گل يا پوچ
جشنواره بيست و چهارم كه اولين آزمون مديريت تازه فرهنگي به شمار مي رفت، با تمام فراز و نشيب هايش به پايان راه رسيد
|
|
عكس: محمدرضا شاهرخي نژاد
سعيد مروتي
جشنواره امسال هم بالاخره تمام شد. بيشتر فيلم هايي كه در جشنواره امسال به نمايش درآمدند در دوران مديريت قبلي سينما ساخته شده بودند و البته فيلم هايي هم بودند كه در دوران تازه مقابل دوربين رفته بودند.
جشنواره بيست و چهارم را مي توان جشنواره دوران گذار هم ناميد. دوران گذار از وزارت مسجدجامعي به صفار هرندي، از حيدريان به جعفري جلوه، و البته دراين دوران گذار و با تغييراتي كه در رأس هرم مديريت فرهنگي كشور ايجاد شده بود، دبير جشنواره امسال همان كسي بود كه در دو سال گذشته جشنواره را مديريت كرده بود. عليرضا رضا داد از مديران با سابقه تلويزيون كه همراه حيدريان به وزارت ارشاد آمد مدير فارابي شد. دور از گزند تغيير و تحولات جعفري جلوه همچنان سكان جشنواره فيلم فجر را در اختيار داشت. رضا داد امسال پس از دو سال برگزاري جشنواره در دولت اصلاح طلب خاتمي بايد جشنواره اي را در دل دولت اصول گراي احمدي نژاد مديريت مي كرد. آن هم جشنواره اي كه بيشتر فيلم هايش در دوران متفاوت با سياست هاي فرهنگي متفاوت با آن چه دولتمردان امروز مي گويند، توليد شده بود. به همين خاطر، برگزاري جشنواره امسال را مي توان دشوارترين تجربه مديريتي دبيرش دانست.
فشاري كه اين روزها روي دوش آقاي رضا داد سنگيني كرده كاملاً قابل درك است، اما آيا بايد به همين خاطر از ضعف ها و خطاهاي جشنواره فجر بگذريم؟
از بي نظمي حاكم بر جشنواره و تغييرات پياپي جدول نمايش فيلم ها، از اينكه تا روز آخر جشنواره هنوز به طور دقيق نمي شد به تركيب كامل فيلم هاي حاضر در فجر رسيد. و بعداً اعلام مي شود تا روز آخر دست از گريبان جشنواره برنداشت.
از مراسم افتتاحيه اي كه به خاطر عدم هماهنگي يك روز زودتر برگزار شد.
جداي از اين نمايش 40 فيلم ايراني در جشنواره امسال چشم انداز چندان اميدواركننده اي را نويد نمي دهد. از اين 40 فيلم، با اغماض تنها مي توان 10 فيلم را قابل تأمل ناميد و اگر كمي سخت گير باشيم صفت فيلم خوب را به تعدادي انگشت شمار مي توان مزين كرد.
وقتي حاصل كار فيلمسازان شاخص جشنواره، فيلم هايي متوسط است، چه توقعي مي توان از ديگران داشت؟ حالا كه جشنواره به پايان رسيده حرف آن عضو هيأت انتخاب كه مي گفت تعداد فيلم هاي خوب و ارزشمند امسال بسيار است، بيشتر به شوخي شبيه است. سينماي جشنواره اي ايران گويا قصد ندارد از دايره بسته اي كه در آن گرفتار است خارج شود. به راستي تا كي بايد اين تصوير اگزوتيك و اين ريتم كُند را تحمل كرد؟ فيلمسازان اين نوع تا كي مي خواهند به هدفشان كه همان حذف كارگرداني است، اصرار كنند؟
اگر صحبت از تجربه هاي تازه است بايد سئوال كرد واقعاً كدام تجربه تازه؟ و اين سينماي به اصطلاح تجزيه گرا چرا در عمل كليشه اي تر از محصولات سينماي بدنه است؟ هدف اگر حضور در جشنواره هايي است كه خريدار تصوير فقر و عقب افتادگي جهان سومي هايند چرا بايد تماشاگر اين جايي را شكنجه كرد؟
فيلم هاي شاخه فرعي و تازه متولد شده اين نوع هم كه گويا در داخل خريدار دارد هم متأسفانه كمتر اميدواركننده نشان مي داد. فيلم هايي كه بوي وام سينمايي معنا گرا از تك تك نماهايشان به مشام مي رسيد. آيا اين گونه مي خواهيم به معنا دست يابيم و آيا سينماي ديني همين چيزي است كه دوستان نشانمان مي دهند؟ جز يكي دو استثنا به چه چيزي از اين سينماي معناگرا مي توان دلخوش كرد.
درست اينكه اين همان سينماي عرفاني دهه 60 است. ديروز عرفاني و امروز معناگرا ناميده شده است.
در سينماي حرفه اي و مخاطب گرا هم جز چند نمونه انگشت شمار نمي توان دستاورد قابل توجهي را مشاهده كرد. چهره شاخص اين نسل در جشنواره امسال، فريدون جيراني بود كه اگر نه فيلم هايي كامل و به تمامي متقاعد كننده كه دستكم چهره اي تازه و البته پذيرفتني از خود ارائه داد. ستاره ها كه گويا جلد اولش با واكنش هايي هم از سوي اهالي سينما مواجه شده، پس از سال ها محافظه كاري، تصويري از سراب پيش روي جوانان علاقمند به سينما را ارائه مي دهد. تصويري صادقانه و كم و بيش دقيق با ديدگاهي اخلاقي و متعين.
عليرضا داوودنژاد هم با هوو اگر دستاورد تازه اي را به همراه نمي آورد، لااقل خاطره ناخوشايند ملاقات با طوطي و هشت پا را پاك مي كند. بازگشت به گذشته هميشه هم بد نيست.
تقاطع نشان مي دهد كه تكنيسين خوب بودن كافي نيست و با ديدگاه محافظه كارانه نمي توان به سينماي اجتماعي مطلوب و ملموس رسيد.
حاتمي كيا با به نام پدر گرچه يكي از نقاط قابل تأمل جشنواره امسال را رقم زد ولي انتظاري را كه از او به عنوان شاخص ترين فيلمساز حاضر جشنواره مي رفت را برآورده نكرد. به نام پدر يك ملودرام متوسط است، با ايده اي فوق العاده و چند سكانس درخشان كه متأسفانه خطوط فرعي ماجرا، به هسته مركزي اش لطمه وارد كرده اند.
چهارشنبه سوري ، آفسايد ، كافه ستاره از روشن ترين نقاط جشنواره امسال بودند. نمونه هاي شاخص سينماي اجتماعي در جشنواره امسال. از معدود فيلم هاي جشنواره كه هنگام ديدنشان با آدم ها احساس غريبگي نمي كرديم.
اين سه فيلم با وجود كاستي هايش، تصويري از جامعه معاصر ارائه مي دادند. برش از واقعيت ملموس با زبان سينما. هر سه فيلم ارزش هايش را وامدار جزئياتي اند كه اغلب فيلم هاي جشنواره امسال، فاقدشان بودند. سينما يعني جزئيات هنوز هم مي تواند راهبردي ترين و كليدي ترين عبارت براي سينماي ايران باشد. نكته اي كه به شهادت جشنواره 24، هنوز و همچنان از آن فاصله بسياري داريم.
|