دوشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۸۴
غربت سرزمين شرقي
مردم افغانستان روز ۲۷ شهريور براي شركت در نخستين انتخابات پارلماني براساس قانون اساسي جديد به پاي صندوقهاي رأي مي روند. اين تحول گامي به جلو محسوب مي شود، هر چند كه بسياري از افغانها نسبت به آنچه بي توجهي جهان به وضع خود مي خوانند، گلايه مند هستند.
001032.jpg
مترجم: رضا محتشم
حمايت آمريكا از جنگ سالاران از جمله مسائلي است كه مردم و حتي دولت مركزي در كابل با آن مخالف است. نشستن زلمي خليل زاد بر صندلي سفير آمريكا در عراق موجب شد تا كرزاي يكي از مشاوران مهم خود را از دست بدهد. انتصاب رونالد نويمن به سفارت آمريكا در كابل نتوانسته جاي وي را پر كند. رواج قاچاق مواد مخدر هنوز امنيت كشور را به مخاطره مي اندازد. در عرصه خارجي هم كابل با دشواري هايي روبه رو است. روابط با اسلام آباد مطلوب نيست و به علاوه كشورهاي سازمان همكاري شانگهاي خواهان تدوين جدول خروج نيروهاي غربي از افغانستان شده اند. مجموعه اين تحولات باعث دلسردي گروهي از افغانها شده است، هرچند كه هنوز بسياري با اميدواري به آينده مي نگرند.
در روزگار جديد كمتر كشوري به اندازه افغانستان مجبور شده است براي فرا رسيدن روزهاي بهتر منتظر بماند. در سال ۲۰۰۱ كه آمريكا حكومت طالبان را ساقط كرد، به نظر مي رسيد آينده اي روشن به زودي فرا مي رسد، اما دور انداختن گذشته در افغانستان دشوار است. پيامدهاي تهاجم شوروي به اين كشور در سال ۱۹۷۹ و تصميم آمريكا براي كمك به مجاهدين براي به راه انداختن جهاد عليه كمونيسم شوروي هنوز دامنگير افغانستان است.
دو دهه جنگ جان بيش از يك ميليون افغاني را گرفت و علاوه بر ويراني بخش اعظم زيرساخت كشور شامل سدها، پل ها و شبكه هاي آبياري، حدود شش ميليون نفر آواره شدند. تعداد بي شماري مين هنوز در افغانستان وجود دارد. مدت كوتاهي پس از خروج شوروي از افغانستان در سال ،۱۹۸۹ آمريكا به اين كشور بي علاقه شد، در حالي كه افغاني ها همچنان بهاي گزافي را براي ميزباني يكي از خونين ترين نبردهاي جنگ سرد پرداختند. در اواخر سال ،۲۰۰۱ آمريكا با مسئوليتهاي جديدي در افغانستان روبه رو شد. نه فقط ناچار شد به ملت سازي بپردازد، بلكه وظيفه فراهم آوري امنيت را براي ۲۵ ميليون نفر جمعيت اين كشور برعهده گرفت كه به اندازه تگزاس است. همان طور كه بعداً معلوم شد، روش اداره جنگ توسط دولت بوش و بعد از آن، هر دو وظيفه را دشوار كرده است.
به غير از آمريكائيان مستقر در پايگاه هاي كشورهاي نزديك افغانستان و كساني كه در بمباران هوايي نقش داشتند، آمريكا فقط ۱۱۰ مأمور سيا و ۳۱۶ سرباز نيروهاي ويژه را براي سرنگوني طالبان به كار گرفت. شايد دولت بوش از گرفتاري در افغانستان مي ترسيد يعني جايي كه ارتش هاي امپراتوري انگليس و اتحاد شوروي عملكرد ضعيفي داشتند. يا شايد قصد داشت نيروهاي زميني را براي عمليات نظامي بعدي در عراق حفظ كند. در هر صورت رامسفلد وزير دفاع آمريكا استفاده از نيروهاي كوچك و با قدرت جابجايي بالا را با حمايت هوايي ترجيح داد. اين راهبرد واشنگتن را ناچار كرد تا شتابزده دست به عضو گيري از نيروهاي موجود در منطقه بزند. در دسترس ترين اين نيروها، جنگ سالاران ضد طالبان در ائتلاف شمال بودند كه عمدتاً از تاجيكها، هزاره ها، ازبكها و تركمن ها تشكيل شده بود. طالبان كه به طور عمده از پشتونها تشكيل شده بود، بارها آنها را شكست داده بود. سيا در زمان جهاد ضد شوروي به تسليح بسياري از اين جنگ سالاران كمك كرده بود، يعني در دوره اي كه براي اولين بار مردان داراي سلاح قدرت بيشتري از رهبران مذهبي يا قبيله اي سنتي در افغانستان پيدا كردند. پس از خروج شوروي، مجاهدين كوشيدند با زور، حاكميت خود را در مناطق تحت تصرف خود اعمال كنند.
در اوايل دهه ۱۹۹۰؛ كشت خشخاش زير نظر جنگ سالاران گسترش يافت. خشخاش محصولي است كه حتي در مناطق كم آب به راحتي رشد مي كند و درآمد آن ۲۵ برابر كشت  گندم، برنج و پنبه است. براي بسياري از كشاورزان كشت خشخاش تنها منبع قابل اطمينان درآمد در اقتصاد جنگ زده كشور بود. فرماندهان مجاهدين محلي نيز با برپا كردن مكانهاي ايست بازرسي عوارض مي گرفتند. در اين دوره اخاذي، بازداشتهاي سرخود، كشتن، آدم ربايي و تجاوز در بسياري قسمتهاي افغانستان عادي بود. تعجب آور نيست كه وقتي در سال ۱۹۹۴ كه طالبان در استانهاي پشتون نشين جنوب و شرق افغانستان سربرآوردند، بسياري از افغانها از جمله حامد كرزاي رئيس جمهوري فعلي از آنها حمايت كردند. آنان توانستند ظرف دو سال تمام جنگ سالاران را سركوب كنند.
در پاييز سال ،۲۰۰۱ با آغاز عمليات آزادي ماندگار بسياري از اين مجاهدين از تبعيد و بازنشستگي بيرون آمدند. سيا و فرماندهان نيروهاي ويژه حدود ۷۰ ميليون دلار اسكناس صد دلاري به فرماندهان منطقه اي شبه نظاميان خصوصي مانند اسماعيل خان در غرب، ژنرال عبدالرشيد دوستم، ژنرال محمد فهيم و استاد عطا محمد در شمال و علي در شرق دادند.
بوش از اين كار به عنوان يكي از بزرگترين معاملات تاريخ ياد كرد. در نوامبر ،۲۰۰۱ سربازان ائتلاف شمال با خروج طالبان از كابل وارد آن شدند و ساختمانهاي دولتي مهم را به تصرف درآوردند، هرچند كه حاميان آمريكايي به آنان گفته بودند منتظر انتقال قدرت با نظم و ترتيب باشند. مجاهدين به سرعت قدرت و نفوذ را از طالبان بازپس گرفتند. اسماعيل خان خود را فرماندار استان هرات اعلام و بر واردات از ايران عوارض وضع كرد كه به ۹ ميليون دلار در ماه مي رسيد. به علاوه بسياري از محدوديتهاي دوران طالبان را در مورد زنان به اجرا گذاشت.
جنگ سالاران در استانهاي مرزي مانند ننگرهار، قندهار، خوست و بلخ نبرد براي سيطره بر كشت و قاچاق پرسود خشخاش را از سر گرفتند. جنگ بين شبه نظاميان دوستم و عطامحمد در سالهاي ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ جان دهها غيرنظامي را در بلخ گرفت. آنان به زودي دست به اعمالي زدند كه باعث شده بود طالبان مدت كوتاهي مورد علاقه بسياري باشد، يعني قتل هاي بدون محاكمه، آدم ربايي، شكنجه، تجاوز و قاچاق انسان. جنگ سالاران همكار نيروهاي ويژه آمريكا دست به جنايتهايي زدند كه هنوز بدون مجازات است. مثلاً نيروهاي دوستم در استان شمالي شبرغان حدود سه هزار نفر زنداني طالبان را داخل كانتينرها بار كردند و باعث مرگ آنان شدند.
در دسامبر ،۲۰۰۱ براساس موافقت نامه  بن كه رهبران شبه نظامي هم پيمان آمريكا در جنگ با طالبان امضا كردند، قرار شد سازمان ملل در كابل نيروي حافظ صلح بين المللي مستقر كند و تمام شبه نظاميان پيش از رسيدن آنان شهر را ترك كنند. اما وقتي در اواخر سال ۲۰۰۱ حامد كرزاي به عنوان رئيس جمهور با حمايت آمريكا وارد كابل شد، نه فقط ناچار شد ژنرال فهيم و دهها هزار جنگجوي شبه نظامي وي را تحمل كند بلكه شاهد فعاليت جنگ سالاران جديد در ديگر نقاط كشور باشد.
جنگ سالاران
علي با ۱۸۰۰۰ نفر مرد مسلح يكي از قدرتمندترين جنگ سالاران است. وي در اواخر سال ۲۰۰۱ به شهرت رسيد، يعني زماني كه نيروهاي ويژه  آمريكايي وي را براي به دام انداختن بن لادن در غارهاي توره بوره در استان شرقي ننگرهار در مرز پاكستان اجير كردند. از آن زمان، وي به رشد خود ادامه داده است. علي با حمايت ژنرال فهيم و نيز نيروهاي ويژه آمريكايي، رقباي خود را به انجام حملات هوايي توسط آمريكا تهديد كرد و پس از بيرون راندن نماينده كرزاي، خود را مسئول امنيت استان ننگرهار خواند. مردان زير فرمان علي متهم به دست داشتن در آدم ربايي، شكنجه و تجاوز به زنان و پسر بچه ها هستند. از زمان جنگ توره بوره، وي به يكي از قدرتمند ترين مردان دخيل در قاچاق مواد مخدر در افغانستان بدل شده است.
كشاورزان ننگرها ر كه در زمره ۳/۲ ميليون افغاني فعال در سوداگري مواد مخدر هستند، گفتند علي كشت و قاچاق ترياك را تشويق و بر آن نظارت دارد. محصول خشخاش براي فرآوري به پاكستان برده مي شود و در آزمايشگاه هاي ننگرهار به هروئين تبديل مي شود و سپس از طريق دبي و پاكستان به خيابانهاي لندن و پاريس مي رسد. آزادي هايي كه جنگ سالاران تحت حمايت آمريكا مانند علي از آن برخوردارند، يك دليل آن است كه كشت خشخاش در خلال سال هاي ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ حدود ۶۴ درصد افزايش يافت و در سال ۲۰۰۴ افغانستان منبع تأمين ۸۷ درصد هروئين جهان بود. در ماه هاي اخير كرزاي عليه ترياك اعلام جهاد كرده و به استانداران و مسئولان امنيتي در كشور گفته است با كشت يا قاچاق آن مبارزه كنند. جنگ سالاران نيز از كاهش چشمگير كشت خشخاش در استان هاي زير نظر خود دم مي زنند.
عطا محمد جنگ سالار سابق و استاندار فعلي بلخ گفت وي تلاش زيادي براي ريشه كني خشخاش در اين استان و خلع سلاح داوطلبانه افراد خود كرده است. وي تا پيش از آن همواره به مانند سنت بنيادگرايان، لباس نظامي مي پوشيد اما حالا با كت و شلوار در دفتر كار مجلل خود در مزار شريف از ميهمانان خارجي استقبال مي كند. مي گويند شبه نظاميان وي محموله بزرگي از سلاح را مخفي كرده اند. اهالي شهر نيز از نقش محمد در قاچاق مواد مخدر به ازبكستان صحبت مي كنند. در جولاي ۲۰۰۴ رئيس پليس منصوب كرزاي در شهر مزارشريف يك محموله ترياك را توقيف كرد اما عطا محمد وي را در خانه اش حبس كرد. سربازان انگليسي كه در چارچوب نيروي پاسدار صلح بين المللي ايساف در مزار شريف هستند، به رئيس پليس محبوس غذا و آب مي رساندند تا زماني كه اين بحران حل شد.
مسلماً دولت مركزي ضعيف افغانستان نمي تواند كار زيادي براي مبارزه با كشت خشخاش انجام دهد و از سي و دو استان كشور، اكنون در بيست و هشت استان خشخاش كاشته مي شود و اين كار اغلب با حمايت و دخالت مقامات محلي انجام مي شود، مانند رئيس پليس در استان دور افتاده شمالي بدخشان كه تا اين اواخر بزرگترين كارگاه توليد هروئين را در افغانستان اداره مي كرد. در ابتدا كرزاي به كشاورزان پول داد تا از كشت خشخاش دست بردارند. البته مقامات فاسد دولتي اين بودجه را بلعيدند عده اي از كشاورزان اين پول را گرفتند و به كشت خشخاش ادامه دادند. كرزاي بعدا تصديق كرد پرداخت پول اشتباه بود.
وجود فرآورده هاي پرمحصول، تأسيسات سردخانه و اعتبارات كوچك شايد باعث شود كشاورزان افغاني دست از مطمئن ترين منبع درآمد خود بردارند. اما به نظر مي رسد طرحهاي بلندمدت براي سودآور كردن كشاورزي در افغانستان به اندازه برنامه هاي ريشه كني خشخاش براي آمريكايي ها جذابيت داشته باشد. طبيعي است كه اين برنامه ها با مقاومت روبرو شود. پارسال يك شركت امنيتي آمريكايي چهارصد نفر افغاني را براي ريشه كني خشخاش به مدت دو هفته آموزش داد. آنان به استان مركزي وردك رفتند و يك هزار هكتار خشخاش را نابود كردند. اما اين كار پس از جنگ با كشاورزاني امكان پذير شد كه راكت شليك كردند و مين در مزارع كاشته بودند.
در نوامبر ،۲۰۰۴ كشاورزان استان ننگرهار گزارش كردند هواپيمايي را در حال پاشيدن مواد شيميايي بر مزارع خشخاش ديده اند. دين محمد استاندار گفت فقط آمريكايي ها مي توانستند اين هواپيما را فرستاده باشند اما مقامات آمريكايي هرگونه اطلاعي را از آن تكذيب كردند. به گفته يك ديپلماتيك اروپايي اعضاي ارشد دولت بوش به نابودي مزارع خشخاش از طريق هوا روي آورده اند، اما كرزاي از اين كار راضي نيست چون كشاورزان به شورش تحريك مي شوند.
به نظر مي رسد، افغانها حق دارند تعجب كنند چرا ۱۸۰۰۰ سرباز آمريكايي در اين كشور از دستگيري قاچاقچيان مشهور ناتوان هستند. يك ديپلمات غربي گفت سالها بود همه مي دانستند آل كاپون سردسته يك باند مافيايي است اما لازم بود تا مدارك لازم براي محكوميت وي گردآوري شود. بسياري از افغانها مي گويند آمريكا مي خواست بخشي از پول حاصل از مواد مخدر به مصرف بازسازي كشور برسد و از اين رو، افزايش كشت خشخاش را ظرف سه سال گذشته ناديده گرفت.
دولت ضعيف
آنتونيو مارياكوستا مدير اجرايي برنامه مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل در گزارشي در اكتبر ۲۰۰۳ نوشت افغانستان بار ديگر به كشوري ضعيف بدل خواهد شد و اين بار در دست كارتلهاي مواد مخدر و تروريستهاي سوداگر خواهد بود. وي در گزارش جديدتر خود در نوامبر ۲۰۰۴ هشدار داد اگر مشكل مواد مخدر در افغانستان ادامه يابد، موفقيتهاي سياسي و نظامي سه سال گذشته از دست خواهد رفت.
عده بسياري معتقدند تا زماني كه دولت بوش نتواند از جنگ سالاران در جنگ با تروريسم دست بكشد، اين فرجام براي افغانستان اجتناب ناپذير خواهد بود، چون حمايت از جنگ سالاران به معناي تضعيف حاكميت كرزاي است. به نظر مي رسد، بخش اعظم كشور را جنگ سالاران و شبه نظاميان آنان اداره مي كنند. كرزي در مصاحبه اي با نيويورك تايمز آنان را بزرگترين تهديد براي امنيت افغانستان  مي داند كه از طالبان هم خطرناكترند. طالبان در سال گذشته بيش از ۹۰۰ نفر را كشتند. آنان بيشتر در استان هاي جنوبي و شرقي حضور دارند.
پنتاگون از شركت دادن سربازان آمريكايي در فعاليتهاي صلح باني در افغانستان جلوگيري مي كند. عجيب تر اين است كه تا سپتامبر ،۲۰۰۳ آمريكايي ها با گسترش حيطه مأموريت نيروي كمك رساني امنيت بين المللي (ايساف) به فراتر از كابل مخالفت مي كرد. نيروي هشت هزار نفره ايساف كه زير فرماندهي ناتو است، در خلال سه سال آينده و با گسترش حيطه مأموريت، چند هزار نفر بيشتر خواهد شد. اما همچنان حضور آن با فعاليت ۴۰۰۰۰ نفراز افراد ناتو در بوسني غيرقابل مقايسه است. بوسني فقط يك دهم افغانستان است. به علاوه ايساف اختياري براي مقابله با قاچاقچيان يا حتي دخالت نظامي در نزاعهاي داخلي ندارد.
در جولاي ،۲۰۰۴ پزشكان بدون مرز كه در سالهاي سخت جنگ داخلي و حكومت طالبان مانده بودند، پس از كشته شدن پنج نفر از كاركنان آن از كشور خارج شدند. اين سازمان ادعا كرد مقامات افغاني شواهدي به آن ها نشان داده بودند كه جنگ سالاران شمال غرب كشور در مرگ آنان دست داشته اند اما كاري براي بازداشت آنان نكردند. پزشكان بدون مرز پيشتر توزيع جزواتي را در جنوب كشور توسط نيروهاي ائتلاف محكوم كرده بود كه در آن نوشته شده بود اگر مردم مي خواهند تحويل خواربار ادامه يابد، دادن اطلاعات در مورد طالبان و القاعده ضروري است. به علاوه آنان آمريكا را متهم كردند از كمكهاي بشردوستانه براي حمايت از بلندپروازيهاي سياسي و نظامي استفاده مي كند و به اين ترتيب، بي طرفي سازمانهاي كمك رساني غربي را در مناطق جنگي به خطر مي اندازد.
بن لادن و ملاعمر پس از اعلام بيشترين جوايز و جديدترين تعقيب در تاريخ هنوز آزاد هستند. اين امر نه فقط نشان دهنده دشواري هاي جنگ با دشمن سايه وار در قلمروي وسيع و كوهستاني است، بلكه نشان دهنده قوت وفاداريهاي قبيله اي و مذهبي و احساسات فزاينده ضدآمريكايي در استانهاي پشتون نشين افغانستان و پاكستان است. در اكتبر ،۲۰۰۲ احساس خشم مردم به آمريكا سبب شد تا ائتلاف احزاب اسلامي افراطي در انتخابات استان هاي همجوار افغانستان در پاكستان به پيروزي برسند. با ادامه حملات هوايي، احتمال پيوستن شمار بيشتري از مردم در جنوب و شرق افغانستان به اسلام گرايان افراطي بيشتر مي شود.
هيچكدام از هزاران نفر افغاني كه در نقاط اغلب ناشناخته در بازداشت ارتش آمريكا به سر مي برند، از عنوان اسير برخوردار نيستند و به مشاوره حقوقي دسترسي ندارند. گاه به همان راحتي كه دستگير مي شوند، آزاد مي شوند.
بدرفتاري در حين بازپرسي عادي به نظر مي رسد. تا به حال چند نفر از اين زندانيان در حبس كشته شده اند.
عده زيادي از افغانها معتقدند مردم غرب كه جذب مسائل عراق شده اند، نسبت به سرنوشت افغانها بي اعتنا شده اند يا در افغانستان چيزي را مي بينند كه دلشان مي خواهد يعني طلوع دمكراسي و آزادي. اما دكتر سيما ثمر فعال حقوق بشر در افغانستان گفت دمكراسي و آزادي بدون عدالت و حاكميت قانون بي معناست. انتخابات پارلماني آينده شايد گامي ديگر در مسير طولاني به سوي دمكراسي و آزادي باشد، اما شايد باعث مشروعيت بيشتر جنگ سالاران شود كه اكنون بيشتر از هر كسي در اين كشور موقعيت تشكيل احزاب سياسي و تأثيرگذاري بر رأي دهندگان را دارند.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |