قدمت چند صدساله ده لويزان
درخت توت سر از اتاق درآورد
|
|
عكس: راهب هماوندي
مرضيه سبزعليان
چشم هايت را كه ببندي، مي برمت به روزي كه زير پوست سخت اتوبان امام علي(ع) رودخانه دارآباد جاري بود، حتي مي تواني صداي تلنگر سنگريزه ها را با بستر رودخانه بشنوي و همين كه هم مسير رود شوي، مي تواني تا سالهاي 1310 بروي و از ده كوچك لويزان سردرآوري و ببيني كه رودخانه دارآباد پس از طي مسافتي زيرزميني، روي خاك نرم زمين لويزان ظاهر شده و نام قنات ده لويزان را به خود گرفته است.حتي مي تواني صداي ظرف شستن دختركها را در كوچه قنات ده لويزان بشنوي.آن روزها ده لويزان تنها شانزده خانوار ساكن داشت و در 6 كيلومتري جنوب شرقي تجريش و دو كيلومتري جنوب شرقي سلطنت آباد واقع شده بود، اما ده كوچك لويزان روزي بزرگ شد و تلاش كرد آن قدر زمين ببلعد تا بشود جزو كلان شهر بي در و پيكر تهران، در سال 1330 جمعيتش به 508 نفر رسيد و 380 خانوار از دوازده طايفه كربلايي حسين اويار ، رضاييان، مشد عباس، نوراللهي و... در آن حضور داشتند، هر يك از اين طايفه ها در تكيه كوچكي كه با پول خردها و طلاهاي زنان ده ساخته شده بود، حجره و طاق نماي مستقلي داشتند كه در مراسم عزاداري و سوگواري مذهبي هر طايفه در طاق نماي خودشان مستقل از ديگر طايفه ها مي نشستند.
وقتي چشم هايت را ببندي و از لويزان پنجاه سال قبل سردرآوري، مي تواني تمام يك عصر بهاري را بدوي، ميان باغهاي ميوه و اناري كه از پشت امام زاده پنج تن لويزان شروع شده و به جنگل هاي تنگ لويزان رسيده اند. اما بعيد مي دانم بتواني به مفرح ترين باغ ده لويزان راهي پيدا كني، تنها شايد بتواني از روي پرچين كوتاه باغ سركي بكشي و عين الدوله هروي را توي ايوان عمارت ببيني كه منتظر نشسته تا قليانش را چاق كنند، اما اگر مانند بعضي پسركهاي آن روزهاي ده لويزان سرت به تنت زيادي كند، مي تواني يكي را قلم دوشت بگيري و به دزدي توت هاي كال باغ هم بروي!اهالي، باغ را نه به اسم دكتر هروي، كه به نام مشد عباس باغبان مي شناسند.اين باغ بعدها به دكتر صديق علم داماد هروي رسيد و اكنون اين باغ در كوچه رضايي ده لويزان در دست وزارت دفاع است و از آن به عنوان محل برگزاري تشريفات اداري و كنفرانس هاي سازمان استفاده مي شود.
درخت توت به جاي گلدان روميزي
اگر با من بيايي به لويزان روزهاي دور، مي بيني كه او زودتر از همه اين جا رسيده است، هيچ كس روزي را كه او آمد و كمي پايين تر از امام زاده لويزان جا خوش كرد را به خاطر نمي آورد. حالا سالهاست كه از فصل توت دادنش گذشته، اين حكايت را اكثر اهالي لويزان مي دانند؛ كه روزي از سيدرضا روحاني محل كه 120 سال داشته پرسيده اند، اين درخت توت چند سال دارد؟
و او جواب داده از وقتي كه بچه بودم اين درخت با همين شكل و شمايل اينجا بود.
اهالي قدمت اين درخت كهن را حدود 300 سال مي دانند. اما توت پير در كوچه فرشادي ده لويزان آنقدر سرپا ايستاد، تا وقتي كه در سال 1342 حاج علي محمد بيات حياط خانه اش را سقف زد و به بنا اضافه كرد، توت پير از توي اتاق نشيمن و كنار پشتي قرمز تركمني سردرآورد. اما خيلي زود فهميد كه خانه نشيني به كارش نمي آيد و نمي تواند كارايي يك گلدان روميزي را داشته باشد كه از همانجا برگشت و با فاصله كمي از پشتي قرمز تركمن از ميان حرير سفيد پرده و ديوار دوباره به ايوان سرك كشيد، حالا سالهاست كه همانجا جا خوش كرده و حتي اين صد سال اخير، تغيير چنداني در شكل و فرم شاخه هايش ايجاد نشده و سالهاست كه قطر تنه اش همان 5/1 تا دو متر باقي مانده است.
درختها فدايي پدرها
روزي تمام راسته خيابان شهيد فرشادي، تا پايين امامزاده لويزان، حدود سي درخت سبز وجود داشت. وقتي كه اختلاف دو پسرخاله از اهالي ده لويزان بر سر اين كه هر كدام از آنها مدعي بودند، درختها را پدر او كاشته، بالا گرفت يكي از آنها آنقدر سرلج افتاد كه همه درختها را قطع كرد و پس از آن توت پير تنها ماند تا نشانه اي باشد از قدمت چند صد ساله درختان ده لويزان و امروز برايمان حكايت كند كه در ايامي كه شايد نهال نورسي بوده است و بار هم مي داده، يك روز صبح سالم، ابوطالب، رحيم، صائم و حسين (پسران شيث فرزند كاظم، فرزند علي بن الحسين زن العابدين(ع) به ده لويزان آمده اند، او شاخه هايش را پهن كرده و سايه اي به آنها داده است تا خواب قيلوله اي هم كرده باشند، بعد شايد يكي از پسران شيث، عبا را باز كرده و آن يكي با عصاي آبنوس شاخه اي را تكانده و پرعبايشان پر از شيريني توت هم شده است.يا شايد اصلاً اين طور نبوده و روزي رحيم يك گودال كوچك حفر كرده و بعد سالم نهال توت را كاشته است و حسين يا ابوطالب گودال را پر كرده اند و بعد يكي از آنها مشك را توي رودخانه دارآباد زده و نهال را سيراب كرده است.
|