به مناسبت ۲۷ آذرماه سالروز شهادت دكتر محمدمفتح
روشنگر حوزه ودانشگاه
|
|
در هر نهضت و انقلاب الهي و مردمي، علما اولين كساني بوده اند كه بر تارك جبين شان، خون شهادت نقش بسته است. انتقال ميراث معنوي دستاوردها و ارزش هاي الهي و انقلابي به نسل ها و جوامع، رسالتي است بس خطير و سرنوشت ساز و به همين منظور بيان تاريخ زندگي افتخارآفرينان اين آسماني مردان خاكي پوش و صبح روياني كه در باران آتش چهره شستند، بخشي از اين تعهد مقدس است. اثرپذيري انسان از نمونه هاي عيني اخلاق و فضيلت، بيش از حرف ها و رهنمودهاست و از همين رو است كه آشنايي با زندگي پرفراز و نشيب شهيدان، اين فرزانگان درخشان تاريخ به جويندگان راه سعادت و افتخار نيرو و توان مي بخشد.
اين مختصر به انعكاس گوشه هايي از زندگاني آيت الله شهيد دكتر محمد مفتح اختصاص يافته است. بزرگ مردي كه با سيراب شدن از دو عرصه حوزه و دانشگاه و تلاش و تكاپوي علمي در اين دو ميدان مقدس، راه را براي نزديكي افكار و انديشه ها و روش هاي علمي دو كانون علمي جامعه (حوزه و دانشگاه) گشود و جان خود را نيز هزينه اين پيوند مبارك ساخت.
شهيد در يك نگاه ؛ آيت الله دكتر محمد مفتح
ولادت: ۲۸ خرداد ماه ۱۳۰۷ ه.ش
محل تولد: همدان
نام پدر: حجت الاسلام حاج شيخ محمود مفتح (وفات پدر دو ماه پس از شهادت پسر)
نام مادر: حاجيه خانم فاطمه شمالي
ورود به حوزه علميه همدان : ۱۳۱۵ه.ش
ورود به حوزه علميه قم: ۱۳۲۲ه.ش
ازدواج: ۱۳۲۸ه.ش
ورود به دانشگاه (مقطع كارشناسي): ۱۳۳۸ ه.ش
ورود به دانشگاه (مقطع دكترا): ۱۳۳۸
آغاز مبارزه: ۱۳۴۲ه.ش
پايان تحصيلات حوزوي و كسب درجه اجتهاد: ۱۳۴۴ ه.ش
پايان تحصيلات دانشگاهي و كسب دكترا: ۱۳۴۴ه.ش
شهادت: ۲۷ آذرماه ۱۳۵۸ ه.ش
در بوستان دين و دانش
عصر يك روز پاييزي در سال ۱۳۲۲ه.ش نوجواني موقر و متين، مالامال از عشق به خدا و با دنيايي آرزو وارد شهر قم شد و در مدرسه دارالشفاي قم به كسب معارف اقدام كرد. او به شكل تحسين برانگيزي دروس حوزه از جمله رسائل، مكاسب و كفايه را در طول سال هاي ۱۳۲۲-۱۳۲۴ ه.ش توانست فرا بگيرد و خود در زمره اساتيد حوزه قلمداد گردد. محمد فلسفه و عرفان و دروس خارج فقه و اصول و اخلاق را در عالي ترين سطح نزد آيت الله خميني آموخت. او با امام علاوه بر روابط شاگردي و استادي، پيوند صميمانه داشت. امام نيز به او علاقه داشتند. در مدتي كه امام در نجف به سر مي برد، محمد به طريقي با رهبر و اسوه خويش ارتباط برقرار كرده بود. وي بخشي از كتاب رسائل شيخ مرتضي انصاري را نزد آيت الله العظمي بروجردي آموخت. همچنين فلسفه و حكمت را نزد فيلسوف كبير، علامه طباطبايي فراگرفت و مدتي نيز از محضر آيت الله گلپايگاني و آيت الله العظمي مرعشي نجفي بهره برد. او بخشي از دروس فلسفه و عرفان را در محضر آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن رفيعي قزويني فراگرفت. همچنين بخش شايان توجهي از دروس خارج فقه و مباحثي از علم اصول را نزد آيت الله سيد محمد حجت آموخت.
در آن زمان محمد تنها فردي بود كه در حوزه علميه قم در هر دو رسته علوم قديم و علوم جديد بالاترين رتبه را كسب كرده بود توانست در سال ۱۳۴۴ه.ش در حوزه علميه به درجه اجتهاد برسد و در همان سال نيز موفق به اخذ درجه دكتراي از دانشگاه تهران شود.
محمد در سال ۱۳۲۸ه.ش در ۲۱ سالگي، عازم همدان شد. و تنها دختر آيت الله جابري انصاري را از ايشان خواستگاري كرد. آيت الله انصاري مدرس برجسته حوزه علميه نجف بود كه به منظور تدريس و اداي تكليف به حوزه علميه همدان مهاجرت كرده بود. زندگي مشترك و پرشكوه آن دو در شب مقدس نيمه شعبان ۱۳۲۸ ه.ش در كمال سادگي در محله نوربخش قم و در خانه استيجاري كه آيت الله مشكيني نيز در آن سوي حياط ساكن بودند آغاز شد.
پس از گذشت هفت سال از زندگي محمد و فاطمه (انصاري) اولين فرزند آنان به دنيا آمد و او را محمدمهدي نام نهادند. در مجموع حاصل اين ازدواج چهار پسر و چهار دختر است.
شهيد دكتر بهشتي در مصاحبه اي با روزنامه جمهوري اسلامي مي گويد: مرحوم شهيد مفتح از دوستان قديمي من بود و اولين آشنايي ما با هم در سال ۱۳۲۵ بود كه من به قم آمدم در آن موقع در درس كفايه مرحوم آقاي محقق داماد كه مي رفتم، ايشان هم در همان درس حاضر مي شدند.
پس از اندك مدتي مفتح خود كتاب منظومه حاج ملاهادي سبزواري را تدريس كرد. و در شرح و توضيح اين اثر كتابي را با نام «روش انديشه» به رشته تحرير درآورد و در حوزه با اقبال علمي روبه رو شد. مفتح در سال ۱۳۳۳ ه.ش در رشته معقول دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران پذيرفته شد و سپس در سال ۱۳۴۴ ه.ش رساله دكتراي خود را در موضوع حكمت الهي و نهج البلاغه كه هر دو را با درجه بسيار خوب از تصويب شورا گذراند آيت الله مفتح در پايان نامه دكتراي خود با نام «حكمت الهي و نهج البلاغه» به زيبايي موضوع هايي از قبيل هدف دين و فلسفه و رابطه آنها با يكديگر. اثبات وجود خدا. صفات صانع جبر و تفويض شبهه ثنويت و قضا و قدر را از ديدگاه حضرت امير(ع) بررسي كرده است.
در راه روشنگري و مبارزه
دكتر مفتح با تدريس در دبيرستان، دانشگاه و حوزه و همچنين حضور در بين اقشار فرهنگي، مهره اي شناخته شده بود كه مي توانست به خوبي بين روحاني، دانشجو و محصل پيوند انس و الفت برقرار سازد. آيت الله مفتح با همكاري شهيد بهشتي و حضرت آيت الله خامنه اي به منظور تقويت پيوند ميان دانش آموزان، دانشجويان و طلاب و فرهنگيان اقدام به تأسيس كانون اسلامي دانش آموزان و فرهنگيان قم نمودند. اين كانون اولين مجتمع اسلامي پويا و فعالي محسوب مي شود كه در سال هاي ۴۰-۳۹ با گردهمايي گروه هاي طالب علم و دين بر محور اسلام ناب تشكيل شده بود كه پس از مدتي متأسفانه ساواك به نقش اين مجمع در معرفي اسلام راستين پي برد و آن را تعطيل كرد.
اين مجمع موفق شد ۱۳ جلد كتاب هاي خود را منتشر كند .
در بخشي از كتاب وحدت دوقشر روحاني ودانشگاهي از آثار منتشر شده اين مجمع كه مجموعه مقالات و سخنراني هاي دكتر مفتح است و درباره وحدت دو قشر مؤثر جامعه (روحاني و دانشگاهي) است آمده:
جامعه زنده همان جامعه اي است كه مي فهمد، حس مي كند. جوشش دارد، حركت دارد و نشاط دارد. جامعه بايد همچون كشور تن، منظم و منسجم باشد. اسلام مي خواهد يك جامعه پويا و سالم، متكامل و مترقي را پي ريزي كند و از اين رو به مسأله ا تكامل و همكاري خيلي اهميت مي دهد. اگر در جامعه مذهب ضرورت جامعه است و بايد باشد، طبيعي است كه يك عده هم بايد متخصص در مذهب و آشناي به مسايل مذهب باشند. اين ضرورت جامعه است و بايد باشد، طبيعي است كه يك عده هم بايد متخصص در مذهب و آشناي به مسايل مذهب باشند. اين ضرورت جامعه است پزشك مي خواهد مهندس مي خواهد. قاضي و اديب هم مي خواهد. اسلام شناس و معنويت شناس نيز مي خواهد. براي پيشرفت جامعه اين دو قشر (روحاني و دانشگاهي) يك امتياز خاص دارند. براي اين كه ديگر گروه ها و قشرها به اين ها نگاه مي كنند، اين ها هستند كه مسير جامعه را تعيين مي كنند. قيام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ه .ش از سويي نقطه عطف و بيداري ملت مسلمان ايران بود و از سوي ديگر عرصه آزمايش روحانيت مبارز و مجاهد و فداكار.
در همين ايام، فعاليت هاي دكتر مفتح و شهيد مطهري دو يار هم سنگر براي احياي ابعاد اجتماعي- سياسي اسلام، آن هم در آن اوضاع خفقان و جو رعب و وحشت و ايجاد رابطه و پيوند بين مردم و به خصوص قشر جوان و دانشگاهي اهميت خاصي داشت. به تعبير امام خميني ره «در پانزده خرداد ۴۲ مقابله با گلوله و مسلسل شاه نبود اگر تنها اين بود مقابله را آسان مي نمود. بلكه علاوه برآن از داخل جبهه خودي گلوله حيله و مقدس مآبي و تحجر بود. گلوله زخم زبان و نفاق و دورويي بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب جگر و جان را مي سوخت و مي دريد» دكتر مفتح به دليل حضور در دانشگاه و ارتباط نزديك با دانشجويان توانست با واقع بيني و بينش عميق و ژرف خويش مشكلات و نيازهاي نسل جوان را تشخيص دهد و برنامه هاي مؤثري را براي تحقق وحدت ميان دانشگاه و حوزه پي ريزي كند.
او با تكيه بر فطرت پاك و عدالت جويانه نسل جوان دانشگاهي اقدام به زدودن و تطهير انديشه ها و باورهاي غلط و تحريفات مذهبي كرد و روح معرفت و شناخت را در كالبد نيمه جان و بي رمق جوانان آن زمان دميد و با طرح ابعاد مختلف دين، راه اصولي اسلام را به آنان نشان داد. پاسخ گويي صحيح دكتر مفتح به نيازها و مشكلات واقعي و عيني نسل جوان، باعث شد تا محبوبيت ويژه اي نزد اين قشر كسب كند.
آغاز مبارزه
نقطه آغاز مبارزه و شروع فعاليت هاي سياسي آيت الله دكتر مفتح را مي توان سال ۱۳۴۲ دانست، سالي كه حضرت امام به عراق تبعيد شد ه اند در اين سال ها او همراه ساير علما و روحانيت مبارز، عليه رژيم پهلوي افشاگري نمود. دكتر مفتح مسافرت هاي تبليغي خود را به منبرهاي افشاگرانه و روشنگرانه تبديل ساخته بود كه اين سخنراني ها و انتشار اعلاميه هاي متعدد به لحاظ اثر عميق و وسيعي كه در ميان مردم داشت بارها از جانب ساواك تعطيل شد و اين تعطيلي همواره با آزار و دستگيري دكتر مفتح همراه بود.
به همين منظور او را در سال ۱۳۴۷ ه.ش به نواحي بد آب و هواي جنوب تبعيد و رابطه اش را با قم قطع كردند. رژيم پس از پايان يافتن دوران تبعيد دكتر، او را ناگزير به اقامت اجباري در تهران كرد. دور كردن دكتر مفتح از قم و درس و حوزه موجي از نارضايتي ها را برانگيخت. رژيم با اوج گيري اين نارضايتي ها به اين فكر افتاد كه استاد مفتح را به دانشكده الهيات بياورد تا ضمن از بين بردن جو مخالفت، افكار دكتر را نيز با مسايل فرعي موجود در دانشكده مشغول كند. آيت الله مفتح به شوق همكاري با استاد مطهري كه در آن زمان در دانشكده الهيات با سمت مدير گروه فلسفه و حكمت اسلامي مشغول به تدريس بودند و همين گشودن باب ديگري از مبارزه، آن هم در سنگر ارزشمند دانشگاه اين پيشنهاد را پذيرفت. غير از دانشگاه مسجد الجواد و قبا و جاويد نيز سه پايگاه ديگر مبارزاتي وي به شمار مي آمدند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي با كمك تني چند از علما به منظور حراست از انقلاب و دست آوردهاي درخشان و پرشكوه آن اقدام به تشكيل و تنظيم كارهاي كميته انقلاب اسلامي كرد.
او ضمن اشتغال به عنوان رياست دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران و عضويت در شوراي انقلاب و رسيدگي به ساير امور فرهنگي را هم به عهده گرفت.
در ماه هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، زماني كه گروهك هاي وابسته و معاند، امكانات دانشگاه را در خدمت اهداف و اغراض شوم خود گرفته بودند و از اين طريق، بسياري از توطئه هاي اجتماعي را طرح ريزي مي كردند، دكتر مفتح به انقلاب فرهنگي مي انديشيد و قصد داشت دانشگاه اين پايگاه مقدس را مكان استقرار انديشه پاك اسلامي و مبارزه بي امان با التقاط و الحاد و گروهك هاي معاند و مزدور قرار دهد. از اين رو دكتر در تمامي نشست ها و سخنراني هاي خود در دانشگاه و در جمع دانشجويان به خطر گروهك هاي معاند و وابسته اشاره كرده و دانشجويان را از اين واقعيت آگاه كرده است كه اتحاد و همبستگي در قشر روحاني و دانشجو منافع استكبار جهاني و عوامل مزدورش را در معرض خطر جدي قرار مي دهد و موجب خنثي شدن نقشه هاي شوم آنان خواهد شد.
شهادت
روز سه شنبه ۲۷ آذر ماه سال ۱۳۵۸ ه.ش
ساعت حدود ۹ صبح را نشان مي دهد كه اتومبيل حامل دكتر مفتح، استاد و سرپرست دانشكده الهيات و معارف اسلامي تهران، پديدار مي شود. دكتر همراه ۲ پاسدار محافظ خود به اسامي جواد بهمني و اصغر نعمتي از خودرو پياده مي شوند و مانند هر روز قدم در پياده رو مي گذارند تا وارد دانشكده شوند. اما در همين هنگام دو نفر از جوانان مسلح ناشناس، دكتر مفتح و پاسدارانش را از دو طرف به گلوله مي بندند. هر دو پاسدار تير خورده و به شهادت مي رسند و دكتر مفتح با تمام تلاشي كه پزشكان انجام مي دهند و به درجه رفيع شهادت نائل مي شوند.
شايان ذكر است كه ساعت ۲۰:۲۱ روز ۲۷/۹/۵۹ فرد ناشناسي در مكالمه تلفني كوتاه مدتي با خبرگزاري پارس، مسئوليت ترور دكتر مفتح را بر عهده گرفت. وي همچنين مسئوليت ترور استاد شهيد مطهري، تيمسار قرني و ربودن ۰۰۰/۵۰۰/۲ تومان موجودي بانك ملي ايران شعبه ميدان ارگ را بر عهده گرفت. تاس (خبرگزاري شوروي) نوشت:
قاتلان، تروريست هاي گروه زيرزميني فرقان هستند كه بدون شك تنها يك ابزار ساده ساواك شاه هستند اين گروه همچنين وابسته به سازمان پليس مخفي اسراييل نيز هستند. هر چند گروه فرقان جنايات بي شماري را مرتكب شدند و ضربات سخت و جبران ناپذيري به ملت و انقلاب وارد ساختند لطف خدا شامل حال اين ملت و انقلاب نوپاي اسلامي شد و سرانجام اين گروه جنايتكار و خود فروخته شناسايي و متلاشي شد.
آيت الله خامنه اي در بخشي از سخنان خود در سمينار وحدت حوزه و دانشگاه در آذرماه سال ۱۳۶۴ ه.ش دكتر مفتح را چنين معرفي كردند:
شهيد مفتح يكي از مظاهر فرهنگي بود كه اسلام را در مرحله عمل به فردها، زوايا و خلوت ها محدود نمي كرد. اسلام را با همان شمول و همه جانبه بودنش در اعتقاد و عمل، در معرفت و تحقيق مي فهميد و به دنبال آن تلاش مي كرد. شهيد مفتح در زندگي اش كم نمود و كم تظاهر كرد. اما پرتحرك بود.
گردآوري و تنظيم: خاطره رضيان
|