شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۴ - - ۳۸۷۶
يك روز در موزه ملي قرآن كريم
شكوه، سادگي، وقار
007281.jpg
عكس: محمدرضا شاهرخي نژاد
ماهور نبوي نژاد
پشت ديوارهاي خاك گرفته و سربه فلك كشيده كاخ مرمر، حياط چشم نوازي است با درختچه ها و گل هاي چيده شده. در اين فصل كه خيابان هاي تهران زرد و نارنجي است، اينجا سبز سبز است و از تمام پديده هاي ساخت بشر، يك آمفي تئاتر با صندلي هاي سيماني به چشم مي خورد كه هنوز سرد است و تاكنون فرصت نيافته ميهمان نوازي كند. در حياط موزه ملي قرآن كريم مي شود ساعت ها چرخ زد و حتي به آسمان هم نگاه نكرد تا ياد آلودگي و دغدغه هاي شهري اين هفته ها بيفتيم. پس از چرخش در باغچه موزه ملي قرآن به سمت پله هاي رو به پايين هدايت مي شويم. در بزرگ، باشكوه و چوبي كه ورودي اولين طبقه است باز مي شود و روي سه ديوار شيشه اي و پشت بسم الله الرحمن الرحيم مجذوبمان مي كند. پشت اين بسم الله تمامي موزه را با همه شكوه و وقارش در يك نگاه مي توان ديد. دلم مي  خواهد پشت اين بسم الله بايستم؛  مثل اين موزه در آغوش حمايت بسم الله الرحمن الرحيم.
در طبقه منفي يك كه اولين طبقه موزه قرآن كريم محسوب مي شود يك هشت ضلعي است كه از هر طرف ادامه پيدا مي كند. وسط هشت ضلعي طبقه منفي يك مشرف به دو طبقه پايين تر است و از سقف ساختمان تا سقف طبقه منفي سه در ميان فضاي مياني خالي است. لوستر زيبايي نصب شده است. اين لوستر كه مركب از نقره و ميناست كار استاد كاري اصفهاني در سال 1342 هجري شمسي است كه پيش از انقلاب در فروشگاه فردوسي نصب بود و سپس توسط موزه به مبلغ دو ميليون تومان خريداري شد.
البته طراحان اين ساختمان به فكر لوستر و نور اصلي اين طبقات تو در تو بوده اند اما تهيه لوستر مورد نظر آنها هزينه هنگفتي بود كه در زمان راه اندازي، موزه قادر به تامين آن نبود. حالا هم اين كار هنري استاد اصفهاني چيزي از زيبايي موزه نمي كاهد و حتي جلوه هم مي دهد، ولي بعد از 40سال لازم است ترميم شود.
007278.jpg
تالارهاي اصلي در طبقات منفي يك و منفي دو و منفي سه كه انتهاي هركدام به فضاهاي ديگري چون نگارخانه ها،  آمفي تئاتر و... ختم مي شود، محل برگزاري نمايشگاه هاي دوره اي است. اين روزها در طبقه منفي يك نمايشگاه كلك قدسي برپاست و پيش از آن نسخ خطي دارالقرآن گلپايگاني مجموعه اختصاصي سيد صادق خرازي به نمايش گذاشته شده است. گوشه اي از اين هشت ضلعي در كتابخانه تخصصي است و در طراحي اوليه فضايي نيز براي ورود بازديدكنندگان در نظر گرفته شده بودكه اكنون بخشي از تالار اصلي محسوب مي شود و به كاربرد خاص و پيش بيني شده خودش نرسيده است.
محوطه موزه اي كه محل نگهداري اشياي گران قيمت متعلق به موزه است با يك در شيشه اي از تالار اصلي جدا مي شود و از تجهيزات حفاظتي و امنيتي بيشتري نسبت به ساير نقاط برخوردار است. بخش موزه اي كه دو طبقه است علاوه بر ارتباط با تالار اصلي ، در ورودي مجزايي به حياط دارد، به نحوي كه بازديدكنندگان بدون چرخش در فضاي پيچ درپيچ ساختمان اصلي مي توانند تنها از اشياي موزه اي ديدن كنند و به بازديد خود پايان بدهند.
در جاهايي از بخش موزه اي براي جداكردن فضاها از ديوارهاي شيشه اي استفاده شده كه مفاهيم مختلفي را مي تواند در ذهن ايجاد كند ولي هدف طراح القاي دريا و موج هاي ريز و پي درپي بوده است.
چوب، آجر، سيمان و كاشي همگي در بناي اين ساختمان حضور دارند. درها و نرده ها از چوبند، ديوارها و سقف ها گاهي آجر، گاهي سيمان ، نقشي از كاشي و طرح هاي گلي و برجستگي هاي چشم نواز.
درها به طور كلي دو مدل هستند؛ درهاي چوبي و سنگين با نشان موزه در وسط كه فضاهاي بيرون و درون و فضاهاي اصلي چون كتابخانه و آمفي تئاتر را با فضاي اصلي ساختمان از هم جدا مي كنند. اين درهاي شكلاتي كه اكثرا بزرگ و سنگين هستند در شكوهمند كردن و وقار بخشيدن به فضاي موزه نقش عمده  اي برعهده دارند. برخي فضاهاي داخلي نيز با درهايي با مقرنس  هاي چوبي از هم جدا مي  شوند. اين درها كه با ظرافت خاصي ساخته شده، در كنار آن شكوه، فضاي موزه را روحاني مي  كنند. نمونه بارز اين فضاي معنوي در طبقه منفي سه است؛ جايي كه پشت مقرنس، فضاي نيمه روشن نمازخانه قرار دارد. اين فضاي غبارآلود و سادگي طراحي و مصالح محراب و نمازخانه كه از سوي ديگر به حياط راه دارد، به سرعت ما را ياد شبستان مسجد جامع اصفهان مي  اندازد و نشان مي  دهد كه طراح در خلق فضاها نسبت به كاربري اين ساختمان بي  توجه نبوده و از نمونه  هاي معماري اسلامي شناخته شده، استفاده كرده است. محراب و ديوارهاي مسجد از آجرهاي سه  سانتي و كرم  رنگ است ولي در كف، رديف  هاي منظم سراميك نصب شده تا لحظه  هايي كه قرآن  دوستان در صف  هاي منظم در كنار هم مي  ايستند، صحه بگذارند بر فتبارك  الله احسن  الخالقين .
007287.jpg
سادگي طرح، رنگ و معماري، غالب  ترين پديده اين موزه است. همه چيز در قالب خط ساده گفته شده رنگ نيست، اگر هست، سفيد است و تنها نقوشي كه گهگاهي روي ديوارها به چشم مي  آيد، كاشي  هاي آبي به نام الله، محمد و علي در ميان ديوارهاي آجري است. سقف اصلي، ستون  ها و پيچ و خم پله  ها همگي سيمان فشرده (expose) هستند كه در سقف، نقش گل روي ديوارها رديف  هاي مارپيچ مي  سازد، اما در نهايت سادگي.
اين سادگي حتي در طراحي وسايل نيز حفظ شده است. صندلي  ها به سادگي يك چهارپايه هستند؛ چهار تا تخته به رنگ چوب با نشيمنگاه چرمي. ميزها هم كه از آن ساده  تر.
آنچه در همه ساختمان  ها ثابت و با چرخش طبقات از آجر به سيمان، از سيمان به ديوارهاي سفيد و از سراميك خاكستري به كرم تغيير پيدا نمي  كند، قرنيزهايي از كاشي  هاي لاجوردي است.
از همان طبقه منفي يك خودت را به حركت ديوارها كه بسپري، از تالار اول مي  گذري و وارد تالار طبقه منفي دو مي  شوي؛ جايي كه آثار متعلق به دوره قاجاريه حضور دارند؛ چاقو، شمشير و پيراهن مزين به آيات قرآن براي هنگام قسم خوردن.
راهرو به روشنايي ساير فضاهاي موزه نيست، چون هنوز نور طراحي  شده براي آن تهيه و نصب نشده است. در طراحي اين ساختمان نرده  هايي براي پله  ها در نظر گرفته شده كه نور فلورسنت را روي پله  ها پخش كند؛ يعني نور و روشنايي باشد، ولي نه با نصب چراغ و لوستر كه سادگي و سفيدي ديوارها را در هم بريزد.
در طبقه منفي سه از فضاهاي جانبي مانند بخش موزه  اي كاسته و محيط گسترده  تر مي  شود. در فضاي ميانه كه در ميان چهار ستون سيماني محصور شده است، جاي يك حوض است؛ از همان حوض  هاي ستاره  اي كه توي مسجدهاست، ولي با كاشي و سراميك كرم و خاكي به جاي آبي فيروزه  اي، تا متانت و وقار فضا درهم نشكند.
اين حوض هنوز ساخته نشده و جاي آن در طبقه منفي سه خالي است، ولي وقتي آب در اين هشت ضلعي جاري شود، نقش گل روي سقف نيز در آن منعكس مي  شود و همه چيز زيباتر جلوه مي  كند. اين هم از نشانه  هاي توجه به هنر و معماري سنتي ايراني - اسلامي در طراحي اين ساختمان است.
طبقه منفي سه در اصل سالن آمفي  تئاتر را نيز در خود جاي داده است. سالن آمفي  تئاتركه فاز اول ساخت آن تمام شده، با اتمام بودجه موزه ملي قرآن كريم كار اتمام آن رها شده است. اين آمفي  تئاتر مجهز به سن چرخان است و ظرفيتي بيش از 500 نفر دارد. در همين مرحله سفت  كاري سالن آمفي  تئاتر جذابيت لازم براي چنين مكاني را داراست و با تكميل تجهيزاتش مي  تواند به يكي از بهترين سالن  هاي آمفي  تئاتر كشور تبديل شود. در گوشه ديگر طبقه منفي سه، سالن كوچك ديگري با ظرفيت 70 نفري هست كه هم  اكنون گفتارها و ديدارهاي موزه ملي قرآن كريم در آنجا برگزار مي  شود.
اينجا در طبقه منفي سه با وجود اينكه بيش از شش متر از سطح زمين و دسترسي به هواي آزاد فاصله داريم، ولي دستگاه هاي تهويه به خوبي عمل مي  كنند و گردشگر دچار احساس خفگي نمي  شود.
007284.jpg
توجه به نكات فني از مسائلي است كه طراحان اين موزه در كنار مسائل زيبايي و هنري با دقت و درايت به آن پرداخته  اند. نمونه ديگر اين توجه، طراحي راه خروجي در هريك از طبقات است.
در كنار تمام سادگي ها كه تااينجا بر آن تاكيد كرديم، فضاي كلي، بازديدكننده را دچار نوعي ابهام و درهم  تنيدگي مي  كند، چون فضاها با همان خطوط ساده  شان درهم مي  پيچند.
در كنار اين سه طبقه، سه طبقه ديگر نيز جهت كارهاي اداري موزه طراحي و ساخته شده  اند كه اين دو بخش از پشت سالن آمفي  تئاتر به هم متصل مي  شود. طبقه منفي يك و منفي دو بخش اداري كه با رنگ سبز تزئين شده محل استقرار مسئولان و روساي بخش  هاي مختلف هستند. طبقه منفي سه نيز انبار موزه ملي قرآن كريم محسوب مي  شود. اين بخش اداري به طور مستقل و مجزا به حياط و خيابان راه دارد.
طراحي اين ساختمان كار شركت مهندسان مشاور شارستان و مهندس بهروز احمدي است. مسئولان در توضيح دقيق و علمي معماري اين ساختمان گفته  اند: موزه ملي قرآن كريم با زيربنايي به وسعت 10هزار مترمربع در فضايي به ابعاد تقريبي 30*۶۰ متر و عمق حدود 14 متر در زيرزمين ساخته شده است. اين بنا داراي سه طبقه است كه با احداث نورگير روي بام مجموعه، امكان برخورداري از نور طبيعي در پايين  ترين سطوح آن نيز وجود دارد و با استفاده از سيستم  هاي پيشرفته تهويه مطبوع و نيز تامين روشنايي مصنوعي، شرايط مطلوب در اين مجموعه كه در زيرزمين واقع شده، فراهم آمده است.
در معماري اين مجموعه، هندسه و سازه نقش اصلي را ايفا مي  كند. عامل هندسه به ويژه در طراحي سرسراي اصلي، نقش بسيار مسلط و نماياني دارد و عامل سازه نيز با استفاده ماهرانه از اشكال هندسي در ساختن سقف  ها و سالن اصلي و ديوارها، نمونه جالبي از كاربرد عناصر سازه  اي را ارائه مي  دهد.
همچنين در قسمت اعظم بنا از آجرنما و بتن نمايان استفاده شده است. به طور كلي صنعت و مهارت استادكاران ايراني در آجركاري، كاشي  كاري، نجاري و سنگ  كاري، باعث ايجاد فضاي خوشايندي در داخل موزه شده است.

نگاه
ما كجاييم، آنها كجا
به ما گفته بودند كه ايران مهد اسلام است. گفته بودند با همين اسلام است كه از پله  هاي سعادت بالا مي  رويم. همه اينها را به ما گفته بودند و ما سكوت مي  كرديم به نشانه شيطنت دبيرستاني  مان، اما فقط كمي جلوتر از ميز و نيمكت  ها و شيطنت  هايمان، شنيديم كه لوح فشرده  اي منتشر شده كه در آن 40 نسخه خطي قرآن به تفصيل معرفي شده است. اين نسخه را سازمان فرهنگي يونسكو منتشر كرده؛ عجيب بود برايمان. اگر اسلام را باور كنيم، پس قرآن را پذيرفته  ايم و با پذيرش قرآن به نسخه  هايش هم احترام مي  گذاريم. اما يك نفر بيايد بگويد چرا اين نسخه  هاي قديمي را اينجا نگذاشته  اند؟ چرا ما از نسخه  هاي قديمي و خطي قرآن در كشورمان نداريم؟
چرا وقتي مي  چرخيم در همين لوح كوچك فشرده، حتي اروپايي  ها هم چيزي از اين نسخه  ها به ارث برده  اند و ما نه؟! دقت كنيد كه قديمي  ترين نسخه از قرآن كه براي اولين بار در موزه بريتانيا به نمايش درآمد، متعلق به اواخر قرن دوم هجري است. ما چنين قرآني نداريم؛ در هيچ كدام از موزه  هايمان وجود ندارد. لابد دست كشورهاي ديگر است. از اين نسخه، قديمي  تر هم وجود دارد؛ نسخه  اي كه مربوط به سال 68هجري است و آيات قرآن روي پوست آهو نوشته شده. اين را هم كتابخانه ملي مصر نگهداري مي  كند. انتظار نداريد كه ايران باشد؟ يك نسخه ديگر هم هست؛ نسخه  اي از قرآن كه به نسخه مدينه معروف است و تا زمان هجوم ترك  ها در مدينه بود و بعد از آن مي  رود استانبول، چون مركزيت اسلام آنجا قرار داشته. بعدتر هم كه قدرت عثماني از بين مي  رود، قرآن مي  رود برلين. كمي جلوتر هم وقتي معاهده ورساي منعقد شد، نسخه را به عربستان بازمي  گردانند. حالا شما بگوييد چرا از نسخه مدينه هنوز در موزه استانبول نگهداري مي  شود؟ اگر دعوايي دارد، بين ترك  ها و عرب  ها بايد باشد؛ آنچه ما روي آن تاكيد داريم اين است كه چنين نسخه  هاي معروفي از قرآن در ايران نيست. چرا؟ دو قرآن ديگر را هم مي  توانم اسم ببرم كه ما نداريم و ديگران با اسم و مشخصات ثبت كرده  اند؛ يكي مصحف سمرقند است كه در دانشگاه كلمبياي آمريكا نگهداري مي  شود و ديگري نسخه  اي كه منسوب به حضرت علي است و به خط كوفي نوشته شده و در دارالكتب العلويه نجف در معرض ديد عموم قرار گرفته؛ ما كه نديده  ايم، اينطور خوانده  ايم. چند دقيقه ديگر اگر تحمل كنيد و بر اعصابتان مسلط باشيد، نسخه  هاي ديگري را هم برايتان اسم مي  برم كه دسترسي ما به آنها صفر است.
مي  خواهيد مثال بياورم؟ نسخه ركن  الدين بي  يرس، يكي از نفيس  ترين نسخه  هاي قرآن، نسخه  اي مربوط به قرن چهاردهم است كه در موزه بريتانيا نگهداري مي  شود. به بريتانيا دقت كنيد تا بقيه  اش را بگويم. اين نسخه از شاهكارهاي خطاطي اسلامي است. كل اين مصحف شريف با طلا و به خط ثلث و به درخواست يا سفارش ركن  الدين بي  يرس (سلطان بي  يرس دوم) نگارش يافته. خطاط اين نسخه محمودبن وحيد بوده و اين اثر، تنها نسخه  اي است كه از خطاطي  اش به جا مانده. در ادامه اهميت اين نسخه از قرآن، اين را بدانيد كه تذهيب اين كتاب را گروهي از هنرمندان به سرپرستي شخصي به نام ابوبكر و معروف به مندل به عهده داشته  اند.
يك نسخه ديگر را هم بگويم و اصل حرفم را بزنم. قديمي  ترين نسخه از قرآن كه در موزه لوور نگهداري مي  شود، صفحاتي از قرآن است كه در اواخر قرن 9 ميلادي روي پوست نوشته شده. نسخه مذكور به خط كوفي نگاشته شده و احتمال مي  رود كه نوشتن اين نسخه در مصر يا سوريه اتفاق افتاده باشد.
ما كه نديديم، اما مي  گويند تزئيناتش بسيار چشمگير است و ويژگي بارزش اينكه سوره فاتحه  الكتاب كه در ابتداي كتاب آمده با آب طلا نوشته شده است. مي  ماند تذهيب اين قرآن آن كه نمونه  اي از مكتب تذهيب دوره عباسي است.
اين قرآن  هاي مختلف را بگذاريد كنار صدها و شايد هزارها قرآني كه در سراسر دنيا موجود هستند و نسخه  هاي مهمي از قرآن به شمار مي  آيند و هيچ  كدام از آنها پيش ما نيست؛ يعني در سرزمين اسلامي ما هيچ  كدام از اين نسخه  ها وجود ندارد. باورش كمي سخت است، اما نسخه  هايي از قرآن كه بايد در سرزمين ما باشد، نيست. اين ضعف از كجا مي  آيد؟ قابل رفع است؟ سوال اساسي اين است: بايد چه كنيم؟
موزه قرآن كريم در بحرين
باورش سخت است؛ در ايران موزه و موزه  داري نه به خاطر يك نياز فرهنگي و نه به دليل طي شدن روند طبيعي توسعه فرهنگي به وجود آمد؛ اين را از آنجا مي  گوييم كه اولين موزه در ايران (موزه همايوني) هم به دليل نياز به شناخت و دانايي نيامد، بلكه علتش تمايل ذوقي و تفنني و پيرو آشنايي رجال قاجار با مظاهر جديد فرهنگي غرب بود. براي همين است كه هرچقدر هم موزه و موزه  داري را در ايران جدي بگيريم، در نهايت اين موضوعات همچنان لوكس ، حاشيه  اي و تفنني است. اينها را مي  شود جدي گرفت و مي  شود جدي نگرفت. مي  دانيد دردش كجاست؟ بياييد نگاهي به الحياه، موزه قرآن بحرين بيندازيم. هر نتيجه  اي كه شما گرفتيد، ما هم قبول مي  كنيم. شايد نتوانيم اسمش را درد بگذاريم.
مركز اسلامي فرهنگي بيت  القرآن در منامه بحرين است و به ارائه خدمات فرهنگي مي  پردازد. در اصل كار اين مركز، ارائه خدمات و اطلاع  رساني در زمينه فرهنگ اسلامي، شناساندن و نمايش دادن كتاب مقدس قرآن و معرفي كردن اسلام به عنوان يك تمدن و يك مذهب است.
موزه قرآني الحياه در اين مركز قرار گرفته؛ مركزي كه در يك منطقه ديپلماتيك واقع شده و در كل جهان شناخته شده است. موزه، سالن سخنراني محمدبن خليف  بن سلمان  الخليف، مسجد عبدالرحمن جاسم كانو، كتابخانه الفرقان و مدرسه مطالعات علوم قرآني سوف بن احمد كانو، بخش  هاي مختلف اين مركز را تشكيل مي  دهند. اگر كتابخانه الفرقان را با تمام تجهيزاتش ناديده بگيريم و 18هزار كتاب قرآني آن كه به تمام زبان  هاي عربي، انگليسي و فرانسوي است را هم جدي نگيريم، موزه الحياه مهمترين بخش موسسه بيت  القرآن است.
۱۰ سالن دروني در دو طبقه و چند سالن بيروني محوطه موزه را تقسيم كرده  اند و ذخاير قرآني باشكوه و گرانبهاي موزه در اين سالن  ها در معرض ديد عموم قرار مي  گيرد. زيباترين و معتبرترين دست  نوشته  هاي قرآني در اين موزه نگهداري مي  شوند و سالانه 25 هزار نفر از موزه ديدن مي  كنند.
موزه الحياه از تمامي بازديدكنندگان با هر مليت و مذهبي استقبال مي  كند و مهمترين ويژگي  اش اين است كه در اين مكان، دوستداران علوم و هنرهاي قرآني مي  توانند به مطالب جالب و بيشتري درباره كتاب مقدس قرآن، اسلام و ارزش  هاي اخلاقي دسترسي پيدا كنند. دليل اين ادعا اين است كه اين موزه مجموعه  اي از دست  نوشته  هاي قرآني و تاريخي را از قسمت  هاي مختلف دنياي اسلام از چين در شرق تا اسپانيا در غرب و همچنين مجموعه كاملي از كارهاي هنري و سنتي اسلامي و قرآني را از ابتداي قرن اول هجري تا به امروز جمع  آوري كرده است. انجمن دوستداران بين  القرآن، بزرگترين حامي اين موسسه است؛ موسسه  اي كه اهداف مشخصي به شرح زير را پي مي  گيرد:
- ترويج علوم قرآني و عرضه كتاب قرآن در جهان
- به نمايش گذاشتن هنرهاي قرآني
- همگاني كردن تعاليم قرآن و شناساندن آن به عامه مردم و به تمام گروه هاي سني
- تشويق به فراگيري آموزش هاي قرآني و مطالعه قرآن
- انجام فعاليت  هاي فرهنگي، برگزاري سخنراني  ها و سمينارهاي فرهنگي براي شناساندن مذاهب اسلامي، قرآن و ارائه فرهنگ و ميراث اسلامي
- معرفي آكادمي  هاي تحقيقاتي كه از محققان علوم قرآني حمايت مي  كنند
- جمع  آوري و عرضه دست  نوشته  هاي قرآني و ميراث هنري براي نسل آينده و عمومي كردن اين موارد با نمايش دادن آنها در جلسات و سمينارهاي فرهنگي
- جمع  آوري و عرضه كتاب  هاي قرآني قديمي، نمايش آنها در موزه و برگزاري جلساتي براي بحث درباره آنها
- نشر كتاب  ها و ديگر موارد مربوط به كتاب مقدس قرآن و ديگر موضوعات ميراث اسلامي

يادداشت روز
باور نمي كني اين زمين مسطح را...
خسرو نقيبي
يك: در اين سال ها عادت كرده ايم كه سنت و مدرنيته را در تقابل با هم بدانيم. هرگاه بحث سنت به ميان آمده، عادات شرقي مان را بهانه كرده  و در هر بحثي به اين اكتفا كرده ايم كه شرقي به سنت هايش زنده است و به چيزهايي كه در ذاتش شكل گرفته و نمي شود عوضش كرد. وجوه مدرن زندگي را به اين بهانه رانده ايم كه گذشته ما درخشان و ماندگار است و نيازي به اتفاق تازه ندارد. از سوي ديگر اهالي دنياي مدرن هم در گريز از سنت، عادت كرده اند همه گذشته را نفي كنند. مدرنيته اي كه در گوشت و پوست بخشي از اجتماع ريشه دوانده هرچند در تقابل با بخش سنتي چنان پرتعداد نيست- اما به هر حال كتمان گذشته را به همراه دارد. جامعه مدرن، سنت را نفهميده و ندانسته، كنار مي گذارد و اصلا برايش مهم نيست كه براي گذر به دنياي مدرن بايد سنت را تمام و كمال دوره كرد، ويژگي هايش را دانست و از دانش سنت به سمت مدرنيته حركت كرد؛ چنانكه در نقاشي ، شعر، عكس و هر هنر ديگري بايد ابتدا اصول را فراگرفت و بعد به قالب شكني  روي  آورد. مگر نه اينكه زندگي، خود، هنر است؟
دو : زماني كه اسلام به ايران آمد، هنر ايران در تلفيق با اعتقادات اسلامي شكل تازه اي به خود گرفت. هنرمندان ايراني كه اسلام را با آغوش باز پذيرفته بودند، چون هميشه تصوير روحشان را بر هنري متجلي كردند كه حالا در نگاه تاريخي به هنر ايراني - اسلامي شناخته مي شود. نمادهاي ايراني كه اصلا كم شمار نيستند در مواجهه با نشانه هاي خطي و تصويري اسلام، تركيب بديعي را پديد آوردند و بعد در گذر زمان، به شاخه هاي متعددي تقسيم شدند كه حالا فخر ايران زمين در رشته هاي مختلف هنر چون تصويرگري، خطاطي، معرق و البته معماري هستند.
هنر اسلامي ايراني تا حدود دو قرن پيش هم شكل اصلي هنر ايران است؛ تا قبل از باز شدن پاي پادشاهان قاجار به كشورهاي اروپايي و تمايل آنها به مدرن شدن در همه عرصه ها. از همان زمان است كه بدون اتكا به يك گذشته باشكوه، مدرنيته اي بي قاعده پا به هنر ايراني مي گذارد ونخستين تاثيراتش را به شكل معماري شهري و بناهاي مهم نشان مي دهد. گذر سنت به مدرنيته در اين هجوم دنياي مدرن به زندگي ايراني درست طي نمي شود و همين، شماري از روشنفكران را به جبهه گيري مقابل جريان مدرن و شماري را در جبهه دفاع از اين حضور قرار مي دهد. نتيجه واضح است؛ سنت و مدرنيته تنها در تقابل با هم ديده مي شوند و در باور نمي گنجد كه مي توان مدرنيته را در كنار سنت به خدمت گرفت، چنان كه هنر مدرن را در تلفيق با هنر اسلامي ايراني؛ كاري كه چندين قرن پيش تر در همان زمان همراهي دو وجه ايراني و اسلامي انجام شده و نتيجه هم داده بود.
سه: سال 84 ، تهران؛ كلانشهري كه نمونه كامل همان بي قاعدگي معماري شهري است؛ نخستين قرباني مدرنيسم در معماري؛ شهري كه وقتي پايخت شد، تقريبا هر آزمون و خطايي را روي وجوه مختلفش ديد و حالا پايتخت بزرگ ايران است بي آنكه هيچ نشاني از نمادهاي ايران زمين را در شكل شهري اش جاي داده باشد. براي همين باورت نمي شود در ميانه اين شهر، جايي پشت كاخ مرمر كه حالا محل مجمع تشخيص مصلت نظام است، ساختماني باشد كه به ظريف ترين شكل ممكن همه اين تناقض ها را حل كرده باشد؛ جايي كه معماري مدرن به خدمت هنر اسلامي ايراني درآمده و تا سه طبقه پايين تر از سطح زمين را به محلي براي تماشا تماشا به معناي واقعي كلمه- بدل كرده است. باور نمي كني اين زمين مسطح را اگر داخل شوي و به اين حجم از زيبايي برسي. همه چيز حساب شده، همه چيز دقيق و همه چيز اصولي. اين اصول مهم است، چون معمولا همين چيزهاي بديهي است كه فراموش مي شود. اينجا اما بديهيات نه تنها فراموش نشده كه نخستين واكنشت در تماشا، احترام است به اين همه وقت. اينجا حتي پلان اصلي ساختمان به شكل ذوزنقه طراحي شده تا درختان سروي كه محوطه دور ساختمان را احاطه كرده اند، هيچ كدام ريشه كن نشوند. اين ساختمان براي زندگي طراحي شده و حالا كه موزه ملي قرآن كريم است، احترامش هم دوچندان. موزه ملي قرآن كريم همچون نامش يك تلفيق هنرمندانه است از ايراني بودن در عين مسلمان بودن. و جز اين نشان درك درست از حضور پديده هاي مدرن در دل زندگي روزمره و گاه سنتي- ايراني. گاهي آدم دلش براي همين چيزها تنگ مي شود. همين مجاورت هاي اصولي كه مي تواند زندگي را قشنگ تر از آنچه در جريان است، پذيرفتني كند.

ايرانشهر
آرمانشهر
تهرانشهر
در شهر
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  در شهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |