دانش آموزان اشتياقي به دانش اندوزي ندارند
پيش به سوي بي سواتي
|
|
عكس:گلناز بهشتي
بنيامين صدر
۱۲ سال درس مي خوانيم يا شايد بيشتر، دانشگاه مي رويم، كارشناس مي شويم، باز درس مي خوانيم، مي خوانيم و حفظ مي كنيم ولي هيچ وقت ياد نمي گيريم. هيچ چيز از انبوه كتاب هاي قطور و سياه و سفيدي كه در سرما و گرما به دوش مي كشيديم به خاطر نداريم.
آيا دانش آموزاني كه بايد هر روز در سرماي سخت زمستان انبوهي از كتاب هاي حجيم، كم محتوا و خسته كننده را با خود به مدرسه ببرند، به همين اندازه مجال بروز استعداد، علاقه و توانايي خود را هم در مدرسه پيدا مي كنند؟ آيا ميز و نيمكتي چوبي و سرد و شكسته با ديوارهاي خاكستري براي دانش آموزي كه بايد بخواند، بياموزد و از آموختن بر خود ببالد، جذابيت دارد.
نظام آموزشي ايران، چنان در ساختار و قواعدي خشك و غيرمنعطف گرفتار شده كه دانش آموزان و دانش پژوهان را هم براي تفكر و پژوهش آزادانه در تنگنا قرار داده است. اغلب فصل هاي كتاب هاي درسي در پايه هاي مختلف تحصيلي تكراري و فاقد مطالب كاربردي و جذابيت بصري و محتوايي هستند.
در واقع ضعف تئوريك و نبود ويژگي هاي كاربردي در ساختار آموزشي و به تبع آن كتاب هاي درسي پايه هاي مختلف به وضوح ديده مي شود.
اين مشكل زماني دوچندان خواهد شد كه پس از پايان تحصيلات متوسطه يا دانشگاهي، خيل عظيم تحصيلكرده هاي غيرمتخصص و كم دانش را مي بينيم كه تنها به ورق پاره هايي به عنوان مدرك مي بالند و با مدرك گرايي سعي در پنهان كردن ضعف تئوريك خود دارند.
در چنين فضايي ضرورت بازنگري منطقي با كمك سازوكارهايي دموكراتيك در نظام آموزشي ايران با اين ديد كه استعدادها، توانايي ها و شخصيت دانش آموزان در مدرسه و پس از آن دانشگاه رشد كند، به خوبي حس مي شود. با شكل گيري چنين فرايندي است كه دانش آموزان در مدرسه ها مي توانند با تمرين گفت وگو و تعامل، تفكر و پژوهش محيط پيرامون خود را بهتر بشناسند تا پس از پايان تحصيلات براي زندگي بهتر و پربازده توانمند شده باشند.
نمود دانش در زندگي
محتوا و مطالب آموزشي در كتاب هاي درسي بايد با توجه به نيازهاي دانش آموزان و جامعه طراحي و اجرا شوند، در تعيين اهداف آموزشي براي تدوين كتاب هاي درسي حتي بايد به نيازهاي فيزيولوژيكي دانش آموزان نيز توجه شود چرا كه در همه كشورهاي پيشرفته و مترقي دنيا توجه به همه نيازهاي دانش آموزان از مسائل انكارناپذير فرايند برنامه ريزي و آموزش است. اما بايد توجه داشت كه طراحي اين نيازها بدون درك وضع موجود و واقعيت هاي جاري زندگي و مناسبات رايج جامعه بي سرانجام خواهد بود. اتفاقي كه در اين سال ها پيكره نظام آموزشي ما را هر روز نحيف و آسيب پذيرتر از روز قبل كرده است. چرا كه فرد تربيت شده با هر نوع آموزش و پرورش بايد در همين جامعه زندگي كند و جامعه نيز بايد نيازهاي خوب را به وسيله او تأمين كند. در صورت همسو نشدن نيازهاي افراد و جامعه آنان در جريان زندگي و در متن بسياري از واقعيت هاي تلخ دچار مشكل خواهند شد. به همين دليل نيازهاي افراد و دانش آموزان بايد با توجه به نيازهاي واقعي جامعه و زيست گروهي انسان ها مورد توجه طراحان كتاب هاي درس باشد.
به تعبيري اگر قرار است كه سياست كل يك كشور با توجه به زيرساخت ها، ظرفيت ها و توانايي هايش در راستاي حركت به سوي توسعه صنعتي باشد، بايد هدف هاي آموزش و پرورش نيز معطوف به پرورش متخصص باشد.
اما واقعيت نظام آموزش ايران چنين است كه دانش پژوهان با حضور در كلاس هاي درس و خواندن كتاب هاي فعلي پس از سپري كردن هر مرحله از تحصيل فاقد سواد كاربردي و دانش تخصصي آن مرحله هستند كه بتوانند در جريان زيست اجتماعي و حرفه اي خود از آموخته هايشان بهره مند شوند. چيزي كه در نسل هاي گذشته به دليل اعمال برخي سختگيري ها و ميل به دانش اندوزي به جاي مدرك گرايي نمود بيشتري داشت. از طرفي با توجه به تغييرات مداوم در فرم كتاب هاي درسي كه به هزار دليل نوشته و نانوشته انجام مي شود، بايد شيوه هاي تدريس نيز همگام با آنها تغيير كند و در دسترس آموزگاران قرار گيرد.
كتاب هاي خسته كننده
حجم و محتواي مطالب كتاب هاي درسي در دوره ابتدايي از چند نظر قابل بررسي است، حجم بعضي از كتاب هاي درسي بسيار بوده و با توجه به تراكم دانش آموزان در كلاس هاي درس و با توجه به بودجه بندي آموزش كمتر زماني براي تمرين و شكوفايي دانش آموزان داده مي شود، به بياني ديگر بيشتر زمان ساعت هاي كلاس درس صرف آموزش يك سويه يا حل تمرينات كتاب سپري مي شود، در حالي كه كمتر و شايد هيچ توجهي به شكوفايي انديشه و ابراز خلاقيت و نوآوري دانش آموزان در كلاس هاي درس نمي شود. وقتي در تدريس مسائل درسي با توجه به حيطه شناختي اغلب به اهداف كم اهميت دانش و درك و فهم كه تنها در محفوظات بي ارزش خلاصه مي شوند، اكتفا مي شود.
درحالي كه هيچ توجهي به نهادينه شدن دانش اندوزي و تجزيه و تحليل و ارتقاي سطح معلومات عمومي نمي شود.
اين در شرايطي است كه در كشورهاي توسعه يافته ميزان حجم كتاب هاي درسي بسيار كمتر از كتاب هاي ما بوده و بيشتر با مسائل كاربردي و پايه اي سرو كار دارند و در غالب كارگاه هاي آموزنده اجرا مي شوند.
حفظ مي كنم پس هستم
گرچه تغييرات كتب درسي و روش هاي آموزشي در چند دهه اخير چشمگير و مثبت بوده است، اما هنوز مطالب كتاب هاي درسي ما بيشتر تأكيد بر حفظ كردني ها و مسائل درجه دوم يادگيري دارند تا به مسائل پيشرفته كه نياز به تفكر و خلاقيت و نوآوري از ابزار مهم آنهاست. محتويات مطالب كتاب هاي درسي هيچ انطباقي با سير پيشرفت تكنولوژيكي روز جهان نداشته و در يك دهه آينده كه دانش آموزان فعلي از مجراي تحصيل عمومي خارج مي شوند، چه اندازه از گردونه دانش نوين بشري عقب خواهد بود، خدا مي داند.
كتاب هاي درسي در دوره ابتدائي از نظر ساماندهي شكل و تصاوير براي توضيح مطالب درسي از ابهاماتي چشمگير برخوردارند و فاقد جذابيت بصري اند.
با اين اوصاف چگونه مي توان دانش آموزان را در كلاس درس حاضر ديد؟! جز به حكم اجبار.
گرته برداري
هر كشوري متناسب با فرهنگ، دين، سطح سواد، جغرافيا و... خود براي نظام آموزشي اش برنامه ريزي مي كند. نمي توان گفت اگر يك نظام آموزشي در فرانسه، ژاپن، چين يا هر كشور ديگري به نتيجه مثبت رسيده است، در ايران هم مي تواند اجرا شود.
نظام آموزشي بايد بومي باشد يا حداقل بومي شود وگرنه به نقطه اي مي رسد كه وضعيت حاضر در مقابلش عالي است. در اين باره بسيار مي توان نوشت، بازهم خواهيم نوشت.
|