دوشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۸۴
در جامعه آمريكا:
پسرها كم كم عقب مي افتند
000999.jpg
«و شكست آنها در واقع شكست نظام آموزشي است. اين را يك گزارش هشدار دهنده درباره شكاف جنسيتي مي گويد.»همه پسرها از غني تا فقير عليرغم همه غرورشان يك تحول را تجربه كرده و پشت سر مي گذارند. كما اينكه آن زمان كه رهبران كارگاه هاي مهارت آموزي گردهم آمدند در بين آنها تنها تعداد كمي پسر وجود داشت. از رهبر كلاس هاي ارشد، نائب رئيس، رئيس انجمن دانش آموزي تا سرگروه تيم رياضي و تدوينگر كتاب سال همگي دختر بودند. گرايش زنان به كسب قدرت حاكي از يك تحول گيج كننده در نظام آموزشي آمريكا است و به سادگي شاهد اين اتفاق خواهيم بود كه پسرها تبديل به جنس دوم مي شوند.
طبق گفته هاي توماس جي. دخترها در حال حاضر شكاف و انفصالي را تجربه مي كنند. اين را مارتيسون يك محقق ارشد انستيتو پل مؤسسه اي كه بر تخصيص امكانات در آموزش عالي واشنگتن مطالعه مي كند. مطرح كرده كه در طي سي سال گذشته تقريباً به تمام معنا پيشرفت آموزشي را تنها دختران داشته اند.

ممكن است دنيا هنوز، دنياي مردان باشد اما اين چندان طول نخواهد كشيد بر طبق تحقيقات، يك پسر متوسط از همان روزهاي اول مدرسه خيلي عقب تر از دختران است با اين وجود هنوز از پسرها انتظار مي رود تا چيزهاي مشابه را با راه هايي مشابه و در مدت زمان مشابه (در مقايسه با دختران) ياد بگيرند.
سيستم اعصاب و انگشتان پسرها ديرتر از دخترها رشد مي كند و اين كار را براي پسرها خيلي سخت تر مي كند تا به عنوان مثال يك مداد را نگهدارند يا آن را خيلي روان به حركت درآورند. اين مي تواند به طرز غيرمنصفانه اي پسرها را به عنوان كندذهن معرفي كند و به زودي يك بي ميلي به مدرسه را در بين آنها ايجاد كند.
در ضمن نگرش يك پسر نسبت به فيزيكش به او مي گويد كه بدود و تحرك داشته باشد، اما امروز با سيستم آموزشي نوين آمريكايي او بايد هفت ساعت در روز بنشيند. به طور بيولوژيكي او تقريباً به دو تنفس در روز احتياج دارد. اما پسر امروزي اگر تنها يكي از آنها را داشته باشد خيلي خوش شانس خواهد بود.
پسرهاي آمريكايي به مرور عقب مي افتند و مستعد هستند تا سر از آموزش استثنايي درآورند. ول گشتن، دلقك بازي، توي حرف ديگران پريدن سه ويژگي اي است كه به وضوح با نقص توجه و تمركز و بيش فعالي همبستگي دارد. (بيشتر در پسرها ديده مي شود) و آنهايي كه به مدرسه عالي مي رسند بيشتر در خطر عقب ماندگي هستند. و شكاف و تفاوت بيشتري را در مقايسه با دختران تجربه مي كنند. اوقاتي را كه دختران صرف پيشرفت و كسب احترام و افتخار مي كنند پسرها در سالن وزنه برداري وقت مي گذرانند يا مشغول بازي در باشگاه يا غرق در موسيقي هستند (آنها سي درصد بيشتر از دختران ترك تحصيل مي كنند).
در يكي از دانشگاه هاي آمريكا كه ۳۵۰ سال مردها بر زنان برتري داشتند از ۲۵ سال پيش زن ها در ثبت نام و كسب مدارج از مردان پيشي گرفته اند. البته اين فاصله در سال هاي ۱۹۹۵ فراز و نشيب هاي زيادي داشته است و حالا ۵۷ درصد از كل مدارك ليسانس ۵۸ درصد از مدارك فوق ليسانس را به خود اختصاص داده اند. در ازاي هر صد پسر، صدوسي دختر دانشجوي كارشناسي وجود دارد كه مي تواند به ۱۴۲ در مقابل صد در سال ۲۰۱۰ برسد. اين مشكل به مدرسه محدود نمي شود. اگر زماني يك پسر جوان خانه را ترك كند به نسبت خواهرش بيشتر احتمال دارد تا به نتيجه عكس برسد به اين معني كه بازگردد، پدر و مادر خود را تلكه كند و اينها همگي اين را مي رساند كه يك مرد جوان قبل از رسيدن به بزرگسالي و حتي در بزرگسالي خيلي ضعيف تر از جنس دختر عمل مي كند. جوانان امروزي به نسبت جوان سِي  سال پيش احتمال بيشتري دارد تا در كلاس ناموفق ظاهر شود (به دليل ناكارآمدي سيستم هاي آموزشي و در عين حال بالا رفتن توقعات نوجوانان) انگليسي ها به اين گروه، گروه فنا شده يا از دست رفته مي گويند.
مردها در پي كسب مشاغلي با بالاترين دريافتي (حقوق) هستند از قبيل طراحي و مهندسي، بانكداري، و... اما اين زنان هستند كه با توجه به موفقيت هاي آموزشي قاطع كه در طي سال هاي اخير داشته اند نهايتاً قادر خواهند بود تا شكاف درآمدها را بشكنند و قدرت و موقعيت هاي بهتر را از آن خود كنند، همچنين نفوذي را به دست آورند تا بتوانند قوانين انجمن ها و دولت را به نفع خود بازنويسي كنند.
دخترها بهتر قادرند تا به تعهدات خود بر حسب نيازهاي جامعه مدرن عمل كنند از آن جمله مي توان بذل توجه، پاي بند بودن به قوانين و دارا بودن شايستگي هاي كلامي و توجه نشان دادن به روابط درون فردي حاكم بر ادارات را نام برد. اين را جيمز گاربارينو، استاد در رشته رشد و تحول انسان در دانشگاه كُرنلا و نويسنده كتاب پسران فراموش شده مي گويد.
چرا پسران آمريكايي به پرخاشگري روي  آورده اند و ما چگونه مي توانيم آنها را نجات دهيم؟ الگوي تملق آميز رهايي مرد از قيد و بندها و تعهدات اقتصادي و مالي نسبت به خانواده (گرفتن نقش نان آور بودن از مرد) مي توان مردان را به بازنده هايي در اقتصاد جهاني تبديل كند، اقتصادي كه به توانمندي هاي ذهني بها مي دهد و اين قبيل تحولات، خيزش هاي اجتماعي را مي تواند به بار آورد. اصلاح اوضاع مالي خانواده، سياست هاي اجتماعي و تمرين هايي كه به خانواده ها داده مي شود، در نظام خانواده، مردها را كم كم از گروه و چرخه كار بيرون راند، كما اينكه عده زيادي از آنها وظايف پدرانه خود را ترك كرده اند و عملاً با زندگي اجتماعي قطع رابطه كرده اند، اين حتي اجازه و قدرت انتخاب را در ازدواج از پسرها سلب مي كند چرا كه ديگر اين دخترها هستند كه تصميم مي گيرند چه موقع و چه كسي براي تشكيل زندگي بهتر است و يكه تازي پسران به سر آ مد.
توماس مارتيسون مي گويد براساس يكسري گزارش هاي خوش بينانه  نيز بسياري از پسران قلل تحصيلي را فتح مي كنند، به خصوص پسران خانواده هاي پردرآمد با والدين تحصيلكرده. همچنين پسرها روي  هم رفته هنوز بهتر از دختران از عهده تست هاي استاندارد شده بر مي آيند. اغلب آموزگاران معتقدند پسران آمريكايي شايستگي هاي خاصي در تست هاي چند گزينه اي دارند و اين به نفع پسرهاست چون دخترها بيشتر تمايل دارند كه به اصطلاحات پيچيده تر با نگاهي كلي تر و اجمالي تر بنگرند.
در يكي از دانشگاه هاي آمريكا كه۳۵۰ سال مردها بر زنان برتري داشتند از ۲۵ سال پيش زن ها
در ثبت نام و كسب مدارج از مردان پيشي گرفته اند. البته اين فاصله در سال هاي ۱۹۹۵ فراز و نشيب هاي زيادي داشته است و حالا ۵۷ درصد از كل مدارك ليسانس و ۵۸ درصد از مدارك فوق ليسانس را به خود اختصاص داده اند

دخترها با مسائل خشم برانگيز كه شناسايي آنها اغلب خيلي سخت است بهتر برخورد مي كنند، چون دخترها عموماً عزت نفس پايين را در خود دروني كرده اند بيشتر دوره هاي افسردگي را تجربه مي كنند و بيشتر خود را براي رسيدن به كمالي كه براي خود متصور هستند، به زحمت مي اندازد و محدود مي كنند. اما پسرها اغلب براي رسيدن به آنچه مي خواهند از مشت هايشان (توانمندي هاي جسمي) استفاده مي كنند، اما دختران اغلب از توانايي هاي كلامي (به غيبت هاي شرورانه و قلدري هاي زنانه مي پردازند.)
حال اين شكاف جنسي مي تواند كمتر شود با هزاران علل كه بايد شناخته شود. بر طبق بعضي مشاهدات يك اصل اين است كه دخترها عرفاً كندتر از پسرها به آن درجه از رسش برسند تا به پيام هاي فرهنگي واكنش و پاسخ مناسبي نشان دهند. پدراني كه پسران خود را دست كم مي گيرند آنها را در اقتصاد نوين به ورطه سرگرداني و بي هدفي مي اندازند و شخص كم هوش و گنگي را تربيت مي كنند كه از پس مناسبات اقتصادي برمي آيد و رشد كمي دارد.
اما مدارس نيز سهواً نقش بزرگي را ايفا مي كنند اينكه آنها اين را بديهي مي دانند كه پسرها علي رغم اطلاعاتي كه پژوهش ها بدست داده اند بهتر از دخترها عمل مي كنند در واقع بيشتر سيستم هاي اداري تنها پسران را مي بينند و البته در كنار اين، مدارس به پسران به عنوان يك دردسر مي نگرند. سي سال پيش كارشناسان آموزشي يكسري تحقيقات را به روي يك گروه از دختران آغاز كردند. هدف نوبل كمك به دختران بود تا در رياضي و علوم برتري يابند و عزت نفس آنها را افزايش دهد و به آنها اين پيام را بدهد كه هميشه فرصت ها و جايگاههايي براي گرفتن و تصاحب كردن وجود دارد. دختران همچنين قويا متأثر از اين جنبش زنان هستند و تمركز روي دختران در سيستم آموزشي، فضايي قانوني را بوجود آورده كه در آن پسران مورد اجحاف قرار گرفته اند.
حتي نمودار رشد آموزشي پسران به طور يكنواختي مسير خود را طي كرده است. در سالهاي ۱۹۹۰ (استيو همسون) قوانين مدرسه عالي اتاوا در آيوا، همه متمركز روي دختران بود. همه بورس هاي تحصيلي و همه برنامه هاي آموزشي و دانشگاهي به سمتي بود كه دختران به رياضي و علوم تمايل پيدا كنند. چنين برنامه مشابهي در زمينه خواندن و نوشتن براي پسران وجود نداشت. هواداران پسران مدعي اند كه مدارس تبديل به آزمايشگاه هايي براي سركوب پسران شده اند با كلاس هايي كاملاً زنانه (منطبق با خصوصيات زنانه) كه سعي دارند كه انسان دو جنسي را طراحي كنند تا به راحتي بنشينند و به سرمشق گوش فرا دهند.
اين سيستم براي هيچكس خوشايند نيست، اما دخترها بهتر آنها را تحمل مي كنند. پسرها بيشتر تمايل دارند تا خطر فعاليت ها و رقابت هاي ضد استبدادي و آزادي طلبانه را به جان بخرند و آنها اغلب با مسائل و سؤالات جزئي و كوچك مثل اينكه اسمشان را دقيقاً بايد در كجا بنويسند و معلمانشان را اذيت نمي كنند.
تحقيق بر روي مغز بزودي به ما كمك مي كند تا تفاوت رفتاري پسران و دختران را تشريح كنيم. پسران معمولاً مي توانند مافوق فضاي حاضر فكر كنند و اين توانايي را نيز دارند كه هر چيز را در سه بعد ببينند. آنها اغلب به بازي هايي كه حركات زياد را مي طلبد معطوف مي شوند، چرا كه اين همانند عنصري است كه خشونت را به موقع بروز و تخليه مي كند، به جاي اينكه اين چنين بي تفاوت باشيم، به مهار اين انرژي به شكل سالم و تأثيرگذار بينديشيم. بسياري از پسرها با اختلال كمبود توجه و تمركز و يا اختلال بيش فعالي همراه با كمبود توجه و تمركز (ADHD) تشخيص داده مي شوند و اين به ميزان رتيالين استفاده شده در ايالات متحده تا ۵۰۰ درصد افزايش دامن زده است و بعضي پژوهشگران آن را داروي K12 جديد يا وسيله مديريت مي نامند.
به نسبت درمان هاي پيشنهادي قبلي، كارشناسان معتقدند معلمان بايد به پسرها كمك كنند تا كمتر احساس (وصله ناجور بودن) را تجربه كنند و تمركز نظام آموزش بايد روي شيوه هايي باشد كه به حل مسأله تأكيد دارد و ارزش زيادي براي آن قائل است نه صرفاً گرفتن آزمون براي سيستم. شيوه اي كه دانش آموز براي حل مسأله مطروحه اتخاذ مي كند، بايد مهم باشد نه صرفاً اجراي آزمون. به عنوان مثال پسرها مي توانند رياضي را با شمردن مخروط هاي كاج ياد بگيرند و يا زيست شناسي را با پرسه  زدن اطراف استخر ياد بگيرند و اگر نگراني هايي درباره يادگيري آنها است مي توانند از يك مركز مجهز به كامپيوتر و اقسام لوازم قابل دستكاري ديدن كنند و از اين قبيل وسايل به عنوان مكمل كتب درسي استفاده شود.
توجه به زندگي عاطفي پسران مي تواند مزايايي نيز دربرداشته باشد. يك پژوهش نشان مي دهد كه مهدكودك ها در مورد پسرها بيشتر بر مهارت هاي اجتماعي تمركز دارند و نه فقط يادگيري اقتصادي، تا زماني كه آنها به مرحله كالج مي رسند.
تحقيقات نشان مي دهد كه پسرها از آغاز تولد بيشتر احساساتي و عاطفي هستند. اما «ويليام راس پوليك» استاد روانپزشكي در مدرسه مِي گويد، پسرها اغلب آنچه كه آنها را به سمت بردباري و احتياط در صحبت كردن سوق مي دهد كدگذاري (رمزگذاري) مي كنند و در مرحله دوم آن توانائي ها و شايستگي ها از خارج اجتماعي مي شوند (بوسيله عوامل خارجي تقويت مي شود و وجه اجتماعي به خود مي گيرد.) حالا ما تخصيص ده هزار دلار در هفته را به منظور يادگيري هوش عاطفي اجرا كرده ايم. پوليك مي گويد مهارت هايي وجود دارد كه پسرها با آن به دنيا مي آيند و ذاتي است، هيچ شكي وجود ندارد كه پسران امروزي با جهاني متفاوت از پدرانشان مواجه هستند. براي مثال براي آنها سخت تر خواهد بود كه بدون مدرك كالج شغلي با درآمد خوب پيدا كنند به علاوه آنهايي كه كارهايي از اين دست مثل كار در كارخانه را انجام مي دهند و از اين قبيل جاها سر درمي آورند با مسائلي مواجهند. صاحبان اين قبيل مشاغل نيز ترجيح مي دهند كاركنانشان زن باشند. زنان استخدام ۶۰ درصد از استخدامي ها را شكل مي دهند و از سال ۱۹۸۰ به ۷۳ درصد رشد پيدا كرده است. در طي دوره مشابه واحد توليدي كه ۷۰ درصد استخدامي هاي آن را مردان تشكيل مي دادند ميزان آنها تا ۷ درصد كاهش داشته است. با همه اينها كارشناسان مي گويند دختران تنها ۲۰ سال توجه دريافت كرده اند و آيا آن و تنها فرمانبرداري آنها از مردان را جبران مي كند و اشكال آن چيست؟ اگر زنان به جايگاه بالا و والايي دست يابند به خصوص اگر آنها استحقاق آن را دارند؟ (گرنلز گاربارنيو) براي يك بار هم كه شده دست از سركوب دختران برداريد. اين طبيعي و منطقي است كه آنها نسبت به پتانسيل ها و توانائي هايشان ترقي كنند و ديگر اينكه دنيايي جديد به روي دختران گشوده شود مگر اينكه يك جنبش موازي از پسران شكل گيرد تا به آنها كمك كند مكاني دوباره براي حضور پيدا كنند.
منبع: ريدرزدايجست
ترجمه: ليلا بيات

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |