شايعه پراكني در جامعه ايراني مرسوم است
دروغ هاي جذاب در گوشي
مردم خبري را مي پسندندكه براي آنها جذابيت بيشتري داشته باشد، در چنين هنگامي افكار عمومي نه تنها كمتر دست به تجزيه و تحليل خبري مي زنند، بلكه اراده خود را گاهي كاملا به دست ديگران مي سپارند
|
|
مهناز ناصري
همه ما واژه شايعه را در مناسبت هاي مختلف شنيده ايم يا گاهي آن را بر زبان رانده ايم، اما چيزي كه از اين واژه دستگيرمان شده يا گاهي تحت تاثير آن قرار گرفته ايم، بيش از انتظار ما و فراتر از يك واژه حداكثر سه سيلابي بوده است.
اين واژه و بار معنايي كه به دنبال آن است، چه جادويي دارد كه گاهي حتي روند زندگي جامعه اي را دگرگون مي سازد! پس بهتر است يك بار ديگر روي آن تعمق كنيم و آن را بهتر بشناسيم.
شايعه در لغت به معني خبري است كه شيوع پيدا كرده باشد. اين واژه زماني كاربرد پيدا مي كند كه قصد و نيت به كارگيري آن نشر يك خبر و پراكندن آن به سطوح جامعه است. شايعه مانند همه واژه هايي كه بشر به كار مي برد از بار معنايي خاصي برخوردار است، اما برخي واژه ها شدت كاركرد و تاثيرگذاري بيشتر و گسترده تري دارند . شايعه در زبان فارسي و واژه هاي مترادف آن در زبان هاي ديگر مانند Buzz يا Rumor در انگليسي كاركرد معنايي خاصي دارند كه چندان هم با واژه هاي ديگر قابل مقايسه نيستند.
شايعه علاوه بر آنكه يك واژه است، خود حاصل رفتارها و واكنش هايي است كه شنونده از شنيدن آن از خود بروز مي دهد.
شايعه در تمامي جوامع بشري وجود دارد. هرجا كه زبان هست يا انسان وجود دارد، شايعه هم نقش خود را بازي خواهد كرد. در طول تاريخ گاهي جنگ هايي كه بين دو دولت يا دو طايفه، دو ايل يا دو نفر رخ داده است، ريشه آن درشايعه رشد كرده بوده و عامل اصلي آن شايعه اي بوده كه به انحاي مختلف بيان و ابراز مي شد.
شايعه اگرچه به معني پراكندن خبراست، اما عموما خبري را شامل مي شود كه چندان واقعي نيست و نوعي غلو و اغراق در آن است كه چون نمي توان براحتي يا خيلي سريع ويژگي غلوآميز بودن آن را نقض كرد، به طور چشمگيري توسعه پيدا مي كند و همه جا را در برمي گيرد.
شايعه معمولا از هيچ شروع نمي شود، بلكه از يك زمينه و بنيان واقعي يا نزديك به واقعيت نشات مي گيرد تا بتواند كاركرد خود را ايفا كند، يعني هيچ كس نمي تواند بگويد كه رودخانه طغيان كرده و به طرف بالا در حركت است، زيرا هيچ عقل سليم و حتي شكاكي نمي پذيرد كه رودخانه اي به طرف بالا خيز بردارد و طغيان كند.
به همين علت كساني كه خبري غير واقعي را گسترش مي دهند بايد گزينه هايي را انتخاب كنند كه با ذهن افراد هماهنگي داشته باشد، لاجرم خبري را كه به ارزش حتي پر كاهي نيست به اصطلاح مانند كوه عمده مي كنند و به تشويش اذهان مردم مي پردازند. پس مي توان گفت شايعه چون پديده اي اجتماعي است و اساسا هم از خاستگاهي انساني بر مي خيزد، بايد ساز و كاري را برگزيند كه بتواند براحتي و با سرعت زياد در همه جا اشاعه پيدا كند.
شايعه در دوراني كه وسايل ارتباط جمعي وجود نداشته، يكي از منابع خبري مردم بود و چون مردم تشنه آگاهي يافتن از مسائل ديگران بودند، براحتي هم گوش به سخنان كساني مي دادند كه يك خبر را با شاخ و برگ هاي فراواني عرضه كرده و به اصطلاح ما ايراني ها از كاه كوه مي ساختند يا يك كلاغ، چهل كلاغ مي كردند. شايعات عموما در زماني موثر است كه موضوعي به صورت فراگير يا اپيدمي ذهن مردم را به خود مشغول كرده باشد مثل زمان جنگ يا شيوع بيماري ها يا بلاياي طبيعي چون زلزله و... كه هر كدام از اين مولفه ها كاملا با زندگي و جان جمعي يك جامعه ارتباط دارد و به همين دليل افراد جامعه را به يك نسبت تحت تاثير قرار مي دهد. اما شايعه فقط به جوامع كلان و جمعيت زياد اختصاص ندارد بلكه از كوچكترين عضو يك جامعه كه فرد باشد تا قاطبه مردم يك كشور را در برمي گيرد؛ از كانون كوچكي به نام خانواده تا ادارات و دسته ها و گروه ها تا جمعيت يك كشور و به شكل كلان كل جامعه بشري از شايعه بي تاثير نخواهند بود.
به عنوان مثال باوجود وسايل ارتباط جمعي فراگير و جهاني، اگر براي يك روز همه اين وسايل روي خبري كاركرده و به اصطلاح زوم كنند و بخواهند كه جامعه بشري را دچار التهاب و تشويش سازند، براحتي مي توانند موفق شوند. گاهي اين رسانه ها آنقدر بر اهميت يا خطر واقعه اي تبليغ مي كنند كه حتي كشوري را از پاي در مي آورند. به عنوان مثال رسانه هاي خبري غرب براي آنكه صنعت توريسم چين يا اقتصاد شرق آسيا را دچار چالش و مشكلات عديده كنند چنان، روي بيماري سارس مانور دادند كه مردم مناطق ديگر جهان نام كشور چين را مترادف با بيماري سارس مي دانستند، در حالي كه امروز جهانيان بخوبي دريافته اند كه بيماري سارس اگرچه واقعيت دارد، اما از آن نوع بيماري هايي نيست كه بخواهد يك جامعه را از بين ببرد؛ اين در حالي است كه خطر بيماري ايدز و بيماري هايي كه از قبل اعتياد دامن مردم جهان را مي گيرد چندين برابر بيشتر از سارس است.
علت آنكه رسانه هاي خبري غرب توانستند اين شايعه را فراگير كرده و در سطح جهان گسترش دهند، وجود علائم اين بيماري و اينكه چند نفر بر اثر بيماري سارس جان خود را از دست دادند، بود. پس شايعه همانگونه كه گفتيم بايد از يك پايه حقيقي برخوردار باشد. برخي از شايعات گذرا و كم تاثير هستند، اما برخي ساليان سال ادامه خواهند داشت، مثال بيماري سارس در اين زمينه صادق است، زيرا جهانگرداني كه به چين مي روند سعي مي كنند كه برخي از مسائل پيشگيري از اين بيماري را رعايت كنند كه در حقيقت اين ترس، ريشه در شايعه اي داشته كه بعد از گذشت چند سال هنوز ادامه دارد. بسياري از روانشناسان معتقدند كه شايعه چون به طور مستقيم با روحيات، عواطف و اميال انسان ها سر و كار دارد، خود به خود مي تواند مقبول مردم قرار گيرد، به فرض اگر شايعه اي نتواند از لحاظ عاطفي و روحي كسي را تحت تاثير قرار دهد، محكوم به شكست است و در حقيقت نتوانسته نقش خود را بازي كند، به عنوان مثال اگر در نقطهA شايعه شود كه آب شرب مردم نقطه B كه صدها كيلومتر با نقطه A فاصله دارد، آلوده شده است، اين خبر حتي اگر صحت هم داشته باشد، نمي تواند ذهن مردم نقطه A را مشوش سازد، پس شايعه بايد كاملا به كسي يا جمعيتي كه آن را مي شنود ارتباط مستقيم و تام داشته باشد. همانگونه كه اين روزها در خبرهاي رسانه اي اعم از راديو، تلويزيون و روزنامه ها از خطر شيوع وبا سخن گفته مي شود، مي توان به موازات آن تشويش و نگراني جمعي، مردم را در اكثر مناطق كشور ما مشاهده كرد، مردم چون از خطر آن آگاهي دارند و حداقل در تاريخ، بارها و بارها خوانده اند كه وبا گاهي شهري را از جمعيت تهي كرده است؛ به اين دليل اين ترس تاريخي، سبب مي شود كه نسبت به جوانب اين موضوع حساس باشند، با آنكه اين بيماري در مقايسه با صد سال پيش شناخته شده تر و راه هاي مبارزه با آن هم مشخص تر است، ولي نگراني جمعي مردم نشان مي دهد كه همه نسبت به آن حساسيت مشترك دارند و در عين حال هم مدام گوش به حرف اين و آن مي سپارند تا خبر جديد به دست بياورند، اما چه كساني به شايعه دامن مي زنند؟ چه سودي در اشاعه يك خبر منفي و دلهره آور نصيب ديگران مي شود كه راضي مي شوند شهر يا كشوري را دچار التهاب و مشكلات سازند؟
شايعه همانگونه كه گفتيم بر پايه كلام استوار است و كلام جاري نمي شود مگر آنكه كسي آن را بيان كند. هر شايعه هم متضمن اين معناست كه مقداري از واقعيت در حال انتقال است، حتي اگر شخص شايعه پراكن ادعا كند، چيزي كه من مي گويم يك شايعه است؛ ولي شنيده ام كه ... . باز هم آن مفهوم ضمني حضور دارد، حال بر اين اساس شايعه گسترش پيدا كرده و از فردي به فرد ديگر انتقال مي يابد.
كساني كه ابتدا به ساكن شايعه را انتقال مي دهند، دو هدف عمده دارند ، اول: احتمالا از پراكنش شايعه سود و منفعتي نصيب آنان مي شود. دوم: با التهاب جامعه مي خواهند ذهن مردم را مشوش ساخته يا احيانا محيطي براي تفريح خود بيافرينند.
كساني كه شايعه را در بين مردم رواج مي دهند، معمولا آدم هايي هستند كه از هوش بالايي برخوردارند و محل ترويج شايعه و روحيات افكار عمومي را مي شناسند.
عده ديگري كه به ترويج و اشاعه يك موضوع غير واقعي، ولي واقعي نما مبادرت مي ورزند، معمولا افرادي هستند كه از وجهه اجتماعي و شخصيتي برخوردارند و با استفاده از اعتبار خود فضاي ذهني مردم را ملتهب و مضطرب مي سازند.
مردم عموما خبري را مي پسندند كه براي آنها جذابيت بيشتري داشته باشد، در چنين هنگامي افكار عمومي نه تنها كمتر دست به تجزيه و تحليل خبري مي زنند، بلكه اراده خود را گاهي كاملا به دست ديگران مي سپارند و همين عامل باعث مي شود كه شايعه سازان روي جريان موج سوار شده و به منويات خود دست يابند. در جوامع امروز با توجه به پيشرفت تكنولوژي و وسايل ارتباط جمعي و همچنين شناخت علوم جديد كه مي تواند انسان ها را براي آناليز و تشخيص يك خبر يا صحت و سقم آن ياري كند، هنوز شايعه بازان براي رسيدن به مقاصد خود با مشكل چنداني رو به رو نيستند. عقل حكم مي كند كه هميشه به يك خبر و منابع آن دقت كنيم و چندان سهل و ساده يك خبر را باور نكنيم، هر چه ديوار باورپذيري انسان ها كوتاه تر باشد، سايه شايعه بر آنجا گسترده تر خواهد شد.
شايعه فقط شمايي خيالي از يك واقعيت است، نه همه واقعيت، پس بايسته است كه به اين شماي خيالي تكيه نكنيم و دل به حقايق و واقعيت هايي ببينديم كه واقعي اند.
|