چهارشنبه ۱۴ دي ۱۳۸۴ - - ۳۸۹۲
زمستان است ...
فصل جشنواره، فصلي كه حالا ديگر سال هاست به يك عادت سينمايي تبديل شده، اين بار ميزبان كارگردانان نسل دوم و سوم سينماي ايران است
008283.jpg
ستاره ها- عكس: احمد احمدي
نياز به يك حساب سرانگشتي دارد. 24 فيلم در بخش مسابقه، يك فيلم خارج از مسابقه و 17 فيلم در بخش ميهمان، رقم فيلم هاي ايراني حاضر در جشنواره بيست و چهارم فجر را به 42 مي رساند؛ يك ماراتن كامل براي پيگيران سينماي ايران كه قرار است در 10 روز، نيمي از همه توليدات يك سال و نيم گذشته را به تماشا بنشينند.
كيان محمدي- در سال هاي اخير يكي دو بار ديگر هم اين اتفاق افتاده كه تعداد فيلم هاي ايراني به چنين رقمي برسد، ولي به هر حال، حضور 42 فيلم در جشنواره، يادآور روزهايي بود كه فجر، بخشي به نام مرور كارنامه يكساله سينماي ايران داشت و شركت در فجر، شرط نمايش فيلم ها براي سال آينده. امسال اما پس از اينكه برخي فيلمسازان دريافتند فيلم هايشان راهي بخش ميهمان شده، تنها 3-2 نفري بودند كه عطاي بودن فيلم شان در جشنواره را به لقايش بخشيدند و ديگران به حضور در بخش غيررقابتي هم رضايت دادند تا بار ديگر ثابت شود جشنواره فجر مهمترين رويداد سال براي اهالي سينماي ايران است. البته اين نكته را هم نبايد از نظر دور داشت كه نمايش يك فيلم در جشنواره فجر تا حد زيادي تضمين نمايش هاي بعدي فيلم در اكران عمومي است، هر چقدر هم كه دبير جشنواره تاكيد كند كه نمايش فيلم ها در جشنواره به منزله مجوز اكران عمومي آن فيلم محسوب نمي شود.
008286.jpg
شبانه (كيوان علي محمدي و اميد بنكدار) در بخش ميهمان
از دل اجتماع
آنچه در ميان فيلم هاي پذيرفته شده به شدت ديده مي شود، حضور پررنگ سينماي اجتماعي يا به عبارت بهتر سينماي واقع گرا ست. رويكرد اجتماعي فيلمسازان به نوعي حاصل ويژگي هايي است كه اجتماع اين سال ها در ذهن فيلمسازان حك كرده است؛ اينكه جامعه اين سال ها آنقدر جذابيت دارد كه هم سينماگران متمايل به سينماي بدنه و هم سينماگران جريان خاص فيلمسازي مجاب شوند سوژه هايشان را از همين جامعه چه شهري و چه روستايي- برگزينند. در ميان فيلم هايي كه كلانشهر تهران و جامعه اش را با طيف هاي مختلف كاري و فكري- برگزيده اند، شماري از فيلم هاي مهم جشنواره به چشم مي خورند. ستاره ها از فريدون جيراني كه به زندگي آدم هاي سينما يا عشق سينما- مي پردازد، تقاطع ساخته ابوالحسن داوودي كه برشي از زندگي آدم هاي معمولي تهران بزرگ است، چهارشنبه سوري به كارگرداني اصغر فرهادي كه با موضوع اختلاف طبقاتي ساخته شده و عصر جمعه كه يك فيلم صريح شهري است و اولين ساخته كارگردانش مونا زندي محسوب مي شود، مهمترين فيلم هاي اين گرايشند. در كنار اين چهار فيلم، شماري از فيلم هاي كارگردانان حاضر در جريان رسمي هم هست كه مي توان در آنها گرايش هاي اجتماعي و داستان هاي شهري را سراغ گرفت. پرونده هاوانا (عليرضا رئيسيان)، باغ فردوس پنج بعدازظهر (سيامك شايقي) و دره زاگرس (محمدعلي نجفي) از جمله اين آثارند. چند فيلم شاخص هم در ميان آثار اجتماعي هست كه بيشتر، فيلم هايي واقع گرا هستند و تكيه شان را روي آدم ها گذاشته اند. در اين بين ديدن به آهستگي ساخته مازيار ميري، جايي در دوردست به كارگرداني خسرو معصومي و زمان مي ايستد از عليرضا اميني كنجكاوي برانگيزتر از ساير فيلم هاي اين گرايش است. آفسايد به كارگرداني جعفر پناهي هم كه در بخش ميهمان قرار گرفته از مهمترين آثار اجتماعي جشنواره است كه احتمال دارد نمايش آن مهمترين اتفاق اجتماعي جشنواره باشد.
008250.jpg
پرونده هاوانا (عليرضا رئيسيان) در بخش مسابقه سينماي ايران
فرع مهم تر از اصل
حالا كه صحبت از بخش ميهمان شد، بد نيست آن سياهه را هم مروري كنيم. در ميان 17 فيلم اين بخش، نام هاي شاخص كم ديده نمي شود و اتفاقا گمان مي رفت چند فيلم اين سياهه اصلا از فيلم هاي پراميد بخش مسابقه باشند. غير از آفسايد كه به آن اشاره شده، دو فيلم چه كسي امير را كشت به كارگرداني مهدي كرم پور كه پرستاره ترين فيلم جشنواره هم بود و مواجهه ساخته سعيد ابراهيمي فر هم بودند كه هر دو فيلم پس از اطلاع يافتن سازندگانشان از حضور فيلم ها در بخش ميهمان، از جشنواره كنار كشيدند. ديگر فيلم هاي شاخص، اينها هستند: آتش بس (تهمينه ميلاني) كه بازگشت فيلمساز شاخص زن سينماي ايران به كمدي سازي است، روياي خيس (پوران درخشنده) كه مثل ديگر فيلم هاي او اثري درباره مشكلات جامعه جوان است، شبانه (كيوان علي محمدي و اميد بنكدار) كه فيلمي به شدت تجربي است و مي گويند تجربه متفاوتي در مقياس سينماي ايران شده، برج سرطان (ابراهيم شيباني) كه اثري پليسي با تمركز به رابطه دو پليس حرفه اي است و شام عروسي (ابراهيم وحيدزاده) كه يك كمدي آبرومند به نظر مي رسد. به اين فيلم ها جلد سوم ستاره ها را هم بيفزاييد كه به دليل حضور جلد اول فيلم در بخش مسابقه، روانه بخش ميهمان شده است. قبول داريد كه فرع به نوعي مهم تر از اصل شده است؟
دو نكته ديگر را هم بايد گفت.يكي از گرايش هايي كه قرار بود در جشنواره فجر امسال به آن توجه شود، مسئله اقتباس از آثار ادبي بود. براي اين موضوع يك سيمرغ بلورين فيلمنامه اقتباسي هم كنار گذاشته شد، اما حالا با حذف فيلم مواجهه كه براساس قصه اي از خورخه لوئيس بورخس ساخته شده بود، تنها فيلم زمستان در جشنواره مي ماند كه براساس يك داستان ساخته شده؛ قصه زمستان اثر محمود دولت آبادي. نكته ديگر هم تعداد فيلم هايي است كه درباره دفاع مقدس ساخته شده. در اين بخش به طور شاخص دو فيلم ديده مي شود كه اولي به نوعي مهم ترين فيلمي است كه در جشنواره به نمايش درمي آيد؛ به نام پدر ساخته ابراهيم حاتمي كيا كه درباره رابطه يك سردار با دختر جوانش است. فيلم ديگر هم شب به خير فرمانده ساخته انسيه شاه حسيني است كه داستانش در دل سال هاي جنگ مي گذرد.
008235.jpg
چه كسي امير را كشت؟ (مهدي كرم پور) كه از جشنواره كنار كشيد
سكوي پرش
مسعود پويا- تركيب فيلم هاي حاضر در جشنواره امسال، به شدت يادآور جشنواره بيست و يكم است. سال 81 هم مثل امسال جاي خالي بزرگان به شدت محسوس بود؛ جشنواره اي كه در آن نه مهرجويي فيلمي داشت، نه كيميايي و فرمان آرا و بيضايي و ملاقلي پور و حاتمي كيا. امسال خوشبختانه حاتمي كيا در جشنواره حضور دارد. جشنواره فجر عموما در دوره هايي پربار برگزار شده كه تعداد فيلمسازان شاخص حاضر در آن قابل توجه بوده است. در غياب بزرگان، جشنواره امسال با چه كيفيتي برگزار خواهد شد؛ جشنواره اي متوسط با فيلمسازان متوسط يا اينكه نه، امسال قرار است طلسم شكسته شود و فيلمسازاني كه در دهه 60 وارد سينما شدند فيلم هايشان آنقدر خوب باشد كه بشود نامشان را به فهرست نه چندان پرتعداد فيلمسازان معتبر اين سينما اضافه كرد؟ به اين سؤال تنها مي شود بعد از ديدن فيلم هايي مثل دره زاگرس (محمدعلي نجفي)، تقاطع (ابوالحسن داودي)، پرونده  هاوانا (عليرضا رئيسيان)، باغ فردوس در پنج بعدازظهر (سيامك شايقي)، شهر آشوب (يدالله صمدي) و ستاره ها (فريدون جيراني) پاسخ داد.
گويا درباره اين آخري اتفاقات تازه اي رخ داده و فيلم هاي جيراني، چهره متفاوتي از اين فيلمساز ارائه خواهد كرد؛ او كه سالهاست حرفه اي بودنش را ثابت كرده (شايد بيشتر از همه فيلمسازان هم نسلش) و تازه ديرتر از همه آنها روي صندلي كارگرداني نشسته (صعود را هم كه همه ديگر قبول داريم فيلم جيراني نيست).
پرونده  هاوانا و تقاطع هم به عنوان فيلم هايي پرهزينه و دشوار آزموني جدي براي محك زدن توانايي حرفه اي سازندگانشان محسوب مي شوند؛ فيلم هايي كه به شدت كنجكاوي برانگيزند.
بايد ديد محمدعلي نجفي بالاخره موفق شده يك فيلم خوب بسازد يا نه همچنان در بر يك پاشنه مي چرخد. او قبلا در تلويزيون با سربداران و زمان شوريدگي ثابت كرده كه لااقل در زمينه سريال هاي تاريخي، كارگردان توانايي است و اميدواريم اين توانايي در سينما هم ثابت شود.
سيامك شايقي، منتقد سخت گير ديروز و فيلمساز سهل گير امروز، آيا بالاخره رفقاي قديمي اش را روسفيد خواهد كرد؟ او كه با جهيزيه براي رباب اميدهايي رابرانگيخته بود آيا در باغ فردوس در پنج بعدازظهر توانسته فيلم مطلوبش را بسازد؟
عليرضا داوود نژاد كه با ملاقات با طوطي و هشت پا جايي براي دفاع باقي نگذاشته، با هوو همچنان فيلمسازي اميدبخش به نظر مي رسد. كافي است كه فيلمش عجيب و غريب نباشد.
ابراهيم حاتمي كيا با به نام پدر در جشنواره حضور دارد. در شرايطي كه به رنگ ارغوان همچنان فيلم كنجكاوي برانگيزتري به نظر مي رسد، به نام پدر هم به هر حال به عنوان فيلمي از حاتمي كيا چشم هاي زيادي را به خود خيره خواهد كرد؛ به خصوص اينكه با اين فيلم به سينماي دفاع مقدس بازگشته است. چهره شاخص نسل انقلاب و جنگ، مي تواند چشم  و چراغ جشنواره امسال باشد. مجتبي راعي هم با سفر به هيدالو مي تواند چنين حسي را تداعي كند. از نسل ميانه، سه فيلمساز مطرح در بخش ميهمان حضور دارند. آتش بس براي همه آنهايي كه هنوز هم ديگه چه خبر را بهترين فيلم ميلاني مي دانند، فيلم جالب توجهي به نظر مي رسد.
روياي خيس هم احتمالا در تداوم ملودرام هاي اخلاقي- خانوادگي درخشنده قرار دارد. در اين بخش، حضور يك فيلم، به تنهايي مي تواند اغلب فيلم هاي بخش مسابقه را تحت الشعاع قرار دهد؛ آفسايد جعفر پناهي كه چه فيلم خوبي باشد و چه نه، قطعا بر جذابيت جشنواره خواهد افزود.
از نسل ميانه كه بگذريم به فيلمسازان جوان مي رسيم؛ اميدهاي آينده سينماي ايران كه امسال حضور پررنگي در جشنواره دارند. در ميان فيلم هاي كارگردانان جوان چهارشنبه سوري (اصغر فرهادي)، به آهستگي (مازيار ميري)، شبانه (اميد بنكدار،كيوان علي محمدي)، كافه ستاره (سامان مقدم)، كارگران مشغول كارند (ماني حقيقي)، قتل آن لاين (مسعود آب پرور) زمان مي ايستد (عليرضا اميني) و عصر جمعه (مونا زندي) نمونه هاي قابل توجه تري به نظر مي رسند.
شايد قرار است اتفاق جشنواره بيست و يكم يك بار ديگر تكرار شود؛ سالي كه در حضور فيلمسازان نسل ميانه، كارگردان هاي تازه نفس ستاره جشنواره شدند؛ سال شب هاي روشن ، راي باز و نفس عميق .
تجربه نشان داده كه حضور جوان ها را بايد جدي گرفت؛ نسل تازه اي كه انگيزه و انرژي براي اثبات خود دارد. كافي است كمي باورشان كنيم. جشنواره امسال مي تواند سكوي پرش آنها باشد.

پرسوناژ
روزهاي سخت
عليرضا داوود نژاد
008247.jpg
او از نمونه هاي شاخص نسلي است كه نشان داد در ميانسالي هم مي شود چهره متفاوتي از خود بروز داد؛ نسل ميانه سينماي ايران كه فعاليتش را در سال ها پيش از انقلاب شروع كرد، ولي هويت خود را در سينماي پس از انقلاب يافت. عليرضا داوودنژاد يكي از چهره هاي شاخص اين نسل است.
سعيد مروتي- عليرضا داوود نژاد با فيلمنامه نويسي براي سينماي فارسي به سينما آمد و اولين فيلمنامه اش را زماني نوشت كه هنوز ديپلمش را هم نگرفته بود. او خيلي زود فيلمنامه نويسي پركار شد و زماني كه تازه وارد سومين دهه زندگي شده بود، روي صندلي كارگرداني نشست و شاهرگ را ساخت؛ فيلمي پيش پا افتاده در ژانر سينماي جاهلي كه هيچ اعتباري هم براي سازند ه اش به همراه نياورد. داوود نژاد يك سال پيش از پيروزي انقلاب نازنين را مقابل دوربين برد؛ فيلمي به تهيه كنندگي علي عباسي كه با همه غرابت هايش با محصولات غالب سينماي فارسي با سكوت منتقدان مواجه شد. نازنين در فصلي روي پرده آمد كه نتوانست در گيشه هم به توفيق برسد. شايد همين مسئله باعث شد تا داوود نژاد باز هم به فيلمنامه نويسي براي سينماي تجاري بپردازد.
قدغن اولين فيلم داوودنژاد در سال هاي پس از انقلاب اين پتانسيل را داشت كه فيلم خوبي شود؛ اتفاقي كه در دوران بلاتكليفي سينما رخ نداد.
جايزه نشان مي داد كه داوودنژاد تا چه اندازه به سينماي مهرجويي علاقه مند است و خود فيلم هم يادآور آقاي هالو بود، بي آنكه نقاط قوت آن را به همراه داشته باشد.
خانه عنكبوت چه به لحاظ ديدگاه سياسي حاكم بر آن و چه از نظر ميزانسن و دكوپاژ گامي به جلو براي عليرضا داوودنژاد بود. با حضور جمعي از بهترين بازيگران سينماي ايران؛ عزت الله انتظامي، داوود رشيدي و جمشيد مشايخي كه اين آخري در نقش منفي خوش درخشيده بود. هرچند خانه عنكبوت نه در جشنواره فجر تحويل گرفته شد و نه در اكران به توفيق رسيد.
بي پناه قرار بود ملودرامي متفاوت باشد. در زمانه اي كه اعتياد يكي از سوژه هاي اصلي سينماي ايران بود، داوود نژاد كوشيد تا با پرداختن متفاوت به سراغ اين سوژه تكراري برود؛ حاصل كار اما انتظارات را برآورده نكرد.
در اين سال ها داوود نژاد بازهم به فيلمنامه نويسي براي ديگران پرداخت. از دو فيلمنامه او فيلم هايي ساخته شد كه به شدت در گيشه موفق عمل كرد. دو فيلمي كه به مثابه الگو توسط فيلمسازان ديگر تكرار شد و جريان سازي كرد.
تاراج با توفيق تجاري چشمگيرش به انبوهي از فيلم هاي مشابه انجاميد تا يكي از شبه ژانرهاي سينماي پس از انقلاب متولد شود؛ اكشن موادمخدري؛ فيلمي كه جمشيد هاشم پور را با شمايل زينال بندري به ستاره سينماي بي ستاره آن سال ها مبدل كرد.
چند سال بعد داوود نژاد فيلمنامه عروس را با اين نيت نوشت كه خود، آن را بسازد. هرچند در نهايت او فيلمنامه را به بهروز افخمي واگذار كرد. افخمي تا نيمه اول از فيلمنامه داوود نژاد تبعيت كرد و نيمه دوم فيلم را بازنويسي كرد. با آمدن عروس ، فصل تازه اي در سينماي ايران رقم خورد؛ سينمايي كه با پايان جنگ تحميلي و تغيير شرايط سياسي- اجتماعي وارد دوران تازه اي مي شد و عروس مدخل مناسبي براي اين تغييرات بود؛ پرفروش ترين فيلم سينماي ايران در سال 71 در تهران و پرفروش ترين فيلم شهرستان ها در سال 71. وقتي عروس به نمايش درآمد منتقدي كه در روزگار نازنين تنها كسي بود كه درباره فيلم نوشته و به ارزش هايش تاكيد كرده بود، با حسرت و افسوس نوشت: حيف از عليرضا داوودنژاد كه با اين قابليت ها، قدر خودش را نمي داند .
و در آن روزها داوود نژاد بي سر و صدا در حال ساخت نياز بود؛ فيلمي كه وقتي به نمايش درآمد، كمتر كسي بود كه دوستش نداشته باشد. همه آن تعاريفي كه درباره سينماي باهويت و آرماني ارائه شده بود با نياز منطبق بود. عليرضا داوودنژاد 15 سال پس از نازنين بار ديگر بازگشته بود و اين بار زمانه آنقدر عوض شده بود كه ارزش هاي فيلمش ديده شود، چنان كه در هنگام نمايش نياز همه به خاطر آوردند كه او سازنده يكي از متفاوت ترين فيلم هاي سينماي قبل از انقلاب هم هست. نياز   همه آنچه از آن به عنوان الگوهاي سينماي كيارستمي نام برده مي شد را به گونه اي به كار گرفته بود كه حتي مخالفان كيارستمي را هم شيفته خود كرده بود.
داوودنژاد تجربه اي كه در كاربرد نماهاي بلند در نياز به انجام رسانده بود را به شكلي جاه طلبانه تر در خلع سلاح تكرار كرد؛ فيلمي كه با صدايي نامفهوم (كه شنيدن ديالوگ هايش عملا غيرممكن بود) تنها در جشنواره فجر به نمايش درآمد و تنها چيزي كه از آن در خاطره ها ماند پلان سكانس هاي طولاني اش بود.
عاشقانه فيلم بعدي داوودنژاد در دوراني ساخته شد كه ساختن فيلمي عاشقانه چندان مرسوم نبود؛ فيلمي كه با تبليغات متفاوت و جذابيت هايي كه نسبت به نمونه هاي مشابه داشت، موفق شد در زمان كوتاه اكرانش به توفيق قابل توجهي در گيشه برسد.
با مصائب شيرين دوران تازه اي در سينماي داوودنژاد آغاز شد. طراوت ساختاري فيلم و شناخت درست فيلمساز از نسل جوان نشان داد كه در ميانسالي هم مي شود دست به تجربه هاي تازه و متفاوت زد. با مصائب شيرين، داوودنژادي كه پس از نياز، فراموش شده بود، مجددا از سوي منتقدان كشف شد؛ فيلمي كه البته از توجه عمومي هم برخوردار بود.سينماي خانوادگي داوودنژاد در مصائب شيرين در ميانه فيلم شخصي ساختن و تصويري از اجتماع ارائه دادن قرار داشت. دو فيلم بعدي داوودنژاد كه باز هم در حيطه سينماي خانوادگي او مي گنجيدند، هر يك با تمركز بر يكي از اين مضامين ساخته شدند. در بهشت از آن تو داوودنژاد بي محابا همه دل مشغولي هايش را به تصوير كشيد.
دل سپردن به طبيعت و دوري گزيني عارفانه (كه با خودآگاهي هجوآميزي نيز همراه شده بود) مضمون اصلي فيلمي بود كه به تعبير كارگردانش براي تماشا و لذت بردن ساخته شده بود؛ هر چند عده اي از منتقدان، داوودنژاد را متهم به شكم سيري و بي دردي كردند و او در پاسخ به كساني كه كيفيت فيلم ها را بيشتر بر مبناي ميزان تعهد اجتماعي شان ارزيابي مي كنند، بچه هاي بد را ساخت.
جمع كردن دوستداران فرم و زيبايي شناسي با هواداران تعهد اجتماعي برسر يك سفره به سختي امكانپذير است، ولي داوودنژاد با بچه هاي بد   موفق شد اين دو طيف متفاوت را اقناع كند. ارائه تصويري درست و ملموس از نسل جوان با همه پس زمينه هاي اجتماعي اش و تجربه هاي فرمي تازه و پيمودن مسيري تازه در روايت و غرابتي كه محصول بلافصل چنين فرمي بود، باعث شد تا اين ساخته داوودنژاد فيلم محبوب منتقدان شود. نمي شود سهم مصطفي خرقه پوش را در شكل دادن به ساختار بديع فيلم فراموش كرد. نكته ديگر، ديالوگ نويسي مثال زدني فيلم بود كه زبان محاوره اي امروز را جايگزين گويش جعلي و متصنع رايج كرده بود.
وقتي داوودنژاد سه گانه اش را تكميل كرد، تصميم گرفت باز هم به سراغ تجربه هايي تازه برود؛ تجربه هايي كه كاملا با آنچه پيش تر از او به نمايش درآمده بود، تفاوت داشت.
داوودنژاد كه در اين سال ها به عنوان يكي از مهم ترين تئوريسين هاي سينماي ملي حضور داشته و بيش از هر فيلمسازي در اين باره مقاله نوشته و صحبت كرده، با ملاقات با طوطي همه را غافلگير كرد؛ فيلمي كه نه منتقدان دوستش داشتند و نه در گيشه به توفيق رسيد، ولي داوودنژاد مصرانه پاي آن ايستاد و از فيلمش دفاع كرد.
هشت پا كه اين روزها بر پرده است را مي توان تكمله اي بر ملاقات با طوطي دانست كه گرچه مانند سلفش فيلمي عجيب و غريب است، ولي دست كم به لحاظ ساختاري از پختگي بيشتر فيلمساز در اين نوع فيلمسازي حكايت مي كند. عليرضا داوودنژاد كه سالهاست خود تهيه آثارش را بر عهده دارد، در دشوارترين روزهاي زندگي حرفه اي  اش، همچنان فيلمسازي مثال زدني است.
نگاهي به كارنامه داوودنژاد نشان دهنده اين نكته است كه از او هميشه مي توان انتظار بازگشت به روزهاي اوج را داشت؛ اتفاقي كه شايد با هوو   بيفتد و شايد هم با فيلم بعدي داوودنژاد.

ما... خدا و اهل بيت-7
پشت ميز مقام
سيد محمد سادات اخوي
مرد خندان، تازه شده بود مدير مجتمع شان. آن شب مشغول صحبت بوديم كه زنگ واحد مرد خندان به صدا در آمد و همسرش گفت كه يكي از همسايه ها براي دادن هزينه شارژ ماهانه اش آمده است. همسايه كه رفت، مرد خندان مدام اين پا و آن پا مي شد. دست آخر، عذرخواهي كرد و تندي قبض رسيد را آورد و بعد از نوشتن قبض، با عجله بلند شد و دوباره عذرخواهي كرد و رفت تا قبض رسيد پول همسايه را بدهد. وقتي برگشت، يكي از جمع، اعتراض كرد:
- حالا چه عجله اي داشتين؟ تازه، همون وقت كه اومد، نگه مي داشتينش تا قبض رو بگيره و بره!
مرد خندان، در حالي كه ميوه هاي روي ميز را تعارف مي كرد، گفت:
- نه، درست نبود اون بنده خدا سرپا وايسه. خودم قبض رو بردم تا هم بازديد همسايگي باشه و هم جواب احترام اومدنش رو با احترام داده باشم. حالا هم نوبت شماست كه تنها موندين و بايد ازتون عذرخواهي كنم.
اول
گاهي در آمدن ها و رفتن ها، از يادمان مي رود كه با انسان ها سروكار داريم. فراموش مي كنيم كه گوشت و پوست آدم ها، طاقت ندارد چيزهايي را تحمل كند؛چيزهايي مانند ايستادن و كج كردن گردن براي دريافت مبلغي كم كه حق ماست و در مقابلش كار كرده ايم، اما صاحبكارمان فكر مي كند كه از ارث پدري اش مي بخشد! آدم هاي ساكت و مظلوم، وقتي حقشان خورده مي شود، از بس خجالت مي كشند، به آساني از حقشان مي گذرند و آدم هاي مقابلشان نيز با پررويي، حق را مي خورند. روايت هاي ديني ما تاكيد كرده اند كه هر كس دلي را بشكند يا حقي را بخورد، نبايد دلش را خوش كند به دور بودن عذاب خدا در قيامت، چون يكي از قانون هايي كه خدا در ميان پيچ و مهره هاي خلقت گذاشته، اين است كه هر كس، حق كسي را بخورد يا زور بگويد يا اهانتي به شأن كسي بكند، نمي ميرد تا شبيه همان رفتار را با خودش بكنند!
اگر برخيزد آهي از دلي سرد
نشيند تير ناكامي به بختي
دوم
بعضي از بي توجهي ها، آدم ها را فقط اذيت مي كند و بعضي از بي توجهي ها، آدم ها را خرد مي كند. عادت ما اين است كه هر وقت نيازمند مي شويم، اول به كساني فكر مي كنيم كه پيش از اين، آزمون رفاقتشان را درست پس داده باشند، چون از شنيدن نه! مي ترسيم؛ اين نه! آزارمان مي دهد، چون حس مي كنيم خرد شده ايم. اين حس غريب، همان كرامت انساني است. وقتي كسي بداند كه خدا ما آدم ها را با چه عزت و سربلندي آفريده، وقتي بداند كه درون او سرشار چه لطافت ها و شايستگي  هايي است، نه مي گذارد كسي به آساني به او توهين كند و نه به كسي اهانت مي كند. بعضي از ما فكر مي كنيم اگر در مقابل اهانت ديگران سكوت كنيم، بزرگواري ماست، در حالي كه امام موسي كاظم(ع) معتقد است: ما كسي را كه در مقابل اهانت، سكوت كند از خودمان نمي دانيم . در يك نگاه، اين روايت با رفتار مالك اشتر در گذشتن از كسي كه به او اهانت كرد، نمي خواند، اما يك دقت كوچك كنيم تا تفاوتش را بفهميم؛ كسي كه به مالك اشتر اهانت كرد، او را نمي شناخت. منظور امام موسي كاظم(ع) اين است كه اهانت هاي پيش زمينه  دار را به آساني و به بهانه بزرگواري نپذيريم.
دير است و قلب خسته من، شرحه شرحه شد
تير نه از كمان زبانت رها شده
سوم
رسم آدم هاست كه هر كس، سرش را كمي خم كند تا احترام بگذارد، از اين حالت او خوشمان مي آيد و اين را به حساب وظيفه اش مي گذاريم و اگر وقتي ديگر، به خواسته هاي ما تعظيم نشود، با طرف مقابل، برخورد مي كنيم!
چهارم
بالاترين احترام به هر كس، رفتاركردن مطابق علاقه مندي ها و پرهيز از حرص دادن(!) اوست. همه دعاها و نمازها و عبادت هاي ديگر، نشانه هايي از يك ارتباط محترمانه اند. خدا مي دانست آدم ها نيازمند خوراك، پوشاك و تامين عاطفي اند؛ بنابراين به خواسته هاي ما احترام گذاشت و همه چيز را براي ما فراهم كرد؛ گاهي دور و گاهي نزديك؛ گاهي كم و گاهي زياد. و قبول دارم كه گاهي عقربه ساعت روزي بين 12 و يك، گيرمي كند، اما به هر حال، هيچ كدام از ما نشده در مخمصه اي گير كنيم و گير كنيم؛ هميشه و در آخرين لحظه، گره كارها واشده. فقط گاهي در آزمايش هاي الهي، فرشته هاي خدا قاتي مي كنند(!) و به جاي اسم خودمان، اسم ما را با حضرت ايوب اشتباه مي كنند و آزمايش هايي شبيه ايوب نبي، مي ريزد روي سرمان و دادمان را درمي آورد. همين جاست كه يك يادداشت عذرخواهي از ملكوت مي رسد و همه چيز درست مي شود.
در اين رابطه محترمانه، طرف مقابل(خدا) فقط يك چيز را خواسته؛ اين را كه هر روز، پنج بار يادش كنيم و به اسم نماز ، منتش را سر او بگذاريم، اما در حقيقت، دل خودمان آرام بگيرد. بعضي ها كه با نماز مخالفند، دليل هايي را مي گويند و از وقت و شكل و عربي خواندن و پنج بار خواندن و خلاصه همه چيز نماز بهانه مي گيرند(تا نخوانند)، اما من وقتي كمي فكر مي كنم، از خودم شرمنده مي شوم. شايد به خاطر همين رابطه محترمانه است كه اهل بيت گفته اند: كسي كه شأن انساني اش را در ميان آفريده هاي خدا بفهمد، گناه نمي كند .
دوستان قديمي تو، كم اند
مهر و قهر تو دوستان هم اند
تا بعد:
تحصيل، تقدير و هزار عامل ديگر باعث شده اند تا ما اين سوي ميزي بنشينيم و كسي آن سوي ميز باشد. اين وضعيت، مال دنياست كه مي دانيم بيشتر چيزهايش را درست نچيده ايم. معلوم نيست در برزخ و قيامت هم اوضاع، همين جور باشد؛ شايد جاي ما با هم عوض بشود.
روزهاي زوج هفته، همراهم باشيد.

خبرسازان
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
در شهر
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |