پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۴ - - ۳۸۶۹
وقتي كنار مرگ نشسته اي
لذتي دارد نوشيدن يك فنجان چاي تلخ
محمد مطلق
006963.jpg
بارها و بارها درباره ايدز نوشته ام؛ اينكه آمارها در حال متورم شدن است، اينكه در كشور ما اعتياد تزريقي مهمترين راه انتقال ويروس اچ.آي.وي به شمار مي رود و ده ها سويه ديگر از اين بيماري كه هر كدام با پردازشي متفاوت، هشدار داده اند و نهيب زده اند، اما هرگز فكر نمي كردم علاقه مندي به اين سوژه روزي مرا در مقابل كسي بنشاند كه خود مبتلا به ايدز است.
چه چيزي بايد از اميررضا مرادي- رئيس انجمن غيردولتي زندگي مثبت - مي پرسيدم؟ اعتراف مي كنم تنها چيزي كه به ذهنم نمي رسيد سئوال بود.
به دنبال پلاك 205 و آژانس هواپيمايي آقاي مرادي، آرام و با احتياط مي پيچم سمت خيابان سميه، هنوز هيچ پرسشي در زواياي مغزم شكل نگرفته و اين تصاوير عجيب و غريب هستند كه مثل پلان هايي از سينماي وحشت، قدم ها را سست مي كنند. يادم مي آيد اوايل دهه 60 در همين خيابان ها و در پانل هايي مخصوص، تصاوير دلخراشي از مبتلايان به ايدز نمايش داده مي شد كه براي شهروندان مايه عبرت باشد، آن زمان در فرهنگ عامه حصاري بلند ميان بيماري ايدز و حق حيات اجتماعي كشيده شده بود.
اتاق انتظار، منشي ندارد، اما صداي مديرعامل به وضوح به گوش مي رسد كه تلفني در حال صحبت با يكي از استادان دانشگاه درباره معرفي وي به دفتر سازمان ملل است: آقاي دكتر من شما را معرفي كرده ام تا با دفتر سازمان ملل در رابطه با ايدز همكاري كنيد! تصاوير اتاق انتظار از عشق به وطن سخن مي گويند و ماكت يك هواپيماي ايران اير در حال اوج گرفتن، اولين سئوال را به ذهن مي آورد؛ آيا مي شود از مرادي پرسيد چگونه مبتلا شدي، نكند در يكي از همين سفرهاي خارجي...؟ از اين پرسش عصباني خواهد شد يا طفره خواهد رفت؟
در مي زنم و وارد مي شوم، آقاي مديرعامل آژانس هواپيمايي و رئيس انجمن زندگي مثبت تعارف مي كند كه بنشينم، دست مي دهم و مي نشينم. آيا اين اولين باري ست كه با يك بيمار ايدزي دست مي دهم؟ او بسيار شاداب است؛ اين را هم از چالاكي حركاتش مي توان فهميد، هم از تن صدايش و هم از رنگ آبي پيراهنش.
در مورد فعاليت هايش مي گويد: ليسانس مديريت بازرگاني دارم، همچنين كارشناسي سخت افزار. متولد 30بهمن 55 هستم، اما در شناسنامه 1/1/56 نوشته شده، اين آژانس براي پدرم است كه از سه ماه پيش مديريت آن را من به عهده گرفته ام. قبلا به عنوان كارشناس برنامه ايدز يونيسف حدود 17ماه فعاليت داشتم. الان قراردادم تمام شده كه در راستاي همين فعاليت بتازگي به همراه تعدادي از دوستانم موسسه اي را براي اطلاع رساني در زمينه اچ.آي.وي تاسيس كرده ام. در واقع ما در اين موسسه هم از افراد مبتلا حمايت مي كنيم و هم سعي مي كنيم به عنوان پلي بين مردم، مسئولان و مبتلايان به ايدز فعاليت داشته باشيم .
اينكه دفترN.G.O زندگي مثبت به دليل مشكلات مادي در دفتر يك آژانس هواپيمايي شكل گرفته هيچ اهميتي ندارد، براي من بيش از هر چيز انرژي و نوع نگاه يك فرد مبتلا به ايدز مهم است. او نه تنها مايوس نيست و نه تنها از سرنااميدي نمي خواهد كه ديگران را هم آلوده كند، بلكه سعي مي كند به مرز پررنگي از پختگي شخصيت فردي و اجتماعي برسد، با ديگران ارتباطي انساني داشته باشد، تجربه هايش را در اختيار نيازمندان بگذارد، درس بخواند، مطالعه كند و تا حد امكان كيفيت زندگي اش را ارتقا دهد: من قبل از تاسيس اين موسسه هم فعاليت هايي در زمينه اطلاع رساني ايدز داشتم، با تعدادي از دوستان برنامه هايي را در چند دانشگاه اجرا كرديم كه بسيار مورد استقبال قرارگرفت. در اين برنامه ها پزشكان، كارشناسان و افراد مبتلا با هم حضور پيدا مي كردند و به سئوالات دانشجويان پاسخ مي دادند .
مرادي جزو اولين كساني ست كه سد ميان رسانه ها و مبتلايان به ايدز را شكسته است. وي در اين باره و نيز در مورد چگونگي آلوده شدنش به ويروس اچ،آي، وي مي گويد: از سال 76 در زمينه ايدز فعاليت دارم به دليل اينكه خودم مبتلا هستم، تالاسمي دارم و از طريق دريافت خون آلوده، مبتلا شده ام. يادم مي آيد در اوج كشمكش آن سال ها بر سر ابتلا از طريق فرآورده هاي خوني، رسانه ها هيچ علاقه اي نشان نمي دادند تا با خود افراد مبتلا حرف بزنند، از طرف ديگر افراد هم به دليل جو سنگيني كه وجود داشت، تمايلي به برقراري ارتباط نداشتند. اين بود كه احساس كردم بالاخره بايد يك نفر آستين بالا بزند و اين فضا را بشكند. با اين احساس هم وارد گفت وگو شدم چه با تلويزيون و چه با مطبوعات حتي يادم مي آيد يك سري از آژانس هاي بين المللي هم به سراغم آمدند. ديگر ناخواسته درگير شدم و پس از آن با حساسيت، موضوع را دنبال كردم.
بعد مدتي براي تحصيل در رشته زبان انگليسي به لندن رفتم و چون مي خواستم فوق ليسانسم را هم در دانشگاه مترو پوليتن انگلستان بخوانم به ايران برگشتم كه ويزاي دانشجويي بگيرم، در همين مدت از سوي يكي از آژانس هاي سازمان ملل با من تماس گرفتند و خواستند تا كتابي راجع به تغذيه افراد مبتلا، به فارسي ترجمه كنم. اين كتاب تا شروع ترم اول دوره فوق ليسانس ترجمه و چاپ شد كه در واقع همكاري من هم با سازمان ملل توسط اين كتاب كليد خورد. كارگاهي در تهران برگزار شده بود كه آنجا هم از من خواستند سخنراني كنم. بعد به تايلند دعوت شدم و بعد به اوگاندا و ... .
در اوگاندا من به نمايندگي از هيات ايراني سخنراني كردم و بعد از آن به دفتر يونيسف ايران سفارش شده بودم كه به طور جدي از من استفاده كنند .
مرادي مدام عذر مي خواهد و مصاحبه را به خاطر زنگ هاي پي در پي تلفن قطع مي كند. از دانشگاه ها و مراكز مختلف با او تماس مي گيرند و در خصوص نحوه اعزام مبتلايان به كنفرانس الجزاير و شرايط ارائه مقاله يا همكاري با انجمن زندگي مثبت ايرانيان اطلاعات مي خواهند.
دغدغه مرادي اين است كه جامعه، بيماران ايدزي را به عنوان انسان بپذيرد و برخوردها نه به دليل ايذر،  بلكه در واكنش به نوع رفتار آنها باشد. مي گويد: اميدوارم روزي برسد كه اگر فردي به عنوان سارق و مبتلا به ايدز معرفي شد، برخورد تند جامعه با او به دليل سرقتش باشد نه ايدز. اين شكل از پذيرش و امنيت، اولين گام براي جلوگيري از رشد تصاعدي بيماري ست، چرا كه در درك متقابل، نوعي اطلا ع رساني، فرهنگ سازي و آگاهي عميق نهفته است كه موجب تغيير رفتار خواهد شد. او نگران بسياري از كودكاني ست كه به دليل ويروس ناخواسته اچ.آي.وي از خانواده ها طرد شده اند يا آنكه محروم از درس و مشق و مدرسه اند؛ مشكلي كه به قول خودش خوشبختانه آن را تجربه نكرده است:
من در شرايط خيلي خاص متوجه شدم كه اين مشكل را دارم. دو سال تمام مراجعه كردم، ولي متاسفانه با وجود آنكه مي دانستند آلوده شده ام، جواب نمي دادند. مريض بودم، حتي كار به آزمايش تب مالت و سل و حصبه هم كشيد، ولي نتيجه نگرفتم.
متاسفانه بعد از اينكه به خارج رفتم و متوجه شدم كه آلوده شده ام، حراست انتقال خون جواب آزمايش را پس از 2 سال در اختيارم گذاشت چون به هر حال من تالاسمي داشتم و نمي خواستند پرونده انتقال خون به جهت استفاده از فرآورده هاي خوني آلوده قطورتر شود.
در خارج از كشور هم خودم متوجه شدم؛ هيچ حسي نداشتم، نه غمگين بودم، نه خوشحال. به هر حال وقتي آدم رو به موت مي رود احساس ديگري جدا از غمگيني و شادي دارد. من به اين موضوع فكر مي كردم كه طي زندگي ام چه كرده ام، اطرافيانم از من راضي هستند يا نه، مي توانم كساني را كه در حقم ظلم كرده اند ببخشم يا خير و ... .
وقتي يك دكتر روان شناس را بالاي سرم فرستاده بودند تا آرام آرام موضوع را مطرح كند به او گفتم كه خودت را از اذيت نكن، من همه چيز را مي دانم. دكتر وحشت كرده بود كه چطور مي دانم و غمگين نيستم؟!
خدا را شكر مي كنم كه پس از آن هيچ وقت با خانواده مشكل نداشته ام - البته خانواده كوچكي هستيم- عمه ها و عموها و ديگران هم بخوبي مرا پذيرفتند و هيچ تغييري در رفتار هيچ يك از آنها احساس نشد؛ هيچ كس نگران نشد از اينكه با بچه هايشان به سفر بروم يا اينكه مرا به خانه هايشان دعوت كنند، حرف بزنيم، هم غذا شويم يا شوخي كنيم و به سر و كله هم بزنيم .
كمي حرفم را مز مزه مي كنم و بعد از چند لحظه سكوت مي پرسم: چقدر براي زندگي كردن فرصت داري؟ با همان آرامش دروني و در عين حال چالاكي و اشتياقي كه در رفتارش پيداست مي گويد:
عمر دست ما نيست؛ شما هم وقتي از اين اتاق بيرون رفتيد ممكن است تصادف كنيد و...
من ياد گرفته ام كه ديگر به كميت زندگي فكر نكنم، چون كميت دست من نيست، اما سعي مي كنم كيفيت زندگي ام را بالا ببرم. حالا از يك استكان چاي تلخ هم لذت مي برم. خيابان ولي عصر (عج) همه اش ترافيك و دود و شلوغي نيست؛ براي من درخت هاي خيابان ولي عصر (عج) زيباست، زيباتر از هميشه. حس مي كنيد چه مي گويم؟! من تنها ايدز ندارم؛ من تالاسمي هم دارم، با تالاسمي بزرگ شده ام، مي فهميد يعني چه؟! يعني يك عمر دارو، يعني اينكه هر شب آمپول بزني و هشت ساعت تزريقت طول بكشد. اينها كه دست من نيست، اما چطور زندگي كردن دست من است. درك مي كنيد؟!
اعتراف مي كنم كه تنها مي فهمم، اما عميقا هيچ يك از زواياي احساس و تفكر او را درك نمي كنم. با او دست مي دهم و از دفتر كارش خارج مي شوم. آيا اين آخرين باري ست كه با يك ايدزي دست مي دهم؟

كوتاه
بي گناه مي سوزند
مهناز رضوي- سري لانكا جزيره اي ست با درختان سر  به فلك كشيده كه همانند كودكي آرام در كنار اقيانوس هند جا گرفته و مظلومانه به سبب نبود امكانات لازم در آتش جانسوزي به نام ايدز مي سوزد كه هر كس را خواه ناخواه به كام خود مي كشد.
به هر گوشه اي از شهر نگاه مي كني، آلودگي، اعتياد، فقر و چشمان پر از غم و غصه ساكنان بيداد مي  كند. كلمبو، پايتخت سري لانكا همان شهري ست كه با اين ويژگي ها پذيراي نمايندگان كشورهاي مختلف به منظور بررسي فعاليت هاي رسانه ها در زمينه پيشگيري از اپيدمي شدن HIV (ايدز) است.
كارگاه مذكور راس ساعت 8 بامداد 27 اكتبر در هتل بلوواتر واقع در شهر ساحلي وادووا كار خود را پس از معرفي يكايك حاضران آغاز كرد. در اين كنفرانس كه محور اصلي گفت وگوها، بررسي ميزان تاثير گذاري رسانه ها در پيشگيري از اين بيماري بود، هر كدام از نمايندگان با توضيح و ارائه فعاليت هاي خود در اين راستا تلاش مي كردند به ديگر همكاران خود در نقاط مختلف جهان استفاده از آنها را توصيه كرده و از راهكارهاي به كار گرفته شده توسط آنها نيز نهايت بهره را ببرند. تمام حاضران روي مجموعه اي از مسائل، نظرات مشتركي داشتند. همگي مي خواستند كه با استفاده از برنامه هايي، ننگ و رسوايي و زدن انگ بدنامي را از روي مبتلايان پاك كنند كه اين كار غير ممكن به نظر مي رسد؛ مگر اينكه آموزش هايمان در اين بخش ها دنبال شود:
۱ – آموزش براي پيشگيري از ابتلا به اين ويروس
۲ – آموزش درخصوص نحوه برخورد با افرادي كه خواه ناخواه با اين معضل رو به رو شده اند، چرا كه در بيشتر موارد رفتار ناشايست اطرافيان باعث مي شود علاوه بر گوشه گيري و شكست روحي، منجر به انكار و خاموش ماندن اين بيماري  شود. هيچ كس هنوز نتوانسته اين نكته را به عموم مردم تفهيم كند، كودكي كه ناخواسته از طريق والدين مبتلا به اين ويروس دچار شده، نبايد از جمع دوستان و همسالان طرد شود. چرا بسياري از مبتلايان شجاعت اعتراف بيماري خود را ندارند؟ با وجود اينكه كارهاي زيادي توسط دولت ها براي مبارزه با (ايدز) آغاز شده، ولي هنوز با مشكلات زيادي رو به رو هستيم. بسياري از خانواده ها با آگاه سازي فرزندانشان مخالفت مي كنند، به طوري كه حتي افراد تحصيلكرده نيز با نوعي شك و ترديد با آن برخورد مي كنند.
بايد اعتراف كنم فعاليت هاي بخش رسانه اي بسياري از كشورها قابل توجه بود كه از اين ميان برزيل درخشش خاصي داشت. طبق گفته هاي نماينده برزيل، علاوه بر فعاليت بيش از 700 ايستگاه راديويي، وب سايت ها و مقاله هاي مختلف چاپ شده در روزنامه ها و مجله هاي گوناگون در اين خصوص مشغول به كار بودند و آموزش، بيشترين بخش اقداماتشان را تشكيل مي داد. همچنين در هنگ كنگ نيز طي انجام مصاحبه هاي تلويزيوني مختلف با مبتلايان در گروه هاي سني متفاوت، كنسرت هاي مختلف موسيقي توسط خواننده هاي مشهور، برگزاري مسابقات و ... سعي داشتند با افزايش ميزان تاثير گذاري اطلاعات مورد نياز براي پيشگيري و راه هاي ابتلا به ايدز را به نحو احسن در اختيار عموم مردم قرار دهند. با توجه به موارد ذكر شده پرواضح است كه در لابه لاي حرف هاي آنها اين موضوع بروشني درك مي شد كه از راهكارها و ميزان حمايت دولت هاي خود چندان راضي نبوده و خواهان كمك بيشتري در اين خصوص هستند. هميشه رسم بر اين بود كه جلسه اي باحضور متخصصان و كارشناسان از بخش هاي مختلف تشكيل شده و خبرنگاران هم اخبار مربوط به آن را در رسانه هاي جمعي منعكس مي كردند، به اميد روزي كه شاهد اجراي عملي طرح هاي توافق شده باشند، اما در اين راستا به جرات بايد گفت كه صحبت  كردن و نوشتن كافي  نيست. بايد علاوه بر UN، ديگر سازمان هاي خصوصي و دولتي نيز دست به دست يكديگر دهند تا شايد بتوان در آينده از روند صعودي و همه گيري اين بيماري كاست. البته اين امر نيز در صورتي عملي ست كه طرح ها و برنامه هايمان را براي مدت زمان طولاني در نظر بگيريم كه بدون شك رسانه هاي جمعي، راديو و تلويزيون به سبب محبوبيت و جايگاه خاصي كه در ميان مردم دارند، مي توانند نقش بسزايي داشته باشند.
در صحبت كوتاهي كه با يكي از اعضاي Undp سري لانكا در خلال اين برنامه دو روزه داشتم، متوجه شدم در اين كشور مصيبت زده اكثريت ساكنان، بخصوص جوانان، معتاد به مواد مخدر بوده و به دليل آزادي روابط جنسي درصد مبتلايان به ويروس ايدز بالا بوده و هر روز نيز بر تعداد آنها افزوده مي شود. به گفته ايشان، در اين كشور نيز فقط خانواده هاي مذهبي به سبب پايبندي به اصول ديني درصد مبتلايان بسيار ناچيز است، ولي به غير از اين گروه اندك، بقيه خانواده ها قوانين خاصي براي ممانعت از ابتلا به اين ويروس بي درمان ندارند. از اين رو با توجه به روند صعودي افزايش مبتلايان، دولت اين كشور تدابير ويژه اي را براي كاهش آمارهاي منتشره در پيش گرفته كه توصيه به استفاده از سرنگ استريل در هنگام تزريق و كاندوم در زمان برقراري روابط جنسي ست. تمام حاضران در اين كارگاه با تدابير گوناگون راه حل هاي خود را اينگونه برشمردند: كاندوم، آگاهي ، اطلاع رساني، استفاده از سرنگ هاي تميز و دسترسي مبتلايان به دارو به منظور افزايش عمر آنها كه هيچ كدام از آنها بدون توجه به فاكتوري هايي مثل جنسيت، تساوي و نوع سياستگذاري هاي آتي امكانپذير نيست.
سري لانكا پذيرفته است كه با وجود شرايط كنوني افزايش تعداد مبتلايان غيرممكن است و براي ممانعت از اين امر نهايت تلاش هاي خود را به كار گرفته و خواهان كنترل آن هستند. به طوري كه تمام فعاليت هاي آنها فقط به روزهاي مصادف با روز جهاني ايدز محدود نمي شود. ايران گرچه پايين ترين درصد مبتلايان در ميان ديگر كشورها را دارد، هنوز نتوانسته اين بيماري و بيماران آن را بخوبي شناخته و تدابير لازم و تاثير گذار براي آن بينديشد. هنوز در روزنامه هاي داخلي درخصوص اين بيماري خط قرمزهايي وجود دارد كه در صورت مشاهده آنها از چاپ مطلب مذكور جلوگيري مي شود.

پرسه
صداي پاي ايدز
هم اكنون حدود 12 هزار نفر مورد مبتلا به ويروس HIV در كشور ثبت شده كه اين رقم در سه سال اخير 5/2 برابر شده است.
بر اساس آخرين بررسي هاي وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي، 95 درصد مبتلايان به ايدز را در ايران مردان و 5 درصد را زنان تشكيل مي دهند.
اين در شرايطي ست كه تخمين زده مي شود تعداد كل موارد ابتلا به ويروس HIV در كشور به 80 هزار مورد برسد كه پنهان است.
روزانه 12 هزار نفر در دنيا به ايدز مبتلا مي شوند كه 6 هزار نفر آنان در گروه سني 15 تا 25 سال قرار دارند.
۶۱ درصد مبتلايان به ايدز در ايران معتادان تزريقي هستند كه به دليل آلودگي سرنگ هاي مشترك به اين بيماري دچار شده اند؛ اين در شرايطي ست كه 6 سال پيش ايران در رتبه 206 طبقه بندي به لحاظ شيوع ايدز قرار داشت، ولي هم اكنون در رتبه 164 قرار دارد.
هر چند كه در حال حاضر هنوز اعتياد تزريقي اصلي ترين عامل انتقال ايدز در ايران است، ولي تماس هاي جنسي مشكوك، در حال تغيير روند اين بيماري در كشور است.
خويشتن داري در روابط جنسي قبل از ازدواج و وفاداري به شريك مطمئن جنسي بهترين راه هاي پيشگيري از تغيير روند ابتلا به ايدز هستند.
بيشترين سن افراد مبتلا به ايدز در ايران هم بين سنين 25 تا 35 سالگي ست.
***
پيشگيري از ايدز و كيفيت رسيدگي به بيماران، مستلزم تخصيص سريع بودجه و امكاناتي ست كه به كمك آن بتوان تعدادي از آزمايش هاي بيماران ايدزي را با توجه به شرايط مالي آنان به صورت رايگان انجام داد.
محبوبه حاجي عبدالباقي- رئيس بخش عفوني بيمارستان امام خميني(ره)- چندي پيش در گفت وگو با ايسنا گفت كه به علت كمبود نيروي انساني در مراكز رسيدگي، بيشتر وقت ما صرف مسائل مالي و اداري مي شود و درنتيجه كيفيت رسيدگي به بيماران مبتلا به ايدز كاهش پيدا مي كند.
***
زندان ها از مهم ترين مكان هاي مخاطره آميز در سيستم سلامت هستند. زندانيان هم آسيب پذير ترين افراد جامعه اند كه سطح آموزشي و فرهنگي پايين تر اين افراد از جمعيت عادي به آسيب پذيري آنان در برابر ايدز مي افزايد.
از سويي مداخله مناسب در محيط متراكم و پرتنش زندان بسيار سخت است و امكانات كافي و منابع انساني ماهر مي خواهد.
اعتياد تزريقي، رفتارهاي جنسي محافظت نشده، خشونت به همراه خودزني، ديگر زني، خالكوبي با وسايل غيراستريل و اشتراك در لوازم شخصي مانند لوازم اصلاح صورت در جمعيت زندانيان بسيار بيشتر از جامعه عادي ست كه اين خود خطر ابتلا به ايدز را دو چندان مي كند.
مداخله آموزش و مشاوره اي براي زندانيان با كمك كلينيك هاي مثلثي، راه اندازي اتاق هاي ملاقات خصوصي براي زندانيان متاهل به همراه توزيع كاندوم و لوازم محافظتي و در دسترس گذاشتن تيغ هاي يك بار مصرف با محافظ پلاستيكي، مهم ترين راهكارهاي غلبه بر شيوع ايدز در زندان هاست.
***
بر اساس نقشه ارائه شده از سوي سازمان جهاني بهداشت، كشور ايران در منطقه اي با ميزان بروز و شيوع بالاي بيماري هاي آميزشي قرار دارد و يكي از پربروز ترين مناطق دنيا از نظر اين بيماري هاست.
در همين حال موسسه ايدز ايران از شيوع 5 درصدي HIV در ميان زنان ايراني خبر مي دهد و مي  گويد كه بايد منتظر افزايش ميزان بروز ايدز در زنان باشيم.
در ايران كه راه غالب انتقال اعتياد تزريقي ست بيماري از راه تماس جنسي به همسران مردان معتاد نيز قابل انتقال است.

يادداشت
خطر همين نزديكي ست
ميثم قاسمي
۱ - انسان از ناشناخته ها مي ترسد. از چيزهايي كه نمي تواند دركشان كند واهمه دارد. اين نكته اي ست كه تقريبا در بيشتر آدم ها قابل مشاهده است. به عنوان مثال دليل آنكه بسياري از تاريكي مي ترسند – حتي در بزرگسالي- نديدن پديده هاي پنهان شده  در پس تاريكي ست. بالا رفتن سن و افزايش دانسته ها طبيعتا از حجم انبوه ناشناخته ها مي كاهد و بدين ترتيب آدم ها كمتر مي ترسند. شايد هم به نوعي رنگ ترسشان عوض مي شود. آنها از پديده هاي پيچيده تر مي ترسند.
۲ - مدرنيسم، جهان پيراموني آدميان را از دنياي بسيط و ساده به هستي مركب و ناايمن تبديل كرد. آدمياني كه در دل غارها يا كلبه هاي جنگلي زندگي مي كردند يا خانه هايشان را در شهرهاي كوچك بنا نهاده بودند، پس از مدتي كمتر با پديده هاي ناشناخته و ترسناك روبه رو مي شدند. در دنيايي كه آنها را احاطه كرده بود، اتفاق جديدي نمي افتاد. نه اختراعي، نه اكتشافي، تنها دانشمندان بودند كه ناشناخته ها را مي ديدند و يافتن پاسخ ها برايشان دغدغه بود.
انقلاب صنعتي و دنيايي كه پس از آن به وجود آمد اين حالت را از بين برد. آن روزها -پيش از مدرنيسم- اگر گروهي صدها سال در غاري مي خفتند، پس از بيداري با تغييرات اندكي روبه رو مي شدند، اما امروز اگر كسي حتي يك دهه از دنياي مدرن به دور باشد پس از ورود، دوباره جهان برايش جايي ناشناخته و عجيب خواهد بود.
سرعت تغيير و تحولات آنقدر زياد است كه يك لحظه چشم برهم گذاردن، ما را سال ها عقب تر از ديگران نگه مي دارد.
در اين شرايط طبيعي ست كه پديده  هاي ناشناخته اي كه هر روز پيرامون ما به وجود مي آيند مدام بيشتر و بيشتر شوند و به تبع آن ترس ما هم بيشتر. انسان امروز بسيار بيشتر از پدران و مادران خود مي ترسد و احساس ناامني مي كند.
۳ - بيماري هاي گوناگوني كه در سال هاي اخير گريبانگير جوامع انساني شده اند يكي از همان پديده هاي ناشناخته در دنياي مدرن هستند. انسان سنتي بيماري هايش را مي شناخت. شايد بدرستي نمي دانست كه چگونه بايد با آنها مقابله كند؛ اما مي دانست به چه مرضي مبتلا شده است. شايد آنها هم مانند ما به بيماري هاي ناشناخته اي مبتلا مي شدند، اما اولا تعداد اينچنين امراض بسيار كم بوده و ثانيا آنها خود نمي دانستند كه بيماري شان ناشناخته است.
بخشي از امراضي كه امروزه گريبان ما را مي گيرند زائيده دنياي مدرن هستند؛ دنيايي كه هنوز براي ما ناشناخته و ترسناك باقيمانده است.
۴ - بسياري از ما از فرط شرم و حيا نمي توانيم بيماري مان را با دكتر در ميان بگذاريم يا جزئياتش را بگوييم. حالا اگر علل به وجود آورنده يك بيماري به مسائل جنسي نيز مربوط شود كه قضيه سخت تر مي شود. از سوي ديگر جامعه علمي هم به آساني نمي تواند درباره چنين بيماري هايي توضيح دهد. اين مسئله را به سادگي مي  توان از مقايسه ميان وبا و ايدز درك كرد.
تابستان امسال به هر دليل وبا در كشور گسترش يافت. با پايان يافتن موج هجوم اين بيماري تعداد مبتلايان به آن و كساني كه بر اثر وبا درگذشتند رقمي حدود يكصدنفر بود، اما در همين مدت حجم تبليغات و اطلاعاتي كه براي پيشگيري و درمان اين بيماري در جامعه انتشار يافت آنقدر زياد بود كه مي توان آن را با تبليغات انتخاباتي مقايسه كرد.
اين بيماري را با ايدز و مبتلايان و كشته شدگان آن مقايسه كنيد و البته حجم اطلاعاتي كه در اختيار مردم قرار مي گيرد. تازه اين مقايسه در زماني صورت مي گيرد كه تابو ايدز تا حدودي در جامعه ما شكسته شده است وگرنه در سال هاي اوليه ورود اين بيماري به ايران كه تقريبا هيچ صحبتي درباره آن نمي شد، به ياد داريم كه سريالي در اين باره ساخته شد، بدون آنكه حتي يك بار نام اين بيماري بر زبان آورده شود.
عدم اطلاع رساني درباره بيماري ايدز به گونه اي ست كه اين بيماري هنوز در ميان جامعه ما ناشناخته و مخوف باقيمانده. نتيجه اين اقدام گسترش روزافزون ايدز در جامعه است. پندارهاي غلط درباره اين بيماري نيز بر حجم مسئله افزوده و بيم آن مي رود كه در آينده اي نه چندان دور با معضلي لاينحل روبه رو شويم.
دراين ميان آنها كه بي گناه مبتلا به ايدز شده اند بيشتر از بقيه آسيب مي بينند . بيماران هموفيلي كه بر اثر سهل انگاري ديگران اكنون مشكل جديدي به مشكلاتشان افزوده شده ، زنان پاكي كه تاوان اشتباهات شوهرانشان را مي پردازند و... از اين دست هستند .
وقتي نامي از ايدز به ميان مي آيد همه وحشت مي كنند . انگار تازه با اين پديده روبرو شده اند . بسياري فكر مي كنند هر كس ايدز دارد حتما انسان منحرفي است كه به اصول اخلاقي پايبندي ندارد. اين درد كمي نيست براي كساني كه واقعا گناهي مرتكب نشده اند.
۵ - رفتار توام با شرم و حيا يكي از خصوصيات مردم ايران است. اينكه اين شرم از كجا مي آيد و علل و عوامل آن چيست، خود موضوعي جداگانه است، ولي لازم است توجه كنيم كه اگر اين شرم بخواهد بنيان هاي يك اجتماع را مورد هجمه و تخريب قرار دهد بايد با آن مبارزه كرد.
مسئولان ما نه تنها درباره ايدز آگاهي كافي به مردم نمي دهند كه حاضر نيستند آمار دقيقي از مبتلايان به اين بيماري را منتشر كنند. حتي هر گاه آماري در اين باره منتشر  مي شود، به سرعت آن را تكذيب مي كنند. آمار ندادن در كنار اطلاع نرساندن؛ يعني بي توجهي نسبت به خطري كه همه را تهديد مي كند.
بدون ترس و وحشت بايد به معضلات توجه كرد. خطر بيخ گوشمان است.

مهمانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
در شهر
زيبـاشـهر
طهرانشهر
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  طهرانشهر  |  شهر آرا  |  مهمانشهر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |