پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۴
فرهنگ
Front Page

گفت وگو با دكتر مسعود شفيعي، استاد دانشگاه صنعتي اميركبير
و رئيس جمعيت ايراني پيشبرد ارتباط صنعت با دانشگاه
ارتباطي براي توسعه ملي
004824.jpg
علي اصغر محمدي
ارتباط صنعت و دانشگاه، نقش مهم و سازنده اي در توسعه كشور ايفا مي كند. صنعت براي توسعه خود نيازمند نيروي انساني آموزش ديده و تحقيقات علمي است.
دانشگاه، نهادي علمي است كه فعاليت هاي آموزشي، تحقيقاتي و پژوهشي انجام مي دهد كه هدف آن تربيت نيروي انساني متخصص براي تأمين نيازهاي نهادهاي گوناگون اجتماعي است. صنايع نيز بخش عمده اي از نيروهاي متخصص خود را از طريق دانشگاه ها و يا مراكز آموزش فني، تأمين مي كنند. در واقع مهم ترين وظيفه دانشگاه، تربيت نيروي  انساني متناسب با نيازهاي اجتماعي، اقتصادي و صنعتي است. دانشگاه، نيروي محركه توسعه صنعت است، زيرا توسعه مبتني بر نيروي انساني متخصص و كارآمدي است كه دانشگاه وظيفه تربيت آن را بر عهده دارد. براي آن كه دانشگاه در مسير اهداف توسعه قرار گيرد، بايد نيروي انساني مورد نياز صنعت را تربيت كند و فعاليت هاي تحقيقاتي خود را در جهت اهداف توسعه ملي سازماندهي كند. به اين منظور بايد رابطه سازنده و مفيدي ميان دانشگاه و صنعت ايجاد شود. با توجه به ضرورت ايجاد چنين رابطه اي، جمعيت ايراني پيشبرد ارتباط صنعت و دانشگاه امسال تشكيل شد. در همين زمينه گفت وگويي با دكتر مسعود شفيعي، استاد دانشگاه صنعتي اميركبير، رئيس جمعيت ايراني پيشبرد ارتباط صنعت با دانشگاه و دبير كميته دائمي آن انجام داده ايم كه در پي مِي آيد.

* آقاي دكتر شفيعي! مقوله ارتباط صنعت و دانشگاه همواره مطرح بوده، اما تاكنون ارتباطي سازنده و مطلوب بين اين دو نهاد وجود نداشته است، دليل اين امر چيست؟
- برقراري ارتباط بايد با جذابيت و مزايايي براي طرفين همراه باشد و وجود هر كدام در گرو وجود ديگري باشد، طبيعتاً با هم كار خواهند كرد. ما بايد به دنبال ايجاد اين همكاري باشيم. بايد دانشگاه و صنعت مثل بازار عرضه و تقاضا، به صورت دوطرفه و خودكار ارتباط برقرار كنند.
ما به دنبال ارتباط علم و فناوري هستيم و بحث صنعت و دانشگاه ظاهري است، بايد علم و فناوري در كشورمان به هم مرتبط شوند و علم در جهت ارتقاي جامعه به كار گرفته شود. علم يعني موارد جديد (مطالب جديد) و زماني كه موارد جديد كشف شد، بايد در ارتقاي جامعه تأثير داشته باشد، يعني علم در جهت ارتقاي جامعه باشد.
فناوري و رشد تكنولوژي زماني محقق مي شود كه علم جديد به فن جديد مبدل شود و علمي كه توليد مي شود، بايد تبديل به فن شود. كارشناسان معتقدند در زمينه تكنولوژي هاي جديد اگر شب بخوابي، صبح از قافله رقابت عقب مي ماني. در نهايت اين كه علم و فناوري بايد در كنار هم قرار بگيرند. مقوله ارتباط صنعت و دانشگاه، هنگامي معني پيدا مي كند كه علم و فناوري در كنار هم قرار بگيرد و هيچ كدام بر ديگري تقدم و تأخري ندارد و هر دو در يك مجموعه و سيستم قرار دارند. مهم تركيب اين دو است و ترتيب مهم نيست، زيرا علم و فناوري بايد در عين استقلال وابسته به هم باشند و باز هم تأكيد مي كنم، اگر علم تبديل به فناوري شد موفق خواهد بود.
* به عنوان رئيس جمعيت ارتباط صنعت با دانشگاه، وضعيت اين ارتباط را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- در حال حاضر ارتباط صنعت و دانشگاه نسبت به گذشته از وضعيت مناسبي برخوردار است، زيرا در گذشته ارتباط مناسب و مطلوبي بين صنعت و دانشگاه وجود نداشته و به همين دليل صاحبان و مسئولان صنايع كشور نيازهاي خود را از خارج از كشور تأمين مي كردند.
اما اكنون قوانيني وضع شده كه سازمان ها و شركت ها مثل سابق در اين زمينه نمي توانند رأساً اقدام كنند. اين موضوع (ايجاد محدوديت)، موجب ايجاد ارتباط بيشتر بين صنعت و دانشگاه شده است. اكنون صنعت احساس كرده كه براي رفع نيازهاي خود، بايد به طرف دانشگاه بيايد و فكر مي كنم صنعت براي رسيدن به مراحل كسب تكنولوژي، راهي جز كمك گرفتن از دانشگاه ندارد. يعني صنعت اگر بخواهد تكنولوژي خود را تكميل كند و توسعه دهد بايد علم، يعني دانشگاه و استادان دانشگاه را در كنار خود داشته باشد و خوشبختانه اين ارتباط روز به روز بهتر مي شود. قبلاً دانشگاه از روي ناچاري و به خاطر مسائل مالي و احساس وظيفه به طرف صنعت مي رفت و اين ارتباط در حال حاضر در مسير طبيعي خود قرار دارد. در اين مقطع ما به مسئله و مشكل جديدي به نام كمبود استادان متخصص برخورد كرده ايم. يك زماني بود كه ما استادان زيادي داشتيم، تكنولوژي و توسعه ملي در آن هنگام مدنظر نبود و در نتيجه استاد وقت كافي داشت كه به طرف صنعت برود. اما در حال حاضر تعداد فارغ التحصيلان خارج از كشور ما خيلي كم شده و كمتر كسي براي ادامه تحصيل به خارج از كشور مي رود. آن تعدادي هم كه قبلا رفته بودند، برگشته اند و هم اكنون ما از نظر تعداد استادان به رقم تقريبا ثابتي رسيده ايم و تعداد استادان افزايش چنداني ندارد. در حالي كه تكنولوژي ما به خاطر توسعه صنعتي روز به روز افزايش مي يابد. هر روز كارخانه ها، نيروگاه ها، شركت ها و صنايع جديد و... به وجود مي آيد و هرچه كه به طرف جلو مي رويم، مسئله كمبود استاد بيشتر احساس مي شود. البته ما در داخل كشور توسعه دوره هاي آموزش دكترا و تحصيلات تكميلي را بعد از انقلاب داريم، اما چون در داخل كشور است و طبعاً افراد فارغ التحصيل، علم جديدي را مطرح نمي كنند فقط علومي را كه از استادان خود آموخته اند گسترش مي دهند و در نهايت علم جديدي وارد مملكت نمي شود.
* در زمينه كمبود استاد كه بيان داشتيد آيا براي حل اين مشكل اقدامي صورت گرفته است؟
- ما به تازگي با اين مسئله روبه رو شده ايم و ممكن است اين مسئله تا چند سال ديگر نمايان نشود. اما مسلماً با توضيحاتي كه ارائه شد مشخص مي شد كه ما در اين زمينه كمبود داريم و بايد راه حل هاي جديدي براي اين مشكل اتخاذ كنيم و به كار بگيريم. حال ممكن است يكي از راه حل ها اين باشد كه تعداد دانشجويان دكترا افزايش يابد و يا دوره هاي تكميلي را در خارج از كشور بگذاريم. ممكن است در زمينه كارهاي تحقيقاتي، ترتيبي اتخاذ كنيم كه از طريق ايجاد شبكه هاي اطلاعاتي خارج از كشور كمك بگيريم يا اين كه در سمينارها و ميزگردها از استادان خارجي دعوت كنيم كه در مورد مسائل جديد سخنراني كنند يا دوره ها و كلاسهاي كوتاه مدت بگذارند.
* براي حل مشكل كمبود استاد همان گونه كه نمونه هاي كوچك آن به ويژه در زمينه علوم پايه در ايران وجود دارد، آيا ايجاد دانشگاه هاي بين المللي در ايران مي تواند به عنوان يك راه حل مطرح باشد؟
- براي افزايش تعداد استادان نمي دانم دانشگاه بين المللي چه كاري مي تواند انجام دهد، چون مسئله مهم تربيت دانشجويان است و مي توان از استادان خارجي در همين دانشگاه هاي سنتي نيز استفاده كرد، زيرا دانشجويان ما به خصوص در دانشگاه هاي بزرگ كشور اكثر منابع و كتابهايشان به زبان انگليسي است و به راحتي مي توانند از استادان خارجي درس بگيرند، اما از نظر مسايل سياسي و اجتماعي و... من فكر مي كنم اگر بخواهيم دانشگاه هاي بين المللي را گسترش دهيم مشكل خواهيم داشت. من معتقدم با برگزاري كنفرانسهاي تخصصي مانند كنفرانس مهندسي برق، كنفرانس مهندسي شيمي و كنفرانس مهندسي مكانيك، مي توانيم در جهت نيازهايي كه حس مي كنيم، استاداني برجسته را از خارج دعوت كنيم و در رشته هايي كه مشخص مي كنيم با ارائه مقاله و سخنراني، كمبودهايمان را تأمين و جبران كنيم. نكته ديگر ايجاد انگيزه در افراد تحصيلكرده براي استاد شدن و دانشگاهي شدن است تا بتوانيم از آنان استفاده كنيم. اين انگيزه ها مي تواند در زمينه مسائل رفاهي و تأمين مالي باشد تا افراد راغب شوند و در دوره هاي دكترا و تحصيلات تكميلي شركت كنند، چرا كه در حال حاضر دانشجوي دكتراي رشته برق خارج از محيط دانشگاه و در بازار كار درآمد بسيار بيشتري نسبت به دانشگاه خواهد داشت تا اينكه ۵ سال ديگر صبر كند و دكتراي خود را بگيرد و بخواهد در دانشگاه تدريس كند. به همين دليل است كه دانشجويان ما انگيزه كمتري براي ادامه تحصيل دارند. اميدوارم با سياست هايي كه اتخاذ مي شود، فضا به شكلي آماده شود كه دانشجويان ممتاز ما با آمادگي و انگيزه لازم در دوره تحصيلات تكميلي شركت كنند. و با دوره هاي «ترميمي» هم كه در خارج از كشور براي آنان در نظر گرفته مي شود، بتوانيم بخشي از كمبودهايمان را جبران كنيم.
* آيا آمار دقيقي از دانشجوياني كه در رشته هاي صنعتي فارغ التحصيل مي شوند و اينكه آيا اين دانشجويان پس از فارغ التحصيل شدن جذب صنعت شده اند وجود دارد؟
- البته ايرادي كه صنايع هميشه به دانشگاه ها مي گيرند، اين است كه مي گويند دانشجويان شما براي ما تربيت نمي شوند و آنان تخصص لازم براي كار را ندارند و اين مسئله را به اين دليل گفتم كه دانشجويان كه فارغ التحصيل مي شوند از ديد صنعت، از لحاظ تخصصي طوري تربيت نشده اند كه بتوانيم مثلاً بگوييم اين دانشجو متعلق به شركت برق تهران و آن يكي متعلق به صنايع پتروشيمي بندر امام است. اصولاً دانشجويان در دانشگاه يك سري دروس اوليه و پايه را مي گذرانند. بنابراين در ارتباط با اين مسئله ما ميزاني براي بحث نداريم و به همين دليل بحث در مورد نحوه جذب آنها هم اصلاً معني پيدا نمي كند. البته در كشورهايي مانند آمريكا نيز اين مسئله وجود دارد كه صاحبان صنايع يك سري دانشجويان ممتاز را از دانشگاه هاي معتبر انتخاب مي كنند و بعد آنها را جذب كرده و خود به تعليم و تربيت آنها در قالب دوره هاي شش ماهه و يك ساله مي پردازند تا دانشجويان تخصص هاي خاص و مورد نياز آنان را فرا گيرند. اما اگر به طور كلي بخواهيم صحبت كنيم درد دل مديران صنايع بزرگ اين است كه دانشجويان خوب، ديگر جذب صنعت نمي شوند، بلكه يا به دنبال كارهاي تجاري مي روند و يا به تأسيس شركت هاي صنعتي كه برايشان درآمد ساز است، روي مي آورند.
* شما به تمايل دانشگاهيان و دانشجويان براي ارتباط با صنعت اشاره كرديد. براي ترغيب صنايع به ايجاد اشتغال براي دانشگاهيان چه اقداماتي انجام داده ايد و اصولاً براي تحقق اين امر چه كارهايي بايد صورت بگيرد؟
- ما در طول چند سال اخير كارهاي پراكنده اي انجام داده ايم، اما چون اين كارها از كانال هاي طبيعي خود نبوده است، نتيجه زيادي هم نتوانسته ايم بگيريم. به نظر من اولاً صنعت بايد به طرف دانشگاه بيايد و اين امر يك سير طبيعي است كه اگر صنعت نيازي دارد بايد احساس كند كه دانشگاه مي تواند نيازش را بر آورده كند. پس ابتدا صنعت بايد احساس نياز كند و به طرف دانشگاه بيايد. ثانياً بايد احساس كند كه دانشگاه مي تواند به او كمك كند كه در اينجا ما بايد طي اقداماتي، توانمندي ها و شايستگي هاي خود را به صنعت نشان بدهيم. البته ما كارهايي در اين زمينه كرده ايم، از جمله كتابچه اي منتشر كرديم كه در آن دوره هاي تخصصي كوتاه مدتي را كه استادان ما مي توانستند در زمينه هاي مختلف ارائه بدهند، به صنايع اعلام كرديم و حتي بعضي از دوره ها را هم ارائه داديم. همچنين كتابچه اي در زمينه اطلاعات مربوط به آزمايشگاه هايي كه در دانشگاه هست و تست هايي كه مي توانيم براي صنايع انجام بدهيم، تهيه كرده ايم. از طريق كنگره سه جانبه دولت، صنعت و دانشگاه نيز بخشي از اطلاع رساني خود را كامل كرديم تا بدانيم صنايع به چه چيزهايي نياز دارند و بررسي شود كه چه كمكي مي توانيم به آنها بكنيم. از طريق برگزاري نمايشگاه نيز توانستيم نشان بدهيم كه چه كارهايي در صنعت انجام شده و چه تحقيقاتي در دانشگاه صورت گرفته است. اين موارد، كارهايي بوده كه اگر در مسير طبيعي خود انجام شود، بسيار كمك خواهد كرد اما تا كنون مشكل اصلي اين بوده است كه متأسفانه تكنولوژي و در واقع كارخانجات ما از خارج وارد شده است. استادان ما از اين تكنيك ها اطلاعي نداشته اند و صنعت هم براي كمك گرفتن و حل مشكلات خود به صادركنندگان در خارج از كشور مراجعه مي كرد؛ چرا كه بيشتر كارخانجات، توليدي بوده و صاحبان صنايع به دلايل اقتصادي ترجيح مي دادند كه در مورد حل مشكلاتشان با شركتي كه كارخانه را از آن خريده اند، تماس بگيرند تا آنها سريعاً يك نفر را بفرستند، تا آن مشكل را حل كند. تمام اين مسائل بر مي گردد به اينكه اگر استراتژي توسعه صنعتي ما مشخص بشود، همه اين مسائل مشخص خواهد شد. يعني در آن هنگام اگر ما يك تكنولوژي را كشف بكنيم، مسلماً استادان ما نيز درگير كار شده و با آن مسئله كاملاً آشنا خواهند شد و مي توانند مشكلات آن را نيز حل كنند. در اين مسير طبيعي ما بايد به وسيله تبليغات مناسب توانمندي هاي خود را به صنايع معرفي كنيم. صنعت هم بايد باور كند كه راهي جز گرايش به سمت دانشگاه ندارد و از توانمندي هاي دانشگاه استفاده كند كه در اين صورت از هزينه ها نيز كاسته خواهد شد و مي تواند كار خود را توسعه دهد و حتي وارد بازارهاي بين المللي شده و سودآوري خود را بالا ببرد. همه اين مسائل به صورت حلقه هاي يك زنجير به هم وابسته است كه اگر حتي يك مورد آن انجام نشود ما نتيجتاً به اهداف خود نمي رسيم، اما اگر همه آنها يك به يك انجام شود مطمئناً نتيجه لازم را خواهيم گرفت.
بعد از انقلاب در زمينه كارهاي صنعتي فعاليت هاي زيادي صورت گرفته است اما متأسفانه چند اشكال داشته از جمله اينكه بعضي از كارها موازي بوده و ديگر اين كه كارهاي مكمل اگر در مملكت انجام شده به دليل عدم اطلاع افراد از يكديگر، ناتمام باقي مانده است. نهايتاً به قسمت مرحله نيمه صنعتي نرفته و صنعتي نشده تا نتيجه آن مشخص شود و باعث شده به صورت پراكنده كارهايي انجام شود و در نهايت افراد هم دلسرد شده و نتيجه اي هم به دست نياورده اند. اگر مراكزي تأسيس شود كه مثلاً در زمينه صنعت برق يكسري تخصص ها و آزمايشگاه هاي تخصصي به وجود بياورند تا اگر يك شركت توليدي در تهران مشكلي داشت بتواند به آنجا مراجعه كند يا اگر استادي درخواست يك پروژه تحقيقاتي انجام دهد كه مورد نياز صنعت باشد به آن مركز مراجعه كند و فهرست پروژه و موضوعات را بگيرد يا اگر نهايتاً قطعات و تجهيزاتي خواست آن مركز بتواند آنها را در اختيار او بگذارد و حتي اين مركز از نظر بودجه به نحوي باشد كه بتواند بر روي پروژه ها سرمايه گذاري كند و در نهايت پروژه ها را به يك نتيجه اي برساند، اين مواردي است كه ما در آن كمبود داريم.
البته دوره هاي فني حرفه اي كه مربوط به وزارت كار مي شود در سطح كارداني و كارگر فني انجام مي شود اما در سطح كارشناسي و كارشناسي به بالا چنين مراكزي وجود ندارد و اصولاً مشخص نيست كه تشكيل چنين مراكزي وظيفه كدام سازمان است. صنعت فقط مي گويد كه دانشگاه بايد دانشجوياني تربيت كند كه مناسب صنايع باشند و نيازهاي ما را تأمين كنند. خود اين گفته دو اشكال اساسي دارد. اول اينكه استاد دانشگاه مجبور است كه مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي را انجام دهد و اين مصوبات چيزهايي نيست كه بتواند مشكل صنعت را حل كند. از طرف ديگر علوم پايه و تئوري هاي اوليه حتماً مورد نياز يك مهندس است. شايد در ظاهر به نظر برسد كه اين مطالب به درد نمي خورد اما در آينده هنگامي كه دانشجو بخواهد از تجربياتش استفاده كند و مسائل كاربردي را توسعه دهد و تكنولوژي هاي جديد به وجود بياورد، حتماً به كسب علم مربوطه هم نياز دارد. پس اين چنين نيست كه بگوييم دانشگاه ها به بيراهه مي روند، بلكه دانشگاه ها بايد مطالب اوليه را آموزش دهند و پايه را درست و صحيح تدريس كنند و در نهايت با كمك دوره هاي تكميلي يا كارورزي دانشجويان را براي صنعت آماده كنيم.
هنگامي دوره هاي آموزشي كوتاه مدت براي صنعت مفيد خواهد بود كه دانشجويان را به صورت كاملاً تخصصي آموزش بدهيم تا واقعاً آماده و كارورز شوند. نبايد اين گونه استنباط شود كه اگر ما مي گوئيم، مي خواهيم دوره هاي كوتاه مدت بگذاريم، يكسري از دانشجويان بگويند كه ما اينها را در دانشگاه گذرانده ايم. از طرف ديگر ما اعلام مي كنيم كه در اين زمينه ها كمبود داريم، كسي مي تواند اين دوره ها را تدريس كند كه با آن صنعت خاص آشنا باشد. خوب در اينجا ما بايد چه كار كنيم؟ استاد ما با صنعت بيگانه است، صنعت هم متخصصان عاليرتبه ندارد كه علم دانشگاهي را به آن صورت كه بايد و شايد، داشته باشند. در نتيجه فاصله اي در اين ميان به وجود مي آيد. پيشنهاد اين است كه ما از يك جايي شروع بكنيم و اين دوره ها را ارائه دهيم. پس دوره هاي آموزشي تخصصي برروي دانشجويان دانشگاهها هم تأثير مي گذارد (به ويژه بر روي دانشجوياني كه وارد سيستم مي شوند) به همين ترتيب كه پيش برود، هم دانشجويان ما تخصصي تر آموزش مي بينند و هم استادان عملي تر تدريس مي كنند و هم كارشناسان صنعت ما تئوري را ياد مي گيرند. نهايتاً مي توانيم اميدوار باشيم كه در يك دوره ۵ ساله پس از ارائه ۵ دوره آموزشي از اين قبيل، استاد درجه يك تربيت شده است. متخصصان، صنعت كاربردي را كه خوب مي دانستند و تجربه داشتند، از لحاظ علمي نيز پيشرفت كرده و مي توانند در صنعت دوره هايي را بگذارند و افراد ديگري را تعليم دهند و به تدريج كه اين روند كامل مي شود، مهره ها پشت سر هم قرار مي گيرند و ما نتيجه لازم را مي گيريم.
در حال حاضر تعداد فارغ التحصيلان خارج از كشور ما خيلي كم شده و كمتر كسي براي ادامه تحصيل به خارج از كشور مي رود. آن تعدادي هم كه قبلاً رفته بودند برگشته اند و هم اكنون ما از نظر تعداد استادان به رقم تقريباً ثابتي رسيده ايم و تعداد استادان افزايش چنداني ندارد. در حالي كه تكنولوژي ما به خاطر توسعه صنعتي روز به روز افزايش مي يابد
* به نظر شما با توجه به رشد اقتصادي و اجتماعي كشورمان، نيازهاي آينده صنعت ما چيست؟ ما به چه صنايعي نياز داريم و چه صنايعي بايد تقويت يا راه اندازي شود. در واقع سؤال اين است كه در ايران شكل كار چگونه است؟ آيا در ايران ابتدا صنعت راه اندازي مي شود و بعد دانشگاه براي آن زمينه هاي علمي لازم را فراهم مي كند يا اينكه صنعت بايد تشخيص دهد كه چه صنعتي راه بيفتد يعني دانشگاه مواد درسي آن را تهيه مي كند و بعد متوليان صنعت در كوتاه مدت يا درازمدت آن را به اجرا درمي آورند؟
- البته اظهار نظر كردن در مورد اين سؤالات به طور نسبي امكان پذير است، اما به طور كلي، پاسخ دادن به آنها به استراتژي توسعه برمي گردد. اگر ما الان بگوئيم كه خوب است بر روي صنعت پتروشيمي سرمايه گذاري كنيم يا بر روي صنعت فولاد يا نيروگاه ها يا انرژي اتمي، جواب آن را نمي دانم. چرا كه از يك لحاظ همه اين صنايع خوب هستند و به همه آنها نياز داريم و همه اين صنايع ارز وارد مملكت مي كنند. اين است كه در حقيقت نمي توانيم به آساني بگوئيم كه كدام يك بهتر است. بايد در اين زمينه يك كار كارشناسي صورت بگيرد و زمينه هاي توسعه صنعتي مشخص شود و در نهايت به قول معروف ما به يك ترش هولد و به يك بيسي برسيم و از آنجا شروع كنيم. در واقع در حال حاضر در ايران ماقبل از آنكه بگوئيم صنعت پتروشيمي خوب است يا سودآورتر است يا فولاد و... بايد استراتژي توسعه خود را مشخص كنيم و هدفمان معلوم باشد كه مي خواهيم چه كار كنيم، به چه نيروهايي نياز داريم، وظايف هر يك از قسمت ها چيست؟ و... هنگامي كه به جايي رسيديم كه همه اين مسائل مشخص شد، مي توانيم بگوئيم كه چه چيزي خوب است.اينها، مسائلي است كه در آن زمان و از طريق كار كارشناسي مشخص خواهد شد.
* نظر شما در مورد قطبي شدن دانشگاه ها چيست؟ اينكه بعضي از دانشگاه ها در يك رشته خاص قطب آن رشته باشند. به اين ترتيب صنايع در صورت بروز مشكل مي دانند براي حل آن به كدام دانشگاه مراجعه كنند. در واقع هر دانشگاه به يك رشته خاص اختصاص يابد و دانشجويان مستعد جذب آن دانشگاه شده و همه زمينه هاي لازم اعم از مالي، اجرايي و علمي در آنجا فراهم شود. آيا اين كار مي تواند الگوي خوبي باشد؟
- به نظر بنده ايده خوبي است. در حال حاضر در بسياري از كشورها، به ويژه كشورهاي پيشرفته، دانشگاه هاي بزرگ، هر يك در رشته يا گرايش خاص تبحر دارند، اين دانشگاه ها بهترين استادان را دارند و از مجهز ترين آزمايشگاه ها برخوردارند و افراد هم مي توانند به آنها مراجعه كنند. اما در كشور ما به رغم آنكه در شوراي ارتباط صنعت و دانشگاه ها، پيشنهادهايي در زمينه قطبي شدن دانشگاه ها ارائه شده است، اين امر امكان پذير نيست. علت آن هم وجود يكسري مسايل فرهنگي است. به طور مثال بنده با توجه به شرايط يا علاقه مندي در تهران ساكن هستم و رشته تخصصي ام هم مثلاً كنترل سيستم يا اتوماسيون است، حالا اگر قرار باشد كه دانشگاه تبريز قطب صنعتي در رشته اتوماسيون باشد، آيا امكاناتي وجود دارد كه بتواند مرا راهي آنجا كند، يا حداقل بهترين نيروها را در آنجا جمع كند. من فكر نمي كنم كه اين امكان وجود داشته باشد، زيرا متأسفانه متخصصان ما خيلي زود از حالت عالم بودن درمي آيند و وارد كار اجرايي مي شوند كه حالت بدي است. يعني در كشور ما اگر يك استاد بر روي چند پروژه تحقيقاتي به خوبي كار كند و اسم و رسمي به هم بزند به تدريج او را از گردونه تدريس و تحقيق و... خارج مي كنيم.
به كشورهايي مانند آمريكا، آلمان، فرانسه نگاه كنيد، مي بينيد كه تخصص دانشگاه هاي آنها ثابت نيست و پس از چند سال عوض مي شود. مثلاً دانشگاه MIT آمريكا در حال حاضر تخصص پردازش سيگنالهاي ديجيتال را دارد اما چهار سال ديگر به اتوماسيون تبديل مي شود و ۱۰ سال ديگر به يك رشته ديگر اختصاص مي يابد چرا؟ چون هنگامي كه ۴ نفر كادر مناسب را جذب مي كند و يك موقعيتي به هم مي زند و معروف مي شود، دانشگاه هاي ديگر به تكافو مي افتند و به تدريج استادان خوب آنجا را جذب مي كنند و در نتيجه آنجا تضعيف مي شود. اين است كه قطبي كردن دانشگاه ها به آن شكلي كه ما مي گوئيم در آنجا هم ثابت نيست. پس علم جديد هم مي آيد و جاي علم قديم را مي گيرد و از سوي ديگر «ميان رشته اي شدن» علوم (به ويژه در رشته هاي مهندسي) در حال حاضر تمام اين محاسبات را به هم مي ريزد، چرا كه ما اصلاً رشته  اي به نام الكترونيك نمي توانيم داشته باشيم چرا كه بخش ماده آن هم در رشته متالوژي و معدن و مكانيك وجود دارد و هم در فيزيك استفاده مي شود يا اتوماسيون كه هم در مكانيك است و هم در برق و صنايع و كامپيوتر، در واقع طوري شده كه نمي توان اين مسايل را از هم تفكيك كرد، يعني در حال حاضر كار، كار گروهي است. اگر ما به يك مجموعه پيشرفته ژاپن هم نگاه كنيم مي بينيم هر كسي يك كار خاصي دارد و يك جزء كار را انجام مي دهد و بعد روي هم رفته يك چيز واحد ساخته مي شود.
* يعني موقعيت هاي دانشگاهي مي تواند جوابگوي نيازهايي مانند مؤسسهT I M آمريكا در ايران باشد؟
- من مشكل اصلي را در ساختار مي بينم نه مسايل ديگر، تمام مسايل جنبي به طور نسبي قابل حل است. حال چرا مي گويم ساختار؟ اگر ما در صنعت يك ساختاري را به وجود بياوريم به طور مثال دفتر ارتباط با صنعت در دانشگاه ها يا دفتر ارتباط با دانشگاه در صنعت من اگر به عنوان مسئول ارتباط صنعت و دانشگاه بتوانم خيلي راحت توانمندي هاي خود را در چند كتابچه به صنايع ارائه بدهم و صنعت هم بتواند نيازهاي خود را كاملاً مشخص كند، اين ارتباط خيلي راحت ايجاد مي شود. در اين كتابچه ها همه ويژگي هاي دانشگاه مانند انواع تخصص ها، انواع آزمايشگاه ها، دوره هايي كه مي توان ارائه داد و پروژه هايي كه توسط كارشناسان و استادان بر روي آنها كار شده است و... را مي توان گنجاند. چرا تاكنون اين كار انجام نشده است، دلايل گوناگوني وجود دارد، يا نياز آن احساس نشده است و... بسياري از اين مسايل به صورت رابطه اي انجام مي شود. يعني آن رقابت هنوز به وجود نيامده است كه ما را مجبور كند همه توانمندي هاي خود را نشان بدهيم (چه دانشگاه و چه صنعت) و هر كدام بهترين را انتخاب كند. اين كه ما بدانيم مي توانيم مسايل كدام صنعت را حل كنيم و به سمت آن صنعت خاص برويم و صنعت هم به طرف دانشگاهي بيايد كه بهتر مي تواند مسأله اش را حل كند.پس اين حالت قطبي كردن كه شما مي گوييد اگر در ساختار درست شود، بقيه مسايل حل است. ما همه جا اعلام كرده ايم كه اگر نيازها مشخص شود و چند قرارداد با چند شركت مختلف ببنديم، تمام استادان ما به صورت تمام وقت به كار گرفته مي شوند. در آن صورت ديگر ما وقت و نياز نداريم كه به طرف جاهاي ديگر برويم و حتي اگر جايي هم به ما مراجعه كند، ما قادر نخواهيم بود به آنها كمك كنيم، چرا كه وقت انجام آن را نداريم، اين مسأله، اخطاري بود كه من به بعضي از صنايع داده ام و گفتم كه اگر زودتر اقدام نكنيد، زماني مي رسد كه شما هر چقدر قيمت را هم بالا ببريد، چون دانشگاه و استادان درگير تعهدات گوناگون ارگان ها و شركت ها شده اند، ديگر قادر به همكاري با شما نخواهند بود.
* از موانع و مشكلات برقراري ارتباط بين صنعت و دانشگاه بگوييد؟
- موانع و مشكلات زيادي در اين زمينه وجود دارد كه به مهم ترين آنها اشاره مي كنم:
۱- موانع اجتماعي فرهنگي؛ كه متأثر از رويكردهاي اجتماعي، تغييرات محيطي، مناسبات و تعاملات فرهنگي بوده و يا به دليل باورهاي سياسي و نگرش تاريخي مردم است. اين امر به ويژه در تربيت نيروي انساني غيرمتخصص توسط دانشگاه ها و به كار گماردن متخصصان غير آكادميك متجلي مي شود.
۲- موانع ساختاري و قانوني؛ كه از وجود تنگناهاي قانوني يا تنوع ضوابط مقررات تأثيرپذير بوده و لاجرم به دور زدن قانون، بي اعتنايي به ضوابط و يا پايبند نبودن عملي مجريان است.
۳- موانع اقتصادي و تنگناهاي معيشتي؛ كه عمدتاً ناشي از فقدان سيستم هاي پرداخت منصفانه حقوق پژوهشگران و اعمال نشدن معافيت هاي مالياتي است.
۴- عدم درك مشترك طرفين كه با ملحوظ داشتن مقتضيات زماني، مكاني، فناوري و استمرار گفتمان بين دولت، صنعت و دانشگاه قابل رفع است.
۵- نبود مديريت تخصصي براي امور پژوهشي در سطح شركت هاي استاني.
۶- دور بودن مراكز آموزشي و دانشگاه ها از مراكز صنعتي و عدم برگزاري جلسات مشترك.
۷- نبود رقابت بين صنايع و سازمان هاي دولتي در همكاري با دانشگاه ها در استفاده از نوآوري و روش هاي جديد توليد.
۸- وجود تفكر غيرسيستمي بين برخي از صاحبان صنايع كوچك و عمدتاً در بخش خصوصي كه توليد و درآمد را بيشتر جايگزين تفكر علمي كرده است.
۹- حاكم نبودن تفكر كار گروهي و توجه كافي به منافع ملي.
۱۰- نظارت سيستماتيك بر عملكرد دفاتر ارتباط صنعت و دانشگاه وجود ندارد.
* چه راهكارها و راهبردهاي عملي براي توسعه همكاري هاي سه جانبه (دولت، دانشگاه و صنعت) وجود دارد؟
- ايجاد سيستم تشويقي مناسب مادي و معنوي توسط دانشگاه و يا صنعت پس از حل معضل و عملياتي شدن راهكار.
- توجه عميق به راه اندازي مراكز تحقيق و توسعه در شركت  ها و دستگاه هاي اجرايي و صنايع با همكاري دانشگاه ها.
- ترويج فرهنگ مشاركت دولت، صنعت و دانشگاه از جانب صدا و سيما و يا ساير رسانه هاي جمعي.
- دعوت از متخصصان دانشگاهي براي حضور در جلسات برنامه ريزي شركت ها و سازمان هاي دولتي و نيز جهت تبديل ديتاي موجود به اطلاعات مفيد.
* آقاي دكتر شفيعي! نحوه اثر بخشي همكاري صنعت و دانشگاه در توسعه ملي چگونه است؟
- بهبود سهم سرانه بخش صنعت و بخش آموزش و تحقيقات عالي به كار درآمد.
- بومي شدن صنايع ناشي از اتكا فناوري به پژوهشگران داخلي.
- مشخص شدن اهداف كاربردي و كوتاه مدت توسعه در كشور.
- تسهيل در ورود فناوري هاي نوين به كشور.
- تعريف شدن معيار گزينش تكنولوژي مناسب از جانب بخش خصوصي.
- ايجاد بانك هاي اطلاعاتي تكنولوژيكي و شبكه هاي انتقال و توزيع اطلاعات كه موجب رونق فضاي علمي كشور و نهايتاً توسعه مي شود.
- تبديل شدن صنعت مبتني بر توليد به صنعت مبتني بر دانش.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |