شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۴ - - ۳۸۷۶
ديدار با احمد مسجد جامعي؛ رئيس هيات امناي موزه قرآن
گام هاي اول پرسشگري
007269.jpg
عكس: محمد رضا شاهرخي نژاد
مينو زنده رود
براي كندوكاو درباره موزه ملي قرآن كريم، سياست ها و فراز و نشيب هايي كه پشت سرگذاشته، به سراغ احمدمسجدجامعي- رئيس هيات امناي موزه قرآن كريم- مي رويم؛ كسي كه در زمان حضورش در وزات فرهنگ و ارشاد اسلامي به دليل توجه و اهتمام در موضوعات قرآني به وزير قرآن شهرت داشت.
در موزه قرآن قرار مي گذاريم. باوجود اينكه خسته و مريض است، به گرمي از ما استقبال مي كند.
رئيس هيات امناي موزه ملي قرآن كريم در اتاقش كه با ساير فضاهاي موزه هماهنگ است و همان نشانه هاي موزه روي ميزها و صندلي ها قرار دارند، حتي پشت ميزش نمي نشيند و در كنار ما از حال و هواي روزنامه نگاري سئوال مي كند. كم كم نوبت به ما مي رسد كه درباره موزه سين جيمش كنيم.
مسجدجامعي اين موزه را محل جمع آوري و نگهداري مواد و موضوعات با محوريت قرآن تعريف مي كند و در ضمن اين تعريف، بر لزوم حفظ پديده هاي صوتي و تصويري تاكيد مي كند.
به اعتقاد او موزه هنوز در مراحل راه اندازي ا ست و راه بسيار بايد برود تا مشكلات مختلفي چون رفت وآمد حل شود: موزه با همت هاي شخصي تا به اينجا رسيده و اكنون هم كه در چارچوب ميراث فرهنگي و گردشگري قرار گرفته، از لطف و توجه رياست عالي اين سازمان برخوردار است. حالا هم اميدواريم با تامين بودجه آن از سوي سازمان برنامه و بودجه و ميراث فرهنگي به جايگاه خودش برسد .
سئوال هاي ما براي او تكرار مكررات است؛ هم بارها براي خودش مرور كرده و هم بارها براي ديگران گفته است. در نتيجه سخنراني ها و نوشته هايش را درباره موزه ملي قرآن كريم در اختيارمان قرار مي دهد. مطلب زير نيز بخشي از سخنراني احمدمسجدجامعي در يكي از برنامه هاي موزه قرآن كريم است كه به خوبي گوياي برنامه، اهداف، سياست ها و اهميت اين نهاد است: 10 سال پيش از اين كه طرح موزه ارائه شد، فعاليت هاي قرآني در اين حد گسترده نبود. اصلا تصور فضاي قرآني در رويكردهاي فرهنگي و هنري به ويژه در عرصه هاي نوين، در چنين سطحي دشوار بود. امروزه پس از 10 سال، حجم فعاليت ها به حدي رسيده كه دو خبرگزاري تخصصي قرآن(ايكنا و شبستان) در اين زمينه فعال هستند و در كنار آنها بخش قرآني در ساير خبرگزاري ها و رسانه ها ايجاد و فعال شده است .
اينها نشان دهنده تلاش وسيع و گسترده اي ا ست كه در حوزه هاي مختلف انجام شده است. امروز جمعي از هنرمندان عزيز هم در اينجا حضور دارند. هنرمندان ما در زمينه هاي مختلف، شيوه هاي متفاوتي را براي بيان مفاهيم قرآني تجربه كرده اند و كارهاي ماندگاري در اين فرآيند خلق شده است.
اين مجموعه چشم انداز وسيع فعاليت هاي فرهنگي و هنري حول محور قرآن كريم را مطرح مي كند؛ اينكه چگونه از قرآن بهره بگيريم و چگونه با نگاه قرآن به هنرها بنگريم. اين تجربه را مي توان از دو منظر مورد توجه قرار داد؛ يكي ظرفيت هايي كه در قرآن براي خلق آثار فرهنگي- هنري وجود دارد و ديگري تقاضا و نيازي كه در بطن جامعه نسبت به صورت هاي فرهنگي قرآني، اعم از جديد و قديم شكل گرفته است. بايد بدانيم كه به طور قطع در اين راستا چالش هاي زيادي به تبع موضوع پيش خواهد آمد. اين چالش ها، پرسش هاي تازه اي را مطرح مي كند. همين پرسشگري، ظرفيت هاي معارف و متون ديني را بسط و گسترش داده است. هر زمانه اي، پرسش هاي خود را دارد. اين دانشمندان قرآني و نخبگان ديني بوده اند كه در دوره هاي مختلف بنابر مقتضيات و شرايط به بيان مسائل پرداخته اند.
پرسشگري باعث آشكار شدن ظرفيت هاي معارف ديني ست. اين ظرفيت ها بسيار بيشتر از آن است كه در يك دوره تاريخي تماما آشكار شود. ظرفيتي  است رو به آينده؛ گشوده و نامحدود. بنا به نقل امام معصوم عليه السلام، معارفي از قرآن در آخر زمان فهم خواهد شد و اين اشاره اي ا ست به همان ظرفيت نامحدود. در برخي از اين روايات هم به نقش قوم سلمان در فهم اين معارف اشاره شده است كه در پيروي از قرآن و دفاع از آن در همه وجوه پيشگام بوده اند. نخستين ترجمه هاي قرآن را ايرانيان به انجام رساندند و اين از جمله دلايل توجه عميق ايرانيان به اين كتاب آسماني ا ست. اصلا سير تطور زبان فارسي با ترجمه هاي قرآن قابل فهم و پيگيري ا ست. همه جا، فرهنگ و هنر ما با قرآن آميخته شده و اين يعني حضور قرآن در تمامي وجوه زندگي ما. اميدواريم موزه ملي قرآن كريم بتواند محلي براي آشنايي و شناخت بيشتر اين گوهر گرانبها باشد و در عين حال زمينه اي را براي رشد فعاليت هاي فرهنگي و هنري حول محور قرآن فراهم سازد.
اين موزه، در نخستين گام اهداف و وظايف ذيل را در دستور كار خود دارد:
۱ - تهيه، جمع آوري، حفاظت و نمايش نسخه هاي خطي قرآن كريم.
۲ - پذيرش و نگاهداري نسخ و آثار قرآني اعم از وقفي، اهدايي وخريداري شده.
۳ - فراهم آوري عالي ترين نمونه هاي قرآني از حيث هنري، تاريخي و موضوعي.
۴ - گردآوري و سازماندهي تمامي كتاب هايي كه در جهان حول مسائل مربوط به علوم قرآني نوشته شده و توسعه كتابخانه و مركز اسناد قرآني.
۵ - تهيه تمامي نسخ خطي علوم قرآني به زبان فارسي.
۶ - تهيه متون خطي قرآني موجود در كشور و ساير كتابخانه هاي معروف دنيا در خصوص علوم قرآني.
۷ - اشاعه علوم و معارف قرآني از طريق توليد فرهنگي، چاپ متون كهن، مرقعات و تصحيح متون تفسيري توسط محققان.
۸ - برقراري ارتباط و تبادل علمي و پژوهشي با مراكز قرآن  شناسي و قرآن پژوهي، كتابخانه ها و موسسه هاي علمي ايران و خارج از كشور.
۹ - ايجاد سيستم فعال معرفي و آموزش موزه ملي قرآن در سطح جهان و به ويژه كشورهاي اسلامي از طريق مبادله كتاب (در زمينه قرآن)، چاپ فهرست ها و معرفي منابع موزه ملي قرآن.
۱۰ - انجام همه نوع فعاليت براي جذب پيشرفت هاي علمي و فني در زمينه موزه داري به ويژه دستيابي به يافته هاي موزه هاي قرآن در جهان.
۱۱ - تشكيل كلاس هاي آموزشي براي كاركنان و علاقه مندان.
۱۲ -توسعه كمي و كيفي مجموعه هاي قرآني تحت نظر سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري در سطح كشور.
۱۳ -تاسيس دفتر اطلاع و ارتباط به منظور تهيه آمار و اطلاعات از نهادهاي قرآني و انتقال تجارب.
۱۴ - برگزاري گفتار ماه، نقد ماه، انتشار نشريه كاغذي و پايگاه اطلاع رساني.
۱۵ - تشكيل نمايشگاه هاي نسخ قرآني و آثار درباره قرآن.

گفت وگو با سيد مهدي فاطميان
خداوند حافظ قرآن است
007263.jpg
عكس: علي اكبرشيرژيان
يسنا آل نبي
سيد مهدي فاطميان سابقه طولاني در فعاليت هاي قرآني دارد و براي اكثر قرآن پژوهان و قرآن دوستان شناخته شده است. اين روزها در موزه ملي قرآن كريم از همراهان احمد مسجد جامعي و ساير اعضاي هيات امناي موزه است. به دليل پيشينه اش در فعاليت هاي قرآني و تسلطش بر مباحث قرآني قرار مي گذاريم تا درباره نقش اين موزه در جامعه اسلامي برايمان حرف بزند.
اعضاي هيات امناي موزه قرآن كريم بر اساس چه ضوابط و معيارهايي انتخاب شده اند؟
هيات امناي موزه تعدادي از افراد فرهنگي در حوزه هاي مختلفي چون سينما و ساير رشته هاي مشابه هستند. در انتخاب اين افراد نظر بر اين بوده كه از افراد با تجربه هاي مختلف استفاده شود، به گونه اي كه در خور و شايسته قرآن كريم باشد كه اصلح اسناد است و همان طور خواهد ماند، چون خداوند حافظ قرآن است.
در راستاي اين ارزشگذاري براي قرآن، موزه قرآن چه نقشي ايفا مي كند و چه وظيفه اي برعهده دارد؟
موزه ملي قرآن كريم وظيفه نگهداري از آثار قرآني و نسخه هاي نفيسي را كه از قرآن مانده برعهده دارد، در واقع در حال حاضر مهم ترين فعاليت موزه نيز همين حفظ نسخه هاي نفيس قرآن است و در هر دوره اي نسخه هاي جديدي با تفسير يا طرحي جديد به قرآن اضافه مي شود. همه اين اهتمام ها و توجهات به قرآن از اهميت قرآن حكايت دارد كه هر كسي به سهم خودش خواسته خدمتي به قرآن بكند؛ مثلا گاهي يك آيه روي يك سيني مسي نقش بسته است و همه اين هنرها بايد در موزه نگهداري شود.
از طرف ديگر سعي مي شود اين موزه صرفا يك موزه معمولي براي ديدن نبوده و حالت پويايي داشته باشد و در فعاليت هايش آشنايي با محتواي قرآن را هم مدنظر داشته باشد. مثلا كلاس هاي آموزشي و جلسات سخنراني برگزار كند.
موزه بايد همچنين وجهه بين المللي داشته باشد و از جذابيت هاي كشور براي بازديدكنندگان خارجي باشد؛ مخصوصا در كشوري كه اسلامي است، اين موزه بايد پررنگ تر عمل كند.
سازمان ها و ادارات بسياري را مي توان نام برد كه تا قبل از آغاز كار اين موزه به فعاليت هاي قرآني مي پرداختند، با توجه به حضور اين سازمان ها، راه اندازي موزه قرآن كريم چه ضرورتي دارد؟
علاوه بر تمامي موسساتي كه بخش تحقيقاتي درباره قرآن دارند، موزه هم همين بخش را خواهد داشت و اين توقع وجود دارد كه سطح و ارزش هر اثر در اين موزه شناخته و بيان شود. هر كدام از سازمان هاي فعال در رشته هاي خودشان فعاليت مي كنند و قطعا اشتراكاتي نيز با هم دارند، ولي كار موزه كاملا متفاوت است و نوع برخورد موزه با اين اشيا فرق مي كند، چون به محتواي هر يك از اين آثار هم مي پردازد و بسيار خوب است كه علاوه بر معرفي آثار، اطلاعات جامع و كاملي به بازديدكنندگان داده شود. مثلا بداند اين تفسير در كنار ساير تفاسير قرآن چه اهميتي دارد.
بسياري از نسخ  و آثار قرآني به جز آثاري كه در موزه ها نگهداري مي شوند، هنوز شناخته نشده اند. اگر يك موزه ملي باشد كه بتواند جايگاه خودش را ثابت كند و متولي حفظ اين آثار شود، نسخه هاي نفيس قرآني در طول زمان دچار پوسيدگي و تخريب نمي شوند. اين نقش را موزه ملي قرآن كريم مي تواند ايفا كند. به اين طريق باري نيز از دوش مالكان اين نسخ برداشته مي شود. نسخ در موزه جايگاه خودشان را پيدا كرده اند.
از چه طريقي مي شود نسخه هاي نفيس موجود را شناسايي كرد و مانع تخريب آنها شد؟
مي توانيم فراخوان عمومي بدهيم تا كساني كه آثار و نسخه هاي قرآني را در اختيار دارند، اين آثار به نام خودشان حفظ شود و به اين طريق، هم موزه به ظرفيت خودش برسد و هم آثار از تخريب به دور بمانند و باري هم از دوش مالكان برداشته شود.
از نظر شما مخاطبان موزه چه كساني هستند؟
مخاطبان موزه در وهله اول تمام اقشار جامعه ما هستند، چون همه مسلمانيم و قرآن بيشترين اهميت را در ميان ما دارد. از لحاظ بين المللي هم موزه قرآن بايد جزو اولين جاهايي باشد كه گردشگران ديدن مي كنند تا نشانگر اهتمام كشور به قرآن باشد. نگاه كردن به قرآن خودش عبادت است و در نتيجه وارد شدن به موزه خودش ذكر است و حالت معنوي دارد كه در ساير موزه ها نمي توان ديد. به هر حال هم اين موزه، چون ملي است به همه علاقه مندان قرآن و ميراث اسلامي تعلق دارد.
چگونه مي خواهيد با مخاطبانتان ارتباط برقرار كرده و اين نهاد را به آنها معرفي كنيد؟
بين موزه و مخاطبانش رسانه ها هستند كه نقش ايفا مي كنند و ما هم از آنها مي خواهيم سهم خودشان را در خدمت به قرآن ادا كنند. بدون كمك رسانه ها فعاليت هاي موزه قرآن در همين ساختمان پوشيده مي ماند و نمي تواند به اهداف خودش مانند آشنا كردن عموم با محتواي قرآن دست پيدا كند.
چه نهادهايي براي همكاري با موزه قرآن اعلام آمادگي كرده اند؟
به دليل تجربه اي كه طي اين سال ها در سطوح مختلف با نهادهاي قرآني داشتم، مي دانم همه سازمان ها علاقه مند كار در حوزه قرآني هستند، ولي اگر قرار باشد موزه از ساير نهادها كمك بگيرد، اين كمك در حد مقررات سازمان ميراث فرهنگي است، وگرنه ساير نهاد ها تاكنون همكاري خوبي داشتند و به راحتي با ما همكاري مي كنند.
چه چشم اندازي را براي موزه پيش بيني مي كنيد؟ به اعتقاد شما چه موفقيت هايي را در پيش رو دارد؟
اميد است كه موزه به يكي از فعال ترين نهادهاي قرآني در صدر موزه هاي ايران قرار بگيرد. خوب است اهالي رسانه در هر بخشي نيز از موزه ديدن كنند تا موزه تاثير خودش را روي آنها بگذارد.

يادداشت
بوي گلاب نمي آيد
007260.jpg
سعيده امين
هوا بوي گلاب مي داد! يادت هست آن روز كه آمديم ميهمانيت؟ خودت دعوت كرده بودي. چادر كلوكه زنان صورت نازكم را خراش مي داد. نمي دانم آدم ها خيلي بلند بودند يا من خيلي كوتاه كه صورتشان را نمي ديدم.
شنيده بودم كه معجزه مي كني. گفتم الان آرزو مي كنم بزرگ شوم، آدم بزرگ ها را كنار بزنم تا بيايم پيشت؛ اما تو كاري نكردي و من 7 ساله ماندم. مادرم دستم را محكم چسبيده بود تا گم نشوم. دست هايش خيس عرق بود و چشم هايش نمناك؛ مامان براي چي گريه مي كند؟ لب هايش مي جنبيد براي دعا، براي توسل به مقام بلند رضا(ع).
من كوچك بودم، اما مي خواستم بزرگ انگاشته شوم. نه اينكه يك شبه، لااقل چند ماه ديگر بشوم قد مادر... آخر فكر مي كردم كه تو، ما بچه ها را لابه لاي آن همه زن نمي بيني و صدايمان را ميان آن همه عجز و لابه نمي شنوي.
هوا بوي گلاب مي داد. مادر دستم را به سمت ضريح كشيد و من سردي ضريح آهني را حس كردم. بلند گفتم: مي خوام زود بزرگ شم . يك آن فشار هيكل تنومند زني روي قفسه سينه ام فكر دعا را از سرم پراند.
ديگر حتي بوي گلاب را هم نمي شنيدم... .
***
هوا معطر بود؛ نه از بوي گلاب، چيزي شبيه به آن مثل ادكلن تي رز...
واي چقدر دلم براي عطر گلابت تنگ شده بود.
چادر كرپ نازي كه مادر براي دخترك 16 ساله اش دوخته بود خيلي به من مي آمد. مجبور شدم به آن كش وصل كنم تا موقع زيارت از سرم سر نخورد. يواش خانم، چرا هل مي دي؟ از رويت خجالت كشيدم، آخر مي خواستم زودتر بيايم پيشت.
آرام چادر گلدار پيرزني را گرفتم كه بي محابا ديگران را كنار مي زد براي رسيدن به ضريح. دستانش مثل يك چوپ خشكيده، اما محكم، روي تن مردم تركه مي شد. منهم پشتش راه افتادم. چه باك بذار گناهش بيفتد گردن پيرزن... .
چشم هايم را بستم و به تجديدي درس مثلثات در كارنامه ام فكر كردم؛ مرداد ماه نزديك بود و من بايد قبول مي شدم: واي خدا چقدر مثلثات سخته .
پلك هايم باز شد. پايين پايم دخترك شش يا هفت ساله اي بين من و ضريح مانده بود. صورتش از ترس و فشار كبود شده بود. بالا را نگاه مي كرد، درست به چشم من. مثلثات يادم رفت... دخترك را بغل گرفتم و با تمام قوا او را از ميان جمعيت به بيرون بردم. بيرون ضريح صورت آرام دختر جواني را ديدم با چادر گلدارش كه به قد و قواره اش كوتاه بود؛ خيلي دورتر از ضريح، خيلي دورتر از ولوله جمعيت ايستاده و دعاي مي كرد. چشم هايش نمناك بود. انگار مي خواست چيزي بگويد!
بوي تند رفت و بوي عطر تي رز آمد...
***
ديگر بوي گلاب نمي آيد...
آمدم با تو دعوا كنم. گله دارم. آمدم بگويم كه اين آخرين باري است كه سراغت مي آيم. آمدم بدون اينكه كسي را هل بدهم، بدون اينكه دختر كوچكي را له كنم و حتي بدون اينكه دست به ضريح طلايي ات بزنم، خيلي آرام و دورتر از ديگران از بالاي ولوله جمعيت به تو سلام كنم و بگويم دست مريزاد. مگر ما با هم قراري نداشتيم...، اما تا ضريحت را ديدم دلم لرزيد گله يادم رفت.
چادري را جلويم گرفتند. درست در ورودي صحن، دست ها مردانه بود!!
بدون چادر نبايد وارد صحن شوي .
چادر را سر كردم. گلدار بود و براي قواره ام كوتاه! كفش هايم را درآوردم. درست روبه روي ضريحت، مقابل در طلايي رنگ، دختر جوان وحشت زده اي را ديدم كه به سختي دخترك گرياني را از ميان توده سياه و گلدار بيرون مي كشيد. چشم در چشم افتاديم. مي خواستم بگويم بيا اينجا، براي اينكه حاجت روا شوي حتما نبايد دست به ضريح باشي.اما نگفتم چون مي دانستم خودش اين را به زودي خواهد فهميد... .
واي آقا جون دلم براي بوي گلابت تنگ شده، براي چادر كرپ نازم، براي آرزوي دوران كودكي ام و براي مثلثات كه هميشه از آن بيزار بوده ام... . آقا جون خدا كند اين آخرين دعوتت نباشد... .

شهر آرا
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
در شهر
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  در شهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |