گزارش انديشه
در عرفان اسلامي طبيعت مظهر حق است
|
|
مهر: دكتر شهرام پازوكي، استاد فلسفه عرفان اسلامي و عضو هيأت علمي مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، در همايش بين المللي طبيعت در هنر شرق به بررسي موضوع «چرا هنر اسلامي غير ناتوراليستي است؟» با عنوان فرعي «نسبت ميان طبيعت و هنر در عرفان اسلامي» پرداخت.
دكتر پازوكي در آغاز سخن با اشاره به اين مطلب كه از انتقادهايي كه به هنر اسلامي گرفته مي شود اين است كه هنرمندان اسلامي نسبت به ناتوراليسم غفلت ورزيده اند گفت : بعضي از منتقدان هنر اسلامي بر انتزاعي بودن هنر اسلامي تأكيد مي كنند و مي گويند هنر اسلامي اشياء را نمودار نمي كنند و با مفاهيم و معاني سر و كار دارد.
دكتر پازوكي تصريح كرد: واقع اين است كه ناتوراليست هنري حاصل طبيعت در دوران مدرن است. در تمام ادوار غير مدرن و در تاريخ فلسفه غرب چه در دوره يونان و چه در دوره قرون وسطي طبيعت به هيچ وجه يك امر فيزيكي نيست. نزد متفكران قبل از سقراط طبيعت به معناي فوزيس به كار مي رفته است. بنابراين طبيعت نزد يونانيان مظهر وجود واحدي است. نزد مسيحيان قرون وسطي هم طبيعت مولود والد است و نزد مسيحيان عيسي مسيح تجسد كلمه الله است.
ناتوراليسم در فلسفه مدرن با دكارت زاييده مي شود و در آن چيزي وراي زمان و مكان وجود ندارد و چيزي كه در معرض تحقيقات علمي قرار گيرد او همان چيزي است كه طبيعي است و بيرون از آن چيزي نيست. به همين دليل در همين دوره كه طبيعت معناي فيزيكي پيدا مي كند و نسبتش را با حقيقت متعالي مي يابد تفاوتي نمي كند.
دكتر پازوكي با تأكيد بر اين مطلب كه در عرفان اسلامي، ناتوراليسم جايي ندارد، گفت : نزد عارفان مسلمان عالم طبيعت يكي از حضرات خمس الهي است. به اين جهت مي گويند حضرت حق حكم اسم از ظاهر خويش به تجلي اول يا فيض اقدم به صور اعيان ثابته ظهور مي كند. از اين رو هر موجودي آيه، نشانه و علامت خداوندي است و به عبارتي تفسير عرفاني مظهر حق است. عارفان از طرف ديگر اسماء خداوند را به اسماء جمال و اسماء جلال تقسيم مي كنند. نتيجه اي كه گرفته مي شود اين است كه در عرفان اسلامي اولا طبيعت مظهر حق است و از آنجا كه مظهر حق است زيبا است و حق حكم مطلق است و اين حكم مطلق در طبيعت ظهور كرده است.
وي در ادامه به بحث نسبت ميان معناي عرفاني طبيعت و هنر در اسلام و با تأكيد بر دو مفهوم تنزيه و تشبيه پرداخت و گفت : در معارف اسلامي در باب نسبت ميان خداوند و عالم دو قول رايج است: يك قول به تنزيه است. بنا بر اين قول خداوند كاملاً منزه از عالم است . يعني بين خالق و مخلوق هيچ ارتباط وجودي نيست. خداوند به عنوان خالق موجودات را خلق كرده است ولي تعالي و تنزيه مطلق از آن دارد و هيچ ارتباط و تشابه وجودي ميان آنها نيست. مناسبت بحث تشبيه و تنزيه با بحث ما اين است كه مناسبت هنر در عالم اسلامي دقيقا در همين وجه تشبيهي خداوند مطرح مي شود. در حقيقت وجه تشبيهي اوست كه مطرح مي شود هنرمند در مقام تشبيه است.
عضو مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران تأكيد نمود كه هنر عرفاني اسلامي برخاسته از وجه تشبيهي حق است با اين همه در هنر عرفاني هم نمي خواهند تشبيه به جايي برسد كه چيزي از تنزيه حق باقي نماند. تعادل بين تنزيه و تشبيه هميشه باعث شده كه هنرهاي اسلامي محدوديت داشت باشند و اين محدوديت اجتناب ناپذير است.
دكتر پازوكي تصريح كرد: با اين مقدمه تشبيهي و تنزيهي است كه مي توانيم به اين نكته برسيم كه چرا در هنر اسلامي زبان سمبليك استفاده مي شود. براي اينكه زبان تشبيهي حق فقط زبان سمبليك و رمزي بيان مي شود. اما اگر هنر اسلامي غير ناتوراليستي است آيا سوررئاليستي است؟ يعني آيا با طرح ناتوراليسم كه به وجهي همان رئاليسم است و با وجود عالم خيال وارد اصول فكري مكتب سوررئاليسم در دوران معاصر نمي شويم؟ اين يك سيري است كه برخي طي مي كنند يعني از عالم ناتوراليسم خارج مي شوند و وارد سوررئاليسم مي شوند.
|