دوشنبه ۱۹ دي ۱۳۸۴
به مناسبت سالروز شهادت ميرزا تقي خان اميركبير
براي سربلندي ايران
000051.jpg
زهرا محمدزاده
رمز ماندگاري شخصيت هاي ملي، ميزان خلوص آنها در خدمت به مردم و كشور بوده است و همين خصيصه و ويژگي باعث شده تا مردان بزرگ به عنوان سرمايه هاي ملي هميشه در حوزه احترام و تقدير عمومي قرار گيرند. ميرزا تقي خان معروف به اميركبير از جمله اين چهره هاي خدومي است كه سال ها بعد از شهادتش همچنان به نيكي از او ياد مي شود و خدماتش زبانزد عام و خاص است. به مناسبت سالگرد درگذشت اين بزرگمرد تاريخ معاصر ايران نگاهي داريم به زندگي او و فراز و نشيب هاي سياسي كه بر وي گذشت.
ميرزا تقي خان اميركبير اهل فراهان بود و دست پرورده خاندان قائم مقام فراهاني. نام اصلي ميرزاتقي خان «محمدتقي» است .زادگاهش هزاوه از محال فراهان عراق كه هنوز هم در آن جا محله اي به نام محله ميرزاتقي خان معروف است. خانواده پدري و مادري ميرزاتقي خان از طبقه پيشه ور بودند. پدرش كربلايي قربان آشپز قائم مقام فراهاني بود.
محيط خصوصي تربيت ميرزا تقي خان را دستگاه ميرزا بزرگ قائم مقام و پسرش ميرزا ابوالقاسم قائم مقام دو وزير بزرگ عباس ميرزا تشكيل مي داد و براساس اصول اشرافي و درباري فرزند غلامان خانه زاد مي توانستند در مجالس درسي كه براي وليعهدان تدارك مي شد حضور يابند و ميرزا تقي پسر كربلايي قربان آشپز با داشتن هوش سرشار، پشتكاري شگفت آور، استحكام در اخلاق، درستي و راست كرداري، دليري و جسور بودن اين فرصت را يافت كه از اساتيد فرزندان شاه بهره جويد و فن مستوفي گري را بياموزد.
پس از مدتي، چنان قائم مقام را شيفته خود كرد كه در وصف او مي گويد: «حقيقت من بر كربلايي محمد قربان (پدر ميرزاتقي) حسد بردم و بر پسرش مي ترسم... اين پسر خيلي ترقيات دارد و قوانين بزرگ به روزگار مي گذارد.» اوپس از چندي چنان راه ترقي پيمود كه در سلك منشيان قائم مقام به حساب آمد و برخي نامه هاي دولتي و خصوصي را او از جانب مخدومش مي نوشت. تا آن جا كه ميرزاتقي توانست علاوه بر قائم مقام، جاي خود را در دل امير نظام زنگنه و فريدون ميرزاي پسر نايب السلطنه باز كند. مستوفي نظام شود و ديري نگذشت كه به وزارت نظام آذربايجان رسيد. ميرزاتقي خان مقام وزارت آذربايجان را با منصب سرتيپي تا هنگام عزيمت با ناصرالدين شاه به تهران (شوال ۱۲۶۴) همچنان عهده دار بود. تاريخ نويسان براين باور هستند كه پس از مرگ اميرنظام ميرزاتقي شايستگي امارت نظام را داشت.
اما حاجي ميرزا آقاسي رضايتي به اين كار نداشت و علم مخالفت خود را برافراشت. به گفته نادر ميرزا: «همه لشگر آذرآبادگان جز او كس ندانستندي و فرمان او ببردندي و اين شهامت وزير ايران حاجي ميرزا آقاسي را گران بود.» اما وزير نظام نزد ناصرالدين ميرزاي وليعهد پايگاهي بلند يافت و وليعهد نسبت به او اعتماد و اعتقاد پيدا كرد و زمينه صدارت او از آنجا فراهم آمد. نقل بيگانگان از فساد ناپذيري او از همه حيرت برانگيزتر است. اين كه منافع ملت را قرباني معاملات و معادلات درون قدرت نمي كرد، رشوه نمي پذيرفت و از فساد مالي به دور بود. دكتر «پلاك اتريشي» مي نويسد:« پول هايي كه خواستند به او بدهند و نگرفت، خرج كشتنش شد. »
از شهرت دوري مي كرد و هرچه به حكام و ولايات و نمايندگان سياسي بيگانه مي نوشت همه را به نام شاه و به امر او قلمداد كرده است. حق شناسي ميرزا زبانزد بود در اوج قدرت، از مخدومش باعنوان «مولاي من قائم مقام »ياد مي كند. هيچ گاه دين اخلاقي خود را نسبت به قائم مقام فراموش نكرد و به پاس اين خدمت ها پس از رسيدن به صدارت بازماندگان او را از دست دولت ستمكار رهانيد و اموالشان را كه پس از كشتن قائم مقام به غصب برده بودند بازگرداند و در شرافت نفساني او كلامي بلندتر از وصفي كه« واتسون »كرده است نمي توان گفت كه« در ميان همه رجال اخير مشرق زمين و زمامداران ايران كه نامشان ثبت تاريخ جديد است، ميرزا تقي خان امير نظام بي همتاست! به حقيقت سزاوار است كه به عنوان «اشرف مخلوقات» به شمار آيد. بزرگوار مردي بود. »
ماموريت هاي سياسي ميرزاتقي خان
ميرزاتقي خان از زماني كه منشي دستگاه قائم مقام بود تا زمان صدارت به سه ماموريت سياسي رفت نخست در سال (۴۵-۱۲۴۴) در سن ۲۲ سالگي و در زمره دبيران به همراه خسروميرزا به سفر روسيه رفت. ماجراي اين سفر آن بود كه مدتي پس از امضاي قرارداد تركمنچاي« گريبايدوف »نويسنده روسي براي مبادله آن پيمان و به سمت سفارت فوق العاده به ايران آمد. اين نويسنده نامور كه از مأموريت خود خرسند نبود با روش ناپسند و تحرك آميزش مردم شهر را برانگيخت و سرانجام به دست مردم خشمگين نادان در تهران كشته شد. دولت ايران از اين واقعه مستاصل شد. قائم مقام خردمندي كرد و براي دلجويي نامه فرستاد و دولت ايران جسد گريبايدوف را با احترام به قفقاز فرستاد و مقرر شد هياتي براي عذرخواهي راهي پطرزبورگ شوند. ماموريت ميرزاتقي خان در اين سفر آگاه كردن قائم مقام از امور بود. تبحر ديپلماتيك هيات ايراني باعث شد دولت روسيه اظهار تأسف ايران را بپذيرد و مضافا از يك كرور تومان بابت باقيمانده دو كرور غرامت عهدنامه تركمنچاي گذشت كند، علاوه برآن نيكلاي روس دوازده عراده توپ به رسم افغان براي شاه و وليعهد فرستاد و اين نخستين پيروزي ميرزاتقي خان بود كه او را در منظر توجه و عنايت قرار داد.
۹ سال بعد براي ملاقات با تزار روس در زمان وزارت آذربايجان به همراه ناصرالدين ميرزاي وليعهد پاي به ايروان گذاشت و سرانجام به عنوان نماينده تام الاختيار يكي از مهم ترين مذاكرات ديپلماتيك تاريخ ايران براي شركت در كنفرانس ارزنه الروم به عثماني رهسپار شد. اين ماموريت از هر حيث نسبت به دو ماموريت قبلي مهم تر، طولاني تر و حساس تر است. در اين سفر امير نه تنها ماموريت خود را به بهترين وجه به سود كشورش به پايان رساند، بلكه لياقت، مديريت، قابليت سياسي و سجاياي اخلاقي خود را در سطحي آن چنان جذاب و متين به نمايش گذاشت كه شگفتي و حيرات توام با احترام نمايندگان سياسي كشورهاي ديگر را هم جلب كرد.(۱) ربرت كرزن دبير نمايندگي انگليس در كنفرانس ارزنه الروم مي نويسد:« ميرزا تقي خان، وراي هرگونه قيامي، برجسته ترين نمايندگان چهار دولت بود كه در كنفرانس ارزنه الروم گرد آمده بودند»اختلافات سياسي بين دو كشور ايران و عثماني لزوم تشكيل كنفرانس ارزنه الروم بود. ميرزاتقي خان كه در اين هنگام سمت سرتيپي و مقام وزارت آذربايجان را داشت به نمايندگي دولت ايران در رأس هيأت ايراني قرار داشت. آورده اند كه حاجي ميزرا آقاسي كه به نفوذ و قدرت ميرزاتقي خان در آذربايجان حسد مي ورزيد خواست با اعزام او به اين ماموريت مهم، هم مدتي او را از ايران دور كرده باشد و هم احتمالاً به سبب شكست در ماموريت از وجهه سياسي و اجتماعي او بكاهد. آرايش نيروهاي شركت كننده در كنفرانس را هيأت نمايندگي ايران به سرپرستي ميرزاتقي خان كه طبق نوشته اعتماد السلطنه همراهان ميرزاتقي خان در اين سفر ۲۰۰ نفر بوده اند(۲) هيأت نمايندگي عثماني (نخست نوري افندي و پس از مرگ او سعدالله انورافندي) نمايندگان انگليس را كلنل ويليامز و ربرت كرزن و سه نفر از ماموران روسيه تشكيل مي دادند اين كنفرانس كه حدود چهار سال به طول انجاميد با مشكلات و وقايع گوناگون و پردردسري مواجه شد كه مهم ترين آنها كارشكني ها و كج تابيهاي نماينده عثماني و رفتار توهين آميز او، دودوزه بازي هاي رياكارانه نمايندگان انگليس و روس و مشكلات ميرزاتقي خان با دربار ايران و حاجي ميرزا آقاسي بود. دستورات نامعقول ميرزا آقاسي امير را در موقعيتي سخت قرار مي داد اما او از فراميني كه ديپلماسي دولت را در ارزنه الروم تضعيف مي نمود سرپيچي مي كرد و البته مخاطب بازخواست هاي سخت و تحقيركننده واقع مي شد. دولت انگليس اين مهارت را برنمي تافت از آن جا كه فن سياست بين الملل در دربار ايران فني بيگانه بود حاجي ميرزا آقاسي كه بيشتر دستورات را به ارزنه الروم مي فرستاد از فرهيختگي و شناخت لغات و اصطلاحات عاجز بوده و همين امر گرهي برگره هاي كور در سياست ميرزا تقي خان مي افزود: حاجي ميرزا آقاسي تا از امير، دلخوري به دل مي گرفت نامه هاي محرمانه را به دست سفراي دولت هاي روس و انگليس مي داد تا به امير برسانند لذا تا نامه به دست امير مي رسيد مفاد آن به اطلاع نمايندگان دول ميانجي و حتي طرف عثماني رسيده بود. سرانجام پيمان ارزنه الروم در يك مقدمه و نه ماده و يك خاتمه در شانزدهم جمادي الثاني ۱۲۶۳ (دوم ژوئن ۱۸۴۷) به مهر ميرزاتقي خان و انورافندي رسيد. دكتر فريدون آدميت در ارزيابي پيمان ارزنه الروم مي نويسد: كامل ترين عهدنامه هايي است كه در تاريخ روابط جديد ايران و عثماني بسته شده است و از آن به بعد مدار مناسبات دو دولت برآن نهاده شده. بعد از اين مأموريت ميرزا تقي خان به تبريز برگشت. اعتماد السلطنه مي نويسد كه:« ميرزاتقي خان در اين هنگام از دولت ايران نشان شير و خورشيد و رتبه سرتيپي داشت. او هم چنان شغل «وزيرنظام» را در دستگاه ناصرالدين ميرزاي وليعهد عهده دار بود.»(۳)
او اينك در اوج شهرت و محبوبيت سياسي، لياقت و مديريت قرار دارد و طبعا آماده قبول مسئوليت هاي بزرگتر. چشم انداز برنامه هاي آينده اش، در صورتي كه قدرت را به دست بگيرد كاملا روشن است: نوآوري و اشاعه فرهنگ، دانش و صنعت جديد، پاسداري از هويت ملي و استقلال سياسي ايران در مقابله با تعرض غربي، اصلاحات سياسي كشور و مبارزه با اخلاق و فساد مدني. حال ميرزاتقي خان در آستانه چهل و يكمين سال زندگي خود با ذهني وقاد و هوشي درخشان كه از هر پديده و حادثه و امري تجربه گرفته است مي رود كه «اميركبير» شود.
اصول سياست خارجي ميرزاتقي خان
دفتر امور خارجه در صدارت امير از اهميت زيادي برخوردار شد. «امور خارجه» از اوائل روابط سياسي جديد ايران با اروپا رواج گرفت. ميرزاتقي خان كه به امور سياست خارجي بسيار توجه داشت دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد و تاسيسس سفارتخانه هاي دائمي در لندن و پطرزبورگ و ايجاد قنسولگري هايي در بمبئي، عثماني و در قفقاز از جمله كارهاي اوست. مصلحت گذاران و قنسولان ايران با دستورهاي كتبي به ماموريت مي رفتند و مسئوليت داشتند گزارش هاي مرتبي به تهران بفرستند. همچنين هياتي از مترجمان زبانهاي خارجي بوجود آورد و به تربيت مترجم دست زد كه ميرزا ملكم، نظرآقا، ميرزا ابراهيم (عموي ملكم) مادروس خان و ميرزا يوسف خان و ميرزامحسن خان از كساني هستند كه خدمت خود را در زمان امير با مترجمي در وزارت امور خارجه آغاز كردند.
در كتاب سياست خارجي امير، ناسيوناليسم عنصري است قوي، و در هر ورقي به چشم مي خورد. وزير مختار انگليس كه از روز اول تا آخر صدارت امير با او در كشمكش بود و اغلب بر وي خرده مي گيرد اعتقاد دارد: «اميرنظام يكي از افراد انگشت شماري است كه نيكبختي وطنش را در دل دارد» (۴). جاي ديگر مي آورد «قدرت فكر و وطن پرستي اميرنظام و عشق او به خوشبختي ايران جلب احترام كرده است.» (۵)
عزل اميركبير
براساس نتيجه گيري كه دكتر آدميت در كتاب اميركبير و ايران داده است، مي گويد: سرنوشت امير بازيچه سياست انگليس و روس است و ملعبه دسيسه دربار. معلوم است كه زد و بندي ميان شيل و ميرزاآقاخان در كار بوده است. در وهله اول عزل امير، جهت اصلي فعاليت شيل و مذاكره او با ميرزاآقاخان و پيامي كه مهدعليا به شيل فرستاد تنها اين بود كه وسايل بركنار ساختن امير را از امارت نظام فراهم كنند و او را از تهران خارج گردانند. عمل دالگوروكي گره مشكل آنان را گشود و از هر حيله اي حتي مكر زنانه مهدعليا موثرتر افتاد. پس همين كه خشم شاه برافروخته شد و كار امير خراب گشت و امير از همه مناصب خلع گرديد و شيل كه تا ديروز آن همه مداخله سماجت آميز داشت يك باره پاي خود را از ميدان بيرون كشيد. به علاوه گفت و گوي خود را با ميرزا آقاخان براي انتصاب ميرزاتقي خان به حكومت كاشان كه بهانه اي براي بيرون كردن امير از پايتخت بوده از وزيرمختار روس پنهان داشت. و تاريخ نامه اي را كه به دالگوروكي نوشت يك روز قبل ثبت كرد. در دغلي و دو روئي و سوء نيت شيل ترديد نيست، همانطور كه در بي تدبيري دالگوروكي شبهه نمي باشد.
سرانجام عزل مطلق امير ضمن نامه رسمي در ۲۶ محرم ۱۲۶۸ (۲۱ نوامبر ۱۸۵۱) از طرف ميرزامحمدعلي خان وزير امور خارجه به سفارت روس و انگليس و عثماني به يك مضمون اعلام شد و ميرزاتقي خان به صورت يكي از آحاد رعيت ايران درآمد.
يك يا دو روز پس از خلع امير از همه مناصب دولتي، روانه تبعيدگاهش كاشان گرديد و در هشتم صفر به آنجا رسيد. جليل خان جليلوند معروف به بيات مامور تبعيد و حفاظت امير در كاشان بود، با صد نفر سوار او و خانواده اش را به كاشان بردند. شاه و مهدعليا هر چه كوشيدند كه عزت الدوله را از شوهرش جدا سازند كامياب نشدند و ميرزا تقي خان و عزت الدوله و دو دختر كوچكش كه يكي شيرخواره بود و ديگري چهارده  ساله  به سوي سرنوشت روان گشتند. زن وزير مختار انگليس كه به بيرون دروازه شهر به تماشا رفته بود، در وصف منظره تبعيد يافتگان مي نويسد:
«گويي مراسم تشييع جنازه اي بود... سرنوشت ميرزاتقي خان را مي توانستم حدس بزنم.»
دكتر پلاك مي گويد: «مداخله بي موقع يك سفارتخانه خارجي كه امير اساسا آن را قبول نكرد، نيز حربه اي به دست دشمنانش داد، او را در قصر فين حبس كردند.» روزگار تبعيد به چهل روز رسيد و جنايت بزرگ تاريخ روز جمعه هفدهم ربيع الاول ۱۲۶۸ (دهم ژانويه ۱۸۵۲) در حمام كاخ فين صورت گرفت.
ربرت كرزن كه از كنفرانس ارزنه الروم ميرزاتقي خان را مي شناخت درباره او
مي گويد:« ميرزاتقي خان متهم به هيچ گناهي نبود. شاه با كشتن خيانت كارانه او، يكي از شريف ترين و پاكدامن ترين خدمتگزارانش را به تحريك رسواترين و فرومايه ترين افراد معدوم ساخت.»
« هر سال كه بر مرگ ميرزاتقي خان مي گذشت، بر نام نيكش افزوده شد از آنكه مي بينند چه انتظار بيهوده اي بود كه وزيركاردان ديگري را بيابند كه اصلاحات او را دنبال كند. دوره كوتاه دولت امير چون عصر درخشاني در تاريخ جديد ايران جلوه گر است.»(۶)
منابع در دفتر روزنامه موجود است

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سينما
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |