن را وسيله امرار معاش قرار داده اند. اغلب كساني كه در پشت فرمان همين خودروهاي فرسوده شب و روز در گرما و سرماي فصول با تحمل وضعيت طاقت فرساي ترافيك سنگين خيابان هاي تهران به مسافركشي اشتغال دارند! امروز از دارندگان همان خودروهاي فرسوده اند و در حالي كه رويكرد سياست هاي نظام جمهوري اسلامي ايران تامين حقوق مردم كم درآمد بوده است، بايد اين قشر هم مورد حمايت قرار بگيرند.
بارها در ايستگاه هاي شهري در ميدان آزادي، فلكه صادقيه، ميدان ونك، زير پل سيد خندان و ... مرداني را با چهره فرسوده، موهاي سپيد و سنين بالاي 50 حتي 70 - 60 سال مي بينيد كه براي گرفتن مسافر به انتظار ايستاده اند يا نام مقصد را فرياد مي زنند يا بر سر نوبت با همكاران جوان ترشان كه جاي فرزندان آنهاهستند درگيري هاي كلامي پيدا مي كنند، اينها همان صاحبان خودروهاي فرسوده اند كه پس از بازنشستگي از كار اول خود، حالا براي تامين معاش خود و خانواده شان باز هم ناچارند شب و روز، بسيار سخت كار كنند و عرق بريزند .وقتي بحث جمع آوري خودروهاي فرسوده مطرح مي شود، يكطرف اين جماعت عظيم مطرح مي شود و طرف ديگر شركت هاي خودروسازي. پس سخن گفتن از يك خودرو فرسوده بدون توجه به ارزش اقتصادي آن براي يك خانواده كم درآمد آسان نيست. پس كساني كه در جايگاه سياستگذاري و برنامه ريزي هاي كلان نشسته اند قدري انديشه كنند و راه حلي بيابند كه به اين قشر عظيم و خانواده هايي كه متكي به آنهاهستند، ستم نشود. قطعا اگر راه حل هاي منصفانه و تشويقي به كار گرفته مي شد تابحال بخش قابل توجهي از خودروهاي فرسوده از خيابان هاي تهران جمع شده بود، اما متاسفانه راه حل هاي پيشنهادي غير عادلانه و مغاير با اهداف عاليه نظام جمهوري اسلامي است. جمع آوري خودروهاي فرسوده نياز به مطالعات عميق تر دارد و نبايد آن را سهل گرفت و به صرف حذف فيزيكي خودروهاي كهنه و دست و دوم، اين مسئله را حل شده پنداشت. البته حل ريشه اي اين مسئله توجه واقعي به وضعيت اقتصادي اقشار كم درآمد و جبران كاستي هاي آنهاست و در آن صورت همه مي توانند براحتي با اتكا به يك شغل يا حقوق بازنشستگي گذران زندگي كنند و به خودروهاي بهتر و نوتر دست يابند .
م.ف كارمند بازنشسته و راننده مسافركش شخصي

كمبود خودپرداز در نمايشگاه هاي بين المللي
گسترش باجه هاي ATM (خودپرداز) بانك ها از مقدمات بانكداري الكترونيك محسوب مي شود.
در نمايشگاه بين المللي كتاب تهران امسال كه در ارديبهشت ماه سال جاري برگزار شد يك سالن بزرگ (ميلاد) به نشر الكترونيك اختصاص يافته بود، اما متاسفانه خريد الكترونيك مقدور نبود.
در محوطه نمايشگاه بين المللي تهران فقط يك دستگاه ATM متعلق به بانك ملي ايران شعبه نمايشگاه وجود دارد كه اگر در ايام برگزاري نمايشگاه و در يك روز تعطيل، مثلا جمعه 23/4/84 به آن مراجعه مي كرديد، موفق به دريافت وجه نقد نمي شديد،  زيرا تمام موجودي اسكناس آن تمام شده بود و اكثر بازديدكنندگان (كه قشر عظيم آنها را دانش آموزان و دانشجويان تشكيل مي دادند) به رغم داشتن كارت اعتباري از بانك هاي عضو شبكه شتاب (شبكه تبادل اطلاعات بين بانكي) با در بسته مواجه بودند.
باجه بانك صادرات هم كه جهت ارائه خدمات بانكي به متقاضيان جنب سالن 10 و 11 قرار داشت، فاقد خدمات سپهر بود. اين باجه به شبكه شتاب هم وصل نبود.
مجري خدمات رايانه اي فروش كتب ناشران خارجي، بانك رفاه بود كه متاسفانه اين بانك هم به شبكه شتاب هنوز وصل نشده بود، در نتيجه مراجعان نمي توانستند از باجه هاي اين بانك هم استفاده كنند.
براي حل اينگونه مشكلات پيشنهاد مي شود كه در چندين نقطه محوطه نمايشگاه، كيوسك هاي ATM نصب شود؛ مانند نصب اولين كيوسك ATM
(مهر بانك كوچك) بانك كشاورزي در محوطه دانشگاه صنعتي شريف و همچنين دستگاه خودپرداز بانك صنعت و معدن كه آنهم جديدا نصب شده و بسياري از مشكلات دانشجويان دانشگاه از اين طريق حل شده است.
توجه به اينكه سالانه چندين نمايشگاه مرتبط با تجارت الكترونيك و بانكداري الكترونيك و نشر الكترونيك در محوطه نمايشگاه بين المللي تهران برگزار مي شود، ضرورت توجه بيشتر به تامين اين نياز را دو چندان مي كند.
محمد ابراهيم همتي
دانشجوي كارشناسي ارشد مديريت سيستم وبهره  وري دانشگاه صنعتي شريف

از ميان پيام ها
ضرورت نصب سرعت گير
با تشكر از زحمات شهردار محترم منطقه 11 تهران، به خاطر افتتاح رمپ حق شناس و با توجه به اينكه در تقاطع خيابان رباط كريم و شيخ محمدي روزانه تصادف هاي شديدي  رخ مي دهد كه اغلب منجر به جراحت و حتي اعزام مصدومان به بيمارستان مي شود، بهتر است در اين دو خيابان سرعت گير نصب شود.
محمدي
كمبود سرويس بهداشتي
دفتر منطقه 3 جانبازان در خيابان لبافي نژاد، فاقد سرويس بهداشتي مناسب و كافي است. با توجه به وضعيت جانبازان،  جا دارد براي رفع اين كمبود فكري بشود.
جانباز 70 درصد
عامل مهم تخريب رودخانه ها
يكي از دلايل اصلي تغيير وضعيت، آلودگي و تخريب رودخانه هاي كشور، برداشت شن و ماسه به صورت غيراصولي و بي حساب و كتاب توسط شركت هاي خصوصي از بستر رودخانه هاست، چرا سازمان حفاظت محيط زيست و وزارت نيرو با اين جريان مخرب برخورد قانوني نمي كنند تا هر سال شاهد آلودگي و تخريب رودخانه ها نباشيم؟
افضل پور
قطع آب و برق
ضعف فشار و قطع مكرر آب و برق در روستاي فيروزآباد( واقع در جاده ورامين) براي مردم مشكلات زيادي به بار آورده است و تعداد زيادي از وسائل برقي مردم سوخته است، اميدواريم اين مشكل برطرف شود.
از طرف اهالي فيروزآباد
چي مي خواستيم، چي شد!
قرار بود در سال 1384 به حقوق كارگران خدماتي دانشگاه گيلان 15درصد اضافه شود، اما نه تنها اين كار انجام نشد بلكه از ابتداي سال تاكنون، بنا به تصميمي كه گرفته شده روزي يك ساعت از ساعت كارگران خدماتي كم شده است(!) در حالي كه كاركنان خدماتي از بسياري امكانات رفاهي هم محرومند.
نام محفوظ
مسئله قديمي يك گروه فرهنگي
پس از گذشت 30سال هنوز تكليف سهام گروه فرهنگي مرجان كه مقر آن در نزديكي ميدان فلسطين بوده، روشن نشده است. جمعي از سهامداران روي در نقاب خاك كشيده و عده اي در دوره كهنسالي، به سختي روزگار مي گذرانند. محض رضاي پرودگار تقاضا داريم اين مسئله را دستگاه هاي ذيربط از راه هاي قانوني حل كنند. لازم به يادآوري است كه ساختمان گروه فرهنگي مرجان در اختيار آموزش و پرورش منطقه 6 است.
اشرف السادات خيرخواه
باتري هاي تقلبي
وفور باتري هاي تقلبي بخصوص باتري قلمي در بازار ايران، نمايش غم انگيزي از واردات پنهاني و قاچاق بي حساب و كتاب اين كالا و همچنين افت كيفيت و عدم پاسخگويي محصولات داخلي است و هر دو مسئله نياز به رسيدگي دارد.
نيازي

پاسخ
مي توانند خسارت بگيرند
در پاسخ به مطلب مندرج در روزنامه همشهري مورخ 19/3/84 ، به شماره 3718 ، صفحه سخنگاه، تحت عنوان 27 ساعت سرگرداني توضيحات زير از سوي مدير كل روابط عمومي شركت قطارهاي مسافري رجاء ارسال شده است.
ضمن عذرخواهي صميمانه از مسافران محترم قطار انديمشك - تهران به خاطر تحمل سختي هاي ناشي از تاخير بيش از حد قطار ياد شده به استحضار مي رساند:
همانطور كه مسافر محترم نيز اشاره كرده اند، خروج از خط قطار باري در تاريخ 12/3/84 در محدوده ورودي ايستگاه بيشه باعث مسدود شدن خط در مسير و وقوع اين تاخير ناخواسته شده است. حال ممكن است اين سئوال مطرح شود كه چرا با وجود اطلاع از وقوع چنين حادثه اي اجازه سير به قطار انديمشك – تهران صادر شده است؟
شايان ذكر است كه بر اساس برآورد اوليه كارشناسان فني و كميسيون سوانح راه آهن لرستان پيش بيني شده كه خط در ساعت 24 همان روز بازگشايي شود و بر اساس همين نظريه نيز اجازه حركت قطارها صادر شده است، اما طبق بررسي هاي به عمل آمده از مسئولان ذي ربط به علت مشكلاتي كه در هنگام جمع آوري سانحه به وجود آمده، آزادسازي خط با چند ساعت تاخير انجام گرفته است. ضمنا يادآور مي شود نامعلوم بودن ساعت آزاد سازي خط، امكان مراجعت قطارها به مبدا يا برنامه ريزي هاي ديگر را كه معمولا براي چنين مواقعي در نظر گرفته شده است، عملا ناممكن كرده است.
به هر روي به اطلاع عموم هموطنان عزيز مي رساند از آنجا كه بعضا وقوع حوادث و سوانحي از اين دست به رغم دقت و توجه مسئولان امر، اجتناب ناپذير است، شركت رجاء در راستاي تعهد و مسئوليت خود در قبال ارائه خدمات و به نشانه عذرخواهي، در هنگام بروز چنين حوادثي اقدام به پذيرايي رايگان و استرداد 50 درصد بهاي بليت مي كند كه مسافرين محترم اين قطار نيز مي توانند با مراجعه به مراكز فروش سراسر كشور، خسارت مربوطه را دريافت كنند.
مشكل نوسان برق برطرف شد
دفتر روابط عمومي شركت توزيع نيروي برق جنوب غرب تهران در پاسخ به مطلب مندرج در ستون از ميان پيام ها ي اين صفحه در مورخ 16/4/84، خاطرنشان كرده است:
با پيگيري به عمل آمده، تير شكسته شده و مشكل نوسان نيز برطرف شده است ، لذا چنانچه شهروندان با نوسان برق مواجه شدند با تلفن 4079158 (دفتر ارتباط مردمي) تماس حاصل كنند.

طنزآباد
باغ افسانه اي!
002769.jpg
الف . كوهيار- در آن بعدازظهر داغ تابستان خوش خيال چنان مسحور حرف ها و خاطرات شيرين خاله مرجان پيرش شد كه خستگي محيط كار و گرما را از ياد برد. خاله مي گفت، تابستان هاي قديم گرم تر از حالا بود، اما مردم مي رفتند طرف ييلاق هاي اطراف تهران، مثل ميگون، فشم و... او درسخنانش از جمله نشاني باغي را مي داد كه درست در مدخل ميگون و كنار رودخانه قرار داشت و دست كم يكصد خانوار را در خودش جا مي داد.
خوش خيال كه تصور  آن باغ پر درخت و نسيم خنك رودخانه، داغ گرماي شديد و كم سابقه امسال تهران را برايش تازه كرده بود، با كنجكاوي پرسيد كه حالا هم مي شود به آن باغ رفت و بساط پهن كرد.
خاله مرجان در حالي كه با حيرت به چهره خواهرزاده اش نگاه مي كرد، گفت: خاله جون، چرا نشه، اون باغي كه من ديدم، مادر ومادر بزرگم هم ديده بودند، شك ندارم كه تو و نوه و نتيجه هات هم خواهند ديد.
خوش خيال كه حداقل از 10سال پيش به آن طرف ها نرفته بود، هوس كرد در اولين فرصت، همراه زن و بچه ها و خاله مرجانش به آن باغ دلگشا سري بزند و كنار رودخانه صفا كند.
چندنفر از همسايه ها كه از موضوع مطلع شده بودند سعي كردند به خوش خيال بفهمانند كه ميگون ديگر آن ميگون 2سال پيش هم نيست، چه رسد به 40سال قبل، اما خاله مرجان دوپايش را در يك كفش كرده بود كه آن باغ بزرگ پر از درختان آلبالو و گيلاس همچنان پابرجاست و خواهرزاده اش بايد او را به آنجا ببرد تا هوايي تازه كند!
خوش خيال و اهل و عيال به اتفاق خاله مرجان، سپيده دم از شهر بيرون زدند و پس از عبور از گردنه قوچك، راه ميگون و آن باغ افسانه اي را در پيش گرفتند. خاله مرجان با عينك ته استكاني اش مسير را ديد مي زد تا نشاني هاي باغ را پيدا كند، اما تا چشم كار مي كرد ساختمان هاي بلندمرتبه بود و برج هاي سر به آسمان سائيده و لذا، خاله مرجان گاهي مي گفت: خاله جون! انگار از شهربيرون نرفتيم! وقت از ظهر گذشته بود و آنها در پي باغ بزرگ بودند، اما به قول معروف هرچه بيشتر مي گشتند، كمتر مي يافتند!
حوالي غروب خسته و مانده گوشه اي را در كنار رودخانه يافتند تا خستگي در كنند در حالي كه در افق مقابل آنها هرچه ديده مي شد ساختمان بود و برج! وقتي دست از پا درازتر به شهر برمي گشتند، خاله مرجان مدام مي گفت كه مسير را اشتباهي رفته اند. خوش خيال هم هرچه سعي مي كرد به او بفهماند كه راه درست بوده، اما ميگون سابق ديگر وجود ندارد، به خرجش نمي رفت. خاله آنقدر گفت  و گفت كه خوش خيال باورش شد كه راه را عوضي رفته و با خودش عهد كرد كه تابستان امسال تا يك تابستان ديگر نيامده، سرانجام بساط ناهار را در آن باغ افسانه اي كنار رودخانه پهن كند!

نكته
معماي داروي بيماران كبدي
هزينه درمان بيماران مبتلا به سيروز كبدي با داروي Pag - interferon در هر ماه يك ميليون و 800 هزار تومان است و هيچ يك از بيمه هاي تامين اجتماعي و خدمات درماني تعهدي در قبال پرداخت هزينه درمان ندارند.
چنانچه درمان اين بيماران به موقع انجام نشود، پيشرفت بيماري منجر به جمع  شدن آب در شكم و از كار افتادگي كامل كبد مي شود و در اين مرحله بيمار نياز به پيوند كبد از بيماران مبتلا به مرگ مغزي دارد. آيا براي چنين بيماري، كبد پيوندي در زمان نياز وجود خواهد داشت؟ در حالي كه آمپول اينترفرون به صورت هفتگي بايد به بيمار تزريق شود و قيمت واحد آن 2 ميليون و 673 هزار ريال است و بيماران از عهده هزينه سنگين دارو هم بر نمي آيند.
متاسفانه و به دليل پرهزينه بودن درمان و عدم ياري مسئولان وزارت بهداشت، بيمار روز به روز شاهد وخيم تر شدن وضعيت خود است. در حالي كه قرار دادن داروهاي مشابه به جاي داروي اصلي كه مورد تاييد پزشكان معالج هم نيست، در ليست تعهدات بيمه، نوعي تظاهر و حتي فريب محسوب مي شود.
بايد راه حل منصفانه اي جست و به ياري اين قبيل بيماران شتافت. ديگران هم در ساير نقاط جهان چنين بيماراني دارند. از تجارب آنها هم مي توان استفاده كرد.
لاجوردي - تهران

محيط زيست
آرمانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
در شهر
درمانگاه
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  محيط زيست  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |