علي اصغر محمدي
اشاره:
مولانا جلال الدين محمد بلخي(مولوي) در ششم ربيع الاول سال ۶۰۴ در شهر بلخ متولد شد. پدر او محمدبن حسين معروف به بهاءالدين ولد از اكابر صوفيه و اعاظم و در علم عرفان و سلوك طريقت، سابقه اي بس ديرين داشت.
او به علت گرايش به مباحث ذوقي و شهودي، مورد آزار اهل جدل قرارگرفته، شهر به شهر از بلخ به بغداد سفر كرد، سرانجام وارد شهر قونيه شد و در حدود سال ۶۲۸ در همان شهر جان سپرد، مولانا در اين زمان ۲۴ ساله بود كه تحت تعليم سلوك عارفانه محقق ترمذي به سر مي برد.
او را در سن ۴۰ سالگي مردي به تمام معني عارف و دانشمند و جامع علوم معقول و منقول معرفي مي كنند. قلندري گمنام و ژنده پوش به نام شمس الدين تبريزي در قونيه با او ملاقات كرد، در اين ديدار، قلب و روح مولانا گداخته شد، اين شيدايي و جاذبه آن چنان شدت داشت كه يك سره وي را از سجاده نشيني و مسند فتوا، به سوي سرگشتگي كوي و برزن عشق سوق داد، چنان كه خود مي گويد:
زاهد بودم، ترانه گويم كردي
سرحلقه بزم و باده جويم كردي
سجاده نشين باوقاري بودم
بازيچه كودكان كويم كردي
در حدود سال هاي ،۶۴۲ با پيوستن شمس به مولانا، جلال الدين درس و بحث و مدرسه را يك باره به يك سو نهاد و به شعر و عاشقانه سلوك روي آورد...
مولوي، اخيراً در جهان غرب نيز طرفداران بي شماري يافته است، به طوري كه در گزارش منتشره از سوي وزارت خارجه آمريكا به صراحت از شهرت روزافزون مولانا جلال الدين محمد بلخي سخن به ميان آمده است و اين كه اشعار مولوي پاسخ گوي نيازهاي معنوي و روحي آمريكايي هاست. از سوي ديگر دو كشور تركيه و افغانستان توجه زيادي به مولانا داشته اند تا جايي كه تركيه براي شهر قونيه (آرامگاه مولانا) برنامه خاص طراحي كرده و اين شهر را به يك شهر توريستي تبديل كرده و در نظر دارد تا در سال ۲۰۰۹ ميلادي، هشتصدمين سال تولد مولانا را جشن بگيرد و حتي در صدد معرفي مولانا به عنوان شاعري رومي (ترك) است.
در اين راستا در حال ترجمه اشعار مولوي از فارسي به تركي هستند. آنها در سخنراني هاي خود از مولوي به عنوان شاعري ترك ياد مي كنند و اين در حالي است كه مولوي تنها چند غزل تركي و ده غزل دو زبانه (يك مصراع تركي، يك مصراع فارسي) دارد.
همچنين در جشنواره اي كه به مناسبت سالروز درگذشت مولانا از ۱۰ تا ۱۵ دسامبر سال گذشته برگزار شد، هيأت هايي از كشورهاي مختلف جهان از جمله هند، انگليس، فرانسه، برزيل و ... شركت كرده بودند كه در نوع خود كم نظير بود.
در افغانستان نيز در فروردين ماه امسال شاهد افتتاح خانه مولانا در زادگاه وي بوديم. نكته جالب در اين ميان حضور پژوهشگري ايراني به عنوان طراح خانه مولانا بود. با مهدي ميگاني، پژوهشگر ايراني مقيم آمريكا در سفري كه اخيراً به كشورمان داشت، گفت وگويي كرده ايم كه همراه با گزارشي از حضور مولانا در جهان در پي از نظرتان مي گذرد:
كلمن باركس، مترجم اشعار مولانا در آمريكا: اشعار مولوي پاسخ گوي نيازهاي معنوي و روحي آمريكايي هاست و اين يكي از عواملي است كه بسياري را در آمريكا شيفته اشعار مولانا ساخته است
مولوي، آمريكا را تسخير مي كند
استيو هولگيت، خبرنگار گزارش هاي ويژه واشنگتن، كه از سوي وزارت خارجه آمريكا منتشر مي شود، در مطلبي تحت عنوان «مولوي» شاعر ايراني، آمريكا را تسخير مي كند، از شهرت روزافزون مولانا جلال الدين محمد بلخي در آمريكا مي نويسد و آن را مديون ترجمه اشعار مولوي توسط يك شاعر و استاد پيشين ادبيات در آمريكا مي داند. «كلمن باركس» مترجم اشعار مولانا به خبرنگار «گزارش هاي ويژه واشنگتن» گفته است كه اشعار مولوي، پاسخگوي نيازهاي معنوي و روحي آمريكايي هاست و اين يكي از عواملي است كه بسياري را در آمريكا شيفته اشعار مولانا ساخته است.
در بخشي از اين مقاله آمده است: «مولوي يكي از محبوب ترين شعرا در آمريكاست و گرچه تا ده سال پيش كمتر كسي با او آشنايي داشت، اما اكنون در سراسر دانشگاه هاي آمريكا كلاس هايي براي شناخت آثارش تشكيل شده است و در قسمت فرهنگي روزنامه هاي اكثر شهرهاي بزرگ آمريكا از جلسات شعرخواني و سخنراني در مورد او يك خبر يا آگهي به چشم مي خورد.
آنچه ميزان محبوبيت بالاي او را بيشتر آشكار مي سازد، تنظيم آهنگ برروي اشعار مولوي از سوي گروهي از خوانندگان و ستارگان سينما در آمريكاست. اين انسان نمونه كيست كه آوازه شهرتش اين چنين در سراسر آمريكا پيچيده است؟ آيا ايالات متحده آمريكا شاعر معروف ديگري مانند« والت ويتمن »خلق كرده است تا ترانه هاي اين سرزمين را بسرايد و يا« رابرت فراست» ديگري آمده است تا پاسخگوي خواسته هاي برآورد نشده روح مان باشد؟
در واقع اين شاعر، آمريكايي نيست و كسي هرگز مولوي را در سالن سخنراني شهر خود يا در گفت وگوهاي تلويزيوني نخواهد ديد، زيرا بيش از هفتصد سال است كه او چشم از جهان فروبسته است و نام او گرچه تنها مدت زمان كوتاهي است كه در آمريكا بر سر زبان ها افتاده، ولي قرن هاست كه در قلب مردم ايران جاي داشته است.»
پرطرف دارترين اشعار در دهه اخير
همچنين در بخش ديگر اين گزارش آمده است: «به گفته بسياري از منابع، ظرف ده سال گذشته ترجمه اشعار مولوي بيش از هر شاعر ديگري در آمريكا به فروش رسيده است. ترجمه كتاب «جوهر شعري مولوي »به تنهايي ۵۰۰ هزار نسخه فروش داشته كه اين رقم نشان دهنده محبوبيت فراوان اين شاعر قرن ۱۳ ميلادي است.
در جستجوي اينترنتي نيز با نوشتن نام او بيش از ۸۰۰ هزار نتيجه به دست مي آيد.
تقويم مولوي، فنجان و پيراهن هايي با نام او در دانشگاه ها و كتابخانه ها و نقاط گوناگون آمريكا به چشم مي خورند. اما با وجود اين كه شهرت مولوي داراي ويژگي هايي است كه شخصيت هاي معروف در فرهنگ عامه از آن برخوردارند، نبايد موفقيت او را در اين سطح قرار داد و تصور كرد كه اشعار مولوي با سرچشمه گرفتن از سنن اسلامي نمي تواند پاسخگوي نياز روحي و التيام بخش نگراني هاي بسياري از مردم آمريكا باشد.
جذبه مذهبي اشعار مولانا
« فيليس تيكل »سردبير«هفته نامه ناشر»معتقد است كه محبوبيت مولوي در آمريكا، ناشي از عطش معنوي مردم اين كشور است.«كلمن باركس»شاعر آمريكايي از ايالت تنسي كه با ترجمه اشعار مولوي موجب محبوبيت اين شاعر فارسي زبان در آمريكا شد، به همين موضوع اشاره داشته و مي گويد كه جذبه معنوي مذهبي اشعار مولوي، آمريكايي ها را شيفته او ساخته است. وقتي مولوي در شعر خود اين پرسش را مطرح مي كند كه« زكجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟ »با بسياري از آمريكايي ها كه داراي احساسات معنوي شديد هستند، ارتباط برقرار مي كند.
مولوي، پل ارتباطي بين آمريكايي ها و مسلمانان
به دنبال حملات يازدهم سپتامبر سال ،۲۰۰۱ در چندين تفسير نوشته شد كه مولوي، پل مهم ارتباط بين آمريكايي ها و مسلمانان است و بسياري با اين گفته«هانس ماينكه» شاعر آلماني موافقند كه مي گويد:« اشعار مولوي تنها دريچه اميدي است كه در اين دوران سياهي و تباهي به روي ما باز است. »
اما هيچ كس تا كنون مانند كلمن باركس، مترجم اشعار مولوي در شناساندن او چنين نقش مهمي ايفا نكرده است. به اعتقاد« جيمز فاديمن»يكي از استادان آمريكايي، كلمن باركس، مولوي را به مردم آمريكا شناسانده و باعث محبوبيت او شده است.باركس نيز با اشاره به نقش اشعار مولوي در ايجاد پيوند ميان مسلمانان و آمريكايي ها مي گويد:«ما آمريكايي ها شناخت كافي از اسلام نداريم و قادر به درك زيبايي و عمق اشعار مولوي نيستيم.»
جوهر شعري مولوي
«جوهر شعري مولوي » كتابي است كه باركس در سال ۱۹۹۵ منتشر كرد و يكي از مهم ترين عوامل اشتياق و علاقه آمريكايي ها به اشعار اين شاعر بزرگ فارسي زبان بوده است.
باركس در يكي از مصاحبه هاي اخير خود گفته است انگيزه او براي ترجمه اشعار مولوي بسيار اتفاقي بوده است، چون او حتي نام مولوي را هم نشنيده بود تا اين كه يك نويسنده آمريكايي به نام«رابرت بلاي » در سال ۱۹۷۶ يك نسخه از ترجمه اشعار مولوي به زبان انگليسي سنگين و دانشگاهي را كه تنها ترجمه از اشعار اين شاعر در آن زمان بود، به او داد و گفت:« اين اشعار را بايد از قفس رها كرد.»
باركس مي گويد كه خيلي زود ترجمه اشعار مولوي را كه هفت سال تكميل آن به طول انجاميد، آغاز كرد. وي مي گويد:«من در قالب شعر آزاد، اين اشعار را به زبان انگليسي مدرن ترجمه كردم.»
وي مي گويد تمام تلاش او تا حد ممكن اين است كه روح تصاوير شعري مولوي را حفظ كند، اما قادر به حفظ عمق آهنگ اشعار او نيست، «من تپشي را كه در شعر او مي شنوم، پي مي گيرم و مانعي بر سر آن به وجود نمي آورم و مي گذارم با اين تپش، شعر مولوي نواخته شود. »
باركس شاعر و استاد پيشين ادبيات با اشتياق و شيفتگي از مولانا صحبت مي كند:« شعر او حاصل خلاقيت آن نيمه اي از روح انسان است كه نه از شخصيت، بلكه از چيزي ماوراي آن و درك انسان الهام مي گيرد.»
وي با اشاره به عرفان در اشعار مولوي مي گويد:«الهيات مولوي، شادي آفرين است، زيرا كه به اعتقاد مولوي صرف داشتن جان در بدن و ادراك مايه شادماني است. »
باركس اظهار اميدواري كرد كه«ترجمه اشعار مولوي بتواند به درك عمق معناي شعر او كمك كند و به مانند درگهي باشد كه اشعار، بتواند از آن وارد شود و آشنايي با خود، رها ساختن و تسليم داشتن را فراهم آورد. اين اشتياق به تسليم خود است كه جوهر اصلي اسلام است. »
گشايش «خانه مولانا» در زادگاهش
يك نهاد فرهنگي به نام« خانه مولانا » در ولايت بلخ افغانستان، زادگاه مولانا جلال الدين بلخي، در آوريل سال ۲۰۰۵ ميلادي گشايش يافت.
به اعتقاد كارشناسان ايجاد خانه مولانا در بلخ، از اقدامات قابل توجهي است كه در زمينه توسعه فرهنگي در افغانستان انجام مي شود.
در آيين گشايش اين نهاد فرهنگي در شهر مزار شريف، احمد ضيا مسعود، معاون رئيس جمهور افغانستان، كلمن باركس، پژوهشگر آمريكايي و مترجم آثار مولوي به زبان انگليسي و مهدي ميگاني، پژوهشگر ايراني تبار مقيم آمريكا كه اجراي طرح هاي مربوط به ايجاد خانه مولانا را عهده دار بوده، حضور داشتند.
در اين آيين، مهدي ميگاني گفت كه خانه مولانا به دنبال ماه ها تلاش و پژوهش ايجاد شده است و در نظر است تا در چارچوب طرح هاي ديگري مراجع وابسته به خانه مولانا كه دانشگاه عرفان و بيمارستان مولانا از اجزاي آن خواهد بود تا چند سال آينده در بلخ ايجاد شود.
كنگره بين المللي زادروز مولانا از ۲۳ تا ۳۰ سپتامبر (اول تا هشتم مهرماه) در افغانستان برگزار مي شود
مولانا؛ ايران، افغانستان و تركيه
مهدي ميگاني، پژوهشگر ايراني تبار مقيم آمريكا در سفر اخير خود به ايران در گفت وگو با همشهري درباره ساخت و راه اندازي خانه مولانا در افغانستان اظهار داشت: بعداز تغيير حكومت افغانستان، با انگيزه كمك به مدارس و كودكان بي سرپرست در اين كشور، طرح كاروان خوشي (شادي) كه يك مجموعه موزيكال شاد بود را با همكاري سازمان يونيسف آغاز كردم. براي انجام تحقيقات اوليه اين طرح، راهي افغانستان شدم و در اين سفر پژوهشي ديداري نيز از شهر بلخ و محل تولد مولانا داشتم. ديدار از زادگاه مولانا اثر بسيار زيادي روي من داشت و انگيزه اصلي براي راه اندازي خانه مولانا از همين جا شكل گرفت.
وي در پاسخ به سؤالي درباره دليل رشد سريع عرفان در جهان گفت: رشد عرفان سريع تر از حدس و گمان ماست و اين موضوع يكي ديگر از انگيزه هاي من براي ايجاد خانه مولانا بود. اگر نتيجه اين روند و رشدي را كه مي گوييم پيش بيني كنيم و پيش فرض هايمان را اعتبار ببخشيم و حقوق فرهنگيمان را درباره مولانا بررسي كنيم، بسيار خوب است و در پروسه سرعت رشد عرفان در جهان قرار مي گيريم، البته در حال حاضر نسبت به اين موضوع عقب هستيم. در ثاني اجازه بدهيد از خود مولانا كمك بگيريم؛ زمان آن فرا رسيده .
اين پژوهشگر در پاسخ به سؤالي مبني بر اين كه چرا تركيه سعي در معرفي مولانا با عنوان رومي دارد، اظهار داشت: سال گذشته حدود يك ميليون و سيصد هزار نفر از علاقه مندان مولانا از شهر قونيه ديدن كردند كه اين ميزان خيلي بيشتر از پيش بيني مسئولان اين شهر بوده و از لحاظ اقتصادي درآمد خوبي براي اين شهر در پي داشته است. البته مولانا بيشتر عمر خود را در قونيه گذرانده است كه در آن زمان روم شرقي ناميده مي شده و دولت آن زمان هم به ايشان و خانواده ايشان بسيار كمك و مساعدت كرده است.
وي افزود: در جشنواره اي كه به مناسبت سالروز فوت مولانا از ۱۰ تا ۱۵ دسامبر سال گذشته در شهر قونيه برگزار شد، هيأتي از كشورمان در اين جشنواره حضور نيافت. از مسئولان برگزاري دليل اين موضوع را جويا شديم كه اظهار داشتند از ايران هم براي شركت در اين جشنواره دعوت كرديم و علت نيامدن آنها را نمي دانيم. اين در حالي بود كه گروه هايي از كشورهاي هلند، انگليس، فرانسه، برزيل و... در اين جشنواره، حضور داشتند كه در نوع خود جالب بود.
وي درباره انگيزه برگزاري اين جشنواره در تركيه گفت: سرمايه گذاري دولت تركيه در اين جشنواره براساس آينده نگري بسيار حساب شده اي است. آنها يك پلان پنج ساله دارند كه به نظر من طراحان آن ايده و برنامه ريزي خوبي داشته اند. آنها مي خواهند در سال ۲۰۰۹ ميلادي هشتصدمين سال تولد مولانا را جشن بگيرند و جشنواره اي كه سال گذشته برگزار شد نيز نقطه شروع اين حركت بود. آنان آينده را بسيار خوب مي بينند وتوجيه اقتصادي و منطقي نيز دارد، دولت تركيه پشتيبان اين طرح است و سرمايه گذاري مي كند. اين امر پديده اي جديد است كه مي توان نتيجه آن را حدس زد.اين پژوهشگر از برگزاري كنگره بين المللي زادروز مولانا از ۲۳ تا ۳۰ سپتامبر (اول تا هشتم مهر) امسال خبر داد و افزود: براي برگزاري اين مراسم بايد شهر بلخ و مزار شريف آماده شوند. در اين مورد كشورهاي افغانستان و تركيه اعلام آمادگي كرده اند.
وي درباره محل برگزاري اين كنگره بين المللي اظهار داشت: برگزاري اين مراسم در افغانستان قطعي است. در برنامه ريزي ما بود كه بخشي از آن در شهر نيشابور و در ايران باشد كه البته هنوز قطعيت نيافته، اما برنامه ريزي ها و پيش فرض ها بررسي شده و تا عمل راه پرپيچ و خم است.
ميگاني با اشاره با اين كه هر ايراني فردوسي طوسي را شاعري ايراني مي داند و به آن نيز مي بالد، اما جشن هزاره فردوسي در كشور تاجيكستان برگزار مي شود، گفت: جشنواره مولانا و فردوسي با شكوه فراوان در تركيه و تاجيكستان اجرا شد و بايد امروز يا فردا نيز منتظر برگزاري جشنواره ابن سينا در يك كشور ديگري باشيم.
وي افزود: آيا بايد سردمدار باشيم، آيا به عنوان حقوق فرهنگي بايد دفاع كنيم يا حداقل حضور پيدا كنيم و تا اين حد عقب نمانيم و بي تفاوت نباشيم. مثلاً در مورد مولانا اتفاقاً يك اشتراك فرهنگي سه جانبه بين كشورهاي ايران، افغانستان و تركيه وجود دارد، افغانستان به دليل اين كه محل تولد مولانا است، تركيه به علت محل فوت ودفن ايشان و ايران به دليل زبان فارسي و اين كه اكثريت آثار مولانا به زبان فارسي است و نقش فرهنگي زيادي كه در اين مورد دارد.
ميگاني با طرح اين سؤال كه كدام كشور امتياز يا سهم بيشتري در اين زمينه دارد اظهار داشت: تركيه در اين مورد بسيار جدي است و سرمايه گذاري هنگفتي كرده و اين در حالي است كه بيشترين طرفداران مولانا در افغانستان، يا ايران و يا حتي آمريكا هستند.
وي افزود: چند ماه تا برگزاري كنگره بين المللي زادروز مولانا باقي مانده است، خانه مولانا در افغانستان به ثبت رسيده و شروع به كار كرده است، در ايران هم به ثبت رسيده و به زودي در كشورهاي ديگري هم به ثبت خواهد رسيد. نتايج تماس ما با كشورهاي شركت كننده در اين كنگره مثبت بوده است و ما مجبوريم با شتاب بيشتري كار كنيم تا به نتيجه مطلوب دست يابيم و از همين طريق از همه گروه ها، مولانا شناسان و استادان ياري مي طلبيم و همه آنها را دعوت به همكاري و همفكري مي كنيم تا اين كنگره به نحوي شايسته و در خور شأن مولانا برگزار شود.
تركيه و مولانا
در همين حال خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) نيز در گزارشي تحت عنوان تركيه با توسعه گردشگري مولانا را ترك معرفي مي كند ، با اشاره به مراسم مولانا كه هر ساله از ۱۹ تا ۲۶ آذرماه در قونيه برگزار مي شود و بازديد گردشگران زيادي از اين مراسم درباره تأثير مولانا بر قونيه آورده است: تأثير مولانا بر قونيه به حدي است كه حتي مجسمه هاي (مراسم) سماع را به عنوان سوغات به فروش مي رسانند. از اين گذشته حركاتي شروع شده تا مولانا، اين انديشمند بزرگ فارسي را ترك معرفي كنند.
اين گزارش مي افزايد: اين درحالي است كه مولانا در استان خراسان و در شهر بلخ متولد شده و تمام اشعار او به زبان پارسي است و حتي در خود تركيه، آثار او جزء ادبيات پارسي جان گرفته است.
به گزارش خبرنگار ايسنا، بوزوكورت آران، سفير تركيه در كشورمان، درباره آثار ايراني در كشور تركيه اظهار داشت: مردم تركيه مسلماً فارسي نمي دانند، ولي آثار ايراني به زبان فارسي در اين كشور ترجمه شده و سنگ بناي فرهنگ هر دو كشور يك سري مشتركات است. مولانا فكر مي كنم يكي از آنهاست يا حافظ و سعدي و شهريار كه شناخت بيشتري از آنها هست و همه به نوعي او را از نزديك مي شناسند. اين گزارش مي افزايد: واقعيت نيز آن است كه تركيه با توسعه گردشگري خود، مولانا را آن گونه كه مي خواهند معرفي مي كند و نه آن گونه كه بوده است و همين امر باعث شده تا قونيه به يك شهر توريستي تبديل شده و از اين رهگذر نام مولانا در سراسر جهان آكنده شود.
قونيه يكي از وسيع ترين استان هاي تركيه است و مركز آن نيز شهر قونيه در شمال آناطولي است.
رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران دراين باره مي نويسد: قونيه را دارالمعرفه، دارالارشاد و دارالموحدين مي خواندند. در زمان سلطنت سلطان علاءالدين كيقباد اول، قونيه مطاف عارفان و مجمع اهل معرفت بوده است. در اين عهد سلطان العلما بهاءالدين، مولانا جلال الدين رومي؛ سيد برهان الدين محقق ترمذي، اوحد الدين كرماني، شمس الدين تبريزي، شيخ محيي الدين بن عربي، شيخ سعد الدين جندي، شيخ سراج الدين قيصري، فخر الدين عراقي، شيخ شهاب الدين سهروردي، شيخ سعد الدين حموي، شيخ بغوي، شيخ نجم الدين رازي، بوده اند كه از اطراف و اكناف كشورها و شهرهاي اسلامي (برخي از آنان بارها) رنج سفر به قونيه را تحمل كرده بودند.
يكي از وجوه شاخص اين شهر، علاوه بر آن كه پايتخت نخستين دولت ترك بوده، آن است كه طريقت مولويه در اين شهر پديد آمده است. سلطان العلما بهاءالدين، پدر مولانا به دعوت علاءالدين كيقباد اول در سال ۶۱۷ هجري در اين شهر وفات كرد و در همين شهر نيز به خاك سپرده شد. پسر او مولانا جلال الدين رومي نيز تا سال ۶۲۷ هجري كه سال وفات اوست، در اين شهر زيست و آثار خود را نيز در اين شهر نوشت.