يكشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴ - - ۳۸۴۸
خبرسازان
Front Page

كار خوب، كارگردان خوب؛ خدا را شكر! 
نيما فلاح،  در فيلم تازه ايرج قادري (آكواريوم) بازي مي كند. نيما با اين نقش مي تواند دهمين سال ورودش به دنياي بازيگري را جشن بگيرد؛ از نوروز 74 تا آكواريوم 10 سال مي گذرد
005541.jpg
005544.jpg
005547.jpg
005550.jpg
بازيگر كم كاري است؛يعني با 10 سال سابقه بازيگري در 10 فيلم و سريال بازي كرده . مي گويد : دوست دارم در هر پروژه اي به جز بازي ، درپشت صحنه هم فعال باشم . از همه فيلم هايي كه بازي كرده  ام يك آلبوم عكس دارم ؛ عكس  هاي پشت پشت صحنه
عكس ها:گلناز بهشتي

نگار مفيد
گپ مي زنيم، از اين طرف و آن طرف تا حرفمان مي رسد به آكواريوم. ضبط روشن مي شود با سئوالي كه مي پرسد: چرا؟ در ذهنم رجوع مي كنم به صحبت نيما فلاح كه مي گويد: من بدم نيامد كه در تبليغات آكواريوم نبودم . بعد از اين جمله وقتي به چرا؟ جواب مي دهد، بعد از مكثي طولاني مي گويد: نمي دانم . تا آخر گفت وگو مدام كوتاه جواب مي دهد و مكث مي كند و ... اما اين اولين سئوال را جواب مي دهد: ريشه واقعي اش را پيدا نكرده ام، اما آن چيزي كه مي خواستم در فيلم ببينم را ديدم . عجيب است؛ خودش توضيح اضافه مي دهد: شايد چون طراحي بيل بورد و آفيش فيلم را چيز ديگري مي ديدم. براي همين دوست ندارم كه در تبليغات باشم .
بازيگري كه هيچ وقت به شكل جدي در تبليغات فيلم هايش حضور ندارد، مي گويد: شما دقت كن! هميشه در طراحي بيل بوردهاي ما، بازيگرها با بهترين و بامزه ترين گريم ها و لباس هايشان حاضرند. چرا؟
بازيگر سعي مي كند، در اين سينما، خودش را صرفا با بازي مشغول كند، اما پرونده كاري و بازي هايش از نكته هاي ديگري خبر مي دهند؛ من عكاسي مي دانم. پس مي توانم عكاس سينما باشم . خوشحال مي شود و كمي ذوق زده. از حركت غيرمتعارفي كه در سينما انجام مي دهد: من سر هر كاري كه بودم، يك مجموعه عكس از آن دارم كه عكس پشت صحنه نيست. عكس هاي پشت پشت صحنه است . بازيگر به جز بازيگري و عكاسي، هر كاري كه تصور كنيد در سينما انجام داده، به جز گريم و صدا: من تا حالا حتي بوم صدا هم دستم نگرفتم . حالا بازيگر به جز علاقه اي كه به آكواريوم و كارگردانش دارد، با ذوق و شوق از سفره رنگين سينما صحبت مي كند؛ سفره اي كه مي تواني بپري آن طرف سفره و ظرف ماست و خيار را بياري اين ور .
وقتي به نيما فلاح مي گوييد كه در آكواريوم بازي اش را خوب انجام داده، فوري از كارگردان حرف مي زند؛ در هر چند كلمه اي كه از آكواريوم صحبت مي كند، نسبت به ايرج قادري اداي احترام مي كند.
بازي تان در آكواريوم خوب بود!
اين به من ربطي ندارد، به كارگردان برمي گردد. من در اين مدت، آنقدر روي خودم كار كردم كه خمير باشم و كارگردان بتواند هر جور كه بخواهد از من بازي بگيرد؛ حتي روي فيزيكم هم تاثير گذاشته .
اين هميشگي ست؟
نه! در اين 10 سال هميشه سعي ام همين بوده، ولي كارگردان هايي هم بودند كه منقبضم مي كردند و نمي توانستم حرفشان را بفهمم. مثلا در سيزده گربه روي شيرواني.
آكواريوم از كدام دسته بود؟
اصلا اينجور نبود. از همان اول شخصيت كارگردان به نظرم آنقدر پخته و بي عيب بود كه با خودم گفتم مي توانم خودم را به دستش بسپارم .
يكي از خوشحالي هاي نيما فلاح، بازي در فيلم كارگردان هايي مثل مرضيه برومند، سيروس الوند و ايرج قادري ست كه سينمايشان هيچ ارتباطي با هم ندارد. در تمام صحبت هايش ايرج قادري را با احترام ياد مي كند: يعني وقتي مي گفت پايت را عقب بياور و ديالوگ را بگو، من مطمئن بودم كه درست است و شك نمي كردم . كمي سكوت مي كند و مي گويد: با خودم مي گفتم، اِ ! چه با حال. دارم از ايده آنها استفاده مي كنم .
براي من، لحن نيما فلاح كه بعد از 10 سال بازيگري و كارگرداني و عهده داري منشي  گري صحنه و برنامه ريزي و هزار و يك كار ديگر در سينماي ايران اين قدر عاشقانه درباره قادري حرف مي زند، كمي عجيب است. مي گويد: آكواريوم آنچه مي خواست شد؛ فيلمي كه بتواند بدون حذف صحنه اي از سناريو، فيلمبرداري و پخش شود، يعني درآمده؛ يعني خودشان مي دانستند چه مي خواسته اند كه هيچ تغييري در فيلمنامه نداده اند . هيچ تغييري يعني حذف نداشته اند. يكي دو ديالوگ اضافه كرده اند. يكي اش نريشن پاياني حرف هاي مهناز افشار بود. چون آقاي قادري فكر مي كرد مخاطب متوجه نمي شود كه چه اتفاقي افتاده .
براي اين فيلم يك ماه در تركيه زندگي كرده اند. نيما فلاح يك ماه با احمد احمدي، عكاس فيلم هم اتاق بوده و خاطره  هاي خوبي از غذا خوردن با ايرج نوذري دارد: باورت نمي شود چه روزهاي خوشي با ايرج نوذري داشتم؛ در حالي كه بايد در فيلم ازش مي ترسيدم . دوستي اش با امين حيايي هم به پيش از آكواريوم برمي گردد: خودم فكر مي كنم بهتر بود، نقش من را كسي بازي كند كه اصلا ايراني نباشد. در استانبول زندگي  كند؛ ايرج قادري قطعا مي توانست از او هم بازي بگيرد. چون بيننده  از من ذهنيت داشت، ولي حتي چهره او را نديده بود .
بيننده با ذهنيتي كه از نيما فلاح دارد، در صحنه هاي جدي مي خندد؟
نه! چون كارگردان توانسته بازي را بگيرد.
اصلا چرا قادري به تو اعتماد كرد؟
براي فيلم كسي را مي خواستند كه با امين حيايي زندگي كرده باشد و رفيق باشند؛ چون صحنه هايي مي خواستند كه بايد ارتباط وجود مي داشت و آن حس هاي دوستانه باعث خلق فضاي فيلم مي شد.
امين حيايي را از كجا مي شناختي؟ دست هاي آلوده؟
رفاقت من با امين از دست هاي آلوده شروع شد و تا امروز هم ادامه دارد. حرف هم را خيلي خوب مي فهميم تا حدي كه بعضي جاها نمي خواهد با هم حرف بزنيم. بهترين سفر ما، سفري بوده كه در كل سفر، دوجمله بيشتر حرف نزده ايم.
هيچ وقت به تو نقش جدي پيشنهاد شده؟
برعكس بقيه جواب هايش كه مكث دارد و كوتاه جواب مي دهد، اين بار سريع مي گويد: همين آكواريوم، برايم بس است . اينجور كه خودش مي گويد: براي آكواريوم از من بازي طنز و ظريف نخواستند. مي خواستند نقش، شيرين باشد ولي طنز نه!
مدام كودك درونش شيطنت مي كند. تصور ذهني ام از نيما فلاح شيطان و بازيگوش با آن تصوير ساده اي كه دارد از درخت پايين مي آيد و مدام مي گويد: نيفتم! جايش را به نيما فلاحي مي دهد كه احساساتي ست و وقتي از سريال ها و فيلم هايي كه بازي كرده حرف مي زند، هر لحظه ممكن است بغضش بتركد و گريه كند. كودك جسور درونش همه جا همراهش مي آيد. بعضي وقتي ها كودك را بايد كتك بزني تا كنترل شود . اما كودك درون نيما فلاح كتك نمي خورد. ياد گرفتم خرج كارش كنم. براي همين است كه اگر قرار باشد در يك صحنه با چاقو كسي را بكشم، مدام در دست و بالم مي چرخد و صحنه اي خلق مي شود كه با همه صحنه هاي ديگر قتل فرق دارد . كودك شيطان در كارهاي طنز، كنترلش راحت تر است و در كارهاي كودك و نوجوان زندگي بهتري دارد. من در گروه كودك و نوجوان كارگرداني هم كرده ام . سابقه كاري اش به نوروز 74 برمي گردد؛ برنامه اي كه با يك گروه شروع كرده اند و تمام آن گروه در سينما و تئاتر عاقبت به خير شده اند.
نوروز 74، سيزده روز از تلويزيون پخش مي شد. روز سيزدهم، مهران مديري به من زنگ زد و براي كار در ساعت خوش از من دعوت كرد. مهران مديري خمير را شناخت، چون نانواي خوبي ست. از مهران مديري تعريف مي كند و از اينكه تمام طنزهاي امروز تلويزيون روي ستون كارهاي آن دوره مهران مي گذرد. همه مان شاگرد مهران مديري هستيم؛ من، سعيد آقاخاني، رضا عطاران و مهران غفوريان .
ساعت خوش براي اين گروه سكوي پرتاب مي شود. به صورت گذرا يك جمله مي گويد و رد مي شود؛ كمي هم آرام مي گويد: بعد از ساعت خوش، دو سال نمي توانستم بازي كنم. براي همين مشغول كارهاي پشت صحنه شدم .
كودك شيطان و احساساتي درونش در مواقعي كه داستان به قسمت هاي عاشقانه مي رسد، كوچك تر و كم حرف تر مي شود: حرفه ام با همسرم يكي ست، ولي در كار هم دخالت نمي كنيم. با هم مشورت داريم، اما راي آخر را مي گذاريم خودمان صادر كنيم .
پشت صحنه يكي از همين كارهاي سينمايي، همديگر را شناخته اند: در فضاي كاري، نه من ابراز علاقه مي كردم و نه همسرم. خيلي گيج كار بوديم؛ اصلا فرصت نمي شد كه حركت خاصي بكنيم، اما بعد از كار وقتي خواستم به آدم هاي پروژه زنگ بزنم، با اولين كسي كه تماس گرفتم، همسرم بود : بعد مي خندد؛ يك خنده ريز. خدا را شكر، خانواده اش هم زود پذيرفتند كه دخترشان درگير شده و مخالفتي نكردند .
كودك درونش امتحانش را پس داده.
اسم خانمتان چيست؟
سحر ولدبيگي
اسمش را مي پرسم، نه به خاطر اينكه شبيه برنامه هاي خانواده و مجلات زرد مي شود؛ بيشتر به اين دليل كه كودك درونش را امتحان كنم و حس هايش وقتي در مورد يك چنين مسئله اي صحبت مي كند؛ چهره اش شيطان مي شود و حركت چشم هايش سريع.

بازيگر و پرونده كاري اش
بازيگر موردنظر متولد 1351 است، كارشناسي گرافيك مطبوعاتي خوانده و تا به حال براي چند فيلم سينمايي، كار طراحي پوستر و تبليغات انجام داده. كارش را از تئاتر شروع كرده. از طريق تئاتر، ثريا قاسمي او را به اصغر هاشمي معرفي مي  كند و راهش به تلويزيون باز مي  شود. تلويزيون را با برنامه نوروز 74 شروع مي  كند. بعد از نوروز 74 با تلفن مستقيم مهران مديري به ساعت خوش مي  رود. دوباره با همان گروه، جنگ۷۷ را كار مي  كند. بعد بارش را مي  برد به گروه كودك و نوجوان و بيست را مي  نويسد و همپاي شقايق دهقان در آن بازي مي  كند. بلافاصله به ببخشيد؛ شما مي  پيوندد و كار طنزش را ادامه مي  دهد. بعد از ببخشيد؛ شما و چهره  اش كه روي تلويزيون مي  آيد، بيننده  اش مي  خندد، اما اين اتفاق در سينما هم مي  افتد. وقتي مثل داماد كوچك و لوس در دست  هاي آلوده سر هر اتفاقي به مادرش مي  گويد: مامان! ببين چي مي  گه؟! باز هم بيننده  اش را به خنده وامي  دارد، اما به ناگهان سر از آكواريوم درمي  آورد. در آكواريوم نقش جدي بازي مي  كند؛ بيننده  اش را از غصه، زخمي نمي  كند و همين باعث مي  شودكه وقتي مي  ميرد، بيننده  اش آهي از سر تاسف مي  كشد و براي قرباني بامعرفت قصه، غصه مي  خورد. نيما فلاح در آكواريوم ، همان فرد بامعرفت و بامرام قصه است كه در سينماي قادري، بايد بيننده را از سادگي و معرفت گم شده، سر ذوق بياورد.

بازيگر و پلوور زرد پررنگش
با تلفن اول قرار مي  گذاريم كه مصاحبه انجام شود. با تلفن دوم، قرارمان را براي دوشنبه ساعت۱۲ مي  گذاريم. راس ساعت 12 روز دوشنبه با پلوور زردرنگ وارد دفتر ايرانشهر مي  شود. منتظر هستيم تصويري از او ببينيم كه هميشه در تلويزيون ديده  ايم. منتظريم از ديوارهاي بدرنگ ساختمان ايرانشهر بالا برود، شيطنت كند و با ديدنش بخنديم، اما نيما فلاحي كه مي  بينيم، پر از احساسات است، نه اينكه فكر مي  كرديم احساسات ندارد، منتظر اين حجم از احساسات نبوديم. سر پايين مي  اندازد و از همسرش صحبت مي  كند؛ مثل كسي كه قلقلكش داده  اند، اما رويش نمي  شود بلند بخندد. از حس  هاي دوست  داشتني  اش به تمام فيلم  هايي كه بازي كرده حرف مي  زند. سر هر سئوالي كه به نظر ساده مي  آيد، مكث مي  كند، بعد از تاملي طولاني كه انگار مي  خواهد چند جمله كوبنده روي زبانش بيايد، مي  گويد: نمي  دانم . از نقش  هاي جدي كه بازي نكرده، سئوال جواب مي دهد، منتظريم دفاع كند و از تجربه  هايي صحبت كند كه در هر كار طنز به دست آورده، اما تنها مي  گويد: بله و بعد سكوت مي  كند. منتظريم تندتند صحبت كند، منتظريم حرف  هاي بامزه  اي بزند كه گفت  وگو شيرين شود، اما اصليت نيما فلاح در جمله  هاي كوتاهي خلاصه شده كه با آنها سعي مي  كند حس  هايش را پنهان كند.

پرسوناژ
سعيده امين
محمدرضا حكيمي
005529.jpg
او خالق بزرگترين دايره المعارف اسلامي ست. وقتي الحياه را مي نوشت مجموعه آثار به يادگار مانده از او به ده ها جلد كتاب رسيده بود. استاد محمدرضا حكيمي يكي از بزرگترين محققان و مورخان اسلامي  ست كه در طول چند دهه، نسل معاصر را با عمق انديشه و گستردگي آثار مردان با فضليت آشنا كرد. او با نگارش ده ها كتاب كه گاه شمارگان آنها به صد هزار هم رسيده، مخاطبان خود را با سرچشمه زلال علم الهي آشنا كرده است.
استاد محمد رضا حكيمي در سال 1314 شمسي در شهر مقدس مشهد متولد شد. پدرش مرحوم حاج عبدالوهاب حكيمي از متشرعان و محترمان بازار شهر بود. استاد حكيمي در سال 1320 ابتدا راهي مكتب و سپس مدرسه شد.
6 سال بعد وارد حوزه علميه خراسان شد كه 20سال از عمرش را در آنجا به علم اندوزي و خودسازي پرداخت. وي طي اين مدت به فراگيري دروس مقدمات، سطح و بعد از آن به درس خارج پرداخت. استاد در كنار آن، ساليان درازي به تحصيل فلسفه و كلام همت گماشت و ادبيات عرب را نزد شيخ  محمد تقي اديب نيشابوري فرا گرفت. او همچنين از محضر استاداني چون آيت الله شيخ مجتبي قزويني خراساني، آيت الله العظمي سيد محمد هادي ميلاني و آيت الله ميرزا  احمد مدرس يزدي بهره ها برد و جهت فراگيري نجوم و تقويم و برخي علوم ديگر به محضر استاداني چون حاج شيخ اسماعيل نجوميان، حاج سيد ابوالحسن حافظيان و حاجي خان مخيري و ... شتافت.
استاد محمد رضا حكيمي در سال 1348 به افتخار درجه اجتهاد از دست شيخ آقا بزرگ تهراني نائل آمد. او خود از مرزبانان حماسه جاويد است و بزرگترين دايره المعارف بزرگ اسلامي را به نام الحياه تاليف كرده است. از آثار او مي توان بعثت، عيد غدير، عاشورا،  مهدي(عج)، خورشيد مغرب، كلام جاودانه، مكتب تفكيك، فرياد روزها، جهش ها، بيدارگران، اقاليم قبله، امام در غيبت جامعه، هويت صنفي روحاني، حماسه غدير، ادبيات و تعهد در اسلام، دانش مسلمين و حماسه مرزبانان جاويد را نام برد.

فراگنر
005526.jpg
او ايران را از يك ايراني بهتر مي شناسد. اينكه چه چيز او را به سمت ايران كشاند تنها يك اتفاق نبود. وقتي فراگنر در دانشگاه وين رشته خاورشناسي و مردم  شناسي و تاريخ عمومي را انتخاب كرد، در واقع سرنوشت خود را به عنوان يك ايران شناس مطرح دنيا رقم زد. او به جايي رسيد كه سكان انستيتو ايران شناسي آكادمي علوم اتريش را در دست گرفت و حالا به يك چهره ماندگار در ميان مشاهير دنيا تبديل شده است. استاد دانشگاه بامبرگ آلمان در رشته ايران شناسي در سال 1940 در وين به دنيا آمد.
او دوران تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته خاورشناسي آغاز كرد. در اين رشته با زبان هاي فارسي، عربي، تركي عثماني و جغتايي آشنا شد و همين آشنايي، ميل دروني او را براي نزديكي او به مردم ايران بيدار كرد. او تحصيلات خود را در سال هاي 1345 تا 46 در رشته زبان و ادبيات فارسي و تاريخ ايران در دانشگاه تهران آغاز كرد. تاريخ و ادبيات ايران را زيرنظر استادان راهنماي خود (دكتر مجتبي مينوي، دكتر ذبيح الله صفا، دكتر ايرج افشار، دكتر جعفر شهيدي، منوچهر ستوده، محجوب و استاد زرين كوب) بخوبي فرا گرفت.
او به وين بازگشت و تز دكتري خود را درباره شهر همدان از ظهور اسلام تا اواخر حكومت سلاجقه به پايان رساند. فراگنر از سال 1971 به مدت 14 سال سمت دانشياري در دانشگاه فرايبورگ آلمان را تحت نظارت پروفسور دويمر بر عهده گرفت و در اين 14 سال دانشجويان زيادي را با فرهنگ و زبان پارسي آشنا كرد. در سال 1977 دومين دكتراي خود را با رساله اي درباره خاطرات نويسي در ايران دوره قاجاريه دريافت كرد.
البته فراگنر در سال 1985 كرسي استادي دانشگاه آزاد برلين را در رشته ايران شناسي از آن خود كرد. فراگنر در دانشگاه بامبرگ طي 14 سال رشته ايران شناسي را بنيانگذاري كرد به طوري كه بعدها بامبرگ مركز ايران شناسي در  آلمان شد. وي در اين دوره، 20 دانشجوي دوره دكترا و 35 دانشجوي فوق ليسانس تربيت كرد. استاد تاكنون 5 جلد كتاب منتشر كرده و تقريبا 60 مقاله و حدودا 60 نقد كتاب نوشته كه در بيشتر آنها به مسائل گوناگون تاريخ ايران در ارتباط با دوره مغول و اواخر دوره قاجاريه و همچنين درباره آسياي مركزي از تيمور لنگ تا قرن بيستم پرداخته است.
او از سال 1989 تا 1995 به ترتيب دبير انجمن و رئيس آن شد. همچنين از سال هاي 2000 تا 2003 عهده دار رياست انجمن خاورشناسان آلمان شد. او در سال 1992 موفق شد برنامه اعزام دانشجويان آلماني به دانشگاه تهران را برقرار كند كه از طريق اين برنامه، از آن زمان به بعد تقريبا 60 نفر دانشجوي آلماني اين فرصت را پيدا كرده اند تا مدتي را در تهران به تحصيل بپردازند. استاد فراگنر در سال 2003 از دانشگاه بامبرگ موقتا مرخصي گرفت و به رياست انستيتوي ايران شناسي در آكادمي علوم اتريش در وين منصوب شد.

فرهنگسراها
فرهنگسراي كار: مسابقه بزرگ طنز در فرهنگسراي كار برگزار مي شود.اين فرهنگسرا براي سومين بار مسابقه بزرگ غيبت نكنيد، مرخصي بگيريد را در قالب شعر، داستان و قصه برگزار مي كند.همه علاقه مندان به عضويت در اين كانون مي توانند همه روزه به فرهنگسراي كار، كانون طنز در خيابان قزوين نرسيده به سه راه آذري، خيابان شهيد سبحاني، پلاك 264 مراجعه كنند.
فرهنگسراي طبيعت: نمايشگاه صنايع دستي در حمايت از هنرمندان بومي برگزار مي شود.
در اين نمايشگاه 30 غرفه شامل فرش، گليم، معرق، جاجيم، گبه، گل هاي بلندر و چيني، نمارومي، نماسنگ و... تا تاريخ 28 آبان ماه در معرض ديد عموم قرار خواهد گرفت.علاقه مندان مي توانند جهت بازديد از نمايشگاه مذكور همه روزه از ساعت 9 الي 21 به نشاني فلكه دوم تهرانپارس، انتهاي خيابان جشنواره، فرهنگسراي طبيعت مراجعه كنند.
فرهنگسراي خانواده: نمايش شاد و موزيكال گوري گوري به كارگرداني ركسانه عبقري و نويسندگي كيارش عبقري تا 15 آذرماه در سالن فرهنگسراي خانواده به روي صحنه مي رود.اين نمايش در سانس هاي صبح اجرا مي شود.
علاقه مندان بويژه مسئولان مدارس و مهدهاي كودك مي توانند جهت هماهنگي به فرهنگسراي خانواده واقع در نارمك، ميدان هلال احمر، خيابان گلستان مراجعه كرده يا جهت كسب اطلاعات بيشتر با شماره تلفن 77814447 تماس بگيرند.
فرهنگسراي بهمن: نمايشگاه آثار دختران دانشجو در فرهنگسراي بهمن برگزار مي شود.اين نمايشگاه فرصتي ست براي طرح اين مباحث از يك طرف و بررسي نتايج عملي شيوه هاي آموزشي رايج از سوي ديگر و همچنين محلي ست براي تضارب آرا و ديدگاه ها كه در نهايت به ايجاد شوق و انگيزه در ميان دانشجويان منجر شده و موجب آشنايي آنها با سطح چگونگي كار ديگر دانشكده ها و دانشجويان مي شود.
اين نمايشگاه از تاريخ 10 تا 19 آبان ماه از ساعت 8صبح تا 18 آماده پذيرايي از علاقه مندان به هنر است.
فرهنگسراي مدرسه: كانون هاي دانش آموزي در فرهنگسراي مدرسه افتتاح مي شود.
فرهنگسراي مدرسه كانون هاي دانش آموزي با عناوين تئاتر، موسيقي، صنايع دستي، خوشنويسي، شعر، نقاشي، نجوم ، قرآن و گردشگري را افتتاح مي كند. از تمامي دانش آموزان مقاطع راهنمايي و دبيرستان دعوت مي شود جهت عضويت در اين كانون ها به فرهنگسراي مدرسه واقع در خيابان شريعتي، روبه روي باشگاه پيام مخابرات، نمازخانه انديشه مراجعه كرده يا با شماره  تلفن هاي 15-88505513 (واحد كانون ها) تماس بگيرند.
فرهنگسراي سالمند: گروه كر روشندلان در فرهنگسراي سالمند تشكيل مي شود.
در اين گروه كه با حضور مربيان و كارشناسان موسيقي تشكيل مي شود، پس از تست صدا، آموزش هاي لازم به نابينايان داده مي شود. گروه كر روشندلان با هدف گسترش فعاليت هاي هنري نابينايان و ارائه توانمندي هاي آنان در زمينه موسيقي، سه شنبه هاي هر هفته از ساعت۱۷-14 تشكيل مي شود و حضور تمامي علاقه مندان، آزاد و رايگان است.
همچنين واحد آموزش فرهنگسراي سالمند با هدف توانمندسازي بانوان در امر مديريت و همگاني كردن رشته هاي هنري، اقدام به برگزاري دوره هاي آموزش تهيه دسر كرده است. در اين دوره آموزشي، هنرجويان با تهيه انواع دسر آشنا مي شوند.
علاقه مندان جهت كسب اطلاعات بيشتر مي توانند به نشاني: ميدان امام حسين(ع)، خيابان 17شهريور، خيابان خشكبارچي، پارك خيام مراجعه كرد يا با شماره  تلفن هاي 9-33358688 تماس حاصل كنند.
فرهنگسراي نياوران: مرور نمايشنامه هاي شاخص ملودرام در چهارمين دوره جلسات نمايشنامه خواني فرهنگسراي نياوران آغاز شد. شنبه 21 آبان، چهارمين دوره جلسات نمايشنامه خواني موضوعي فرهنگسراي نياوران آغاز شد. اين جلسات همانند دوره هاي گذشته ساعت 17 روزهاي شنبه و يكشنبه هر هفته در سالن گوشه برپا خواهد شد و در روز بعد، پس از اجرا، جلسه نقد و بررسي برگزار مي شود. در اولين هفته، نمايشنامه سه قطعه با نويسندگي و كارگرداني نصير ملكي جو اجرا مي شود. در اين نمايشنامه خواني شايسته ايران، نصير ملكي جو و پگاه كاظمي نقش خواني مي كنند. 28 و 29 آبان طلبكارها نوشته آگوست استريند برگ به كارگرداني هومن كيايي روخواني مي شود. 5 و 6 آذر با من مثل باران حرف بزن و بگذار بشنوم نوشته تنسي ويليامز با كارگرداني هومن زندي اجرا مي شود.12 و 13 آذر سهراب اسب سنجاقك نوشته بيژن مفيد با كارگرداني آزاده شاهميري روي صحنه مي رود و 19 و 20 آذر زندگي ضربدر 3 نوشته ياسمينا رضا با كارگرداني سارا نفر روخواني خواهد شد. جلسات هفتگي۲۶ تا 30 آذر به جهت همزماني با دومين جشنواره سراسري نمايشنامه خواني، يك هفته برپا نمي شود و پس از جشنواره، اين دوره تا اسفند 84 ادامه خواهد يافت.
فرهنگسراي علوم: واحد آموزش فرهنگسراي علوم ثبت نام مي كند.
علاقه مندان جهت ثبت نام در اين كلاس ها مي توانند به نشاني ميدان بريانك، خيابان شهيد دعوتي، ابتداي خيابان خوش جنوبي، خيابان شهيد اميرقلي (نيكو)، فرهنگسراي علوم، واحد آموزش مراجعه كرده يا با شماره تلفن  55716776 تماس بگيرند.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   در شهر  |   زيبـاشـهر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |