پنجشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۸۴ - - ۳۷۹۵
سال هاي بلوا
هشت سال جنگ با ايران، حمله آمريكا به عراق در جنگ اول خليج فارس و شديدتر از همه، اشغال اين كشور وضعيت اقتصادي مردم عراق را اسفناك كرده است
001167.jpg
ميثم قاسمي
تسلط صدام و استبداد قريب به 30 ساله اش در عراق، فضاي خاص خود را در اين كشور ايجاد كرده بود. اين فضاي مستبدانه در تمام زمينه هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و ... ديده مي شد. اكثريت مردم بين النهرين به اين ديكتاتوري رضايت داده و به آن خو كرده بودند.
هجوم سربازان آمريكايي و انگليسي به عراق و سقوط صدام در عرض 20 روز، هرچند سايه شوم استبداد را از سر مردم عراق كنار زد، اما محصول قيام مردم اين كشور نبود. اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه مردم عراق و نخبگان اين كشور به هر دليل و علت، توان فكري و عملي بركناري صدام را نداشتند و باالطبع آمادگي زندگي پس از ديكتاتوري را كسب نكرده بودند. آنان با سقوط صدام، دچار نوعي سردرگمي در همه عرصه هاي زندگي خود شدند و شايد بتوان بخشي از آشفتگي امروز عراق را معلول اين علت دانست.
وضعيت اين روزهاي عراق به گونه اي است و در مسيري پيش مي رود كه اولا امكان ترسيم دقيق آينده اين كشور را از هر تحليلگري سلب كرده و ثانيا در كوتاه مدت نيز نمي توان روزهاي خوبي را براي مردم ستمديده و مصيبت زده جلگه بين النهرين تصور كرد.
جيب هاي خالي
هشت سال جنگ با ايران، حمله آمريكا و متحدانش به عراق در جنگ اول خليج فارس و شديدتر از همه، اشغال اين كشور در سالهاي اخير، وضعيت اقتصادي مردم عراق را به وضع اسفناكي كشانده است.
كارخانه ها، نيروگاه ها و تاسيسات صنعتي اين كشور از بين رفته است. حتي پيش از جنگ اخير نيز بسياري از شهرهاي عراق، فاصله چنداني با مخروبه نداشتند. سالها پس از جنگ با ايران و جنگ اول خليج فارس، آثار گلوله ها و تركش ها بر ساختمان هاي عراق ديده مي شد. با اين وضعيت، جنگ اخير نيز شرايط بدتري را بر مردم حاكم كرده است.
از سوي ديگر، تحريم تقريبا يك دهه اي عراق و برنامه نفت در برابر غذا ، شرايط اقتصادي اكثر مردم كشور را به زير خط فقر كشانده است. در اين وضعيت، طبيعي است كه بازار سياه رونق چشمگيري داشته باشد و كساني كه امكان فعاليت در زمينه قاچاق كالا را دارند، بتوانند سروساماني به زندگي خود بدهند.
يكي از اثرات مهم استبداد، تولد فساد اقتصادي است. در عراق كساني كه روابط دور يا نزديكي با حذب بعث و خانواده صدام داشتند، اكنون به قشر مرفه عراق تبديل شده اند و اين دوگانه فقر و غنا، فاصله طبقاتي چشمگيري را در جامعه عراق امروز ايجاد كرده است.
بسياري از كساني كه در زمان حكومت صدام درآمد مناسبي داشتند، به دلايل متعددي پول خود را بيشتر در گنجه ها و پستوهاي خانه شان نگه مي داشتند تا در بازار و بانك. پس از صدام اين پول ها به بازارهاي بزرگ سرازير شده اند. دوباره آتش سوزي در مركز خريد بزرگ بغداد در مدت كمتر از دو ماه و بازسازي سريع آن، نشان از ولع خاص مردم عراق براي خرج كردن پول هايشان دارد.
بازار عراق، تشنه خريد و فروش است. توليدات داخلي در اين كشور تقريبا وجود ندارد و در نتيجه بازار محصولات خارجي كه سالهاست مردم نتوانسته اند آنها را بخرند و استفاده كنند، بسيار داغ است، اما اروپايي ها و ژاپني ها از ورود به عراق وحشت دارند. چيني ها سرگرم بازار هاي اروپا و آمريكا هستند. شيخ نشين هاي عرب با واكنش منفي مردم روبه رو مي شوند و در نتيجه ايران و تركيه باقي مي مانند. در بازارهاي عراق، همه جور جنس ترك ديده مي شود؛ از البسه تا آبليمو و شكلات و لوازم آرايش، اما ايراني ها ديده نمي شوند. تجار ايراني گرچه با استقبال مردم شهرهاي شيعه نشين و بخصوص كربلا و نجف روبه رو هستند، اما حضور گسترده اي ندارند. اين وضعيت تنها به بخش خصوصي ختم نمي شود و در مورد دولت نيز صادق است. بازسازي بسياري از تاسيسات صنعتي و فني عراق براي اولين بار به ايران پيشنهاد شد. استانداران نجف و كربلا بارها به ايران آمدند و مدت ها منتظر جواب مسئولان ايراني براي بازسازي فرودگاه نجف و كارخانه سيمان كربلا بودند، اما جوابي نيامد. آخر سر در هر دو شهر موقعيت از دست رفت و ديگران مشغول به كار شدند. از اين نمونه ها بسيار مي توان سراغ گرفت كه بنا به دلايل نامعلوم، ايراني ها فرصت هاي مناسب اقتصادي را از دست دادند و با سخاوت تمام به اروپايي ها واگذار كردند.
سرگرداني
اگر سري به خانه هاي عراقي بزنيد، وضعيت اسفبار اقتصادي مردم براحتي قابل لمس است، اما بر پشت بام همين خانه ها، ديش هاي بزرگ ماهواره خودنمايي مي كنند. ديدن جوان هايي كه در شهرهاي سنتي عربي از لباس هاي غربي استفاده مي كنند، ديگر چندان عجيب نيست. زنان عراقي آنقدر از بازار لوازم آرايش مي خرند كه مجبور مي شوند آنها را با كيسه هاي بزرگ به خانه ببرند. از آن طرف، مذهب چه شيعه و چه سني رنگ غالب زندگي مردم است. از كنار هم گذاشتن اين دو، مي توان انتظار وقوع تغييرات گسترده اي را داشت. مردم عراق به لحاظ فرهنگي نيز مانند وضعيت اقتصادي شان تشنه خوراك هستند؛ نكته اي كه در اين آشفتگي كسي به آن توجه نمي كند. مصرف سيگار و قليان در عراق آنچنان روزافزون است كه تقريبا در اين كشور نمي توان مردي را يافت كه دخانيات استفاده نكند. گرايش به مصرف مواد مخدر نيز افزايش چشمگيري داشته و متاسفانه گروهي از ايرانيان در قاچاق اين مواد به عراق نقش داشته اند.
از طرف ديگر، وقوع سه جنگ بزرگ و يك اشغال گسترده از سال 1981 تاكنون، آرامش زندگي اين كشور را چنان دچار آشفتگي كرده كه مردم عراق را به انسان هايي بشدت عصبي و نگران تبديل كرده است. حضور نظاميان در بازار و كوي و برزن و حتي خانه ها، حس ناامني را در مردم گسترش داده است، به طوري كه وقتي اثري از انفجار و دستگيري و جنگ و گريز هم نيست، مردم نگران هستند. از اين نظر نيز جامعه عراق با يك خطر روبه رو است.
مراكز فرهنگي عراق به مساجد منحصر مي شوند كه فعاليت چنداني در زمينه فرهنگي ندارند. مساجد به علت شرايط خاص سياسي- امنيتي به پايگاه هاي گروه هاي درگير تبديل شده اند و جوانان تنها براي نمازگزاردن يا شركت در مسائل سياسي به آنجا سر مي زنند.
جامعه عراق به لحاظ فرهنگي به حال خود رها شده است و شايد تنها خوراكش برنامه هاي ماهواره اي باشد كه ديگران برايش پخش مي كنند.
گسترش وحشت
با ترور عبدالمجيد خويي، تنها يك روز پس از سقوط صدام، دوران ترميدوري در اين كشور آغاز شد. به فاصله كوتاهي، محمدباقر حكيم، رهبر مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق در حرم حضرت علي(ع) به شهادت رسيد و به فاصله كوتاهي دامنه اين ترورها به مسئولان حكومتي نيز رسيد. درگيري هاي گسترده اي كه مقتدي صدر در عراق ايجاد كرد و باعث شد نيروهاي اشغالگر وارد شهرهاي مقدس شيعه بخصوص نجف شوند نيز بر گسترش ناامني ها تاثير بسزايي داشت.
پس از آن، ابومصعب الزرقاوي بود كه سركردگي ناآرامي ها را به دست گرفت. ناامني در عراق به تمام شهرها و مناطق كشيده شد و آمريكايي ها را براي برخوردهاي خشن تر، مصمم كرد. حمله شديد به شهر سني نشين فلوجه كه گمان مي رفت پايگاه اصلي الزرقاوي باشد تنها نمونه اي از اين تصميم بود.
جدا از آمريكايي ها، خود عراقي ها نيز در به وجود آمدن وضعيت اسفبار كنوني سهم زيادي دارند. در عراق چندين و چند گروه دولتي، متولي امنيت هستند كه البته از مراكز مختلفي دستور مي گيرند و هيچ كدام حاضر به پذيرش نظرات ديگري نيستند. به جزاين گروه هاي دولتي، چندين گروه مسلح مانند جيش المهدي و سپاه بدر نيز در اين كشور وجود دارند كه هر كدام آنها نيز از مركز جداگانه اي دستور مي گيرند.
اين گروه ها تنها هنگامي حاضر به ترك صحنه هستند كه گروه قوي تري به مقابله با آنها برخيزد. به عنوان مثال گروهي به نام حدث امام السيستاني كه هم اكنون امنيت حرم حضرت علي(ع) را در اختيار دارد، تنها هنگامي از مواضع خود عقب نشيني مي كند كه يا طرفداران مقتدي صدر به شهر وارد شوند يا نيروهاي دولتي. از سوي ديگر جيش المهدي كه طرفدار مقتدي صدر است فقط در مقابل سپاه بدر كه وابسته به مجلس اعلاست احساس ضعف مي كند.
بدين ترتيب در عراق هر كس قوي تر باشد مي تواند كنترل اوضاع امنيتي را به دست گيرد.
از نظر سياسي نيز عراق وضعيت مناسبي ندارد. بحث قانون اساسي و اختلاف نظرها در اين باره همچنان ادامه دارد و اهل تسنن حاضر به پذيرش پيش نويس قانون اساسي نيستند. اصرار بر تشكيل دولت ائتلافي بين اهل تسنن، شيعيان و كردها باعث شده است دولت عراق ناهمگون باشد. اين دولت گرچه به نوعي برآمده از راي مردم است، اما اكثريت جامعه، بيشتر از مراكز ديگري حرف شنوي دارند تا دولت. آيت الله سيستاني، رهبران كرد، الزرقاوي، مقتدي صدر و... افراد و گروه هاي مرجعي هستندكه اقتدارشان از دولت مركزي بيشتر است.
انتخابات آينده عراق سرنوشت اين كشور را حداقل در كوتاه و ميان مدت تعيين مي كند و به همين دليل همه گروه ها سعي در خودنمايي دارند. آنان كه هم اكنون در قدرت هستند، مي خواهند بمانند و آنها كه سهمي از قدرت ندارند، تشنه رسيدن به آن هستند.
عامل وحدت
حوزه علميه نجف با قدمتي طولاني همواره بزرگترين مركز
ديني- مذهبي عراق بوده است. اين حوزه گرچه مدرسه ديني شيعيان است، اما اهل تسنن نيز بدان توجه دارند.
تاسيس حوزه علميه قم و حضور بزرگاني مانند آيات عظام بروجردي، مرعشي، گلپايگاني، خوانساري و البته امام خميني(ره) در اين شهر هيچ گاه از اعتبار و نفوذ نجف نكاست. در كنار حوزه نجف، حوزه علميه كاظمين نيز در عراق وجود دارد كه علماي بزرگ در آن مكتب پرورش يافته اند.
پس از درگذشت آيت الله العظمي خويي، آيت الله العظمي سيستاني به جاي او نشست و رهبري بخش عظيمي از شيعيان عراق را در دست گرفت. اين رهبري در جريانات اخير عراق قدرت و نفوذ خود را بخوبي نمايان ساخت. در سالهاي اخير مرجعيت آيت الله سيستاني با درگذشت بزرگ خانواده صدر و شهادت آيت الله حكيم گسترش بيشتري يافت، به گونه اي كه او را به مرجع اول شيعيان عراقي تبديل كرد. آيت الله سيستاني با آنكه پرورش يافته حوزه نجف است و اين حوزه به طور سنتي دخالت چنداني در سياست ندارد، اما پس از اشغال عراق به عنوان يك رهبر معنوي- سياسي نيز فعاليت كرده است. او مانند امام خميني (ره) به طور مستقيم در سياست دخالتي ندارد، ولي پيام ها و مصاحبه هاي او تاثير زيادي بر جريانات سياسي اين كشور دارد. نقطه اوج اين تاثيرگذاري ها پايان دادن به درگيري هاي بين شيعيان و نيروهاي آمريكايي بود كه دامنه شان به شهر نجف نيز كشيده شد. آيت الله سيستاني با بازگشت به اين شهر و بسيج مردم، عملا، هم اقتدار خود را به رخ اشغالگران كشاند و هم آشوبگران را براي مدت ها به حاشيه راند.براساس آمارهاي موجود، 65 درصد مردم عراق شيعه هستند و گرچه به دسته ها و گروه هاي مختلف و بعضا متعارض تقسيم شده اند،  اما در نهايت هيچ كدام علاقه و قدرتي براي مقابله با آيت الله سيستاني ندارند. تعرض مقتدي صدر به آيت الله سيستاني در ابتداي اشغال عراق، آنچنان با واكنش منفي شيعيان عراق و حتي ايران روبه رو شد كه هرگز تكرار نشد و اين جوان پرآشوب، پس از آن حداقل در ظاهر با آيت الله همراهي كرد.
در عراق امروز، مذهب تنها نقطه اتصال بخش عظيمي از مردم است و شايد تنها همين عامل از فروپاشي دروني عراق جلوگيري مي كند. نجف شهر آرماني شيعيان، اما همچنان بر تارك جهان اسلام، چون نگيني بر انگشتري مسلمين مي درخشد.

ياري ايرانيان براي بازسازي شهر مقدس
آيدين جهانبخش- ايران، ام القراي مسلمين جهان و چشم اميد و پناهگاه شيعيان دنياست. در اين ميان ايرانيان به تأسي از امامان خود، ياري رسان برادران ديني بويژه شيعيان جهان هستند.
اخوت اسلامي ايرانيان با ديگر برادران مسلمان جهان از آموزه هاي ديني و سياسي ماست كه از رهبر كبيرانقلاب امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري آموخته ايم . اين را مهدي چمران، رئيس شوراي اسلامي شهر تهران به اسعدسلطان ابوكلل استاندار نجف مي گويد.
ابوكلل مي گويد: صدام مي خواست ميان دو ملت دوست و برادر (ايران و عراق) شكاف ايجاد كند، اما اين دو ملت مشتركات فراواني با يكديگر دارند و هيچ قدرتي در دنيا نمي تواند بين اين دو ملت شكاف ايجاد كند .
نجف اما اين روزها، روزهاي سختي را مي گذراند؛ نبود امنيت همه چيز را تحت الشعاع قرار داده و شهروندان آن با مشكلات عديده شهري نيز دست به گريبانند. كمبود سوخت، مشكل آب، بهداشت، حيوانات ولگرد، نبود زيرساخت هاي شهري، مشكلات عديده در ارائه خدمات شهري، كمبود بودجه، نبود مديريت كارآزموده و آشنا به امور شهر و اداره آن و... همه و همه برادران شيعه مان در نجف را هر روز و هر روز آزرده تر مي كنند. رنج اشغال عراق البته مضاعف بر همه است.
زائران عتبات عاليات كه به شهر نجف رفته اند، اين مشكلات را بيشتر درك مي كنند و در اين ميان شهرداري تهران به كمك شهرداري نجف شتافته تا قدري از رنج همسايگان حريم شريف امام علي (ع) را كاهش دهد.
داوود تاجران، مسئول پشتيباني شهرداري تهران در شهر نجف اشرف در اين باره مي گويد: زباله هاي شهر نجف را كه چند ماه بود تلنبار شد بود، با كمك شهرداري شهر جمع كرديم .
حيوانات ولگرد، سگ ها و موش ها زياد شده بودند كه شهر را سمپاشي كرديم و جمعيت آنها كم شد.
كانال هاي فاضلاب شهر مسدود شده بودند كه نيروي متخصص برديم و اين كانال ها را باز كرديم.
خيابان هاي منتهي به حرم امام علي(ع) را هم زيباسازي كرده و موانع اطراف حرم را رفع كرديم.خيرين شهر كرج هم كمك كردند و آب لوله كشي به حرم رساندند.
تاجران مي گويد: 220 پروژه عمراني در شهر تعريف كرده ايم كه بسياري از آنها مراحل مطالعاتي خود را طي كرده اند و در مرحله اجرا قرار دارند .
شهردار مشهد هم البته قول داده است كه در بازسازي اين شهر مقدس به محمدصاحب كريم شكري، شهردار نجف كمك كند.سيدهاشم بني  هاشمي در پاسخ به اين درخواست همتاي نجفي خود كه زيرساخت هاي شهري عراق به دليل جنگ از بين رفته است و 600 هزار نفر جمعيت شهر با مشكل روبه رو هستند، گفت: شهرداري مشهد در بخشي از زيرساخت هاي شهري نجف از جمله فضاي سبز، آسفالت معابر و... همكاري خواهد كرد .
و آينده مي رسد. آينده براي ماست كه در تلاشيم تا آن را بسازيم. نجف دوباره ساخته خواهد شد و زيبا نيز ساخته خواهد شد؛ با ياري برادران ايراني شهروندان اين شهرهاي مقدس.

خاطرات يك زائر
سفر به عتبات عاليات از آن سفرهايي است كه مزه آن تا مدت ها زير دندان آدم مي ماند و خاطراتش به اين زودي ها از ذهن پاك نمي شود؛ خاطراتي شيرين كه انگيزه سفر مجدد به اين اماكن متبركه را هميشه در وجود انسان زنده نگه مي دارد.
سيدحسين موسوي، يكي از زائراني است كه دو سال پيش توفيق زيارت عتبات عاليات را به همراه كاروان كوثر بنياد شهيد يافته است. او در مورد وضعيت شهري اين اماكن مقدس چنين مي گويد: كربلا و نجف از نظر بهداشتي وضعيت خوبي نداشتند.
خيابان ها كثيف و پراز زباله بود. آب جوي ها در كوچه وخيابان سرازير مي شد و مامني شده بود براي مگس و حشرات ديگر. خيابان ها گرچه آسفالت بود، اما گرد و غبار هيچ جاي تميزي باقي نگذاشته بود.
همين گردوخاك باعث مي شد كه هوا نيز آلوده و تنفس سخت شود. ترافيك بود، اما نه به اندازه تهران. شهر دست دستفروش ها بود و انگار مردم شغلي جز اين كار نداشتند وجنس اصلي هم كم پيدا مي شد.
چيزي كه خيلي به چشم مي خورد، قهوه خانه هايي بود كه در گوشه وكنار شهر برپا بود و جمعيت زيادي را قليان به دست در خود جاي مي داد. انگار نه انگار كه شهر در زباله غرق بود و كمي آن سوتر، زائران حرمين شريفين، بهترين لحظه هاي عمر خود را با توسل به ائمه اطهار مي گذراندند.

يادداشت
ادب محب بودن
سيد علي كاشفي خوانساري*
بزرگي كه خدايش رحمت كند، مي گفت: امام حسين (ع) خالق گريه است. اگر مكاني حقيقتا عزاخانه حسين و اگر كسي واقعا مداح حسين شد، حتي نيازي به روضه خواني نيست. هر كس به آن مكان وارد شود يا دوستدار امام را ببيند به گريه مي افتد.
به نظرم امروز جفايي كه به نام دوستي بر حسين روا مي شود، بسيار سنگين است. برخي مداحان و روضه خوانان كه نه دروس ظاهري ديني را خوانده اند و نه در باطن مكتب اهل بيت شاگردي كرده اند، نه ادبيات عرب مي دانند، نه ادبيات فارسي و نه موسيقي، با روضه هاي شديد و اغراق آميز و سنگيني مي خواهند به هر قيمتي اشك مردم را در بياورند؛ غافل از اينكه اگر دلي بويي از محبت خوبان خدا برده باشد، اگر سه مرتبه به او بگويي حسين به گريه مي افتد. متاسفانه صدا و سيما هم به اين جريان دامن زده است. بعضي از اين روضه خوان ها به شومن هاي غربي شبيه شده اند و مبالغ نجومي هم براي ذكر اهل بيت  (ع) مطالبه مي كنند. اين سنت اهل بيت نيست. در مكتب اهل بيت هر كسي بايد براي خودش، خانواده اش و اطرافيانش ذاكر حسين (ع) باشد نه اينكه اين كار به حرفه و محل ارتزاق بدل شود. كاش اين دوستان ناآگاه موقع ذكر مصيبت، اهل بيت را در مجلس حاضر مي ديدند. آيا به صحت حرف هاي خود ايمان دارند؟ آيا بايد جلوي صاحب عزا جگر او را آتش زد؟ آيا نبايد ادب و حرمت را مراعات كرد؟ از امام حسين (ع) بخواهيم به واسطه محبت خود، ما را متخلق به ادب بگرداند، چرا كه بي ادب محروم ماند از لطف رب.
*دبير هيات نظارت بر نشر كتاب كودك

كه شرح عشق در دفتر نگنجد
رحمان بوذري
حيراني و سرگردان؛ بهت زده و پريشان وبي سر و سامان. فراموش كرده اي كه چه مي خواهي و چه بايد بخواهي. انگار پرت شده اي ميان سرزميني كه اگرچه براي تو غريب است، اما بوي خوش آشنايي مي دهد. غمي فرود مي آيد روي سرت هنگام ورود. نمي داني چرا؟ چيست كه اين شهر را اينچنين سنگين و دلتنگ كرده است؟ غمي تو را در برمي گيرد كه در عين حال ته وجودت از آن شادي، غم شادي آور، شادي غمناك.
دلت گرفته. خيابان ها را پرسه مي زني. چيزي هست در ميانه شهر كه تو را به سوي خود مي كشد؛ گنبدي كه سالها آرزوي ديدنش را مي كردي. از باب القبله كه وارد مي شوي، باورت نمي شود كه رسيده اي. قفل مي كني و تنها كاري كه از دستت برمي آيد اين است كه دو دستت را روي سينه بگذاري و بگويي: السلام عليك يا اباعبدالله. دوست داري راحت تر سخن بگويي، اما ادبت اجازه نمي دهد. نالان وخسته، زنجيرجنون گسسته، با چشم به خون نشسته، با پاي دل شكسته، در و ديوار حرم را مي بوسي و جلو مي روي، خودت نمي روي. مي برندت؛ همانگونه كه تا اينجايش آورده اند. وقتي كه به آمدنت فكر مي كني، همه مقدمات فراهم مي شود و تو بي آنكه كه حتي بخواهي تصميم بگيري و فكر كني كه بروي يا نروي، خودت را در كربلا مي يابي. سالهاي كودكي ات را مرور مي كني. همه آنچه پدربزرگ ها و مادربزرگ ها از آن سرزمين رازآلود بازگو كرده اند، برايت تداعي مي شود و ناخودآگاه به ياد همه آنها مي افتي و همه آنها كه آرزوي ديدن قطعه اي از بهشت را به سرايي ديگر بردند و اجل مهلتشان نداد و اين فراق آنچنان طولاني شد كه بچه ها بزرگ شدند و بزرگان پير و پيران نيز مسافر عالمي ديگر. نگاه مي كني كه كجا ايستاده اي و برجايگاه چه كساني تكيه زده اي. شرم مي كني از خودت؛ از كوچكي خودت و از بزرگي مولايت. سرت را به زير انداخته اي و آرام آرام اشك مي ريزي. دست خودت نيست؛ چشمانت بي قراري مي كنند وگرنه تو كه آدم اشك و زاري نبودي. غرورت به ياد نمي آورد كه هيچ گاه گريه كرده باشي و اين بار شرمت مي آيد از هرچه كرده اي و نكرده اي، هرچه گفته اي و نگفته اي و از همين روست كه سر درگريبان فرو برده اي. درست همچون سالهاي نوجواني درمدرسه آن زمان كه تكاليفت را انجام نداده بودي و معلم از كلاس اخراجت مي كرد و تو هراسان؛ كه نكند مدير يا ناظم از اينجا رد شود.
ناظم هاي مدرسه سختگير بودند و دنبال بهانه اي براي سرزنش كردن. اينجا اما مدرسه نيست. نه كه نباشد كه به اعتباري هست، اما دروسش را با دروس معمول و مرسوم كاري نيست؛ كه درس عشق در دفتر نگنجد.
درس هاي اين مدرسه از جنس ديگري است؛ اينجا اصلا همه چيزش از جنس ديگري است. آخر مي داني چيست؟ اينجا كربلاست و اين زمين، نينوا و اين حرم، حرم امن الهي است و صاحب حرم نه مدير و ناظم كه آن معلم مهربان و دلسوزي است كه دانش آموزانش را توبيخ و سرزنش نمي كند و دست انابت خلق را جز با اجابت پاسخ نمي دهد. شرمت مي آيد از اين همه لطف و محبت و عفو و بخشش و از آن همه جرم و گناه و خطا و لغزش.
طاقتت طاق مي شود و بيرون مي زني. فكر مي كني كه ابتدا به سراغ توليت آستان حسين بروي و از او اجازه بگيري. سرت را مي چرخاني و با زبان دل مي گويي: السلام عليك يا اباالفضل العباس و فاصله اين دو برادر از همديگر خياباني است كه بين الحرمينش مي نامند. به فاصله حدود 300متر آنطرف تر مقام كف الايمن؛ آنجا كه دست راست ساقي را فرشتگان به آسمان بردند و حدود 300متر ديگر آنطرف ؛ مقام كف الايمن آنجا كه دست چپ حضرتش به زمين گرم نينوا افتاد و در ره شاه شهيدان زسر و دست گذشت. همچنان هروله مي كني؛ بين الحرمين را به ادب برادر غبطه مي خوري كه آب را روي آب ريخت و به ياد حسين، گلوي خشكيده اش را در حسرت جرعه اي آب گذاشت. اين رسم ادب است از جانب آنكه حيثيت مرگ را به بازي گرفت و با زخم نشان سرفرازي.
صبح نزديك است و ايرانياني كه از چهره هايشان پيداست، براي نماز به حرم حضرتش مي آيند. در ميان آنها بر مي خوري و وارد حرمش مي شوي. اينجا كربلاست و اين حرم حسين است كه در فضاي ملكوتي آن بوي سيب پيچيده است؛ سيب سرخ بهشتي هديه اي بود از آسمان براي حسين(ع) كه روز عاشورا با وي بود. هر كس طالب عطر آن سيب باشد، آن را سحرگاه در حرم حضرتش خواهد يافت.

در شهر
آرمانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  در شهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |