سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۴
به بهانه كنسرت شجريان ها، عليزاده و كلهر در تالار كشور
انتظارات و امكانات
سيدابوالحسن مختاباد
عكس ها : الف - نجوا
004512.jpg
اشاره
كنسرت شجريان ها ، عليزاده وكلهر جداي از بحث اجرايي آن كه در زير خواهد آمد از منظر اجتماعي هم قابل بررسي است . استقبال از اين كنسرت كه تمامي شئون آن آميخته با فرهنگ كهن اين مرز و بوم است و با هويت فرهنگي ما سازگار ، مي تواند نشانه اي باشد براي دست اندركاران و سياستگذاران عرصه فرهنگ واجتماع ؛تا بيش از گذشته به تجزيه و تحليل علت اين استقبال بپردازند و براي توسعه اين گونه كنسرتها ي بركت خيز براي فرهنگ و هنر اين مرز و بوم انرژي وهزينه افزون تري صرف كنند . اگر نحوه توزيع اين كنسرت د رتمامي ايران صورت و صبغه عادلانه تري داشته باشد و تمامي شهروندان ايراني از فرصتي برابر با يكديگر براي ديدن آن بهره مند باشند ، طبيعي است كه اين فرهنگ و اين موسيقي به افراد بيشتري شناسانده شده و در نهايت ، فرصت انتخاب بهتري برا ي شهروندان فراهم مي شود . در همين ايام من به افرادي از اقشار مختلف برخوردم كه دست فرزندان جوان و نوجوان خود را برداشته و به كنسرت آورده بودند ، فقط با اين هدف كه آنهارا با گوشه اي از فرهنگ ناب و كهن ايران آشنا كنند تا بتوانند به آنها بگويند كه همه چيز در آن سوي آب نيست . اين روزها ما در عرصه هاي اجتماعي با آسيبهاي فراواني روبروييم ؛ از يك سو از تفريحات سالم براي شهروندان و به خصوص جوانان سخن مي گوييم ، و از سوي ديگر براي برگزاري يك كنسرت و دادن مجوز به آن هزاران مانع ايجاد مي كنيم كه برگزار كنندگان عطاي كار را به لقاي آن ببخشند. كنسرت استاد شجريان و گروه همراه مي تواند حسن آغازي باشد براي تدوين برنامه هاي شادي آفريني كه با فرهنگ ما سازگار است و از سوي ديگر با استقبال عامه شهروندان هم روبه رو است و نيز به لحاظ اقتصادي نيز مي تواند مشاغل فراواني را در اين عرصه ايجاد كند . اگر بخواهيم شعار گسترش عدالت را در حوزه فرهنگ ترجمه كنيم همين مي شود كه چرا آن شهرستاني ، به هر دليلي كه جاي بحث آن اينجا نيست ، نتواند روزي در شهر خود به تماشاي كنسرت بزرگان موسيقي اين سرزمين بنشيند و چرا سازمان صدا و سيما نبايد از اين كنسرتها گزارشهاي زنده و مستقيم داشته باشد . متن زير را بخوانيد .

يك بيننده- شنونده از كنسرت استاد شجريان با فرزندش، حسين عليزاده و كلهر چه انتظاري دارد و اين كنسرت بايد چه توقعاتي را برآورده سازد و آِيا اصولاً اين مجموعه كه سال ها در موسيقي سنتي ايران استخوان خرد و هرگونه گروهي و كاري را تجربه كرده اند، بايد به چه انتظاراتي پاسخ گويند؟ به گمان من آنهايي كه به ديدن اين كنسرت مي روند،  تعريفي مشخص دارند- اگر هم ندارند، پس نبايد انتظاري هم داشته باشند- چرا كه از تك تك اعضاي گروه ده ها و صدها كار شنيده اند. كسي انتظار ندارد كه استاد شجريان در اين كنسرت غوغا كند، حسين عليزاده نحوه و سلوك تارنوازي خويش را به كناري نهد و يا كيهان كلهر با بيش از دو دهه كمانچه نوازي، در فرم و شيوه اي نو كمانچه بنوازد.
اغلب جماعت بيننده اين كنسرت، مي خواهند تجربه اي كهن را دوباره تكرار كنند، تجربه حضور و شنيدن و ديدن زنده يك برنامه موسيقي سنتي در عالي ترين سطح آن. همانند ديدن فيلمي از يك استاد نامدار سينما، يا شنيدن اجرايي از آثار كلاسيك موسيقي سمفونيك. طبيعي است كه در اين جمع هستند افرادي كه صدها ساعت آواز از استاد شجريان در آرشيو دارند. و با «شب، سكوت ، كوير» و مجموعه «غزل» كيهان كلهر و نيز شورانگيز و دلشدگان و راز و نياز عليزاده زندگي كرده اند. حتي همايوني كه تا دوسال قبل و هنگام به صحنه آمدن براي كنسرت زلزله بم گروه تنها يك آلبوم انتشار داده بود، اينك بر اين آرشيو افزوده است و خود را در حافظه جمعي علاقه مندان موسيقي بيشتر تثبيت كرده است . اين حافظه جمعي البته انتظار ندارد بيات تركي كه استاد اجرا مي كند،  چندان تفاوتي با ساير بيات ترك ها داشته باشد؛ چرا كه مي داند انقلاب كردن ، حداقل در علم موسيقي كه شاخه اي از رياضيات است ، نه ممكن است و نه مقدور. همچنان كه اين حافظه جمعي مي داند قدرت مانور حسين عليزاده در همان نغمه اصفهاني كه نواخت (در روز اول اجرا كه توفيق ديدن اين كنسرت را داشتم) در محدوده همان گوشه هاي معين شده، با اندكي انعطاف  افزون تر است و در نهايت ريتمي خاص در پيرامون نت شاهد اين آواز است .
حال كه چنين اتفاقات خرق عادتي رخ نمي دهد ،پس چه چيزي سبب مي شود كه اين همه جمعيت به اين كنسرت هجوم آورد و كار به آنجا بكشد كه بليت ها بازار سياه پيدا و برخي نيز شب بيداري را بر خود روا داشته تا بليتي ابتياع كنند. اگر برخي از استثناها را به كناري نهيم، اغلب بينندگان بر اساس سابقه تاريخي كه از اين جمع موزيسين دارند، به چنين كنسرتي مي آيند. من نام اين سابقه تاريخي را مي گذارم ( آثار اين گروه كه جماعت موزيسين هاي مؤلف- همانند كارگردان هاي مؤلف- اند كه سعي كرده اند، روند كاري خود را در موسيقي سنتي بر چارچوب هاي معنادار زيباشناختي بنا نهند و نشانه هايي بر جاي گذارند كه آنها و كارشان را از ديگران تفكيك كند. شايد همان مفهومي كه در موسيقي سنتي به آن سبك و شيوه مي گوييم بتواند بهتر بر اين مفهوم و مجموعه كارهاي اين استادان بار شود.
در اين مجموعه چهار نفره دو تن به آهنگسازي و نوازندگي شهرت دارند ( چون در اين كنسرت از كيهان كلهر، كاري در حيطه آهنگسازي نيامده بود، لذا نمي توان به ارزيابي تازه اي از روند كارهاي كلهر دست يافت)و دو تن ديگر از اين مجموعه خواننده اند: استاد شجريان و فرزندشان همايون. درباره شيوه كاري استاد شجريان بحث هاي فراواني صورت گرفته است، برخي آواز وي را شيوه و سبكي مستقل مي دانند و برخي ديگر آن را تركيبي از شيوه هاي قدما كه در نهايت خود موجد سبكي تازه شد. اگر بخواهيم دقيق تر بگوييم، بايد از حافظ مثال بياوريم كه شعرش تركيبي از اشعار شاعران قبل از خودش است، اما در مجموع وقتي نگاه بكنيم، شعر  هيچ كدام اين شاعران خصوصيت و خصلت شعر حافظ را ندارند. از سوي ديگر استاد شجريان در انتخاب شعر نيز فردي مؤلف است. يعني سعي مي كند با گوشه چشمي به فضاي اجتماعي ، فكري و فرهنگي و حتي سياسي ، اشعارش را انتخاب كند تا شنونده ضمن لذت بردن از موسيقي آوازي و ساز همراه ، به يك همذات پنداري ( همانند آنچه كه در تئاتر به آن كاتارسيس مي گويند ) با شعر و آهنگ برسد و اين همذات پنداري است كه از مولفه هاي جدي اقبال تماشاگران به كنسرتها شجريان است واينجاست كه هواداران استفاده از خواننده به عنوان يك ساز ( از جمله حسين عليزاده) با شكستي سهمگين روبرو مي شوند ، چرا كه اين حافظه تاريخي ايرانيان را نمي توان از عنصر شعر جدا كرد و شايد اين همه اقبال به كارهاي استاد شجريان در همين آميختگي شگفت انگيز شعر با محتواي آهنگها باشد . و اين البته آسان به دست نيامده است چنان كه خود هم در مصاحبه هايش گفته است، گاه شده براي انتخاب يك شعر تا دو ماه دواوين شعرا و به خصوص ديوان حافظ و سعدي را تورق كرده تا شعري مناسب حال پيدا كند. پس از پيدا شدن شعر، ظرافت كاري و مينانگاري شجريان روي اشعار و اين كه هر بيتي را در چه گوشه اي بخواند و از تركيب هاي آوازي استفاده كند و يا در يك دستگاه منحصر بماند، آغاز مي شود. در همين كنسرت و در اجراي بيات ترك گريزي به درآمد دشتي زده مي شود و يا در ميانه اجراي آواز دشتي، از گوشه خسرو و شيرين در شور وام گرفته مي شود تا مفاهيم اشعار بهتر ادا شود.
حسين عليزاده ، چهره اي است كه در آهنگسازي دستي چيره دارد ، اما چند سالي است كه در موسيقي سنتي خود را به اجراهايي با حداقل سازها محدود كرده است ( اگر اجرا ي وي با گاسپاريان را استثناء كنيم ). اين در حالي است كه برخي از آهنگهايي كه وي نوشته است ، از جمله همين آهنگ بزن آن زخمه ، يا رقص زار و يا حتي دستي افشان ، كه در اين آخري به لحاظ تلفيق شعر و موسيقي ايرادات فرا واني نهفته است ، يك يا دوساز توانايي بيان تمامي وجوه آنها را ندارد وچندين ساز مضرابي و يا كششي و حتي كوبه اي لازم است تا تما مي پتانسيل اين آهنگها به شنونده منتقل شود و شنونده از اين منظر احساس كاستي و كمبود نكند .اين انتقادي است كه به خود استاد شجريان نيز و ارد است كه چرا كار با گروهها و اركسترهاي كامل را به كناري نهاده اند و چند سالي است كه به اركستر هاي سه تا پنج نفره اكتفا مي كنند . اگر دليل آنها براي مشكلات هماهنگي گروهها بزرگ در خارج از كشور پذيرفتني باشد، حجت آنها براي داخل كشور پذيرفتني نيست و اگر براي اين كار هم دليلي قانع كننده داشته باشند، اين پرسش مطرح مي شود كه چرا اين كارها در استوديو و با سازهاي افزونتري تنظيم واجرا و تدوين نمي شود. بخشي از انتقاداتي كه جامعه اهل موسيقي و نيز برخي از شنوندگان حرفه اي كارهاي اين گروه بيان كرده اند در همين نكاتي است كه گفته آمد، ضمن آنكه اين پرسش وجود دارد كه چرا از كلهر كاري اجرا نشد.

گفت و گو
كوبانه؛ ساز تازه
گفت وگو با سامان احتشامي، نوازنده پيانو و آهنگساز
004500.jpg
گفت و گو: مانا لقماني
بي ترديد عرصه هنر، عرصه خلاقيت و نوآوري است و هر اثر تازه اي كه در زمينه هاي گوناگون هنري آفريده مي شود و مورد اقبال عموم قرار مي گيرد، همواره جاودان خواهد بود. ترديد نيست؛ هنرمنداني كه در اين زمينه همه كوشش خود را به كار بسته اند تا اثري نو به جامعه هنري ارائه دهند، كم نيستند. چندي پيش، به دليلي به ديدن سامان احتشامي _ آهنگساز و نوازنده پيانو _ كه تاكنون آثار بسياري مانند «اين ترانه عاشقانه نيست»، ضبط و نوازندگي قطعات پيانو در چند آلبوم ارائه كرده است رفته بودم و در آنجا با سازي كه از ظاهر آن مشخص بود به خانواده سازهاي كوبه اي تعلق دارد، روبه رو شدم. آنچه در ادامه مي خوانيد، توضيحاتي است كه وي درباره اين ساز، كه مبتكر آن است، ارائه مي دهد:
* در كنسرتي كه آذر ماه امسال برگزار خواهيد كرد، قصد داريد با ساز جديدي كه نواي پيانوي شما را همراهي مي كند قطعاتي را اجرا كنيد؛ نام اين ساز چيست و سازنده آن كيست؟
- اين ساز را كوبانه ناميده اند و توسط آقاي فرهاد صفري نصراللهي طراحي و ساخته شده است.
* آشنايي شما با ساز كوبانه به چه صورت بود؟
- در دوران دبيرستان با امير حقيري _ نوازنده دف گروه _ هم دوره بودم. او به خاطر آشنايي نزديك ايشان با  اردوان كامكار، به ساز دف علاقه مند شد و نزد بيژن كامكار مشغول آموختن نوازندگي اين ساز شد. پيشنهاد آشنايي من با فرهاد صفري از سوي آقاي حقيري بود. آقاي صفري نيز نوازنده بسيار خوب، توانا و داراي اخلاق هنري هستند و اميدوارم با كوشش بيشتر بتوانند ساز كوبانه را به تمام مردم دنيا معرفي كند. برگزاري اين كنسرت نيز تاحدي با هدف معرفي اين ساز و نشان دادن قابليت هان آن ضمن همراهي با نواي پيانو اينجانب است.
* آقاي فرهاد صفري پيش چه كسي دوره ديده و ساز تخصصي وي چيست؟
- آقاي صفري ابتدا نزد «عليرضا مشعوفي» از اساتيد مجرب تنبك به فراگيري اين ساز پرداخته اند و در ادامه از ساير اساتيد تنبك نيز بهره برده و در ضمن تنبك ساز تخصصي وي است.
* انگيزه سازنده ساز از ساختن آن با چنين ويژگي هايي چه بوده و چه شد كه به فكر ساختن چنين سازي افتاده است؟
- مبتكر ساز براي ساختن آن انگيزه هاي متفاوتي داشته و آن طور كه براي من شرح داده است، به نظرش رسيده كه دهنه اي بر روي بدنه استوانه اي ساز تنبك ايجاد كند و با كشيدن پوستي روي آن توانسته صداهاي تازه تر و متنوع تري با توجه به ريتم هايي كه در ذهن خود داشته، ابداع كند. سپس با ايجاد دو سوراخ با قطر حدودا ۳ تا ۵ سانت و كار گذاشتن نوعي چوب ويژه، صداي خشك يا شارپ در آن ايجاد كند و حاصل كار در نهايت سازي است كه هم اكنون مشاهده مي كنيد و در تاريخ ۱۸ مرداد ماه ۱۳۸۳ به شماره ثبت اختراع ۳۰۱۳۲ به نام كوبانه به ثبت رسيده است.
* ويژگي ساز و تفاوت هاي عمده آن با سازهاي مشابه چيست؟
- به گفته خود آقاي فرهاد صفري _ مبتكر و نوازنده اين ساز _ از ويژگي هاي كوبانه توليد صداهاي متنوع، دارا بودن پانزده دهانه با اندازه هاي گوناگون كه تنها توسط يك نوازنده نواخته مي شود، به كارگيري پدال در بخش جلويي ساز كه توسط پاي نوازنده همزمان با به كارگيري دست ها استفاده شده و دارا بودن سيمبال هاي متفاوت در بيان متفاوت اين ساز با سازهاي ريتميك ديگر. مي توان گفت، اشخاصي كه صداي اين ساز را مي شنوند، اين طور تصور مي كنند كه اين ساز توسط يك گروه نواخته مي شود و نه يك شخص.
* ساختن اين ساز چه مدت كار برده و در ساختن آن از چه ابزار و وسايلي استفاده شده است؟
- ساختن اين ساز دو سال زمان برده است و در ساختن آن ابزار گوناگوني مانند دريل، اره برقي، انواع سوهان، دستگاه جوش، انواع چسب، بلبرينگ، سنباده، انواع پوست، آهن، چوب، سفال، فايبرگلاس، نوعي پلاستيك، سنج، كش، پيچ و مهره به كار رفته است.
* چند نمونه از اين ساز در حال حاضر وجود دارد؟
- شش نمونه؛ دو نمونه سفال، دو نمونه چوب، يك نمونه پلاستيك، يك نمونه فايبرگلاس.
* آيا شكل فعلي، شكل كامل شده اين ساز است يا امكان دارد در آينده دگرگوني هايي روي آن صورت گيرد؟
- شكل  كامل شده كوبانه، در حقيقت همين است كه الان شما داريد مي بينيد، اما امكان دارد كه آقاي صفري دگرگوني هايي به منظور بهتر كردن، آن، روي اين ساز صورت دهد.
* از نظر ساز شناسي، اين ساز جزو كدام دسته از سازها قرار مي گيرد و صداي كدام ساز را تكميل مي كند؟
- سازهاي كوبه اي و ريتميك؛ اين ساز نه تنها تكميل كننده صداي هيچ سازي نيست، بلكه خود به تنهايي يك ساز مستقل است.
* آيا اين ساز قابليت جهاني شدن را داراست؟
- كوبانه مي تواند به عنوان سازي مستقل و نو به جامعه موسيقي عرضه شود.
* آيا تاكنون اين ساز اجرا داشته است؟ كجا و چه وقت؟
- در حوزه هنري در تاريخ ۲۵ شهريور ماه ۱۳۸۳ به سرپرستي مبتكر اين ساز همراه با ساير سازهاي كوبه اي و ملوديك و به آهنگسازي دكتر حسن زندباف، اجرا شد. همچنين در تاريخ ۲۴ و ۲۵ شهريور ماه ۱۳۸۴ به سرپرستي نامبرده اجرايي ديگر صورت گرفته است.
* آيا كوبانه تنها براي اجراهاي سبك ايراني طراحي شده يا در همه نوع موسيقي مي توان از آن بهره برد؟
- در همه نوع موسيقي مي توان از آن بهره برد و البته در موسيقي ايراني با آهنگسازي و تنظيمي ويژه مي توان از آن استفاده كرد.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |