چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۴
سخنراني خانم ها دكتر بارد و دكتر ژيلو در دانشكده علوم اجتماعي
طبيعتِ اجتماعي شده
005121.jpg
عكس: مسعود خامسي پور
تنظيم: فروزان آصف نخعي
چندي پيش جلسه پنجم انسان شناسي در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران برگزار شد. در اين جلسه يكي از سخنرانان خانم دكتر فرانسيس بارد، جغرافي دان فرهنگي از كشور فرانسه بود. وي در مركز مطالعات ملي فرانسه مشغول تحقيقات انسان شناسي است و در چارچوب پاريس، سوربن فعاليت مي كند در ضمن وي دانشيار دانشگاه «پيكاردي» و تز دكتراي خود را در مورد رفتارهاي فضايي در پارك ها و باغ هاي عمومي فرانسه، گذرانده است. ايشان به همراه خانم دكتر «گايل ژيلو» كه وي نيز جغرافي دان است براي آتليه «پيك نيك» به ايران آمده بود. دكتر ژيلو در لابراتوار ترياس مشغول تحقيق بوده و دانشيار دانشگاه پاريس يك، پانتوام سوربن است. تز دكتراي وي درباره باغ هاي عمومي در مصر،  دمشق و بيروت بوده و در آن سه گونه پارك هاي فوق را با يكديگر مقايسه كرده است. در اين جلسه دكتر فكوهي سخنان دكتر بارد و دكتر ژيلو را از فرانسه به فارسي برگرداند. به زعم دكتر فكوهي جلسه مذكور در چارچوب همكاري تحقيقي مشترك با مركز ايران شناسي فرانسه در ايران برگزار شده است. آنچه سخنان اين دو محقق را جذاب مي سازد جنبه هاي تئوريك بخشيدن به موضوع زندگي مردم در پارك هاي شهر است كه مي تواند براي حوزه علوم انساني ايران و دانشجويان آن مفيد فايده باشد.
* دكتر فرانسيس بارد: نخستين موضوعي كه به آن مي پردازم جايگاه جغرافيا و ارتباط آن با انسان شناسي و مردم شناسي است. به عنوان جغرافي دان، معتقدم جغرافي  به خانواده بزرگ علوم اجتماعي تعلق دارد. جغرافي دانان همه چيز را به «فضا» نسبت مي دهند و از اين منظر با انسان شناسان و مردم شناسان متفاوت هستند، هر چند نقاط مشترك بسيار زيادي با انسان شناسي دارند، اما رويكرد و روششان، آنها را از يكديگر متفاوت مي كند و به دنبال آن، استدلال هايشان نيز با يكديگر متفاوت است. تحقيقات من اغلب بر روي فضاهاي عمومي، از جمله پارك ها انجام شده است. اين فضاها در عين اجتماعي بودن، طبيعي نيز هستند. طبيعت، فضاي سبز و ابعاد غيراجتماعي را در خود دارد و ويژگي يك پارك، خصلت «همگاني» و «عمومي» بودن آن است. جايي كه افراد مي توانند به طور مجاني با ورود به آن، فعاليت اجتماعي داشته باشند.
اين نوع از طبيعت را «طبيعت اجتماعي شده» ، نامگذاري مي كنم. اما تعريف طبيعت در اينجا چيست؟ برخي تعاريف، براساس نوعي تقابل و ديالكتيك فهميده شده اند. در اين دسته از تعاريف «طبيعت» را در مقابل «شهر» قرار مي دهند. علاوه بر اين «طبيعت» مي تواند در مقابل مفهوم «درونيت» نيز قرار بگيرد. در اين روش، طبيعت براساس مفهوم «برونيت» (يعني بيروني بودن) مورد توجه واقع مي شود. تز من ناظر بر كنار نهادن روش ديالكتيكي در توجه به شهر و طبيعت است. به عبارت ديگر به جاي آن كه طبيعت را در يك ارتباط ديالكتيكي در مقابل شهر قرار دهيم، طبيعت را به عنوان يك ساخته و توليد اجتماعي شده در فضاي اجتماعي مورد بررسي قرار مي دهيم، با اين روش، طبيعت، ضد شهر نبوده، بلكه خود بخشي از شهر به عنوان «فضاي اجتماعي شده است». رفتاري كه انسانها در طبيعت اجتماعي شده، انجام مي دهند. قابل مقايسه است با رفتارهايي كه آنان در منزل خود انجام مي دهند. اين بدان معني است كه رفتار افراد (هر چند غيرآگاهانه) در طبيعت اجتماعي شده، همراه با امر فرهنگ بوده و براساس يك سري ضوابط و مقررات تنظيم شده صورت مي گيرد.
اين موضوع با تز بورديو در مورد آبيتوس كه در فارسي به منش با عادت واره ترجمه شده، قابل مقايسه است. بورديو در آبيتوس معتقد است، ما در افراد رفتارها و قابليت هايي را مشاهده مي كنيم كه به تدريج بدون آن كه بدانند، انجام مي دهند؛ رفتارهايي كه در طبيعت اجتماعي شده قابل مشاهده هستند. با توجه به تعريفي كه از طبيعت اجتماعي شده بيان كردم، معتقدم پارك عمومي، بازتاب دهنده آن چيزي است كه بورديو در آبيتوس به آن اشاره مي كند. از اين رو با بررسي رفتار آدم ها، مي توانيم حدود و تصوير عمومي از جامعه را در «پارك» به مشاهده بنشينيم.
روش من به منظور فهم حدود و تصوير عمومي جامعه، روش هايي است كه از انسان شناسان به عاريت گرفته ام. از جمله روش مشاهده مشاركتي. در اينجا موضوع اصلي، پارك عمومي و درخت هايي است كه پارك را نسبت به ديگر پديده هاي شهري مرز بندي مي  كند. به عبارت ديگر من مايل بودم بدانم و همچنين ببينم رفتارهاي مختلف چگونه خود را به داخل پارك منتقل مي كنند؟
براي دسترسي به پاسخ اين سؤال، به جاي تنظيم يك شماي سلسله مراتبي، به سوي تهيه يك شماي سيستماتيك و نظام مند رفتم. در اين شما، پارك در مركز قرار دارد و تمامي عناصر و پديده هاي شهري ديگر با اطراف پارك در تماس بوده و با آن واجد روابط متقابل هستند.
نخستين ارتباط به كنشگران سياسي معطوف است. پارك قبل از هر چيز، براي ساختن و نگهداري، نياز به اراده اي سياسي دارد تا ضمن اختصاص بودجه به آن،  در زمينه نظم و نگهداري آن دخالت كرده و موجوديت پارك از اين طريق تأمين شود.
دومين عنصر به مصرف كنندگان اشاره دارد. كساني كه پارك براي آنها ساخته شده و رضايت آنان با توجه به ميزان برآورده شدن نيازها و انتظاراتشان واجد اهميت است. بنابراين ميزان رضايت وابسته به ميزان فراواني مراجعه كنندگان به پارك است. ميزان مراجعه نيز با ميزان ارائه رفاه و امنيت از جمله ميزان رعايت بهداشت، در سرويس هاي بهداشتي، وجود صندلي و ... در ارتباط است در صورت منفي شدن مؤلفه هاي مذكور، پارك بدنام شده و كسي از آن استفاده نمي كند. در اين جا ميان عنصر مصرف كننده و عنصركنشگر سياسي رابطه اي دوجانبه و منطقي برقرار مي شود. قاعدتاً تصميم گيران سياسي، از آنجا كه منتخب مردم به شمار مي روند، از اين رو تبعيت از ميزان رضايت آنان نيز حائز اهميت است.
عنصر سوم مسئولان و مديران بلافصل پارك هستند، باغبانان، مسئولان اداري و...آنان كساني هستند كه معمولا ميان دو گروه كنشگران سياسي (كه متكفل پرداخت حقوق و عوايد آنان هستند) و مصرف كنندگان (مردم) عمل مي كنند. ماهيت رفتار مديران بلافصل پارك از اين زاويه داراي جنبه نمادين و سمبليك است. اين بعد نمادين و سمبليك، از ماهيت طبيعي پارك ريشه مي گيرد. در اين بيان پارك قابل تشبيه به بهشت بوده و مأموران آن، مأموران بهشت اند، مكاني كه به نوعي در شهر است اما به عنوان يك محل امن و محافظت شده، از شهر فاصله مي گيرد. (مانند يك سفارتخانه) به عبارت ديگر پارك به عنوان محيط امن و حفاظت شده، فضاي بازتر و آزاد تري را نسبت به آنچه درش قرار گرفته به ارمغان مي آورد. در اين حالت پارك مانند بهشت، نماد معصوميت، پاكي و نبود گناه و جرم است. از اين منظر وقوع جرم در پارك، يك نوع تخطي، يا گناه بزرگ نسبت به وقوع جرم در شهر، به شمار مي رود. تحقيقات من در فرانسه كه متكي است به ۱۲۰۰ مصاحبه نشان مي دهد، مردم از پارك به عنوان طبيعت اجتماعي شده، و به عنوان فضاي معصوم و پاك، انتظار رفتار مطابق با آن را دارند. مدل تحقيق من علاوه در فرانسه، در كشورهاي ديگري مثل آلمان، برزيل، انگلستان و ساير كشورهاي اروپايي به نتايج مشابهي رسيده است.
به عنوان نتيجه بحث، تأكيد مي كنم، پارك ها، پژواك جامعه هستند. با تأكيد بر تمثيلي روانشناختي، معتقدم با پارك مي توانيم مانند زبان برخورد كنيم. زبان واجد دستور صرف و نحو، و يك سري واژگان و... است.
به عنوان جغرافي دان شهري، وظيفه داريم اين زبان را در پارك، كشف و آن را قابل انتقال سازيم. براي اين منظور با چهار قرائت به مسئله پارك و زبان مي پردازيم:
۱ _ قرائت شهرشناسانه كه پارك را از منظر شهري و شهرت آن بررسي مي كند و آن را در چارچوب يك طراحي شهري مورد توجه قرار مي دهد.
۲ _ قرائت زيباشناسانه كه روابط زيباشناسانه موجود در پارك را بررسي كرده و عناصر تقويت يا تضعيف كننده آن را مورد توجه قرار مي دهد.
۳ _ قرائت رفتارشناسانه كه انواع رفتار را در پارك با رويكرد به توليد و باز توليد انواع كنش هايي كه بين كنشگران اجتماعي ايجاد مي شود، بررسي مي كند.
۴ _ قرائت چهارم قرائت آزمايشي است؛ به اين معنا كه چه نوعي از آزمايش كه شامل چيدمان، طراحي و تأسيسات مي شود در پارك ايجاد شده است.
در نهايت اين روش ها حكايت از آن دارد كه پارك هاي يك جامعه، آزمايشگاه ها و مراكز بزرگي هستند كه از طريق آنها، قادريم جامعه را از نزديك و به شكل بلافصل مورد مطالعه قرار بدهيم و بشناسيم.
* دكتر «گايل ژپلو» : من به عنوان شخصي متخصص در جغرافياي فرهنگي و اجتماعي، دو رويكرد خودنگر (رويكرد به پديده هاي ريز) وكلان نگر (رويكرد به پديده هاي بزرگ) به شهر را به عنوان واحد تحليلگر گرفته ام.
تحقيقات من راجع به زنان و شهر بوده (شهرهاي عربي با تأكيد بر مصر _ قاهره) در مطالعاتم بر روي رفتار زنان، به اين نتيجه رسيدم كه زنان و مردان واجد تجربه مشابهي از شهر نيستند. زيرا اين دو جنس به يك صورت در شهر زندگي  نمي كنند، زيرا زن بودن و مرد بودن، از سلسله اي الزامات تبعيت مي كند.
الزاماتي كه نيازها و روابط خود را ايجاد مي كند. اين نيازها و روابط، نوع استفاده از شهر را نيز كاملا متفاوت مي كند. اين امر در فضاهاي شهري قابل مشاهده است. به عنوان نمونه، ارتباط زنان و مردان با شبكه حمل و نقل شهري از اين منظر قابل توجه است. نحوه استفاده زنان از اتوبوس، مترو، و فضاهاي عمومي شهر و... چگونه است؟ اين تفاوت رفتاري بيشتر در چه مواردي قابل مشاهده است؟ مطالعات من در مصر اين سؤال را پيش كشيد كه «سرزمينيت» زنانه، (آن پهنه جغرافيايي كه افراد آن را متعلق به خود مي دانند، در آن راحت هستند و با زندگي در آنجا گويي در خانه خود هستند) در شهر كجاست؟ مطالعه بر روي شهر قاهره نشان داد نخستين چيزي كه زنان و مردان را از يكديگر متفاوت مي كند (علي الخصوص در شهرستان) اين است كه زنان برخلاف مردان در شهر توقف نمي كنند و نمي ايستند. همواره در حركتند و به صورت فرآيند و جريان تبلور مي يابند. تنها جايي كه زنان در آن مي ايستند و تشكيل جماعت مي دهند، پارك است.
من در مطالعات خود بيش از هر چيز، بر روي اعتبار روش مشاهده اي تكيه كرده ام. يعني توصيف. در اين روش مانند انسان شناس ها در مكان هاي مورد مطالعه حضور پيدا كردم و موارد را مشاهده و شمارش كرده ام؛ از جمله زنان در حال حركت، زنان غيرمتحرك، نوع لباس، رنگ آنها و رفتاري كه مي كنند. روش ديگر مصاحبه با كنشگران است كه به منظور اعتبارسنجي روش نخست به كار برده شده است تا روايي و اعتبار تحقيق مبني بر ميزان نائل شدن به اهداف مندرج در آن، قابل مقايسه و بررسي باشد.
هر اندازه در تحقيقات جلو رفتم دريافتم نمي توانيم پارك را در خودش به عنوان يك مجموعه مستقل بررسي كنيم. از اين منظر آنچه در پارك مي گذرد انعكاسي از متن جامعه اي است كه در آن قرار دارد (اين امر با رويكردي روانشناختي به مكتب گشتالت، قابل توجيه است) بنابراين اين مطالعه پارك از مطالعه شهر تفكيك ناپذير است. در مطالعه بر روي پارك به عنوان يك طبيعت اجتماعي شده، دريافتم طبيعت انسان ساز است كه در عين حال طبيعت مورد اشاره با مابقي شهر متفاوت است.
تفاوت نخست اين است كه ما در شهر، در واقع با حيات طبيعي و گياهي سر و كار داريم، اما شهر به عنوان حيات كاني، فاقد روح گياهي است، از اين رو هنگامي كه وارد فضاي پارك مي شويم، بسياري از ريتم هاي زندگي ما تغيير مي كند. هواي سالم و سر و صداي كمتر، ويژگي مهم پارك است و به طور كلي نكته ظريفتر آن است كه در پارك، احساس مجردي نسبت به اقليم در برابر شهر براي مان حاصل مي شود. فضاي شهري، فضاي بسته اي براي زندگي است تا جايي كه فصول مختلف از جمله تابستان، زمستان در چنين فضاهايي از تفاوت هاي كاملا محسوسي برخوردار نيستند. اما در پارك، «اقليم» بطور برجسته اي خود را به ما مي نماياند. پارك از اين جهت كه براي سرگرمي به آن وارد مي شويم و نه كار، واجد يك تفاوت كاركردي است. براين مبني، رابطه ما با زمان نيز تغيير مي كند و به شكل جديدي در مي آيد. نكته ديگر البته در مورد پارك هاي شهر قاهره در مصر اين است كه مردم براي ورود به پارك بايد پول بپردازند. پرداختن پول، رفتن به پارك را تبديل به يك رفتار ارادي و آگاهانه مي كند. شايد به همين دليل باشد كه ورود به پارك يا گذر از آن برخلاف عبور از خيابان، ريتم حركت افراد را تغيير مي دهد. در پارك ريتم افراد آرام تر و مطبوع تر است. بطور كلي مطالعات نشان مي دهد افراد از پارك تصوير مثبت داشته و آن را شكل آرماني شدن شهر مي دانند. مانند آن است كه همه چيزهاي خوب در پارك جمع شده باشد و انتظار داشته باشيم نه تنها سمبل آرماني شدن شهر، بلكه سمبل آرماني شدن جامعه هم باشد. اين نگاه آرماني پساصنعتي سلامت گرايانه و بهداشت گرايانه، واكنشي است به جامعه بسيار آلوده، اما صنعتي قرن ۱۹ واكنشي كه خواهان مكان هاي طبيعي، امن، پاك، سالم و سرگرم كننده است. مكان هايي براي افراد و خانواده.
علاوه بر اين ابعاد ديگر فضاي آرماني، مبتني است بر مفهوم آموزش كه در اينجا مفهوم سلامت، تربيت و آموزش تركيب جديد از حيات ساخته مي شود. مثلا در پارك گياه شناسي قاهره، افراد تحت آموزش گياه شناسي قرار مي گيرند و به نوعي ذهن و روح خود را آموزش و پرورش مي دهند تا از خود انسان هاي سالم تر و فرهيخته تري سازند. اين فرهيختگي در امتزاج و اشتراك با فرهنگ پارك قرار مي گيرد. اين نگاه مثبت، پارك هاي مصر را بسيار شلوغ و پر رفت و آمد كرده است، اما بايد در اينجا به يك نكته تاريخي نيز اشاره بكنيم. پارك ها در قرن نوزدهم بيشتر به طبقات اشرافي اجتماع اختصاص داشتند، به همين دليل پارك ها محل هايي بودند براي به نمايش گذاردن تجملات طبقه اشراف. اما با گسترش پارك سازي، پارك ها نيز دمكراتيزه و در اختيار اقشار پايين و فرودست جامعه نيز قرار گرفتند.
اكنون لازم مي دانم مجددا به پرسش هاي نخستين باز گردم. طبيعت واجد چه تعريفي است؟
آيا طبيعت حضور گياهي با هواي باز و تازه است؟ يا طبيعت شكل آرماني شده و خروج از شهر است؟ همان شكل بهشتي كه براي اشارت رفت. اين شكل آرماني و بهشتي، چه تأثيري روي كنش افراد دارد چرا هنگامي كه افراد پارك را به صورت طبيعت درك مي كنند، رفتارشان به طور محسوسي تغيير مي كند؟
البته بايد اشاره كنم كه در برابر پارك در روز، نيمه پنهان ديگر كه تصوير پارك در شب است وجود دارد پارك شبانه در برابر پارك روزانه قرار دارد. اين بخش شبانه از پارك در قاهره، كاملا نسبت به پارك روزانه حالت معكوسي دارد. وجود قاچاقچي ها، كجروهاي اجتماعي، و... تشكيل دهندگان نيمه پنهان پارك شبانه هستند. در قاهره پارك شبانه همانقدر وحشت زا است كه پارك روزانه فرح زا.
با اين همه به عنوان نتيجه گيري تأكيد مي كنم كه مطالعات ما نشان مي دهد پارك هاي عمومي مكان هايي ارزشمند هستند كه جامعه را بطور كال و با يك غنا و تنوع بازتاب مي دهند و مطالعات بر روي پارك ها اين امكان را براي انديشمندان فراهم مي سازد تا مدل هاي مختلفي را ساماندهي كرده و در يك شبكه تحليلي زمينه شناخت فرهنگ ها و مناسبات مختلف، فراهم شود.

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
رسانه
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  رسانه  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |