آن سوي حادثه
انگيزه ها در قتل هاي سريالي
شاپور اسماعيليان- وكيل پايه يك دادگستري (مدرس دانشگاه)
در حقوق جزا گفته مي شود «انگيزه، نفع يا ذوقي است كه مجرم را به ارتكاب جرم سوق مي دهد» و انگيزه را نبايد با قصد مجرمانه كه از اركان تشكيل دهنده جرم عمدي است، اشتباه كرد. قصد مجرمانه كه به آن «سوء نيت» نيز اطلاق مي شود عبارت است از خواست ارتكاب يك عمل مجرمانه و تحقق نتيجه آن كه برخي سوءنيت را «علم مرتكب به غيرمشروع بودن عمل ارتكابي» نيز تعريف نموده اند. آنچه مسلم است در قتل هاي سريالي نيز همانند جرايم عمدي ديگر سوءنيت يكي است اما انگيزه ها ممكن است متفاوت باشد. اگر قاتل عنكبوتي (سعيد حنايي) و كفتار پاكدشت (محمد بيجه) در ارتكاب قتل ها عمد و قصد مشترك داشته اند اما انگيزه هاي آنان متفاوت بوده است.
سعيد حنايي انگيزه خود را از كشتن زنان مشهدي داراي سابقه منكراتي، پاكسازي جامعه از وجود روسپي ها اعلام مي كرد و محمد بيجه اظهار مي داشت به انگيزه انتقام از جامعه و براي اين كه پسر بچه هاي پاكدشتي، روزي به وضع «فلاكت بار» او مبتلا نشوند آنان را بعد از تعرض جنسي سر به نيست مي كرد با اين توضيح كه خود نيز در دوران كودكي مورد آزار و اذيت جنسي قرار گرفته بود. اگر در قتل هاي سريالي سعيد حنايي و محمد بيجه تعدد و وسعت جنايات «حيرت انگيز» و قابل توجه نبود شايد انگيزه در قتل ها موجب تعجب نمي شد. به سخن ديگر اگر «وضعيت قربانيان» - زنان ويژه مشهدي- انتخاب آنان را براي قتل توسط سعيد حنايي توجيه مي نمود، در جنايت پاكدشت، سواي خصوصيات مشترك مقتولين- پسر بچه هايي از خانواده هاي فقير- اين توجيه بيشتر متوجه وضعيت خود قاتل سريالي بود كه از فقر و فلاكت و آسيب در كودكي رنج مي برد.
با دستگيري عاملان قتل هاي سريالي سه زن تهراني، توجه به انگيزه هاي ارتكاب به عنوان محوري ترين اقدام در رويكردهاي پليسي و قضايي به نظر مي رسد. زيرا تصميم به كشتن زناني كه با درج آگهي در روزنامه قصد فروش خانه هايشان را داشته اند با انگيزه سرقت مرتكب، هنوز قابل توجيه نيست. به ويژه اين كه عاملان قتل هاي سريالي سه زن تهراني، از نظر سطح فرهنگي و موقعيت اجتماعي مالي هيچ نوع سنخيتي با قربانيان ديگر قاتلان سريالي ندارند. عليرضا؛ ۲۹ ساله قاتل سه زن، ليسانس مهندس كشاورزي و فرزند تاجر بزرگ فرش است. همدست وي در قتل ها، اعظم ۲۲ ساله دانشجوي علوم تربيتي است كه مي گويد وضع مالي پدرش بد نيست. او گفته است با وجود معاونت در اين قتل ها فقط دويست هزار تومان عايدش شده است! و عليرضا مباشر اصلي قتل ها جمع درآمد خود را از اين سه قتل خيلي كم و حدود يك ميليون تومان اظهار مي نمايد! عليرضا انگيزه قتل ها را از كشتن قربانيان شناسايي نشدن خود و همدستش بعد از ارتكاب سرقت ها اعلام مي كند (همشهري ۲۶ دي ماه) .آنان براي ادامه اين قتل ها آنچنان مصمم بوده اند كه با وجود پيگيري اخبار مربوط به عملكرد پليس و برملا شدن قتل هاي مي خواستند با طرح نقشه اي تازه قتلي ديگر را در ساعت ۱۰ صبح روز بيست و پنجم دي ماه مرتكب شوند كه دستگير مي شوند. انگيزه هاي آنان براي ارتكاب قتل ها، نه تنها از سوي مسئولان پيگيري و رسيدگي كننده به پرونده قابل قبول نيست بلكه افكار عمومي نيز قانع نمي شود. ارتكاب اين سه قتل سريالي با چنين انگيزه هاي ضعيفي در واقع «صورت مسأله» است. اگرچه در بررسي هاي اوليه وضعيت و موقعيت عاملان قتل سه زن تهراني، آسيب هايي نيز ديده مي شود... عليرضا فرزند همسر سوم پدرش است... با وجود داشتن همسر و فرزند تازه گويا با همدست خود- اعظم ۲۲ ساله- روابط عاطفي نيز دارد و يا مي گويد بيست ميليون تومان به يك كلاهبردار نزول خوار بدهكار است. و شايد گفته شود انتخاب زنان پولدار بالاي سن ۴۰ سال به منظور قتل و سرقت، با موضوع چند همسري پدرش و بدهي عليرضا در ارتباط باشد، واقعيت اين است كه چنين انگيزه هاي ظاهري بعيد به نظر مي رسد توجيهي براي ارتكاب قتل هاي سريالي از نوع و جنس قتل سه زن تهراني باشد. بدون ترديد در پس اين انگيزه ها انگيزه هاي مرتبط و قوي ديگر از نوع آگاه و يا ناخودآگاه وجود دارد كه دست يابي به آنها در گرو كالبد شكافي جزييات و زواياي قتل هاي سريالي و مسايل مرتبط با آنها و «وضعيت» عاملان قتل ها از نظر اجتماعي شخصيتي و به طور كلي روانشناختي است.
اگر در حقوق جزاي سنتي گفته شود «انگيزه تأثيري در ماهيت عمل مجرمانه ندارد» اما از آنجايي كه سوءنيت يا قصد مجرمانه به عنوان عنصر اساسي عمل مجرمانه در پي انگيزه مرتكب و تحت تأثير آن شكل مي گيرد، به يقين، عمل مجرمانه به عنوان اقدامي ضد اجتماعي و محصول نهايي انگيزه اي است كه در قبل از ارتكاب جرم وجود داشته است و در تحليل يك عمل جنايي- از نوع قتل هاي سريالي- بدون رسيدن به اين سرچشمه (انگيزه) و آسيب شناسي دقيق عوامل ما قبل ايجاد آن، نمي توان به واقعيات جنايت ها دست يافت. در يك رويكرد آسيب شناختي كلان، بررسي انگيزه ها صرفاً از طريق پزشكي قانوني و معاينه رواني جنايتكار امكان پذير نيست بلكه اين بررسي با كالبدشكافي جنايت و «وضعيت» جنايتكار و قرباني توام انجام مي گيرد، به طور كلي «وضعيت» هايي كه بزهكار، بزه ديده در آن قرار گرفته و يا بزه در آن «شرايط محيطي» واقع شده است. همان طوري كه توجه به اين وضعيت هاي سه گانه (قتل، قاتل و قرباني) نه فقط در بررسي هاي اوليه پليسي و قضايي و حتي اطلاع رساني در مطبوعات در كشف سريع قتل هاي سريالي سه زن تهراني و توقف قتل ها موثر بوده است، بلكه رويكرد جامعه سه گانه بجاي شتاب در محاكمه و اعدام قاتل، مي تواند به راهكارهاي پيشگيرانه در زمينه جلوگيري از تكرار اين قتل ها و قتل هايي از نوع ديگر بيفزايد.
|