چهارشنبه ۷ دي ۱۳۸۴ - - ۳۸۸۶
در سرماي دي ماه و هواي آلوده تهران فيلم هاي روي پرده خوب مي فروشند
روزهاي برفي
007866.jpg
شهاب مهدوي
75 ميليون در دو روز ؛ اين تيتر درشت يكي از روزنامه هاي صبح بود. شايد خيلي ها اين تيتر را محصول ذوق زدگي بدانند، ولي اگر از حال و روز سينماي ايران خبر داشته باشيم، متوجه مي شويم كه 75 ميليون در دو روز چقدر مي تواند به اين بازار كساد رونق ببخشد.
اينكه مردم در هواي آلوده و سرد تهران ترغيب شده اند به سينما بروند، اتفاق مهمي است؛ مردمي كه گرچه مشكلات روزمره، حوصله اي برايشان باقي نگذاشته و انبوه رسانه هاي در دسترس (تلويزيون، ماهواره و...) برايشان جذاب تر است، ولي سنت سينما رفتن را هنوز كاملا به فراموشي نسپرده اند.
دلايل اين شوق را مي توان و مي بايد در فيلم هاي روي پرده هم جست وجو كرد؛ فيلم هايي ساخته كارگردانان نامدار سينماي ايران و با حضور انبوه ستارگان.
مكس
سومين ساخته بلند سامان مقدم با انبوهي از حاشيه ها و مسائل فرامتني به مثابه ميهماني ناخوانده بر پرده سينماهاي تهران آمد.
در روزهايي كه مكس فيلمبرداري مي شد، انواع و اقسام شايعات درباره اش به گوش مي رسيد؛ شايعاتي كه هر چه بود خيلي به سود فيلم نبود. طولاني شدن زمان فيلمبرداري هم مزيد بر علت شد.
موزيكال بودن فيلم و مضمون بحث انگيزش در نهايت باعث شد تا فيلم به سختي و پس از قدري جرح و تعديل امكان نمايش بيابد. اكراني كه مدام به تعويق افتاد و سرانجام مكس هم در شرايطي بر پرده آمد كه حكم داشت خوب مي فروخت.
همه پيش بيني هايي كه درباره اقبال مردم از مكس مي شد به حقيقت پيوست. فروش هاي بالاي 15 ميليون در روزهاي آخر هفته نشان  دهنده اين نكته است كه اولين تجربه جدي موزيكال در سينماي پس از انقلاب، دست كم در گيشه جواب داده است.
مكس با همه چيز و همه كس شوخي مي كند و با اينكه گفته مي شد دامنه اين شوخي ها چنان گسترده است كه بالاخره دامن فيلم را خواهد گرفت، همچنان بدون هيچ مشكلي مي فروشد و در صدر فيلم هاي پرفروش قرار دارد.
مخاطب به خصوص در سال هاي اخير نشان داده كه فيلم هاي شاد و فانتزي بيشتر ارتباط برقرار مي كند و گاهي اوقات (به گواه فروش فيلم ها) با چيزهايي اين ارتباط برقرار شده كه به سختي مي شد نامشان را فيلم گذاشت.
مكس از اين لحاظ كه برايش وقت و هزينه كافي صرف شده هم جذابيت مضاعفي را به مخاطبش هديه كرده است؛ فيلمي كه به گفته تهيه كننده اش مي توانست با 120 ميليون تومان هم جمع شود، ولي بالاي 300 ميليون خرجش شده تا توليد استاندارد و جذابي باشد.
مكس بيشتر از هر جايي در سينماي سرگروهش مي فروشد؛ سينما قدس كه پس از گرفتنش از حكم كيميايي حرف و حديث هايي را هم به دنبال داشت و فراموش نكنيم كه مرتضي شايسته قبلا چند فيلم كيميايي را تهيه كرده و سامان مقدم تا همين چند سال پيش شاگرد استاد بوده.
هشت پا
فيلم عجيب و غريب عليرضا داوودنژاد پس از ملاقات با طوطي كه همه دوستدارانش را هم غافلگير كرد، با همه غرابتش به هر حال نمونه معقول تري نسبت به ملاقات... به شمار مي آيد.
هشت پا هم از آن فيلم هايي بود كه بارها اكرانش به تعويق افتاد.
از ابتداي پاييز صحبت از آمدن هشت پا بود؛ آمدني كه مدام به تعويق مي افتاد و پس از صحبت هاي گلايه  آميز عليرضا داوودنژاد، سرانجام هشت پا هم اكران شد؛ در گروه سينما آفريقا و به جاي فيلم پرفروش آكواريوم . هشت پا به هر حال تجربه تازه اي در سينماي ايران است. به ذهن آمدن نمونه هاي هاليوودي هنگام ديدن فيلم، شايد كمي گريز ناپذير هم باشد، ولي در سينماي ايران فقط يك نمونه نزديك به هشت پا را مي توان سراغ گرفت: ملاقات با طوطي .
هشت پا دنباله ملاقات... نيست، هر چند در ابتدا چنين شائبه اي را به وجود مي آورد، ولي به نوعي تكميل كننده آن است با ساختاري پخته تر و حرفه اي تر.
عليرضا داوودنژاد كه در دهه 70 با فيلم هايي چون مصائب شيرين و بچه هاي بد فيلمساز محبوب منتقدان شد، در ساخته هاي اخيرش از خواست منتقدان فاصله گرفته و اميدوار است مردم با فيلم هايش ارتباط برقرار كنند. ملاقات با طوطي فروش جالب توجهي نداشت، ولي هشت پا تا به اينجا با استقبال قابل  قبولي مواجه شده است؛ فيلمي كه بيل بوردهايش به شدت ياد آور ملاقات ... است و تقريبا با همان تركيب بازيگران ساخته شده است.
محمد رضا فروتن با همان گريم و حتي همان لباس هاي ملاقات با طوطي به هشت پا آمده است.
در عوض مهتاب كرامتي و ويشكا آسايش در نقش هايي كاملا متفاوت از آنچه تاكنون بازي كرده اند، براي تماشاگر تازگي دارند. حضور ماهايا پطروسيان، احمد نجفي و آتنه فقيه نصيري، هشت پا را فيلم پرستاره اي كرده است؛ فيلم پرستاره اي كه شروع خوبي در گيشه داشت و بايد ديد مي تواند اين روند را حفظ كند يا خير.
حكم
آخرين ساخته كيميايي تنها دو هفته اكران نسبتا مطلوب  را تجربه كرد. حكم كه فروش بالايش يك اتفاق مهم قلمداد شده بود، با از دست دادن تقريبا تمام سينماهاي مهمش، اين روزها عملا اكران دومش را تجربه مي كند.
در دو هفته اول فروش بسيار خوبي داشت، به جاي آنكه بر سينماهايش افزوده شود، تمام سالن هاي با اهميتش را از دست داد. يك بوس كوچولو و هشت پا سالن هاي يك و 2 فرهنگ را در اختيار گرفتند و مكس هم در قدس جاي حكم را گرفت؛ اتفاقي كه احتمالا فقط در ايران رخ مي دهد. كشوري كه سالانه بيش از 60 فيلم توليد مي كند، ولي در پايتخت حتي 10 سالن استاندارد سينما ندارد.
به هر حال حكم با از دست دادن سينماهاي فرهنگ، قدس، پايتخت و ... تنها دلخوش به دو سانس شبانه سينما فرهنگ است. حضور عزت الله انتظامي، بهرام رادان، ليلا حاتمي، خسرو شكيبايي، مريلا زارعي در كنار نام مسعود كيميايي (كه همه تماشاگر ثابت خودش را داشته) و مهمتر از همه حال و هواي جذاب و متفاوت فيلم، تماشاگر را به خود جذب مي كند.
فيلم با آنكه داستان سرراستي ندارد، با تماشاگر ارتباط برقرار مي كند؛ تماشاگري كه با چشماني نمناك و در حال زمزمه ترانه لاله زار از سالن خارج مي شود.
يك بوس كوچولو
داستان سفر دو پيرمرد نويسنده در نگاه اول به نظر مي رسد كه جذابيتي براي تماشاگر نداشته باشد ولي فيلم فرمان آرا به شهادت آمار فروش توانسته مخاطب خود را بيابد.
فيلم به هر حال تجربه اي روشنفكرانه در سينماست و در تهران 10 ميليوني آنقدر مخاطب خاص وجود دارد كه فيلمي چون يك بوس كوچولو هم به فروش قابل قبولي دست يابد. جمشيد مشايخي پس از سال ها نقش اول يك فيلم را بازي كرده؛ در كنار رضاكيانيان كه پس از 20 كيلو چاق شدن در فيلم قبلي فرمان آرا، اين بار 20سال پير شده است. حضور هديه تهراني در نقش فرشته مرگ هم احتمالا دليل موجهي براي مخاطبان عام تر به شمار مي آيد.
پيشنهاد 50 ميليوني
اين يكي تنها فيلم روي پرده است كه خيلي با استقبال مواجه نشده است. مهدي صباغ زاده در دهه 60 فيلم هاي پر مخاطبي مثل سناتور و منتقد پسندي چون خانه خلوت مي ساخت، سال هاست كه از روزهاي اوجش فاصله گرفته است.
پيشنهاد 50ميليوني البته از فيلم هاي اخير صباغ زاده به مراتب خوش ساخت تر است؛ ماجراي  آد م هايي كه يك موقعيت ناگريز آنها را در يك مكان قرار مي دهد و اين مسئله تنش هايي را به همراه دارد.
خسرو شكيبايي، ماهايا پطروسيان و شهاب حسيني بازيگران اصلي فيلم هستند.
آخرين تيرهاي تركش
فيلم هايي كه اين روزها بر پرده اند و اغلبشان هم تا به امروز خوب فروخته اند، آخرين تيرهاي تركش سينماي ايران در سال 84 به شمار مي آيند. تا چشم بر هم بزنيم جشنواره فيلم فجر آغاز مي شود و عملا سال سينمايي به پايان مي رسد، هرچند تعدادي از اين فيلم ها در روزهاي جشنواره هم بر پرده دوام خواهند آورد.

پرسوناژ
بازگشت شكوهمندانه
عليرضا زرين دست
007902.jpg
سال ها بود كه ديگر فراموش شده بود. سينما خيلي بي رحم است و خيلي زود ستاره هايش را به فراموشي مي سپرد. به خصوص اگر اين ستاره پشت دوربين ايستاده باشد.
مسعود پويا- مي گويند او تنها فيلمبردار مولف سينماي ايران است. فيلمبرداري زرين دستي اصطلاح آشنايي ميان دوستداران سينماست؛ نوعي فيلمبرداري كه ويژگي ها و مضامين مشتركي دارد و تكرارش در فيلم هاي مختلف، معرف شخصيت فيلمبردارش شده است. تصاويري كه عليرضا زرين دست مي گيرد، گاهي اوقات در كنار انطباق با آنچه فيلمساز مي خواهد، از نوعي سليقه بصري حكايت مي كند كه ويژه اوست. اين را مي شود تقريبا در همه فيلم هايي كه زرين دست با كارگردانان شاخص كار كرده مشاهده كرد. از سايه هاي بلند باد گرفته تا گزارش ، خط قرمز ، عروسي خوبان ، ضيافت ، پري و حالا حكم .
شيوه نورپردازي (غلبه آبي، رنگ مورد علاقه زرين دست) و حركات نرم دوربين (كه در سينماي ايران فقط زرين دست مي تواند آنها را اينقدر استادانه اجرا كند) و كلا حال و هوايي كه فيلمبرداري زرين دستي به تماشاگر القا مي كند ويژگي قابل ذكر اوست.
عليرضا زرين دست بيشتر روزهاي كودكي اش را در سالن سينما گذراند. او مثل تمام متولدين دهه 20، عاشق سينما بود والبته براي او يك دليل ديگر هم وجود داشت؛ برادري كه در آمريكا و در رشته كارگرداني تحصيل مي كرد و مهمتر از آن خانه دوران كودكي كه ديوار به ديوار يك سالن سينما بود. به همين خاطر همه روزهاي كودكي و نوجواني زرين دست در سالن تاريك سينما گذشت. وقتي برادر بزرگتر به ايران برگشت و فيلم ساخت، عليرضا هم توانست به عنوان يكي از اعضاي گروه فيلمبرداري سرصحنه فيلم هاي برادر بيايد.
در آن سال ها فيلمبردار شدن اصلا كار ساده اي نبود و فيلمبرداران قديمي به راحتي اجازه نمي دادند كه جوان ها پشت دوربين بيايند. زرين دست خيلي زود به مقام دستيار اول فيلمبردار ارتقا پيدا كرد.
وقتي كيميايي در اواسط دهه 40، بيگانه بيا را مي ساخت، زرين دست دستيار مصطفي عالميان فيلمبردار بود؛ فيلمبرداري كه سن و سالش از كيميايي و زرين دست بيشتر بود و تازه از فرنگ برگشته بود. در همان روزهاي اول فيلمبرداري ميانه كيميايي و عالميان شكرآب شد و بعد از آن كيميايي هرچه مي خواست به زرين دست مي گفت تا به عالميان منتقل كند. پلان آخر بيگانه بيا كه بعدها در نقدها از آن ستايش به عمل آمد، كار عليرضا زرين دست بود. او وقتي ديد در انتهاي كاست كمي فيلم باقيمانده، از ابرهاي در حال حركت فيلم گرفت. در مونتاژ، كيميايي آنقدر از تصاوير زرين دست خوشش آمد كه پايان بندي فيلمش را با آن رقم زد.
در آن دوران زرين دست با امير نادري هم خانه شده بود. عليرضا دستيار فيلمبردار بود و امير براي فيلم ها عكاسي مي كرد. فيلمنامه خداحافظ رفيق اولين بار در ميان صحبت هاي امير و عليرضا شكل گرفت. از همان موقع قرار شد كه امير كارگرداني كند و عليرضا فيلمبرداري. روزهايي كه آنها كل فيلمنامه را در خانه اجرا مي كردند، امير هم بازي مي كرد و هم كارگرداني و عليرضا با دست خالي، فيلمبرداري. و چه خون دل ها خورده شد تا خداحافظ رفيق از رويا به واقعيت بپيوندد. فيلمبرداري بارها و بارها به خاطر تمام شدن پول قطع شد و در نهايت در حالي به پايان رسيد كه هيچ راشي از فيلم در طول كار ديده نشد، چون آنها پول نداشتند پوزيتيو بخرند. فيلم كه روي پرده آمد، نفروخت، ولي منتقدان دوستش داشتند.
يكي از نكاتي كه در نقدهاي آن سال ها مورد اشاره قرار گرفت، حركت هاي دوربين زرين دست بود. تقريبا كل فيلم روي دست گرفته شده بود و از اين لحاظ به شدت مديون فيلمبردارش بود. با خداحافظ رفيق جايگاه عليرضا زرين دست به عنوان فيلمبرداري توانا تثبيت شد.
زرين دست خيلي زود فيلمبردار پركاري شد، هر چند فضاي حاكم بر سينماي فارسي با روحيات او منطبق نبود. به همين خاطر در ميانه هاي يك فيلمفارسي، به بهانه اي گروه را ترك كرد تا در جنوب به نادري بپيوندد كه مي خواست ساز دهني را بسازد.
زرين دست در روزهايي كه تازه 30 سالگي را پشت سر گذاشته بود با بيشتر فيلمسازان معتبر آن دوران كار كرده بود.
وقتي انقلاب پيروز شد زرين دست ديگر فيلمبرداري با تجربه به شمار مي آمد؛ فيلمبردار با تجربه اي كه در كنار فيلمسازان جوان، خوش مي درخشيد و به اين ترتيب نقطه ضعف محمدرضا اعلامي و بازجويي يك جنايت محمدعلي سجادي ساخته شدند؛. فيلم هايي كه هنوز هم بهترين آثار سازندگانشان به شمار مي آيند و به شدت هم به فيلمبرداري زرين دست مديون هستند.
دهه 60 اوج كار زرين دست بود؛ سال هايي كه سبك فيلمبرداري زرين دستي ديگر كاملا شكل گرفته و پذيرفته شده بود و البته اين به معناي تحميل سليقه شخصي به كارگردان نبود. در آن سال ها هيچ كس به اندازه زرين دست كار متفاوت نكرد. از فيلمبرداري رئاليستي خشن عروسي خوبان تا تصاوير تعمدا ناشيانه كلوزآپ كه نشان از انعطاف بالاي زرين دست در برآورده كردن خواسته هاي كارگردان داشت.
فصل تالار آينه ها در فيلم طلسم هنوز هم براي فيلمبرداران، يك الگو محسوب مي شود. در آن دوران حضور زرين دست حتي به فيلم هاي متوسط كارگردان هاي متوسط هم شخصيت ويژه اي مي بخشيد.
تخته الواري كه حاصل ابداع و خلاقيت زرين دست بود، اين امكان را فراهم مي كرد كه بشود سطح تكنيكي سينماي كم امكانات ايران را ارتقا داد.
در نيم ساعت اول فيلم ضيافت ، زرين دست بهترين بهره را از اين تخته الوار گرفت. وقتي كه هفت رفيق در كافه ما طاووس، دست در دست هم قرار ضيافت را مي گذارند؛ دوربين از انتهاي كافه با حركتي نرم به دست هاي آنها نزديك مي شود تا يكي از پراحساس ترين لحظات سينماي ايران رقم بخورد.
در پري دوربين زرين دست همه سرگشتي هاي كاراكترهاي مهرجويي را به خوبي به تصوير كشيده بود. سالي كه پري در جشنواره فجر به نمايش درآمد، ابراهيم حاتمي كيا داور بود و هم او بود كه داوران ديگر را متقاعد كرد تا سيمرغ بهترين فيلمبرداري را به زرين دست بدهند.
حاتمي كيا چنان از فيلمبرداري زرين دست خوشش آمده بود كه از او دعوت كرد فيلمبردار كار تازه اش باشد؛ بوي پيراهن يوسف فيلمي كه بيشتر صحنه هايش در شب مي گذشت. زرين دست و حاتمي كيا بر سر نحوه نورپردازي اختلاف نظر پيدا كردند؛ اختلاف نظري كه در نهايت باعث جدايي زرين دست از پروژه بوي پيراهن يوسف شد.
از ميانه دهه 70 به بعد، زرين دست ديگر نه خيلي پركار بود و نه با كارگردانان معتبر كار مي كرد.
فيلمبرداري زرين دستي هم كم كم به خاطره مي پيوست تا اينكه كيميايي براي حكم به سراغ زرين دست آمد. زرين دست پس از سال ها بازهم با كارگرداني كار كرد كه براي حضور در پشت دوربين به او انرژي و انگيزه مي داد. حاصل اين انرژي و انگيزه را به خوبي مي شود در نمابه نماي حكم مشاهده كرد. يكي از ويژگي هاي مهم آخرين ساخته كيميايي، اعلام حضور فيلمبرداري است كه پس از سال ها بازگشتي شكوهمندانه را تجربه كرده است.

ما... خدا و اهل بيت-5
شيادان معاني
سيد محمد سادات اخوي
صبح كه از خواب بيدار شديم، باورمان نمي شد كه فقط سه ساعت خوابيده باشيم و خسته هم نباشيم. رفتار مرد خندان ، هميشه طوري است كه آدم هاي
دوروبرش قبراق مي شوند. چپ و راست به همه روحيه مي دهد.
آن روز صبح كه بيدار شديم، يادمان آمد كه شب پيش را مهمان خانه اش بوده ايم.
اول، پيدايش نكرديم. بعد متوجه شديم كه پيش از همه بيدار شده و بعد از خريدن نان تازه، مشغول ريختن ارزن براي پرندگان پشت پنجره است. وقتي فهميد او را ديده ايم، با لبخند گفت:
- ما كه اهل خيراي بزرگ نيستيم؛ با همين يه ذره ثواب، دلخوشيم!
اول
... هر كس به اندازه خودش با خدا رابطه دارد. نه كسي مي تواند سفت و محكم ادعا كند كه از ديگران به خدا نزديك تر است و نه كسي مي تواند ديگران را متهم به دوري از خدا كند... اما هر كس درباره خودش
مي تواند به خوبي قضاوت كند. در قرآن هم اشاره شده كه هر كسي، خودش را بهتر از ديگران مي شناسد. گاهي شايد بتوانيم پشت نظريه هاي تازه پنهان شويم و كم كاري ديني مان را با مرهم وسعت دين داري ترميم كنيم، اما راست و حسيني اش را كه بخواهيم، خيلي هم وقتي براي اعتقادمان نمي گذاريم. رفتن به حرم امام زادگان،
خلوت كردن در گوشه اي از يك مسجد با روح، سركردن با آدم هاي روشن و خلاصه رسيدن به اعتقادمان،
مي تواند از مردن روح مان پيشگيري كند.
گه گاه، به ياد توام اي ماه،كه شايد
گنجشك دل خسته ام آرام بگيرد
دوم
... بعضي از ما، براي فرار از دو رويي ، بيش از اندازه(!) شفاف مي شويم؛ فكر مي كنيم يكرنگي، گفتن تمام اسرار درون مان به ديگران است. بايد باور كنيم كه نمي شود هر حرفي را به ديگران گفت. به قول
قديمي ها: دل آدم، سفره نيست كه براي هر كس پهنش كند . حضرت امير(ع) معتقد است:
- راز تو اسير توست؛ وقتي آن را به ديگران
مي گويي، اسيرش مي شوي.
سوم
پيش ترها، گاهي رويمان مي شد و وقتي خوابي خوب يا حسي معنوي داشتيم، براي هم تعريف
مي كرديم، اما حالا بس كه تلاش مي كنيم رفتار ديني را از ظاهر به درون مان ببريم، از گفتن حس هاي معنوي مان به ديگران، شرمنده مي شويم. ديگران هم بس كه اخبار و داده هاي علمي روز را شنيده اند و تمسخر ديگران را در مواجه شدن با حس هاي معنوي ديگران ديده اند، فكر
مي كنند وظيفه دارند كه تا كسي با احساس، از لحظه اي معنوي مي گويد، توي ذوقش بزنند!
من فكر مي كنم لازم است دست كم در ميان دوستان نزديك مان، تعريف كردن حس هاي معنوي را زنده
نگه داريم، وگرنه يادمان مي رود كه جز رابطه هاي علمي، قانون هاي ديگري هم داريم كه در دنيا مؤثرند. البته جنبه بدش هم اين است كه بيش از اندازه تعريف كردن از رخدادهاي معنوي، آدم ها را از زندگي معمولي بيندازد و آدم هاي شياد را هم پررو كند.
اين روزها، آدم هاي شياد بسياري پيدا شده اند كه گوش مفتي براي شنيدن خواب ها و حس هاي معنوي و سري ارزان براي تكان دادن و تأييدكردن ما دارند. پشت سر هم(بي گفتن) فرقه مي سازند و مريدانشان، رفتارهاي عجيب و غريب مي كنند. رسم هايي را براي منتظران امام زمان(ع) طراحي مي كنند كه جز آزار آدم ها( و كمي حق سختي كار!) فايده اي ندارند؛ كارهايي مانند عبادت هاي طاقت فرسا در بيابان هاي اطراف شهر(و البته غافل شدن از حقوق الهي اهل خانواده)و... .
من با ويران كردن خود مغرور، تندخو، بي احساس و دل نچسب، موافقم، اما همين هم قاعده دارد؛ اهل بيت، تأكيد كرده اند آدم هايي ساده، خوش اخلاق و
رعايت كننده عبادت هاي معمولي باشيم تا خوب باشيم. ياران امام زمان(ع)، شگفت انگيز نيستند؛ خوبند. آدم هاي خوب، از ديگران به خدا نزديك ترند.
دل هاي ترك خورده، تو را آه... كشيدند...
نزديك مني؛ چشم مرا دود گرفته است...
چهارم
در اين دنيا، نزديك خدا بودن، كلي فايده دارد. روايت هاي ديني مان نشان مي دهند كه وقتي آدم به خدا نزديك باشد، نمي تواند قانوني از قانون هاي خدا را با رفاقتش عوض كند، اما دست كم مي تواند از خدا مهلت بيشتري بگيرد. از اين گذشته، مي تواند بعضي از رازهاي خدا را بفهمد(هر چند نتواند بگويد). آدم هايي كه به خدا نزديك مي شوند، نمي توانند با مردم، خوب تا نكنند.
نمي توانند بي فكر باشند و مدام، دل اين و آن را بشكنند و منتظر چوب خدا نباشند... . يك خوبي بزرگ هم دارد؛ اينكه اگر كسي به آدم هاي نزديك خدا اهانتي كند و او به احترام خدا سكوت كند، خدا پاسخي به طرف مي دهد كه تا عمر دارد، يادش نرود.
سنگي اگر غافل رسيد، پايي اگر غافل شكست
اي روز تلخ بي كسي، مي بخشمت، مي بخشمت
تا بعد:
... اما دنيا بالاخره تمام مي شود. در آخرت كه
تمام شدني نيست، چه كساني نزديكان خدايند؟... پيامبران؟( البته)، امامان؟(بله)... . امام جعفر صادق(ع)، ويژگي همه خوبان را يكي كرده و نزديكان خدا در آن دنيا را(كه بهترين حال را خواهند داشت)در سه گروه دسته بندي كرده است:
آدمي كه وقتي عصباني مي شود، به آدم هاي
زير دستش زور نمي گويد.
آدمي كه ميان دو طرف دعوايي، رفت و آمد دارد و طرفداري بيخود از كسي نمي كند.
و آدمي كه چه سود ببرد چه زيان كند، حق را زير پا نگذارد.

خبرسازان
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
در شهر
علمي
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |