|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
بازي با تكنيك هاي پيچيده اي از رنگ ها
|
|
نمايشگاه نقاشي با تكنيك آبرنگ پيشرفته با هدف شناخت هنرهاي بصري و آشنايي با تكنيك هاي نقاشي تا 19 آذر در فرهنگسراي سالمند برپاست.
سعيده امين خوب است يك هنرمند هرچه بلد باشد را در يك نمايشگاه يكجا ارائه كند تا هنرجويان جوان بتوانند با يك دور گردش در نمايشگاه، با كليتي از تمام تكنيك هاي نقاشي آشنا شوند. ايرج خان باباپور تحصيلكرده آمريكاست؛ در رشته هنرهاي زيبا در ايالت فلوريدا. او آبرنگ، سياه قلم، پاستل و رنگ روغن را در يك سبك ابداعي تلفيق كرده تا به يك تكنيك پيشرفته دست پيدا كند. همچنين با همكاري معصومه صيقلاني- يكي از دانشجويان رشته هنر- كه ابتكاراتي در زمينه سبك ها و طرح هاي منحصر به فرد داشته است، نمايشگاه فوق را برگزار كرده تا دانشجويان هنر با تكنيك هاي پيشرفته آشنا شوند.
ايرج خان باباپور كه مبتكر تذهيب سه بعدي ست، مي گويد: تذهيب براي آرايش و زينت دور صفحات قرآن، حديث و دعا استفاده مي شود. تذهيب در ايران معمولا در فرم هاي سنتي بوده كه طي چند قرن هنوز شاكله خود را حفظ كرده است. تذهيب كاران همچنان با فرم هاي سنتي كار مي كنند . خان باباپور آمده است كه در چارچوب همان فرم هاي سنتي تغييراتي ارائه دهد. او براي اولين بار تذهيب سه بعدي را اختراع كرد. تذهيب سه بعدي يعني آرايش گل ها، قلمدان و پرنده ها به گونه اي كه پرسپكتيو پيدا كند . وقتي از روبه رو به تذهيب نگاه مي كني، انگار كه گل ها و پرنده ها از نقش بيرون آمده و جان گرفته اند.
اما نمايشگاه نقاشي كه او با همكاري صيقلاني و به كمك موسسه فرهنگي – هنري چكاوك شيدا و فرهنگسراي سالمند برگزار كرد، عمدتا با موضوعات طبيعت، بناهاي تاريخي و پرندگان ارائه شده است. او در اين آثار با تكنيك هاي پيشرفته تحولاتي را در سبك هاي نقاشي و كاربرد رنگ ها ايجاد كرده است. خان باباپور 23 سال است كه به تدريس نقاشي و طراحي در تكنيك ها و سبك هاي مختلف اشتغال دارد. او درباره تكنيك آبرنگ پيشرفته مي گويد: كاري كه با آبرنگ معمولي مي كنيم، يك برداشت راحت و سريع از طبيعت است. با اين تكنيك بافت، رنگ، نور و سايه را به طور دقيق تر به كار مي بريم و از امكاناتي كه در رنگ روغن و مدادرنگي نيست، در آبرنگ پيشرفته استفاده مي كنيم .
ابزارهايي كه اين گروه دونفره در دست دارند عبارتند از مدادرنگي، رنگ روغن، پاستل و آبرنگ كه اتود ساده اي از طبيعت را به تصوير مي كشد. سوژه هاي به كار گرفته شده علاوه بر طبيعت، شاهنامه فردوسي نيز هست. خيلي كار ساده اي نيست كه از آبرنگ در طرح هايي مثل شاهنامه فردوسي استفاده كنيم، چون در نقاشي با آبرنگ، كنترل رنگ بسيار مشكل است .
در مواردي نيز خان باباپور آسمان را سوژه قرار داده است؛ يعني به جاي اينكه آسمان را بخشي از تابلو كند، آن را سوژه اصلي نقاشي قرار داده است. در يك نگاه كلي مي توان پي برد كه آثار اين نمايشگاه در چارچوب سبك رئال طبقه بندي مي شوند.
اين آثار هم در قطع خيلي بزرگ و خيلي كوچك است. تابلوهايي در سبك مينياتور و آبرنگ با قطع 3 *۲ و 6 *۴ سانتي متري وجود دارد كه در نوع خود كوچكترين تابلوهاي نقاشي موجود در ايران محسوب مي شوند. يك اثر 4 * 3 سانتي متري نيز وجود دارد كه با مدادرنگي طراحي شده است .
تصويرسازي كتاب كودك و نوجوان از ديگر تخصص ها و فعاليت هاي خان باباپور است. تكنيك تذهيب سه بعدي وي نيز در حال حاضر در چاپ قرآن كريم استفاده مي شود. نگارگري شاهنامه فردوسي هم يكي ديگر از فعاليت هايي ست كه خان باباپور به هنرجويان آموزش مي دهد.
قصد اين دو هنرمند از برپايي اين نمايشگاه، آشنا كردن هنرجويان جوان با تكنيك هاي متعدد نقاشي و تلفيق اينها با هم است. اين نمايشگاه تا نوزدهم آذر برپاست و علاقه مندان جهت بازديد مي توانند از ساعت 9 الي 17 به نشاني ميدان امام حسين(ع)، خيابان 17 شهريور، خيابان شهيد خشكبارچي، پارك خيام مراجعه كرده يا با شماره تلفن هاي
۹-33358688 تماس بگيرند.
|
|
|
درشهر
شيريني دم گربه
شيريني پزي به اندازه آشپزي لذتبخش است، بخصوص اگر خانگي بوده و از نوع شيريني هاي مخصوص قنادي ها نباشد.
ساراي قشقايي- شيريني پزي در خانه اين حسن را دارد كه مي توان اندازه شيريني آن را به ميزان دلخواه تغيير داده و به شكل هاي مختلف تزئين كرد.
شكل و شمايل و اشتهابرانگيز بودن شيريني هم در تحريك مزاج افراد بسيار موثر است.
شيريني دم گربه برخلاف اسم آن، يكي از شيريني هاي خشك اما خوشمزه خانگي ست. به آن مي گويند دم گربه چون هم باريك و هم بلند است. البته شباهت زيادي هم به سيگار دارد، اما چون سيگار براي بسياري از افراد مشمئز كننده است، از نام دم گربه استفاده مي كنيم.
مواد لازم براي طبخ اين شيريني، كره۱۵۰گرم(البته مي توانيم به جاي كره از 100گرم روغن جامد نباتي استفاده كنيم)، آرد سفيد گندم 120گرم، پودرقند 100گرم، تخم مرغ 2عدد و وانيل يك دوم قاشق چايخوري ست. براي تهيه اين شيريني ابتدا كره و پودر قند را با هم مخلوط كرده و خوب هم مي زنيم. آنقدر اين دو را هم مي زنيم تا خوب مخلوط بشود. يكي از تخم مرغ ها را شكسته و به مخلوط اضافه مي كنيم و دوباره خوب هم مي زنيم تا براحتي مخلوط شود. مقدار گفته شده از وانيل را به مايع اضافه مي كنيم و دوباره تخم مرغي را شكسته و روي مخلوط مي ريزيم. وقتي مخلوط حالت لزج و مايه به خود گرفت، آرد را كم كم به آن اضافه مي كنيم. به اين دليل آرد را كم كم مي ريزيم كه در مايه گلوله نشود.
تمام آرد را كه در مايه ريختيم، مخلوط حالت خميري شكل به خود مي گيرد. ته سيني فر را چرب مي كنيم و روي آن را آرد مي پاشيم. وقتي خمير آماده شد آن را در قيفي ريخته و به طور لوله هاي بلند و باريك روي سينه مي ريزيم.
حرارت فر را روي 300 درجه فارنهايت تنظيم كرده و وقتي خوب داغ شد سيني را داخل فر مي گذاريم. 20دقيقه صبر مي كنيم تا شيريني آماده شود. آن را از فر درمي آوريم و روي آن پودرقند مي پاشيم. شيريني دم گربه يا لوله سيگاري ما آماده است؛ مي توانيد ميل كنيد.
ذكر اين نكته لازم است كه براي خوش رنگ و آب شدن شيريني بهتر است قبل از اينكه خمير آن را در فر بگذاريم، مقداري زرده تخم مرغ را به آن آغشته كنيم تا بعد از پخت، رنگ آن طلايي شود. بعد از آن پودر نارگيل يا خاك قند را روي آن بريزيم.
|
|
|
آب و هوا
بايد از شهر گريخت
يك آخر هفته با آب وهواي بد در انتظار شماست، پس اگر مي توانيد از شهر بگريزيد.
سياوش بختياري - هوا از جريان افتاد و غلظت آلاينده ها آنقدر بالا رفت كه مدارس تعطيل شدند. پنج شنبه و جمعه هم وضعيت چندان بهتر از روزهاي قبل نيست. هواي گرم و ساكن كه تنها مي تواند انواع و اقسام بيماري ها را براي ما به ارمغان بياورد چند روزي ست كه بر آسمان شهر مستقر شده. ديگر شهرهاي ايران هم وضعيت جوي متناسب با فصل ندارند، هرچند كه در شهرهاي كوچك تر حداقل هوا به اندازه تهران آلوده نيست. يك نكته كه گفتنش لازم است ماندن در خانه است. اگر مسئولان، مهدكودك ها و مدارس را تعطيل مي كنند به دو دليل است؛ اول حفظ سلامتي كودكان و دوم كاهش حجم عبور و مرور در شهر. پس قرار نيست در روزي كه مدارس تعطيل مي شود دانش آموزان همراه اوليا به دلايل ديگر در سطح شهر بچرخند. اين موضوع به نفع هيچ كس نيست. اگر مي توانيد آخر هفته را در شهر نمانيد؛ ريه هاي شما به هواي تميز هم نياز دارند.
|
|
|
سينماي خانگي
زيرپوست نوجواني
صدرعاملي اين روزها ناراحت است. ناراحت از اينكه از سومين فيلم نوجوانانه اش، آن طور كه بايد و شايد استقبال نشده، اما دومين فيلم نوجوانانه اش مدت هاست در ويدئوكلوپ ها در دسترس علاقه مندان است.
آيدا آزاد- من، ترانه 15 سال دارم قصه نوجواني ست و پرش ناگهاني به دنياي بزرگسالي. پرش به دنياي تعهد و مسئوليت. داستان از چه قرار است؟
رسول صدرعاملي بعد از دختري با كفش هاي كتاني ، يك خط قصه به ذهنش مي رسد و همان را به كامبوزيا پرتوي مي گويد: يك دختر نوجوان كه باردار مي شود، اما دختر خوبي ست . نتيجه اش مي شود يك داستان. ترانه پرنيان- دختر 15 ساله- در اولين ديالوگش مي گويد: من، ترانه 15 سال دارم . و از همين جا با ترانه وارد زندان مي شويم، مي رويم و پدرش را مي بينيم. هيچ وقت هم نمي فهميم چرا پدرش در زندان است. ترانه پيش مادربزرگش زندگي مي كند و در عكاسي كار مي كند، اما پسر فرش فروش مغازه بغلي عاشقش مي شود؛ از همان عشق هاي كودكانه دوران نوجواني، اما محرم مي شوند. صيغه محرميت مي خوانند و پسر زير همه چيز مي زند و مي رود. ما هم مي رويم دنبال زندگي ترانه كه سركار مي رود، كه با دخترهايي دوست مي شود كه از جنس ديگري هستند، كه زندگي اش را در 15 سالگي جمع مي كند. خانواده من، از من شروع مي شود . حالا روز به روز ترانه بزرگ مي شود. روز به روز زندگي اش سخت تر مي شود. ترانه بچه اش را نگه مي دارد و مادر مي شود. با پدرش قطع ارتباط مي كند تا وقتي... . كه همه اش را من بگويم؟
ترانه عليدوستي به خاطر همين فيلم بازيگر شد. رسول صدرعاملي با همين فيلم خودش را به عنوان كارگرداني كه دغدغه هاي اجتماعي دارد تثبيت كرد. كامبوزيا پرتوي و رسول صدرعاملي براي همين فيلم جايزه مشترك فيلمنامه فجر را گرفتند. بازتاب اجتماع در فيلم بزرگترين ويژگي اش بود و داستاني با ريزه كاري هاي قابل قبول. هر چقدر هم بدبينانه به اين فيلم نگاه كنيم، باز هم نمي توانيم تاثير گذاري فيلم را نديده بگيريم. براي همين است كه 15سالگي ترانه پرنيان و 17 سالگي ترانه عليدوستي ماندگار مي شود؛ در قالب دختر رنج كشيده و سختي ديده اي كه خيلي زود مجبور مي شود با اجتماع بجنگد. خيلي زودتر از سنش مجبور مي شود با تمام زندگي رو به رو شود. درست در لحظه هايي كه دوست صميمي مدرسه اش (پرند) به درخانه مي آيد، با همان لباس مدرسه، با همان مانتوي سورمه اي و مقنعه مشكي، ترانه با شكم بالا آمده دارد ليست وسايل لازم براي ورود بچه اش را مي نويسد. نه! گرون شد . خيلي زود است كه عروس 15 ساله بفهمد معني بچه 5 ماهه اي كه در شكم دارد، چيست؟!
|
|
|
كتابخانه
خاطرات پس از مرگ براس كوماس
|
|
ماشادو دآسيس نويسنده خاطرات پس از مرگ براس كوباس نويسنده شناخته شده اي براي همگان در ايران نيست، ولي اين رمانش با ترجمه عبدالله كوثري از سال 82 تاكنون سه بار تجديد چاپ شده است.
ماهور نبوي نژاد خاطرات پس از مرگ براس كوباس يك زندگينامه خودنوشت تخيلي ست، چون براس كوباس مرده و مي تواند تمام زندگي اش را تا لحظه مرگ بازگو كند.
در آغاز كتاب، براس كوباس به عنوان نويسنده خودش را به شما معرفي كرده و بازگو مي كند كه تا سن 64 سالگي در زندگي چه كرده و كي، كجا و چگونه مي ميرد. كوباس در هر بخش يكي از وقايع زندگي اش را بازگو مي كند و اين تصور را در ذهن خواننده شكل مي دهد كه گلچيني از زندگي كوباس را مي خواند، ولي در روند داستان با تمام ابعاد و جزئيات زندگي كوباس آشنا مي شود.
ژواكيم ماريا ماشادو دآسيس – نويسنده برزيلي اين كتاب - در اكثر ژانرهاي ادبي چون شعرغنايي، شعر حماسي، داستان كوتاه، نمايشنامه و... طبع آزمايي كرده، ولي بيشتر شهرتش به خاطر اين رمان و 2رمان ديگرش كنيكاس بودبا و دن كاسمودو است. سوزان سونتاگ كه اين اثر را مهم ترين رمان كارنامه ماشادودآسيس مي داند، درباره خاطرات پس از مرگ براس كوباس مي گويد: من تنها يك نمونه از اين ژانر افسون كننده، يعني اتوبيوگرافي تخيلي سراغ دارم كه توانسته طرح زندگينامه را به صورت مطلوب تحقق بخشد كه آن خاطرات پس از مرگ براس كوباس است . دآسيس از روزنامه نگاري به نويسندگي روي آورد و در دوران فعاليتش از روزنامه نگاران بنام روزنامه هاي برزيل بود. فراز و نشيب زبان داستان، ساده و شيواست و در فضاي داستان و شخصيت ها رمان خاطرات پس از مرگ را پيچيده و درهم تنيده مي كند.
ترجمه فصيح و روان عبدالله كوثري اين كتاب را خواندني تر مي كند. كوثري در سال 83 به خاطر ترجمه اين رمان برنده جايزه كتاب سال در بخش ترجمه بهترين رمان خارجي شد. او تاكنون با ترجمه آثار برجسته اي از نويسندگان آمريكاي لاتين، چون فوئنتس و بارگارس يوسا ادبيات اين سرزمين را به خوانندگان فارسي زبان معرفي كرده است. اين كتاب توسط انتشارات مرواريد منتشر شده است.
|
|
|
آدم ها
سرزمين سراب ها در راه ترجمه
داريوش شايگان در هفتمين دهه از عمرش شرح نامه نگاري هاي يك زن و مرد را روايت مي كند. كتاب در نشر فرزان در حال ترجمه است.
آرش ميري- مي دانم كه دوستم داري؛ همان طور كه من لحظه اي از دوست داشتنت بازنايستادم. ما همديگر را دوست داريم اما نمي توانيم با هم زندگي كنيم. اگر قصه خودمان را براي يك آدم عاقل تعريف كنيم، فكر مي كند ما هر دو ديوانه هستيم . اينها بخشي از نامه مرين فرانسوي به كاوه ايراني ست و كاوه در جاي ديگر اين طور مي نويسد: مي بيني مرين عزيز! در دوراني كه مردم در زماني واقعي با نامه الكترونيك، فكس و تلفن با هم ارتباطي سريع دارند، ما برگشته ايم به سنت قديم نامه نگاري؛ انگار ما از ابراز بي درنگ و خودجوش احساسات لگام گسيخته مان پرهيز مي كنيم. انگار بايد پناه ببريم به تامل، تا بتوانيم ادراكات خودمان را روشن كنيم...؛ ما رابطه مان را در دوري آهسته پيش مي بريم . با همين جمله هاي كاوه است كه سن و سال افراد و پيوندشان به دنياي قديم تر را متوجه مي شويم. سرزمين سراب ها هنوز به فارسي ترجمه نشده و در حال ترجمه از فرانسوي به فارسي ست اما از آنجا كه نويسنده اش داريوش شايگان است مي توان منتظرش ماند.
داريوش شايگان چند كتاب ديگر هم دارد. آسيا در برابر غرب ، تب هاي ذهني و خاطره ازلي ، اديان و مكتب هاي هند ، آئين هندو و عرفان اسلامي .
هنوز اطلاعات خاص و ويژه اي درباره كتاب منتشر نشده. بعضي ها مي گويند كتاب رمان است و بعضي ها مخالفند. ناشر فرانسوي كتاب عنوان رمان را روي كتاب نگذاشته است. در واقع كتاب، تلاش شايگان است كه با طرح داستاني نامه ها و حكايت روابط زن و مرد عاشق مي كوشد پيام هاي فلسفي اش را به مخاطب منتقل كند. هنوز درباره توانايي يا عدم توانايي اش نمي توانيم اظهارنظر كنيم.
اينكه زن و مرد از دو كشور مختلف اند، همان مسئله آشناي تقابل يا تفاهم تمدن هاست. ديگر اينكه در نقدي كه روي كتاب نوشته شده اين مسئله با نگاهي ديگر ديده مي شود.
دو تمدن شرق وغرب، باوجود دلبستگي ها و وام هايي كه به هم دارند، توان هم زيستي ندارند و مانند سرنوشت كاوه و مرين غمناكانه در طلب هم مي افتند اما هرگز به هم نمي رسند. تنها حاصل اين ارتباط آن است كه ديگر نه مرد ايراني ست و نه زن، فرانسوي .
ديگر اينكه شايگان به عنوان فيلسوفي ايراني همان حرف هاي مهم و عميقي را كه در كتاب هاي افسون زدگي جديد، هويت 40 تكه و تفكر سيار به زبان آورده، اين بار با فرمي داستاني نوشته و با همان مفاهيم وضعيت تمدن هاي شرق و غرب، مسئله جهاني شدن، موقعيت انسان امروز يا جهان ايراني و نسبت آن با تجدد آمده بازي كرده؛ هرچند اين بار وجود يك عشق فضا را دگرگون كرده. اين طوركه از قطعه هاي كوتاه ترجمه شده كتاب برمي آيد، نثر شايگان و واژگان و طرز تفكرش از عشق كاملا مربوط به زبان و دنياي شخصي خودش است. سرزمين سراب ها ، مجموعه نامه هاي دو شخصيت فرضي- يك مرد ايراني (كاوه) و يك زن فرانسوي (مرين)- است كه دلداده يكديگرند، اما از هم جدا زندگي مي كنند. اين نامه نگاري ها از هنگامي آغاز مي شود كه مرين به دلايل كمابيش مبهمي ايران را ترك مي كند. كتاب با نامه كاوه آغاز مي شود و از سال 1997 تا 1999 تداوم مي يابد. كتاب با نامه دوست كاوه به مرين و نامه مرين به دوست خود پايان مي گيرد.
|
|
|
يادداشت
به كجا چنين شتابان...
نگار مفيد
بهت دختربچه چهار پنج ساله برايم سئوال ايجاد مي كند. او اينجا چه مي خواهد؟ تنها نيست؛ با مادر و پدرش آمده سينما، اما چه فيلمي؟ آمده آكواريوم ببيند؛ يك فيلمفارسي كم اشتباه . قبلا برايش تيتر زده بوديم. حالا چه اهميت دارد؟ مهم اين است كه يك ماه تمام اين فيلم روي پرده سينماها بود و اگر فرض بگيريم در هر سانس 10 تا بچه زير 15 سال فيلم را ديده باشند، مي دانيد در تمام مدت اكران چند كودك ايراني از كنوانسيون جهاني حقوق كودك محروم بوده اند؟ در بندهاي اين كنوانسيون حق بچه هاست كه از خشونت به دور باشند و اين فيلمي كه روي پرده آمده بود و پر از صحنه هاي خشونت بود، ديدنش براي هيچ بچه اي ممنوع نبود. چرا؟ واقعا جواب مشخص و معلومي ندارد. مدام تصوير روي تصوير مي آيد. آنتن هاي ذهني ام قاطي مي شوند. اين به هم ريختن ها، در فاصله يك سربرگرداندن اتفاق مي افتد.
سرم را كه به سمت پرده سينما مي چرخانم، موج موج خشونت است و سرم را كه به سمت صندلي كناري ام كج مي كنم، چهره مبهوت دختربچه. بعضي وقت ها خودش را تا لبه صندلي جلو مي كشد و بدون حتي پلك زدني به پرده سينما نگاه مي كند و گاهي وقت ها تكيه مي دهد به بازوي مادرش؛ يك چشمش فرو مي رود در لباس هاي مادرش و چشم ديگر به پرده سينماست.
تصوير خون آلود و كتك خورده و معتاد امين حيايي كه روي پرده سينما مي آيد، در چشم هاي دختربچه هيچ چيز به جز ترس نيست. اين تصويرهايي كه خشونت را ترويج مي دهند و اين بچه را مي ترسانند، چه تاثيري روي ذهنيت اين بچه دارند؟ اصلا باور كنم كه تاثير مي گذارند؟ اصلا از كجا بايد تعريف پيدا كنيم كه چه فيلم هايي را ببينند و چه فيلم هايي را نبينند؟
دخترك چهار – پنج ساله تا آخر فيلم از روي صندلي اش تكان نخورد. نه بهانه خوراكي هاي رنگ و وارنگ گرفت و نه حتي دستشويي رفت. همان جا روي صندلي نشسته بود و احتمالا با ثانيه هايي كه دختربچه فيلم را گروگان مي گيرند تا مادرش را به خانه بكشند، همدردي مي كرد.
تصوير روي تصوير، اعتياد و مرگ و ماهي گوشتخوار جلو دوربين مي آمد و دختربچه از جايش تكان نمي خورد؛ فقط هر از چند گاهي در گوش مادرش سئوال هايي مي پرسيد: چرا؟ چي شد؟ رفت؟ نمي ياد؟ دختربچه با همين سئوال هايي كه جواب نمي گرفت، هيجان تا آخر فيلم را تحمل كرد. بعد از فيلم، در شلوغي و سروصدا و عجله فضا، مادر داشت كاپشن قرمز را تن دخترش مي كرد. مي پرسم، او هم جواب مي دهد. مي گويد: اگر مي دانستم چه جور فيلمي ست، نمي آوردمش. مي گويد: اگر مي دانستم اينقدر خشن است، جاي ديگري مي بردمش. مي گويد: دخترم وسط فيلم گفته مامان! دارم مي لرزم، گفتم چرا؟ سردته؟ گفت: نه! دارم مي ترسم.
صداي دالبي ديجيتال توي سالن مي پيچد. صداي زد و خوردها، فضاي سينما را پر مي كند و از هر طرف به گوش هاي دختربچه هجوم مي آورد؛ از اين به بعد دختربچه از چيزهاي تازه اي مي ترسد، نه از غول ها و ديوهاي خيالي اش. حالا بايد چه كار كرد؟ بايد چه جور مراقب سلامت رواني كودك بود؟ بايد چطور باور كرد كه قبل از ديدن فيلم با بچه بايد ته و توي فيلم را درآورد تا تصويرهاي نابجا به بچه نداد؟ اگر بالاي سردر سينما يا روي پوستر فيلم آكواريوم مي نوشتيم كه ديدنش براي افراد زير 12 سال توصيه نمي شود، چه اتفاقي مي افتاد؟ نه ضربه اي به فروش فيلم مي خورد و نه ضربه اي به فكر و ذهن بچه هايي كه فيلم را ديدند.
مسئله اينجاست كه در سينماي ما اين جمله مثل بازي ست؛ مثل حربه اي براي جلب بيشتر مشتري. مردم هم كه جدي نگرفتند. جلو چند نوجوان زير 18 سال را موقع ورود به سالن هايي كه فيلم خوابگاه دختران را نشان مي دادند، گرفتند؟ اصلا چرا بايد براي ما مهم باشد؟ اين كنوانسيون حقوق كودك اصلا چه مي گويد؟
اصلا بايد جلو ورود كودكان به سينما را گرفت؟ اين حضور پرتعداد كودكان در سالن هاي سينما براي ديدن فيلم هايي كه هيچ ربطي به آنها و كودكي شان ندارد، مي تواند به دليل بحران هاي سينماي كودك ايران باشد؟ چه بساطي شده! چه كسي مي تواند اين را باور كند؟ اين هجوم بي رحمانه خشونت از كجا مي آيد؟
|
|
|
از صبح تا شب
حميد رضا پور نصيري
مي دانم تكراري مي شود و احتمالا زير لب يك چيزي هم به من مي گوييد، اما نمي توانم در همين ابتداي ستون يادآوري نكنم كه ايران بهشتي دگر ، ساعت 12:30 امروز از شبكه يك پخش مي شود و از دست دادنش اشتباه بزرگي ست. تازه در كنار اين مي خواهم پيشنهاد بدهم كه مستند ايران را هم به هيچ وجه از دست ندهيد. مستند ايران نام برنامه جذابي ست كه مدت زيادي از شروع پخشش نمي گذرد و هر پنج شنبه شب حدود ساعت 21:45 از شبكه يك نمايش داده مي شود. از عنوانش هم مشخص است كه هر قسمت آن اختصاص به معرفي و گشت و گذار در يكي از شهرهاي ايران دارد. حميد مجتهدي اين مستند جذاب را در مدت سه سال و در 26 قسمت تهيه كرده و نتيجه اش يكي از جذاب ترين آثاري ست كه درباره ايران و جذابيت هاي آن ساخته شده. در ضمن بهتر است بدانيد كه مجتهدي سال ها در هاليوود تجربه كسب كرده و مي گويند جزو 10 فيلمبردار برتر هوايي دنياست؛ خلاصه كه اين مستند ديدني را هم از دست ندهيد.
اما از اين دو برنامه جذاب كه بيشتر باب طبع سفردوستان است كه بگذريم، مي توانيد همچون پنج شنبه هاي گذشته در حوالي ساعت 15:30 تكرار سينما 4 را تماشا كنيد كه اختصاص دارد به نمايش مجدد فيلم سينمايي مرد فيل نما به كارگرداني ديويد لينچ. ساعت 22:30 هم زمان پخش سينمايك است كه نمي توان درباره فيلم امشب اين برنامه چيزي گفت اما در حوالي ساعت 23 از شبكه تهران مجموعه مظنونان نمايش داده مي شود كه يكي از پربيننده ترين سريال هاي خارجي اين روزهاي تلويزيون است. ساعت 1:15 بامداد هم- يعني پس از پايان سينما يك- مي توانيد تپش را از شبكه يك ببينيد.
فردا صبح هم اگر خيلي سحرخيز باشيد پيشنهاد مي كنم ابتدا بسكتبال نوين را در ساعت 7:30 از شبكه 3 ببينيد و بعد از آن به تماشاي قسمت ديگري از شليك نهايي بنشينيد كه ساعت 8:30 از شبكه يك نمايش داده مي شود. ساعت 17:30 هم مي توانيد فيلم سينمايي چشم ها را از شبكه 2 ببينيد كه محصول سال 2002 سينماي هندوستان است، هرچند كه من ترجيح مي دهم بعدازظهرهاي جمعه دچار افسردگي شوم تا يكي از آثار پرشمار آميتا باچان را از تلويزيون تماشا كنم. اما اگر در جمع دوستان بوديد و بهانه اي براي سرخوشي كم داشتيد، توصيه مي كنم تحت هيچ شرايطي اين فيلم را از دست ندهيد؛ مخصوصا ديالوگ هاي ماندگار و ژست هاي مردانه نقش هاي اصلي اش را. شب هنگام هم گويا مي توانيد فيلم تاندر بولت و لايت فوت را از سينما۴ تماشا كنيد؛ فيلم محصول سال۱۹۷۴ است ومايكل چيمينو آن را كارگرداني كرده. كلينت ايستوود و جف بريجز نيز بازيگران نقش هاي اصلي اين اثر كلاسيك هستند. از ميان مجموعه هاي تلويزيوني هم مي توانيد جنايت هاي غيرحرفه اي را در ساعت۲۰:45 از شبكه 3 و افسانه عقاب هاي مبارز را در ساعت۲۲:15 از شبكه يك تماشا كنيد.
|
|
|
فيلم هاي آخر هفته
ادبيات در تلويزيون
|
|
اين هفته مي توانيد فيلم هاي مردم معمولي به كارگرداني رابرت ردفورد و آشوب ساخته آكيرا كوروساوا را از تلويزيون تماشا كنيد.
رضا مسلمي - آشوب براساس نمايشنامه شاه لير نوشته ويليام شكسپير ساخته شده است. داستان فيلم درباره پادشاهي ست كه تصميم مي گيرد قلمرو خود را ميان فرزندانش تقسيم كند تا هر يك از آنها بتنهايي در محدوده خود حكومت كنند. دو فرزند اول از اين تصميم پدر خرسند مي شوند و با او موافقت مي كنند، اما فرزند كوچكتر با اين عمل موافق نيست و معتقد است پدرش كار اشتباهي را انجام مي دهد. در نهايت پيش بيني سومين پسر درست از آب درمي آيد و جنگي ميان برادرها شكل مي گيرد و... .
آشوب را آكيرا كوروساوا در سال 1985 كارگرداني كرده و يكي از ستايش شده ترين آثار اين استاد بزرگ ژاپني ست. فيلم در همان سال نيز در چهار رشته نامزد جايزه اسكار شد و توانست يكي از آنها را براي طراحي صحنه و لباس كسب كند. حال و هواي فيلم همچون ديگر آثار كوروساوا در بستر فرهنگ و تاريخ ژاپني مي گذرد و خيلي از منتقدان، آن را يكي از بهترين اقتباس هاي ادبي تاريخ سينما، مخصوصا از آثار شكسپير مي دانند. تاتسويا ناكادايي، آكيرا ترائو، جين پاچي نزو و هيتوشي يوئكي از بازيگران آشوب هستند كه مي توانيد آنها را حدود ساعت 16 روز جمعه از شبكه اول تماشا كنيد.
مردم معمولي نيز براساس كتابي نوشته جوديت گست ساخته شده است. رابرت ردفورد، بازيگر سرشناس دوران طلايي هاليوود، اين فيلم را در سال 1980 ساخته و داستانش درباره خانواده اي چهار نفره است كه در اثر اتفاقي، پسر بزرگ خانواده فوت مي كند. اما ماجراي فيلم نه درباره مرگ اين پسر كه درباره اوضاع و احوال ديگر اعضاي خانواده پس از اين فاجعه است و از همه مهمتر روايتگر تلاش پدري ست كه سعي مي كند انسجام خانواده اش را حفظ كند.مهم ترين نكته و حسن فيلم در اين ست كه به دام احساسات گرايي نمي افتد و ردفورد مي تواند بدرستي داستانش را روايت كند. فيلم در همان سال توانست چهار جايزه اسكار (از جمله بهترين فيلم و كارگرداني) را كسب كند و منتقدان هم آن را يكي از بهترين اقتباس هاي ادبي دهه 80 سينماي آمريكا ناميده اند. دانلد ساترلند، مري تيلور مور، جاد هيرش، تيموتي هاتن و اليزابت مك گاورن از بازيگران اصلي فيلم هستند كه قرار است جمعه شب، حدود ساعت۲۲:30، در قالب برنامه صد فيلم از شبكه سوم بر صفحه تلويزيون ظاهر شوند.
|
|
|