|
|
|
|
|
|
برنامه هاي دكتر عسگري براي سازمان فرهنگي - هنري شهرداري
صندوق خالي پنجمين رئيس
شهره مهرنامي
عكس: علي اكبر شيرژيان
|
|
دروازه هاي فرهنگي
شايد در زمان احداث فرهنگسراها و خانه فرهنگ هاي تهران، خيلي ها فكر نمي كردند اين نهادها روزي دروازه هاي بزرگي خواهند شد كه چند نسل را از كوچه ها و خيابان هاي شهر جمع كنند تا آينه اي براي فكركردن و توليد هنري در برابرشان بگذارند، چرا كه اين نسل ها بايد چون سربازاني دلير از باروي فرهنگ ايران زمين پاسداري مي كردند. اين روند سال ها ادامه يافت. سربازان جنگي بسياري از دروازه بيرون آمدند، اما بسياري از آنها ديگر برنگشتند و شمشير توليد هنري شان در غبار زندگي روزمره زنگار بست و از كار بازماند. اين اتفاق نيز تنها به خاطر پلي ست كه سال ها نتوانسته در سرزمين ما فرهنگ و اقتصاد را به يكديگر گره بزند؛ چنان كه رسم تمام دنياست اقتصاد و فرهنگ، هر يك چون دو قطب جدايي ناپذيرند كه هر يك حيات ديگري را رقم مي زند. بسياري از نهادهاي فرهنگي - هنري جهان نظير هاليوود، داراي چنان اعتبار اقتصادي گسترده اي هستند كه بسياري از كارتل هاي تجاري عظيم هم به گردشان نمي رسند.
سازمان فرهنگي – هنري شهرداري همچنان كه رسم ديرينه تمامي نهادهاي فرهنگي كشور است، هنوز نتوانسته بنياني براي ايجاد يك ديالكتيك منطقي ميان اقتصاد و فرهنگ پي ريزي كند تا توليد ادبي و هنري نيز همچون يك حرفه درآمدزا امكان حيات را براي پديدآورنده خويش باقي بگذارد؛ البته ساختن اين پل به تغيير و تصحيح سياستگذاري در سطوح كلان تري از نهادهاي تصميم گيرنده نياز دارد تا سرباز هاي امروزي فرهنگ سلاح بر زمين نگذارند و سربازان رفته بازگردند.
شوراي اسلامي شهر تهران بعد از چهار ماه تهران بدون شهردار را با دكتر قاليباف آشنا و با آمدن شهردار جديد آهسته آهسته رياست سازمان هاي وابسته به شهرداري تهران نيز تغيير كرد. در اين تغييرات، رئيس جديد سازمان فرهنگي – هنري شهرداري تهران نيز تغيير كرد و با رفتن اسفنديار رحيم مشائي به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، دكتر علي عسگري به عنوان پنجمين رئيس سازمان فرهنگي – هنري شهرداري انتخاب شد و اميدهاي زيادي را براي رشد فعاليت هاي فرهنگي – هنري در تهران با خود به همراه آورد. سازمان فرهنگي – هنري شهرداري كه اواسط دهه 70 كار خود را آغاز كرد، شاهد حضور افرادي همچون منصور واعظي، مهدي ارگاني، محمد علي زم و اسفنديار رحيم مشائي در مسند رياست خود بوده و پستي و بلندي هاي بسياري را پشت سر گذاشته تا امروز با تغييرات فراوان قرار است به دست دكتر عسگري اداره شود.
او در اولين كنفرانس خبري خود در ميان خبرنگاران از برنامه هاي جديد خود خبر داد و از 10 برنامه به عنوان فهرست سياست هاي جديد سازمان ياد كرد؛
۱ – رعايت نگاه محله گرايانه
۲ - ارتقا و بهبود فرهنگ شهري
۳ – توسعه اخلاق
۴ – رعايت عدالت فرهنگي
۵ – گسترش نشاط اجتماعي
۶ – بازگشت به هويت
۷ - نوآوري، خلاقيت و طراحي فرهنگي با دوري از كليشه پردازي
۸ - توجه به فراگيري كمي
۹ – مشاركت هدفدار مردمي
۱۰– توجه به اقتصاد فرهنگ و هنر
او از رعايت نگاه محله گرايانه به عنوان يكي از سياست هاي جديد خود ياد كرد و گفت هر مركز فرهنگي به نوعي مدير وضعيت فرهنگي پيرامون محله شهري خود است. محله گرايي داراي دو مولفه انس با محله و تعامل با نهادهاي محلي است و انس با محله به معناي اعتمادسازي و ورود به زندگي و روابط اجتماعي يك محله است. تعامل با نهادهاي محلي به معناي مشاركت هاي مالي يا به دوش كشيدن وظايف ساير نهادها نيست.
به طور حتم اين سياست در پيشبرد امر توسعه محلات و مشاركت مردم در فعال كردن محله خود، تاثير بسزايي خواهد داشت و هويت محله ها حفظ خواهد شد و طبق تصور رئيس جديد سازمان شايد اگر در مشاركت مردم در توسعه محلات خود شهروندان وظايف ساير نهادها را به دوش بگيرند و صاحب آنچه كه دارند، بشوند، شاهد رشد بيشتري از هر لحاظ در شهر خواهيم شد، علاوه بر اينكه شايد بتوان اشتغال زايي هم در اين راه براي جوانان بيكار تهراني كرد.
ارتقا و بهبود فرهنگ شهري از ديگر سياست هاي آقاي رئيس است كه مي خواهد آن را به اجرا درآورد. عسگري معتقد است: وظيفه اصلي سازمان
فرهنگي– هنري حركت در مسير بهبود فرهنگ شهري تهران است. فرهنگ شهري يا شهروندي تنها فرهنگ ترافيك يا زباله نيست. هر نوع رفتار شهري و شهروندي، فرهنگ خود را دارد و برنامه هاي پيشنهادي بايد ناظر به بهبود و توسعه فرهنگ شهري در تمامي حوزه ها باشد.
ولي نبايد فراموش كرد بعد از حضور حدود يكصد سال اتومبيل در ايران، هنوز فرهنگ ترافيك درست نشده و هميشه با خوردن و آشاميدن و پوشيدن، زباله اي هم توليد مي شود، ولي هنوز فرهنگ آن ايجاد نشده. اگر قرار است فرهنگ را توسعه يا بهبود داد، به گونه اي نباشد كه مثل هميشه از طرف ديگر بوم احتمال سقوط وجود داشته باشد. شايد بهتر باشد به همان هايي كه جلو چشم است هم توجه شود كه شايد با توجه به آنها نقاط ديگر فرهنگي نيز تقويت شود.
يكي ديگر از برنامه هاي رئيس جديد توجه به اقتصاد فرهنگ و هنر است. او مي گويد تا هنگامي كه كالا يا خدمت فرهنگي در سبد زندگي مردم قرار نگيرد، عملا تلاش بيهوده اي صورت گرفته. لحاظ كردن شرايط و متغيرهاي اقتصادي، توجه به كالاها و صنايع فرهنگي، فعال سازي ظرفيت هاي صنايع و فضاهاي فرهنگي مراكز نيز بايد در خلال طراحي برنامه ها همواره مورد توجه قرار گيرد.
او مي گويد: فرهنگ ما از آسيب هاي متعددي رنج مي برد كه بحث سياست زدگي از اهم آن محسوب مي شود. مسائل فرهنگي در كشور سياسي شده و اين زنگ خطري ست كه بايد جدي گرفته شود. امور فرهنگي در اولويت اول كاري در كشور محسوب نمي شود و حتي در مباحث مالي، بودجه اختصاص داده شده به اين حوزه، كمتر از حوزه سياست است. البته شايد بودجه كلي براي امور فرهنگي و هنري در كشور كم باشد، ولي سازمان فرهنگي – هنري شهرداري تهران بتنهايي يك درصد از بودجه شهرداري تهران را در دست دارد و به طور حتم مي تواند فعاليت هاي شايسته اي را در راه فرهنگ و هنر در شهر تهران انجام دهد.
توسعه فرهنگ و رشد كيفيت زندگي شهروندان، امر بسيار خطيري ست كه بايد به آن توجه شود، ولي آيا رئيس جديد سازمان مي تواند در سال جاري فعاليتي در اين راستا انجام دهد؟
به گفته رئيس جديد سازمان فرهنگي – هنري شهرداري تهران، بودجه جاري مصوب اين سازمان در سال جاري 25 ميليارد تومان و بودجه عمراني 3ميليارد تومان بوده اين درحالي ست كه تا پايان مهرماه امسال 19 ميليارد و 500 ميليون تومان از بودجه جاري هزينه شد و سازمان حدود 5 ميليارد و 500ميليون تومان هم بدهي دارد؛ يعني بايد گفت تمام 25 ميليارد تومان بودجه جاري، هزينه شده است.
او ادامه مي دهد: تا پايان امسال به حدود 7 ميليارد و 500 ميليون تومان بودجه جاري نيازمنديم تا فقط درهاي فرهنگسراها باز باشد و بتوانيم بودجه پرسنل را پرداخت كنيم.
بنابراين به نظر مي رسد دكتر عسگري نمي تواند كار خاصي در شش ماهه دوم سال انجام دهد.
او معتقد است به جاي تهيه كردن خنچه عقد و لباس عروس و داماد براي تسهيل ازدواج بايد كاري كرد تا توجه بيشتري به مسائل فرهنگي ازدواج شود تا بعد از شش ماه به طلاق نينجامد.
او مي گويد: هيچ رقمي از هزينه اي كه موسسه ماه و مهر در راستاي ازدواج انجام داده در دست نيست و با اين سياست از اين به بعد برنامه اين موسسه هم تغيير خواهد كرد. دكتر عسگري مي گويد: هنوز فقط از فضاي سبز پارك ها استفاده مي شود و هنوز كاربري فرهنگي از فضاي پارك ها صورت نمي گيرد. در همين راه مي خواهيم مبلمان پارك ها را سنتي كنيم و از فضاي پارك ها براي توسعه فرهنگ و هنر استفاده كنيم كه البته شايد در تغييرات مبلمان شهري بايد با سازمان زيباسازي مشورت كنند و بخواهند كه كارشناسان فن، اين امر را به عهده بگيرند.
عسگري مي خواهد براي حل مشكلات شهري از توانايي دانشجويان استفاده كند و از آنها بخواهد كه به جاي ساخت ربات فوتباليست، ربات رفتگر بسازند تا گاردريل هاي اتوبان ها را بشويند و در اين راه آنها را ياري خواهد داد.
اين يكي خيلي جالب است و بهتر است معاون خدمات شهري شهرداري به اين نظر توجه بيشتري داشته باشند.
عسگري يكي از اولويت هاي اصلي كاري خود را پرداختن به اوقات فراغت جوانان ذكر كرد و يادآور شد: هم اكنون شبكه هاي متعدد فرهنگي در تهران وجود دارد كه اگر بتوانيم اين شبكه ها را هماهنگ كنيم، توانسته ايم بخش مهمي از اوقات فراغت جوانان را پر كنيم.
او اعتلاي فرهنگ ايراني و اسلامي در چارچوب فرهنگ شهروندي با رويكرد مديريت شهري تهران را از سياست هاي اصلي كاري خود در سازمان
فرهنگي–هنري شهرداري تهران برشمرد؛ مسئله اي كه آرزوي تمام شهروندان تهراني ست.
|
|
|
بدون شرح
عكس سمت چپ كه در يكي از روزهاي پاك سال گذشته توسط محمدرضا شاهرخي نژاد گرفته شده است، نمايي ست از كوه هاي شمال تهران. دوشنبه گذشته شاهرخي نژاد از همان زاويه عكس سمت راست را گرفت؛ هنگام درج عكس ها در صفحه بسياري از همكاران تصور مي كردند، يكي از اين عكس ها توسط نرم افزار خاصي اديت شده است، در صورتي كه چنين نيست؛ تنها ابزاري كه توانسته است از يك منطقه، دو تصوير چنين متفاوت بسازد دود ناشي از تردد خودروهاست. راستي چطور هنوز زنده ايم؟
|
|
|
راپورت خبرنگار
تا باران بعدي...
|
|
پويا مهر آيين- اوايل فصل تابستان بود كه يكي از راپورت هاي اين صفحه را به گروهي از جوانان اختصاص داديم كه در فضاي سبز ابتداي خيابان فاطمي - از سمت خيابان وليعصر(عج)- شب ها را به صبح مي رساندند؛ عده اي كه فارغ از هر كم و زيادي، از زمين بستر فراهم كرده بودند و از آسمان روانداز تا بتوانند چندساعتي را به آسودگي بگذرانند و پلكي برهم بگذارند. آن روزها شايد تنها دغدغه اي كه مي توانستي در اين مورد داشته باشي اين بود كه آنها چشم انداز شهري را ناخوشايند مي كنند و شايد براي بخشي از شهروندان احساس ناامني به وجود بياورند، ولي نگراني زيادي در مورد خود آنها وجود نداشت، اما اين روزها... .
آسمان هنوز گره ابروانش را باز نكرده است. حتي نم مانده از بارش صبحگاهي را بخوبي مي توان حس كرد. فرصت زيادي تا شروع به كار ادارات دولتي ومدارس باقي نمانده است و اكثر شهروندان با عجله در حال تردد هستند. بعضي ها با دقت به تصوير سمت راست خودشان نگاه مي كنند. حتي يكي- دو نفر خانم ميانسال كمي توقف مي كنند و با همديگر در مورد اين تصوير گفت وگو مي كنند؛ شايد فكر مي كنند شخصيت هاي اصلي اين داستان مرده اند و حالا بايد شخصيت بعدي گوشي تلفن را بردارد و به پليس تلفن بزند تا داستان به اوج حساسيت برسد، اما كساني كه مثل من با اين تصوير غريبه نيستند كمي عادي تر از كنار آن مي گذرند، اگرچه اين گذشتن الزاما به معني بي اعتنايي نيست؛ شايد حاصل ناچاري باشد و شايد هم اينكه آنقدر عجله دارند كه نمي توانند معطل شوند، درحالي كه فكر و ذهن هركدام از آنها ممكن است آنقدر درگير اين تصوير شود كه براي لحظاتي همه غم هاي خودشان را فراموش كنند. ضمن اينكه هميشه تكرار باعث عادت و فراموشي مي شود و حالا ديگر خيلي از اين تصويرها براي بعضي از مردم عادي شده است.
حتما مي پرسيد حالا اين تصوير چيست؟ . توضيح مي دهم؛ اصلا شايد شما هم امروز صبح از كنار آنها عبور كرده باشيد. دونفر از ساكنان هر شب همان قطعه فضاي سبز ابتداي خيابان فاطمي زير پلكان پل عابر پياده مچاله شده اند، ضمن اينكه ديگر اصلا به اين نكته توجهي نداشته اند كه فرش چمن بستر آنهاست يا خاك و كود و زباله؛ فقط مي خواسته اند از باران ناگهاني نيمه شب نجات پيدا كنند. حالا ديگر چگونه سرما را قبل و بعد از بارش باران تاب آورده اند، خدا مي داند. حتما اينكه بين اين همه شلوغي و سر و صداي ساعت 7:30 صبح يك روز غيرتعطيل توانسته اند به اين راحتي بخوابند هم دليلي غير از بي خوابي شب گذشته شان نداشته است. اين وقت صبح، هم هوا گرم تر شده و هم باران نمي بارد، پس مي توان آسوده تر خوابيد و سروصدا و نگاه گاه شماتت بار عابران را هم تحمل كرد؛ به هر حال تا حالا كسي از سرزنش ديگران نمرده، ولي سرما و بي خوابي شوخي بردار نيست.
راستي اگر اين ماجرا به يكي از ارگان هاي مسئول اطلاع داده شود، اولين عكس العملي كه مشاهده مي شود چيست؟ شايد اكيپي از شهرداري مامور شود كه براي زدودن ناخوشايندي هاي تصويري از چهره شهر، با آنها برخورد كند، شايد هم ماموران نيروي انتظامي به سراغ آنها بروند و هويت و پيشينه آنها را مورد بررسي قرار دهند و آنها را از جايشان بلند كنند... ولي بعيد است كسي به فكر خوابگاه شب بعد آنها باشد، بعيد است كسي از آنها بپرسد كه چرا از آسودگي بدشان مي آيد و شب را كنار خيابان مي گذرانند... و بعيد است كه بازهم باران نبارد.
شايد بلافاصله استفاده از گرمخانه ها را به اين افراد پيشنهاد بدهيد، ولي يك سئوال اساسي وجود دارد: آيا هيچ توجهي به اين كرده ايد كه درجاهايي مثل گرمخانه ها اصلا نمي توان محيط مناسبي براي اقشار گوناگون فراهم كرد؟ . مسلما چنين محيطي نمي تواند آنقدر ظرفيت هاي گوناگون اجتماعي داشته باشد كه اقشار گوناگون در آن آسوده باشند و به همين دليل هم كمتر آدم اهل تشخيصي پيدا مي شود كه حاضر شود شب را در اين مكان ها به صبح برساند، چرا كه احتمالا تحمل سرما را راحت تر از تحمل افراد نچسب و ناجور مي داند.
از سوي ديگر مشكلات عديده اي كه درخصوص مسكن جوانان وجود دارد باعث مي شود كه امكانات قابل قبولي براي آنها وجود نداشته باشد، اگرچه خيلي از ما نمي توانيم قضاوت درستي درباره همه آدم هايي كه شب ها را در خيابان صبح مي كنند، داشته باشيم.
لزوم وجود خوابگاه ها يا پانسيون هاي عمومي كه با لحاظ كردن هويت و موقعيت جوانان بي خانمان مسافر يا مهاجر به آنها پناه بدهند در چنين مواقعي بيشتر رخ مي نمايد. اينكه كسي كه از صبح تا پاسي از شب زحمت كشيده، شب هنگام شرافتمندانه و محترم بتواند در گوشه اي از اين شهر عريض و طويل بيتوته كند انتظار زيادي نيست، اما انگار مسئولان شهري بيش از آنكه به فكر اين قشر زحمتكش باشند، به فكر بزهكاران و معتادان بود ه اند. نمي توانم لزوم وجود گرمخانه ها را كتمان كنم، ولي لازم مي دانم يادآور شوم كه ديگراني هم هستند كه اجاره يك آپارتمان، خانه يا اتاق براي آنها مقدور نيست. كرايه هتل ها، مسافرخانه ها و پانسيون هاي خصوصي هم كه سر به فلك مي كشد و كسي با حداقل درآمد به هيچ وجه نمي تواند به آن فكر كند. در چنين حالتي چه تصميمي مي توان گرفت كه مجموعه اين مسائل به درست ترين شكل حل شود؟
آيا اگر كساني كه هيچ نسبتي با بزه و اعتياد ندارند، به اجبار در گرمخانه ها ساكن شوند، مي توان تضميني براي آلوده نشدن آنها ارائه داد؟ اگر دوست داشتيد قبل از آنكه باران بعدي، جوان هاي سالم خيابان خواب شهر را مچاله كند، كمي در مورد آنها فكر كنيد؛ احتمالا آنها توقعات زيادي ندارند.
|
|
|
زاويه ديد
دو افتخار ملي
رضا ولي زاده- پيرمرد تقريبا 70 ساله اي ساعت 13:10 روز يكشنبه 13 آذرماه در ميدان آرژانتين به مدت نيم ساعت روي زمين دراز كشيد تا دو افتخار ملي را ثابت كند:
۱ – رانندگان اين شهر همگي توان شركت در مسابقات جهاني اتومبيلراني و كسب مدال هاي طلاي 24 عيار و كم كردن روي شوماخر را دارند. راس همان ساعت 13:10 يك پرايد مشكي رنگ تصميم گرفت افتخار نخست را ثابت كند. به همين خاطر در ميدان آرژانتين به خيابان الوند پيچيد كه سربالايي آن را با چشم غيرمسلح هم مي توان ديد. خودرو پرايد پنج متر نرسيده به خط عابر، پيرمرد قصه ما كه اصلا قصد دراز كشيدن در خيابان نداشت و مي خواست از عرض خيابان عبور كند را با سپر به هوا پرت كرد. پيرمرد پشتك زد. با مفهوم پرواز آشنا شد و در پايان چنان با كله بر شيشه جلو پرايد فرود آمد كه شيشه سمت راننده خرد شد.
در يك چشم به هم زدن پيرمرد قصه ما به لطف كمك هاي مردمي، خيلي مرتب روي آسفالت خيابان دراز كشيده بود. كيف و كلاهش را زير سرش گذاشته بودند و ناله مي كرد. هر دوپايش شكسته بود. از سرش خون مي آمد و هنوز براي اثبات دو افتخار ديگر بايد دراز مي كشيد و استراحت مي كرد.
۲ - از سروان سيدرضا حسيني كه جزو ماموران راهنمايي و رانندگي منطقه 6 است، جزئيات حادثه را مي پرسم. به سربرگ روزنامه همشهري نگاه مي كند و با همان جملاتي كه معمولا ماموران نيروي انتظامي در تلويزيون يا صفحات حوادث، حادثه و اتفاقي را توضيح مي دهند، ماجرا را شرح مي دهد: زمان حادثه دقيقا 13:10 بود. ما هم چون به محل حادثه نزديك بوديم، سريع رسيديم . بعد كمي اطرافش را نگاه مي كند و با صداي آهسته تر مي گويد: الان نيم ساعت گذشته ولي ببينيد نه اورژانس آمده نه نيروي انتظامي . چرخي دور ماشين پرايد مي زنم و پيرمرد را مرور مي كنم. آنقدرها هم حالش بد نيست. به ساعتم نگاه مي كنم؛ 13:35است. سروان حسيني مي آيد سمت من، آستينم را مي گيرد و مي خواهد حتما بنويسم كه او از راهنمايي و رانندگي بموقع در محل حادثه حضور داشت و با اينكه نيم ساعت گذشته بود،خبري از نيروي انتظامي و اورژانس نبود.
نوشتم. درشت هم نوشتم كه مطمئن شود. ساعت 13:40 آمبولانس رسيد. پيرمرد براي آنكه زحمات اورژانس تهران و راننده آمبولانس كه از دل ترافيك خودش را به آنجا رسانده بود را هدر نداده باشد، درقيدحيات بود و هنوز ناله مي كرد. پزشك اعزامي، پيرمرد را معاينه كرد. پاهايش را آتل پيچيد و يكي ديگر سوزني در رگش فرو كرد. من از مامور راهنمايي و رانندگي اسم پيرمرد را پرسيدم؛ نمي دانست. از مامور نيروي انتظامي كه پنج دقيقه بعد از اورژانس رسيد، پرسيدم؛ نمي دانست. از تيم اورژانس پرسيدم؛ نمي دانستند. خم شدم. گفتم: ببخشيد آقا اسمتان چيست؟ گفت: علي اصغر مقدسي . يكي گفت: آقا از مصدوم كه نمي پرسند اسمش چيست، شما بايد از اطرافيان بپرسيد. مگر نمي بينيد حالش خراب است؟ كنار كشيدم. پيرمرد را افقي فرستادند توي آمبولانس. آمبولانس شيون كنان خزيد به سينه كش خيابان الوند و دور شد. خوش شانس بودند كه بيمارستان كسري در همان چند قدمي بود. اما هيچ يك از اينها نمي تواند افتخار دوم را از ما بگيرد؛ در اين قسمت شما مي توانيد هم به آنهايي كه زود رسيده اند و هم آنهايي كه دير رسيده اند، افتخار كنيد.
|
|
|
از شهر
مقدمات اجراي كارت هوشمند
مرتضي الله داد- اقتصاددان- گفت كه تجهيز ناوگان حمل ونقل عمومي كشور بايد مقدم بر اجراي كارت هوشمند باشد و اين طرح در واقع مكمل آن به حساب مي آيد. او اضافه كرد: كاهش مصرف بنزين در واقع بخشي از يك پروژه بود كه در سال هاي گذشته به وزارت اقتصاد و نفت ارائه شد و مورد توجه قرار نگرفت. اين پروژه شامل صرفه جويي ارزي حاصل از كاهش مصرف بنزين و ارائه راهكارهاي موثر در تجهيز ناوگان حمل و نقل عمومي بود.
الله داد با اشاره به ميزان توليد داخلي بنزين خاطر نشان كرد: توليد بنزين داخلي حدود 37 ميليون ليتر در روز است كه با توجه به ميزان مصرف فعلي، استفاده از كارت هوشمند بتنهايي كافي نخواهد بود.
وي در ادامه به تشريح پروژه راه هاي كاهش مصرف سوخت پرداخت و گفت: طبق اين پروژه در سال اول از محل 5 ميليارد دلار صرفه جويي در مصرف بنزين براحتي مي شود ناوگان اتوبوسراني را تجهيز كرد. اگر براي هر اتوبوس به طور متوسط 50 هزار دلار بودجه در نظر گرفته شود مي توان 10هزار دستگاه اتوبوس وارد اين ناوگان كرد. حتي به جاي 10هزار دستگاه، اگر 5 هزار دستگاه اتوبوس به اين ناوگان اضافه شود، رقمي حدود 50 ميليون دلار مي توان به صورت وام با اقساط چهار ساله و سود 4درصد براي تجهيز ناوگان تاكسيراني اختصاص داد.
در سال دوم از محل بازپرداخت وام ها نيز مجددا مي توان هر ساله به بازسازي، نوسازي و تجهيز متقاضيان قرار مي گيرد تا با مسئله افزايش نرخ كرايه ها نيز روبه رو نشويم.
الله داد سپس به اقدامات مربوط به سال هاي سوم و چهارم اين پروژه اشاره كرد و اظهار داشت: در سال سوم و چهارم از همان محل صرفه جويي هاي حاصل از كاهش مصرف بنزين مي توان به توسعه خطوط مترو ، تعرض معابر و خيابان ها پرداخت.مطالعات نشان مي دهد كه يك خودرو جمعي مانند اتوبوس معادل 40 تا۵۰ دستگاه اتومبيل سواري قابليت سرويس دهي دارد. اين اقتصاددان به فازهاي بعدي اين پروژه ها اشاره كرد و گفت: بايد مركزي ايجاد شود كه در آن افرادي كه منزل و محل كار آنها مشابه يكديگر است را به يكديگر پيوند داده، اين افراد در قالب دسته هاي چهارتايي توسط يك خودرو صبح به محل كار و غروب به منزلشان برده شوند.
|
|
|