دوشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۸۴
درباره قالي بافي هنر زرين و آئينه ميراث ملي
جلوه اي از فرهنگ و هنر ايران زمين
001026.jpg
زهره فيضي
هنر قالي بافي در ايران به عصر مفرغ برمي گردد، ولي به لحاظ ساختار طبيعت مواد اوليه اش كه به مرور زمان در اثر رطوبت پوسيده و از بين مي رود، نمونه درخشاني از آن دوره در حفريات باستانشان و كاوشگران به دست نيامده، لكن آنچه به عنوان سند قاليبافي براي ما باقي ماند فقط چند قطعه پوسيده و متلاشي شده «مربوط به دوران سلجوقيان» مي باشد و اين فرشپاره ها هم در شناخت تاريخچه و ويژگيهاي قالي بافي دوران قبل از سلجوقيان، پژوهشگران را ياري نمي كند.
اما تنها يك مورد قالي متعلق به سده پيش از ميلاد است، كه در كورگان مكاني واقع در دره كوهستاني آلتاي سيبري در لابه لاي يخ هاي دره پازيريك معروف به قالي پازيريك توسط كاوشگران و باستانشناسان كشف گرديده است. با توجه به نقش هاي روي قالي كه مركب از مردان پياده و سواران بر اسب و جانوران بالدار است و همچنين با رنگ هاي مورد استفاده كه شبيه نقوش دوره هخامنشي است، به اعتقاد كارشناسان و متخصصان قالي پازيريك نشان از استادكاري و تجربه هزاروپانصد ساله قاليبافان ايراني است، كه توانستند با سرانگشت تواناي خود شاهكار هايي بس والا از خود به يادگار گذارند. همچنين معتقدند كه قبل از بافت فرش پازيريك اين حرفه در فلات ايران رواج داشته است، بنا به گفته گزنفون مورخ يوناني ايرانيان براي اين كه بسترشان نرم باشد قاليچه زير بسترشان پهن مي كردند. با توجه به اين عبارت مي توان به اين اصل مهم پي برد كه بافت فرش در زندگي روزمره ايرانيان در گذشته هاي دور امري بديهي و يكي از ملزومات زندگي به شمار مي رفته است.
از قرائن پيداست كه در دوره ساسانيان اين هنر از اوج و شهرت جهاني برخوردار بوده است، در سالنامه چيني از فرش پشمي ايران به عنوان كالاي وارداتي به آن كشور نام برده شده است.در ادبيات فارسي ايران نيز به كرات از قابليت و برتري هنرمندان ايراني در هنر فرش بافي ياد شده، به طور مثال تخت معروف به طاقديس متعلق به خسروپرويز پادشاه ساساني كه بر آن به روايتي چهار فرش كه هر كدام نمايانگر فصلي از سالهاست، گسترده شده است.
فرش معروف به بهارستان در كاخ بيستون كه به قولي ۲ تن وزن داشت (روايت ديگري كه بيشتر به افسانه شبيه است).اين هنر غني ايراني متأسفانه در دوره پهلوي شكوه و عظمت خود را در تجارت جهاني از دست داد. با ورود ماشين هاي بافت فرش و الياف ها و رنگ هاي مصنوعي و حتي طرح هاي بيگانه متأثر از طرح هاي هنرمندان غرب از قبيل تولستوي بسياري از كارگاه هاي بافت قالي تعطيل شد و همين امر باعث بالا رفتن قيمت هاي آن گرديد و در نتيجه تقاضاي آن نيز كم شد. به طوري كه هم اكنون شاهد كارگاه هاي فرش بافي در سطح شهرهاي مهم نيستيم مگر تعداد اندكي كه در حاشيه شهرها مشغول به توليد و بافت قالي مي باشند. ناگفته نماند با مراجعه به كاخ هاي باقي مانده از دوران پهلوي و با مشاهده انواع و اقسام قالي هاي بي نظير كه هر كدام حكايت از مهارت و استادي سرانگشت تواناي بافندگان آن دارند و حاصل ده ها سال زحمت وقفه ناپذير هنرمندان معروف است اين سؤال در ذهن متبادر مي شود كه چرا اين آثار زينت بخش كاخ هاي پهلوي به پست ترين درجه از پايگاه خود رسيد، در صورتي كه مي توانست با حمايت آن، جهان بيني و فرهنگ ايران زمين، همراه با استعداد سرشار و نبوغ نژادي اين قوم را در پديد آوردن تمدن اصيل، به جهانيان آشكار ساخت. همين تعلل و قصور در حفظ پايگاه اصيل ميراث ملي غربيان را بر آن داشت تا كتاب هايي با اطلاعات غلط و نادرست در اين زمينه منتشر نمايند و از اين راه سودهاي كلاني را عايد خود سازند. لكن با درايت اساتيد فن و كارشناسان زبده از طريق درج اطلاعات دقيق اين نقيصه جبران و تا حدي رفع كمبود فرهنگي شد. اما به علت تعصبات قومي و نسبي هنوز واقعيت هايي مخدوش باقي مانده است.
به همين دليل سعي مي شود كه افق هاي جديدي در نظر علاقه مندان به اين هنر و حرفه ملي كه مسلماً بعد از نفت دومين منبع ارزي كشورمان محسوب مي شود باز نمود كه به تحقيق سزاوار هر گونه تحسين و تمجيد است. چرا كه ذوق و استعداد ايرانيان در اين هنر به گونه اي است كه اقوام و ملت هاي متعدد نتوانسته اند با كيفيت بافت آن رقابت نمايند و حتي به جرأت مي توان گفت كه رقابت در اين عرصه كاري بس دشوار و عبث به شمار مي آيد. چرا كه وجود مواد اوليه مرغوب از قبيل پشم و گياهان رنگدار و طرح هاي اصيل و ظريف در شكوفايي و ظرافت آن نقشي بسزايي ايفا نموده است. ناگفته نماند به علت كوتاهي و سودجويي بعضي از فرصت طلبان در سال هاي اخير فرصت هاي گرانبهايي براي كشورهايي كه مترصد ركود تجارت جهاني براي فرش ايران بودند فراهم آمد و توانستند جاي پايي براي خود باز كنند. كشورهايي مانند پاكستان، چين، اروپاي شرقي از قبيل روماني، آلباني و... با تقليد از نقشه ها و طرح هاي ايراني به منابع بزرگي از صادرات فرش دست يافتند و در مقياس وسيع براي تجارت فرش ايران خطرساز شدند. لكن با قاطعيت مي توان گفت پايه و اساس آفرينندگان فرش ها در كشورهاي فوق الذكر ايرانياني هستند كه در گذشته دور به آنجا نقل مكان كردند و توليدات فرش را با تلفيق هنر ايران زمين و سليقه كشورهاي اروپايي آغاز نمودند،به طور مثال در موزه فرش ايران ۷ تخته قاليچه ارزشمند و زربفت ايراني دوره صفوي معروف به فرش هاي لهستاني نگهداري مي شود. دليل نامگذاري فرش هاي بافت ايراني به نام لهستاني، فردي به نام مزارسكي از لهستان بود كه پس از اقامت طولاني در كشور ايران همراه چند تن از قاليبافان ايران به كشور خود بازگشت و كارگاهي در اسلوك داير كرد و قالي هايي با بافت زيبا و زربفت ابريشمي متأثر از طرح هاي ايراني توليد نمود، كه زينت بخش كاخ هاي سلطنتي لهستان شد. در سال ۱۸۷۸ اين فرش ها در نمايشگاه بين المللي پاريس در قصر تروكادرو با آرم و نشان سلطنتي لهستان به نمايش گذاشته شد و از همان زمان نام لهستاني را به خود گرفت. البته بعد از نمايش فرش هاي فوق در پاريس متخصصان و كارشناسان زبده غرب از قبيل ريگل لهستاني، بوده و مارتين با بررسي دقيق سبك آن ها به اين نتيجه رسيدند كه اين فرش ها در قرن ۱۷ توسط ايرانيان بافته شده است.با تمام اين تفاسير قدر مسلم اين است كه قالي ايران به لحاظ بافت استادانه، طرح هاي ظريف و رنگ هاي دلپسند و گره هاي نامتقارن زيبا همچنان در صدر باقي مانده، چرا كه بافت ظريف ترين قالي ها فقط از روح بلند و خداجوي هنرمند ايراني نشأت مي گيرد و نظير آن را در هيچ كجاي پهنه گيتي نمي توان مشاهده كرد.
بي شك قاليبافي يكي از برجسته ترين جلوه هاي فرهنگ و هنر ايران زمين به شمار مي آيد و افتخارات آن در اقصي نقاط دنيا همچون نامي آشنا در ژرفاي دل هر ايراني انعكاس دارد. خواه در كف تالارهاي باشكوه پادشاهان در دورترين نقاط دنيا، خواه در كف كاهگلي كوخ نشينان پهن شده باشد همه بيانگر ميوه و طبع گمنام ترين و رنج كش ترين مردم ايرانند كه با سرپنجه هاي دردمند و هنرمند خود شكوفايي آفريدند و چهره افتخار ملي را در سراسر گيتي حك نمودند.
تجلي و درخشش اين ميراث ملي وقتي بيشتر بر ما روشن مي شود كه درمي يابيم رواق هاي اماكن متبركه در مكه معظمه و مدينه منوره و نجف اشرف و كربلا و كاظمين و سامرا و بارگاه هاي حضرت امام رضا (ع) و خواهر گرانقدرش حضرت معصومه(س) و حضرت زينب(س) در شام و ده ها مكان نظير آن با فرش هاي دستباف ايراني مفروش و مزين شده است.بر همين مبنا براي حفظ و كياست از اين هنر دستي كه به واقع در محل تولد خود غريب افتاده است با بسامان در آوردن كارگاه هاي قاليبافي، محل تجلي اين صنعت دستي از لحاظ بهداشتي و ايمني كار، هنرجويان و اساتيد فن بافندگان قالي را بيش از بيش راه گشا بوده، تا با وجود كاستي ها و كمبودهاي ناشي از عدم رعايت اصول علمي و بهداشتي شاهد به هدر رفتن نيروهاي خلاق نباشيم و آنان را از خطرات ناشي از بيماري هاي حرفه اي كه بعضاً منجر به هلاكتشان مي شود آگاه سازيم.
براساس آمار سرشماري از كارگاه هاي خانگي در سال ۱۳۷۳ بيش از يك ميليون كارگاه قاليبافي خانگي در كشور وجود دارد؛ اما آيا اين تعداد كارگاه ها مجهز به سيستم هاي ايمني و ارگونومي هستند؟ اطلاع دقيق در دست نيست. امروزه براي طراحي دستگاه هاي صنعتي از قبيل دستگاه هاي صوتي و تصويري و حتي رايانه ها اصول و قواعد ارگونوميكي رعايت مي شود چرا كه عدم رعايت آن باعث بروز بيماري هاي حرفه اي مي شود كه اغلب قابل درمان نمي باشند و همين امر باعث ركود بازار آنها مي شود.
در بسياري از كشورهاي اروپايي، اتحاديه هاي كارگري توجه بسيار زيادي به ارتقاي ارگونومي به عنوان عامل مهم در بهداشت و راحتي آسايش كارگران مبذول داشته اند. به طوري كه بعد از جنگ جهاني دوم در آمريكا به عنوان يك رشته علمي صاحب كرسي و مَقام و مُقام علمي در دانشگاه ها گرديده است. يكي از تمهيداتي كه در آمريكا براي كارگران در نظر گرفته شده است بالا بودن حق بيمه آنان است. در اين مورد نيز سازمان هاي بين المللي ILO دستورالعمل ها و مقرراتي در اين خصوص تدوين نموده اند كه تمام كارگاه هاي صنعتي موظف به رعايت آن قوانين مي باشند. در ايران نيز مقرراتي به منظور رعايت بهداشت در كارگاه صنعتي وضع شده و از جانب سازمان هاي وزارت كشاورزي، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي در اجراي آنها نظارت مي گردد.
منابع در روزنامه موجود است.

نگاهي به فيلم ۲۰۴۶ ساخته وونگ  كارواي
دقت در جزئيات
001023.jpg
فيلم «۲۰۴۶» ساخته وونگ كارواي فيلمساز هنگ كنگي سال قبل در اين كشور آسيايي به روي پرده سينماها رفت. بعد از نمايش موفقيت آميز اين درام رمانتيك علمي- تخيلي در جشنواره بين المللي فيلم كن، نوبت منتقدين و تماشاگران داخلي بود كه از اين فيلم استقبال كنند. «۲۰۴۶» چند هفته قبل در آمريكا و اروپا به روي پرده رفت. البته هيچ كس پيش بيني يك فروش فوق العاده براي اين فيلم نمي كرد، اما با اين وجود فيلم به صورت يكي از محصولات موفق آسيايي درآمد كه در اروپا و آمريكا به روي پرده رفته است.
گروه زيادي از بازيگران سرشناس سينماي چين و هنگ كنگ در نقش هاي اصلي اين فيلم بازي كرده اند. بازيگراني مثل: توني ليونگ، گونگ لي، تاكيو ياكيمورا، فاي دونگ، ژانگ زي يي، چن چنگ و مگي چيونگ. فيلم كه حال و هوايي مثل «سولاريس» آندره تاركوفسكي دارد، همچون كارهاي اين فيلمساز روسي تلفيقي از رنگي و سياه و سفيد است. كشورهاي فرانسه و آلمان هم در توليد اين محصول چيني و هنگ كنگي سرمايه گذاري كرده اند.
قصه فيلم درباره يك نويسنده است. تصور او بر اين است كه آنچه مي نويسد درباره آينده است. اما واقعيت امر اين است كه نوشته هاي او همه درباره گذشته ها هستند. در كتابي كه او مي نويسد، يك قطار اسرارآميز هر چند وقت يك بار به «۲۰۴۶» سفر مي كند. اين محل رويايي يك ناكجا آباد است. تمام كساني كه به اين محل مي روند يك قصد و نيت مشترك و يكسان دارند. همه اين آدمها مي خواهند خاطرات گذشته و از دست رفته خود را درباره اين محل - و به شكلي زنده، طبيعي و جاندار- ببينند. گفته شده كه در «۲۰۴۶» هيچ چيزي هيچ وقت تغيير نكرده و نخواهد كرد. با اين حال هيچ كس نسبت به صداقت و راستي اين گفته اطمينان ندارد، زيرا هيچ يك از كساني كه به اين محل سفر كرده اند، ديگر برنگشته اند. اما يك اتفاق عجيب مي افتد. يكي از مسافران «۲۰۴۶» موفق به بازگشت مي شود. او در آنجا بود و خودش تصميم گرفت كه برگردد. اين انتخاب و خواست خود او بود. او مي خواست تغيير كند.
در اصل قرار بود كه فيلمنامه فيلم چيز ديگري باشد. هدف اوليه وونگ كارواي اين بود كه قصه يك مشت زن باج گير را در بانكوك تعريف كند. نقش اين مرد زورگو را قرار بود تاكويا كيمورا بازي كند. ماجراهاي فيلم هم در هتلي به نام «۲۰۴۶» اتفاق مي افتاد. توليد فيلم «۲۰۴۶» چندين سال طول كشيد. بسياري از صحنه هاي آن دوباره فيلمبرداري شد. اين اثر پر رمز و راز يكي از محصولات پرخرج سينماي هنگ كنگ است. با وجود آنكه ساخت فيلم طولاني شد، اما نتيجه كار يك شاهكار تماشايي، زيبا و شگفت انگيز است كه استحقاق چنين انتظاري را داشت. كاراكتر توني ليونگ از فيلم قبلي فيلمساز «درحال و هواي عشق» در اينجا گسترش يافته و تبديل به نويسنده اي شد كه در دهه شصت زندگي مي كند. او بعد از آنكه يك دوست قديمي را در اتاق هتل خود ملاقات مي كند، چند روز بعد به آن اتاق برمي گردد و متوجه مي شود كه اين دوست ناپديد شده است. او به ۲۰۴۶ سفر مي كند تا مجموعه اي از برخوردهاي مختلف را تجربه كند.
«۲۰۴۶» در زمان سفر كرده و به طور مداوم به زمان حال و گذشته برمي گردد. اين پس و پيش شدن زمان هيچ قانون مشخصي ندارد، اما تماشاچي خيلي سريع متوجه اين تغيير زماني مي شود. بازي گونگ لي در فيلم خيلي كوتاه و در يك فلاش بك است. نام او در قصه فيلم همان نامي است كه كاراكتر گلي چيونگ در فيلم «درحال و هواي عشق» داشت. از يك نقطه نظر مي توان گفت «۲۰۴۶» تلفيقي از تمام كارهايي است كه وونگ كارواي قبل از اين در ساخته هاي قبلي اش انجام داده و حالا در اين فيلم آنها را تكميل كرده است. نقطه قوت كار او دقت در جزئيات مختلف قصه و صحنه است و همين مسئله است كه فيلم را تبديل به اثري گيرا و ديدني كرده است. در آغاز فيلم كاراكتر توني ليونگ يك آدم از دست رفته به نظر مي رسد، اما با پيشرفت قصه و حضورش در ۲۰۴۶ تماشاچي متوجه اشتباه خود مي شود و در نتيجه گيري نهايي متوجه مي شود كه او بيشتر يك روح سرگردان است كه چيزي مهم را از دست داده و حقيقتاً نمي تواند با آدم هاي محيط پيرامون خود ارتباط درستي برقرار كند.
«۲۰۴۶» در شرايطي توليد شد كه بيماري سارس قاره آسيا را دربرگرفته بود و همين موضوع توليد فيلم را با مشكلات زيادي روبه رو كرد. سازندگان فيلم نسخه اي از آن  را كه هنوز تدوين نهايي نشده و فاقد موسيقي بود، به جشنواره بين المللي كن رساندند تا بتواند در دور رقابت هاي بخش مسابقه براي دريافت نخل طلايي رقابت كند. وونگ كارواي اولين بار فيلم خود را به صورت كامل همراه تماشاگران اين جشنواره ديد. وي بعد از جشنواره تغييراتي در فيلم ايجاد كرد. فيلم كه سه ساعت قبل از زمان نمايش عمومي در جشنواره به كن رسيد، صداي برخي از منتقدان را درآورد. آنها به اين شيوه پذيرش فيلم از سوي مسئولين جشنواره اعتراض كردند. اين اولين بار در تاريخ جشنواره كن بود كه فيلمي را به اين شكل براي نمايش در بخش مسابقه قبول مي كرد و حتي يك فيلم را با تأخير به نمايش مي گذاشت.
نوشته: تددمونز - ترجمه: كيكاووس زياري

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |