نكته ها
چند سفارش خودماني به سبك و سياق كتاب هاي موفقيت
يك وقت خودت را زمين نزني!
اصغرنديري
* ببين! يك جورهايي توانايي ها عين مشكلات است!
* كلاً كوتوله ها به جاي فرار، قدم هاي كوچك برمي دارند، اشتباه!
* گاهي خودت را از الك عبور بده.
* ببين! اعصاب سالم براي سلامتي مفيد است. اگر نتواني بر اعصابت مسلط باشي به جاي فرار، عقب گرد مي كني و به دروازه خودي گل مي زني. اعتراف كن آدم ناشي! ناشي گري بس است، كمي تمرين كن. به هر بهانه اي كه شده به يكي سلام كن. يك دسته گل باش.
* اگر زمستان بود، كمي زير برف بمان، خورشيد خودش در مي آيد. آن وقت ويتامين مي گيري و روشن مي شوي.
* امتحان خيلي سخت است، نيست!
هر چه بيشتر بداني، بيشتر سئوال و جواب مي شوي. اما بهتر است كه بداني تا نداني آن وقت دلت خنك و بزرگ تر مي شود. براي تحمل خوب است.
* همه ديروزي ها گفتند: عاقبت جوينده يابنده است. بعضي امروزي ها يافتند. اما صدايش را در نياوردند! من نمي خواهم گنج را پنهان كنم. نقشه روي هر دلي مي تواند نقش بسته باشد. از مارها نترس!
نگو كه قصه ات يك داستان خيلي تكراري است. هر تكرار براي خودش تازگي هايي دارد. پنجره را باز كن تا هواي نوزاد چهارچنگولي بخزد تو. هواي تازه خيلي حرف ها دارد. نگذار پشت شيشه لكنت بخشكد.
* اين جدول زنده بودن هر چه قدر هم پيچيده و يا حتي بدون شرح باشد، تو مي تواني آن را حل كني. فقط كمي فكر كن. با من حرف بزن. بگو كه حرف اولش شروع دو حرف شين و قاف است.
* اگر مي گويي بوي كاهگل مي آيد. ملالي نيست. گاهي بوي كهنگي دست آدم را گرفته، به طرف چيزهاي نو مي برد. بله! آن وقت مي بيني كه يك قدم آن ورتر از زمان خودت هستي. ولي نكند حالا ديگر كت خودت را پشت و رو بپوشي و با پاچه شلوارت اثر پيتزا را از روي لب ها پاك كني.
* گفتم برو عقب يا جلوتر، اما نگفتم كه اين همه، تا از آن طرف پشت بام شيرجه بزني تو كوچه.بسيار خوب! فيلم را برگردان عقب تر. حالا دوباره وسط بام ايستاده اي. از نو شروع كن. سه، دو، يك. حركت . بگو سيب تا دنيا تمام سيب هاي معماي خودش را با شكوفه جواب بر سر تو بريزد.
* بله! حالا مي بينم كه با اين لبخند خيلي هم فوتوژنيك هستي. ديدي آخر تو هم يك چيزي مي شوي. ته دلم يك كسي دست هايش را دور دهان حلقه كرده بود و مي گفت كه تو بي عيبي. آخرش هستي!
حالا فقط چي! هر چهار طرف را برانداز كن و راهنما بزن. يك چراغ قوه هم براي روزهاي مبادا (و نه شب ها) داشته باشي. آخر ممكن است به عده اي برخورد كني كه حتي در روز روشن هم تو را نبينند. نخوري به ديوار، به همان روز كورها!
* خلاصه، هر چه قدر سعي كني، كم است. بايد تلاش كرد و دويد و زمين خورد. ببين، يك وقت خودت را عمداً زمين نزني.
... اين داستان هر روزه نام و ننگ است. هر كسي زمين خورد و بلند شد، بزرگ شده است.
|