دوشنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۴
گفت وگو با دكتر شكور اميدي به مناسبت روز جهاني ديابت
ديابت همه را تهديد مي كند
003498.jpg
استرس و فشارهاي روحي و رواني، زندگي ماشيني، عدم تحرك، فشار خون بالا و تغذيه نادرست از عمده ترين علت هاي ابتلا به بيماري ديابت است. بسياري از متخصصان بر اين عقيده اند كه اين بيماري در عين آرام بودن مادر بيماري ها است زيرا عامل ابتلا به بسياري از بيماري هاي ديگر و از دست دادن اعضاي بدن است. اما اغلب مردم تا زمان وخامت به آن توجه نمي كنند چراكه اغلب زماني متوجه بيماري خود مي شوند كه عوارض ناشي از اين بيماري تشديد شده است.حدود ۷ ميليون نفر در ايران مبتلا به بيماري ديابت هستند كه بيش از ۵۰ درصد آنها از بيماري خود خبر ندارند و فقط ۵/۱ ميليون نفر آنها عضو انجمن حمايت از بيماران ديابتي كشور هستند.
همزمان با روز جهاني ديابت گفت وگويي با دكتر شكور اميدي استاد دانشگاه و مديرعامل انجمن حمايت از بيماران ديابتي كشور انجام داده ايم كه از نظرتان مي گذرد:

* انجمن حمايت از بيماران ديابتي كشور از چه سالي كار خود را شروع كرده و اهداف آن را بفرماييد؟
- سال ۸۱ مجوز كشوري را گرفتيم و شروع به كار كرديم. انجمن ديابتي كشور تحت نظر وزارت كشور و بهزيستي فعاليت مي كند و باتوجه به شيوع بالاي ديابت در كشور (حدود ۱۰ درصد جمعيت) متأسفانه ۷ ميليون نفر در كشور ديابتي هستند يا در معرض ابتلا به ديابت اند. و طبق آخرين اطلاعات علمي حدود ۶۰ درصد از مبتلايان به بيماري، از بيماري خود خبر ندارند و اين براي جامعه بسيار خطرناك است. بنابراين يكي از وظايف انجمن، شناسايي و آموزش بيماران ، درمان مدام و كنترل دائمي بيماري آنهاست. كمك به بيماران بي بضاعت و يا بدون دفترچه هاي بيمه و دادن وام هاي قرض الحسنه، تقبل جراحي بيماران از ديگر خدمات انجمن خيريه بيماران ديابتي كل كشور است. ما در ۳۰ استان كشور نمايندگي فعال داريم. حتي دفاتر بين المللي فعال شده، مثلا در كيش دفتر بين المللي راه اندازي كرديم. در خارج كشور نيز در تدارك تأسيس دفتر هستيم. هدف ما شناسايي ايرانيان خارج از كشور است كه با اين كار، آخرين اطلاعات علمي را وارد كشور كنيم. اين كار عزم ملي مي خواهد. ديابت يكي از بيماري هايي است كه ما به تنهايي از عهده آن برنمي آييم. اين بيماري پرهزينه است و سالانه ۹۰۰ ميليارد تومان خسارت به كشور وارد مي كند. ما از مجلس مي خواهيم كه بخش كوچكي از اين خسارت سنگين را بپردازد تا با حمايت پزشكان معتمد در كل كشور و مردم به پيشگيري از اين بيماري بپردازيم، البته كميسيون بهداشت و درمان مجلس كارهايي را به انجام رسانده كه اميدوارم به نتيجه مطلوب برسد.
شعار انجمن ما اين است؛ با يك آزمايش ساده از سلامت خود مطمئن شويد. اين شعار كليدي است. مردم آزمايش قند بدهند. وضعيت قند آنها مشخص شود. آنهايي كه مقدار قندشان بالاست بايد مراحل تكميلي را انجام دهند و وقتي ديابت مشخص شد مي توانند تحت پوشش انجمن قرار گيرند و در واقع تحت حمايت ما باشند. كار ديگري كه انجام داديم ويزيت رايگان براي بيماران ديابتي است. از سوي ديگر در نظر داريم طرح بزرگ ديابت را كه در استان گيلان انجام شد به كل كشور تعميم بدهيم.
طرح نگاه ديابت هم جنبه اطلاع رساني دارد و هم نوعي جلب مشاركت مردمي است كه مردم با خريد كارت هاي مخصوص به انجمن كمك مي كنند.
از سوي ديگر قرار است به زودي هفته نامه آزادانديشان كه ارگان اصلي آموزشي و خبري انجمن حمايت از ديابت كشور است به منظور بالا بردن سطح آگاهي عمومي منتشر شود. البته تا به امروز مسئولان توجه خاصي به بيماري ديابت داشته اند اما انتظار آن است كه بيش از گذشته به اين مقوله توجه شود چراكه كمك به بيماران ديابتي وظيفه است. بايد با عزم ملي و مشاركت عمومي و ياري همه استادان دانشگاه و متخصصان به ياري مبتلايان به ديابت بشتابيم.
* آيا معالجه بيماران ديابتي فقط به عهده پزشكان متخصص است؟
- قبلا فقط به عهده پزشكان متخصص بود اما ما به پزشكان عمومي هم آموزش هاي لازم را داديم كه در پي آن، اين پزشكان تحت عنوان پزشكان معتمد تعاوني اي در شهرستان ها و استان ها داير كرده اند و در حال حاضر ۹۵ درصد كل بيماران ديابتي را پزشكان عمومي تحت نظر و معالجه دارند، بدون اين كه ويزيت دريافت كنند. بيماران از نظر تغذيه، رژيم درماني ، ورزش و غيره به طور دائمي كنترل مي شوند. امروزه شايع ترين عامل معلوليت ها در كشور مثل نابينايي،  قطعي عضو، از بين رفتن كليه و ناتواني هاي جنسي بيماري ديابت است.
بنابراين، شناسايي اين بيماران در كمترين زمان ممكن براي جلوگيري از عوارض ناشي از آن، اهميت بسياري دارد چراكه عدم رسيدگي و كنترل اين بيماري لطمه بسيار بزرگي به نيروي كار جامعه مي زند و صدمات اقتصادي به دولت و سازمان هاي ديگر وارد مي كند. براي مثال ۳۰ الي ۳۵ درصد از مبتلايان به ديابت در صورت عدم رسيدگي دچار كوري مي شوند كه اين مشكل بسيار بزرگي است.
شناسايي، آموزش و كنترل منظم و دائمي بيماري سه ركن اصلي درخصوص اين بيماري است. شناسايي سريع بيماران ديابتي موجب كاهش هزينه هاي ناشي از عوارض آن براي سازمان هاي بيمه گر و دولت مي شود. بنابراين اگر سازمان هاي بيمه گر درمورد شناسايي بيماري همكاري نكنند، ميزان هزينه هاي ناشي از اين بيماري صد برابر مي شود.سازمان هاي غيردولتي در هر كشوري حرف اول را مي زنند اما ما مي توانيم با كمك دولت و در كنار اين سازمان ها به مناسبت هاي مختلف در خارج از كشور با مجامع غيردولتي، تماس برقرار كنيم. بديهي است هرچه سازمان هاي غيردولتي رشد كنند باعث قدرتمندي دولت و نظام مي شوند. ولي بعضي مسئولان دولتي ما سنتي فكر مي كنند و در نتيجه به اين مقوله بهاي چنداني نمي دهند.
* براي آموزش بيمار ديابتي چه اقداماتي صورت داده ايد؟
- براي اين منظور با مدارس راهنمايي و دبيرستان مكاتبه كرديم و از آنها خواستيم تا دانش آموزان را تست ديابت كنند. اين كار براي هر دانش آموز فقط ۵۰۰ تومان هزينه داشت. در صورتي كه بيماري تالاسمي ميلياردها تومان در سال هزينه دارد. من به عنوان يك فوق تخصص و به عنوان كسي كه مسئوليت علمي و تخصصي در كار ديابت داشتم مي دانم كه اگر بيمار ديابتي به فرض مثال تصادف كند، اولين كاري كه پرسنل بيمارستان ها انجام مي دهند سرم قندي به بيمار وصل مي كنند درحالي كه اين باعث مرگ بيماراني مي شود كه درصد قند آنها ۳۰۰ الي ۴۰۰ است.
با اين همه اميدوارم روزي فرا برسد كه با افزايش آگاهي عمومي و آموزش مردم، كنترل بيماري ديابت به حد مطلوب برسد و بيش از اين شاهد مشكلات بيماران مبتلا به ديابت نباشيم.
بهشته فارغي

حيله هاي رواني
خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو
بيست حقه ظريف از زبان حيله گر- هفته دوم
اگر يك جمله يا عبارت را بدون توجه به معني آن چندين بار با صداي بلند تكرار كنيم چه اتفاقي مي افتد؟
جواب: «مفهوم آن جمله تغيير مي كند. به عبارت دقيق تر درك ما نسبت به آن جمله تغيير مي كند!»
هفته گذشته درباره عبارت «ديگر دير شده است» صحبت كرديم. بسياري معتقدند ذهن افراد جامعه شكل گرفته و سخت و استخواني شده است، تغيير شكل نمي دهد و يا آنقدر كند و گسسته مسير تغيير را طي مي كند كه خسته كننده است، آنقدر خسته كننده كه شايد بي فايده به نظر برسد. اگر بخواهيم به طور منطقي با اين واقعيت مواجه شويم، ارتباط گرفتن با مردم بالغ را يا مفيد مي دانيم يا بي فايده، اگر به هر شكل مفيد باشد كه خجسته است و اگر هم بي فايده باشد نيز آموخته ايم كه كوشش بيهوده به از خفتن است!  اگر مطالعه اين مجموعه مطالب براي شما مفيد است لطفاً  با ما تماس برقرار كنيد و از چگونگي تأثير مطالب و فايده آنها درباره خود يا سايرين صحبت بفرماييد. اين مجموعه مقالات طي بيست هفته از نظر شما خواهد گذشت. در پايان بيست گفتار طي برنامه اي كه بعداً اعلام خواهد شد مطالب فرستاده شما منعكس و يا افكارتان به طور زنده نقد خواهد شد. در صورت تمايل اين بيست مطلب را جمع آوري كنيد، اكنون مطلب هفته: «همرنگ جماعت باش»
آيا از به كار بردن عبارت «همرنگ جماعت باش» احساس اعتمادبه نفس مي كنيد؟
آيا هميشه وقتي به اين فكر مي رسيد كه مي خواهيد همرنگ جماعت باشيد، كمي ترديد يا ابهام به سراغتان نمي آيد؟ آيا در اين مواقع ابهام و ترديد خود را پس نمي زنيد؟
همرنگ جماعت باش!
۱- جماعت چه رنگي است؟ ۲- شما چه رنگي هستيد؟ ۳- آيا همرنگ شدن يعني رنگ خود را از دست دادن؟
بياييد به جاي كلمه رنگ، عبارت طرز فكر را در سه سؤال بالا به كار ببريم. به اين ترتيب: ۱- جماعت چه طرز فكري دارد؟ ۲- شما چه طرز فكري داريد؟۳- آيا هم فكر جماعت شدن يعني فكر خود را از دست دادن؟ جماعت كجاست؟ آنجا كه من هستم، شما هستيد و سايرين هستند، شما مي خواهيد مثل من فكر كنيد، من هم مي خواهم مثل شما فكر كنم. حال بگوييد كدام فكر، ملاك و معيار قرار مي گيرد؟ افراد مي خواهند مثل جامعه خود فكر كنند، فرهنگ جامعه نيز تشكيل شده از فكر افراد همان جامعه است. حال بگوييد جامعه چگونه فكر مي كند؟
دقت كنيد: آيا شما پيوسته تلاش مي كنيد شباهت خودتان را با سايرين افزايش دهيد؟ يا اين كه تفاوتهايتان را با ديگران حفظ و حتي برجسته مي كنيد؟ آيا هماهنگ بودن با ديگران، شبيه آنان بودن است؟
تفاوت ما با ديگران جزء مشكلات زندگي ما نيست بلكه از مواهب زندگي است. اگر ما در اثر خطاي ادراك، فكر كرده ايم كه براي گرفتن تأييد بايد شبيه ديگران بشويم تا امنيت بدست آوريم، پس بايد بپذيريم كه شبيه ديگران نيز رنج ببريم!  اين در حالي است كه ما با همديگر متفاوت هستيم. اگر از موهبت تفاوتهاي فردي استفاده كنيم، رنجهايمان نيز منحصر به فرد مي شود. مي پرسيد چه مزيتي دارد كه ما رنجهاي منحصر به فرد داشته باشيم؟ با كمي انديشه، حداقل به دو مزيت بسيار برجسته واقف مي شويم. اول آن كه اگر رنجهايمان به طور طبيعي متفاوت باشند، شناخت منفي ما از جامعه تعديل مي شود چون رنجهايمان دست مايه يگانگي است نه دستخوش بيگانگي! درباره اين موضوع مي توان بسيار مثال آورد و آن را توضيح داد، شايد در مقاله اي ديگر، فعلاً  از آن مي گذريم چون مفصل است. اما مزيت دوم كه بي ارتباط با اولي نيست از اين قرار است: اگر رنجهاي ما خاص خود ما باشند راه حل هاي ويژه و منحصر به فرد خود را نيز كشف مي كنيم.
درجه وابستگي ما به ديگران كاهش مي يابد. استقلال انديشه و رفتار را تجربه و تمرين مي كنيم، آزمايش و خطاي تازه  را در مسيري تازه طي كرده به مقاصد متفاوت و تازه مي رسيم. به راه حل هايي مي رسيم كه به طور انحصاري فقط در آگاهي شخص ما نهاده شده است. سر درون ما كشف مي شود. به ابتكار و به قوه فاعله قوي تر دست مي يابيم. به خلاقيت و كشف نائل مي شويم.
دقت كنيد: اگر ما همگي شبيه يكديگر باشيم و مترادف همديگر رفتار كنيم، اگر به جاي تبديل و انطباق با خوبي هاي خاص خودمان فقط خود را شبيه خوبي هاي ديگران آرايش كنيم، بسياري از جنبه هاي پنهان و مفيد شخصيت ما هرگز بروز نمي كند، پويش دروني ما محدود و مقيد به خواسته هاي ناهماهنگ جامعه مي شود، ما به ناهماهنگي تن درخواهيم داد. در نتيجه قواي دروني ما كاهش مي يابد. وقتي با خود هماهنگ نباشيم چگونه مي توانيم با جامعه همگام شويم؟ همگام كدام جامعه؟ جامعه اي كه مي خواهد مثل ما فكر كند و شبيه ما بشود؟ همين جا گسست و توقف اتفاق مي افتد!  فرهنگ عمومي جامعه به ركود مي رود!  يك هنرمند متفكر به نام برنيني مي گويد: «انسان فقط وقتي كاملاً  شبيه خودش است كه در حركت است.»
به اين مثال توجه كنيد، قانون عبور نور: آنجا كه همه رنگهاي طيف نوري خورشيد به هم برخورد و از هم عبور مي كنند، رنگ سفيد ايجاد مي شود ولي آنجا كه رنگها به هم مي رسند ولي عبور نمي كنند رنگ سياه ايجاد مي شود، آيا مي توانيد اين اصل را با زندگي اجتماعي خود منطبق كنيد؟ اگر رنگهاي مختلف اجتماع به ما برخورد كنند و هر كدام اثري در ما باقي گذارند، بدون آن كه آن آثار را تعديل كنيم و از آن عبور كنيم، از ما يك انسان سياه ساخته مي شود، بايد رنگها را از خودمان عبور دهيم، سفيد شويم تا همواره ظرفيت رنگ پذيري را در خود مهيا نگه داريم، رنگي تازه را درك كنيم، آن را با خود تركيب كنيم، عبور كنيم تا دوباره سفيد و ساده شويم، تا همواره سبك و يك رنگ حركت كنيم. معني اعتماد به نفس همين است. شما نمي توانيد اعتماد به نفس داشته باشيد مگر آن كه نفس خود را بشناسيد و به كار بريد.
مي گويند ايراني ها نمي توانند كار جمعي انجام دهند و اين در حالي است كه اغلب مردم شعار «همرنگ جماعت شدن» را معيار عمل خود قرار مي دهند. چه تضاد عجيبي! مردمي كه مي خواهند همرنگ يكديگر باشند نمي توانند با يكديگر كاركنند. اين درست است و علت مشخصي دارد. به اين مثال توجه كنيد: اعضاي مختلف يك اركستر موسيقي به دليل داشتن سازهاي متفاوت مي توانند نوايي هماهنگ، مؤثر، متنوع، حجيم و پرپشت و زيبا ايجاد كنند. حال تصور كنيد وضعيتي را كه تمام نوازنده ها بخواهند يك ساز داشته باشند و يك نت را بنوازند، آن وقت چه صدايي به گوش مي رسد؟ وضع كنوني جامعه ما چنين است؛ افراد حتي در خلوت خود مي خواهند شبيه ديگران باشند. به عبارتي «همرنگ جماعت شدن» يك حيله رواني است براي توجيه تنبلي فكر و انفعال در عمل و كار نكردن. سازي كه در دست شما قرار دارد هميشه يك شكل است اما صدايي كه از آن تحرير مي كنيد متفاوت است. اين صدا گاهي ضعيف حتي زشت و گاهي قوي و خوب و حتي بسيار زيباست، هر چه باشد اين نواي شما است كه به تكامل مي رسد. آيا از تمام امكانات ساز خود استفاده مي بريد؟ آيا با ويژگي هاي خاص خود همساز مي شويد؟ خود باشيد تا خوب باشيد!
مهشيد سليماني

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |