ترجمه: اردلان متين
ابرهاي قارچ شكلي كه در اوت ۱۹۴۵ آسمان هيروشيما و ناكازاكي را فرا گرفت همچون سايه اي سنگين تمام قرن بيستم را در خود فرو برد. صبح روز ۶ اوت بمب افكن هاي ب-۲۹ آمريكا از ميان ابرهاي آسمان آبي زيبا بيرون آمدند تا گرد مرگ اولين بمب هسته اي جهان را كه سازندگانش آن را «بچه كوچك» مي خواندند، بر فراز شهر هيروشيما بپاشند. ساعت
۸/۱۵صبح، بمب در ۵۸۰ متري بالاي شهر منفجر شد و گلوله آتشيني ايجاد كرد كه مثل خورشيدي كوچك با درجه حرارت كانوني يك ميليون درجه سانتيگراد مي سوخت. طي يك ثانيه اين گلوله آتشين به فاصله ۲۸۰ متري رسيد و حرارت سطح را به ۴ هزار درجه سانتيگراد رساند. گرماي سوزان اشعه هاي اتمي در همه جهت پراكنده شد و دهها هزار انسان و هر جاندار ديگر را از روي زمين محو و ساختمان ها و خودروهاي درون خيابان را ذوب كرد و اين شهر ۴۰۰ ساله را به تلي از خاكستر تبديل كرد. ۴۸ هزار ساختمان شهر هيروشيما با خاك يكسان شد.
علاوه بر بحث هاي رسانه اي در جهان، هنوز در خود آمريكا هم اين فاجعه محور بحث هايي از جوانب مختلف است. در بخش اول مطلب حاضر ديويد كندي استاد تاريخ دانشگاه استنفورد از منظري تاريخي اخلاقي به اين موضوع پرداخته است. بخش دوم هم خاطراتي از خلبانان پروازهاي هولناك هيروشيما و ناكازاكي است. اين مطلب را به نقل از تايم مي خوانيد.
هري ترومن در ۱۲ آوريل ۱۹۴۵ در حالي كه دست چپش را روي انجيل گذاشته بود سوگند رياست جمهوري را به جا آورد و دوران مسئوليتش را آغاز كرد. ۱۳ روز بعد او اولين گزارش مفصل درباره تلاش آمريكا در توليد يك سلاح اتمي را دريافت كرد. اين فرآيند بعد از سه سال وقت و هزينه فوري، به نقطه اوج خود نزديك مي شد. نه هنري سيمسون وزير جنگ و نه لسلي گرووز ناظر ارشد طرح اتمي عجله اي براي رساندن حرف هايشان به گوش رئيس جمهور جديد نداشتند، چون مي دانستند همه گزينه هاي مهم درباره ساخت چنين بمبي پيش از اين طي شده و به پايان رسيده است. به همين دليل گفت وگوي آنها با رئيس جمهور در ۲۵ آوريل بدون مشكل خاصي انجام شد.
سيمسون در آن جلسه كه ۴۵ دقيقه به طول انجاميد به ترومن گفت:«طي چهار ماه ما ساخت هولناك ترين سلاحي را به پايان مي بريم كه تاكنون در تاريخ بشر وجود داشته است.»هيچ يك از حاضران آن جلسه ترديدي نداشتند كه اين سلاح به محض آماده شدن مورد استفاده قرار مي گيرد و هر چه زودتر آماده شود بهتر است. هيچ كس هم اين موضوع را به چالش نگرفت.
طرح اتمي آمريكا از سال ۱۹۳۹ آغاز شد، وقتي آلبرت اينشتين به فرانكلين روزولت هشدار داد آلمان در حال توليد سلاح اتمي با استفاده از ايزوتوپ اورانيوم ۲۳۵-u است. به همين دليل برنامه هسته اي آمريكا از بيم آن كه آلمان در اين رقابت پيروز شود و به اولين قدرت اتمي جهان تبديل شود، با شتاب و جديت آغاز شد. اگر آمريكا در همان زمان به اين بمب دست مي يافت بدون شك آن را اولين بار عليه آلمان به كار مي برد.
اما جنگ در اروپا پيش از ساخت آن بمب به پايان رسيد. سيمسون در اول ماه مه ۱۹۴۵ كميته اي موقت را مسئول مشاوره در استفاده از بمب عليه ژاپن كرد. در سال هاي گذشته تحقيقات و بررسي هاي گسترده اي صورت گرفته تا شايد در فعاليت يك ماهه اين كميته نشانه اي از وجود روند تصميم گيري بدست آيد كه در آن درباره استفاده از سلاح هسته اي هشدار داده شده باشد. اما هيچ نشانه اي هنوز به دست نيامده است.
سيمسون ابتدا از اين كميته خواست توصيه هايي درباره چگونگي و نه ضرورت و عواقب استفاده از اين سلاح جديد ارائه كند. اعضاي اين كميته فقط ۱۰ دقيقه آن هم سر ميز ناهار درباره عواقب احتمالي استفاده از اين بمب در منطقه اي كم جمعيت بحث كردند. درباره هيچ گزينه جايگزين ديگري حرفي به ميان نيامد. اين كميته بدون صلاحيت، توصيه كرد كه «از اين بمب بايد هر چه زودتر عليه ژاپن استفاده شود.»
بعدها ترومن در خاطراتش نوشت:«من بمب اتمي را يك سلاح نظامي مي دانستم و ترديدي نداشتم كه بايد از آن استفاده كرد. هيچ اظهار نظري از هيچ كس ديگر هم نشنيدم كه حاكي از خلاف اين نظر باشد.»
وينستون چرچيل هم در نوشته هايش اين موضوع را تأييد مي كند. اسناد موجود هم تناقضي در اين مورد نشان نمي دهد. فرود آوردن بمب اتمي در ۶ اوت ۱۹۴۵ در ژاپن يكي از قوي ترين نمونه هاي نتايج از پيش تعيين شده تاريخ است؛ گويي كه همه مي دانستند اين اتفاق مي افتد.
در ژاپن اما محو شدن هيروشيما در اثر انفجار هسته اي، نتايج آني در پي نداشت. دانشمندان ژاپني بعد از ارزيابي خسارات وارده به هيروشيما ابراز ترديد كردند كه آمريكايي ها براي ساخت بمب هاي هسته اي بيشتر راديو اكتيو به اندازه كافي داشته باشند. آنها گفتند، هيروشيما شايد واقعه اي منحصر به فرد باشد كه ديگر قابل تكرار نيست. بعد از اعلان جنگ شوروي عليه ژاپن در ۸ اوت و وقوع دومين حمله هسته اي آمريكا اين بار به ناكازاكي در ۹ اوت، امپراطور هيروهيتو در اقدام نادري با صدور فرمان مستقيم سياسي بر خلاف نظر فرماندهان نظامي اش پايان جنگ را اعلام كرد. فرماندهان نظامي ژاپن مي گفتند جنگ بايد تا آخر ادامه داشته باشد، اما امپراطور هيروهيتو اعلام كرد:«من بغض خود را فرو مي برم و از پيشنهاد قبول اعلاميه نيروهاي متحد حمايت مي كنم.» در اين اعلاميه تسليم بي قيد و شرط ژاپن خواسته شده بود. بمب هاي اتمي سرانجام جنگ را به زيان ژاپن به نتيجه رساند. اما جرقه بحث و جدال اخلاقي را ايجاد كرد كه تا امروز هم ادامه دارد. اين بحث به موضوعي بزرگتر از خود بمب ها مربوط مي شود، موضوعي كه ريشه آن به پيش از اين جنگ باز مي گردد.
در سال ۱۹۳۳ وزارت جنگ آمريكا طرح رقابت براي دستيابي به نوع جديدي از بمب ها را آغاز كرد كه بمب هاي استراتژيك خوانده مي شدند. اگرچه آلمان ، ژاپن و ايتاليا در جنگ جهاني دوم غير نظاميان را بمباران مي كردند، اما فقط آمريكا و انگليس دكترين جنگي خود را حول محور حملات هوايي گسترده استراتژيك و كشاندن جنگ به اجتماع غيرنظاميان دشمن شكل دادند. در اروپا بمب افكن هاي ب-۱۷ و ب-۲۴ آمريكا تلاش زيادي كردند تا حملات خود را به اهداف ارزشمند اقتصادي و نظامي محدود كنند. اما در جنگ با ژاپن بمب افكن هاي ب- ۲۹ دوربرد به طور سيستماتيك و سازمان يافته حملات گسترده اي عليه ۶۶ شهر از بزرگترين شهرهاي ژاپن انجام دادند كه به مرگ ۹۰۰ هزار غيرنظامي منجر شد. اين رقم بسيار بيشتر از قربانيان هيروشيما و ناكازاكي بود. سلاح هايي كه اين دو شهر بداقبال را هدف قرار داد، نوآوري تكنولوژيكي بود كه عواقب و پيامدهاي هولناكي براي آينده بشريت دارد. اما آمريكا مدت ها پيش از اين واقعه، وقتي هدف گرفتن شهروندان غيرنظامي را به عنوان ابزار مشروع جنگ پذيرفت، از آستانه اخلاق بشري عبور كرده بود. اين تصميم عامدانه و آگاهانه بود و همين نكته است كه بايد محور بحث هاي اخلاقي قرار گيرد.
مرداني كه بمب را فرو ريختند
چهار تن از سرنشينان نظامي هواپيماهايي كه بمب هاي هسته اي را روي دو شهر هيروشيما و ناكازاكي فرو ريختند اكنون در هشتمين دهه از عمرشان آن روزها را بسيار دقيق به خاطر دارند.
يكي از آنها تئودور ون كرك هلندي ۸۴ ساله و جهت ياب بمب افكن ب-۲۹ است كه فاجعه هيروشيما را رقم زد. او مي گويد فرمانده عمليات پيش از شروع پرواز گفت، قرار است كاري كنيم كه هنوز نمي توانم درباره جزئيات آن چيزي بگويم. اما اگر اين كار انجام شود جنگ يا پايان مي يابد يا كوتاه مي شود. روزي براي اين كار انتخاب شد كه هوا از همه نظر مساعد بود. اعضاي گروه پرواز ساعت ۱۰ شب فراخوانده شدند و وظيفه هريك به طور خاص به خودش گوشزد شد. همانجا بود كه به ما گفتند قرار است بمب اتم حمل كنيم و ممكن است اين بمب حتي در خود هواپيما منفجر شود. بعد از جلسه هيچ كس نتوانست تا صبح بخوابد ساعت پرواز ۲/۴۵ صبح بود. قبل از پرواز چند نفري براي گرفتن عكس و مصاحبه با ما آمدند.
ون كرك مي گويد به عنوان جهت ياب پرواز حرف زيادي براي گفتن به خبرنگاران نداشته است. مدت زمان پرواز ۱۲ ساعت و ۱۵ دقيقه بوده، وظيفه او سر موقع رساندن هواپيما بر فراز هيروشيما بوده است.
به سرنشينان هواپيما گفته شد هر چيز غيراضافي كه به سنگين شدن هواپيما كمك مي كند از خود دور كنند. وقتي بمب ها فرود آمد هواپيما ناگهان سبك شد و اوج گرفت و به سرعت از محل دور شد. تنها چيزي كه از هواپيما قابل مشاهده بود ابرهاي روشني بود كه هيروشيما را فرا گرفت؛ انرژي قابل توجهي آزاد شده بود و همه جا را فرا گرفته بود. آنچه در ذهن همه ما تكرار مي شد فقط اين جمله بود: «جنگ پايان يافت.»اما هيچ كس خوشحال نبود چون همه مي دانستند آن پايين تعداد زيادي ميان دود و خاكستر مدفون شده اند.
موريس جيسون ۸۳ ساله كه مسئول آزمايش فعاليت الكترونيك بمب از باطري تا ساعت و ديگر فرآيندهاي الكترونيك آن بود، درباره پايان كار و بازگشت هواپيماها به آمريكا مي گويد:« وقتي بازگشتيم عده زيادي منتظرمان بودند، گروه هايي از ارتش، نيروي دريايي، ژنرال هاي نيروي هوايي و دريا دارها. گروه پرواز براي شركت در جلسه اي ديگر جمع شدند.»
فردريك آشوورت ۹۳ ساله مسئول كنترل بمب ها در هواپيما ب-۲۹ مهاجم به ناكازاكي مي گويد: بعد از پرتاب بمب يك دور گرد ابر سفيدي كه بر فراز شهر ايجاد شد گشتيم اما بايد به سرعت فرود مي آمديم چون سوختمان رو به اتمام بود. مستقيماً به اوكيناوا رفتيم. چند بار از برج مراقبت تقاضاي اجازه پرواز كرديم اما پاسخي نشنيديم. سرانجام اعلام كرديم كه در حال فرود هستيم. بعد از سوخت گيري و در حال بازگشت مطلع شديم كه ژاپن قصد تسليم شدن دارد.
تجربه چارلز آلبري ۸۴ ساله كمك خلبان بمب افكن ب-۲۹ ناكازاكي، متفاوت تر و عجيب تر از ديگران است. او يك هفته يا ۱۰ روز بعد از حمله به ناكازاكي با يك هواپيماي باري ۵۴-c به اين شهر بازگشته تا چند پزشك و امدادگر غيرنظامي براي كمك به قربانيان ببرد. او مي گويد:«نفرت در چشم مردمي كه از پنجره به ما زل زده بودند ديده مي شد. تا وقتي شاهد صحنه هاي هولناك آن شهر نبودم هيچ گاه فكر نمي كردم اين بمب چنين كارهايي مي كند.»
او آرزو مي كند كه ديگر هيچ گاه از چنين بمبي استفاده نشود.