دوشنبه ۲۶ دي ۱۳۸۴
به مناسبت برپايي دومين جشنواره برترين فرش هاي معاصر ايران در مجموعه فرهنگي هنري سعدآباد
يك تار از هنر، يك پود از عشق
000234.jpg
پرديس تهامي
گره بر گره، خطي بر خط ديگر بوم نقاشي هزار تار پشمي، رنگ ها بر تخته رنگ ابريشمي. اين راز هنر ده هزار ساله اي از قالي هاي خوش رنگ و روي ترك باف ارس تا باغ هاي هزار نقش فارس باف كوير كاشان از آسمان هزار ستاره بختياري تا ترنج هاي در هم فرو رفته مورد بيرجند است.
موزه هنرهاي زيباي مجموعه فرهنگي، تاريخي كاخ موزه هاي سعدآباد تهران به تازگي شاهد گلستاني از نفيس ترين قالي هاي ايراني بود. برترين طراحان با برترين آثارشان براي دومين بار دور هم جمع شدند تا نشان بدهند كه هنوز هم فرش ايراني اگر چه در رقابت با نمونه هاي ارزان قيمت چيني، ترك و پاكستاني رونق بازارش را چون گذشته دور و دير ندارد اما هنوز شكوه هنر ايراني را به نمايش بگذارند. ۲۰ تن از استادان و طراحان فرش از چهار مركز فرش بافي در ايران يعني اصفهان، قم، كاشان و تبريز برترين آثار خود را آورده اند تا بگويند آن چنان كه تاريخ شهادت داده است فرش ايراني هنر برتر است. به اعتراف همه منابع تاريخي از عصر كهن تا كنون قالي ايراني يكي از منحصر به فردترين هنرهاي ايراني بود. پازيرك قديمي ترين نمونه فرشينه اي كه در جهان يافت شده نشاني از جريان خون آريايي در اين هنر دارد تا دوران اسلامي. آثاري چون فتوح البلدان بلاذري در توصيف قالي بزرگي به نام بهارستان مي نويسند كه در فتح تيسفون به دست مسلمانان افتاد. اين هنر در سال هاي بعد به ويژه در دوره صفويه به اوج خود مي رسد. شاردن سياح معروف فرانسوي از هنر دست ايرانيان و نمونه هاي فاخر فرش هاي ايراني كه در دربار شاهان صفوي و در سفرش از تبريز تا اصفهان نام مي برد و نشستن بر آنها را مانند ايراني ها راحت تر از نشستن بر صندلي ها مي داند. تاورنيه نيز از اين هنر نام برده است و از اوج اين هنر در تبريز، اصفهان و كاشان مي گويد.
آنچه در اين مدت در موزه هنرهاي زيباي سعدآباد به چشم مي خورد تنها لچك ترنجي در وسط و گل هايي در هم پيچيده نيست. ۲۰ تن از بهترين طراحان فرش آمده اند تا دنيايي عجيب در مقابل چشمان هر كدام بگذارند. قالي شناس هم كه نباشي پاي هر يك از اين قالي ها دمي توقف مي كني و بي اختيار گم در جذبه هزار گره در هم مي شوي. امروز از رنگ هاي تند و زنده فرش هاي خانه مادربزرگ ها خبري نيست. اگر چه چند فرش با همان رنگ ها هم به چشم آيند، اما بيشتر آنها با رنگ هاي ملايم صورتي و كرم بافته شده اند.
بيست استاد هنرمند در اين نمايشگاه حضور دارند. سبك و سياق و كارهاي هر كدام با ديگري متفاوت. قالي هاي شكار گاهي،  تابلو فرش ها و قالي هاي شاه عباس و اصفهان با ترنج هاي اخرايي سرخ كه سر در هم آورده  اند در كنار فرش هاي پر از گل تبريز نشسته اند.
نخستين فرشي كه در ابتداي اين نمايشگاه نظر هر بيننده اي را جلب مي كند قالي نفيسي به لحاظ رنگ، طرح، جنس و قيمت است.قالي سه در چهاري با زمينه  سرمه  و گل هاي سرخ و اناري. اين فرش متري سي ميليون تومان قيمت گذاري شده است. فرش بافت ظريف و رج شمار بالايي دارد طوري كه ضخامت آن بيشتر شبيه پارچه است تا فرش. بافندگان اين فرش روزي سي هزار تومان مزد گرفتند. نمايشگاه نفيس ترين فرش هاي ايراني كه توسط بخش خصوصي برگزار مي شود، در دومين تلاش خود سعي كرده است گلچين بهترين آثار استادان صاحب نام را به نمايش بگذارند. هرچند كه در اين گلچين جاي آثار برخي از هنرمندان صاحب نام و قطب هاي ديگر فرش ايران خالي است، اما هر چه هست در نوع خود بهترين است.
دبير اين نمايشگاه سعيد محمد زاد اكبري درباره نمايشگاه توضيح مي دهد:«اولين دوره جشنواره بهمن ماه سال گذشته با هدف معرفي استادان و فرش هاي برتر برگزار شد. آن نمايشگاه به دليل نخستين تلاش با ايراداتي همراه بود كه تلاش كرديم تا اين نمايشگاه را با كيفيتي بهتر برگزار كنيم.»
سرماي هوا به خصوص بارش برف و همزماني برگزاري آن با جشن هاي پيروزي انقلاب اسلامي مهم ترين اشكال نمايشگاه اول بود: «امسال با همكاري مجموعه فرهنگي تاريخي سعدآباد تلاش كرديم نمايشگاه را يك ماه زودتر آغاز كنيم.»
بسياري از اين فرش ها براي بار نخست به نمايش در آمده است و تا كنون كسي آنها را نديده است. اكبري درباره نحوه انتخاب هنرمندان و آثارشان توضيح داد: «سابقه و شهرت هنرمندان شاخص انتخاب بود. اين هنرمندان كه متأسفانه انگشت شمار هم هستند جزو هنرمندان تراز اول هستند. البته در اين انتخاب قطعا جاي برخي از استادان كه در مناطق ديگر بودند خالي است، اما سعي شده است كه بهترين ها در اين نمايشگاه حضور داشته باشند.»
نمونه اي اين برترين ها حضور آثار فيض الله صفدرزاده طراح اصفهاني قالي مسجد امام اصفهان است. قالي كه هر بيننده اي را مدت هاي زياد در جذبه خود فرو مي برد. اين قالي كه يكي از زيباترين قالي هاي ايراني است، نقش بخشي از گنبد مسجد امام اصفهان است. در اين فرش كه طول آن ۵/۵ متر و عرضش ۱۰/۲ است كاشي كاري منحصر به فرد مسجد با پرسپكتيو كامل طرح شده است. طراحي اين فرش دو سال به طول انجاميده و در ۵/۱۱ متر مربع بافته شده است.
حقيقي در باره ارزش مادي اين فرش مي گويد: «براي طراحي اين فرش مدت ها به ميدان نقش جهان مي رفتم، مقابل مسجد مي ايستادم، عكاسي مي كردم و ريزه كاري هايي مثل نقش كاشي ها را كه در عكس پيدا نبود مي كشيدم. بعد از آن كه طرح اوليه را آماده كردم، آقاي حفيظي كه طراح قالي است، طرح من را به نقش قالي تبديل كرد و بعد از آن زهرا اسماعيلي به مدت ۲ سال آن را بافت. به نظر من تلاش هايي كه ما براي بافت اين فرش كرده ايم، غير قابل قيمت گذاري است.»در اين اثر، بيش از ۲ هزار رنگ مورد استفاده قرار گرفته است. حقيقي مي گويد: «تنها با استفاده از ۱۰۰ نوع رنگ آبي در اين فرش توانستيم پرسپكتيو را مشخص كنيم.»در اين فرش ۲۲ هزار رج، از پشم بافته شده و تمام الياف به كار رفته در آن با استفاده از گياهان، رنگرزي شده است. بافت فرش يادشده كه قرار است به آستان قدس رضوي اهدا شود، سال ۱۳۷۲ به پايان رسيده است. از اين هنرمند قالي هاي ديگري نيز به نمايش در آمده كه مي توان به يكي از مناره هاي مسجد و كاشي كاري آن اشاره كرد. مركز ملي فرش ايران تمام تلاش خود را براي حفظ تجربيات استادكاران سنتي فرش و انتقال اين اطلاعات به نسل جوان به كار مي بندد، چرا كه زنده نگه داشتن جنبه هنري فرش مهمترين عامل رشد اقتصادي آن به شمار مي آيد.
درست روبه روي فرش هاي اين استاد تابلوفرش هايي از مينياتورهاي استاد محمود فرشچيان قرار دارد. ستار عالي نسب طراح اين تابلو فرش ها با لهجه شيرين تبريزي مي گويد: اين تابلو فرش ها با مجوز رسمي از استاد فرشچيان طراحي و بافته شده است. وي به تابلويي اشاره مي كند و مي گويد: اين يكي از آخرين كارهاي استاد كه براساس شعري از خيام طراحي شده است. افسوس كه نامه جواني طي شد/ وان تازه بهار زندگي دي شد/ آن مرغ طرب كه نام او بود شباب/ فرياد ندانم كه كي آمد و كي شد. هنوز به طور كامل نشان داده نشده است اما به لطف خود استاد فرشچيان طرحش در اختيار ما قرار گرفته تا بر قالي نقش ببندد.
رباعي خيام و هنر دست محمود فرشچيان گذر ايام را بر متن باغ فرش ايراني نقش زده است لابه لاي تار و پود ابريشمين جاي گرفته است.« دفترچه ايام »با تصويري از جواني، هزاران رنگ زنده و شاد دارد. ورقي بهاري از گلستان شاد كه:مي در بر و معشوق به كام است مرا/ سلطان جهانم به چنين روز غلام است مرا. اما عمر شباب مانند بهار دو روز است و چشم برهم زدي صفحه ورق خورده است. صفحه بعدي اين دفترچه هزار برگ صفحه خاكستري و زمستاني پيري و گذر ايام است و زمان.
فرش هايي از نايين با طرح هاي گنبد مسجد شيخ لطف الله در كنار فرش هاي بختياري و طرح هاي منحصر به فرد قالي كاشان و تبريز بازديد كننده را محصور مي كند.
در اين ميان اما هستند استاداني كه هنرشان هست و خودشان اما... .جاي خالي احمد عماد و رسام عرب زاده با قالي هايشان پرشده است. قالي هاي آنان را دركنار هم در سالن اصلي موزه آويخته اند. عماد پايبند به اصول طراحي فرش ايراني با رنگ هاي اصيل و ديگري پيرو مدرن ترين اصولي كه مي تواند به ذهن خطور كند. رسام عرب زاده با فرشينه هاي نقاشي هاي مدرن مي ماند تا آنچه ما از فرش در ذهن گنجانده ايم. در بالاي فرش عقابي بافته شده كه بالاي سر اسكلت هايي در حال پرواز است. پايين تر در بخشي از فرش قسمتي از گل هاي قالي و در بخش ديگري نقاشي هاي مينياتور.
عرب زاده براي اولين بار حاشيه را از كناره فرش بيرون آورد و در فضا هاي ديگر فرش گنجاند.
نمايشگاه  نفيس ترين قالي هاي ايراني براي پاسخ به نياز توجه به اين صنعت هنر و نشان دادن توانايي هاي هنرمندان ايراني برگزار شده است. شايد مهمترين دستاوردش به غير از اين كه فرش هاي ارزشمند را به نمايش بگذارد و استادان را در كنار هم قرار دهد نكته ديگري باشد. كارشناسان علمي، دانشگاهي و هنري فرش در جشنواره قالي هاي نفيس ايران جمع شدند تا هيأت علمي اين جشنواره را براي سال آينده تشكيل داده و اساسنامه اي براي برگزاري جشنواره هايي در سال هاي آتي را تنظيم كنند.
اين اولين بار است كه هيأتي علمي از كارشناسان هنري در كنار نمايشگاهي قرار دارند. در اين هيأت كارشناسان مختلف فرش و نمايندگاني از دست اندركاران فرش قرار مي گيرند و بخش خصوصي در جهت علمي و كارشناسي كردن نمايشگاه هاي فرش قدم برمي دارد. مصطفي چيت ساز در اين باره مي گويد: تا به حال هيچ نمايشگاهي در بخش هاي دولتي و خصوصي نتوانسته است بخش دانشگاهي و هنري را دور هم جمع كند و به نتايجي برسند و كار را ادامه دهند. من در تمام نشست هاي اين چنيني حضور داشته ام و گمان مي كنم اين بار فعاليت كارشناسان هنري و علمي با بخش خصوصي به نتايج مثبتي مي رسد.در بيشتر جلساتي كه در بخش دولتي شكل گرفته حرف هاي شعار گونه اي شنيده ايم. نمايندگان دولتي صرفا با صحبت هايي در جلسه راهكارهايي ارايه داده اند و پيشنهاداتي كرده اند اما پس از جلسه همه چيز فراموش مي شود. اميدوارم حالا كه بخش خصوصي براي اين كار پيشقدم شده است، بتواند فرصت مناسبي براي كارشناسان به وجود بياورد. بيشتر نمايشگاه ها فروشگاه بزرگي است كه فقط به فكر فروش هستند. اميدوارم اين نمايشگاه آغازي براي توجه به مباحث علمي و هنري نيز باشد.
او با اشاره به ناهماهنگي متوليان و كارشناسان فرش حوزه هاي هنري و اقتصادي ادامه مي دهد: همه بايد در طول هم حركت كنيم. فرش چند پاره نيست كه بخواهيم بخش هاي هنري و اقتصادي يا دانشگاهي را از هم جدا كنيم. اگر به ارزش هاي هنري فرش توجه كنيم، اقتصاد آن هم رونق پيدا مي كند. يك گروه پژوهشي علمي و دانشگاهي نمايشگاه را حمايت مي كنند. اين گروه هويت نمايشگاه را تعريف مي كنند. براي سال بعد ما فراخوان به سراسر ايران خواهيم داد تا كساني كه در زمينه فرش دستباف هنري را دارند در اين نمايشگاه شركت كنند.

بحثي پيرامون هنرمند و جامعه
ثبت كننده زمان
000243.jpg
تابلوي «گرنيكا» اثر پابلو پيكاسو
هنرمند در يك جامعه بدوي
انسان قبل از آن كه بتواند بنويسد، مي توانست شكل ترسيم كند. ما مدركي در باب اين كه انسان چگونه در بيست هزار سال پيش صحبت مي كرد، نداريم ولي مي دانيم كه براي انتقال برخي ايده ها چگونه نقاشي مي كشيد. اين كه اين تصاوير چه بوده اند را فقط مي توان حدس زد چنان كه ما با ذهن قرن بيستمي خود سعي مي كنيم آنها را ترسيم كنيم.
چند تصوير به جا مانده از عصر paleolithic مهروموم شده ومصون در غارهاي اسپانيا و فرانسه، احتمالاً فقط جزء ناچيزي از توليدات آن عصر است. اين غارها به احتمال زياد سالن هاي ملاقات و يا در عصر يخبندان زيستگاه هاي عمومي همانند روستاهاي تك خانه اي در Dyak بوده است. بسيار محتمل است كه ساير پناهگاه هاي طبيعي همچون پيشاني صخره هاي برآمده از دل كوه نيز نقاشي شده بود اما به دليل اين كه در معرض عوامل طبيعي بوده اند، نقاشي ها از ميان رفته باشند.
انسان بدوي در درجه اول يك شكارچي و جمع كننده غذا بوده و بخش زيادي از نقاشي غارها درباره حيوانات و شكار است. موفقيت او در شكار وابسته به مهارت ها و سلاح هاي وي بود. پرورش و مديريت حيوانات خارج از دانش او بود و مهارت عمده او يافتن يا به دام كشيدن طعمه از طريق فريب بوده است. مهارت در فريب طعمه امري غيرملموس و همچون ساحري است و ترسيم شكل شكار احتمالاً مراسمي بوده كه طي آن شكارچي احساس مي كرده با شبيه سازي به نوعي قدرت يا كنترل بر روي حيوان مورد نظر پيدا مي كرده است. اين ايده كه قدرت نسبت به يك آدمك به فردي قدرتي،بر روي موضوع آن آدمك مي دهد تا امروز نيز در ساحري و خرافات باقي مانده است.
نقاشي غار سه برادر در مورد اين شكارچيان، غير از آن كه ترسيم و نقاشي مي كردند، چيزهاي بسياري مي گويد. تصويري از مردي است كه خود را به صورت حيوان درآورده و سر حيوان را به عنوان ماسك بر صورت گذارده است. اين موضوع به چندين طريق، كه همگي اعتبار يكسان دارند، قابل تفسير است. فرد شكارچي ممكن است چهره خود را تغيير داده تا بتواند آن قدر به طعمه خود نزديك شود كه آن را بكشد، تكنيكي كه هنوز هم مورد عمل بيشه نشينان آفريقا و بوميان استراليايي است. ممكن است با تقليد طعمه مشغول اجراي يك رقص آييني باشد، يا به عنوان شكرگزاري و شادي يا آمادگي براي شروع يك تعقيب، يا شايد نوع ديگري از تقليد باشد: اين بار تصوير نه مربوط به ساحر بلكه قرباني اوست؛ يك قرباني كه به عنوان طعمه لباس پوشانده و ذبح مي شود.
با تغيير جامعه از شكارچي و جمع كننده غذا به جامعه دامداران بدوي و كشاورزان، دانش هاي متفاوت ديگر ضرورت يافت. انسان به شمردن، اندازه گيري زمان، تصوري از مقادير و نيز امكان تبادل اين ايده هاي انتزاعي به ديگران نياز پيدا كرد. آموختن برقرار كردن ارتباط از طريق نمادها و در نهايت از طريق كلمات مكتوب فرآيند تكاملي طولاني و كند بود.
از جمله اولين تظاهرات تغيير از طبيعت گرايي به نمادگرايي، طرح هاي هندسي ساده تراشيده شده روي سفال هاي اوليه است. اين الگوهاي اوليه اطلاعاتي در زمينه تغييرات قابل توجه در زندگي انسان به دست مي دهد: نقاشي ها درباره انسان و حيوانات بود ولي الگوها در مورد انسان و زمين است. يك خط زيگزاگ مي تواند نمايانگر كوه ها يا دريا باشد؛ نوارهاي ايجاد شده با حركت انگشت ممكن است درباره رنگين كمان بوده جامعه امروزي در هر كجا تحت سلطه نمادها و علايم انتزاعي است، از نمادهاي مذهبي گرفته تا علايم جاده ها، علايم تجاري، پرچم هاي ملي و علايم تزيين كننده رادياتور اتومبيل ها.
هنرمند به عنوان فيلسوف
بخش اعظم تاريخ فلسفه، جست وجو براي قوانين ساده، غيرمتغير و اساسي در جهان ظاهراً هميشه رو به تغيير بوده است. در سراسر تاريخ هنر اين جست وجو را در كار بسياري از هنرمندان مي بينيم كه سعي كرده اند دنيا را بر اساس قواعد ثابت، اجتماعي، خطي يا حجمي ترسيم كنند.
توجه هنرمند مصري به ارزش هاي ابدي و قواعد ثابت و پايدار بود. در ترسيم اندام انسان، او قسمت هاي بدن را بر طبق اندازه هاي ايده آل، همانند يك معمار يا مهندسي كه نقشه هاي يك ساختمان را مي كشد، از همه جوانب سرهم مي بست. در نتيجه ما يك اندامي را مي بينيم كه تخت است، سر از نيم رخ ولي چشم ها از نماي روبه رو كشيده شده، قسمت بالاي بدن از روبه رو ديده مي شود. ولي ساق ها و پاها همانند سر از نيم رخ است. خط كمر و لنگ آويزان به آن به راحتي به هنرمند كمك مي كند تا اين پيچاندن شكل را بپوشاند.
از فضا نيز بدين ترتيب استفاده شده است. اندازه ظاهري اشياء را نه موقعيت و فاصله بلكه اهميت نسبي آنها تعيين مي كند. لذا يك انسان ممكن است بزرگ تر از يك درخت يا يك خانه باشد. پادشاه با خدايان برابر است ولي و زن و دختر او به نسبت در حدود نصف يا يك چهارم او هستند. كاهنان از نظر جثه پس از شاهان هستند و كشاورزان، وقتي كه همراه سرورانشان ترسيم مي شوند، از همه كوچكترند. تمامي نقش هاي مصري صرف نظر از آن كه چه صحنه اي نمايش مي شود، تحت تأثير اين قواعد است.
غالباً به نظر رسيده كه اگر فيلسوفان بخواهند از گنگي معنا اجتناب كنند، تنها زبان در دسترس ايشان زبان رياضيات بوده است. در جستجو براي قواعد اساسي مبتني بر اصول اوليه و مستقل از شرايط متغير زندگي روزانه انسان ها سعي بر تعريف جهان در قالب مفاهيم رياضي داشته اند. به نظر افلاطون دنياي مادي براساس قطعات هندسي منظم شكل گرفته است. موسيقي، نقاشي و معماري بر مبناي تناسب قابل تعريف اند.
يك تناسب ايده آل «مقطع طلايي» ناميده مي شود و به نظر مي رسد كه هم براي مصريان و هم يونانيان شناخته شده بوده است.اين تناسب مورد استفاده معماران قرون وسطايي بوده و در دوره رنسانس دوباره كشف شده است. مقطع طلايي شيوه خاصي براي ارتباط دادن تمامي قسمت ها به كل است، آن را مي توان با تعاريف تناسب رياضي تعريف كرد و مورد استفاده بسياري از نقاشان بوده است.
نقاش ايتاليايي به «پي يردل لافرانچسكا» در نقاشي خود به نام فلاگليش صحن كف را به همراه نماي تخت با استفاده از مقطع طلايي تقسيم كرده است. نقاشي كيفيت غريبي از آرامش و سكون دارد. نتيجه اي كه نه فقط به خاطر استفاده پي ير از هندسه بلكه اجتناب وي از نور و سايه حاصل شده است. شكل دهي پيكرها شديداً محدود به نمايش گردي هر اندام است و هر يك خط رويش موي دقيقي دارند. با وجود خشونت موضوع، هيچ گونه رويكردي به هيجان نيست بلكه منطق نشانه رفته است.
اكثر نقاشان بزرگ رنسانس تصاويرشان را بر طبق سيستم خطي تناسب كشيدند. بيش از همه استفاده از آن به وسيله نقاش انگليسي جرج استابز است. در كار وي، هندسه جايگاه هر يك از جزئيات را در تركيب كلي تنظيم كرده و به آنچه كه در نظر اول منظره روزمره اي از محيط بيرون شهري انگليسي است، عمق نهاني مي دهد.
در قرن نوزدهم سزان در حيات بي جان فرم را به صورت مجموعه اي از گوي هاي مكعب ها، استوانه ها و سطوح با گوشه هاي ناصاف نشان داده است. همين دل مشغولي مشابه به شكل ها فضايي ساده را تزئينات ظروف و بطري ها در نقاشِي هاي نيمه قرن بيستم جورجيو موراندي نمايش مي دهد.
كوييست ها تلاش كردند طبيعت را جدا از حوادث جهان واقعي، به ترتيبي ايده آل بازسازي كنند. «پابلو پيكاسو» و «ژرژبراگ» معادل مدرن جهان شفاف و واضح مصريان با ارائه هم زمان چندين نما ارائه داده اند. «فرنان لژه» فرم انساني را به صورت سخت و عظيم كه گويي از سنگ و آهن ساخته شده نشان داده است. «آمه دواوزنفان» در نقاشي هاي «روح جديد» سال هاي ۱۹۲۰ خود دنياي جديد ساخته از فرم هاي نو و تميزش ببيني نموده است.
هنرمند به عنوان منتقد و اخلاق گرا
كار هر هنرمندي، اعم از اين كه دورنما، طبيعت بي جان و يا آبستره باشد، تابشي از ديدگاه شخصي اوست. به عنوان موجودي اجتماعي، او اغلب ديدگاه هاي خود را درباره جامعه مطرح كرده است. اين گونه هنر به طور طبيعي انتقادي است و طنز قدرتمندترين سلاح آن است.
«پيتر بروگل» آميختن روح قرون وسطايي را با تكنيك هاي تصويري براي اظهار نظرهاي تلخ درباره جنگ مذهبي در سرزمين هاي پايين (منظور هلند و دانمارك است) ادامه داد. تابلو ستايش شاهان، شاه خردسال را نشان مي دهد كه با اشكال زشتي احاطه شده، كه هر يك نمادهاي دنيوي ثروت و قدرت را به دست دارند. يوسف به صورت كشاورزي طماع كه مشغول ارزيابي بهاي هداياي گرانبهاست، تصوير شده است.
نقاشان مكاتب شمال با تلاش بسيار براي تأكيد بر استقلال خود از شيوه بزرگان نقاشي ايتاليا، براي مقابله با موضوعات اسطوره هاي سبك كلاسيك به تصاويري از زندگي روزانه پرداختند كه در آنها هم به داستان هاي اخلاقي اشاره شده است. از اين گونه نقاشان هلندي مكتب كاملي بوجود آمد، نقاش انگليسي «ويليام هوگارث» اين سنت را براي موعظه درباره اخلاق عمومي جديد بكار گرفت. موضوع هميشگي او راه هايي است كه خطاهاي عامي چون اغوا، طمع، مصلحت جويي و حماقت منجر به خشونت، وحشت و تراژدي مي شود. تصاوير او همانند صحنه هايي از نمايش روايتگر است كه اجزاي مختلف آن با مهارت بسيار تركيب شده است. صحنه ها با جزئيات دقيق و رخدادهاي تصويري، روي هم طرح اصلي و در كنار آن طرح هاي فرعي ديگري را به نقش مي كشد. در همان حال تمام اين جزئيات در صحنه كلي جا گرفته و هيچيك نقش اول ندارد.
«فرانسيسكو گويا» همچون غولي در ميان هنرمند- اخلاق گراهاي بزرگ جاي گرفته است. خشم او ناشي از تركيب وطن پرستي، سرخوردگي روحاني و عارضه جسماني بود كه او را از دوستان و هم وطناني كه گاه او را درك نمي كردند، به انزوا كشانده بود. او حملات خود را به صورت محكوميت كلي رفتار غيرانساني انسان با انسان ديگر وسعت بخشيد؛ همانند تصوير سيب در جنگ روستاييان با استفاده از چماق. نقاشي ها و حكاكي هاي گويا؛ جدا از پيام آنها، شاهكار شناخته شدند ولي پيام او همانند پيام هاي هوگارث و بروگل جاوداني است.
انقلاب فرانسه و سياست آزادسازي ناپلئون، كه تمام اروپا و بسياري از ديگر نقاط جهان را درگير كرد، تقاضاي زيادي براي خبر ايجاد كرد. كاريكاتورهاي سياسي نه تنها به عنوان منبع اخبار، بلكه مخرج احساسات ملي و سياسي بين مردم رواج يافت. يكي از درخشان ترين و برومندترين طنزپردازان آن عصر، «جيمزگيلاري» (۱۸۱۵_ ۱۷۵۷) بود كه بيشتر ويليام پيت و ناپلئون، دو رقيب يكديگر آماج طنز او بودند، هر چند كه او اغلب سوزن تيز حكاكي را متوجه عادات و رسوم اجتماعي نيز مي كرد.
در قرن بيستم نقاش آلماني «گئورك گروچ» با استفاده از تمام شيوه ها و تكنيك هاي نقاشي مدرن از جمله سوررئاليسم و كولاژ، در ابتدا به حزب جنگ قيصر و سپس به نازي ها حمله كرد.
هنرمند خيال پرداز و پيشگو
همواره براي شاعران و نقاشان به تصوير كشيدن رنج و تعب جهنم آسان تر از لذات بهشت است. در دنياي قديم، جايي كه فلسفه و دين جزء جدايي ناپذير زندگي روزمره بودند، هنرمندان به سبب دغدغه سرنوشت انسان، بيشتر به تصوير كشيدن پايان عذاب آوري كه در انتظار گناهكاران بود، تمايل داشتند تا پرداختن به پاداش هاي متوجه به زندگي خوب.
تصوير عظيم «دانته» از بهشت و جهنم، روحيات جديد را در زمينه پذيرش تفسير فردي و شاخصي از آموزه مذهبي به عنوان مشاركتي داراي اعتبار، در جهت ايجاد درك از آنها نشان مي دهد. هنرهاي تصويري به اين آزادي او تا زمان رنسانس دست نيافتند، تا اين كه با پذيرش روحيات جديد درباره انسان به عنوان فرد، نقاشي بيشتر فردي و صور خيال آزاد شد.
به نحو آشكاري، در اروپاي شمالي فرديت بيشتر مشخص شد؛ زيرا نفوذ رم همواره در آنجا كمتر از جنوب بود و مردم كمتر عادت به انقياد فكر و عمل داشتند. تابلوي لوط و دخترانش اثر لوكاس كراناخ، انهدام سودوم و عمورا را نشان مي دهد كه صاعقه آسماني همچون موشك به بمباران شهرها پرداخته و آتشي چون كوره عظيم همه جا را فرا گرفته است. «آلبرخت دورر» كه از سفر پيدايش Book of Revelation به عنوان منبع تخيلات مخرب استفاده كرد نيز شبي در رؤيا ديدكه شهري را آتش دربرگرفته و ستون قارچ مانندي از دود بر فراز آن مستقر شده است. پس از بيداري او اين صحنه را چنان نقاشي كرد كه گويي خود آن را ديده است.
هنگامي كه نقاشاني چون «لئوناردو داوينچي» و «ميكل آنژ» در حال تحقيقاتي درباره بدن انسان بودند، تماس نزديكي با مرگ و فساد پيدا كردند. اين تجربيات فراموش نشدني بقيه عمر آنها را رنگ بدبيني داد. حتي در علوم جديد چون فيزيك و شيمي نيز موضوعات به همين شكل بودند. انسان هر چه بيشتر در مورد جهان جسماني كشف كرد، متوجه شد كه كمتر مي داند. آنها تلاش كردند كه با منطق قوانين پايداري كه حاكم بر جهان است بيابند ولي منطق، گويي آنها را به جاهايي مي برد كه همه چيز در فضا حل مي شد.
در هيچ كجا اين فرآيند بيش از انتقال پراضطراب از قرن هيجدهم به نوزدهم به چشم نمي آيد. قوانين ساده اخلاقي در حال حل شدن بودند. اگر چه انسان آزادي بيشتر مي يافت، به همراه آن مسئوليتي هولناك نيز به او تحميل مي شد كه گاهي زيادتر از حد تحمل بود. سيل غيرمترقبه نقاشي هاي جديد همگي به جنبه تاريك ذهن پرداختند. در قياس با آثار«گويا» كه به انسانيت و وضعيت انسان مي پرداخت، اين نقاشي ها عمقي بيش از داستان اشباح و پريان نداشتند.
هنرمند، ثبت كننده زمان خود
نسل هاي بعدي مي توانند از آثار هنري اطلاعات زيادي، كه براي آنها با اهميت است، استخراج كنند. اگر چه ممكن است هنرمند از كيفيت اثري كه خلق كرده، آگاهي نداشته باشد.
حتي اگر از تمدن گذشته چيزي بجز يكي دو تصوير نداشته باشيم، باز هم مي توانيم استنتاجي كنيم: به طور مثال نقاشي هاي مصري يافته شده در مقابر چيزهاي زيادي در مورد زندگي روزانه و رفتارهاي آنان مي گويد. مي توانيم رب النوع ها، پادشاهان و روستاييان را ببينيم. مي توانيم كشف كنيم كه چگونه لباس مي پوشيدند و كشتي سازان، شكارچيان، نجاران، كشاورزان، نوازندگان و آكروبات ها چگونه امور روزانه را سپري مي كردند. اين اطلاعات را ما قدر مي نهيم ولي نمي توانيم هنرمند را صاحب قصد آگاهانه در ثبت تصويري از جامعه براي مراجعه آتي بدانيم. همچنان كه نمي توان پنداشت كه «جيمز تيسوت» در قرن نوزدهم قصد ثبت تغييرات مدلباس خانم ها را داشته است، هر چند كه كار او آنچنان دقيق است كه ما با ملاحظه مدهاي تصوير شده مي توانيم تاريخ اثر را مشخص كنيم.
در نقاشي «نيكولاس پوسين» از شبانان آركادي كه براي سفارش دهندگاني كه آموزش آنها متمركز بر ادبيات يونان و روم بوده، همه جزييات و هر حركتي برگرفته از گونه اي مرجع كلاسيك ادبي است.
ترجمه از كتاب The Book of Art
نوشته: هربرت ريد
نوشين مهاجر

نگاه
اقتصاد هنرهاي تجسمي و لزوم اجراي يك مصوبه
000237.jpg
هنرمندان هنرهاي تجسمي با گذشت بيش از نيم قرن از ورود اين هنرها به كشور هنوز درگير مشكلاتي هستند كه هنرمندان كشورهاي ديگر در قرن نوزدهم با آن دست و پنجه نرم كردند.
فروش آثار هنري در كشورهاي پيشرفته جهان هرچند در دهه پاياني قرن نوزدهم مشكل اساسي نوآوران هنري بود اما اكنون با تثبيت نهادها، سازمان ها و تصويب قوانين حمايتي از ساز و كار مناسبي برخوردار است.
اين رشته هاي هنري به دنبال نياز جامعه به تغييرات اساسي و همگام شدن با ديگر كشورهاي جهان وارد ايران شد، اما رشد و گسترش آن چنان بود كه نه تنها برخي  از هنرمندان هنرهاي تجسمي كشور اكنون از شهرت و اعتباري  جهاني برخوردارند بلكه مراكز و آموزشگاه هاي متعددي تربيت نسل پرشماري  از هنرمندان جوان كشور را برعهده دارند.
دولت هاي كشورهاي پيشرفته و صاحب عنوان هنرهاي تجسمي جهان براي حل اين مشكل از سياست هاي مدون و مشخصي از جمله معافيت مالياتي حاميان هنري و خريدهاي دولتي آثار هنري به شكل موفقي استفاده مي كنند.
خريد آثار هنري توسط دولت يك سياست حمايتي صرف نيست بلكه فوايد زيادي براي دستگاه هاي دولتي در بردارد.
ايران نيز در سال هاي اخير توجه به همين نكته را در دستور كار خود قرار داده است.
مطابق مصوبه  هيأت وزيران در جلسه  شانزدهم شهريور ۱۳۷۹به استناد اصل ۱۳۸قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، وزارتخانه ها ،موسسات، شركت هاي دولتي بانك ها و موسسات انتفاعي وابسته به دولت كه نام آنها در قسمت ششم قانون بودجه سنواتي درج مي شود، مجازند از محل اعتبارات در اختيار خود نسبت به خريد آثار «هنرهاي تجسمي» اقدام نمايند. سقف خريد اين گونه آثار براي وزارتخانه ها و موسسات دولتي معادل ۲درصد اعتبار مصوب فصل هزينه هاي سرمايه اي بودجه جاري و براي شركت هاي دولتي ، بانكها و موسسات انتفاعي معادل يك درصد بودجه دستگاه مربوط است.
تعيين كيفيت آثار هنري و برآورد قيمت كارشناسي با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است و دستگاه هاي موضوع اين مصوبه موظفند با توجه به نظر كتبي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي يا موسسات كارشناسي و مشاوره اي تعيين شده از سوي آن وزارت اقدام نمايند.
توجه به اين امر از ضرورت هاي مهم اين مصوبه است زيرا در صورتي كه اثر هنري فاقد كيفيت باشد خيلي زود از بين مي رود اما مالكيت يك اثر هنري معتبر و خوب در طول زمان با افزايش بها همراه است.
به دنبال ابلاغ اين مصوبه برخي از موسسات هنري  كشور اقدام به تشكيل كميته هاي كارشناسي آثار هنري كردند. اين موسسات با اجازه و زير نظر مستقيم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي اجراي مصوبه هيأت وزيران ناظر بر خريد آثار هنري توسط وزارتخانه ها، موسسات، شركت هاي دولتي، بانك ها و موسسات انتفاعي وابسته به دولت براي كارشناسي آثار فعاليت خود را آغاز كردند.
000240.jpg
با اين وجود، مصوبه خريد آثار هنرهاي تجسمي توسط دولت با توجه  به اختياري بودن آن، جدي گرفته نشده است و تنها تلاش انجام شده براي اجراي اين مصوبه راه اندازي نمايشگاه «فروش بزرگ آثار هنري تهران» بود كه در عمل با مشكلات زيادي روبرو شد.
ديوارها و فضاهاي اداري و دولتي با وجود گذشت ۵سال از تصويب  اين مصوبه عاري از آثار با ارزش هنري است.
اجراي دقيق اين مصوبه موجب اشتغال زايي و بي توجهي به  آن باعث ركود اقتصاد هنر مي شود و به اين ترتيب جايگاه هنري ايران در سطح جهاني دچار افت و جامعه از قدرت تأثير هنري و امكان ايجاد ارتباط هنري با بيان مكنونات خود در سطح جهاني محروم مي شود.
ايرنا

هنر
اقتصاد
اجتماعي
آلبوم
انديشه
سياست
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  آلبوم  |  انديشه  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |