كشمكشي براي نامگذاري كودكان
نزديك تر از سايه در تمام عمر
در همه جوامع نامگذاري كودك توسط والدين يا اقوام صورت مي گيرد، يعني نزديكاني كه بهترين آرزوها را براي نوزاد دارند، سعي مي كنند بهترين نام ها را براي كودك انتخاب كنند
آترين عباس زاده
|
|
امروز من به جمعيت كره زمين پيوستم؛ پس از 270 روز چشم انتظاري براي ديدن بابا و مامان. به جاي خوشامد گويي، بين زمين و آسمان معلقم كردند و بعد ضربه اي محكم كه اولين آوازم را در دنيا ثبت كرد.
من گريه مي كردم، مامان مي خنديد. نمي دانم چرا، ولي شنيدم كه من سالمم . بي اجازه مرا راهي اتاقي كردند پر از سبدهاي كوچك، سبدهايي پر از آدم هاي كوچولو كه امروز به جمعيت، اضافه شده بودند. كوچولو هايي كه مثل من كتك خورده بودند؛ دختر و پسر. بعضي ها هنوز از درد، گريه مي كردند و بعضي ها آرام خوابيده بودند. به هر حال من ساكت بودم.
ساعتي بعد؛ دستاني سفيد مرا از سبد بيرون كشيد و فرياد زد: نسيم ؛ اسمي كه من 9 ماه شنيده بودم. يك اسم آشنا، نمي دانم شايد يك اسم مشترك بين من و مامان؛ اسمي براي دو نفر...
آدم هاي بي نام
تنها دستبندهاي دكمه اي منقوش به نام مادر است كه كودكان جا گرفته در سبدهاي اتاق كودك بيمارستان ها را از هم جدا مي كند. آدم هايي كه حداقل در چند روز، در خلاء بي اسمي به سر مي برند و تنها با كلمات توصيفي صدا زده مي شوند. كلماتي همچون عسل، خوشگل، ناناز و... كه معناي قانوني ندارند؛ اسم هايي كه هنوز ثبت نشده اند و تنها ناشي از علاقه شخصي نزديكان است.
نامگذاري روي افراد، قدمتي به اندازه زندگي انسان دارد تا جايي كه تحقيقات تاريخي و انسان شناختي براي يافتن انسان هاي فاقد نام با شكست مواجه شده است. حتي اين نظريه قوت گرفته كه اولين كلماتي كه توسط انسان بيان شده نام هايي بوده كه انسان به افراد و حيوانات و اشيا داده است.براي همين نامگذاري، لازمه زندگي اجتماعي افراد است و جامعه اي يافت نمي شود كه افراد آن بدون نام باشند، حتي جامعه نوزادان كه در روز اول زندگي با نام مادر در بيمارستان نامگذاري مي شوند و در روزهاي اول با نام هاي مجازي خوانده مي شوند.
به هر حال بنا به تحقيقات، در همه جوامع نامگذاري كودك توسط والدين يا اقوام صورت مي گيرد، يعني نزديكاني كه بهترين آرزوها را براي نوزاد دارند، سعي مي كنند بهترين نام ها را هم براي او انتخاب كنند. بنابراين فرد در انتخاب اسم خود نقشي ندارد و اين خصوصيت، تنها وجه مشترك نامگذاري در جوامع است. نام، معمولا يك بار انتخاب مي شود و فرد تا پايان عمر آن را به عنوان شناسه همراه خود دارد. البته استثناهايي هم در اين ميان وجود دارد. در بعضي جوامع اروپايي و آمريكايي، اساسا نام ها ثابت نيستند و براي هر دوره از زندگي، نامي برگزيده مي شود.
در ايران نيز نيم قرن پيش، تغيير نام در دوره اي از زندگي دختران وجود داشت و آن هنگام، زماني بود كه دختر ازدواج مي كرد و وارد خانواده شوهر مي شد. آن زمان خانواده شوهر، نامي كه عمدتا به صورت لقب بود به عروس مي دادند؛ القابي همچون گلين (عروس)، خاتون و...
در بعضي موارد رايج نيز، چنانچه نام دختر نزد خانواده داماد مطلوب نباشد، هنگام عقد نامي جديد به عروس داده مي شود.
صرف نظر از اين استثنائات، نام دائمي است و همين امر، اهميت انتخاب آن را زياد مي كند، به طوري كه در بعضي جوامع، انتخاب نام همراه با تشريفاتي است. در ايران قديم و هنوز آداب و رسومي براي نامگذاري وجود دارد. شب ششم تولد كودك، بزرگان جمع مي شوند و نام هاي در نظر گرفته شده را در بين صفحات قرآن كريم قرار مي دهند و با گشودن مصحف شريف، نامي كه براي اولين بار ديده مي شود را بر نوزاد مي گذارند. سپس اين نام همراه اذان درگوش كودك خوانده مي شود. گاهي هم نام كودك از قبل توسط پدر و مادر تعيين و در مواردي هم، نام پدربزرگ روي پسر اول و نام مادربزرگ روي دختر اول گذاشته مي شود كه اين روش براي حفظ مواريث و بزرگداشت ياد بزرگان صورت مي گيرد. گاهي مادر در طول دوران بارداري از طريق خواب كه برايش اهميت دارد، نامي براي فرزندش برمي گزيند كه عمدتا نامي مذهبي است.
به گفته محققان، به طور كلي در ايران به دلايل اجتماعي- فرهنگي براي نوزاد پسر مطلوبيت بيشتري وجود دارد. در صورت تولد پسر حفظ و سلامت آن اهميت زيادي دارد، لذا انتخاب نام هاي مذهبي با اين اعتقاد كه فرزندشان از بلايا محفوظ باشد هم براي فرزند پسر صورت مي گيرد هم براي فرزند دختر. حتي در مواردي ديده مي شود كه پدر ومادري با چند فرزند دختر، نذر مي كنند كه در صورت پسر بودن فرزند بعدي، نام خاصي را روي او بگذارند. اينگونه اعتقادات باعث مي شود كه حيطه انتخاب نام دختر بيشتر باشد.در بعضي روستاها نيز اسامي خاصي در بين خانواده ها شايع است. مثلا همگي روي پسر اول خود نام علي را مي گذارند و در واقع خطاب قرار دادن براي اشتباه نشدن نام پدر بدنبال اسم پسر آورده مي شود؛ يك نام مشترك روي پدر و پسر.
هنجار شدن يك ناهنجار
عبدي، پژوهشگر نام ها معتقد است: يكي از مسائل مهم در نامگذاري كودكان، پذيرش و دفاع ازنوآوري به عنوان يك هنجار است. در گذشته افراد از انتخاب اسامي ناشناخته پرهيز مي كردند ولي در جامعه كنوني پدر ومادرها، با علاقه به دنبال اسامي جديد و نو مي گردند و حتي تك بودن نام با استقبال بالايي مواجه مي شود. به هر حال در تعاريف هنجاري و روشي، نامگذاري يك پديده فرهنگي است، چرا كه جزئي از راه ها و رسومي است كه عمل و انديشه فرد را با ديگران شكل مي دهد، زيرا نام ها حامل مجموعه اي از ارزش ها و باورها هستند كه راه و روش نسبتا خاصي را ترويج و تبليغ مي كنند.
با اين حال از اهميت فرهنگي نام نبايد غافل شد، بويژه آنكه پس از هر تحول جدي فرهنگي در يك جامعه از اولين عرصه هايي كه تغييرات چشمگيري در آن رخ مي دهد، نام كودكان است و در مواردي هم كه قصد تغييرات فرهنگي از بالا در ميان باشد، برخي از حكومت ها فشارهايي قانوني يا غيرقانوني براي تغيير نام اعمال مي كنند همچون سياست هاي دولت كمونيستي بلغارستان عليه اقليت ترك تبار و مسلمان اين كشور كه از اين طريق قصد قطع پيوستگي تاريخي و قومي اين اقليت را داشتند كه معمولا با مقاومت شديد مواجه مي شد.
انعكاس تحولات چند دهه اخير ايران، در عرصه فرهنگ نيز چنان حكايت مي كند. از آنجا كه نامگذاري ارتباط نزديكي با مسئله فرهنگ دارد، تغييرات فرهنگي در نامگذاري كودكان خود را نشان داده است. بدين لحاظ شناخت تحولات نامگذاري كودكان يكي از منابع مفيد و قابل اطمينان براي شناخت تحولات فرهنگي در جامعه ايران است.
كودكان دو اسمي
يكي ديگر از مسائلي كه در نامگذاري كودك در ايران ديده شده و بخشي از آن به مسائل اعتقادي مربوط مي شود، دو اسمي بودن افراد است، اين روش در گذشته و حال حاضر هم رواج دارد؛ نامي براي شناسنامه و نامي براي خطاب كردن. در گذشته اين امر جنبه كاملا اعتقادي داشت و عمدتا براي دختران اتفاق مي افتاد.
از آنجا كه در نامگذاري دختر، زيبايي اسم مورد توجه بوده، خانواده هايي كه مقيد بودند براي حفظ هر دو جنبه يك نام مذهبي در شناسنامه و يك نام عرفي براي كودك در نظر مي گرفتند. به اعتقاد عبدي در شرايط حاضر، عامل مهم دو اسمي بودن، تحولات فرهنگي است. تغيير سريع در نگرش و نيز ممانعت قانوني از انتخاب برخي از اسامي، افراد را دو اسمي مي كند؛ يك اسم مذهبي در شناسنامه و نامي عرفي درخانه.
به هر حال هرچه دو اسمي ها در ايران زياد مي شوند، پيشوندها و پسوندها و اضافات از اسامي انتسابي كم مي شود.
يكي ديگر از نكات قابل توجه روند نامگذاري كودكان، بلندي و كوتاهي اسامي است كه در قالب تعداد سيلاب يا تعداد حروف خود را نشان مي دهد. به طور كلي تصور مي شود كه تعداد حروف يا سيلاب اسامي به مرور زمان كاهش يافته است.
عبدي توجيهي را كه براي اين فرآيند ذكر مي كند، افزايش سرعت زندگي و گسترش ارتباط افراد با ديگران و ضرورت يادگيري اسامي آنان است. بدين معني كه افراد سعي مي كنند اسامي كوتاه تري را براي فرزندان خود برگزينند كه اداي آن ساده تر باشد و شايد يكي از دلايلي كه اسامي بلند و سنگين را مخفف مي كنند، همين باشد. در حقيقت فلسفه و روحيه بهينه سازي به تمام امور از جمله نامگذاري نيز سرايت كرده و سيلاب بهينه زبان فارسي 2 و۳ است.
ويژگي ديگر اسم، مفهومي يا مصداقي بودن آن است كه با انتزاعي تر شدن زبان در ذهن، گرايش به سوي اسامي مفهومي افزايش خواهد يافت و طبعا چنين به نظر مي رسد كه در ايران چنين تحولي رخ داده باشد.
به هر حال زمان رسوخ خرده فرهنگ ها در نام ها به پايان رسيده؛ زماني كه دختران و پسران شرمسار از نام هاي خود به سوي اسم هاي مستعار هجوم مي آوردند. در دوره كنوني، اسم ها بار مفهومي و فرهنگي داشته و ريشه اسامي حكايت از تحولات كلان در عرصه هاي فرهنگي دارد.
|