مادران كارمند و مسئوليت هاي سخت و شيرين
با شنيدن نام كارمند روح انضباط، تعهد، صداقت و تلاش در راه خدمت رساني به مردم و كمك به دولتي موفق و كارآمد تجلي مي يابد و با شنيدن نام مادر عطر عطوفت، ايثار، هدايت و حمايت فضا را عطرآگين مي سازد . حال آن كه وقتي نام مادران كارمند به گوش مي رسد با كمي دقت چهار واژه به ترتيب بر ذهن نقش مي بندد.دانش، كوشش، سازش و چالش چهار واژه اي هستند كه حقيقت زندگي يك مادر كارمند را به ترتيب و هريك با دنيايي از معني به طور مجمل بيان مي دارند.
گاه مي انديشم چگونه آنان كه مسئوليت هاي سخت و حياتي زندگي برشانه هاي ظريفشان سنگيني مي كند همچنان با محبت و صبورانه به گل زندگي لبخند مي زنند و مصائب زندگي را نه باري بلكه پري مي انگارند و باز هم به پيش مي روند؟
با صبوري و از خود گذشتگي هر مشقت و خستگي را به جان مي خرند تا مبادا گزندي به همسرشان كه او نيز ممكن است نقش كليدي و يا به هر صورت مثبت و مؤثري در جامعه داشته باشد برسد و يا خاري به پاي كودكش همان كودكي كه فردا آينده را با دستان مصممش ترسيم خواهد كرد فرو نرود و خاطر عزيزتر از گلش را مكدر نگرداند.گرچه همه مادران و همه كارمندان مسئوليت هاي مهم و سختي را برعهده دارند ولي دغدغه ها و دل مشغولي هاي يك مادر كارمند دو چندان است.
او بايد برنامه ريزي كاملاً حساب شده داشته باشد تا بتواند با تقسيم توانايي هاي خود چه دانش و تدبير در عرصه كار و چه مهر مادري و همسرداري و درايت و مديريت در خانه، حداكثر بهره را از ظرفيت هايش ببرد.ولي اين مسير پر پيچ و خم و فراز و نشيب برخي توجهات و پشتيباني ها را مي طلبد تا او بتواند رسالتش را به شايستگي به انجام برساند.
آيا ديد و روش مديران محترم در رابطه با مادران كارمند سليقه اي و يا كاملاً ضابطه مند است؟ آيا درست است امنيت شغلي يك مادر به سبب حضور يك انسان نو يا بهتر بگويم يك فرشته تهديد شود و استفاده از ساعاتي كه براي مهرورزي و شيردهي به فرزند شيرخوار به او تعلق مي گيرد به سبب سليقه اي عمل كردن و يا نوع قرارداد كاري زير سوال برود؟
آيا به مغز افراد، توانمندي و كيفيت كار ايشان اهميت مي دهيم و يا فقط به كميت كار مي انديشيم؟ آيا كاهش اندكي ساعت كاري مشكل خاصي ايجاد مي كند؟ آيا ايجاد شرايط مطلوب و آرامش خيال بازده كار را افزايش نمي دهد؟
مشكلات اساسي مادران كارمند زماني آغاز مي شود كه فرزند پا به مدرسه مي گذارد و ساعت ورود او به خانه ۵ يا ۶ ساعت از مادر زودتر است.
آيا ايجاد مراكز فرهنگي متناسب با نياز دانش آموز در لحظاتي كه والدين حضور ندارند براي حفظ سلامت روان جامعه امري ضروري به نظر نمي رسد؟ مايلم بدانم مادراني كه مخلصانه و با بهره گيري از دانش و تجربه خويش تلاش كرده و در استحكام پايه هاي دولت و مملكت تأثير گذارند و مي توانند به سبب دانش اجتماعي بهترين فرزندان را به جامعه تقديم كنند چقدر از سوي دولت قابل توجه و اهميتند.
اين حرف ها مزاح نيست، اينها حقايقي است كه در صورت ضعف دود آن نه تنها به چشم كارگزاران كه به چشم همه ملت مي رود. آيا چگونگي شرايط قراردادهاي مختلف كاري بايد برخي از مادران را از شرايطي همچون ساعت حق شير يا كمك هزينه مهدكودك و... محروم نمايد؟
آيا به راستي مادران با هم متفاوتند؟
فلوريا آنت
|