سه شنبه ۱ شهريور ۱۳۸۴ - - ۳۷۸۱
براي دوچرخه سواري تنها روي پارك چيتگر مي توان حساب كرد
شادي من، زمين و آسمان از آزادي
000132.jpg
گيتي عابدي
پارك چيتگر تنها جايي است كه مي توان هميشه رويش حساب كرد. اگر نتوانيم هر روز دوچرخه سواري كنيم ، حداقل مي توانيم يك روز در هفته ميهمان پارك چيتگر باشيم و جشن هواي پاك را در آنجا بگيريم
طرح جالبي بود. از ابتداي بلوار كشاورز شروع و به داخل خيابان اميرآباد كشيده مي شد. جاده اي باريك كه رنگ زمينه اش سبز و خط هاي كنارش زرد و سفيد بود. سبز، آدمي را به ياد فضاي سبز مي اندازد و اين طرح نيز از جنگل ها و درختان حمايت مي  كرد. قرمز، شور و شوق وصف ناپذيري را در درون آدمي به وجود مي آورد و اما زرد، گويي حس غريبي به طراحانش گفته بود آخر اين انديشه نوين چه مي شود. پس زرد را براي پايان غم انگيزش به كار بردند. هرگاه از مسير جاد ه كوچك اما زيبا رد مي شدم، با افتخار به چين دوم تبريك مي گفتم. از اينكه قرار بود فرهنگ دوچرخه سواري را ميان شهروندان تهراني رواج دهند، حسابي كيف كرده بودم و با اينكه سالها بود ركاب زدن را از ياد برده بودم، خود را يكي از دوچرخه سواران آينده كه براي حمايت از هواي پاك ركاب مي زنند، مي دانستم. زمين و آسمان هم مثل من مسرور از چنين طرحي بودند. زمين خسته از تحمل كردن وزن سنگين لاستيك هاي سواري و اتوبوس و آسمان غمگين از كار نقاشاني مبتدي كه رنگ زيباي آبي اش را با خاكستري بي رمق جايگزين كرده اند، در روياي طرحي نو به آينده نو مي انديشيدند. اما از بد روزگار شاديمان طول نكشيد. بعد از اينكه شهروندان تهراني از آن استقبال نكردند و حتي زحمت اين را به خود ندادند تا با يك لبخند از سازنده اش قدرداني كنند، جاده  نوپا را
بي سر و صدا از روي زمين پاك كردند و من،  آسمان و زمين در حسرت هواي پاك تنها مانديم. اما نه، در اين ميان كسي بود كه بتوان تنهايي را با او قسمت كرد. پارك چيتگر تنها جايي است كه مي توان هميشه بر رويش حساب كرد. اگر نتوانستم هر روز دوچرخه سواري كنم و هواي سالمي را تنفس كنم، حداقل مي توانم يك روز در هفته ميهمان پارك چيتگر باشم و جشن هواي پاك را در آنجا بگيريم. واقعا به اين فكر كرده اي دوچرخه سواري در زير سايه درختان بعد از يك هفته كار و تنفس سرب چقدر شادابت مي كند؟ آنقدر اين ورزش مفرح در پارك دوچرخه سواران به آدم انرژي مي دهد تا بتوان هفت روز آينده با شلوغي و آلودگي صوتي و تنفسي دست و پنجه نرم كرد. اصلا مي توان هرچقدر co و co2 را كه در ريه جمع شده است به درختان انبوه پارك سپرد و در ازاي آن اكسيژن خالص گرفت. اطمينان دارم كه آنها بسيار بخشنده اند و با تمام وجود به مسافري كه از شهر دود آمده، هواي سبز هديه مي دهند، بدون هيچ چشم داشتي.
براي ديدار با يكي از پاك و سبزترين نقاط پايتخت و يك دوچرخه سواري لذت بخش اگر از وسيله اي استفاده شود كه عاري از هرگونه آلودگي باشد، ملاقات شيرين تر خواهد شد و براي اين منظور مي توان از تكنولوژي روز استفاده كرد. مترو صادقيه- چيتگر مناسب ترين وسيله اي است كه مي توان استفاده كرد؛ راحت و كم هزينه.
از ايستگاه مترو تا ورودي پارك حدود 10 دقيقه پياده روي كردم. جاده مخصوص به دوچرخه سواري جايي بود كه قبل از رسيدن به محوطه اصلي با آن روبه رو شدم. امتداد جاده را گرفتم تا به در ورودي رسيدم. دو سرباز كه زير آفتاب پوستشان كاملا سوخته بود مانند نگهبانان قصر در كنار در ايستاده بودند. هنوز داخل پارك نزده بودم كه هياهوي شهر گم شد. با آرامش و در سكوت زيباي طبيعت به قدم زدن ادامه دادم.
اسم پارك چيتگر با دوچرخه سواري عجين شده است و بنابراين تصميم گرفتم از مهمترين قسمت پارك شروع كنم. تصور نمي كردم كه وسط هفته دوچرخه سوار زيادي پيدا شود اما جوانان مقابل محل كرايه دوچرخه ها صف كشيده بودند. قبلا شنيده بودم وضعيت دوچرخه هاي چيتگر چندان تعريفي ندارد، اما از قديم گفته اند شنيدن كي بود مانند ديدن ؟!
يكي از دوچرخه سواران گفت: دوچرخه هاي خوبي نيستند . ترمز دوچرخه ام مشكل داشت و من به زمين خوردم. نگاه كن، ببين چطور ركاب نصفه اش (!) پاچه شلوارم را پاره كرده. نمي شود گفت كه دوچرخه هاي بدي هستند، به نظر من معمولي اند.
پرسيدم: اگر مي گوييد دوچرخه هاي اينجا مشكل دارد، پس چرا به اين پارك براي دوچرخه سواري مي آييد؟ در جوابم همه جوانان متفق القول گفتند: كاچي، به از هيچي! اما نمي توان يك طرفه به قاضي رفت، بايد حرف هاي آن طرف ماجرا را هم مي شنيديم. دوچرخه هاي پارك هيچ مشكلي ندارند. ما اينجا تعميركار داريم و همه دوچرخه سواران را هم بيمه مي كنيم. اگر مي بينيد بعضي از آنها زمين مي خورند، به خاطر ناشي بودن آنها در دوچرخه سواري است. مسئول كرايه دوچرخه، چنان قاطعانه از سلامت دوچرخه ها دفاع كرد كه جايي براي اعتراض كردن نگذاشت. دوچرخه ها و دوچرخه سواران را رها كردم. درجاده وسيعي كه دو طرف آن با درخت هايي تنومند و پرشاخ و برگ تزئين شده بود، قدم مي زدم. در راه دوچرخه سواران را مي ديدم كه فارغ از ازدحام و شلوغي شهر ركاب مي زدند. پس از طي مسافتي نسبتا طولاني، به محل بازي كودكان رسيدم. زمين بازي را مكعب هاي اسفنجي پوشانده بود. در اطراف زمين بازي ساختمان فرهنگي- ورزشي پارك، اورژانس و محل دوچرخه سواري بانوان قرار داشت. از چند دختري كه در آن محل بودند، پرسيدم كه آيا از اختصاص دادن
راه ويژه اي براي دوچرخه سواري بانوان راضي هستند؟ راضي بودند. وقتي بچه بودم هر وقت موقع بازي آسيب مي ديدم و گريه مي كردم مادرم به من مي گفت: بازي اشكنك دارد، سر شكستنك دارد. پس در جايي كه ورزش و بازي حرف اول آن را مي زند، طبيعي است عده اي مصدوم هم داشته باشد. به سمت اورژانس رفتم. جلوي اورژانس دختري را با صورت زخمي ديدم. گفت كه پياده بوده و به چند دوچرخه سوار برخورد كرده است. اورژانس، اتاقي با يك تخت بود. از مسئولش در مورد مراجعان، امكانات و تعداد نفرات حاضر در آنجا پرسيدم. در روزهاي تعطيل مراجعان بيشتر از روزهاي عادي هستند و تعدادشان به 80 نفر هم رسيده است. بيشتر آسيب ديدگي ها برمي گردد به عدم تسلط افراد بر دوچرخه ها، اما هر از چند گاهي مورد تصادف با ماشين هم به ما مراجعه كرده است. در مورد امكانات هم بايد بگويم، هر چه امكانات بيشتر باشد، رضايت مراجعان بيشتر است. هيچ مسئولي به حداقل امكانات راضي نيست. در روزهاي عادي هفته من اينجا هستم،  البته عصر جايم را با دو نفر ديگر عوض مي كنم. در روزهاي تعطيل تيم كامل در اينجا حضور دارد. در ضمن در ايام تعطيل آمبولانس هم داريم.
پاهايم از پياده روي زياد خسته شده بودند، اما هنوز نيمه راه بود. هر كس بدون وسيله نقليه شخصي باشد، به وضعيت من دچار مي شود. پايگاه آتش نشاني در انتهاي قسمت شرقي پارك قرار داشت. هميشه براي مردان آتش نشان احترام خاصي قائل بوده ام. حرفه شان سخت و خطرناك است، اما آنها با شجاعت به وظيفه شان بخوبي عمل مي كنند. هميشه تعدادي انسان بي توجه پيدا مي شوند كه با يك حركت نامعقول باعث مي شوند صدها درخت در آتش افروخته شده، بسوزند. نشستن پاي حرف كساني كه با چنين افرادي روبه رو هستند، مي تواند جالب باشد. قسمت عمده كار ما روزهاي پنج شنبه و جمعه است. ماشين هاي ما در ميدان بوستان و گلستان مستقر مي شوند. گشت هاي موتوري هم در پارك هستند. اجازه نمي دهيم حريق مهمي اتفاق بيفتد، سعي مي كنيم آن را در نطفه خاموش كنيم، اما متاسفانه حدود 10 ماه پيش در اثر آتش سوزي، 140 تا 150 درخت سوخت. خوشبختانه مردم آگاه تر شده اند و منقل هايي كه شهرداري براي پخت و پز به فواصل در پارك نصب كرده است، كار ما را راحت تر كرده اند. تقريبا اكثر مكان هاي پارك را ديده بودم، فقط سالن اجتماعات، بركه و محل گلاب گيري كاشان مانده بود. براي ديدن آنها بايد به قسمت شمال غربي پارك مي رفتم. براي رسيدن به مكان مورد نظر تصميم گرفتم از ميان بر بروم. قبل از رسيدن به ميدان گلستان كه محل گلاب گيري است، سالن اجتماعات را ديدم. ساختماني با نماي سيمان سفيد كه در ميان انبوهي از درختان قرار دارد.
دربان ساختمان گفت كه اين ساختمان فقط مخصوص شهرداري است و عموم مردم نمي توانند از آن استفاده كنند. اي كاش مي شد مردم عادي هم از چنين ساختمان زيبايي استفاده كرده و گردهمايي هاي خود را در آنجا برگزار كنند. بعد از پنج دقيقه راه رفتن، به ميدان گلستان رسيدم. گلاب گيري كاشان در ميدان واقع است. به طرف آن رفتم. دو ديگ بسيار بزرگ را ديدم كه بخار از آنها بلند مي شد. بويي كه از طرف ديگ ها مي آمد اصلا شبيه به بوي گلاب نبود. بعد از پرسيدن از مرد مسئول ديگ ها، فهميدم كه در ظرف ها نعناع وجود دارد و عرق نعناع مي گيرد نه گلاب. از سمت راست ميدان به طرف آبشار و بركه رفتم. هنگامي كه به محل رسيدم، از تعجب دهانم باز ماند. اين همه راه آمده بودم كه چشمم به يك بركه كثيف و آبشار خشك بيفتد؟! نالان و خسته از يك پياده روي طولاني به سمت شرق پارك راه افتادم. در راه، آلاچيق هايي ديدم كه براي استفاده مردم تعبيه شده بود. مانند اين را در غرب پارك، البته به صورت سكوهايي ديده بودم.
پارك وسيع چيتگر را به مقصد خانه ترك كردم. در راه بازگشت دعاي زير را كه روي تابلويي در پارك نوشته شده بود، زمزمه مي كردم: بارالهي به من بينشي عنايت فرما تا عظمت زنجيره پرشكوه حيات را در زمين بشناسم و مرا توفيق عطا فرما تا در پاسداري از آنچه در طبيعت به ما ارزاني فرمودي تلاش كنم، زيبايي و پاكي هاي زمينت را بستايم و در جهت آلودگي و تخريب زمين گام برندارم كه بخوبي مي دانم بقاي من در گرو زمين پاك است.

چهار سوار سرنوشت به سوي فاجعه اي در تهران روانند
تمركززدايي از پايتخت، راه ساماندهي را هموار مي كند
*سهراب مشهودي- تهران كلانشهري است كه در اغلب شاخص هاي سكونت شهري، خطوط قرمز را پشت سر گذاشته است:
۱ - در بيشتر روزهاي سال آلاينده هاي هوا، بالاتر از مرز خطر قرار مي گيرند، به گونه اي كه بخش قابل توجهي از امراض ريوي و قلبي شهروندان تهران ناشي از اين امر است. گفته مي شود،  اين امر حداقل
5 سال عمر تهراني ها را كوتاه تر از طول معمولي آن خواهد كرد.
۲ - به طور متوسط روزانه 10 ميليون ساعت وقت شهروندان در ترافيك (بيش از زمان معمول سفر) تلف مي شود كه معادل حدود 7 درصد زمان كار مفيد كشور است.
۳ - دو گسل اصلي زلزله، شمال و جنوب آن را درمي نوردد كه با ده ها گسل منشعب از آنها كل شهر را در زون خطر بالاي زلزله قرار مي دهد.
اگر زلزله تهران اتفاق بيفتد، موجب بروز بزرگترين فاجعه تاريخ بشري خواهد شد.
۴ - كاسه طبيعي تهران نيز ديگر توان پذيرش جمعيت بيشتر و عوارض آن مثل فاضلاب و ده ها فشار زيست محيطي ديگر را ندارد.
اين چهار سوار سرنوشت رو به فاجعه تهرانند. براستي آيا براي تهران راه نجاتي متصور است؟
راه حل هاي ارائه شده
طرح جامع تهران ودرپي آن طرح مجموعه شهري تهران، اساسي ترين راهكار براي حل مشكلات ياد شده، در اولين مرحله را تثبيت جمعيت تهران در حد 7ميليون و 650 هزار نفر مي داند.
در واقع براي اين منطقه كه از سه طرف بسته است و باد هم از طرف باز آن وارد شهر شده و هوا را در آن راكد مي كند، ظرفيتي بيش از اين مقدار، متصور نيست. اين امر بخصوص با توجه به اينكه اصولا تهران در منطقه اي مخاطره آميز قرار دارد، كاملا منطقي به نظر مي رسد و شايد اگر جمعيت مي توانست كاهش يابد، حتي اين امر هم توصيه مي شد.
البته بديهي است كه ابلاغ يك مصوبه نمي تواند اين مهم را ممكن سازد و راهكارهاي فكر شده و قابل تحققي بايد بتواند زمينه انجام اين تهديد جمعيت را فراهم آورد، زيرا تهران عملكردهاي مختلفي دارد كه هر يك محرك تراكم و جمعيت بيشتري است. تهران مركز سياسي كشور، عمده ترين مركز اداري و مالي كشور، بزرگترين مركز تحصيلات عاليه است.بيش از 40 درصد صنايع در آن مستقر هستند، 30 درصد توليد ناخالص داخلي در آن شكل مي گيرد، بزرگترين مركز خدمات پزشكي است و بسياري از خدمات در سطوح عالي تر در آن قرار دارند.
تاكنون راه حل هاي كاهش عملكردها و در پي آن جمعيت تهران از دو ويژگي عمده تبعيت كرده اند.
۱ از دو بخش عملكردهاي عامل و عملكردهاي معلول، همواره عملكردهاي معلولي را هدف گرفته اند.
۲ از دو روش محتمل براي انجام طرح، يعني راهكاري كه بخش عمومي متولي آن باشد و راهكاري كه مردم و بخش خصوصي، مي بايد مشكلات آن را تحمل كنند نيز راه حل دوم انتخاب شده است.
نه تنها در گذشته اين طور بوده، در آخرين طرح مصوب (يعني طرح مجموعه شهري تهران) نيز همين روش پيشنهاد شده است.
مشكل تهران مشكلي ملي است و تنها وقتي مي تواند حل شود كه دولت بار آن را به دوش بكشد و بخش عمومي براي اين امر مايه بگذارد. در واقع راه حل اساسي، حمله به اصلي ترين علت توسعه شديد تهران است، يعني مركزيت سياسي اداري . با حذف مركزيت سياسي، بخش عمده اي از مركزيت اداري و مركزيت مالي نيز به تغيير مكان مي پردازند و تهران با حذف اين عملكردهايش فرصت مي يابد كه با محدود شدن جمعيت در يك حد ثابت، به تمام برنامه هاي پيش گفته شده، جامه عمل بپوشاند و جز اين، راهي براي خارج شدن از اين دايره بسته وجود ندارد.
نقطه نظرات مخالفان حذف مركزيت سياسي از تهران
از مهمترين مسائلي كه گروه مخالف، بيان مي كنند هزينه سنگين جابه جايي مركزيت سياسي از تهران به مكان ديگري است كه به سه دليل چندان پايه هاي محكمي ندارد.
اول اينكه وسعت شهرهاي ايران هر 10 سال دو برابر مي شود، بنابراين جا به جايي ياد شده كه حداكثر 10 درصد اين توسعه را در برمي گيرد، چندان ناشدني نيست و دليل دوم اينكه تهران به وسعتي رسيده كه توسعه در آن به طور تصاعدي از رشد يك شهر جديد يا كوچك، گران تر تمام مي شود و ثالثا شهرهاي ايران با ضريب تخريب 4 درصد همواره در حال بازسازي اند، يعني هر 25 سال شهرهاي كشور دوباره ساخته مي شوند. به علاوه كشورهاي بسيار فقير تري در همسايگي ما اين راه را قبلا پيموده اند. بدون شك با عدم تغيير مركزيت سياسي پاكستان از كراچي به شهر جديد اسلام آباد، كراچي الان متوقف شده بود. عين همين امر در مورد هندوستان و تغيير مركزيت سياسي از بمبئي به دهلي نو و در تركيه با تغيير پايتخت از استانبول به آنكارا، اتفاق افتاده و ممكن شده است.
اشاره به شكست احداث شهرهاي جديد كشور نيز اشتباه است، زيرا اين شهرها كه مقرر بود با هدف سكونت افراد كم درآمد شهرهاي مادر شكل گيرند، به علت بالا بودن استانداردهاي مورد عمل، قادر به جذب اين گروه نشد و به علاوه با احداث شهر به وسيله بخش عمومي (كه با وجود دريافت كل هزينه ساخت قادر به احداث تاسيسات و تجهيزات آنها نشدند) اين شكست حاصل شده است. مي دانيم كه بيش از 120 صنعت به امر ساخت، كمك كرده يا از آن ارتزاق مي كنند و مي دانيم كه بخش اعظم سرمايه گذاري بخش خصوصي در بهترين شكل وقتي به اقتصاد كشور كمك مي كند كه به ساختمان سازي روي بياورد وگرنه در پيش خريد اتومبيل، تلفن همراه و ... در واقع به واسطه گري كشيده شده يا از كشور خارج مي شود. اين سرمايه گذاري را نمي توان به دلخواه برنامه هاي دولت به شهرهايي سوق داد كه بازده آن از سود بانكي كمتر است و چنان اهميت حفظ آن در بخش ساختماني حياتي است كه با توقف تراكم فروشي در تهران، رئيس بانك مركزي بدرستي اعلاميه صادر مي كند كه اين مسئله را همين امروز ملغي كنيد، چون حتي اگر به فردا برسد براي اقتصاد كشور خطرناك است و اين موضوع را با علم به اينكه تراكم فروشي و افزايش جمعيت تهران تا چه حد ناصحيح است، اعلام مي كند. پيش بيني  ايشان درست از آب در مي آيد، سرمايه راهي دوبي و تركيه و ديگر نقاط مي شود، صنايع مرتبط شهري دچار مشكل مي شوند و شاغلان آنها به مخاطره بيكاري مي افتند. اين سرمايه را بخوبي مي توان به مركز سياسي جديد، رهنمون شد؛ به شهري كه بدون شك بازده اي بيش از تهران را براي سرمايه گذاران آن تدارك خواهد ديد.
در اين بين بايد يادآوري كرد كه پيشنهاد انتقال مركز سياسي تهران، پيشنهاد انتقال تهران نيست و قرار نيست با اين انتقال، تهران و مسائل آن فراموش شود. انتقال مركز سياسي از تهران و به تبع آن تعدادي از مشاغل مرتبط، تنها به تهران فرصت مي دهد كه از توسعه ناشي از حضور آن عملكردها نجات يابد كه در يك دوره چند دهه اي به مسائل خود پاسخ گويد و در آينده به كلانشهري مطلوب بدل شود.
*كارشناس و مدرس شهرسازي

راپورت خبرنگار
بافت تاريخي لابه لاي دود اتومبيل
روزهاي يكشنبه و سه شنبه گريزي از ورود به محدوده اي كه يكي از شلوغ ترين و پرترافيك ترين مناطق تهران به حساب مي آيد، نيست. يكشنبه مثل هميشه براي تهيه خبر و مصاحبه به دفتر شوراي شهر و در خيابان بهشت رفتم. پايين ميدان توپخانه، از مترو كه خارج مي شوي تا رسيدن به مقصد، چاره اي جز پياده روي نداري، اما اين پياده روي مزاياي زيادي دارد. يكي از مزيت هايي كه در اين چند سال
رفت و آمد بين محل كار و شورا هرگز كهنه نشد، ديدن خانه هاي قديمي و ساختمان هايي با سرستون هاي سنگي و ديوارهايي است كه رگ هاي زمان بر پيكر آن باقي مانده است. ساختمان هايي كه اين روزها محل كار ادارات مختلفي است كه يكي از دلايل شلوغي ميدان توپخانه است. ساختمان وزارت دادگستري،
پزشكي قانوني، بافت قديمي بازار و ...؛ اين قسمت پر ليواني است كه بافت تاريخي پايتخت را در خود جاي داده؛ ساختمان هايي كه هنوز زندگي در آنها جاري است. درگير و دار راه رفتن و نگاه كردن به ساختمان ها و گاهي غرق شدن در نحوه ساخت و شكل گيري آنها، هستند ساختمان هايي كه قدمت و زيبايي تاريخي آنها به ساختماني متروكه تبديل شده كه مامن خلافكاراني است كه فرصت را غنيمت شمرده  و به اين ساختمان ها پناه برده اند.
از جلوي يكي از آنها كه رد مي شوم، اميد تشكيل نخستين هيات اجرايي براي نجات بافت تاريخي تهران كه در شوراي شهر شكل گرفته است، نقطه روشني است در تاريكي اين ساختمان هاي تاريخي.
قرار است هيات اجرايي و دستاورد هماهنگي و نظارت بر ساماندهي بناهاي فرهنگي و مذهبي و تاريخي تهران به منظور برنامه ريزي براي نجات بافت تاريخي پايتخت تشكيل شود.
سياست هاي اخير شهرداري و شوراي شهر تهران در اين زمينه و همچنين اجراي دقيق مصوبه شوراي شهر در رابطه با مشاركت شهرداري تهران، دليل اصلي شكل گيري اين هيات است تا هماهنگي بين حوزه هاي اجرايي شهرداري تهران و ديگر دستگاه هاي اجرايي تشكيل شود.
در اين هيات، معاون فرهنگي - اجتماعي شهرداري تهران به عنوان مسئول، معاون شهرسازي و معماري شهرداري تهران، معاون فني و عمراني شهرداري تهران، معاون حقوقي و پارلماني شهرداري تهران و يك نفر صاحب نظر در امور ميراث فرهنگي - تاريخي به انتخاب شوراي شهر تهران عضو هستند.
اين هيات مجاز است براي انجام هماهنگي هاي لازم، از ديگر حوزه هاي اجرايي در تشكيلات شهرداري تهران يا خارج از آن بويژه از سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور براي شركت در جلسات هيات دعوت كند.
تمهيد شرايط و اعتبارات لازم براي تملك، حفظ، مرمت، بازسازي، بهينه سازي و بهره برداري از مكان هاي متعلق به مشاهير و شخصيت هاي برجسته مذهبي،  فرهنگي، علمي و سياسي، واقع در محدوده شهر تهران و حريم آن از جمله وظايف هيات اجرايي است.
اين هيات با تشكيل هيات امنا براي هر يك از اين مكان ها، دستورالعمل هاي اداره آنها را تهيه و تدوين مي كند. هيات امناي هر يك از مكان ها با مسئوليت و تحت نظارت معاون فرهنگي و اجتماعي شهرداري تهران و با شركت يك نفر نماينده شهرداري تهران، يك نفر كارشناس خبره امور فرهنگي و تاريخي به انتخاب و معرفي شوراي شهر تهران و يك نفر به انتخاب و معرفي بستگان درجه اول مشاهير و شخصيت هاي برجسته اين مراكز تشكيل مي شود.
تشكيل ستاد هماهنگي و نظارت بر سا ماندهي فضاهاي تاريخي، مذهبي و فرهنگي شهر تهران يكي ديگر از كارهايي است كه انجام مي شود. اين ستاد توسط شوراي شهر تهران در اجراي وظايف نظارتي خود تشكيل شده و در آن نمايندگاني تام الاختيار با معرفي بالاترين مقام مسئول در استان تهران حضور دارند.
اين ستاد با حضور نمايندگاني از سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان تهران، سازمان اوقاف و امور خيريه استان تهران،  شهرداري تهران، شوراي شهر تهران و وزارت مسكن و شهرسازي تشكيل مي شود.

از شهر
000216.jpg
مديريت بحران خارج از چارچوب بوروكراتيك
بعد از وقوع زلزله بم، ستاد بحران بيش از هر زمان ديگري به دنبال راه هاي مناسب براي جلوگيـــري و كاهــش خســــارت در زمان زلزله و بعد از آن بود. رئيس مركز مديريت بحران شهر تهران معتقد است كه براي تامين اعتبار بحران بايد از چارچوب بوروكراتيك خارج شد. مازيار حسيني در خصوص ميزان آمادگي شهروندان تهراني در برابر زلزله احتمالي در صورت وقوع آن گفت: تلاش هاي بسياري از سال گذشته براي آماده سازي تهران در برابر زلزله همچون احداث 120 سوله چند منظوره، آموزش عمومي شهروندان مخصوصا دانشجويان، دانش آموزان و حتي مهدكودك ها و تجهيز و تقويت آتش نشاني آغاز شده كه از يك سال گذشته در دست انجام است.
رئيس مركز مديريت بحران افزود: آموزش به عنوان بخش مهم پيشگيري و مقابله براي اينكه تبديل به يك فرهنگ شود، بايد از سطوح اوليه و پايين آغاز شود و به سنين بالاتر توسعه يابد؛ به همين منظور بر اساس سياست هاي كميته هماهنگي آموزش مركز، حتي در تعدادي از مهدكودك ها مانورهاي زلزله برگزار گرديد تا بچه ها را نسبت به آنچه كه مي بينند كنجكاو كنيم.
حسيني در پاسخ به اظهارنظري مبني بر عدم پيشرفت ساخت سوله ها با وجود ادعاي مسئولان شهرداري گفت: بايد ديد در مورد سوله ها كدام مقوله مورد توجه است. اگر اين ديدگاه نسبت به آماده  سازي كل سوله ها باشد، كار زيادي باقي مانده است، اما اگر نسبت به ساخت سوله ها باشد مي توان گفت كه بخش عمده كار انجام شده است.
وي با تاكيد بر اينكه نصب سوله ها،  زمان بر نيست و مي توان آنها را در مدت زمان 48 ساعت برپا كرد، افزود: مكان يابي براي نصب سوله ها بيش از احداث و تجهيز آنها اهميت دارد؛ اينكه سوله ها بر روي چاه، قنات و خاك سست بنا نشوند، براي ما خيلي اهميت دارد، نمي توان كيفيت و علمي بودن كار را در سرعت انجام آن فدا كرد.
آغاز عمليات اجرايي سه پارك مادر
مدت كوتاهي است كه سازمان پارك ها و فضاي سبز طبق مصوبه شوراي شهر تهران موظف به احداث بوستان هاي ويژه بانوان شده است. باوجود زمان كوتاه، روند كاري خوبي ازسوي اين سازمان صورت گرفته است.مدير عامل سازمان پارك ها و فضاي سبز شهرداري تهران با اشاره به اتمام طراحي سه بوستان مادر قائم، چيتگر و مادر شمال شرق تهران از آغاز عمليات اجرايي اين پارك ها خبر داد.علي محمد مختاري گفت:براي اين۳ پارك و بوستان مادر آزادگان،در مجموع 8 ميليارد تومان اعتبار در نظر گرفته شده است. مدير عامل سازمان پارك ها و فضاي سبز شهر تهران افزود: باتوجه به گذشت بيش از 3 ماه از آغاز عمليات اجرايي احداث بوستان آزادگان با مساحت 27 هكتار به عنوان يكي از 4 پارك مادر در حال احداث انتظار مي رود كه اين بوستان تا پايان سال جاري به مرحله بهره برداري برسد. گفتني است محل احداث اين پارك ها در شمال غرب،شمال شرق، جنوب شرق و جنوب غرب تهران است.

كلانشهر
ترافيك سنگين ويژگي مشترك تهران و مشهد
انبوه خودروهاي شخصي، محدوديت شبكه معابر و ترافيك سنگين، بافت هاي فرسوده، كمبود جاي پارك و... از جمله ويژگي هاي مشترك دو كلان شهر تهران و مشهد است. مشهد برخلاف تهران شايد از جمعيت زيادي تشكيل نشده باشد، اما تعداد زياد مسافران و زائران كه به اين شهر سفر مي كنند، جمعيت آن را در اكثر روزهاي سال زيادتر از حد واقعي نشان مي دهد.
يك كارشناس برنامه ريزي شهري وضعيت موجود ترافيك مشهد را به وضع چند سال پيش ترافيك تهران تشبيه كرد و گفت: ترافيك سنگين سرنوشت محتومي است كه علاوه بر مشهد ، دير يا زود به سراغ ساير كلانشهرهاي كشور مي آيد.
شهرام جباري زادگان ناآشنايي زائران و مسافراني كه از اقصي نقاط كشور با خودرو شخصي به مشهد سفر مي كنند، بافت فرسوده و متراكم و معابر باريك و تنگ محدوده مركزي مشهد، كمبود فضاي پارك خودرو و ترافيك سرگردان در اين محدوده و عبور عابران پياده از عرض و طول خيابان ها كه موجب كندي حركت خودروها مي شود را از جمله علل ترافيك سنگين در هسته مركزي اين كلانشهر عنوان كرد.
او با تاكيد بر اقدامات ترافيكي كه طي دو سال گذشته براي كاهش مشكل ترافيك تهران از سوي مديريت شهري در حوزه ترافيك صورت گرفته، افزود: در دو سال اخير فعاليت هاي ترافيكي متعددي نيز در مشهد انجام شده كه تعدادي از آنها از جمله ايجاد دوربرگردان ها و راه اندازي طرح كارت پارك، با استفاده از طرح هاي ترافيكي كه از سوي شهرداري تهران به مورد اجرا در آمده، انجام شده است.
جباري زادگان با تاكيد بر اينكه ديروز تهران ، امروز مشهد و فردا ديگر شهرهاي بزرگ كشور شاهد ترافيك سنگين بوده و خواهند بود، گفت: از جمله راهكارهاي برون رفت از شرايط موجود و جلوگيري از تكرار تجربه تهران در بقيه شهرها، تحقق الگوي مديريت واحد شهري به ويژه در بخش ترافيك، اختصاص اعتبارات ملي به منظور ساماندهي ترافيك ، توسعه كمي و تجهيز كيفي ناوگان حمل و نقل عمومي ، اجراي قوانين و مقررات در جهت جلوگيري از ورود خودروهاي جديد به شهرها و خروج سريع خودروهاي فرسوده از شهرها است.

شهر آرا
ايرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
|  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |