شنبه ۸ بهمن ۱۳۸۴ - - ۳۹۰۹
خطي كه هيچ گاه دقيقا  تعريف نمي شود
دره ناپيداي فقر
محمد مطلق
000738.jpg
عكس: گلناز بهشتي
خط فقر
شايد اگر بخواهيم يك آرمانشهر را تصوير كنيم، يكي از مولفه هايش نبود فقر است. جامعه اي كه فقير ندارد و همه آدم ها دارا هستند و هيچ كس پولدار تر از ديگري نيست، اما واقعيت چيزي ديگري است. هيچ كس تا كنون نتوانسته است جامعه اي بسازد كه فقير در آن نباشد، حتي آنها كه مي خواستند جامعه بي طبقه بسازند در نهايت شكست خوردند. در دنياي واقعي كه ما در آن زندگي مي كنيم فقير هميشه هست، پس بايد از در ديگري وارد شد. مشخص كردن ميزان درآمدي كه هر فرد بايد داشته باشد تا فقير نباشد و بعد كمك به كساني كه كمتر از آن ميزان درآمد دارند، يكي از راه هاست. خط فقر همان ميزان است. تعريف اين خط به مولفه هاي گوناگوني مرتبط و در هر جامعه متفاوت است. هر چه تعداد انسان كمتري پايين تر از خط فقر قرار گيرند، آن جامعه در كل مرفه تر است. به اين ترتيب مي توان به آن آرمانشهر نزديك شد. هر چند كه هيچ وقت نمي توان به آن رسيد.


اجازه بدهيد گزارشمان را با همان جملات معمول و كليشه اي شروع كنيم؛ موضوع خط فقر است و دانش ما هم در اين زمينه به طور قطع فراتر از دانش  و اطلاعات شما نمي رود. خب ناگفته پيداست آمارها ضد و نقيضند و تحليل هايي هم كه براساس اين آمار شكل مي گيرند ضد و نقيض تر. باور كنيد نمي شود چيز تازه اي از اين سوژه مرده بيرون كشيد با اين همه دغدغه اي كه در ذهن همه ما وجود دارد اما كمتر بر آن اصرار شده علت تبيين نشدن شاخصه ها و فاكتورهاي عيني و واقعي فقر است. همان طور كه مي دانيد سازمان هاي جهاني و علاوه بر آن هر كدام از كشورها شاخصه هايي قابل لمس و در عين حال واحد از فقر و غنا ارائه مي دهند كه اين اطلاعات ملموس اغلب در كشورها به صورت مبهم، تئوريك، كلي و متناقض و در اختيار شهروندان قرار مي گيرد. مي شود با اين پرسش شروع كرد كه فقير چه كسي است و فقر چه معنايي مي تواند داشته باشد. به طور قطع مقايسه دهك ها و درآمدها ما را به نتيجه مطلوبي نخواهد رساند. تعريف ساده اين كه فقر زماني بروز پيدا مي كند كه فرد در اداره مالي خود و خانواده يا افراد تحت تكفل ناتوان باشد. با اين تعريف دو طيف از فقرا را مي توانيم در هر جامعه اي شناسايي كنيم.
۱ - آنهايي كه به دليل ضعف شخصي و ناتواني فردي در مديريت مالي از چرخه اقتصاد دور مانده اند.
۲ - آنهايي كه از چرخه اقتصاد مسلط به دليل ضعف مديريت اجتماعي كنار گذاشته شده اند.
پروفسور شاهپور رواساني استاد بازنشسته اقتصاد اجتماعي كشورهاي در حال رشد دانشگاه الدنبورگ آلمان مي گويد: فقر يا در نتيجه مشكلات و نارسايي هاي خود فرد بروز پيدا مي كند و يا شرايط مسلط توليد، عدم نظارت بر قيمت ها و ... مولد فقر مي شود كه در شكل دوم با فقر عامه مواجه هستيم و افراد در آن مقصر نيستند .
بنا به آخرين اظهار نظرها به تازگي نايب رئيس كانون عالي شوراهاي اسلامي كار كشور اعلام كرده است كه 65 درصد نيروهاي كشور، كمتر از خط فقر دستمزد مي گيرند. وي گفته است 122 هزار يا۱۵۰ هزار تومان به هيچ وجه جوابگوي هزينه هاي خوراك، پوشاك، مسكن، بهداشت و درمان و تحصيل يك خانواده 4 نفره نيست.
جالب اين كه آمار ارائه شده از سوي برخي نهادهاي ديگر خط فقر را نه 122 يا 150 هزار بلكه 250 تا 300 هزار تومان تعريف مي كند و همين طور نهادهاي رسمي ديگر، تعاريف ديگري دارند.
پرسش اصلي اين است كه چرا وحدت نظر در زمينه تعريف فقر و مرز فقر وجود ندارد و باز مهمتر از آن اين كه چرا شاخصه ها عيني و قابل لمس نمي شوند.
يكي از تعاريف خط فقر در كشور هاي توسعه يافته به طور ملموس مشخص مي كند كه اگر فردي نتواند هر 6 ماه يك دست كت و شلوار بخرد فقير است، اين در حالي است كه همان فرد بايد بتواند يك سوم حقوق دريافتي ماهانه خود را بابت مسكن هزينه كرده، تعطيلات آخر هفته داشته باشد و بتواند با وجود تمامي اين هزينه ها مقداري از درآمد را هم به عنوان پس انداز كنار بگذارد. البته شاخصه ها براي آن شهروند كشور توسعه يافته بسيار موردي تر از اين حرفهاست به عنوان مثال مقدار پروتئين مصرفي روزانه، شير، كره، روزنامه، كتاب و حتي سيگار او نيز محاسبه شده كه قدرت خريد را با آن مي سنجند، بنابراين اگر همان شهروند خوشبخت به فرض مديريت تمامي موارد ذكر شده تنها براي خريد يك پاكت سيگار پول كم بياورد آدم فقيري است كه در برخي كشورها ازجمله آلمان و از طرف اداره سوسيال اين كشور مورد حمايت قرار مي گيرد. جالب است نه؟ فرض كنيد به اداره سوسيال برويد و بگوييد؛ آقا بنده روزي يك ليتر شير مي خورم، روزنامه مي خرم، كتاب مي خوانم، تعطيلات آخر هفته مي روم، هر شش ماه يك دست كت و شلوار مي خرم، اجاره مسكن مي دهم اما براي پول سيگار روزانه ام درمانده ام!
دكتر جمشيد پژويان اعتقاد دارد اولين گام در مطالعه فقر تعيين و معرفي شاخص يا معيار سنجش فقر است؛ در اين زمينه با سه برداشت از شاخص تعيين خط فقر يعني سبدي از نيازهاي اوليه ، هزينه كل و درآمد كل و نيز تركيب موارد فوق مي توان فقر را اندازه گيري كرد.
پس از تعيين و اندازه گيري فقر مي توان بين انواع خط فقر مثلاً  خط فقر روستا و شهر مقايسه به عمل آورد و شكاف فقر را مشخص و براساس آن به كاهش فقر پرداخت.وي معتقد است خط فقر مي تواند درصد خانواده هاي فقير را تعيين كند ولي به تنهايي درجه شدت آن را مشخص نمي كند بنابراين براي محاسبه شدت فقر بايد به محاسبه شكاف پرداخت.
براساس برآوردهاي آماري، برخي از مراكز رسمي، جمعيت فقير ايران را حدود 11 ميليون نفر اعلام مي كنند، سازمان ملل در سال 2003 جمعيت زير خط فقر شديد را دو درصد و سازمان مديريت و برنامه ريزي 1/2 درصد مي دانند. بدون ترديد وقتي آمارها و ميزان درآمدهاي تعيين شده متفاوت را براي مرز فقر مقايسه مي كنيم فقر آمار را به عنوان اولين معضل مي توانيم در نظر بگيريم. دكتر رواساني در اين زمينه مي گويد: يكي از مشكلات جدي ما تهيه آمار است. متأسفانه سازمان هاي مختلف استانداردهاي مختلفي ارائه مي كنند و هر روز در رسانه هاي مختلف هم با اين آمار ضد و نقيض روبه رو مي شويم.
به اعتقاد من بايد يك مركز علمي بي طرف كه مصلحت روز را در نظر نگيرد وارد عمل شود چرا كه در حال حاضر آمارها تحت تأثير شرايط سياسي است و اين موضوع تحقيق را براي محققان هم مشكل مي كند. البته آشفتگي آماري و بحران در آمار تنها مربوط به خط فقر نمي شود و در همه زمينه ها وجود دارد.
آيا استانداردهاي فقر بايد به صورت بين المللي در نظر گرفته شود يا آنكه هر كشوري با توجه به شرايط خاص اقتصادي خود مي تواند اين استانداردها را تعريف كند؟
وي در پاسخ به اين پرسش مي گويد: در هر جامعه اي با توجه به شرايط توليد، درآمد، مزد، قيمت و يك سلسله عوامل متعدد خط فقر تعيين مي شود كه تمامي اين عوامل البته مادي نيستند و امور معنوي را هم دربرمي گيرند.
فقر برخورداري
دكتر رواساني معتقد است هر فرد در جامعه دو نوع درآمد دارد؛ نوع اول درآمد را مي توان همان مزدي كه در قبال كار مي گيرد تعريف كرد و نوع دوم امكانات و شرايطي غيرمادي هستند كه امور زندگي او را تسهيل مي كنند و اين شرايط و امكانات نيز در جوامع مختلف متفاوت هستند.
در تحليل تئوري فوق مي توان گفت فقر درآمدي يك شهروند نبايد برخورداري از امكانات معنوي او را هم محدود كنند. آيا فردي كه در آمد ماهيانه او از متوسط درآمد سرانه كمتر باشد، نبايد از بهداشت عمومي، حمل ونقل عمومي و... نيز بهره مند گردد. جالب آنكه گاه در مواردي با وجود درآمد بالاي خطر فقر، افراد از درآمد معنوي كه تحت مديريت دولت هاست باز مي مانند!
اشتباه مقايسه
آيا براي تعيين خطر فقر بايد به مقايسه درآمد خانوارها و اقشار پرداخت؟ به نظر مي رسد چنين شيوه اي براي تعيين شاخصه هاي خط فقر در ايران رايج است؛ روشي كه ظاهراً علمي، منصفانه و تحقيقي مي نمايد، اما مشكل چنين روشي دقيقاً آنجا شكل مي گيرد كه در ابتدا تعاريف و پارامترهاي علمي كنار گذاشته شده است. در روش مقايسه اي اصل بر اين است كه خانوارهايي با مقدار مشخصي از درآمد قادر به مديريت مالي خود هستند، بنابراين حاصل جمع درآمد آنها تقسيم بر تعداد خانوار خط فقر را تعيين مي كند و به عبارت ساده تر كساني كه پايين تر از رقم درآمدي به دست آمده قرار بگيرند، فقير هستند كه جمعيت فقيران را هم مي توان به فقر متوسط و فقر شديد تقسيم كرد. اين شيوه غير علمي و در عين حال محافظه كارانه باعث شانه خالي كردن دولتمردان از زير بار اعلام شاخصه ها و استانداردها شده و به زبان ساده تر راه را براي دور زدن تعاريف علمي بازمي گذارد، در عين حال كه رويكردي به ظاهر تحقيقي و حساب شده نيز در آن نهفته است، اما روش علمي به ما مي گويد يك شهروند ايراني ابتدا به عنوان انسان سپس به عنوان كسي كه در شرايط حال حاضر كشور نفس مي كشد با كدام شاخصه ها فقير و با كدام شاخصه ها غيرفقير خواهد بود. آيا خانواده اي سه نفره كه ماهيانه 300 هزار تومان درآمد دارند، اما در طول سال هيچ گاه نمي توانند به مسافرت بروند، فقير نيستند و آيا اگر همان خانواده نيمي از درآمد خود را بابت مسكن هزينه كنند، با نيمي ديگر مي توانند سبد خريد روزانه را پر كنند از موادي كه براي تغذيه جسم و روح شان حياتي است؟
به اعتقاد ما تعيين ميزان درآمد براساس مقايسه افراد يا معدل گيري از درآمد متوسط آنها نمي تواند خط فقر را تعيين كند، نظر شما غير از اين است؟ آيا دولتمردان ما به واقع از درك چنين موضوع ساده اي عاجز هستند؟ به طور قطع خير. اصلاً اساس شكل گيري وزارت رفاه چيزي غير از اين موضوع نمي تواند باشد، وزارتخانه اي كه فلسفه تولدش درك عميق همين مسئله است، يعني نياز به تعريف علمي از فقر و رفاه، تعيين شاخصه هاي آن، تحقيق و ارائه آمار و در نهايت مديريت موضوع براي نزديك كردن شكاف عميق اقتصادي ميان اقشار جامعه. اما چه اتفاقي مي افتد كه نه آمارها قابل استنادند، نه تعاريف علمي هستند و نه شاخصه ها ملموس و عيني؟ آيا هنوز هم بايد دست به تأويل كشمكش هاي سياسي بزنيم؟ ما كه نمي دانيم، شما چطور؛ آيا مي دانيد چه كسي فقير است و فقير يعني چه؟

جهانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
در شهر
زيبـاشـهر
علمي
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |