پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۴
اجتماعي
Front Page

آسيب شناسي كودك آزاري
004821.jpg
محمد حسين بازرگاني
نيمه دوم قرن بيستم را مي توان با شجاعت و افتخار عصر كودكان ناميد. بقاي جامعه با اطفال است و براي اين كه جامعه به رشد و تعالي برسد بايد طفل، تربيت و براي زندگي عادي و اجتماعي آماده شود. شخصيت كودك در خانواده تكوين مي يابد و هر خانواده زيربناي ساختمان فكري نونهالان را تشكيل مي دهد.
كودكان آسيب پذيرتر از ساير افراد جامعه اند، اين آسيب پذيري به علل مختلف از جمله: كوچكي، معايب مادرزادي، بيماري ها، عدم تطابق با محيط و نيز قدرت انديشيدن و تشخيص بد و خوب است. لذا براي چاره اين آسيب پذيري والدين، سرپرستان و مددكاران و كساني كه مسئوليت آنها را بر عهده دارند بايد نخست آشنايي كامل و درستي از اين نكات، ضعف ها، بيماري ها و عوامل خطرزا داشته باشند. وقتي كودكي مورد آزار قرار مي گيرد از نظر روحي و جسمي با مشكلاتي روبه رو مي شود كه در آينده گريبانگير خود و جامعه اش خواهد بود و در نتيجه مردان و زنان شايسته اي كه بايد براي فرداي بهتر جهت امور مملكت تربيت شوند؛ به وجود نمي آيند، فقدان چنين افرادي، خانواده و در نتيجه جامعه را به مخاطره مي اندازد.
كودك آزاري، مسأله جديدي نيست و از ديد قانونگذاران پنهان نبوده است. براي اولين بار در سال ۱۹۴۶ توسط كافي در گزارش «شكستگي هاي متعدد استخوان هاي دراز مطرح شد» . در سال ۱۹۶۲ كمپي نتايج صدمات عمدي وارد به كودك و اثرات سوء آن را با اصطلاح «سندرم» كودك كتك خورده معرفي كرد و امروزه اصطلاح آسيب هاي جسماني عمدي مقبوليت عمومي بيشتري پيدا كرده است.
از سال ۱۹۹۰هر سه ماه يك بار، مجله كودك آزاري در آمريكا منتشر مي گردد. در اين مجله كودك آزاري جسمي مورد بازنگري قرار مي گيرد تا مورد توجه اولياي امور، متخصصين اطفال، مددكاران اجتماعي، آموزگاران و ساير افرادي كه با كودكان كار مي كنند قرار گيرد. امروزه يكي از مسايل مهمي كه متخصصين اطفال، مددكاران اجتماعي،  پزشكي قانوني و كساني كه با كودكان كار مي كنند درگير آن هستند، آزار فيزيكي، رواني و جنسي كودكان و يا ساير اولياء (افراد بالغي كه مسئوليت آنان را عهده دار هستند) مي باشد. شكنجه و آزار كودكان مطلب جديدي نيست و از ديد قانونگذاران پنهان نبوده است، ليكن به علت بي تفاوتي جامعه دست اندركاران به صورت جدي مطرح نشده است. لازم است مددكاران اجتماعي نسبت به اين مشكل اجتماعي آگاهي داشته باشند تا بتوانند از طريق پيشگيري و دادن آگاهي به خانواده ها از اين معضل اجتماعي جلوگيري نمايند.
انواع كودك آزاري
كودك آزاري به سه دسته تقسيم مي شود:
۱- كودك آزاري جسماني
۲- كودك آزاري جنسي
۳- بي توجهي به كودك
كودك آزاري به حالت باليني كودكاني (معمولاً زير سه سال) گفته مي شود كه يك بار يا به دفعات مورد ضرب و شتم و آزار و شكنجه عمدي افراد بالغي كه مسئوليت آنها را برعهده دارند، مثلاً پدر و مادر، قيم و يا والدين رضاعي قرار گيرند. در اين سندرم، علاوه بر آزار جسماني، محروميت از خوراك و پوشاك، عدم توجه و مراقبت و سرپناه و محروميت از محبت و عاطفه به طور غيرعمد نيز مطرح است.
اپيدميولوژي يا همه گير شناسي
كودك آزاري جسماني در تمام جوامع به چشم مي خورد و ارتباطي با مليت، شأن اجتماعي و تحصيلات ندارد. البته در مشرق زمين، به دليل باورهاي مذهبي مردم و اعتقاد به اين كه كودك هديه الهي است، كودك آزاري نسبتاً كمتر ديده مي شود. اين سندرم در تمام گروه هاي سني و نژادي و سطوح مختلف اجتماعي، اقتصادي و در هر دو جنس دختر و پسر ديده مي شود. بنابه گزارش مركز ملي پيشگيري از بي توجهي به كودكان و كودك آزاري در آمريكا در سال ۱۹۹۲ حدود ۳ ميليون مورد مشكوك به كودك آزاري وجود داشته كه حدود يك ميليون آن به اثبات رسيده است.
۳۲ درصد موارد آزار جسماني در كودكان زير ۵ سال، ۲۷ درصد كودكان ۱۴-۱۰ سال و ۱۴ درصد در سنين ۱۸-۱۵ سال اتفاق افتاده است.
طرح در حال حاضر، بيشتر كشورهاي جهان براي حفظ سلامت بچه ها قانوني دارند كه هرگاه والدين آسيبي به فرزندان وارد كنند، در مقابل قانون بايد جوابگو باشند؛ چنانچه مجرم شناخته شوند، به كيفر اعمالشان خواهند رسيد. در مواردي چنانچه تشخيص داده شود كه اين والدين صلاحيت نگهداري طفل را ندارند، بچه از اين خانواده گرفته و به مؤسسه هاي ويژه نگهداري اين كودكان يا به خانواده هاي داوطلب سپرده مي شوند.
علل پيدايش اين پديده اجتماعي
دلايل به وجود آمدن كودك آزاري را مي توان در سه بعد مورد مطالعه قرار داد: اول خود طفل، دوم والدين (پدر و مادر) سوم كل خانواده.
اول: در قسمت اول مشكلات مربوط به خود طفل است كه ممكن است عامل به وجود آمدن اين پديده باشد. كودكان در هر سن، جنس و قشري در معرض خطر كودك آزاري قرار مي گيرند. موارد مهمي كه ممكن است مشكل كودك آزاري را براي طفل به وجود بياورد، از اين قرار است:
۱- كودكان ناهنجار به ويژه داراي عقب افتادگي ذهني و نقايص جسماني، بيشتر در معرض خطر كودك آزاري قرار مي گيرند.
۲- كودكان سالمي كه والدين آنها را غيرطبيعي مي دانند، از جمله كودكان كم رشد، بد خلق، خودخواه و كودكاني كه سخت تربيت مي شوند يا خيلي پر تحركند. معمولاً مادران و مسئولان پرورشي با اين گونه كودكان به سختي ارتباط برقرار مي كنند.
۳- كودكاني كه زياد گريه مي كنند و شاكي و پرتوقع هستند و نيز كودكاني كه با كوچكترين صدا بيدار مي شوند و بي قراري مي كنند.
۴- كودكان ۳ تا ۵ ماهه كه غالباً اولين فرزند و معمولاً ناخواسته هستند.
دوم: والدين از هر قشر و در هر سني ممكن است مرتكب كودك آزاري شوند، ولي در موارد زير امكان آن بيشتر است.
۱- والدين جوان (مادران زير ۲۶ سال و پدران زير ۳۰ سال).
۲- مادران بيش از پدران مرتكب كودك آزاري مي شوند.
۳- والديني كه به بلوغ عاطفي نرسيده اند و نيز پدر و مادراني كه به تنهايي سرپرستي فرزند خود را بر عهده دارند. اين حالت بيشتر در زنان مطلقه ديده مي شود.
۴- والديني كه به سرگرمي ها و تفريحات فردي و جمعي از قبيل تلويزيون، راديو، سينما، ميهماني و غيره دلبستگي شديد دارند و حاضر به چشم پوشي از آنها نيستند.
۵- پدر و مادر ناتني كه نتوانند كودك را مانند فرزند خود دوست بدارند.
۶- والديني كه دوران كودكي خوبي نداشته اند و غالباً (در ۹۰ درصد موارد) خود مورد آزار و تنبيه بدني قرار گرفته اند؛ واكنش هاي عاطفي اين افراد معمولاً سطحي و افراطي است و محبتي را كه در دوران كودكي از آن محروم بوده اند، از فرزندان خود انتظار دارند. چنانچه فرزند نتواند توقعات عاطفي آنها را برآورده سازد، مورد خشم شديد پدر يا مادر واقع مي شود.
۷- افراد مهاجم و كساني كه زود به خشم مي آيند.
۸- افرادي كه در محيط كار خود با همكاران يا مسئولين به نوعي درگيرند.
۹- افرادي كه شغلشان را از دست داده و دچار استرس يا بي پولي اند.
۱۰- مادراني كه به طور ناخواسته حامله شده و يا حاملگي هاي پي در پي داشته اند.
۱۱- والديني كه تنبيه كودك را نوعي آموزش انضباطي مي پندارند.
سوم: سومين قسمت مربوط به كل اعضاي خانواده است كه شامل موارد زير مي باشد:
۱- خانواده هاي شلوغ، پرمشكل و ناسازگار، فقير و تهيدست و داراي مسكن هاي كوچك.
۲- خانواده هاي طرد شده از اقوام و اجتماع.
۳- داشتن ارتباط با همسايگاني كه داراي مشكل اخلاقي هستند و نداشتن دوستان خوب خانوادگي.
۴- خانواده هاي معتاد يا الكلي.
۵- خانواده هايي كه داراي ضريب هوشي پاييني هستند.
مصاحبه با نزديكان كودك
در صورت مشاهده موارد زير احتمال كودك آزاري وجود دارد:
۱- والديني كه از دادن شرح حال كامل ابراز جزئيات واقعه( در مصاحبه) خودداري مي كنند.
۲- والدين معمولاً در مصاحبه مي گويند كه كودك به طور ناگهاني آسيب ديده يا بيمار شده است و از چگونگي آن بي خبرند.
۳- معمولاً صدمات وارده با توضيحاتي كه در مصاحبه مي دهند همخواني ندارد، بدين ترتيب كه مكانيسم و شدت و نوع آسيب وارده با مطالبي كه در مصاحبه مي گويند؛ مغاير است و آسيب هاي مشهور متعلق به زمان ها در مراحل ترميمي مختلفند.
۴- شرايط و محلي كه حادثه يا مرگ رخ داده است با توضيحات داده شده مغاير است.
۵- والدين شديداً منكر آزار رساندن يا آسيب ديدن كودك مي شوند.
۶- تأخير در گزارش در موارد كودك آزاري جسماني، به رغم آسيب هاي شديد و جدي، تأخير عمدي در مراجعه به مراكز درماني يا گزارش واقعه وجود دارد، در صورتي كه اگر والدين مقصر نباشند، بي درنگ به دنبال اقدامات درماني مي روند.
۷- تغيير شرح حال، چنانچه آزار دهنده احساس كند كه توضيحات اوليه اش مورد سوءظن واقع شده، داستان را تغيير مي دهد و بنابراين توضيحات وي مغاير و متفاوت با يكديگر است.
۸- بيشتر كودكاني كه در شب با آثار ضربه به بيمارستان آورده مي شوند و سابقه بيماري قبلي ندارند.
۹- هنگامي كه والدين شخصاً مراجعه نمي كنند و در اين رابطه از بستگان ديگر مثلاً خواهر يا برادر كمك مي گيرند.
قانون كودك آزاري
از نيمه دوم قرن بيستم تقريباً در سرتاسر جهان به ويژه در كشورهايي كه به توسعه اجتماعي اقتصادي مطلوب تري دست يافته اند، بخش مهمي از منابع مادي و معنوي صرف توجه به مسائل كودكان و حمايت رواني و جسماني آنان مي شود. از اين رو در بيشتر كشورها در كنار حقوق عمومي كه شامل آحاد ملت مي شود، به تنظيم قواعد و قوانيني مبادرت ورزيده اند كه مشخصاً ناظر بر حقوق بالغان است و بنا به درجه توسعه اجتماعي و اقتصادي، امكانات و البته شرايط فرهنگي جامعه، حقوق كودك در جوامع مختلف يكسان نيست و مهم تر اينكه درجه اعمال حقوق قانوني بنابر امكانات دولت و مؤسسات خصوصي مربوط متفاوت است. دولت با توسل به قوه قضايي و اجرايي از جمله كاربرد مجازات هاي سنگين، برخورداري تمام كودكان از اين حق را تضمين مي نمايد. منظور از حقوق كودك، حقوقي است كه كودك به مناسبت خردسال بودنش دارد يا از آن محروم است.
كودكي
كودك يا صغير در اصطلاح حقوقي به كسي گفته مي شود كه از نظر سن به نمو جسمي و روحي لازم براي زندگي اجتماعي نرسيده باشد. چون حيات واقعي با تولد شروع مي شود، بنابراين دوران كودكي هم با تولد آغاز مي گردد. قانون مدني در تبصره ۱ ماده ۱۲۱۰ كه در اصلاحيه سال ۱۳۶۰ به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيده، اعلام داشته است. سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمري و در دختر نه سالگي و نزد پسر پانزده سالگي است، كه از نظر فقهي، حقوقي، پزشكي و روانپزشكي نيز مسأله قابل توجهي بوده و بايد مورد تأمل و بحث خاص خود قرار گيرد كه از حوصله و موضوع مقاله حاضر خارج نشود.
در حقوق اسلام به نگاهداري و تربيت طفل حضانت گويند. طبق ماده ۱۶۸ قانون مدني نگاهداري اطفال هم حق و هم تكليف ابوين است. نگاهداري اطفال عبارتست از به كار بردن وسائل لازم براي بقا و نمو و بهداشت جسمي و روحي طفل مانند غذا دادن، پوشانيدن، تميز نگاهداشتن طفل، شست وشوي لباس و به طور كلي آنچه كه سن طفل اقتضاء آن را دارد. چنانچه طفل بيمار گردد، بردن نزد پزشك، دادن دارو و پرستاري لازم نيز از مصاديق نگهداري محسوب مي شود
موانع حق حضانت
موانع حق حضانت ۵ مورد است كه دو مورد آن بسيار مهم است كه در ذيل آورده مي شود:
۱- عدم مراقبت از طفل: طبق ماده ۱۱۷۴ قانون مدني، هرگاه در اثر عدم مواظبت يا انحطاط اخلاقي پدر يا مادري كه طفل تحت نظارت اوست، صحت جسمي و يا تربيت اخلاقي وي در معرض خطر باشد، محكمه مي تواند به تقاضاي نزديكان طفل يا به تقاضاي قيم او يا به تقاضاي مدعي العموم هر تصميمي را كه براي حضانت طفل مقتضي بداند، اتخاذ كند و چون حضانت طفل هم حق و هم تكليف والدين است با سقوط يا عدم صلاحيت يكي، ديگري مكلف به حضانت است.در صورتي كه والدين با يكديگر زندگي مي كنند و در اثر انحطاط اخلاقي آنان صحت جسماني يا تربيت اخلاقي طفل در معرض خطر قرار داشته باشد مثلاً پدر يا مادر يا هر دو قمارباز و الكلي بوده و كودك را كاملاً سرخود آزاد مي گذارند و او را به اماكن ناشايست مي برند يا يكي از والدين دچار انحطاط اخلاقي است و اين موضوع باعث مي شود كه صحت جسماني با تربيت اخلاقي طفل در معرض خطر قرار گيرد، در اين حالت دادگاه مدني خاص مي تواند به نحوي كه مصلحت طفل اقتضاء كند ترتيبي براي نگهداري او بدهد، مثلاً كودك را به يكي از نزديكان بسپارد يا او را در مهد كودك يا مؤسسه اي نگهداري كند.
۲- اطاعت از والدين و تنبيه اطفال: قانون مدني حضانت و نگهداري را تكليف والدين دانسته و آنها را موظف و مكلف به انجام اين امر نموده است و در مقابل نيز اطاعت از والدين را تكليف هر طفلي مي داند. در اين رابطه ماده ۱۱۷۷ قانون مدني مقرر داشته است، طفل بايد مطيع ابوين خود بوده، در هر سني كه باشد بايد به آنها احترام گذارد، از آنجايي كه هميشه به وسيله منطق نمي توان كودك را وادار به اطاعت كرد در مواردي نيز تنبيه ضرورت دارد. بنابراين ماده ۱۱۷۹ قانون مدني مقرر داشته است، ابوين حق تنبيه طفل خود را دارند ولي به استناد اين حق، نمي توانند طفل خود را خارج از محدوده تأديب، تنبيه كنند.تنبيه كودك براي آگاه كردن او به زشتي عمل ارتكابي و ايجاد پشيماني از آن است. بدين جهت در مواردي كه يكي از والدين لازم بداند طفل را تنبيه نمايد، بايد تنبيهي را در نظر بگيرد كه با روحيه طفل وفق داشته باشد، از قبيل سرزنش، بازداشت و كتك و امثال آن تا طفل را از تكرار رفتار ناپسند بازدارند وليكن نبايد طفل خود را خارج از حدود تأديب تنبيه نمايد. فرضاً در اثر كتك زدن موجب ايجاد جرح يا نقص عضوي گردد يا كودك را طوري ترسانيده يا تنبيه كند كه بيمار شود.
ماده ۵۹ قانون مجازات اسلامي سال ۱۳۷۰ نيز در تأكيد همين مطلب مقرر مي دارد اعمال زير جرم محسوب نمي شوند: اقدامات والدين و اولياي قانوني و سرپرستان صغار و محجوريتي كه به منظور تأديب يا حضانت آنها انجام مي شود، مشروط بر اينكه اقدامات مذكور در حد متعارف تأديب و محافظت باشد.
طبق ماده ۲۲۳ قانون مجازات اسلامي هر گاه بالغي نابالغي، را بكشد، قصاص مي شود. اما اگر قاتل پدر يا جد پدري باشد، طبق ماده ۲۲۰ همان قانون، از قصاص معاف بوده و فقط به ورثه مقتول ديه بپردازد و تعزير شود. ميزان تعزير بستگي به نظر دادگاه دارد، از يك ضربه شلاق تا يك روز حبس، ماده مشمول تخفيف قانوني نيست و اگر مرتكب قتل فرزند خود شود بايد قصاص گردد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |