چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۴
تكرار سناريو اين بار براي برانكو
موج منفي
003618.jpg
عكس:  مجتبي جانبخش
امير بهادري نژاد
تيم ملي فوتبال ايران اين روزها مبتلا به يك بيماري مزمن شده كه اين ويروس(كه شايد ويروس بي انگيزگي باشد) همان تيم با طراوت جام ملتهاي آسيا در سال ۲۰۰۴ را به يك تيم سردرگم تبديل كرده در حالي كه بازيكنان همان هستند و مربي همان. اما آيا اين براي اولين بار است كه مربي تيم ملي با موجي منفي از انتقادات مواجه مي شود و آيا برانكو نيز مانند ساير مربيان قبلي تيم ملي اسير اين امواج ويرانگر خواهد شد؟
فوتبال و كلا ورزش ايران از ابتدا تاكنون همواره با موانع بسياري در راه پيشرفت مواجه بوده است كه اين موانع نقش ترمز را ايفا كرده اند. علاوه بر مشكلات فني، سخت افزاري و مديريتي كه حركت رو به جلو ورزش ايران را كند كرده، اختلافات داخلي نيز در ناكامي تيم هاي ورزشي ما موثر بوده  است. طي ساليان گذشته سابقه نداشته كه تيم هاي ملي ورزشي ايران بدون هياهو به يك دوره مسابقه بين المللي اعزام بشوند و همواره منتقدان علاوه بر نقد به تخريب اين تيم ها و مربيان آنها پرداخته اند.
البته همانگونه كه بارها به آن اشاره شده، نقد لازمه پيشرفت است اما به شرطي كه پشت اين نقدها استدلال قوي وجود داشته باشد و نه اينكه اين نقدها وسيله اي براي رسيدن به اهداف غير ورزشي باشد.
نظر به اينكه فوتبال پرطرفدارترين رشته ورزشي در ايران به شمار مي آيد، طبيعي است كه افراد بسياري در جامعه درگير اين پديده باشند. به همين دليل است كه گفته مي شود در ايران ۷۰ ميليون كارشناس فوتبال وجود دارد چون تمامي افراد جامعه به گونه اي در مورد اين رشته ورزشي اظهار نظر مي كنند.
وجود چنين شرايطي باعث شده تا مربيگري تيم ملي فوتبال به يكي از دشوارترين و زيانبارترين مشاغل تبديل بشود. در جامعه ورزشي احساسي ايراني، همگان از تيم ملي كشورشان برد مي خواهند و به همين دليل مربي تيم ملي فرصتي براي آزمون و خطا را ندارد و همواره محكوم به پيروزي است. در تمام دنيا همواره رسم بر اين است، زماني كه تيم ملي نتيجه مي گيرد شدت انتقادات كاهش مي يابد و به عبارت ديگر، منتقدان در اين مدت به بازسازي خود براي روزهاي بحراني مي پردازند. اما در ايران همواره خلاف اين موضوع ثابت شده است. اگر اندكي به گذشته باز گرديم و عملكرد مربيان تيم ملي را طي چند سال اخير بررسي كنيم به اين نتيجه تلخ خواهيم رسيد كه در مقاطع زماني مختلف، موجي منفي عليه مربي تيم ملي به راه افتاده كه اين امواج منفي مقطعي بي ارتباط با نتايج به دست آمده بوده است.
براي اينكه اين موضوع براي خوانندگان محترم ملموس تر شود كافي است اندكي به گذشته بازگرديم.
پيش از آغاز رقابتهاي راهيابي به جام جهاني ۱۹۹۸ فرانسه هدايت تيم ملي فوتبال ايران بر عهده محمد مايلي كهن بود كه وي در يك مقطع زماني علي دايي را به تيم ملي دعوت نكرد. در پي انتشار اسامي تيم ملي كه دايي در آن غايب بود موج منفي گسترده اي عليه مايلي كهن آغاز شد كه حتي به اين موج منفي ابعاد جهاني داده شد و منتقدان مدعي شدند كه ايرانيان سراسر جهان خواهان تغيير تصميم مربي تيم ملي هستند. و يا زماني كه تيم ملي نتيجه نمي گرفت همين منتقدان مدعي شدند كه قوانين بسيار سختگيرانه مربي تيم ملي در اردوها باعث تحليل انگيزه و روحيه بازيكنان شده است.
003621.jpg
البته اين پايان ماجرا نبود چون زماني كه مربي بزرگي بنام توميسلاو ايويچ در آستانه رقابتهاي جام جهاني ۱۹۹۸ هدايت تيم ايران را برعهده گرفت به اين نتيجه رسيد كه مهم ترين ضعف تيم ملي ايران قدرت بدني بازيكنان است به همين دليل تمام قدرت خود را روي تمرينات قدرتي متمركز كرد كه شكايت پنهاني برخي از بازيكنان ملي پوش از فشار شديد اين تمرينات باعث شد تا موج منفي عليه مربي تيم ملي آغاز شود.
دقيقا به ياد داريم كه در آن زمان منتقدان از طريق رسانه هاي گروهي فرياد مي زدند كه مگر تيم ملي قرار است بجاي شركت در رقابتهاي جام جهاني فوتبال در رقابتهاي جهاني بوكس شركت بكند كه با مديسن بال به تمرينات بدنسازي داخل سالن مي پردازد. به هرحال تداوم اين موج منفي در رسانه ها به نوعي تنش و منفي نگري را به اردوي تيم ملي و بازيكنان انتقال داد تا اينكه حادثه رم به وقوع پيوست و مقدمات بركناري ايويچ مهيا شد.
در آن زمان جلال طالبي به عنوان مربي ايراني روي نيمكت ذخيره ها نشست كه ظاهرا وي مورد قبول منتقدان بود اما پس از جام جهاني و به ويژه پس از شكست تيم ايران در جام ملتهاي آسيا در سال ۲۰۰۰ همين منتقداني كه مهر تاييد بر مربيگري طالبي مي زدند موجي تازه عليه وي به راه انداختند و تيم او را آلوده به پديده بازيكن سالاري دانستند. همچنين زماني كه منصور پورحيدري هدايت تيم ملي را بر عهده گرفت او را متهم به محافظه كاري كردند و استدلال منتقدان اين بود كه تساوي عددي بازيكنان استقلال و پرسپوليس در اردوي تيم ملي نشان دهنده محافظه كاري وي مي باشد. بعد از پورحيدري نوبت به بلاژويچ رسيد. با توجه به اينكه اين مربي از استعداد بالقوه اي براي درگير شدن با رسانه ها برخوردار بود به همين دليل منتقدان از اين ويژگي وي بيشترين بهره را بردند و از همان روز اول به تحريك وي پرداختند. در همان روزهاي نخست كه بلاژويچ به دلايل انضباطي خداداد را از تيم ملي كنار گذاشت موج منفي عليه او آغاز شد و روزي نبود كه مصاحبه هاي تند و بي پرواي خداداد عليه بلاژويچ در رسانه هاي گروهي منعكس نشود. اين موج منفي تا جايي پيش رفت كه باعث تحريك پرويز برومند و مهدي هاشمي نسب و در نهايت خروج آنها از اردوي تيم ملي شد.
پس از جدايي بلاژويچ از تيم ملي نوبت به برانكو رسيد تا او نيز اسير موج منفي منتقدان بشود. از قضا اين بار نيز خداداد عزيزي در برابر مربي تيم ملي قرار داده شد. زماني كه خداداد به تيم ملي دعوت نمي شد اغلب رسانه هاي گروهي هر روز تنها نقطه كور تيم ملي را غيبت خداداد اعلام مي كردند و حتي اين موضوع به كليه برنامه هاي ورزشي تلويزيون كشيده شد تا جايي كه حتي رئيس سازمان ورزش وقت نيز در برابر اين امواج منفي تسليم شد و او نيز سوار بر اين موج خواهان دعوت خداداد به تيم ملي شد.
در مقطع بعدي نوبت به وسيله قرار دادن ايمان مبعلي براي انتقاد از برانكو شد كه در يك اقدام هماهنگ ناگهان اغلب منتقدان در رسانه هاي همگاني به برانكو (به دليل استفاده نكردن از مبعلي در تركيب اصلي تيم ملي) حمله ور شدند. همچنين در مقطعي ديگر حضور نيافتن وحيد هاشميان در تيم ملي به ابزاري براي منتقدان جهت حمله به برانكو تبديل شد.
اخيرا هم غيبت رضا عنايتي در تيم ملي هياهوي بسياري براه انداخت و روزي نبود كه برانكو به واسطه دعوت نكردن اين بازيكن به تيم ملي مورد نكوهش واقع نشود. جالب اينكه اين انتقادات در شرايطي مطرح مي شود كه تا يكسال قبل همين منتقدان فرياد برانكو، برانكو را سر مي دادند و خواهان بازگشت وي به ايران و حضورش بجاي همايون شاهرخي به عنوان مربي تيم ملي بودند.
حالا هم كه تيم ملي به جام جهاني صعود كرده به نظر مي رسد موج منفي تازه اي عليه مربي تيم ملي براه افتاده و بعيد نيست كه ماجراي ايويچ براي برانكو تكرار بشود. اين موج جديد با مطرح كردن مواردي چون زيبا بازي نكردن تيم ملي آغاز شده و حالا نيز تئوري برخورداري از مربي ايراني در جام جهاني مطرح مي شود. به همين دليل چند هفته اي است كه در بيشتر برنامه هاي تلويزيون و برخي از مطبوعات هر روز و به عناوين مختلف به تقويت اين تئوري پرداخته مي شود و در حقيقت تنها هدفي كه مطرح كنندگان اين تئوري دنبال مي كنند اخراج برانكو است.
003627.jpg
به نظر ما آنچه براي مردم و كشور ما اهميت دارد موفقيت و سربلندي تيم ملي در جام جهاني است و تفاوتي ندارد كه اين موفقيت با يك مربي خارجي بدست آيد يا مربي  ايراني چون در نهايت اين موفقيت به پاي كشور ايران نوشته خواهد شد.
فراموش كرده ايم كه سال هاست كشورهاي غربي از مغزهاي دانشمندان و تاجران ايراني براي دستيابي به پيشرفت هاي علمي و اقتصادي استفاده مي كنند اما در نهايت هيچيك از اين موفقيت ها به پاي ايراني ها نوشته نمي شود و گفته مي شود كه فلان كشور در اين زمينه به موفقيت دست يافت.
متاسفانه سالهاست عادت كرده ايم كه به دليل اختلافات داخلي و بعضا سلايق شخصي از درون به تخريب تيم  هاي ملي بپردازيم به گونه اي كه اختلافات داخلي به نخستين و جدي ترين رقيب تيم هاي ورزشي ايران تبديل شده است.
البته هدف از نگارش اين مطلب دفاع از برانكو نيست. بايد منصف بود و پذيرفت كه روند فعلي تيم ملي ايران اميدوار كننده نيست و تيم ملي به نوعي به بيماري بي انگيزه بودن مبتلا شده است. اما بر خلاف افرادي كه موج منفي عليه مربيان تيم ملي براه مي اندازد، معتقديم علاج تيم ملي پاك كردن صورت مسئله كه همان بركناري برانكو است نمي باشد، بلكه بايد به جاي تخريب و گسترش موج منفي راهكارهاي عملي و مناسب براي تيم ملي جهت خروج از اين بحران پيشنهاد داد.
اين امواج منفي به حدي مربي تيم ملي را تحت تاثير خود قرار داده كه وي مجبور است براي كاستن شدت انتقادات از اصولي كه به شدت به آن پايبند بود كوتاه بيايد و مثلا فلان بازيكن را به تيم ملي دعوت و يا بازيكن ديگري را علي رغم ميل باطني اش تعويض بكند.
تجربه نشان داده نتيجه ايجاد موج منفي عليه مربي تيم ملي در مقاطع زماني مختلف در نهايت به ضرر تيم ملي ما تمام شده است. تنها اميدواريم كه اين بار اين موج منفي جديد منتهي به ناكامي تيم ايران در بزرگترين رويداد فوتبال جهان نشود.

باتيستوتاي جديد فوتبال ايتاليا
003624.jpg
تا يكسال پيش لوكا توني خارج از فوتبال ايتاليا يك بازيكن كاملاً گمنام بود، اما گلزني هاي مداوم مهاجم تيم فيورنتينا طي يكسال اخير باعث شده تا او را به عنوان يكي از خطرناك ترين مهاجمان فوتبال اروپا معرفي كنند.
وي در ۱۱ هفته اول رقابت هاي فوتبال باشگاههاي اروپا در فصل جاري ۱۳ گل به ثمر رساند و در صدر جدول گلزنان قرار گرفت. در زماني كه لوكا توني صدرنشين جدول گلزنان فوتبال ايتاليا شد، هيچ بازيكني در ليگ كشورهاي اروپايي موفق به كسب ركورد وي نشده بود و تنها ميروسلاو كلوزه از تيم وردربرمن آلمان و آرولادزه از تيم آلكمار هلند با ۱۲ گل در نزديكي توني قرار داشتند. همچنين در ليگ  هاي معتبرتر اسپانيا و انگليس نيز به طور همزمان ساموئل اتوئو از بارسلونا و فرنك لمپارد از چلسي با به ثمر رساندن ۱۰ گل در صدر جدول گلزنان اين دو كشور قرار داشتند.
اين روزها لوكا توني را با گابريل باتيستوتا بهترين مهاجم تاريخ تيم فيورنتينا مقايسه مي كنند كه وي نيز در سال ۱۹۹۵ در ۱۱ هفته اول فوتبال ايتاليا موفق به زدن ۱۳ گل شد و در پايان آن فصل در صدر جدول گلزنان قرار گرفت.
باتيستوتا در مورد اين بازيكن ۲۸ ساله مي گويد: توني بازيكن بسيار خوبي است البته نه به اين دليل كه ركوردهاي مرا يكي پس از ديگري مي شكند بلكه او تمام ويژگي هاي يك مهاجم كامل را دارا مي باشد و به همين دليل فيورنتينا بايد بيشترين استفاده را از وي ببرد. به هر حال سالهاست كه تيم فيورنتينا از كمبود يك مهاجم تراز اول رنج مي برد، اما حالا كه توني ظهور كرده اين مشكل ديرينه نيز برطرف خواهد شد.
البته درخشش توني تنها محدود به رقابت هاي ليگ ايتاليا نمي شود بلكه او به تيم ملي فوتبال اين كشور نيز دعوت شده است. با توجه به شرايط آرماني اين مهاجم در فصل جاري بعيد نيست كه وي در جام جهاني در خط حمله تيم ايتاليا انجام وظيفه بكند.
با اين حال راه يافتن توني به بالاترين سطح فوتبال ايتاليا به سادگي صورت نگرفته است. او در زماني كه ۲۳ سال سن داشت اولين بازي خود را در فوتبال دسته اول ايتاليا براي تيم ويچنزا انجام داد كه در آن بازي دو بر صفر مغلوب ميلان شد. اين بازي در سال ۲۰۰۰ صورت گرفت اما سال بعد از آن وي به تيم برشا پيوست و زوج روبرتو باجو در خط حمله اين تيم شد. در تيم برشا، توني به عنوان مهاجم نوك بازي مي كرد و با توجه به اينكه از فيزيك بسيار قوي( ۹۳/۱ قد) برخوردار بود وظيفه درگيري با مدافعان حريف و فضا سازي براي باجو را برعهده داشت. در فصل اول زوج باجو-توني نتيجه داد و توني موفق شد ۱۳ گل در ۲۸ بازي به ثمر برساند، اما در فصل بعد تنها دو بار دروازه حريفان را گشود.
در سال ۲۰۰۳ مسئولان برشا او را به تيم پالرمو فروختند كه اين تيم در آن زمان در رقابت هاي دسته دوم بازي مي كرد. با آنكه تصور مي شد توني پس از انتقال به رقابت هاي دسته دوم با نزول مواجه شود، اما خلاف اين موضوع ثابت شد و او با به ثمر رساندن ۳۰ گل، پالرمو را براي اولين بار پس از سال ۱۹۷۳ به رقابتهاي دسته اول فوتبال ايتاليا آورد.
البته در آن زمان كارشناسان در مورد عملكرد وي در برابر مدافعان مستحكم سري آ ابراز ترديد مي كردند اما وي همراه با تيم پالرمو ۲۰ گل به ثمر رساند و اين تيم در پايان فصل در مكان ششم جدول رده بندي قرار گرفت.
با توجه به اينكه در فصل گذشته تيم فيورنتينا در آخرين لحظات از سقوط به دسته پايين تر گريخت، مسئولان اين تيم تصميم به بازسازي تيم خود گرفتند به همين دليل اولين صيد آنان در فصل نقل و انتقالات استخدام توني با ۱۵/۱۲ ميليون دلار بود.
در واقع مسئولان اين تيم مبلغ مورد نظر را بسيار بجا هزينه كردند چون تيم آنها در رده هاي بالاي جدول جاي دارد.
با اين حال توني قصد بزرگنمايي موفقيت هاي خود را ندارد و مي گويد: در حال حاضر همه چيز ايده آل به نظر مي رسد به همين دليل به راحتي گل مي زنم البته اين موفقيت را مديون هم تيم هاي خود هستم چون اگر آنها برايم موقعيت ايجاد نكنند هرگز موفق به گلزني نخواهم شد.
اين روزها توني يكي از بازيكنان هميشه حاضر در اردوي تيم ملي فوتبال ايتالياست. در حقيقت مارچلو ليپي مربي اين تيم براي اولين بار او را در سال ۲۰۰۴ به تيم ملي دعوت كرد. به هر حال حضور موفقيت آميز توني در تيم ملي باعث شده كه وي به يكي از مهاجمان ثابت اين تيم تبديل بشود. او حتي در بازي با بلاروس در چارچوب رقابت هاي راهيابي به جام جهاني موفق شد سه گل به ثمر برساند.
با توجه به درخشش اين بازيكن، آلساندرو دل پيرو و كريستين ويه ري در تيم ايتاليا زير سايه توني محو شده اند و جاي تعجب ندارد كه در جام جهاني مارچلو ليپي خط حمله سه نفره تيمش را در جام جهاني متشكل از توني، توتي و آلبرتو گيلاردينو نمايد.

سايه روشن
تعريف سقف آرزوهاي بازيكنان تيم ملي
003615.jpg
اين روزها هرگاه كه در مورد علت بيماري تيم ملي سئوال مي شود اولين موردي كه به ذهن خطور مي كند بي انگيزه بودن بازيكنان تيم ملي است. شايد حق با اين كارشناسان باشد چون پس از بازي با بحرين در تهران كه منجر به صعود تيم ملي به جام جهاني شد، ديگر بازي صد درصد از بازيكنان ملي پوش نديديم چون آنها همه چيز را براي خود تمام شده فرض كردند. البته بروز اين بي انگيزگي كاملاً طبيعي است و در ساير تيم هاي فوتبال جهان نيز به چشم مي خورد. معمولاً پس از مسجل شدن صعود تيم ها به رقابت هاي جام جهاني، بازيكنان تيم هاي صعود كننده به نوعي بي انگيزگي دچار مي شوند كه حتي مربيان اين تيم ها در بازي هاي باقي مانده خود در چارچوب رقابت هاي راهيابي به جام جهاني از بازيكنان ذخيره و يا جوانان خود استفاده مي كنند. به هر حال، تيم ملي ما در بازي  هاي چهار جانبه تهران در برابر تيم هاي مقدونيه و توگو كم انگيزه ظاهر شد. به همين دليل، به شدت مورد انتقاد رسانه هاي گروهي قرار گرفت. البته در اين زمينه تيم ملي بسيار بد شانس بود چون بازي هاي تداركاتي اين تيم دقيقاً مصادف شد با بازي هاي تداركاتي تيم هاي راه يافته به جام جهاني در ساير نقاط جهان. به همين دليل كارشناسان و حتي مردم به مقايسه عملكرد تيم ملي با عملكرد تيم هاي مطرح در بازي هاي تداركاتي پرداختند. استدلال اين منتقدان اين بود كه به چه دليل تنها بازيكنان ما پس از صعود به جام جهاني بي انگيزه شده اند، اما اين بي انگيزگي در ميان بازيكنان ساير كشورها مثلاً بازيكنان تيم هاي آرژانتين، انگليس و يا ايتاليا به چشم نمي خورد.
افرادي كه اين موضوع را مطرح مي كنند به اين واقعيت توجه ندارند كه سقف آرزوهاي بازيكنان ايراني با بازيكنان كشورهاي صاحب فوتبال كاملاً متفاوت است. به عنوان مثال مردم كشور آرژانتين و يا ايتاليا كمتر از قهرماني در جام جهاني از تيم ملي كشورشان توقع ندارند در حاليكه سقف آرزوهاي مردم و بازيكنان ايراني صعود به جام جهاني و يا حداكثر ارائه بازي هاي قابل قبول در اين رقابت ها مي باشد. به همين دليل است كه بازيكنان اين كشورها پس از صعود به جام جهاني همه چيز را تمام شده براي خود نمي بينند و صعود به بزرگترين رويداد فوتبال جهان تنها آغاز راه براي رسيدن به هدف بزرگتر كه همان قهرماني در جام جهاني است.
پس منطقي نيست كه بازيكنان ايراني را با بازيكنان تيم هاي مطرح فوتبال جهان مقايسه كنيم و حتم داريم كه با نزديك شدن به زمان برگزاري رقابت هاي جام جهاني اين انگيزه در ميان بازيكنان تقويت خواهد شد.
ديگر نكته اي كه در رقابت هاي چهار جانبه تهران به نظر آمد نمايش ضعيف بازيكنان شاغل در باشگاههاي اروپايي بجز وحيد هاشميان بود. در دو ديدار با مقدونيه و توگو كاملاً مشخص بود كه بازيكنان خارجي در فكر حفظ ساق هاي خود براي بازي هاي باشگاهي هستند چون آنها به خوبي واقف هستند كه در صورت مصدوم شدن، جايگاه خود را براي ماهها در تيم باشگاهي خود از دست خواهند داد و شايد تا پايان فصل به نيمكت ذخيره ها بچسبند. به هر حال هر مربي اي آرزو دارد تا بازيكناني چون مهدوي كيا و كريمي را در اختيار داشته باشد اما زماني كه اين بازيكنان بر خلاف تصور در حد انتظار ظاهر نمي شوند مربي تيم چه كاري مي تواند انجام بدهد؟
به طور حتم با توجه به اينكه بازي هاي باشگاهي تمام كشورهاي جهان حداقل يك ماه پيش از برگزاري رقابت هاي جام جهاني به پايان خواهد رسيد. به همين دليل، در آن زمان بازيكنان لژيونر ديگر به فكر ساق هاي خود نخواهند بود و با تمام وجود براي تيم ملي بازي خواهند كرد دقيقا همان اتفاقي كه در جام ملت هاي آسيا در سال ۲۰۰۴ رخ داد.

نگاه
وظيفه مربي و وظيفه گزارشگر
يار دوازدهم يار بماند
گزارشگري در دنياي رسانه، اصول و قواعد مشخصي دارد كه اين اصول كاملا شفاف و تعريف شده است. در تعريف گزارشگري به ويژه گزارشگري ورزشي به اين موضوع با چندين بار تاكيد اشاره شده كه گزارشگر بايد آنچه را كه با چشمان خود مي بيند بدون كم و كاست و بدون اينكه سليقه و  نظر شخصي خود را در آن دخالت بدهد براي بيننده و يا شنونده شرح بدهد به گونه اي كه اگر مخاطب با چشمان بسته به گزارش وي گوش فرا بدهد خود را در همان مسابقه ورزشي احساس كند. به همين دليل است كه در اغلب كشورها در گزارش هاي تلويزيوني و راديويي يك نفر صرفا به عنوان گزارشگر به گزارش بازي مي پردازد و فرد ديگري كه به عنوان كارشناس در كنار وي حضور دارد به كارشناسي مسابقه ورزشي. جالب اينكه هيچ از اين دو نفر نبايد سعي در القاي نظرات خود به ديگري و يا صدور حكم مطلق براي مخاطب داشته باشند.
خوشبختانه اخيرا صدا و سيما با استفاده از كارشناسان داوري و مربيگري در برنامه هاي ورزشي به نقد و تحليل مسابقات زنده مي پردازند اما هنوز هم تعدادي از گزارشگران سلايق و نظرات شخصي خود را در لابلاي گزارش ها به مخاطب القا مي كنند تا جايي كه از روند طبيعي مسابقه ورزشي غافل شده و فراموش مي كنند كه چه اتفاقي در داخل زمين در حال رخ دادن مي باشد.
يكي از گزارش هايي كه اين معضل را بيش از پيش نمايان ساخت نحوه گزارش بازي تيم ملي ايران در برابر تيم ملي مقدونيه بود به گونه اي كه در برخي دقايق بازي اين شائبه بوجود مي آمد كه آيا اين بازي از طريق تلويزيون ايران پخش مي شد يا تلويزيون كشور مقدونيه. از زماني كه تيم ملي ايران گل اول را دريافت كرد كاملا مشخص بود كه گزارشگر در انتظار چنين حادثه اي بود تا حمله آشكار به مربي تيم ملي را آغاز كند. به هر حال وي در طول ۹۰ دقيقه بارها و به صورت علني به انتقاد شديد از مربي تيم ملي پرداخت و در پايان نيز به صورت غير مستقيم اينگونه نتيجه گيري كرد كه تيم ملي به خون تازه نياز دارد كه اين خون تازه تنها با كنار گذاشتن مربي تيم ملي به كالبد تيم تزريق خواهد شد.
در واقع بيش از اينكه اين گزارشگر به وظيفه خود كه همان گزارش بازي بود بپردازد به تحليل بازي مي پرداخت؛ به گونه اي كه حتي از حضور دروازه بان دوم تيم ملي در تركيب اصلي تيم در ابتداي نيمه دوم غافل بود و حتي «بايرام» را يك اسم اصيل ايراني معرفي كرد. او حتي معتقد بود ابراهيم ميرزاپور به دليل اينكه پاس رو به عقب ستار زارع را با دست دريافت كرده مقصر نيست بلكه مقصر مدافعي است كه به او پاس داده است. آنهم در شرايطي كه در نزديكي ميرزاپور حتي سايه بازيكنان مقدونيه نيز ديده نمي شد. او همچنين در طول بازي بارها خواهان حضور بازيكني خاص در ميدان شد و در ۱۰ دقيقه پاياني بازي براي اتمام آن ثانيه  شماري مي كرد به گونه اي كه تصور مي شد وي علاقمند به شنيدن سوت داور بازي و اعلام پيروزي تيم مقدونيه است. البته وي پس از پايان بازي پا را از اين فراتر گذاشت و اعلام كرد كه تماشاگران با شعارهاي خود نسبت به عملكرد مربي تيم ملي معترض هستند.
به هر حال، نبايد از ياد برد كه يكي از عوامل اصلي صعود تيم ملي ايران به جام جهاني حمايت هاي همه جانبه صدا و سيما بود كه با شعار يار دوازدهم تيم ملي وارد ميدان شد و با تبليغات خود پشتوانه عظيمي براي تيم ملي در ورزشگاهها ساخت. حال كه صعود تيم ملي به جام جهاني صورت گرفته بدون ترديد سياست سازمان صدا وسيما كماكان حمايت از تيم ملي به عنوان يار دوازدهم است به همين دليل نبايد اجازه تخريب تيم ملي و يا مربي آن از اين رسانه تاثيرگذار داده شود. وظيفه نقد تيم ملي بر عهده كارشناسان بيطرفي است كه از سوي صدا وسيما به برنامه هاي ورزشي آن دعوت مي شوند اما گزارش هايي مانند گزارش بازي با مقدونيه كه در آن سراسر، تحقير و تخريب كادر فني تيم ملي احساس مي شود نوعي ياس و نااميدي در ميان ميليونها تماشاگر تلويزيوني ايجاد مي كند. به هر حال حيف است كه تيم ملي از حمايت يار دوازدهم خود به واسطه گزارش هاي سليقه اي برخي از گزارشگران محروم شود.
البته مواردي مشابه نيز قبلا از اين گزارشگر مشاهده شده بود. به عنوان مثال، در يكي از بازيهاي تداركاتي تيم ملي كه دو سال قبل خارج از كشور برگزار شد اين گزارشگر به شدت از عملكرد كاپيتان تيم ملي و تعويض نشدن وي به انتقاد پرداخت اما پس از اينكه كاپيتان به وطن بازگشت و در محافل مختلف از اظهار نظرات وي به انتقاد پرداخت همين گزارشگر در بازيهاي بعدي ملي و يا مراسم هاي مختلف به حدي از كاپيتان تعريف و تمجيد كرد گويي كه در شخص ديگري در جريان آن بازي تداركاتي از وي انتقاد كرده بود. به هر حال معتقديم كه نظر هر شخصي به نوبه خود محترم و قابل بررسي است اما با توجه به اينكه سيما يك رسانه ملي به شمار مي آيد، ميليونها نفر مخاطب دارد و مطالب پخش شده از آن تاثير مستقيم بر افكار عمومي دارد نبايد در اين رسانه به بيان سلايق شخصي پرداخت هر چند كه ممكن است حق با اين گزارشگر محترم باشد.

ورزش
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
سينما
فرهنگ
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |