گفتار و اعمال شما موفقيت و شكست زندگي شما را در آينده رقم مي زند
قانون زندگي
ندا نصيري
|
|
بسياري از انسان ها، زندگي را ميداني براي مبارزه مي دانند، اما زندگي پيكار نيست، بلكه يك بازي است و هيچ فردي بدون آگاهي از قوانين معنويت نمي تواند برنده اين بازي باشد. اگر خوبي كنيد خير به سوي شما مي آيد و اگر بدتر كنيد بدي خواهيد ديد. در حالت كلي بايد بدانيم كه قوه تخيل و روياپردازي برخلاف نظر اكثريت مردم نقش بزرگي را در اين بازي، ايفا مي كند. هر آنچه آدمي در خيال خود تصوير كند- دير يا زود- در زندگي اش نمايان مي شود. مردي بود كه از بيماري بسيار نادري مي ترسيد و آن قدر به آن بيماري انديشيد و درباره اش مطالعه كرد كه آن بيماري آشكارا تمام بدنش را فرا گرفت و مُرد! او در حقيقت قرباني خيال پردازي منفي خود گرديد. براي پيروزي در بازي زندگي بايد نيروي خيالمان را پرورش دهيم. كسي كه به قوه تخيلي خود آموخته باشد كه تنها نيكي را تصوير كند و ببيند، خواهد توانست به همه مرادهاي به حق دلش- خواه سلامت، خواه ثروت، خواه محبت و خواه دوستي و يا هر آرمان و هدف بزرگ ديگري- برسد. بازرگاني موفق در باب علل موفقيت در كارها مي گويد: «مشكل بيشتر مردم اين است كه به شرايط معيني خو مي گيرند و تخيل چندان نيرومندي ندارند كه آنها را به پيش براند تا چاره ها و تدابير تازه پيدا كنند. تقريباً همه موفقيت هاي عظيم، بر پايه يك شكست بنا شده اند.»
در زندگي هر فردي، كلام نقش تعيين كننده اي دارد و چه بسيارند كساني كه با كلام كاهلانه خود، به زندگيشان مصيبت را فرا خوانده اند. به طور مثال زني ثروتمند همواره به شوخي مي گفت:« دارم خودم را براي زندگي در خانه اي كه مملو از فقر است آماده مي كنم.» وي، با به تصوير كشيدن تنگدستي در ذهن نيمه هوشيار خود، چند سالي نيز نگذشت كه كارش به همان جا كشيده شد. مثلي قديمي مي گويد:« تنها به سه منظور كلامتان را به كار ببريد. براي طلب شفا و بركت و سعادت. » هر آنچه آدمي درباره ديگران بگويد، بي ترديد درباره خود او نيز خواهند گفت و هر آنچه براي ديگري آرزو كند، همانا براي خود آرزو كرده است.
خداوند همواره آماده است كه كوچكترين يا بزرگترين آرزوي انسان را برآورد. هر آرزويي- خواه به زبان آمده و خواه نهفته در دل- يك استدعا از خرد الهي است و چه بسا از ما كه از برآورده شدن ناگهاني آرزويي كه در دل داشته ايم حيرت كرده ايم. به عبارت بهتر، هيچ چيز جز ترديد و هراس نمي تواند ميان انسان و بزرگترين آرمان ها يا مرادهاي دلش فاصله ايجاد كند. به محض اين كه آدمي بتواند بي هيچ دلهره اي آرزو كند، هر آرزويي برآورده خواهد شد. اگر راه ها و چاره ها را به خدا بسپاريد، هر خير و خوشي به ظاهر عالي را مي توانيد از او انتظار داشته باشيد. اما هرگز تكليف تعيين نكنيد. يعني نگوييد از كدام راه مي خواهيد به خواسته خود برسيد يا از خود نپرسيد:« آيا واقعاً ممكن است؟» خدا نه تنها بخشاينده بلكه خود موهبت نيز هست.
وقتي چشم اميدتان به خدا باشد:
هيچ چيز آنقدر عجيب نيست كه راست نباشد.
هيچ چيز آنقدر عجيب نيست كه پيش نيايد.
و هيچ چيز آنقدر عجيب نيست كه دير نپايد.
ترس تنها دشمن آدمي است- ترس از فقر، ترس از بيماري، ترس از مرگ و ترس از شكست- ترس از دست دادن و احساس ناامني براي هر مساله اي. ترس يعني ايمان به شر داشتن. چرا نگران باشيم. شايد هرگز پيش نيايد!
هرگز نگذاريد كه آرزوي قلبي شما به مرض قلبي بدل شود. وقتي زياده از حد خواهان چيزي هستيد، همه جاذبه خود را از دست مي دهيد. چون دل نگران و هراسان عذاب مي كشيد و به تقلا مي افتيد. گاه كشتي هاي آدمي از روي درياي بي اعتنايي به او مي رسند.
قانون توانگري و قانون عدم مقاومت
انسان تنها چيزي را مي تواند به دست آورد كه خود را در حال ستاندن آن ببيند اگر كسي موفقيت را بطلبد، اما اوضاع را براي شكست آماده كند، دچار همان وضعي خواهد شد كه براي آن تدارك ديده است.
يك دوست معتقد است:«هيچ انساني نمي تواند شكست بخورد، اگر انساني ديگر او را موفق ديده باشد.» و چنين است قدرتي كه در بينش نهفته است و چه بسيارند انسان هاي بزرگي كه موفقيت خود را مديون همسر، خواهر يا دوستي بوده اند كه به آنها اعتقاد داشته اند و لحظه اي نيز از اين اعتقاد يا آرمان خود دست برنداشته اند. هنري فورد- سرمايه گذار و مخترع بزرگ در صنعت ماشين- همواره با احترام زيادي از مادر زن خود ياد مي كند و بخش عمده اي از موفقيت خود را مديون وي مي داند. وي مي گويد:«واقعاً زن خوبي بود. عجيب به من اعتقاد و اعتماد داشت.»
تقريباً محال است كه خود به تنهايي بتوانيد خير و صلاح خود را به روشني ببينيد. اينجا است كه حضور مشاور يا دوست ضرورت دارد، اما تا حد امكان هر چه كمتر درباره كارهاي خود صحبت كنيد. آن هم تنها با كساني كه به شما دلگرمي و الهام مي بخشند. چون دنيا پر از آدم هايي است كه« نفوس بد »مي زنند. مردمي كه تنها بلدند بگويند:«نكته اي محال است يا واقعاً تو زيادي بلندپروازي!»
بدن انسان و همچنين كارها و عملكرد او، هر تصويري را كه در ذهن نيمه هوشيار او نقش شده باشد، نمايان مي سازد. فرد بيمار، بيماري را تصوير كرده است و انسان فقير، تنگدستي و انسان دولتمند، ثروت را. روزي دوستي از خانمي پرسيد كه آيا دختر كوچكش سرخك گرفته است؟ زن بي درنگ جواب داد:«نه هنوز!»
مفهوم چنين جوابي اين است كه زن در انتظار بيماري است و از اين رو، زمينه را براي رويدادي فراهم مي كند كه نه براي خود مي خواهد و نه براي فرزندش.
مادامي كه آدمي در برابر وضعيتي مقاومت كنند، آن را بيشتر به سوي خود خواهد كشيد و اگر بكوشد از وضعيتي بگريزد، همواره آن وضع را به همراه خواهد داشت و به هر كجا كه برود، آن وضعيت او را دنبال خواهد كرد.
زني در هنگام شنيدن اين جمله گفت:«واقعاً همين طور است. من در خانه خودمان از اين كه مادرم ايرادگير و سلطه طلب بود، ناراحت بودم. از اين رو براي فرار از اين حالت، ازدواج كردم. اما در واقع با مادر خود ازدواج كردم چون شوهرم همانند مادرم بود. پس دوباره گرفتار همان وضعيت شدم...» اين مثال ها، مصداق اين مثل فارسي است كه مي گويد:« از هر چه بدت بيايد، سرت مي آيد.» از نظر كاربردي، اين مساله اشاره به ذهن نيمه هوشيار و فعاليت هاي آن دارد؛ پس در مي يابيم كه كار آدمي همواره با خود آدمي است ولاغير.
بسياري از انسان ها از اين حقيقت غافلند كه هديه دادن نوعي سرمايه گذاري است و اندوختن از سر حرص و احتكار، چيزي جز تنگدستي به بار نمي آورد. در حالت كلي، قانون همواره حامي كسي است كه بي باكانه منتها خردمندانه خرج مي كند.
زن و مردي پيمان زناشويي بستند و به ظاهر بسيار خوشبخت بودند. مرد به موفقيت رسيد و با سليقه تر شد. اما هوشياري زن تكان نخورد و همان جايي كه بود ماند. از اين رو در محدوديت مي زيست. هرگاه مرد به خريد مي رفت، به سراغ بهترين فروشگاه ها مي رفت و هرگاه زن براي خريد مي رفت. به سراغ مغازه هاي حراجي و قيمت هاي نازل مي رفت. عاقبت نيز چاره اي جز جدايي نبود. اغلب اين گونه جدايي ها را در زندگي مردان ثروتمند و موفقي كه بعدها همسر وفادار و سخت كوش و صرفه جوي خود را ترك مي كنند ديده ايم.
اگر كسي تنعمات مادي را حقير بشمارد، هرگز نمي تواند آن را به سوي خود جذب كند چه بسيارند مردمي كه با گفتن جملاتي از اين قبيل:«پول به چشم من بسيار حقيرست ، من ثروتمندان را به ديده تحقير مي نگرم؛ كسي كه به دنبال پول است از معنويات دور مي شود؛... »در فقر مانده اند .عدم گرايش هنرمندان به پول و ديد تحقير آميز و پراهانت به مسايل مادي، سبب فقير ماندن عده اي از اين هنرمندان گشته است. زيرا اين گرايشات، آنها را از پول جدا مي كند. بارها اين سخن را از بسياري از هنرمندان شنيده ايد كه درباره هنرمند ديگري مي گويند:«هنرمند قابلي نيست. سرمايه گذار است و در بانك پول فراواني را ذخيره كرده است!»
اين چنين گرايشات ذهني، آدمي را از رزق و روزي دور مي كند. براي هماهنگي با دنياي اطراف خود از همين حالا اقدام كنيد. تنعم مالي يعني رحمت خداوند در اين دنيا و رهايي از هرگونه نياز و تنگنا، هرچند بايد هميشه آن را در جريان نگه داشت و براي مصارف درست به كاربرد و در صورت لزوم نيز از آن در گذري. زيرا اندوختن از سر حرص و طمع، واكنشي مهيب در زندگي مان ايجاد مي كند.
قانون سلامت و هدايت
مردم حتي تصورش را نيز نمي كنند كه اعمالشان بر بدن آنها چه تأثيري مي گذارد. هر بيماري علتي ذهني دارد. چه بسا آدمي با دريافت اين حقيقت كه تن او در ذهن الهي، صورتي است در اوج كمال، شفايي آني يابد؛ اما اگر به تفكر منفي و نفرت و ترس خود ادامه دهد، بيماري باز خواهد گشت.
آدمي هرگز نبايد به زور تصويري ذهني براي خود بسازد. هنگامي كه او مي طلبد تا طرحي الهي به ذهن هوشيارش بيايد. بارقه هاي الهام بر دلش خواهد تابيد و خود را در حال بدست آوردن توفيقي بزرگ خواهد ديد؛ اين است آن تصويري كه نبايد از آن چشم برداريد.
آنچه آدمي مي جويد، در جست وجوي آدمي است.«تلفن» در پي «گراهام بل»بود!
انسان نبايداستغاثه يا استدعا كند بلكه بايد مدام سپاس بگزارد كه خواسته خود را پيشاپيش ستانده است و بدانيد و آگاه باشيد كه انسان هرگز نبايد از نيمه راه بازگردد. زيرا چنين شخصي گمان نبرده است كه خداوند توانايي اعطاي خواسته اش را دارد پس خدا نيز او را از آن محروم مي كند.
عبارات تأكيدي:
- اي خداوند لايتناهي، مرا خرد و فرزانگي عطا فرما تا از فرصت هايي كه مي يابم نهايت بهره را ببرم. نگذار كوچكترين امكاني از چشمم مخفي بماند!
- در ذهن الهي از دست دادن وجود ندارد. پس محال است چيزي را كه حق من است از دست بدهم. آنچه از دست داده ام به من بازگردانده خواهد شد يا معادل و همسنگ آن را باز خواهم ستاند.
- خدا در مكان هايي دور از انتظار، به دست افرادي دور از انتظار، و در مواقعي تصورناپذير معجزات خود را به انجام مي رساند.
- هيچ گاه زير پايت را نگاه نكن، اگر پرواز نمي كني.
|